مقدمه:
رژیم صهیونیستی در نخستین روزهای تأسیس خود استفاده از عملیات روانی و تبلیغاتی را علیه اعراب، مسلمانان و به ویژه فلسطینیها آغاز کرد و برای ایجاد و گسترش ترس و وحشت در منطقه از تمام ابزار و شیوهها در این راه بهره برد. البته استفاده از این ابزار به اوایل سال 1948 بازمیگردد و شاهدان و ناظران عینی داستانها و مطالبی روایت میکنند که چگونه اسرائیلیها از عملیات روانی استفاده میکردند.
«امروز گروهی از انقلابیون و رزمندگان عرب، دیر یاسین را ترک کردند، بدون احساس پشیمانی از آنچه دستان ناپاکشان از جرم و جنایت در حق ملت خویش، مرتکب شدند». با این اطلاعیه عجیب و غریب رادیو هاگانا نخستین تفسیر خویش را بر کشتار دیر یاسین در صبح 12 آوریل 1948 آغاز و اضافه کرد.
نیروهای هاگانا مجبور شدند برای دفاع و حفظ املاک و داراییها، پس از خروج انقلابیون عرب، وارد دیر یاسین شوند. اما آژانس یهود نتوانست با روایتهای خویش کسی را قانع کند که خود اعراب در پس کشتارهایی قرار داشتند که تروریستهای آرگون و شیترن به مورد اجرا گذاشتند و ساعاتی پس از پخش نخستین بخش خبری رادیو هاگانا، آژانس یهود اطلاعیهای صادر کرد که در آن اعتراف کرد، سازمانهای یهودی وابسته، مسئول قتل، کشتار و وحشیگری در دیر یاسین بودند. اعراب و مسلمانان این عذرخواهی را نپذیرفتند، چون اعتقاد داشتند گروههای تروریستی این کار را با کسب اجازه و اطلاع رهبران گروههای یهودی انجام دادهاند و هنگامی که یکی از دیپلماتهای آمریکا به قدس رفت تا با حسین الخالدی، عضو کمیسیون عالی اجرایی عربی، دیدار کند، در حالی با او دیدار کرد که الخالدی از شدت خشم میلرزید و حملات صهیونیستها را به تاکتیکهای اتخاذ شده در حملات آلمان نازی تشبیه میکرد. رادیوهای کشورهای عربی چندین روز اخبار مفصلی را در خصوص این قتلعام پخش کردند که از دید مردم جهان پنهان مانده بود.
رادیو قاهره مردم را از قتلعام دیر یاسین آگاه کرد و صهیونیستها به تدریج نیات و اهداف خویش (ریشهکنسازی مسلمانان) را هویدا میکردند. اما رادیو دمشق تصریح کرد: ما باید انتظار وقوع چنین جنایات و حتی بیشتر از آن را نیز از یهودیها داشته باشیم. اما فلسطینیها سؤال میکردند: دیر یاسین کدام شهر یا روستاست و در کجا قرا دارد؟ در نزدیکی شهر عکیده در روستای عین زیتون، پلیسی بازنشسته و بستگانش نیز این اخبار را شنیدند: «با اینکه تهدیدات یهودیان را هنوز هم نادیده میگیریم، اما اخبار قتلعام و کشتار دیر یاسین ما را نگران و غمگین کرد» و بعدها به یاد آورد که اخبار نگرانکننده و فاجعهآمیز این قتلعام، فلسطینیها را تشویق کرد که خود را مسلح کنند، اما در آن زمان هنوز از این کار در ترس و هراس بودیم.
بحران در حیفا
در آوریل 1948 در بندر حیفا استاد بازنشسته دانشگاه ییل به نام میلر بورز زندگی میکرد، او پژوهشگری بلندآوازه و کارشناس مسائل خاورمیانه بود که به خاطر آشفتگی اوضاع و احوال که روز به روز بدتر نیز میشد، تحت تأثیر ترس و وحشتها قرار گرفته بود. او به همراه همسرش در هتل به انتظار کشتی بودند تا آنها را از فلسطین که جنگ آن را تکه پاره کرده بود، دور کند. اما کشتی وی نتوانست به لنگرگاه بندر حیفا برسد، چون ارتش بریتانیا که در حال تخلیه فلسطین بود، آنجا را اشغال کرده بود و یگانهای ارتش قبل از پایان مدت قیومیت بریتانیا در 15 مه سعی داشتند، فلسطین را ترک کنند. در حالی که بورز در خیابانهای حیفا قدم میزد، گروههای جوانان فلسطینی را میدید که مقابل رادیو مینشستند و به اخبار قتلعام دیر یاسین گوش میدادند، او این صحنه را چنین تفسیر کرد: «در طول زندگیام هیچ وقت ندیده بودم کسی یا کسانی تا این اندازه نگران باشند و نگرانی در صورت آنها موج بزند».
بحران در بندر حیفا در حال افزایش بود، بندری که از آن به عنوان محل اصلی انتقال نفت فلسطین استفاده میشد و قبل از کشتار دیر یاسین، حیفا با تجارت شکوفا و جمعیت بیشمارش دومین شهر بزرگ پس از قدس به شمار میآمد و در جنگ اعراب ـ اسرائیل غنیمت بزرگ و قابل توجهی تلقی میشد و طرفی که این بندر را از دست میداد، بیشک در ایجاد دولتی که دارای پایههای مستحکم اقتصادی باشد، با مشکلات بسیاری مواجه میشد.
اما یهودیها از امتیازات خاصی نسبت به اعراب بهره میبردند، آنها 55درصد جمعیت شهر را که 146هزار نفر بود، تشکیل میدادند و در کوه کرمل که مشرف بر کوی اعراب و دروازههای شهر بود، اسکان داشتند. همین که نبردهای خیابانی از ماه اکتبر 1947 آغاز شد، اعراب و یهود در قبال روند جدا شدن از یکدیگر، سر فرود آوردند و به همین منظور هیئتی ملی ـ عربی ـ محلی تشکیل شد تا بر بیشتر وظایف دولت در بخش عربی شهر نظارت داشته باشد. فرماندهی یگانهای نظامی اعراب در منطقه حیفا را محمد حمدالحنیطی افسر پیشین یکی از گردانهای عربی برعهده داشت که تا زمان کشته شدنش در 18 مارس خدمات ارزندهای از خود نشان داده بود، او در حالی کشته شد که فرماندهی کاروان بزرگ کمکهای ارسالی مردم لبنان را برعهده داشت و شکست مأموریت این کاروان و نرسیدن آن به کشور، تأثیر بسزایی در تضعیف قدرت اعراب در حیفا و دفاع از موضع خویش و تضعیف این موضوع داشت.
پس از آن طی ماههایی که بیانیه تقسیم سازمان ملل متحد به مورد اجرا گذاشته شد، هزاران عرب شهر حیفا را ترک کردند. دلایل چندی در پس مهاجرتهای زودهنگام نهفته بود. یوزف فارشیتر کارشناس امور اعراب در هاگانا اعتقاد داشت، اعراب در آن هنگام به این دلیل شهر را ترک کردند که کار و پیشهای در اختیار نداشتند، چون بسیاری از کارخانهها در بیشتر مناطق تعطیل شده بودند و کسانی هم که هنوز مشغول به کار بودند، به دلیل جنگ شدید و تداوم آتش بین طرفین ترجیح دادند، زنان و فرزندان خویش را به لبنان و سوریه و سایر کشورها بفرستند.
اکثر اعمال خشونتآمیز در حیفا شکل انتقال مداوم و مستمر به خود گرفت. پس از اینکه آرگون برخی از کارگران مشغول به کار در پالایشگاه نفت را مجروح کرد، کارگران عرب که 80درصد نیروی کار پالایشگاه را تشکیل میدادند، 39 کارگر یهودی را به قتل رساندند. هاگانا اجرای عملیات تأدیبی را علیه بلد الشیخ، روستایی که در نزدیکی حیفا قرار داشت، برعهده گرفت و بدین ترتیب بسیاری از اعراب را قتلعام کرد. این اعمال و دیگر حوادث خشونتباری که به وقوع میپیوست، تأثیر بسزایی بر عزم و اراده اعراب در شهر گذاشت.
رادیو سری هاگانا
این حملات صهیونیستی که با عملیات روانی همراه بود، عامل مهم دیگری بود تا طی ماههای اول جنگ، اعراب بیش از پیش به مهاجرت تشویق شوند و در این راه رادیو سری هاگانا که به زبان عربی برنامه پخش میکند، از شیوههای مختلفی استفاده کرد تا بدین وسیله روحیه و اعتقادات فلسطینی را تضعیف و نابود کند و تلاش کرد آنها را قانع کند، در صورتی که در خانههای خویش بمانند، در امان نیستند. نکته قابل توجه این است که دستگاههای فرستنده برنامههای زبان عربی هاگانا، قویتر از دستگاههای فرستندهای بود که به زبان عبری برنامه پخش میکرد. ایستگاه رادیویی صهیونیستها بیش از آنکه به وظیفه اصلی خویش که ارائه اطلاعات و اخبار یهودیان بود بپردازد بیشتر به برنامهریزی حملات روانی علیه اعراب اقدام میکرد.
برنامههایی که به زبان عربی پخش میکردند، فلسطینیها را از وجود مزدورانی در میان خویش که علیه ایشان برای هاگانا جاسوسی میکردند، برحذر میداشتند. در 25 مارس 1948 این رادیو فلسطینیها را از وجود افراد مزدور و کافرانی در بین خود برحذر داشت و اعلام کرد که این افراد علیه ملت خویش جاسوسی میکنند و اطلاعاتی درباره مکانهایی که در آنها انبارهای تسلیحات نظامی وجود دارد، به یهودیان میدهند. این تبلیغات آنقدر گسترش یافت که بیشتر شبیه سناریویی از پیش طراحی شده بود، چون ایستگاه رادیو عربی یهود به پخش نامههایی به ظاهر سری به زبان عربی اقدام میکرد و از طریق آنها سعی کرد، فلسطینیها را قانع سازد که خیانتکاران و جاسوسانی در بین آنها وجود دارد. این شیوه تبلیغاتی باعث شد، فلسطینیها به همه چیز و همه کس حتی به همشهریان و همسایگان خویش مشکوک شوند.
پس از اینکه کارمندان بخش عربی هاگانا که متشکل از یهودیان شرقی عربزبان بودند، عامدانه لباسهای عربی پوشیدند، تا امکان حضور و تحرک آزادانه در میان فلسطینیها را داشته باشند، حتی بیاعتمادی و عدم اطمینان بیش از پیش در بین فلسطینیها افزایش یافت. این افراد به پخش شایعات و جمعآوری اطلاعات سری و مفیدی اقدام کردند که حقایقی را دربرمیگرفت و به راحتی میشد آنها را به زبان عربی پخش کرد تا بدین وسیله ترس و هراس فلسطینیها بیش از پیش افزایش یافته و فلسطینیان احساس کنند که پیرامون آنها را جاسوسان اشغال کردهاند. از جمله شیوههای تبلیغاتی دیگر صهیونیستی که استفاده از آن شایع گردید، این بود که تلاش داشتند تا فلسطینیها را قانع کنند که آنها از سوی نیروهای نظامی خویش (یا نیروهای نظامی کشورهای عربی) مورد تهدیداند و در همین راستا در 2 مارس 1948 رادیو عربی هاگانا بیانیهای منتشر کرد که مضمون آن این بود که گروهی مسلح با در اختیار داشتن سلاحهای خودکار به غارت و چپاول فلسطینیها اقدام کردهاند و چند روز بعد به فلسطینیها گفته شد که در قدس سرقتها و غارتهایی صورت گرفته است که نظیر آن تاکنون دیده نشده است و برای ایجاد نفاق و اختلاف میان فلسطینیها، اعراب و مسلمانانی که برای کمک و یاری به آنها شتافته بودند، تلاشهای ویژهای مبذول داشتند.
برای نمونه رادیو هاگانا طی برنامهای اعلام کرد، رزمندگان سوری و عراقی از اینکه سرتاسر فلسطین تخریب و نابود شود، نگران نیستند، چون هدف واقعی آنها کشتن و قتلعام هر چه بیشتر مردم فلسطین و تخریب هر چه بیشتر خانههاست و رادیو هاگانا اعلام کرد، تخلیه شهروندان در منطقه عزون و مسکه به پایان رسید، چون گروهکهای عربی، یهودیان را هدف قرار نمیدهند، بلکه هدف آنها اعراب ساکن مناطق یاد شده میباشد.
رادیو هاگانا همیشه به فلسطینیها یادآوری میکرد که رهبران و کارشناسان آنها از اصول و اعتقادات خویش عقبنشینی کردهاند، بنابراین چرا سایر اعراب بر اعتقادات خویش باقی بمانند و مابقی عمر خویش را با جنگ و خونریزی تلف کنند، با توجه به اینکه رهبران اعراب از آنها روی برگردانده و از بین آنها مهاجرت کردهاند؟ رادیو هاگانا در بخشهای خبری خویش اخباری در خصوص فرار پزشکان عرب به کشورهای همجوار پخش کرد:
آنها در حالی دوستان خویش را تنها گذاشتند، که به آنها نیاز مبرم بود و در پایان این خبر تلاش کردند، فلسطینیها را قانع سازند که نیاز مبرمی به وجود پزشک احساس میشود، چون کشور با خطر انتشار بیماریهای خطرناک از جمله وبا و تیفوس مواجه است. اما رادیو شیترن شنوندگان عرب خویش را بر لزوم زدن واکسن تیفوس تشویق میکرد و ادعا داشت که باکتری وبا را رزمندگان ارتش آزادیبخش کشورهای عربی از سوریه و عراق به فلسطین انتقال دادهاند.
از شیوههای دیگری نیز در جنگها استفاده شده تا فلسطینیها وادار به ترک حیفا شوند. آرتور کسلر نویسنده صهیونیست که طی جنگ در این شهر حضور داشت، در این زمینه میگوید: هاگانا فقط از ایستگاه رادیویی خویش برای پخش اخبار استفاده نمیکردند، بلکه برای پخش اخبار ناگوار و بد از بلندگو آن هم در نزدیکی بازارهای اعراب فلسطینی بهره میبردند.
کسلر در ادامه میگوید: این بلندگوها اعراب را تهدید میکردند، زنان و کودکان را از منطقه دور کنید و برای آنها مجوزهای عبور و مرور در اراضی عربی را بگیرید تا آنها در امن و امان باشند و هر که از این هشدارها سرپیچی نماید، خود مسئول عواقب وخیم آن است.
همچنین لئوهایمن یکی از افسران مشغول به کار در هاگانا از شیوههایی نام میبرد که یهودیان در عملیات روانی خویش علیه اعراب استفاده میکردند. «آنها (یهودیان) سوار ماشینهای جیپ میشدند و از طریق بلندگوها به پخش صداهای ترسآور و وحشتناک اقدام میکردند، از جمله گریه و زاری زنان عرب یا صدای آژیر خطر یا صدای آمبولانسها و ماشینهای آتشنشانی که با عجله در حال رفت و آمد بودند و یا صدای وحشتآور فردی که به زبان عربی سخن میگفت تمام این صداها را قطع میکرد: جان خود را نجات دهید، ای مؤمنین فرار کنید تا زندگی خود را نجات دهید». همین منبع میافزاید، این بلندگوها اعراب را تهدید میکردند، یهود از گازهای سمی و سلاحهای شیمیایی و هستهای استفاده میکنند و اعراب نیز با توجه به آنچه که در دیر یاسین اخیراً به وقوع پیوسته بود، تمام این تهدیدات را جدی میگرفتند.
در حقیقت مناخیم بگین فرمانده و رهبر موقت آرگون روایت میکند که شهروندان عرب در حالی که شهر را ترک میکردند، فریاد میزدند، دیریاسین، دیر یاسین!
در کنار ماشینهای پر سر و صدای صهیونیستها و پخش رادیویی، توپهای دیویدکا به شلیک بمبهای شصت پوندی خویش با سرعتی سرسامآور و تا مسافت سیصد یاردی اقدام کردند و با وجود اینکه از لحاظ نظامی و عدم دقت در هدفگیری سودی از پرتاب این توپها حاصل نشد، اما تأثیر بسزایی در مناطق پرجمعیت داشت، چون اصابت این توپها با سروصدای بسیار زیادی همراه میشد و این باعث شد ترس و وحشت بیش از پیش در جان و روح شهروندان فلسطینی ریشه بدواند. این بمبها به مثابه بشکهای مملو از مواد منفجرهای بودند که به محض اصابت به زمین صدا، دود و آتش وحشتناکی از آنها به هوا برمیخاست.
استفاده مستمر این تجهیزات و سلاحها باعث شد تا رابطه بخش عربنشین شهر حیفا با سایر شهرها قطع شود و برخورد این بمبها و توپها به در و دیوار شهر، جهنمی بیمنتها ساخت و بنا به گفته آرتور کسلر، صهیونیستها در کنار استفاده از توپهای دیویدکا، بیرحمانه به بمبگذاری در بازارها و محلههای عربنشین اقدام کردند و بدبختی آنچنان بر شهر سایه افکنده بود که امید هیچگونه مقاومتی نمیرفت.
ابوموسی که در حیفا در نقش پلیس خدمت میکرد و شاهد عینی آثار حملات یهودیان بر شهروندان عرب است، میگوید: شهروندان نمیتوانستند، بیش از سه روز این بمبارانهای مستمر را تحمل کنند و یادآوری میکند که او مردم را دیده است که بدون داشتن ادراک صحیح از موقعیت خود در خیابانها سرگردان بودهاند. همچنین جان وادی از جمله افسران بریتانایی بر وحشیگری حملات یهودیان علیه شهروندان عرب شهادت میدهد و میگوید:
وقتی که فعالیتهای یهود علیه بخش قدیمی شهر حیفا از حالت فعالیتهای تروریستی خارج شد و شکل بمباران توپخانهای را به خود گرفت، بسیاری از اعراب به تخلیه شهر اقدام کردند و این در واقع همان چیزی است که یهود خواستار آن بودند.
عملیات نظامی صهیونیستها در حیفا و سایر مناطق فلسطینی با جرایمی همراه شد که سربازان یهودی علیه کلیساهای مسیحی و سایر اماکن مذهبی دیگر مرتکب میشدند. چرا که ملل و اقوام مختلف گزارشهایی ارائه دادند که در آن اشاره شده بود که حرمت ساختمانها و اماکن مقدس آنها زیرپا گذاشته شده است و آمریکاییها و کارمندان سازمان ملل متحد و بریتانیاییها بر درستی این دو ادعا مهر تأیید زدهاند.
برای مثال در 21 آوریل سربازان صهیونیست درب ورودی محل اقامت راهبههای سنت شارک را در حیفا با بمبهای دستساز و گلوله هدف قرار دادند و واتیکان چند روز بعد خبر داد که راهبههای سنت شارک از بیمارستان شهر حیفا که در آن مشغول به کار بودند، بیرون رانده شدند. همچنین کاتولیکها به شدت هتک حرمت و اهانت به اماکن مقدس خویش را مورد اعتراض قرار دادند. نمونه بارز این اهانت در کلیسای تاراسانتا در حیفا به وقوع پیوست که صلیب مسیحیان به شکل صلیب شکسته تبدیل شده بود.