زهرا سادات حسيني
سقوط امپراتوري جماهير شوروي در سال 1991، باعث تأسيس كشورهاي متعددي در آسياي مركزي و قفقاز شد. كشورهايي با ساختارهاي ضعيف سياسي، بنيانهاي متزلزل اقتصادي و پيوندهاي شكننده فرهنگي كه زمينهساز آشوب، ناآرامي و قيام بودند. خلأ قدرت پديد آمده پس از از بين رفتن حاكميت شوروي بر اين مناطق كشورهاي منطقهاي و فرامنطقهاي را وسوسه كرد تا به انحاي مختلف در اين كشورها نفوذ كنند. اين امر به ويژه براي ايالات متحده حائز اهميت بود زيرا در پي آن بود تا مانع استمرار وابستگي و نفوذ روسيه در اين منطقه شود. در اين ميان عربستان نيز به دلايلي همچون مهار ايران و تركيه در ميان دولت و ملتهاي اين حوزه جغرافيايي و گسترش حوزه قدرت خود، به شكل غيرمستقيم وارد اين رقابت گرديد.
رياض با حمايتهاي مالي گسترده از گروههاي طالبان و القاعده باعث ريشه دواندن سلفيون و بنيادگراها در داغستان، اينگوش، چچن و كشورهاي آسياي مركزي شد. گروه «امارت اسلامي قفقاز» برگرفته از انديشههاي تندرو اسلامي در سال 2006 در شمال قفقاز تأسيس شد كه هدف خود را ايجاد كشوري واحد تحت شريعت اسلام اعلان نمود. در اين ميان مشكلات وابستگي اقتصادي، فقر، بيثباتي سياسي و مداخله نظامي روسيه در اين مناطق زمينه را براي ظهور و آغاز تبليغات بنيادگراها ايجاد كرد. به خصوص آنكه ملل مسلمان اين مناطق سالها زير يوغ انديشههاي كمونيستي شوروي بودند و اينك با تبليغات اين گروهكها مردم تمايل خود را براي حاكميت اسلام نشان ميدادند.
اسلامگراهاي تندرو سني مذهب با برخورداري از حمايت مالي و سياسي رياض ضمن پيش بردن اهداف سياسي و مذهبي خود، تبديل به بازوي عربستان براي مقابله با ايران شيعي، نفوذ تركيه و در صورت لزوم فشار بر روسيه در برخي از موضوعات بينالمللي شدند. طي اين مدت مقامات عربستاني از طريق نفوذ خود بر سلفيهاي آسياي مركزي و قفقاز، توانستهاند قدرت چانهزني، اعمال سياست و عملگرايي خود را افزايش دهند.
چنانكه پس از سفر بينتيجه بندر بن سلطان به مسكو براي تغيير جهتگيري روسيه نسبت به تحولات داخلي سوريه و جمهوري اسلامي ايران، با انفجارهايي در داخل خاك اين كشور به مقامات كرملين هشدار دادند كه امروزه توان عملياتي آنها براي اعمال خواستههايشان حتي بر كشوري مانند روسيه افزايش يافته است. اما مسئله قابل تأمل اين است كه انفجارهاي ولگوگراد كه باعث كشته و زخمي شدن 42 نفر شد، از لحاظ شيوه و شكل انجامشان شبيه انفجارهاي لبنان، عراق و سوريه است كه به دست افراطيون و گروههاي وابسته به القاعده رخ ميدهد.
به نظر ميرسد خاندان آل سعود باكي از متهم شدن رياض به مديريت و دست داشتن در عمليات اين چنيني ندارند زيرا از يك سو ابزاري براي اعلان توانايي عربستان در تغيير معادلات سياسي است و از سوي ديگر اين كشور پشتيباني ايالات متحده را به همراه دارد.
واشنگتن و رياض به دليل مبادلات نفتي، تجهيزات نظامي و همچنين حفظ توازن قوا در خليج فارس و خاورميانه از دهه 80 ميلادي روابط تنگاتنگي دارند. سقوط سلطنت پهلوي در ايران و ظهور يك حكومت شيعي در منطقه، احساس خطر كشورهاي عرب منطقه از گسترش انديشههاي شيعي، بر هم خوردن توازن قوا، از بين رفتن يك متحد استراتژيك امريكا، سمتگيري ضد صهيونيستي ايران و نقش پررنگ تهران در تعيين ميزان توليد نفت و قيمت جهاني آن باعث شد تا اين پيوند عميقتر شود به طوري كه رابرت بائر، مأمور سابق سازمان سيا و نويسنده امريكايي در كتابي با عنوان «خواب با شيطان» حتي رابطه اين دو كشور را به ضرر منافع كلي امريكا اعلام ميكند.
وي اعتياد امريكا به نفت ارزان و پايدار عربستان و رفع عطش خاندان آل سعود به تسليحات با خريد جنگافزارهاي پيشرفته امريكايي را عامل مهمي در ناكام ماندن عمليات جهاني مبارزه با تروريسم و بنيادگرايي اين كشور برميشمارد.
در واقع واشنگتن با چشم بستن بر حمايتهاي مالي، تسليحاتي عربستان از گروههاي تندرو، بر قدرت نفوذ رياض در كل مناطقي افزود كه گروههاي القاعده و زير شاخههايش در آن فعاليت ميكند. القاعده با آموزش نيرويهاي تندرو بينالمللي امروزه توانسته است از شمال افريقا، تمامي خاورميانه، خليج فارس، قفقاز، آسياي مركزي و حتي بخشهايي از چين با نام سين كيانگ را تحت پوشش درآورد. بنيادگراهايي كه دليل حضور نظامي امريكا در آسياي ميانه و خاورميانه و افريقا را فراهم نمودند، هم اكنون بر توان اعمال اهداف سياست خارجي رياض نيز تأثير مثبت گذاشتهاند.
اما مسئله حائز اهميت اين است كه با وجود فرافكني مقامات امريكا در مورد وحشت از گسترش قدرت و عمليات سلفيها، وهابيون و القاعده و احتمال دستيابي آنها به سلاحهاي كشتار جمعي چندان كاري براي از بين بردنشان نكردهاند. علت اين امر را ميتوان در توافق پنهاني يا نانوشته رياض و واشنگتن ديد. روابط در هم تنيده عربستان و امريكا، اين كشور عربي را تبديل به مهره دست نشانده كرده است كه تلاش دارد سياستها و اهداف امريكا را با تهديد، تحريك و ضربه به كشورهاي رقيب يا مخالفش در منطقه تحقق بخشد. عربستان نيز براي انجام چنين مأموريتي نيازمند ابزاري مخوف مانند گروههاي سلفي و القاعده دارد.
امريكا براي انجام اقدامات ايذايي در حياط خلوت روسيه به طور غيرمستقيم از فعاليتهاي بنيادگراهاي تحت حمايت عربستان پشتيباني ميكند. همچنين هنگامي كه واشنگتن پس از برگزاري چندين دور مذاكرات با مسكو، توانست نظر اين كشور را نسبت به حكومت بشار اسد تغيير دهد، عربستان پيش قدم براي از سرگيري گفتوگوها شد. ليكن رياض هم وقتي نتوانست نگاه روسها را در مورد آينده بشار اسد، حمله نظامي و همچنين موضعش در مورد ايران عوض كند، از دست نه چندان نامرئي خود براي هشدار و نا امن كردن سرزمين روسيه استفاده كرد.
شاهد مثال ديگر هماهنگي وزارت خارجههاي عربستان و امريكا در بمبگذاري و انفجارهاي عراق، سوريه و مصر است. كشورهايي كه ناامني و چند پاره شدنشان در نهايت به نفع استراتژي ايالات متحده و البته اسرائيل است. عربستان نيز ميتواند ضمن عرض اندام در محيط بينالمللي، از آشوبهاي داخلي كشورهاي منطقه به نفع خود بهره ببرد. جايگزيني رهبران فعلي در عراق، سوريه و مصر با حاكمان متأثر از انديشههاي القاعده و وهابي، گستره نفوذ عربستان را افزون ميكند و حتي در صورت بيثباتي و چند پاره شدن اين كشورها، عربستان در دنياي عرب بيرقيب و يكهتاز خواهد ماند.
برآيند كلي اين مباحث منجر به آن شده است كه بزرگترين معامله تسليحاتي تاريخ امريكا به ارزش 60 ميليارد دلار در سال 2012 ميان واشنگتن و رياض امضا گردد. هرگونه نقض فاحش حقوق بشري در داخل عربستان از سوي مقامات سياسي و مدافع حقوق بشر امريكا ناديده گرفته ميشود و حتي در رسانههاي امريكايي اجازه بروز واكنشي به مخالفان رابطه با عربستان پس از مشخص شدن هويت عربستاني 15 نفر از 19 مهاجم حمله 11 سپتامبر و حمله به سرزمين امريكا داده نشود.