1. مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی
این مؤسسه در واقع یک مؤسسه تحقیقاتی در حوزه امور بینالملل و امنیت بینالملل است که به باور بنیانگذاران و مدیران فعلی آن، معتبرترین منبع اطلاعاتی در نزاعهای سیاسی و نظامی جهان است. مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی لندن در سال 1958 میلادی و با تمرکز بر منع گسترش و کنترل سلاحهای هستهای تأسیس گردید. به همین دلیل بنیانگذاران آن ادعا میکنند که این مؤسسه و فعالیتهای آن، نقش بسیار مؤثری در ایجاد ساختار فکری برای مدیریت جنگ سرد داشته است.
«مایکل هووارد» تاریخدان نظامی انگلیسی با همکاری «دنیس هلی» عضو حزب کارگر انگلیس و «آلاستر بوچان» (روزنامهنگار) این مؤسسه را در سال 1958 تأسیس کردند و در حال حاضر دبیر کل و مدیر اجرایی فعلی این مؤسسه دکتر «جان چیپمن» میباشد. این مؤسسه افزون بر گزارشها، مقالهها و کتابهای متعددی که هر ساله در زمینه مسائل مختلف امنیت بینالمللی تهیه میکند، میزبان نشستهای سالانه و متعددی نیز میباشد که از آن جمله میتوان به نشست «شانگری ولا»، نشست سالانه وزرای دفاع منطقه آسیا – اقیانوسیه در سنگاپور، نشست امنیتی مونیخ، نشست راهبرد جهانی و همچنین نشست گفتگوهای امنیتی منامه اشاره نمود.
مقر اصلی این مؤسسه در لندن است و طبق قانون انگلستان یک شرکت با مسئولیت محدود و یک بنیاد خیریه محسوب میشود. همچنین مؤسسه شعبههایی در سنگاپور و آمریکا دارد که در آن کشورها نیز مؤسسه خیریه به حساب میآید.
1-1. تاریخچه
مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی در دهههای 1980 و 1990 به دلیل نقش مؤثر و کارکردی که در زمان جنگ سرد داشت، مورد توجه قدرتهای بزرگ قرار گرفت و به شکل چشمگیری رشد کرد. در این دوره بود که فعالیتهای پژوهشی و مطالعاتی آن تقریبا تمام مناطق دنیا را تحت پوشش قرار میداد. از دیگر دلایل رشد و توسعه این مؤسسه میتوان به ماهیت وجودی آن و همچنین حوزه جغرافیایی تحت پوشش آن اشاره نمود. مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی از همان بدو تأسیس خود، تمامی منازعهها و درگیریهای بینالمللی را بدون در نظر گرفتن دلیل آن و یا هرگونه ملاحظهای بررسی کرده است. این موضوع باعث میگردید که کارشناسان مؤسسه، تمامی مسائل سیاسی – نظامی را به صورت فراگیر در تمامی کشورها بررسی کنند و حوزه فعالیتهای مؤسسه را به سراسر دنیا گسترش دهند.
1-2. ساختار
مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی در حال حاضر حدود سه هزار عضو رسمی و ثابت دارد که تمامی آنها از میان دولتمردان، تجار و نخبگان سیاسی، نظامی، اقتصادی و دانشگاهی بیش از 100 کشور جهان انتخاب شدهاند. این مؤسسه همچنین 200 عضو حقوقی و سازمانی شامل 55 مرکز تحقیقات خصوصی بینالمللی، 25 سازمان رسانهای، 35 وزارتخانه و سازمان دولتی و 40 سازمان تجاری دارد. فعالیتهای مؤسسه توسط یک کمیته اجرایی متشکل از 20 نفر مدیریت میشود که تمامی آنها از اعضای هیئت امنای مؤسسه نیز هستند. یک گروه مشاور نیز در زمینه مسائل راهبردی به این گروه 20 نفره مشاوره میدهند.
1 – 3. منابع مالی
با توجه به اعلام پایگاه اینترنتی مؤسسه، درآمد سال مالی 2009 – 2010 آن در حدود هشت میلیون پوند بوده است. یکی از راههای تأمین منابع مالی مؤسسه، حق عضویتی است که از اعضای حقوقی، اشخاص عادی و دانشجویان اخذ میشود. انتشارات مؤسسه درآمد خود را از تشکیل تعاونی، وجه اشتراک مجلهها و یا فروش کتابها و نشریهها به دست میآورد. همچنین برخی از مؤسسهها و بنیادهای بینالمللی که برنامهها و زمینههای مطالعاتی را حمایت میکنند، بخشی دیگر از منابع مالی این مؤسسه را تأمین میکنند. مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی برای انجام فعالیتهای خود هیچگونه حمایت مالی از دولتها را نمیپذیرد و هیچ وابستگی به دولتها در این زمینه ندارد، اما برای هماهنگی نشستها و تحقیقات، از بخشهای دولتی و نشستهای بزرگ هزینه دریافت میکند. مخارج اصلی مؤسسه نیز بیشتر صرف برگزاری نشستها، انجام تحقیقات، انتشار مجلهها، چاپ کتاب و امور اداری میشود.
1-4. فعالیتها
برنامه تحقیقاتی مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی که به نوبه خود برنامه وسیعی نیز میباشد، مهمترین چالشهای امنیت جهانی را در سراسر دنیا بررسی مینماید. این برنامه هفت موضوع امنیتی گسترده را مورد مطالعه قرار میدهد که عبارتند از:
1-4-1. مسائل جهانی و مؤسسههای بینالمللی درگیر با این مسائل؛
1-4-2. نزاعهای بینالمللی؛
1-4-3. تحلیلهای دفاعی و نظامی؛
1-4-4. ارتباطات میان ابرقدرتها؛
1-4-5. منع گسترش و خلع سلاح؛
1-4-6. تهدیدهای جهانی پیشروی کشورها؛
1-4-7. امنیت زیست محیطی.
همچنین در این برنامه تحقیقاتی، 10 منطقه مهم جهان مورد بررسی قرار میگیرند که تمام سطح کره زمین را در برمیگیرد. مهمترین مجلههایی که توسط این مؤسسه به صورت منظم منتشر میشود عبارتند از:
1. نشریه «موازنه نظامی» که به صورت سالانه منتشر میشود و در آن تواناییهای نظامی و دفاعی 170 کشور جهان بررسی میشود؛
2. «سوروایوال» به صورت دو ماهنامه منتشر و مسائل بینالمللی را بررسی میکند؛
3. «بررسی راهبردی» از سال 1966 هر ساله و به طور منظم امور جهانی را در طول سال بررسی میکند؛
4. خبرنامهها به صورت فصلی چاپ میشوند و اطلاعات کاملی درباره فعالیتهای مؤسسه ارائه میدهند؛
5. پرونده راهبردی؛
6. بانک اطلاعاتی نبردهای مسلحانه یکی از منابع به روز مؤسسه درباره تمامی نبردهای اتفاق افتاده در سطح دنیا است و اطلاعاتی دقیقی درباره بیش از 70 نبرد مسلحانه ارائه میکند؛
7. مشروح نشستها که جزئیاتی درباره جلسهها و مباحث مطرح در آنها ارائه میکند.
2. نشست امنیتی منامه
نشست امنیتی منامه موسوم به «گفتگوی منامه» اجلاسی است که هر ساله توسط مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی لندن و با همکاری وزارت امور خارجه بحرین در ماه سپتامبر و در منامه برگزار میشود. آغاز این اجلاس به دسامبر سال 2004 یعنی یک سال پس از اشغال عراق توسط آمریکا و نیروهای ائتلافی باز میگردد و تاکنون هفت مرحله از این نشستها تا سال 2010 میلادی برگزار شده است. اجلاس سال 2011 به دلیل شرایط بحرانی کشور بحرین و نبود امنیت کافی در این کشور، به تعویق افتاد و قرار است در سال 2012 پس از برگزاری دو نشست مقدماتی، نشست اصلی برگزار گردد. نشست امنیتی منامه در ابتدا «گفتگوی خلیج[فارس]» نام داشت و قرار بود هر ساله در یکی از کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس برگزار شود، اما به دلیل تداوم برگزاری نشست در منامه پایتخت بحرین، نام نشست به «گفتگوی منامه» تغییر نمود.
نشست امنیتی منامه نخستین گردهمایی امنیتی است که در سطح گسترده و مقامهای عالی رتبه کشورهای منطقه خلیجفارس برگزار میشود. در این نشست افزون بر حضور نمایندگانی از کشورهای منطقه، شرکتکنندگانی نیز از سازمانها و نهادهای بینالمللی مختلف از جمله ناتو، آ.سه.آن و شورای همکاری خلیجفارس حضور دارند. نشست امنیتی منامه محلی است که در آن بیشتر مقامهای ارشد دفاعی، امنیتی و مسئولین سیاست خارجی کشورها شرکت میکنند و نگرشها و دیدگاههای خود را در خصوص مسائل امنیتی منطقه مطرح مینمایند.
به باور مجریان این نشست، گفتگوی امنیتی منامه در سه سال اول برگزاری آن (یعنی از سال 2004 تا 2006) این موضوع را اثبات نمود که برای گفتگو و مشورت درباره مسائل مهم امنیت منطقهای و جهانی، سازوکارهای غیررسمی از قبیل برگزاری همین نشست ضروری است و کشورها بایستی در جهت تقویت این نشستها و شرکت مؤثر در آنها اقدام نمایند. بر این اساس، پادشاهی بحرین یادداشت تفاهمی را با مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی امضا نمود که روند برگزاری این نشست سالانه را تا سال 2010 تسهیل و برای ادامه برگزاری آن بعد از سال 2010، با مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی مذاکره نمایند.
2-1. ملاحظات
مؤسسه برای برگزاری دور اول نشست، ملاحظات زیر را مطرح و براساس آنها نشست اول را برگزار نمود.
2-1-1. سران دولتها و مقامهای مسئول در زمینه امور دفاعی، نظامی و امنیتی شش کشور عضو شورای همکاری خلیجفارس به صورت منظم و هماهنگ در این نشست در دیدار و گفتگو کردند و کشورهایی که در این شورا عضو نبودند، حق شرکت در دیدارهای اختصاصی آنها را نداشتند. به این ترتیب، در اجلاس اول و در سال 2004 گفتگوهایی مجزا بین اعضای شورای همکاری خلیجفارس برگزار گردید و سپس دو همسایه شمالی خلیجفارس یعنی ج.ا.ایران و عراق نیز در گفتگوهای بعدی شرکت کردند. در ادامه نیز مقامهایی از کشور یمن به گفتگوهای اجلاس پیوستند. از این رو برنامه مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی یعنی «6+1+2» الهامبخش دعوت از نهادهای امنیتی ملی منطقه به منظور شرکت در گفتگوی سال 2004 بود.
2-1-2. تعدادی از دولتهای فرامنطقهای روابط سیاسی – امنیتی مناسبی با کشورهای منطقه دارند و همچنین حضور پررنگی نیز به لحاظ اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی در منطقه دارند که بر امنیت منطقه تأثیرگذار هستند. به همین منظور برای درک دیدگاههای دو طرف (هم کشورهای منطقهای و هم کشورهای فرامنطقهای) درباره امنیت منطقه و همچنین تشریح سیاستهای قدرتهای فرامنطقهای برای دولتهای منطقه، از کشورهایی همچون ایالات متحده، بریتانیا، آلمان، چین، روسیه، ژاپن، ترکیه، فرانسه، هلند، استرالیا و سنگاپور نیز دعوت به عمل آمد. همچنین دو کشور مصر و اردن که از کشورهای تأثیرگذار در فرایندهای امنیتی منطقهای هستند نیز دعوت شدند. در مقابل سوریه به عنوان کشوری که در فرایندهای منطقهای تأثیرگذار است هرگز به این نشست دعوت نشد.
2-1-3. از آنجایی که محدود کردن دعوتها به هرگونه سازمان یا مقامی خاص، امکان بحث فراگیر را در خصوص معضلات امنیت منطقهای فراهم نمیسازد، مؤسسه تصمیم گرفت تا از تمام نهادهای مرتبط با بحث امنیت ملی، دعوت به حضور در این اجلاس نماید.
2-2. برنامهها
برنامه اجرایی نشست تقسیم به چند رویداد متفاوت شده است که ضمن افزایش کارآیی جلسهها، به جذابیت آن نیز افزوده است. نشست در چهار جلسه برگزار میشود که عبارتند از:
2-2-1. جلسههای عمومی
جلسههای عمومی مکانی است که وزرا و مشاوران رسمی امنیت ملی کشورها در آن شرکت دارند و سیاستهای نظامی امنیتی دولتهای متبوع خود را در آن تشریح میکنند. نمایندگان رسمی دولتها در جلسههای عمومی، سخنرانی خود را برای مخاطبین حاضر در جلسه که بیشتر از کارشناسان، اعضای مجلس، رسانهها و مقامهای حکومتی که دوره تصدی آنها پایان یافته است، ارائه میکنند.
2-2-2. نشستهای تخصصی
در این نشستها کارشناسان نظامی – امنیتی کشورها به بیان دیدگاهها و نظریههای کارشناسانه خود درباره مسائل امنیتی منطقهای میپردازند.
2-2-3. دیدارهای خصوصی
دیدارهای خصوصی دوجانبه یا چند جانبه مقامات ارشد امنیتی کشورهای شرکتکننده در اجلاس به منظور پیشبرد اهداف سیاسی کوتاهمدت صورت میگیرد. این بخش از اجلاس – از نظر سیاسی – مهمترین و مفیدترین بخش اجلاس است؛ چرا که مقامهای مسئول کشورها رو در روی همدیگر و در یک دیدار غیررسمی، به تبادل نظر و گفتگو میپردازند. از آنجایی که تجربه ثابت کرده که مسائل حاد نظامی و امنیتی کشورها در جلسهها و دیدارهای غیر رسمی که بین مقامهای مسئول کشورها برگزار میگردد، بهتر حل و فصل میشوند، شرکتکنندگان در اجلاس، برای این بخش اهمیت ویژهای قائل هستند و برنامه کاملی برای دیدارهای خصوصی و غیررسمی خود با مقامهای سایر کشورها تدارک میبینند.
2-2-4. ضیافتها و مراسم
ضیافتهای ناهار و شام به صورتی که تمام شرکتکنندگان ارشد و هیأتهای همراه آنها در آن حضور دارند و این ضیافتها توسط میزبان در جهت تقویت احساس مشترک کشورهای شرکتکننده برگزار میگردد.
3. نشست سال 2010
نشست امنیتی منامه در سال 2010 در روزهای سوم تا پنجم دسامبر و در عالیترین سطح خود برگزار گردید. در این اجلاس تعدادی از نخستوزیران، وزیران دفاع، وزرای امور خارجه، مشاورین امنیت ملی و رؤسا و فرماندهان نظامی و اطلاعاتی کشورهای منطقه و جهان در آن حضور داشتند. مسائل جلسههای عمومی این اجلاس تقریبا همانند اجلاسهای گذشته بود که در ادامه به دو مورد از مهمترین آنها اشاره میکنیم.
3-1. منازعههای منطقهای و نقش قدرتهای خارجی
منطقه خلیجفارس از دیرباز محل مناقشهها و برخوردهای منطقهای بین کشورها با یکدیگر از یکسو و قدرتهای بزرگ با کشورهای منطقه از سوی دیگر بوده است. این برخوردها از سال 2001 و در پی حمله آمریکا به افغانستان و عراق تشدید و باعث بیثباتی بیش از پیش منطقه گردید. از سال 2004 به این سو، گفتگوی امنیتی منامه همه ساله به بررسی این برخوردها و منازعهها پرداخته و درباره آنها به گفتگو مینشیند. جنگ عراق، اوضاع یمن، اوضاع فلسطین و جنگ افغانستان از جمله منازعههایی هستند که در نشست سال 2010 نیز مورد بررسی و گفتگو قرار گرفتند. در حالی که مباحث مربوط به عراق و افغانستان و فلسطین از جمله مباحث قدیمی نشست بودند، موضوع یمن و جنگ داخلی این کشور برای اولین بار مورد توجه شرکتکنندگان در این اجلاس قرار گرفت.
منازعههای پراکنده بین نیروهای مخالف و دولت علی عبدالله صالح در پنج سال گذشته ادامه داشته و تاکنون اوضاع سیاسی در این کشور با بنبست مواجه بوده است. در این میان دولت یمن به کمک عربستان سعودی مناطق محل سکونت شورشیان را چندین بار بمباران کرده است. با این وجود، هر بار پس از انتشار اخبار مربوط به بمباران مناطق توسط عربستان، این موضوع به شدت تکذیب شده است. دولت یمن بارها و بارها برخی از کشورهای منطقه را متهم به حمایت از نیروهای شورشی یمنی نموده و مدعی است که این کشورها از شورشیان حمایت مالی و تسلیحاتی میکنند. جنگ در افغانستان از زمان آغاز آن در سال 2001، روز به روز بدتر میشود و این موضوع هر ساله جزء مهمترین دغدغههای شرکتکنندگان و برنامهریزان نشست منامه است.
در نشست سال 2010، تصمیم باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا مبنی بر فرستادن نیروهای بیشتر به افغانستان و تأثیر آن بر آینده این کشور مورد بحث و بررسی قرار گرفت. به باور آمریکاییها، فرستادن این نیروها چند مزیت مهم دارد که نخست میتوان به کاستن از سرعت رشد نیروهای طالبان اشاره نمود؛ همچنین حرکت در جهت راهبرد تجمیع تلاشهای نظامی و مدنی برای تغییر جامعه افغانستان که توسط ناتو طراحی شده، از جمله مزایای افزایش نیرو در افغانستان عنوان گردید.
در ادامه یادآوری گردید که براساس برنامه زمانبندی شده، نیروهای آمریکایی برای آغاز خروج از افغانستان در میانه سال 2011 میلادی میبایست راهبرد خود را بر آموزش هر چه بیشتر نیروهای افغانی قرار دهند، تا در صورت نبود نیروهای امنیتی خارجی، آنها بتوانند به خوبی از عهده تأمین امنیت کشورشان برآیند. در این زمینه درخواست مقامهای افغان بر این بود که رهیافت جدید، تأکید بیشتری باید بر تأمین امنیت در افغانستان داشته باشد و بایستی برای مؤسسههای امنیتی افغانستان ظرفیتسازی کرده و با فساد و ارتشا مبارزه نمایند.
جنگ عراق از دیگر مسائلی بود که در این اجلاس بررسی گردید. به باور «هوشیار زیباری» وزیر امور خارجه عراق، هر چند تلاشها برای نجات عراق از دیکتاتوری صدام موفقیتآمیز بوده، اما چندین سال جنگ و بیثباتی در این کشور جایگاه آن را به عنوان یکی از قدرتهای منطقهای تنزل داده است. عراق در زمان صدام همواره به لحاظ فرهنگی و اقتصادی در منطقه خلیجفارس تأثیرگذار و جریانساز بود؛ اما اکنون از آن جایگاه مناسب و قوی چیزی برجای نمانده است و عراق برای گذران امور روزمره و تأمین امنیت خود، محتاج کمکها و مساعدتهای بیگانگان است. معلوم نیست با خروج نیروهای آمریکایی که قرار است از اواخر سال 2011 آغاز شود، شرایط امنیتی این کشور چگونه خواهد بود و آیا در صورت بروز بیثباتی، نیروهای امنیتی این کشور توان تأمین امنیت را دارند یا خیر؟ همچنین روابط عراق با ترکیه، سوریه و سایر کشورهای همسایه، از جمله مباحث مربوط به عراق بود.
3-2. تغییرات ماهوی در مسائل امنیتی منطقهای
به باور بسیاری از شرکتکنندگان در اجلاس، پس از اشغال عراق از سوی آمریکا در سال 2003، روندهای امنیتی منطقه خلیجفارس تغییر کرده و در جهت افزایش نسبی قدرت و نفوذ منطقهای ج.ا.ایران بوده است. بر این اساس، آمریکا در چند سال گذشته کانون اصلی سیاست خاورمیانهای خود را ایجاد بازدارندگی در مقابل ج.ا.ایران تعریف کرده است. در این چارچوب کشورهای عربی حوزه خلیجفارس از اهمیت والایی برخوردار هستند؛ چرا که چگونگی تعامل آنها با آمریکا، نقش مؤثری در پیشبرد اهداف این کشور در منطقه دارد.
طرح فروش تسلیحات به کشورهای عربی حوزه خلیجفارس از سوی آمریکا که در سالهای اخیر شدت پیدا کرده، تحکیم روابط نظامی – امنیتی با این کشورها و تقویت اقدامهای بازدارنده در مقابل قدرتهای مخالف منطقهای، از جمله اقدامهایی است آمریکاییها با توسل به آنها سعی در متحول کردن شرایط امنیتی منطقه به نفع خود دارند. تغییرات جزئی به وجود آمده در عراق در سالهای اخیر و افزایش کارآیی نیروهای امنیتی این کشور برای حفظ امنیت، ضرورت خروج نیروهای آمریکایی را از عراق فراهم آورده است. در همین راستا و طبق توافق مقامهای عراقی و آمریکایی، برنامه خروج تدریجی نیروهای آمریکایی از عراق از اواخر سال 2011 میلادی آغاز میشود. همچنین رشد جریان بیداری اسلامی در کشورهای منطقه، خطری است که بسیاری از دولتهای وابسته به آمریکا را در منطقه تهدید میکند و این موضوع ضرورت همکاریهای نظامی و امنیتی مشترک بین کشورهای موردنظر را برای پیشگیری و مقابله با این جریانها، بیش از پیش آشکار ساخته است.
4. نشستهای جانبی
در کنار جلسههای عمومی که تمامی شرکتکنندگان حضور دارند، برخی نشستهای تخصصی نیز برگزار میگردد که در آنها متخصصین مربوطه شرکت دارند. موضوع این نشستها نیز همانند نشستهای عمومی، بررسی مسائل و مشکلات روز منطقه است. در نشست سال 2010 چندین موضوع به عنوان دستور کار نشستهای جانبی بود که در ادامه به آنها میپردازیم.
4-1. آینده یمن
چالشهای پیشروی دولت یمن از جمله مسائلی بود که در نشستهای جانبی 2010 مورد بحث و گفتگو قرار گفت. کشور یمن سالهای سال است که با مشکلاتی مانند حضور القاعده، بیثباتی در جنوب و معضل قبیله «حوثیها» درگیر است. با این وجود، هسته مرکزی تمام مشکلات و معضلات این کشور، مشکلات اقتصادی و ضعف حکومت آن است. یمن کشوری است که به لحاظ شرایط طبیعی و اقلیمی، سرزمینی ناهموار و خشک است. جمعیت آن همواره در حال رشد اما منابع طبیعی آن روز به روز در حال کاهش است؛ به ویژه در مورد تولید نفت که یکی از مهمترین منابع درآمد ملی یمن نیز به شمار میرود.
به عقیده بسیاری از کارشناسان، دستیابی به ثبات سیاسی و حفظ آن (در یمن)، بستگی به دستیابی کشور به توسعه همهجانبه دارد. از این رو، تمام دوستان این کشور و جامعه بینالمللی، بایستی در این راه به یمن کمک نمایند تا بتواند بر معضلات خود فائق آید. پیوستن یمن به شورای همکاری خلیجفارس میتواند به این کشور کمک نماید تا با معضل بزرگ بیکاری مقابله نماید. در عین حال، با پیوستن یمن به شورای همکاری خلیجفارس، سرمایهگذاری در آموزشهای نوین و همچنین بخشهای رو به احتضار اقتصادی آن مانند صنعت گردشگری، میتوانند جائی دوباره بگیرند.
برخی دیگر از شرکتکنندگان در جلسه اذعان داشتند که برخی مشکلات پیشروی یمن سیاسی هستند و تنها متعلق به یمن نمیباشند. برای مثال، ظهور القاعده تنها متوجه یمن نیست و معضلی جهانی است که امنیت تمامی کشورها را به مخاطره انداخته است. راهحل این معضل جهانی، همکاریهای پایدار در سطح بینالمللی را میطلبد و تنها از عهده یک کشور برنمیآید. همچنین دولت یمن برای حل مسائل قومی قبیلهای خود بایستی با حوثیها به آشتی ملی دست پیدا کند. تنها راهحل این معضل و معضلاتی از این قبیل، در دست دولت یمن است و نه دیگران.
با وجود معضلات و مشکلاتی که گریبانگیر یمن است، این کشور را نمیتوان یک کشور رو به اضمحلال به حساب آورد. این کشور هنوز هم جزء یکی از کشورهای مهم جامعه بینالمللی است و میتواند در تحولات منطقه تأثیرگذار باشد. همچنین یمن مواجه با معضلات جدیدی مانند دزدی دریایی، ناآرامی و مهاجرت غیرقانونی از ناحیه همسایه خود یعنی سومالی نیز است. یمن در حال حاضر برای اینکه تبدیل به معضل جهانی نشود، نیاز به کمکهای فوری منطقهای و جهانی دارد و تنها در این صورت است که میتواند بر مشکلات امنیتی خود غلبه نماید.
4-2. امنیت دریایی و همکاریهای بینالملل
اهمیت و جایگاه ویژه امنیت دریایی برای منطقه خلیجفارس و خاورمیانه موضوع دومین نشست جانبی در اجلاس امنیتی منامه 2010 بود. بیش از 90 درصد مجموع تجارت جهانی از طریق دریا حمل و نقل میشود که نشان از اهمیت تأمین امنیت راههای دریایی برای کشورها دارد. با این وجود، در این نشست جانبی، سختی تأمین امنیت این تجارت نیز خاطرنشان گردید. سالیانه بین 23 تا 25 هزار کشتی تجاری از بین آبراههای بینالمللی که به همین منظور اختصاص داده شدهاند، میگذرند، اما رشد دزدی دریایی در سالهای اخیر در منطقه باعث کاهش سهم منطقه خلیجفارس از تعداد کشتیهای ترابری کالا گردیده است.
در سال 2010 میلادی، دزدی دریایی به بالاترین رکورد خود در سالیان اخیر رسید. در این سال، 127 واقعه دزدی دریایی رخ داد و 538 نفر به عنوان گروگان در 28 مورد کشتیربایی به دام دزدان دریایی افتادند. برای مقابله با این معضل جهانی، نیروی ضربت 151 که یک نیروی چندملیتی است و در حال حاضر تحت فرماندهی افسران کویتی قرار دارد، به منطقه اعزام گردید. افزون بر این، نیروهای ناتو و نیروهای دریایی سایر کشورهای منطقه مانند هندوستان، مالزی، چین و روسیه نیز به طور مرتب در این منطقه در حال گشتزنی هستند. این موضوع باعث تعاملات سازنده بین نیروهای دریایی کشورهای مختلف گردیده است.
در حالی که سایر مسائل امنیت دریایی مانند حفاظت از محیط زیست دریایی و حقوق ماهیگیری نیز در این نشست مورد توجه قرار گرفت، اما در هر حال، نشست جانبی سال 2010 در واقع تحت تأثیر موضوع دزدی دریایی بود. این موضوع که «راهحل نهایی معضل دزدی دریایی در روی زمین قرار دارد نه در دریا» در نهایت مورد موافقت تمامی شرکتکنندگان قرار گرفت. به اعتقاد شرکتکنندگان بایستی یک رهیافت جامع نسبت به اوضاع کشور سومالی که پایگاه دزدی دریایی در منطقه است، اتخاذ گردد؛ ضمن اینکه به این موضوع نیز اشاره شد: «تا زمانی که معضل دزدی دریایی در منطقه وجود دارد، حضور نیروهای دریایی چندملیتی در منطقه الزامی است».
4-3. عراق و منطقه خلیجفارس
چالشها و معضلاتی که در حال حاضر پیشروی کشور عراق و منطقه قرار دارد، موضوع سومین نشست جانبی در اجلاس 2010 بود. در حالی که میزان زیادی از خشونتهای پیشین در عراق کاسته شده، اما با این وجود، این کشور به لحاظ سیاسی، شرایطی شکننده دارد و هنوز به ثبات کامل نرسیده است. بیثباتی سیاسی اخیر در عراق در واقع از روند طولانی و بینظم دولتسازی در این کشور ریشه میگیرد؛ در عین حال که یک توافق اولیه تقسیم قدرت در نوامبر سال 2010 بین گروههای سیاسی عراقی به دست آمد، بنبست سیاسی هشت ماه بعد از آن نشان داد، نبود امنیت در عراق میتواند امنیت کشورهای منطقه را تهدید کند. تأسیس یک دولت وحدت ملی در عراق برای دستیابی و حفظ امنیت منطقهای در حال حاضر ضروری به نظر میرسد.
بیشتر شرکتکنندگان در این نشست اذعان داشتند که موضوع جداییطلبی بین اقوام و مناطق مختلف عراق، هنوز هم یک عامل بازدارنده در مقابل تشکیل دولت ملی است. برای حل این معضل و تضمین حاکمیت عراق نیاز به تأسیس دولتی قدرتمند است. در این نشست پیشنهاد شد که یک دولت شامل تمامی گروههای قومی در عراق تشکیل گردد تا تأمینکننده منافع تمامی گروههای عراقی باشد و این موضوع نیاز به بازبینی و تغییر در قانون اساسی عراق دارد. قانونی که پیشنویس آن در سال 2005 نوشته شده و در آن از گروههای سنی عراقی حمایت کاملی به عمل نیامده است.
4-4. همکاریهای نظامی در منطقه
در این نشست تخصصی که در کنار نشست اصلی برگزار گردید، متخصصین و نمایندگان شرکتکننده از کشورهای مختلف دنیا درباره موضوع همکاریهای نظامی در منطقه خلیجفارس بحث و گفتگو کردند و به این موضوع اشاره گردید که برخی از تهدیدهای امنیتی پیشین، دوباره در حال شکلگیری هستند. به باور برخی از شرکتکنندگان در این نشست، روندهای امنیتی منطقه در سالهای اخیر نشان داده است که کشورهای منطقه در مأموریتهای چندجانبه به جای همکاری با کشورهای منطقه، بیشتر تمایل دارند تا در نهادهای امنیتی فرامنطقهای با حضور بازیگران خارجی شرکت داشته باشند. این امر به دلیل وجود چند عامل تأثیرگذار است که به شکلی مؤثر، همکاریهای دفاعی منطقهای بین کشورها را محدود میکند. این عوامل از عوامل تاریخی تا بوروکراتیک و سیاسی متغییر هستند، و منجر به عدم انگیزه لازم در جهت دستیابی به همکاریهای نظامی یکپارچه به ویژه در زمینه دفاع هوایی و موشکهای بالستیک بین کشورهای منطقه میشود.
به اعتقاد برخی از حاضرین در جلسه، بحث بازدارندگی یک موضوع مهم در راستای تأمین امنیت وجودی کشورهای منطقه بوده و این کشورها بایستی توان بالای نظامی خود را برای مقابله با تهدیدهای آتی و بالقوه حفظ نمایند. در این بین به نقش آمریکا در تأمین تجهیزات مورد نیاز برای متحدین خود در منطقه اشاره گردید. در همین راستا، افزایش همکاریهای نظامی از طریق برگزاری تمرینهای مشترک و افزایش آمادگی نیروهای منطقه برای اقدام جمعی بر علیه تهدیدهای مشترک مورد تأکید قرار گرفت. افزایش میزان تهدیدهای سایبری از دیگر مسائلی بود که در این نشست به آنها توجه شد و به باور یکی از سخنرانان «اکنون زمان آن است که ما تمرکز خود را از همکاریهای نظامی صرف به مسائل جدید تهدیدکننده امنیت معطوف نماییم».
نتیجهگیری
منطقه خلیجفارس از جمله مناطق مهم و راهبردی جهان است که از دیرباز در کانون توجه دولتهای منطقه و قدرتهای خارجی بوده است. وجود منابع غنی نفت و گاز در این منطقه، وقوع انقلاب اسلامی در ایران، خیزش ملتهای مسلمان منطقه بر علیه حاکمان مستبد و دیکتاتورهای طرفدار غرب، بر اهمیت و حساسیت راهبردی منطقه، بیش از پیش افزوده است. اهمیت خلیجفارس به اندازهای است که دولتهای بزرگ در خلال این قرنها همواره در آن حضور داشته و بر تحولات منطقه تأثیرگذار بودهاند.
به نظر میرسد بررسی شرایط امنیتی موجود در منطقه خلیجفارس به علت تحولات سریع کشورهای منطقه و همکاریهای پیچیده سیاسی امنیتی با قدرتهای بزرگ، هرگز بدون در نظر گرفتن مجموعه کشورهای منطقهای و قدرتهای خارجی امکان نداشته باشد.
محرکها و پویاییهای امنیت منطقهای در خلیجفارس و ارتباط آنها با مسائل راهبردی جهانی بار دیگر موضوع گفتگوهای هفتمین نشست منامه در سال 2010 بود. در این نشست نیز همانند سایر نشستهای گذشته، مقامهای ارشد امنیتی، سیاسی و نظامی کشورهای مختلف از سراسر دنیا گردهم آمدند و درباره مهمترین منابع بیثباتی در منطقه خلیجفارس، تشریح واکنشهای مناسب برای مقابله با زمینههای بیثباتی و به اشتراک گذاشتن ایدهها و تفکرها برای رسیدن به زمینههای همکاری امنیتی بیشتر و گفتگوهای آتی به بحث و گفتگو پرداختند.
نشست سال 2010 در حالی برگزار شد که منطقه خلیجفارس و به ویژه کشورهای عربی منطقه در یک سال گذشته شاهد تحولات و رخدادهای گوناگونی بودهاند. روند رو به رشد تشکیل یک دولت ملی در عراق و تحولات مربوط به این کشور، حجم انبوه خریدهای نظامی کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس که در سالهای اخیر افزایش چشمگیری داشته، افشاگریهای پایگاه اینترنتی «ویکی لیکس» در مورد برخی روندهای منطقهای از جمله مسائلی بودند که بر روند تشکیل نشست سال 2010 تأثیرگذار بودند.
اشاره گردید که خلیجفارس همواره تحت تأثیر منابع عظیم نفت و گاز خود بوده و این موضوع باعث حضور قدرتهای خارجی در منطقه گردیده، که به نظر برخی از کشورهای منطقه، این حضور مهمترین عامل بیثباتی در منطقه است. قدرتهای خارجی حاضر در منطقه با دخالت در مسائل مربوط به کشورهای منطقه و بیاعتماد کردن آنها نسبت به همدیگر، سبب به وجود آمدن مسابقه تسلیحاتی خطرناکی بین کشورهای منطقه گردیدهاند. مهمترین و بهترین راه تضمین ثبات در منطقه – در واقع – افزایش سطح اعتماد بین کشورهای منطقه و بومیسازی امنیت منطقهای است.
به باور قدرتهای خارجی، معماری امنیت منطقهای هنوز انسجام لازم را ندارد، در حالی که مشکلات امنیتی هم به لحاظ تعداد و هم به لحاظ پیچیدگی، افزایش قابل توجهی داشتهاند. همکاریهای نظامی امنیتی سنتی موجود بین کشورها در حال حاضر قابلیت تأمین امنیت منطقهای را ندارد. تهدیدهای امنیتی کنونی پیشروی بازیگران منطقهای به اندازهای پیچیده هستند که نیاز به اقدامهای چندجانبه و مشارکتی برای رفع آنها وجود دارد. برای مثال، کشورهای مجموعه «آ.سه.آن» یک نمونه موفق در زمینه دستیابی به امنیت جمعی میباشند.
نشست امنیتی منامه نیز به ظاهر به این منظور برگزار میگردد که مسائل امنیتی خلیجفارس و راههای تأمین امنیت این منطقه بررسی و راهکارهای مناسب از سوی کشورها اتخاذ شود. در نشست امنیتی منامه که هر ساله برگزار میگردد، مسائلی همانند بحران در افغانستان و عراق، موضوع فلسطین، یمن، پاکستان، حضور نیروهای نظامی بیگانه در منطقه، اختلافهای سیاسی کشورهای منطقه، رقابتهای تسلیحاتی کشورهای منطقه، تروریسم و خطر تسلیحات کشتار جمعی موجود در منطقه، بحث و بررسی میگردد؛ در این میان، امنیت و به ویژه امنیت منطقه خلیجفارس، موضوع بسیاری از سخنرانیها و اظهارنظرها در نشست امنیتی منامه است. موضوعی که در این نشست بسیار جالب توجه است اینکه کشورهای غربی شرکتکننده در این اجلاس همواره در سخنرانیهای خود درصدد القای این موضوع هستند که شرایط و ویژگیهای منطقه و کشورهای آن، عامل اصلی ناامنی در منطقه است. آنها همواره از برخی کشورهای منطقه و جنبشهای اسلامی به عنوان تهدیدهای جدی امنیت منطقهای نام میبرند. همچنین اختلافهای قومی – قبیلهای، اختلافهای مرزی و عدم اجماع بین کشورهای منطقه را که سبب بیاعتمادی کشورها و در نتیجه موجب رقابت سیاسی و نظامی بین آنها میشود، موجب بروز ناامنی در منطقه میدانند و بدون اینکه مسئولیتی را متوجه خود کنند، تمامی مسئولیتها را بر دوش کشورهای منطقه میاندازند. در همین راستا شرکتکنندگان غربی در نشست منامه برای مقابله با بحرانهای منطقهای و مقابله با کشورهایی که در منطقه امنیت را به چالش میکشند، راهحلهایی ارائه میدهند.
1. تداوم و افزایش فشارهای اقتصادی، مالی و دیپلماتیک بر روی کشورهای تهدیدکننده امنیت منطقه؛
2. ایجاد سامانههای دفاع موشکی و هشداردهنده برای کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس؛
3. تداوم حضور خود در منطقه و افزایش ترتیبات نظامی – امنیتی دوجانبه و چندجانبه خود با کشورهای عربی حوزه خلیجفارس به عنوان مهمترین راهحل افزایش امنیت منطقهای؛
4. تعدیل تصورهای مربوط به تهدیدهای نظامی و هستهای رژیم صهیونیستی برای کشورهای منطقه در نزد مقامهای کشورهای عربی و تغییر جهت آن به سمت کشورهای حوزه شمال خلیجفارس.
آمریکاییها و قدرتهای بزرگ حاضر در منطقه به این وسیله حضور خود را در منطقه توجیه نموده و چنین القا میکنند که نبودن آنها در منطقه، سبب بحران و جنگ خواهد بود؛ اما حقیقت چیز دیگری است و آن اینکه غربیها و حضور آنها در منطقه، خود مهمترین عامل ناامنی منطقه است. این سیاست قدرتهای بزرگ به خوبی از عملکرد مسئولان آنها و تبلیغات رسانهای غرب مشهود است. این کشورها از طریق تبلیغات به اختلافهای موجود میان کشورهای منطقه دامن زده و با تهدید معرفی کردن برخی از کشورهای منطقه، شروع به مسلح کردن سایر کشورها نمودهاند. عراق و افغانستان دو کشوری بودند که قربانی این تبلیغات مخرب و ویرانگر شدند.
مسابقه تسلیحاتی موجود بین کشورهای منطقه به ویژه در میان کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارسی به اندازهای شدید است که در سالهای اخیر این منطقه را تبدیل به بزرگترین بازار تسلیحات غربی و آمریکایی کرده است. علت این امر نیز نسخههایی است که آمریکا برای کشورهای منطقه میپیچد و از طریق آنها به اصطلاح میخواهد امنیت کشورهای جنوب حوزه خلیجفارس را تقویت نماید. القای این تصور که رژیم صهیونیستی برای کشورهای منطقه تهدید به حساب نمیآید و بایستی با آن تعامل سازنده داشت، از دیگر اقدامهای آمریکا در نشست امنیتی منامه است که به شدت پیگیری میشود.
با وجود تلاشهای آمریکا و کشورهای غربی برای ایجاد زمینههای لازم برای انزوای ج.ا.ایران و معرفی آن به عنوان یک تهدید منطقهای به ویژه برای کشورهای عربی حوزه خلیجفارس و در پی آن کنار گذاشتن ایران از ترتیبات امنیتی منطقهای، کشورهای منطقه همواره این دیدگاه را به چالش کشیده و خواستار حضور مؤثر و همیشگی کشورمان در ترتیبات امنیتی منطقه بودهاند. این دیدگاه از سوی برخی قدرتهای آسیایی مانند چین و هند در نشست منامه تقویت گردیده که نشاندهنده جایگاه ویژه ج.ا.ایران در منطقه است.