دکتر محمود احمدینژاد تنها کاندیدای اصولگرایان بود که تا زمان ثبتنام، هیچگاه به طور رسمی از حضور خود در انتخابات ریاست جمهوری سخن به میان نیاورد. همچنین علیرغم اینکه نام احمدینژاد به عنوان یکی از کاندیداهای مطرح جریان اصولگرا تحت بررسی شورای هماهنگی قرار داشت، او در برنامههای رسمی و آشکار این شورا حضور پیدا نمیکرد. احمدینژاد حتی در سخنرانیهای خود و برخی سفرهای استانی، با وجود تأکید بر ضرورت تحول در سیاستهای اجرایی کشور و تشکیل دولت اسلامی، هیچگاه از کاندیداتوری خود سخن به میان نمیآورد.
عمدهترین دلیل چنین رویکردی آن بود که احمدینژاد به عنوان شهردار تهران نمیخواست اولاً فعالیتهای شهرداری این کلان شهر، تحتالشعاع کاندیداتوری او قرار گرفته و احیاناً خللی در برنامه مدیریت شهری به وجود آید و ثانیاً، فعالیتهای او در شهرداری به منزله تبلیغات انتخاباتی تلقی گردد.
به همین دلیل در حالی که بسیاری کاندیداها، از ماهها قبل رسماً ستادهای انتخاباتی خود را فعال کرده و مسئولان این ستادها مشخص شده بودند، ستاد انتخاباتی احمدینژاد بعد از اعلام صلاحیت کاندیداها و همزمان با شروع رسمی فعالیتهای تبلیغاتی کاندیداها تشکیل و مسئولان آن معرفی شدند.(1) البته پیش از تشکیل رسمی این ستاد، برخی ستادهای مردمی و دانشجویی برای دعوت و حمایت از احمدینژاد تشکیل شده بود.
احمدینژاد همچنین تا زمان ثبتنام از حمایت آشکار هیچ گروه و تشکل سیاسی رسمی و شناخته شده برخوردار نبود. وی زمان ثبتنام در گفتوگو با خبرنگاران تأکید کرد: «من یک معلم و استاد دانشگاه هستم و به هیچ حزب و گروهی تعهدی ندارم و ستادهای موجود که برای حمایت از من تشکیل شده هم، ستادهای مردمی خودجوش هستند.»(2)
با این تفاصیل، میتوان گفت که احمدینژاد در فعالیتهای انتخاباتی خود، عملاً مورد حمایت قابل توجهی از جانب گروهها و احزاب رسمی و مؤثر واقع نبود. اما در عوض احمدینژاد به واسطه محبوبیتی که در طول فعالیت در شهرداری تهران کسب کرده و آوازه کارهای مثبت او حتی در شهرهای دیگر کشور پیچیده بود؛ حمایتهای قابل توجهی را در سطح اقشار اجتماعی خصوصاً طیفهای مستضعف و مذهبی و انقلابی به خود جلب نمود.
فیالواقع پایه اصلی فعالیتهای انتخاباتی احمدینژاد، ستادهای خودجوشی بود که در تهران و شهرستانها توسط علاقهمندان به او و نیز گروهها و انجمنهای غیر رسمی مردمی و دانشجویی و نیز هیأت مذهبی تشکیل شده بودند. تشکیل این ستادهای خودجوش مردمی خصوصاً در دو هفته پایانی منتهی به انتخابات، شدت بیشتری گرفت. نوع تبلیغات انتخاباتی، هم در این ستادهای خودجوش و هم در ستادهای رسمی احمدینژاد، عمدتاً ساده و کم خرج بود به گونهای که برخی تراکتها و پوسترهای منتشره در سطح شهر تهران در حمایت از احمدینژاد، با چاپ سیاه و سفید و متنهای دستنویس بود. طبعاً چنین شیوه کمخرجی، در میان تبلیغات سنگین و حجیم و پرخرج برخی کاندیداها، مردمیتر جلوه میداد. این شیوه تبلیغات مردمی و کمهزینه، در کنار پخش فیلم تبلیغاتی احمدینژاد که منزل و دفتر کار ساده و بیتجمل او را در کنار ویلای مجلل و دفتر کار پرتجمل شهردار سابق تهران به نمایش میگذاشت، به علاوه شعارها و دیدگاههای عدالتخواهانه و مردمگرایانه احمدینژاد، موجب آن گردید تا در آخرین هفته انتخابات، موج محبوبیت او به سرعت اوج گیرد و اقبال مردمی به او، به گونهای تعجبآور فزونی یابد.
این اقبال مردمی به احمدینژاد به گونهای بود که در جریان همایشهای تبلیغاتی او در تهران و برخی شهرستانها از جمله اصفهان، گروههای زیادی از مردم حضور یافتند که به خوبی افزایش محبوبیت شهردار تهران را نشان میداد. استقبال مردمی از احمدینژاد در اصفهان به حدی بود که بر اثر ازدحام جمعیت یک نفر کشته شد.(3)
همچنین همایش حامیان احمدینژاد در ورزشگاه شیرودی که در روز ولادت حضرت زینب(س) برگزار شد، با استقبال زیادی مواجه گردید و خصوصاً حضور چند تن از مداحان مشهور تهران در این مراسم و اعلام حمایت آنها از احمدینژاد، موجی از اقبال را بهویژه در میان جوانان مذهبی برای شهردار تهران به ارمغان آورد.
البته اقبال مذهبیون به احمدینژاد صرفاً به دلیل برگزاری چنین همایشها و حمایتهایی نبود، ادبیات احمدینژاد در مواضع و سخنرانیهایش، کاملاً صبغه دینی و مذهبی داشت به گونهای که او تنها کاندیدایی بود که در سخنرانیها چفیه بر گردن میانداخت و شروع کلامش با دعای فرج امام زمان(عج) همراه بود.
به کارگیری این ادبیات مذهبی موجب میشد تا بخش اعظم بدنه جریان اصولگرا به تدریج به سمت احمدینژاد گرایش پیدا کند. بسیاری از طلاب جوان حوزههای علمیه نیز به صورت خودجوش به نفع احمدینژاد وارد میدان شدند. در 18 خرداد ماه، بیانیهای به امضای بیش از 20 تن از مدرسین و فضلای جوان حوزه علمیه قم در حمایت از احمدینژاد منتشر شد که به نوبه خود تأثیرگذار بود. علیایحال، نوع تبلیغات، شعارها، ادبیات و دیدگاههای احمدینژاد موجب گردید تا اقبال مردمی به او خصوصاً پس از شروع تبلیغات رسمی انتخابات و بالاخص در هفته منتهی به انتخابات به شدت فزونی گیرد، به گونهای که برخی رسانهها و مطبوعات از شکلگیری «سونامی احمدینژاد» در روزهای پایانی نزدیک به 27 خرداد خبر دادند. در حالی که در نظرسنجیهای قبلی احمدینژاد رتبه پائینتری نسبت به دیگران داشت. در نظرسنجیهای نزدیک به انتخابات منحنی رشد آرای او شیب تندی گرفت که البته در برخی شهرها نظیر تهران، اصفهان، قم، قزوین و… نمود بیشتری داشت.
اما مهمترین شعارها، دیدگاهها و برنامههای احمدینژاد در حوزههای مختلف چه بود؟
اصلیترین شعارهای انتخاباتی احمدینژاد عبارت بودند از: «پیش به سوی تشکیل دولت اسلامی» و «میشود و میتوانیم». جهتگیری عمده مواضع احمدینژاد نیز حول محورهایی چون: عدالت، خودباوری، دینمداری، تحولگرایی، مبارزه با فساد، تمرکزگرایی، مبارزه با رفاهطلبی و تجملگرایی مدیران، توجه به اقشار محروم و منصف و حاشیهنشینان و…. بود.
آنچه در پی میآید، بخشهایی از مهمترین محورهای مواضع احمدینژاد در ایام تبلیغات انتخاباتی است.
دولت اسلامی:
- گام سوم ملت ایران در مسیر تحقق جامعه نمونه، تشکیل دولت اسلامی است و با آگاهی و همت ملت، شاهد تشکیل دولت نمونه اسلامی خواهیم بود.
- ملت ایران وظیفه دارد که جامعهای پیشرفته، مقتدر و نمونه اسلامی ارائه کند تا این جامعه، الگو، مقدمه و سکوی حرکت جهانی اسلامی شود. برای تحقق چنین جامعهای، نیازمند برپایی دولتی اسلامی هستیم. یعنی دولتی که همه راهکارها و روشهای اداره جامعه را از متن اسلام و از درون احکام نورانی آن استخراج کند.
- دولت اسلامی خود را مسئول رفاه، آزادی و امنیت ملت و تحقق عدالت میداند. عدالت در دولت اسلامی به این معناست که همه فرصتهای کشور به طور عادلانه در اختیار همه ملت قرار میگیرد. در جامعه اسلامی ما طبقه برتری به عنوان طبقه مدیران نداریم که خود را منتگذار مردم بدانند.
- دولت اسلامی به معنای آن است که حلال و حرام در متن برنامهریزیهای کشور، رعایت شود و رانتخواری که نمادی از حرامخواری است به زرنگبازی تعبیر و تفسیر نشود و صداقت و پاکی در جای جای دستگاه اداری و اجرایی کشور، جاری و قابل رؤیت باشد.
- در دولت اسلامی مدیران باید به دنبال تأمین بیشترین رفاه برای مردم و کمترین برخورداری برای خود باشند و اینگونه نباشد که یک مدیر، به محض دریافت حکم انتصاب خویش در جستوجوی خانههای میلیاردی در شمال شهر باشد.
- تشکیل دولت اسلامی، همه شئونات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فردی جامعه را تحتتأثیر قرار خواهد داد و جلب رضایت مردم به یک هدف اساسی برای مدیران جامعه تبدیل خواهد شد.
- جهتگیری اصلی دولت اسلامی به سمت عدالت است. ساختن کشور بدون عدالت محال است و اگر عدالت اجرا نشود، استقلال، آزادی و اقتدار ملی ما در خطر خواهد بود.
رشد سیاسی:
- رشد سیاسی در جامعه اسلامی، نزدیکی دلها به هم و افزایش همبستگی و وحدت ملی است. پس در چارچوب این توسعه سیاسی، خبری از دغلکاری و دروغپردازی نخواهد بود.
- در توسعه سیاسی به مفهوم رایج امروز دنیا، معیار رشد، چیزهایی مثل تعدد احزاب و نشریات و روزنامهها و یا رقابت سنگین برای کسب قدرت است اما در دولت اسلامی معیارها تفاوت دارد و اگر دیدیم که قدرت درک و تشخیص مسائل سیاسی بالا رفت، میتوان گفت که رشد سیاسی یافتهایم.
- وانمود کردن باندبازی و گروهبازی به عنوان نماد توسعه سیاسی، حاصل دور شدن دولتمردان و صاحبمنصبان از اسلام به عنوان یک دین کامل و تأمینکننده سعادت بشر است.
- نتیجه برنامهها و شعارهای توسعه باید به تعمیق و گسترش مهربانی، دست همدیگر را گرفتن، راستی، صداقت و صفا، آرامش، آسایش و عبودیت بینجامد، در غیر این صورت، افزایش تیراژ روزنامه و رشد فلان شاخص اقتصادی به تنهایی نشانگر توسعه نخواهد بود.
- برخی معتقدند، علت اصلی انقلاب اسلامی، دموکراسی بود اما دموکراسی در مقابل آن چیزی که ما به خاطر آن انقلاب کردیم، چیزی نیست. ما برای ایجاد یک حکومت اسلامی جهانی و حاکمیت ارزشهای دینی انقلاب کردیم.
- جامعترین، پیشرفتهترین و مردمیترین نظام در میان نظامهای سیاسی، نظام امامت است. نظام ولایت فقیه هم حلقه اتصال ما به این نظام است. ساده زیستترین، پاکترین، عادلترین و خوش فکرترین رهبر روی زمین هم رهبری عزیز ماست.
- توسعه سیاسی باید امیدآفرین باشد و تمام مراکز و احزاب و گروهها برای رسیدن به آرمانهای انقلاب و ترقیشان و تربیت مدیران کارا، شجاع و خودباور حرکت کنند و تقویت کادر مدیریت کشور با توسعه سیاسی نوین و بومی امکانپذیر است.
- اگر تحزب الگوگیری شده از خارج، کارکرد مناسبی داشت میبایست در طول دو دهه گذشته به مرحله ارائه راهحل برای مشکلات جامعه و تربیت مدیر میرسید که اینچنین نشد فقط برخی از احزاب محدود بودند که به قصد خدمت در عرصه فعالیت ظاهر شد.
- توسعه سیاسی غربی یعنی اینکه در جامعه تعداد احزاب زیاد شود، رقابتها برای کسب قدرت سنگین شود و درگیریهای سیاسی اوج بگیرد در حالی که اولویتها و مطالبات مردم چیز دیگری است، اما از نگاه اسلامی، رشد و توسعه سیاسی یعنی مردم به لحاظ فهم سیاسی و قدرت تحلیل، رشد یابند. دلها به هم نزدیک شوند و وحدت و همبستگی ملی، حساسیت به همه تحولات کشور و قدرت دشمنشناسی بالا رود.
- اگر احزاب بر اساس باورهای اجتماعی بومی شکل گیرد به خدمترسانی روی میآورند و وقتی دیدن رقبای شایستهتر از خودشان در این عرصه هستند شرایط را برای خدمترسانی در اختیار آنان قرار میدهند.
عدالت محوری:
- در نظام جمهوری اسلامی، محور و میزان همه امور عدالت است. بنابراین، بازنگری در رفتارها و عملکردهای 16 سال گذشته، اقدام عادلانهای است که سبب پیدایش نقاط ضعف و قوت و برداشتن مقتدرانه گامهای اساسی در جهت تشکیل دولت اسلامی و عدالت محور خواهد شد.
- اجرای عدالت امکانپذیر اما در عین حال یکی از سختترین مراحل اجرای احکام اسلامی است. ملت ایران تشنه اجرای عدالت است زیرا در سایه آن امید، نشاط، صمیمیت، محبت، مقاومت و شکوفایی استعدادها در جای جای زندگی مردم تجلی پیدا خواهد کرد و بدون تردید ریشههای ظلم، فساد، تبعیض و ارتشا نیز در این سرزمین مقدس خشک خواهد شد.
- جاری بودن عدالت در تصمیمات و اقدامات دولت موجب افزایش اطمینان و اعتماد عمومی به نظام و تحکیم پیوندهای عاطفی مردم با مسئولان کشور میشود و پیشرفت اسلام نیز منوط به حاکمیت عدالت و تقوا، قطع دست منفعتطلبان از بیتالمال مسلمین و جلوگیری از توزیع امتیازات و فرصتها میان افراد و گروههای رابطه باز و فرصتطلب است.
- دولتهای قبلی به دنبال توسعه اقتصادی و سیاسی بودند اما در مدل توسعه کپیبرداری شده از آن سوی مرزها، عدالت جایگاهی ندارد در حالی که اگر توسعه اقتصادی بر مبنای اسلام باشد، محور عدالت خواهد بود و حاصل آن بر سر سفرههای مردم دیده خواهد شد.
- آزادی بدون عدالت معنی ندارد و این دو، مقدم و پایههای استحکام یکدیگرند و در دولت آینده، پایههای آزادی که همان عدالت است، تقویت خواهد شد.
- وقتی میگوییم این برنامههای اقتصادی که پیاده میشود موجب اختلاف طبقاتی است، میگویند اشکالی ندارد، بگذارید ما کشور را بسازیم، بعد عدالت را پیاده میکنیم. انگار عدالت، برچسب است که به کالایی چسبانده شود و بگویند عدالت محقق شد. وقتی قلههای ثروت شکل گرفت، چطور میتوان عدالت را پیاده کرد. مگر میگذارند شما عدالت را پیاده کنید؟ عدالت روح حاکم بر تصمیمات است و بدون آن، امکان پیشرفتی واقعی وجود ندارد. حتی امنیت ملی، آرامش، استقلال و آزادی به عدالت پیوند میخورد.
مقابله با فساد و تبعیض و تجملگرایی:
- اگر عدالت از بین برود، قلههای ثروت نامشروع در کشور شکل میگیرد و عرصههای سیاست و فرهنگ و رسانه به خدمت این قلهها در میآیند و به این ترتیب، فرصت استفاده از آزادی، از دیگران سلب خواهد شد.
- افرادی هستند که به خاطر ارتباطات خود در سیستم اداری کشور از امتیازات ویژهای برخوردارند و در این میان بعضیها اصلاً به وجود تبعیض اعتقاد ندارند، قطعاً باید اینگونه گریزگاهها را بست تا عدالت برقرار شود.
- اینکه یک کارمند عالیرتبه 20 برابر یک کارمند معمولی حقوق میگیرد حاکی از افزایش شدید فاصله طبقاتی است و با این روند نمیتوان به چشمانداز مطلوب 20 ساله رسید.
- تورم مهار گسیخته اقتصادی، فشار سنگینی را بر مردم وارد میکند و این در حالی است که به نظر میرسد دولت از آثار این تورم مصونیت دارد و همه آسیبها متوجه مردم است، زیرا شرکتها و سازمانهای دولتی گرانترین ساختمانهای شمال تهران را خریداری میکنند و خاصه خرجی از کیسه بیتالمال نیز به یک رویه عادی در نظام اداری و اجرایی تبدیل شده است.
- بعضیها کاخنشینی و اسراف در هزینه از بیتالمال را به خاطر حفظ آبروی نظام عنوان میکنند. در حالی که آبروی نظام در اجرای عدالت، رفع فقر و تبعیض، جلب رضایت مردم، ترویج فرهنگ اسلام و رفتار صادقانه و صمیمانه مسئولان با مردم است. خاصه خرجیها و صرف هزینههای چند صد میلیون تومانی از کیسه بیتالمال برای دکوراسیون اتاقها، موجب اقتدار و تدبیر و توانمندی برای مسئولان نخواهد شد و کسانی که ضعف و ناتوانی خود را در پشت دکورها و ساختمانهای گران قیمت پنهان میکنند، به بیراهه کشیده شدهاند.
- اگر دولت پول ندارد، سازمانها و شرکتهای دولتی، هزینه برجهای دهها میلیارد تومانی را از کجا تأمین میکنند و چرا سالانه دهها میلیون دلار از بودجه عمومی برای سفرهای خارجی هزینه میشود. ما منابع به اندازه کافی در اختیار داریم اما از آنها به طور مناسبی استفاده نمیشود.
- مدیر اسلامی، حداکثر رفاه را برای خود نمیخواهد و چنین مدیری امکان ندارد از وجود عدهای گرسنه و فقیر در حوزه مسئولیتش آگاه باشد و راحت سر به بالین نهد یا به مسافرتهای پی در پی تفریحی برود.
- بروز تجملگرایی، جدایی از مردم، اشرافیگری، خودخواهیها و قدرتطلبیها، حامل تضعیف رویکرد تحولگرا در عرصه مدیریتی کشور است.
- چرا باید مناسبات یک مدیر با مردم در نتیجه صدور یک حکم انتصاب دستخوش تغییر و تحول به زیان مردم شود؟
- در شرایطی که بسیاری از جوانان این کشور برای دست و پا کردن یک شغل و بروز دادن خلاقیتهای خود و داشتن یک زندگی شرافتمندانه به دنبال منابع ناچیزی هستند، چگونه میتوان پذیرفت که یک مدیر 150 میلیون تومان از منابع عمومی را خرج تغییر دکوراسیون اتاق کارش کند؟ بدون تردید این رویه، بیانگر پیدایش فاصلهای قابل تأمل میان مدیریت کشور با نگاه تحولگرا و انقلابی است.
- تجملگرایی، جدایی از مردم، اشرافیگری، خودخواهیها و قدرتطلبیها در نقطه مقابل نگاه تحولگرا و انقلابی قرار دارد و نگاه تحولگرا را در بین ملت تضعیف میکند.
- مدیر انقلابی قدرت خود را میز گران قیمت، داشتن چند تا منشی و دکوراسیون اتاقها به دست نمیآورد.
- آیا اقتدار و عزت امیرالمؤمنین(ع) و رهبر عزیز انقلاب به لباسهای فاخر یا زندگی در کاخ است؟
- باید پاک و پاکیزه و مرتب و نظیف بود که از وظائف اسلامی است اما ساده زیستی و سادهپوشی یکی از ویژگیهای انقلاب اسلامی است.
تمرکززدایی:
- صدها میلیارد تومان از پول بیتالمال صرف خرید ساختمانهای مجلل دستگاهها در تهران شده است که بسیاری از این ساختمانها غیر ضروری است و با فروش آنها و خرید ساختمانهای ارزانتر در شهرستانها، هم بازدهی امور بیشتر میشود و هم منابع مالی برای رفع مشکلات جوانان و مردم فراهم میآید. بسیاری از این ساختمانها متعلق به دستگاههایی است که مرکز انجام مأموریت آنها در شهرستانها میباشد.
- چرخش بیش از 60 درصد از فعالیتهای اقتصادی کشور در شهر تهران با دارا بودن 11 درصد جمعیت کل کشور، از نشانههای روشن بیعدالتی است. عامل این چرخش اقتصادی نه همه مردم تهران بلکه یک بخش خاص و محدود است و این تحول اقتصادی نیز پیامآور اشتغال و تولید نیست.
- اگر عدالت را محور قرار دهیم سمت و سوی برنامهریزیهای اقتصادی ما عوض خواهد شد و آنگاه پس از آنکه فرصتهای مساوی در اختیار تمام ملت قرار گرفت، بسیاری از مشکلات ما حل خواهد شد. اینکه 60 درصد چرخش مالی کشور صرفاً در تهران وجود دارد بزرگترین ناعدالتی است. هر کس که میخواهد بحث اقتصادی کند باید این معضل را حل نماید.
- دهها هزار میلیارد تومان بودجه کشور الان در ساختمانها و دکورها بلوکه شده است. فقط به این دلیل که مدیران دوست دارند در تهران زندگی کنند. میخواهید در تهران باشید اشکالی ندارد، ولی حق ندارید مسئول باشید. مسئولیت کارها را باید به کسانی سپرد که بخواهند در محرومیتها با مردم بوشهر و زاهدان و سنندج همراهی کنند.
مقابله با ساختار ناسالم اقتصادی:
- بانکهای خصوصی به شکل فعلی آن نه تنها نقش مثبت و سازندهای را در اقتصاد کشور بازی نمیکنند بلکه آثار تخریبی آنها در چرخه اقتصادی کشور بسیار زیاد است زیرا چگونه ممکن است یک بانک با سرمایه پانزده میلیارد تومانی تشکیل شود و در نتیجه فعالیت مثبت اقتصادی بتواند در کمتر از چهار سال به یک سرمایه دویست میلیارد تومانی دست پیدا کند.
- سود بانکی در بخش کشاورزی 5/13 درصد است و طبق گزارش رسمی بانک مرکزی ارزش افزوده بخش کشاورزی سالانه 10 درصد است. به این ترتیب، چطور میتوان انتظار داشت که فعالیت تولیدی در بخش کشاورزی بفروشد و آن را نزد بانک سپردهگذاری کند و به جای 10 درصد ارزش در طول یک سال 5/13 درصد از بانک سود بگیرد. خوب معلوم است که کشاورزی در حال آسیب دیدن است و بنیههای کشاورزی شکل نخواهد گرفت و کشاورزان سامان پیدا نخواهند کرد.
- یکی دیگر از علتهای فساد و فقر و تبعیض سود بانکی است. سود بالای بانکی عامل اختلاف طبقاتی و تمرکز فرصتها در اختیار عدهای خاص است. سود 24 درصد در نظام بانکی به هیچوجه گسترش تولید پایه، توسعه کشور و ایجاد اشتغال را به دنبال نمیآورد. از این پول تنها عدهای خاص و برخوردار از پشتوانههای مالی و سیاسی، میتوانند استفاده کنند و این افراد حتماً به دنبال کار تولیدی و اصیل نمیروند و به سمت خرید و فروش و سوداگری کشیده میشوند تا بتوانند این سود را به بانک برگردانند.
- مردم به وامهای بانکی با سودهای 24 درصد دسترسی ندارند زیرا قادر به بازپرداخت بهرههای سنگین بانکی نیستند. از وامهای کلان بانکی، تنها عدهای خاص برخوردار میشوند و آنها نیز هیچگاه وامهای دریافتی را به دلیل سودآور نبودن وارد چرخه تولید کشور نمیکنند، بلکه وارد بورس بازی، دلالی و سوداگری میشوند تا با کسب سودهای کلان بتوانند بهرههای بانکی را بپردازند و خود نیز از عایدات آن بهرهمند شوند و حاصل این روند، چیزی جز تورم فزاینده و افزایش فاصله طبقاتی نیست.
- نظام بانکی کشور استدلال میکند که کاهش نرخ سود باعث میشود مردم سپردههای خود را از بانکها خارج کنند. این در حالی است که بیش از 80 درصد سپردههای بانکی، متعلق به سه درصد مردم است.
- طی سالهای اخیر، بانکهای خصوصی راهاندازی و وارد یک چرخه ناسالم از فعالیتهای به اصطلاح اقتصادی شدهاند. کدام کار تولیدی را میتوان سراغ گرفت که یک بانک خصوصی با 15 میلیارد تومان سرمایه وارد آن شده و در طول چهار سال سرمایه خود را به 200 میلیارد تومان افزایش داده باشد؟
جهتگیریها درباره مسائل کلان کشور:
- برنامههای اقتصادی دولت من در چارچوب چشمانداز 20 ساله و برنامه چهارم توسعه خواهد بود، اما رویکرد این برنامهها، عدالت خواهد بود.
- من معتقد به توسعه همهجانبه هستم، اما توسعه باید بر محور عدالت باشد.
- من معتقد به دولت کمهزینه، پر فایده و مردمگرا هستم.
- فوریت و اولویت اول دولت من، رفع مشکلات جوانان و ایجاد فرصت برای بالندگی همه جوانان ایرانی است. فرصتهای علمی، هنری، فرهنگی و ورزشی باید در اختیار همه جوانان ایرانی قرار بگیرد تا بتوان با داشتن جامعهای پر نشاط، به آینده امیدوار بود.
- در توسعه سیاسی مورد نظر دولت من، احزاب کارکرد واقعی خود را پیدا خواهند کرد و نگاه ما به توسعه سیاسی، نگاهی نو، مترقی و بومی است نه وارداتی.
- ما خودمان را درگیر جنجالهای سیاسی خانمانسوز نمیکنیم. ما در یک فضای دوستانه و سازنده به دنبال افزایش کمی و کیفی آزادیها خواهیم بود و نحوه استفاده از آزادی را تمرین میکنیم. ما معتقدیم آزادی روح انقلاب است و بدون آن امکان رشد و پیشرفت وجود ندارد.
- ما باید در عرصه جهانی حضور قدرتمندانه داشته باشیم و اگر میخواهیم وارد چرخه تعهدآور شویم باید از موضع اقتدار باشد در غیر این صورت به ضرر ملت ایران خواهد بود.
- پیوستن به WTO اگر با اقتدار اقتصادی صورت نگیرد موجب متلاشی شدن اقتصاد ما خواهد شد. چراکه اگر درها باز شد، اقتصاد ما باید به جهان سرازیر شود نه اینکه کالاهای خارجی چون سیل به بازار ایران راه پیدا کند.
- ایران گلستانی بزرگ است که هر گوشه و کنار آن گلهای زیبایی دارد همه زبانها، آداب و رسوم، سنتهای بومی و محلی و توانمندیهایی که در گوشه گوشه ایران است برای ما محترم است. فرهنگ اسلامی همانند یک رشته قوی همه فرهنگها و آداب و رسوم بومی و محلی را به هم مرتبط کرده و آنها را به هم گره زده است.
- ما معتقدیم جوانان مورد تهاجم فرهنگی قرار گرفته را باید نجات داد و آنها را پشتیبانی و حمایت کرد. نه اینکه به جوانان گیر بدهیم و آنها را محدود کنیم. ما خودمان را در کنار جوانان و با جوانان میدانیم و در این راه معتقدیم تأمین نیازهای جوانان، بازیابی هویت ملی و اسلامی آنها و اجرای عدالت میتواند جوانان ما را در مقابل تهاجم فرهنگی بیمه کند.
- اگر کشوری اقتدار ملی نداشته و یا از مدیرانی خود باور و شجاع استفاده نکند، در عرصه سیاست خارجی حرفی برای گفتن نخواهد داشت. امروز بزرگترین نوع مبارزه با آمریکا ساختن و آبادکردن ایران است.
- من با اینکه میگویند فناوری هستهای برای کشور بحران آفریده، مخالف هستم. چه بحرانی وجود دارد؟ فناوری صلحآمیز هستهای حق کشور ماست و کسی هم نمیتواند آن را از ما بگیرد. ما در این مورد تا اینجا آمدهایم و برای ادامه راه به یک یا حسین(ع) دیگر نیاز داریم.
- «عدالت» ، «خدمتگزاری» و «آبادگری» اصلیترین جهتگیریهای دولت من هستند. در خدمتگزاری هم نباید هیچ اولویت و ترجیحی قائل شد مگر برای مستضعفان که ضرورت رسیدگی به آنها بر کسی پوشیده نیست.