تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۸  ، 
کد خبر : ۲۶۴۳۹۰

پيامدهاي گسترش نفوذ جريان‌هاي سلفي در آسياي مركزي


دكتر سيده‌مطهره حسيني 

تاريخچه نفوذ جريان‌هاي سلفي و وهابي در كشورهاي آسياي مركزي در دو دهه گذشته

انديشه‌هاي سلفي و وهابي از دو مجراي اصلي وارد آسياي مركزي شدند. يكي با حضور مبلغان عرب در منطقه و تحصيل علماي منطقه در كشورهاي عربي. راه ديگر ورود انديشه‌هاي افراط گرايي پس از جنگ افغانستان و شوروي و راديكاليزه شدن مرزهاي جنوبي تاجيكستان و ازبكستان و سپس حضور طالبان در افغانستان و پاكستان بود كه به صورت ساختاري و سازماني، زمينه ورود انديشه‌ها و انديشمندان و جريان‌هاي سلفي- وهابي را به منطقه به ويژه از طريق دره فرغانه باز كرد.

امروز وادي فرغانه، جايگاه شكل گيري، رشد، پرورش، حمايت و گسترش اين انديشه‌ها در آسياي مركزي است. هرچند ورود و نفوذ اين انديشه و آرا به وضعيت هريك از 5 كشور آسياي مركزي نيز بستگي دارد. افراط‌گرايي كه از پاكستان و افغانستان و از طريق جنوب ازبكستان (ترمذ و تراز) وارد دره فرغانه در قلب آسياي مركزي مي‌شود، تهديد امنيتي براي هر سه كشور و حتي براي 5 كشور آسياي مركزي است كه براي گريز از تنش‌هاي قومي به نظام‌هاي سكولار پناه برده‌اند.

نقش ژئوپلتيك وادي فرغانه:

دره فرغانه در ميانه كشورهاي قرقيزستان (شرق)، تاجيكستان (جنوب) و ازبكستان (غرب) واقع شده است و استان‌هاي فرغانه، نمنگان و انديجان از جمهوري ازبكستان، استان سغد تاجيكستان و استان‌هاي اوش، جلال آباد و باتكنت جمهوري قرقيزستان را در بر مي‌گيرد.

نمنگان سومين شهر مهم ازبكستان با 330 هزار نفر جمعيت، انديجان چهارمين شهر با 300 هزار نفر جمعيت، فرغانه ششمين شهر با 195 هزار نفر جمعيت خوقند (خجند) هفتمين شهر اين كشور با 180 هزار نفر جمعيت و و اُوش و جلال‌آباد نيز از بزرگ‌ترين شهرهاي قرقيزستان مي‌باشند. شهرهاي خوقند، نمنگان و انديجان در امتداد سيحون قرار دارند و در گذشته در مسير جاده ابريشم قرار داشتند.

فرغانه منطقه‌اي حاصلخيز است كه در پژوهش‌هاي گوناگون، استانداردهاي زندگي (رفاه) در آن نزديك به معيارهاي ملي عنوان شده است. تراكم جمعيت در دره فرغانه، 300 نفر در كيلومتر مربع است در حالي كه در ازبكستان به عنوان كشور پر جمعيت منطقه، در هر كيلومتر مربع 50 نفر زندگي مي‌كند.

بيش از 60 درصد خاك 5 كشور آسياي مركزي (از جمله سه كشور ازبكستان، قرقيزستان و تاجيكستان) را زمين‌هاي غير حاصلخيز، بيايان و كوهستان تشكيل مي‌دهد. دره حاصلخيز فرغانه استثنايي در اين ميان است. ازبكستان بزرگ‌ترين توليدكننده كتان دنيا، بزرگ‌ترين توليدكننده ابريشم در آسياي مركزي و اورال و بزرگ‌ترين توليدكننده غذا در آسياي مركزي با 971 مزرعه جمعي (كالخوز) و 1137 مزرعه دولتي است، بيشتر اين محصولات كشاورزي را در دره فرغانه توليد مي‌كند.

وادي فرغانه از نظر منابع زيرزميني نيز غني است و نفت، گاز، ذغال سنگ، گوگرد، كوارتز، طلا، قلع و سنگ آهك در آن استخراج مي‌شود. آب‌هاي معدني نيز در وادي به فراواني يافت مي‌شوند. مجموعه اين زمينه‌هاي اقتصادي موجب شد در دوران شوروي تاسيسات اقتصادي در جهت بهره‌برداري از مواد اوليه، مانند پنبه و طلا، در اين منطقه ايجاد شود.

جمعيت بالاي كشاورزان و درصد بالاي روستا نشيني، درصد بسيار پايين زمين‌هاي كشاورزي قابل كشت، كاشت يكپارچه كتان به ويژه در فرغانه كه از زمان شوروي باب شد، دشواري دسترسي به منابع آب، ركود اقتصادي در 20 سال گذشته و نرخ فزاينده تورم، موجب شده است كه وادي فرغانه به يكي از مسئله دارترين مناطق آسياي مركزي تبديل شود كه به خاطر تراكم جمعيت زياد، منابع طبيعي فراوان و دسترسي آسان به آنها، ظرفيت پرورش گروه‌هاي تندرو را دارد.

جمهوري اسلامي ايران قدرتي منطقه‌اي است كه گرايش سياست خارجي‌اش در قبال بنيادگرايي و اسلام گرايي در آسياي مركزي، داراي شفافيت بنيادين در حيطه نظري است. از يكسو موافق اسلام گرايي و اسلام سياسي است.از سوي ديگر مخالف تندروي سني و ضد شيعي است كه اين در قالب دولتهاي سكولار و فرهنگ تصوف و اسلام آمريكايي ممكن است.

امروزه مسائل اجتماعي- سياسي به بحران‌هاي هم افزا دامن زده است. نخبگان قدرت يا همان طايفه‌هاي حاكم، حوزه‌هاي اقتصادي را نيز به تصرف خود در آورده‌اند براي نمونه تجارت كتان يا طلا در دست گروهي از هيئت حاكمه است و به ديگر طايفه‌ها اجازه فعاليت نمي‌دهند.

فشرده آنكه، به خاطر گسل‌هاي انباشته تاريخي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي، يكي از استعاراتي كه در مورد دره فرغانه بكار مي‌رود "دره كشمكش" است. اهميت اين دره بدان جهت است كه همواره مامن گروه‌هاي بنيادگراي اسلامي تند بوده و حادثه انديجان در سال 1384 در همين منطقه روي داد. اين منطقه توانايي اثرگذاري و اثرپذيري از تحولات هر سه كشور را دارد.

بسترهاي رشد و وضعيت جريان‌هاي سلفي و وهابي در كشورهاي آسياي مركزي

بطور كلي افكار افراطي مذهبي مثل سلفي‌ها در دهه 1350 از طريق گرو‌هاي تبليغي كشورهاي اردن، عراق، و افغانستان به شكل مخفيانه در منطقه نفوذ كردند و در سال‌هاي پاياني عمر اتحاد جماهير شوروي و اوايل دهه 1370، گرو‌هاي افراطي به ويژه در دره فرغانه به فعاليت پرداختند.

اين گروه‌ها بر اثر واكنش‌هاي تند قدرت‌هاي سياسي منطقه، همواره در انزوا بوده‌اند و از سوي اسلا م‌گرايان سنتي مورد انتقاد قرار مي‌گرفتند. دره فرغانه به‌خاطر فاصله زياد دره با پايتخت‌هاي سه كشور ازبكستان، تاجيكستان و قرقيزستان و مسير كوهستاني آن، محل مناسبي براي فعاليت و تجمع گروه‌هاي تندرو بوده است.

از دلايل گسترش اسلام راديكال در ازبكستان، افزايش مراودات ازبك‌ها و افغاني‌ها در دوران اشغال شوروي سابق بود. اسلام گرايان راديكال در جريان حمله شوروي به افغانستان، مهمترين نيروهاي مقاومت بودند كه اين قرابت جغرافيايي و مراودات باعث ظهور اسلام راديكال در ازبكستان شد.

بمب‌گذاري تاشكند در سال 1378 براي كشتن اسلام كريم اف و حادثه انديجان در سال 1384 (در ادامه بدان پرداخته مي‌شود)، بيانگر افزايش تحركات بنيادگرايي اسلامي در ازبكستان است. از گروه‌هاي اسلامي راديكال در ازبكستان مي‌توان به حزب التحرير و شاخه‌هاي جداشده از آن، اكرميه " چين، قدرت منطقه‌اي و ابرقدرت اقتصادي است كه نقطه ضعف آن منطقه مسلمان نشين سين كيانگ است كه از طريق امريكا و ناتو علاقه به تحريك آن وجود دارد. آسياي مركزي، راه گذار به چين است. براي تجارت و ارتباطات با چين بايد از راه‌هاي ابريشم جديد گذشت. آسياي مركزي جغرافياي راهبردي و عمق استراتژيكي چين است. " و حزب النصرت و ديگر گروه‌ها نظير جماعت تبليغ، لشكر طيبه و مهمتر از همه جنبش اسلامي ازبكستان اشاره كرد.

تمامي اين گروه‌هاي اسلامي به دنبال ساقط كردن دولت كنوني ازبكستان و تاسيس خلافت اسلامي هستند. حزب التحرير به راه‌هاي مسالمت آميز و جنبش اسلامي ازبكستان به شيوه‌هاي مسلحانه معتقد است. فعاليت اين گروه‌ها در ازبكستان ممنوع است و دره فرغانه مامن اصلي اين گروه‌ها مي‌باشد.

مركز فرماندهي و نظامي اين جنبش هم اكنون بيرون از ازبكستان و در وزيرستان شمالي در پاكستان است. رهبران جنبش به قاچاق مواد مخدر براي بدست آوردن سرمايه كافي به عنوان بنيه مالي جنبش مي‌پردازند. طالبان و القاعده به همراه بنيادها و بانك‌هاي هم انديش اين سازمان در عربستان سعودي و جهان عرب، پشتيبانان اصلي جنبش اسلامي ازبكستان به شمار مي‌آيند.

چين، قدرت منطقه‌اي و ابرقدرت اقتصادي است كه نقطه ضعف آن منطقه مسلمان نشين سين كيانگ است كه از طريق امريكا و ناتو علاقه به تحريك آن وجود دارد. آسياي مركزي، راه گذار به چين است. براي تجارت و ارتباطات با چين بايد از راه‌هاي ابريشم جديد گذشت. آسياي مركزي جغرافياي راهبردي و عمق استراتژيكي چين است.

با توجه به سركوب نهضت‌هاي بنيادگراي اسلامي در ازبكستان و آسياي مركزي، شمال افغانستان همواره پايگاه اين گروه‌ها بوده است. اعطاي بورس‌هاي تحصيلي در مدارس ديني از سوي عربستان و مصر، همواره مشوق بنيادگرايي اسلامي در منطقه بوده است. همواره ميان القاعده و نهضت اسلامي ازبكستان، روابط نزديكي برقرار بوده است.

امروزه نمنگان به عنوان يكي از مراكز وهابيت و به ويژه "جنبش اسلامي ازبكستان" (IMU) شناخته شده و در صدر عناوين پژوهشي اسلام گرايي و تروريسم در غرب قرار گرفته است. "جنبش اسلامي ازبكستان" گروه اسلام گراي نظامي است كه در ازبكستان و ديگر كشورهاي آسياي مركزي فعاليت داشت و بسياري از گروه‌هاي تندرو كنوني از درون آن زاده شدند.

اين سازمان از سوي "طاهر يولداشف" و "جمعه حُجّايف" تشكيل شد. حُجّايف كه با نام "جمعه نمنگاني" شناخته مي‌شود و اهل منطقه نمنگان بود، قصد داشت نمنگان را به مركز جنبش تبديل كند. از مهمترين عمليات‌هاي IMU، بمب‌گذاري تاشكند در سال 1378 و چند ترور و آدم ربايي در قرقيزستان بود. اين سازمان در سال 1379 در فهرست سازمان‌هاي تروريستي امريكا قرار گرفت.

IMU سپس نام خود را به "حزب اسلامي تركستان" (IPT) تغيير داد و قصد داشت در تركستان (از سين كيانگ در غرب چين تا درياي خزر) فعال باشد ولي مركز فعاليت‌هاي آن وادي فرغانه به ويژه مرز ازبكستان- قرقيزستان بود. اكنون جنبش تندرو اكرميه كه از سوي اكرم يولداش تاسيس شد نيز در منطقه فعاليت دارد. ناآرامي‌هاي نمنگان در 1376، از پيامدهاي فعاليت‌هاي وهابيان در اين ولايت بود.

رابطه ساختارهاي ديني و سنتي و جريان‌هاي سلفي و وهابي در كشورهاي آسياي مركزي

رابطه ساختارهاي ديني و سنتي و جريان‌هاي سلفي و وهابي در كشورهاي آسياي مركزي در چند بخش وجود دارد.

امروز نمنگان به عنوان يكي از مراكز وهابيت و به ويژه "جنبش اسلامي ازبكستان" شناخته شده و به اين بهانه در صدر عناوين پژوهشي اسلام گرايي و باصطلاح تروريسم در غرب قرار گرفته است. "جنبش اسلامي ازبكستان" گروه اسلام گراي نظامي است كه در ازبكستان و ديگر كشورهاي آسياي مركزي فعاليت داشت و بسياري از گروه‌هاي تندرو كنوني از درون آن زاده شدند.

عوامل گوناگون داخلي، منطقه‌اي و بين‌المللي حمايت از جريان‌هاي سلفي و وهابي در كشورهاي آسياي مركزي

1- داخلي:

الف- نقش روحانيت و جريان‌هاي ديني

ب- نقش مخالفان دولت‌هاي مركزي تماميت گرا، در كشاندن دين به عرصه فعاليت‌هاي اپوزيسيوني

ج- توسعه نيافتگي و تضادهاي آن و نقش بحران‌هاي اجتماعي- فرهنگي و اقتصادي- سياسي

2- خارجي:

الف- نقش قدرت‌هاي منطقه‌اي مانند پاكستان و هند و بحران‌هاي منطقه‌اي مانند افغانستان در رشد جريان‌هاي سلفي و وهابي

ب- نقش قدرت‌هاي جهاني به ويژه آمريكا در به هم زدن توازن قدرت منطقه‌اي و فراهم آوردن زمينه خيزش اجتماعي عليه مدرنيته، به ويژه در قالب انديشه‌هاي سلفي و وهابي

ج- نقش كشورهاي مبدا صدور انديشه‌هاي سلفي و وهابي، مانند عربستان و آفريقاي عربي

د- نقش تعديل‌كننده كشورهاي مبدا انديشه‌ها و جريان تركيه

نگاه و رويكردهاي ساختار سياسي كشورها به جريان‌ها سلفي و وهابي در كشورهاي آسياي مركزي

اين نگرش‌ها بيشتر به خاطر نبود شناخت زمينه‌اي و فرهنگ سياسي توسعه يافته (يا دست كم غيرسنتي و غير سازماني و ساختاري) در ميان حاكمان، مردم و ساخت اجتماعي سنت زده، غير سلسله مراتبي و غير بوروكراتيك جامعه، دچار ضعف و سستي است. ولي به خاطر ساختار دين سنتي در آسياي مركزي، و سابقه تصوف در اين منطقه به صورت بنيادين از درِ مخالفت با سلفي گري و وهابيت برآمده است. وجود حكومتهاي سكولار كه دين و جنبش‌هاي اسلامي را خطري براي بقاي خود مي‌دانند بر مخالفت با اين دو جريان كمك بيشتري كرده است.

منافع و رويكرد چين، ايران و روسيه به جريان‌هاي سلفي و وهابي در كشورهاي آسياي مركزي

الف- چين، قدرت منطقه‌اي و ابرقدرت اقتصادي است كه نقطه ضعف آن منطقه مسلمان نشين سين كيانگ است كه از طريق امريكا و ناتو علاقه به تحريك آن وجود دارد. آسياي مركزي، راه گذار به چين است. براي تجارت و ارتباطات با چين بايد از راه‌هاي ابريشم جديد گذشت.

آسياي مركزي جغرافياي راهبردي و عمق استراتژيكي چين است. چين به اين منطقه چه به عنوان بازار، چه به عنوان پايگاه‌هاي نظامي و غير نظامي ناتو و روسيه، چه به عنوان راه و چه به عنوان منطقه گسترش بنيادگرايي، اسلامگرايي و آبشخور فرهنگي غير چيني‌ها (نژادي) و مسلمانان چيني، توجه ويژه‌اي دارد.

ب- روسيه، قدرت نظامي منطقه و داراي نفوذ در زمينه‌هاي گوناگون بر آسياي مركزي است كه از افراط گرايي در آسياي مركزي بيشتر به عنوان برگ برنده براي امتياز گرفتن از غربي‌ها بهره مي‌برد ولي تا حدودي نگران گسترش تندروي از اين منطقه به قفقاز نيز هست هرچند هيچ گاه سيستم روسيه آنقدر قوي نبوده كه راه حل غير نظامي (اجتماعي- اقتصادي) براي اين مسئله تدارك ببيند.

كاشت يكپارچه كتان به ويژه در فرغانه كه از زمان شوروي باب شد، دشواري دسترسي به منابع آب، ركود اقتصادي در 20 سال گذشته و نرخ فزاينده تورم، موجب شده است كه وادي فرغانه به يكي از مسئله دارترين مناطق آسياي مركزي تبديل شود كه به خاطر تراكم جمعيت زياد، منابع طبيعي فراوان و دسترسي آسان به آنها، ظرفيت پرورش گروه‌هاي تندرو را دارد.

روسيه به خاطر تلاشهاي ناتو براي استقرار پايگاه‌هاي بيشتر در قزاقستان و ساير كشورهاي منطقه، به اين مناطق بسيار حساس شده است. از نفوذ فرهنگ و اقتصاد چين به ويژه در قرقيزستان نگران است. از كوچ روس تباران به داخل روسيه كه بيشترشان در دوره استالين به اين جا كوچانده شده بودند، ناخشنود است. ولي در كل به جز رويكرد نظامي و تا حدودي بوروكراتيك، جاي پاي استواري در منطقه ندارد.

ج- جمهوري اسلامي ايران قدرتي منطقه‌اي است كه گرايش سياست خارجي‌اش در قبال بنيادگرايي و اسلام گرايي در آسياي مركزي، داراي شفافيت بنيادين در حيطه نظري است. از يكسو موافق اسلام گرايي و اسلام سياسي است كه اين امر به گسترش جريان‌هاي سلفي و يا نزديك به آن كمك مي‌كند. از سوي ديگر ايران مخالف تندروي سني و ضد شيعي است كه اين در قالب دولتهاي سكولار و فرهنگ تصوف و اسلام تندرو ممكن است. نسخه رسمي دولت اسلامي در ايران نيز چندان با اين سه كشور موافق نيست.

ولي دستگاه سياست خارجي جمهوري اسلامي به دليل بهره بردن از نيروهاي دانش آموخته و داراي نيروهاي سازماني تكميلي مانند نيروهاي دانشگاهي و تا حدودي هم اقتصادي (سرمايه گذاران و تاجران و شركتهاي عمراني...) اين امكان را مي‌دهد تا منطقه را به صورت عملياتي شناخته و سياست خارجي حمهوري اسلامي ايران را در آنجا پيگيري كند.

اين روند توانسته هم مطالبات نظري دستگاه‌هاي داخلي را به زبانهاي ديپلماتيك ترجمه كرده و بصورت عملياتي و عيني (پراگماتيك) اجرا و پيگيري كند و هم بنيان‌هاي انقلاب اسلامي را در سياستهاي خود گنجانده است. نياز به نيرو و گسترش فعاليت‌هاي دولتي و غير دولتي (اقتصادي، فرهنگي) در منطقه آسياي مركزي، به موضع جمهوري اسلامي ايران براي مقابله با سلفي گري و وهابيت كمك مي‌كند.

اهميت بنيادگرايي اسلامي در منطقه از آن بابت است كه اين گروه‌ها تحت تاثير انديشه‌هاي سني - وهابي قرار دارند كه در صورت قدرت گيري همواره نمي‌توان رويكرد مناسبي با جمهوري اسلامي ايران در ارتباط با اين گروه‌ها متصور بود لذا ايران و ازبكستان بايد در اين باره منافع موازي تعريف كنند و انگيزه براي همكاري دو كشور جهت مقابله با اين گروه‌ها وجود دارد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات