سارا مرادخانی
گروه سیاسی ـ کافی بود تا «محمد مرسی»، رئیسجمهور برکنار شده مصر در سخنرانی خود در دیداری با شماری از روزنامهنگاران جهان عرب در همایش فعالان رسانهای عرب در قاهره بحث «ناتوی عربی» را مطرح کند و مدعی شود: «امنیت خلیج فارس، امنیت مصر است» تا این گونه این واژه سر از محافل سیاسی درآورد. البته به درستی میتوان به این مهم رسید که پیشنهاد تشکیل «ناتوی عربی» ابتکار مرسی نبود بلکه دولت آمریکا با مشورت رژیم صهیونیستی از مدتها قبل با هدف شکل دادن به یک نیروی نظامی عربی در مقابل ایران، پروژه «ناتوی عربی» را کلید زده بود. به نظر میرسد در آستانه تحولات جدید جهانی و منطقهای بعد از توافقی تاریخی در ژنو سوئیس میان ایران و غرب، قرار است یک «ناتوی عربی» با محوریت ریاض تشکیل شود که این بار برای مقابله با کمونیستها نیست، بلکه در نتیجه توهمی غریب و اشتباهی تاکتیکی و تحلیلهای نادرست و رفتارهای همچنان شتابزده مقامات سعودی در ریاض است. بعد از سلسله نشستهای ژنو که در نهایت در ژنو 3 به انعقاد توافقنامهای منجر شد. بسیاری از تغییر و تحولات جهانی و منطقهای در راستای این توافق همچنان ادامه دارد. برخی اظهارنظرهای شتاب زده، چون تهدید ایران توسط مقامات ریاض و در نهایت فکر تشکیل یک «ناتوی عربی» برای مقابله با ایران در حالی که جمهوری اسلامی ایران در این شرایط در راستای تعامل مشترک و نیز خنثی کردن سناریوی ایرانهراسی در برابر این رفتارها و عملکردهای شتاب زده سکوت را ترجیح داده، مقامات سعودی در ریاض درصددند با پیمانی نظامی با برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس بر طبل ایرانهراسی همچنان بکوبند.
ـ تاریخچه پیمانهای نظامی
بعد از جنگ جهانی دوم، دو پیمان نظامی مهم یکی در بلوک شرق و دیگری در بلوک غرب به ترتیب با محوریت شوروی سابق و نیز ایالات متحده تشکیل شد که پیمان ورشو با محوریت مسکو بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از هم پاشید، اما ناتو با محوریت آمریکا همچنان مهمترین پیمان نظامی جهان است که با عضویت کشورهای اروپای غربی و نیز آمریکا در مواقع اضطراری به کمک همپیمانان خود میشتابد. حضور در جنگ بالکان در میانه دهه 90 میلادی بیشک یکی از این شرایط ویژه بود که با نقشآفرینی همپیمانان همراه شد. به طور کلی پیمانهای نظامی پیامد نوعی احساس خطر برای کشورها محسوب میشود؛ آنچنان که در دوران جنگ سرد شوروی برای مقابله و نیز دوراندیشی در مقابل آمریکا این پیمان را با کشورهای کمونیستی در ورشو لهستان منعقد کرد و آنچنان که بعد از جنگ جهانی دوم ناتو برای این منظور تشکیل شد.
در خاورمیانه نیز با پایان جنگ جهانی دوم و شکلگیری نظام دوقطبی، مساله رقابت و جلوگیری از نفوذ در قلمرو دیگری به انعقاد پیمانهایی در عرصه بینالمللی انجامید که از آن جمله میتوان به پیمان بغداد اشاره نمود. این پیمان در ابتدا بین کشورهای ترکیه و عراق در فوریه 1955 م به امضاء رسید و بعدا انگلستان، پاکستان و ایران به این پیمان پیوستند. در واقع هدف از تشکیل این سازمان دفاعی در خاورمیانه، جلوگیری از نفوذ شوروی و ایجاد حلقههای دفاعی غرب در برابر توسعه کمونیسم بود. اگرچه آمریکا رسما عضو پیمان بغداد نبود اما عملا در تمامی تصمیمات آن دخالت و نقش موثر داشت. پس از وقوع کودتای ضد سلطنتی در عراق و به قدرت رسیدن عبدالکریم قاسم در 14 ژوئن 1958 م، این پیمان عملا از سازمان فوق خارج شد. به این جهت مرکز پیمان از بغداد به آنکارا منتقل گردید و در اجلاس اوت 1959 به سازمان پیمان مرکزی که اختصارا سنتو خوانده میشد تغییر نام داد. با پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر اساسی معادلات منطقه و خروج ایران از این پیمان از سال 1979 عملا سنتو منحل شد و از بین رفت. پس از پیروی انقلاب در ایران، ایران از این پیمان خارج شد و به عضویت کشورهای غیر متعهد درآمد.
غیر از پیمانهای نظامی که در بالا ذکر شد، سازمانی با نام اختصاری سیتو در آسیای جنوب شرقی و در 1954 با هدف دفاع از آسیای جنوب شرقی در برابر نفوذ و تهاجم کمونیسم، در مانیل پایتخت فیلیپین بین کشورهای آمریکا، استرالیا، بریتانیای کبیر، پاکستان، تایلند، فرانسه، فیلیپین و نیوزیلند به امضا رسید و سپس پنج ماه بعد (فوریه 1955) در بانکوک پایتخت تایلند به طور رسمی تاسیس شد. برخلاف نام این سازمان، بیشتر اعضای سیتو را کشورهای خارج از منطقه جنوب شرقی آسیا تشکیل میدادند که دارای علایق و اهداف مشترکی در منطقه بودند. کشورهای فیلیپین و تایلند تنها اعضایی بودند که در آسیای جنوب شرقی واقع شدهاند. سیتو عموماً به عنوان یک سازمان ناموفق تلقی میشد چون به دلیل مشکلات داخلی و ناسازگاری و کشمکش بین اعضاء، هرگز به جایگاهی که برای آن در نظر گرفته شده بود یعنی تبدیل شدن به نسخه آسیای شرقی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی نرسید و در نهایت در سال 1977 منحل شد.
ـ ناتوی عربی یا سعودی؟
چند روز قبل، عبدالباری عطوان نویسنده و تحلیلگر مشهور عرب که پیش از این سردبیری القدس العربی را بر عهده داشت، در مقالهای در روزنامه اینترنتی «رأی الیوم» درباره این پیمان عربی نظامی نوشت: عربستان سعودی پس از شکست سیاستهایش در سوریه و منطقه، دو گزینه ائتلاف با رژیم صهیونیستی یا ائتلاف نظامی با اعضای شورای همکاری خلیج فارس را پیش رو دارد که اگرچه احتمال روی آوردن ریاض به گزینه دوم بیشتر است، اما در آن صورت نیز قادر به رقابت یا مقابله با ایران نخواهد بود.
سردبیر روزنامه اینترنتی «رأی الیوم» سپس در ادامه مقالهاش «از دو شوک بزرگ در دو ماهه گذشته» که به ریاض وارد شده، مینویسد. شوک نخست در «مخالفت با اقدام نظامی علیه سوریه» به دنبال بحث مربوط به استفاده از سلاح شیمیایی ـ تجلی یافت و دومین شوک نیز ناشی از توافق آمریکاییها و غرب با ایران در زمینه هستهای به جای اقدام نظامی» رقم خورد و سپس برای خروج از این دو شوک دو راهحل را پیشنهاد میدهد: «حکام آل سعود [در تعامل با ایران] دو گزینه پیش رو دارند، گزینه اول، ائتلاف با رژیم صهیونیستی در نتیجه تشویق آمریکا و نادیده گرفتن کلیه محذوریتهای دینی در این باره ـ مشابه اقدام بیسابقه و گستاخانه آل سعود در سال 1990 ـ است؛ گزینه دوم پیش روی عربستان را ائتلاف نظامی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و تشکیل پیمانی مشابه ناتو با حمایت و کمک تسلیحاتی غرب» میداند.
وی در نهایت در ادامه این نوشتار آورده است: «به باور من، عربستانیها گزینه دوم را یعنی ایجاد یک پیمان مشابه ناتو در خلیج فارس انتخاب میکنند» و باز با تردید برای استفاده از این گزینه میگوید: «مجموع شمار نظامیان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از 250 هزار سرباز فراتر نمیرود و این در حالی است که شمار افراد ارتش ایران 545 هزار نفر است و در جایگاه نهمین ارتش دنیا از نظر تعداد نیرو قرار دارد. از این رو کشورهای مذکور علاوه بر درخواست دریافت کمکهای تسلیحاتی برای دستیابی به برابری و برتری در مقابل ایران، از نظر تعداد نیروها نیز نیازمند دست دراز کردن به سوی طرف سومی هستند».
عبدالباری عطوان با طرح یک سئوال اساسی مینویسد: «سئوالی که در اینجا مطرح است پذیرش تشکیل پیمان ناتوی سعودی از سوی سایر کشورهای حوزه خلیج فارس است؛ به ویژه که سعودیها با عمان و قطر اختلافات شدیدی دارند و سه تن از سران شورای همکاری خلیج فارس در نشست کویت که در آن تصمیم به تشکیل فرماندهی نظامی یکپارچه گرفته شد، حضور نداشتند» و در نهایت این گونه نتیجهگیری میکند که «سال میلادی جدید سال ماجراجویی و امور غیر منتظره از سوی مقامات ریاض» خواهد بود.
ـ چرا ناتوی عربی؟
«ناتوی عربی» یا «مینی ناتو» یا همان «ناتوی شرقی» نامهایی بود که آمریکاییها به نیروی نظامی مشترک کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس دادند که قرار بود با ادغام ارتشهای این کشورها به علاوه چند کشور دیگر مانند اردن و مراکش شکل بگیرد و یک نیروی «دفاع منطقهای» در مقابل تهدید ایران! بوجود بیاورد. همان گونه که «ناتو» برای مقابله با تهدیدات شوروی به وجود آمد، هدف اصلی این سازمان نیز مقابله با خطری به نام ایران بود. تلفیق نیروهای هوایی و دریایی کشورهای عربی با یکدیگر و تجهیز آنها به سامانههای تسلیحاتی و نظامی آمریکا و نیز ادغام نیروهای گشتی هوایی و دریایی و سپر دفاع موشکی در این طرح به کشورهای عربی پیشنهاد میشود. این طرح بنا به دلایلی کنار گذاشته شد، اما به نظر میرسد آمریکا بار دیگر در صدد احیای سیستم دفاع مشترک در کشورهای حاشیه خلیج فارس و برقراری توازن قوا در برابر ایران است.
ـ اهداف پشت پرده طرح «ناتوی عربی»
اهداف راهبردی طراحان چنین ناتویی را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود: اول، با افزایش نقش و تاثیر ایران در منطقه به ویژه پس از بیداری اسلامی و سرنگونی چندین حاکم خودکامه وابسته به جریان سازش نظیر مبارک و بن علی و عبدالله صالح، در واقع حامیان ناتوی عربی تلاش دارند، نقش ایران را در منطقه کاهش دهند و با اجرای این طرح یک بلوک امنیتی، اقتصادی و سیاسی نیرومند، علیه نفوذ ایران ایجاد نمایند. دوم، از بحرانها و تنشهای داخلی فزاینده در بین کشورهای عربی فرار کنند؛ به گونهای که انقلابهای عربی تقاضاهای مردمی از نظامهای حاکم را افزایش داده و این نظامها برای فرار از پاسخگویی به این مشکلات و تقاضاها به دنبال خلق یک تهدید خارجی و انحراف توجهات افکار عمومی از داخل به خارج هستند. سوم، آمریکاییها در پی آن هستند که همزمان با خروج از عراق و افغانستان، ظرفیتهای جدیدی برای حضور منطقهای خود ایجاد کنند.
چهارم، جلوی نفوذ بیداری اسلامی به کشورهای خلیج فارس و سایر کشورهای عربی نظیر پادشاهیهای اردن و مراکش را که دارای اهمیت راهبردی برای آمریکا هستند، بگیرند. پنجم، هدف دیگر تغییر دشمن از رژیم صهیونیستی به ایران است؛ به گونهای که تهدید اصلی برای جهان عرب و جهان اسلام را نه این رژیم بلکه ایران شیعی معرفی کنند؛ در همین راستا آخرین بیانیه نشست 25 دسامبر 2012 شورای همکاری خلیج فارس در منامه، با کمال تعجب به صراحت، از مداخله ایران در امور داخلی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس انتقاد کرد و برنامه هستهای تهران را تهدیدی برای امنیت و ثبات منطقه دانست. ششم، آمریکا با متصل کردن نیروهای نظامی کشورهای عضو شورای همکاری به یکدیگر، نیازهای نظامی آنها را ارتقا داده و تسلیحات بیشتر و گرانتری به آنها خواهد فروخت. هفتم، ممانعت از لغزش کشورهای انقلابی که در گذشته جزو محور سازش بودند نظیر مصر، به محور مقاومت. به همین خاطر، سعودیها تلاش میکنند که به هر طریق ممکن مانع نزدیکی ایران و مصر شوند تا مصر به عراق دیگری تبدیل نشود.
ـ مرسی، بلندگویی که صدایش به جایی نرسید
در آن زمان هنگامی که محمد مرسی رئیسجمهور وقت مصر، ریاض را مقصد نخستین سفر خارجی خود در نظر گرفت و درباره «ناتوی عربی» سخن گفت، به نظر میرسد، طرح این مساله در آن زمان به قضیه فعالیت اخوانالمسلمین در کشورهای حاشیه خلیج فارس پیوند دارد. این اظهارات دقیقا پس از آن صورت گرفت که امارات در ابتدا یک گروه از مصریهای مقیم این کشور و سپس گروهی از زنان مصری را به اتهام عضویت در اخوانالمسلمین و تلاش برای براندازی نظام بازداشت کرد. عربستان هم به برخی از نویسندگانش چراغ سبز نشان داد تا مقالات شدیدی علیه گروه اخوانالمسلمین نوشته و این گروه را به تلاش برای سرنگون کردن رژیمهای حاکم منطقه متهم کنند. به نظر میرسد مرسی با طرح ایده «ناتوی عربی» قصد داشت، با در پیش گرفتن تنشزدایی، روابط مصر با کشورهای حاشیه خلیج فارس را بهبود بخشیده و اعتماد این کشورها را به خود جلب نماید که موفق نشد و اکنون مجددا بعد از پشت سر گذاشتن همه اما و اگرهایی که در خاورمیانه اتفاق افتاد اکنون در آستانه تحولی تازه در منطقه و نظام جهانی باز دیگر تشکیل پیمان ضد ایرانی «ناتوی عربی» باید گفت در این دوره گذار آمریکا که قصد ندارد خود را درگیر نظامیگریهای جدید در خاورمیانه کند، با انداختن توپ در زمین سعودی با طرح دوباره ناتوی عربی بخواهد هم مستقیم وارد درگیری قدرت در منطقه نشود و هم از همپیمانان خود دلجویی کند.
ـ چرا عربستان؟
بیشترین ظرفیت نظامی کشورهای عضو شورای همکاری مربوط به عربستان سعودی است و از آنجا که اغلب کشورهای عضو این شورا نسبت به سلطه عربستان بدبین هستند، ممکن است تمایلی به سپردن امنیت آینده خود به سازمان منطقهای تحت تسلط عربستان نداشته باشند. در واقع، در سال 2010 نزدیک به 40 درصد کل هزینههای نظامی خاورمیانه و منطقه شمال آفریقا مربوط به عربستان بود. همچنین این کشور حدود دو سوم جمعیت شورای همکاری را از آن خود کرده و نسبتی مشابه در زمینه تعداد پرسنل نظامی فعال این شورا داشته و نیز حدود نیمی از هواپیماهای نظامی شورا متعلق به این کشور است. بنابراین تعجبی ندارد که برخی از کشورهای دیگر خلیج فارس نگران آن هستند که هر گونه سازمان دفاعی متحد منطقهای تحت سلطه عربستان قرار گرفته، و به همین دلیل تاکنون در برابر تلاشهای ریاض برای اتحاد بیشتر شورای همکاری مقاومت کردهاند». به عقیده تحلیلگران در تهران، نتیجه روشن این روند آن است که کشورهای عربی به خرید تسلیحات از آمریکا ادامه خواهند داد، ولی از لحاظ عملیاتی هیچ ظرفیت نظامی جدیدی در منطقه شکل نخواهد گرفت.
ـ ناتوی عربی در راستای طرح ایرانهراسی دنبال میشود
دکتر یدالله جوانی کارشناس مسائل سیاسی و منطقهای در گفتوگو با تابناک در خصوص مساله ناتوی عربی میگوید: مسالهای چون ناتوی عربی که در سالهای اخیر چه در مقطع پیشین یعنی زمانی که در مصر تحولاتی رخ داد و مرسی رئیسجمهور این کشور شد و چه در زمان کنونی که از سوی عربستان این مساله مطرح میشود، همه به یک خط تفکری در این سالها از سوی غرب دنبال میشود و القایی در خصوص ایرانهراسی و اینکه جمهوری اسلامی ایران را تهدید کشورهای منطقه به خصوص کشورهای عربی حوزه خلیج فارس معرفی کنند. این در حالی است که این مساله اساسا بیپایه و اساس است؛ چرا که جمهوری اسلامی ایران از ابتدای شکلگیری خود شعارش وحدت امت اسلامی و همرایی ملتهای مسلمان بوده است و دست دوستی خود را همواره به سمت ملتهای منطقه دراز کرده و خواهان همگرا شدن و وحدت مسلمانان براساس منافع و تهدیدات مشترک بوده، چرا که ایران معتقد است که تهدید اول و اخر جهان اسلام رژیم صهیونیستی است.
رئیس سابق اداره سیاسی سپاه در ادامه این گفتوگو میافزاید: غربیها به دلیل منافعی که در منطقه راهبردی غرب آسیا برای خود تعرف میکنند، معتقدند که در صورتی که در این منطقه بین کشورها اختلاف وجود داشته باشد، میتوانند حضور خود را استمرار ببخشند و با اختلافاتی که در منطقه بین کشورها وجود داد بتوانند به نوعی ادامه حضور داشته باشند و براساس این سیاست نیز مساله ایرانهراسی را طی این سالیان دنبال کردهاند.
جوانی اضافه کرد: هنگامی که محمد مرسی در مصر به قدرت رسید، تحت تاثیر این القائات در مسیری حرکت کرد که نتیجه آن را نیز مشاهده کرد، یعنی در این دوره به غربیها و آمریکاییها اعتماد کردند و به جایی که رویکرد آنها ضد صهیونیسم باشد و ملت خود را بر این اساس بسیج کنند به منازعات شیعه و سنی دامن زدند و در مساله سوریه ورود پیدا کردند و عاقبت آن را نیز دیدند. اکنون این اشتباه بار دیگر در این مقطع در حال تکرار شدن است و این بار از سوی عربستان، البته طی سالیان گذشته از سوی عربستان در خصوص ایران چنین رویکردی همواره دنبال میشده و نباید فراموش کرد که با پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن جنگ تحمیلی چگونه عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس در کنار عراق قرار گرفتند و یکی از دلایل شکلگیری شورای همکاری خلیج فارس، به نوعی حمایت از رژیم بعث در آن زمان بود.
وی بیان داشت: به نظر میرسد، طرح تشکیل ناتوی عربی به همان پروژه ایرانهراسی بازمیگردد که غربیها دنبال کردند و برخی ازدولتهای منطقه در دام این پروژه افتادند و به جای اینکه منافع ملی خود را دنبال کنند و به منافع امت اسلامی توجه کنند در مسیری قدم برمیدارند که تامینکننده منافع کشورهای غربی است.
رئیس سابق اداره سیاسی سپاه در ادامه این گفتوگو اظهار داشت: معمولا پیمانهای نظامی پابرجا خواهند ماند که دو ویژگی داشته باشند، اول اینکه در راستای تامین منافع مشخص و معین ملتهایی باشند که کشورهای آنها وارد این پیمان میشوند، در واقع دولتهایی به این پیمانها وارد میشوند که هدف آنها تامین منافع ملی کشور و ملتشان باشد و این منافع اصالت داشته و واقعی باشد، دوم اینکه این پیمانها اگر امنیتی و نظامی است در برابر یک تهدید واقعی باشد، به نظر میرسد در خصوص مقولههایی چون ناتوی عربی هیچ کدام از این دو ویژگی متصور نیست، چرا که تهدید واقعی در این زمینه علیه اعراب وجود ندارد و پروژه ایرانهراسی بیمبنا و بیاساس است و طی سالهای گذشته ایران اعلام کرده که بههیچوجه تهدید کشورهای منطقه و همسایه نیست و ما تهدید منطقه را کشورهای فرامطنقهای و خارجی میدانیم و تهدید واقعی تمام ملتها در غرب آسیا را حضور کشورهای بیگانه در این منطقه و پایگاههای آمریکاییها میدانیم، چرا که این کشورها تولید وحشت و ناامنی میکنند و پشت پرده تمام ترورها و ناامنیها قرار دارند و به اشکال مختلف در امور ملتهای منطقه مداخله میکنند.
این کارشناس مسائل سیاسی و منطقهای در ادامه گفت: دولتها باید مانند ملتهای خود به تهدید واقعی نگاه کنند و به دنبال نوعی همگرایی با ایران برای مقابله با تهدیدات واقعی باشند، که این نوع پیمانها را واقعی و پایدار کند، در نهایت طرح این مساله که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک تهدید در منطقه برای کشورهاست، اصولا و اساسا بیبنیان و اساس است و هر نوع پیمان نظامی و امنیتی بخواهد که در این زمینه شکل بگیرد منجر به شکست است. دوم اینکه کسانی که به دنبال این گونه پیمانها هستند، عمدتا در راستای تامین منافع قدرتهای فرامنطقهای این پیمانها را منعقد میکنند و تحت تاثیر آنها هستند و این مساله نیز سبب میشود تا این پیمانها پایداری و ثبات لازم را نداشته باشد.