تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۸:۲۸  ، 
کد خبر : ۲۶۸۳۱۵

علل گسترش و پیامدهای افراط گرایی در خاورمیانه (بخش ششم)

اشاره: بحران عراق در حالی ادامه یافته است که،آمریکا و همپیمانان واشنگتن هنوز اقدامی موثر بر اساس توافقنامه امنیتی علیه تروریست‌ها انجام نداده‌اند.شانه خالی کردن آمریکا از اقدام جدی موثر علیه داعش موجب شده تا برخی محافل سیاسی از احتمال همسویی سیاست‌های واشنگتن با تروریست‌ها سخن بگویند.در این میان ایران نیز تلاش می کند تا با استفاده از ابزارهای لازم به مهار بحران در عراق کمک کند.در این مقاله برآنیم تا به موارد پیشنهاد همکاری‌های نظامی در عراق اشاره کنیم.

جمهوری اسلامی ایران، در قبال بحران اخیر عراق، مواضع کاملا شفافی اتخاذ و به‌طور مشخص هرگونه دخالت در مسائل داخلی عراق را رد کرده است. در عین حال هرگونه کمک به این کشور را نیز مشروط به درخواست رسمی بغداد دانسته است.ایران اعلام کرده که اعتقاد دارد، دولت، مردم و ارتش عراق خود قادرند با تروریست ها مقابله کنند و در عین حال، دفاع از حریم اهل بیت (ع) در عتبات عالیات را وظیفه ذاتی خود دانسته و در صورتی که هرگونه تهدید علیه مرزهای خود احساس کند، تعلل و تامل نخواهد کرد.

با این حال، در دو سه هفته اخیر و با اوج گیری بحران اخیر داعش در عراق، آمریکایی ها، بارها پالس هایی مبنی بر همکاری نظامی با ایران برای مقابله با بحران عراق ارسال کرده و رسانه ای کرده اند. آخرین مورد، از سوی ژنرال دمپسی،رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا مطرح شد که گفته هماهنگی عملیات نظامی آمریکا با ایران در عراق بعید نیست.در خصوص مباحثی که پیرامون همکاری های نظامی و یا هماهنگی های نظامی میان ایران و آمریکا در عراق مطرح است، ذکر چند نکته ضروری به نظر می رسد:

- همکاری و هماهنگی ، زمانی قابل بررسی است که در چارچوب منافع ملی عراق و منطبق بر مصالح امنیتی منطقه باشد، کما اینکه جمهوری اسلامی ایران پیش از این در ارتباط با مسائل عراق، سه دور مذاکره مستقیم با طرف آمریکایی داشته است.

- اعتقاد بر این است که دولت و ارتش عراق قادرند بدون مداخله نظامی سایر کشورها بر این بحران فائق آیند. ارتش عراق یک ارتش قوی است، اما اکنون به‌طور عملی با قدرت های منطقه ای در جنگی اعلام نشده قرار گرفته است. در عین حال ارتش عراق ، در هفته های اخیر با هجوم داوطلبان غیر نظامی جنگ با تروریسم، قابلیت‌های انسانی فراوانی پیدا کرده است. به این ترتیب‌، ارتش عراق، نیازمند تجهیزات و ابزار ضد تروریستی مدرن است و انتظار این است که آمریکایی‌ها بر پایه پیمان امنیتی با بغداد، به تعهدات خود در این خصوص عمل کنند.

- بحران اخیر عراق، حاصل عملکرد آمریکا و برخی کشورهای اروپایی و نیز کشورهایی درمنطقه است که همپیمان آمریکا تلقی می شوند؛ عربستان و ترکیه نقش غیرقابل کتمانی در این بحران دارند، کما اینکه همین کشورها دست به دست هم داده و تروریسم را در سوریه رشد دادند. بنابر این، برای حل بحران، آمریکایی ها باید ابتدا از خود شروع کرده و در اولین گام، دست از حمایت های مالی گروه‌های تروریستی در منطقه ، بویژه سوریه بردارند و برخی پایتخت های متحد خود در منطقه را برای ایفای نقش سازنده و دست کشیدن از بحران زایی متقاعد کنند.

- اساسا، بحران اخیر باید به مثابه یک مساله به شدت حیثیتی برای آمریکایی ها تلقی شود. آمریکایی‌ها بودند که سال 2003 میلادی با اشغال عراق، به مردم این کشور م‍‍‍ژده دمکراسی دادند. دولت کنونی عراق نیز از دل یک انتخابات پارلمانی که مورد تایید ناظران بین‌المللی بوده، بیرون آمده است .حال انتظار این است که آمریکایی ها از اهرم های در اختیار خود استفاده و از روند سیاسی عراق حمایت کنند، آیا اگر نتایج این دمکراسی برای آمریکا و کشورهای منطقه ای خوشایند نباشد، آنها مجازند کل بازی را به هم بزنند، آن هم از طریق گروه‌ها و تشکیلات تروریستی و خشنی مانند داعش؟

-  تحلیل دیگری، با طرح این سوال که در عراق اکنون چه کسانی در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند؟وجود دارد که برمبنای آن، صحنه اخیر عراق، صحنه مواجهه عربستان و آمریکاست و در حقیقت یک جنگ نیابتی در این کشور درجریان است.نقش عربستان در حمایت از تروریسم در منطقه کاملا مشهود است. هم اکنون نیز سیاست‌های این کشور بر خلاف مصالح جهانی و بین‌المللی، بویژه در ارتباط با تروریسم است.

آنها درسوریه از داعش حمایت می کنند، هم مالی و هم لجستیکی ، در عراق هم وضع به همین منوال است.دولت عراق نیز قبلا اسناد و مدارک دخالت سعودی‌ها در عراق و حمایت آنان از گروه‌هایی مانند داعش و القاعده را به آمریکایی‌ها ارائه کرده است.بنابراین، آمریکایی‌ها بهتر است به‌جای اتلاف وقت، اقدامی عملی صورت دهند. جنگ اخیر بیش از آنکه به دیگران مربوط باشد، به آمریکایی‌ها بر می‌گردد که حاصل دستکاری نظام سیاسی امنیتی حاکم بر منطقه خاورمیانه از طریق لشکرکشی و کشورگشایی در دو دهه اخیر است.

- آمریکایی‌ها بر اساس پیمان امنیتی سال 2009 میلادی با دولت عراق، متعهد شده اند در مقابله و جنگ با تروریسم از بغداد حمایت کنند. حالا دولت عراق سرگرم جنگ با تروریست‌هاست و سازمان‌های بین‌المللی و دول جهانی همگی ماهیت این جنگ را که جنگی علیه تروریسم و افراط گرایی است ، تایید می‌کنند و از جمله خود آمریکایی‌ها هم بر همین عقیده‌اند، بنابراین، آمریکایی ها بهتر است به مسئولیت‌ها و تعهدات خود در قبال بحران اخیر عراق و حمایت از ارتش عراق درجنگ با تروریسم عمل کنند.آمریکایی‌ها سال 2011 میلادی ارتش جوان و آموزش ندیده عراق را با تجهیزات فرسوده در مقابل تروریسم منطقه تنها گذاشتند، حال آنکه طبق تعهدات خود باید تجهیزات مدرن در اختیار آن قرار می دادند.

- جمهوری اسلامی ایران، برای دفاع از مرزهای خود و نیز دفاع از عتبات عالیات، منتظر هیچ توصیه و حتی پیشنهاد همکاری نخواهد بود و با قدرت واکنش نشان خواهد داد، با اینحال اعتقاد بر این است که بهتر است آمریکایی ها نیز از مداخله مستقیم نظامی که ��حران را پیچیده تر خواهد کرد، اجتناب کرده و با استفاده از اهرم های سیاسی و مالی و نیز کمک تسلیحاتی به دولت عراق، این کشور را در جنگ و نبرد با تروریسم یاری کنند‌.

اوباما از عراق چه می‌خواهد؟

همزمان با اقدام های گروه تروریستی «داعش» در عراق و تصرف بخش‌هایی از این کشور، به نظر می‌رسد که دولت اوباما تلاش دارد با انجام چانه زنی در کمک نظامی به بغداد، حضور خود را در ساختار سیاسی این کشور احیا کند.عراق، کشوری است با تکثر قومی و مذهبی گسترده که این تکثر باعث شده تا ژئوپلیتیک ویژه‌ای داشته باشد؛ به ویژه پس از خروج نیروهای آمریکایی در سال 2011 میلادی (1390 خورشیدی)، این کشور نتوانسته ساختارهای امنیتی خود را قوام بخشد و هنوز میراث دار مداخله ای است که دولت آمریکا در سال 2003 میلادی (1382 خورشیدی) انجام داد.

ائتلاف نوری مالکی که توانست در انتخابات پارلمانی اردیبهشت ماه 93، با پیروزی در انتخابات، دولت را در دست بگیرد، در جهت ایجاد توازنی چند سویه با کشورهای با نفوذ در عراق و از جمله آمریکا برآمد اما آنچه آمریکایی ها و به ویژه دولت اوباما همواره در پی آن بوده، جهت دهی سیاست داخلی و روابط خارجی عراق پس از صدام است. چراکه آمریکایی‌ها در هر 2 دوره پیشین (2005 و 2010) تشکیل دولت عراق، حضوری پررنگ و فعال در برگزاری انتخابات و نیز مدیریت و نیز حفظ امنیت آن داشتند اما در سال 2011 با به سر آمدن زمان توافقنامه امنیتی دوجانبه، واشنگتن به خروج از عراق مجبور شد.

با حمله گروه موسوم به «داعش» در 20 خرداد به شهر موصل در استان نینوا که با حمایت برخی از کشورهای عربی صورت گرفت، فضای عراق به شرایط امنیتی ویژه بازگشت؛ شرایطی که شاید بتوان گفت شکل یافته از مثلث میراث مداخله آمریکا، تفاوت های قومی و حمایت‌های منطقه ای از گروه‌های تروریستی است.

 

البته دراین میان، فضای امنیتی ایجاد شده در سوریه را نیز که بخشی از آن نیز به واسطه حمایت غیرمستقیم و گاهی مستقیم آمریکایی‌ها از گروه های تروریستی بود، می توان به موارد بالا افزود. دولت اوباما که از آغاز برآمدن گروه داعش تلاش کرد تا فشارهای سیاسی گسترده‌ای را بر دولت نوری مالکی وارد آورد، با فراکنی و سلب مسئولیت امنیتی از خود، با طرح ادعای حضور نیافتن تمامی گروه های مذهبی و قومی در بدنه دولت عراق، مالکی را مقصر فضای امنیتی پیش آمده، جلوه می دهد.

اوباما اعلام کرد که نیروهای آمریکایی به نقش رزمی در عراق باز نخواهند گشت اما ما از عراقی ها در جنگ با تروریست‌ها که مردم عراق، منطقه و منافع آمریکا را تهدید می کنند، حمایت خواهیم کرد. رئیس جمهوری آمریکا در سخنان خود اعلام کرد که واشنگتن آماده است تا در صورت ضرورت، عملیات دقیق نظامی در عراق انجام دهد.

در عین حال او تاکید کرد که مشکل عراق فقط از راه سیاسی و توسط رهبرانی که برنامه فراگیری را برای اجرا داشته باشند، قابل حل است. به گفته وی، رهبران عراق باید فراتر از اختلاف های خود قرار گیرند و با هم بر سر یک طرح مشترک سیاسی در مسیر ساختن آینده عراق توافق کنند.

اوباما همچنین اظهار کرد که ایران می‌تواند نقش سازنده ای در حل بحران عراق داشته باشد.

این در حالی است که به گزارش بسیاری از خبرگزاری ها، آمریکا پیش از این، بیش از 300 تفنگدار آمریکایی را برای حفاظت از سفارت این کشور در بغداد و نیز آموزش نیروهای عراقی به این کشور اعزام کرده است. همچنین به گزارش بسیاری از خبرگزاری‌های غربی، پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) فرمان حرکت ناو هواپیمابر «یواس‎اس جرج بوش» را با هدف کمک به ارتش عراق به سمت خلیج فارس صادر کرده و در زمان حاضر نیز پرواز هواپیماهای تجسسی بر فراز عراق آغاز شده است.

از دیگر سو، بان کی مون،دبیرکل سازمان ملل متحد که در انجمن آسیا در نیویورک سخنرانی می کرد، با تاکید بر موضوع عراق و سوریه خواستار به‌کارگیری راه حل سیاسی برای هر 2 کشور شد. دبیرکل سازمان ملل در سخنرانی خود هشدار داد که حمله نظامی به داعش، یا گروه افراطی وابسته به القاعده با نام دولت اسلامی عراق و شام، ممکن است نتیجه معکوس دهد.

پس از تهاجم نظامی آمریکا در سال 2003 به عراق و اشغال آن، این کشور شاهد تغییر و تحولات گسترده و عمیقی در ابعاد سیاسی، اقتصادی، نظامی و ژئوپلیتیکی شد. عراق تازه هنگامی متولد شد که نخستین انتخابات پارلمانی آن، در سال 2005 صورت پذیرفت و حاکمیت اکثریت مردم در همان سال از صندوق های رای بیرون آمد.ژئوپلیتیک عراق جدید که تکثری از گروه‌های مختلف شیعه، سنی، کردها و دیگر گروهای قومی عراقی بود، توانست در یک اجماع دمکراتیک و از راه انتخابات فضای سیاسی و امنیتی این کشور را بهبود بخشد.

قطعات مکعب سیاسی عراق جدید، هنگامی انسجام بهتری پیدا کرد که انتخابات پارلمانی سال 2010 میلادی (1389) این کشور نیز انجام گرفت تا صحنه سیاسی عراق به ثبات برسد.اما با آغاز بحران سوریه در سال 2011 میلادی ، و قدرت‌گیری گروه‌‌های تروریستی در این منطقه، عراق نیز زیر تاثیر فضای بی‌ثبات منطقه‌ای قرار گرفت‌.گروه داعش را که به نوعی می‌توان برخاسته از حمایت‌های برخی کشورهای منطقه ای و نیز مسئولیت ناپذیری دولت اوباما در فضای منطقه‌ای دانست، از میان وضعیت نا‌آرام و بی ثبات سوریه و عراق تلاش کرد تا فضای عملیاتی خود را گسترده سازد و در یک فضای دهشت‌زا و با بهره گیری از ایجاد گسست در میان ارتش و دولت عراق، بخش‌هایی از این کشور را به اشغال خود در‌آورد.

در این میان، دولت اوباما که خود به عنوان بخشی از مشکل عراق محسوب می شود، در فضای متحول ایجاد شده در این کشور به دنبال چانه زنی سیاسی برای منافع بیشتر است. در زمان حاضر، آنچه دولت اوباما به عنوان یک شرط سیاسی از دولت نوری مالکی طلب می‌کند، در حقیقت، منافعی بوده که طی سه بار انتخابات پارلمانی از دست آمریکا خارج شده و حال اوباما به دنبال بازپس‌گیری آن در سال 2014 است.

به باور برخی ناظران سیاسی، این واکنش واشنگتن به تحولات جاری عراق و نشانه رفتن انگشت اتهام به سمت دولت عراق را می‌توان بخشی از تلاش دولت آمریکا برای بیشینه سازی نقش خود در آینده تحولات عراق دانست.اوباما اگرچه در صحبت‌های خود، صحبت از لزوم جلوگیری از تبدیل عراق به سرزمین امن گروه هایی چون داعش به میان آورد اما از دیگر سو، مسیر رویکرد واشنگتن را نیز این گونه مطرح کرد که مهم ترین پرسشی که ما باید از خود بپرسیم این است که منافع ملی آمریکا چیست؟

در فرجام، قدرت گیری داعش و رفتار دولت آمریکا این پرسش را می تواند برای عراق جدید یعنی تشکیل یافته از تمامی گروه های قومی و مذهبی ایجاد کند که منافع واقعی مردم این کشور کجاست و چگونه باید در این مسیر گام برداشت.در این میان به نظر می‌رسد که امروز، عراق نیازمند مثلث سه ضلعی تعادل گرایی داخلی، یکپارچگی سرزمینی و همکاری منطقه‌ای- بین‌المللی است تا بتواند بر معضل داعش پیروز شود و این رویکرد، میسر نخواهد بود مگر اینکه در حوزه داخلی و منطقه ای به دور از منفعت محوری فزاینده، منافع عراق یکپارچه مد نظر قرار گیرد.

شکست دکترین اوباما

باراک اوباما، در شرایطی نوری مالکی را همواره سرزنش می‌کند که دولتش بغداد را در شرایط آسیب پذیری ترک کرد و وی در سال 2012 مدعی شد به جنگی خاتمه داده که از ابتدا مخالف آن بوده است.پایگاه تحلیلی دیلی بیست در گزارشی می‌نویسد: «این سوال که چه کسی عراق را از دست داده است، محل گفتگو، بحث‌ و ساختارشکنی کارشناسان و پژوهندگان سیاست خارجی آمریکا است که برای نسل‌های آتی برنامه‌ریزی می‌کنند.انفجار عراق و گسترش جنبش‌های شبه‌نظامی الهام گرفته از القاعده در خاورمیانه نشان دهنده نوعی شکست به یاد ماندنی برای سیاست خارجی آمریکاست که از دوران جنگ سرد بر سر "چه کسی در چین شکست خورد؟" و "چه کسی در ویتنام شکست خورد؟" دیده نشده بود.

اما به رغم اهمیت درک اینکه چه کسی یا چه چیزی بیشتر مسئول شکست کنونی در عراق است تشخیص نقش گسترده آمریکا در جهان از اهمیت بیشتری برخوردار است.به یاد داشته باشیم که هنوز بیش از دو سال از دوران ریاست جمهوری اوباما باقی است و با هر اندازه‌گیری‌، چشم انداز آتی تیره و تار به نظر می‌رسد.در واقع عراق جدیدترین و تازه‌ترین فاجعه سیاست خارجی برای دولتی محسوب می‌شود که برای کاهش نقش آمریکا در جهان وسواس دارد. هنوز هم زمان برای تصحیح وجود دارد. اما برای اینکه این اتفاق روی دهد، دولت اوباما باید کمتر دغدغه پیروزی در "بازی مقصر" با عراق را داشته باشد و بر روی بازسازی رهبری جهانی آمریکا تمرکز کند.

قطعا این بدان معنی نیست که کاخ سفید هم اکنون در حالت تدافعی کامل در عراق به سر می‌برد و خود را از هرگونه مسئولیتی که مرتبط با حوادث باشد، مبرا بداند. دولت اوباما قطعا در وهله‌ اول، جورج بوش، رئیس جمهوری پیشین آمریکا را برای آغاز جنگ مقصر می‌داند که قطعا درست است اما اکثریت دو حزبی در کنگره به حمله سال 2003 به عراق رای مثبت دادند. دولت اوباما همچنین تلاش می‌کند تا تمام تقصیرها را به گردن دولت عراق بیاندازد چرا که آنها پیشنهاد حضور نیروهای آمریکایی را در عراق پس از پایان «قرارداد وضعیت نیروها» در سال 2011 نپذیرفتند .اما حقایق غیرقابل انکارند و حقیقت درباره عراق این است که با ورود اوباما به کاخ سفید در سال 2009 این کشور ثبات پیدا کرد و این در حالی است که پیشتر جورج بوش در سال 2007 سطح نیروها را در این کشور افزایش داد. اقدامی که در آن زمان با مخالفت دموکرات‌های کنگره و اوباما که سناتور بود، مواجه شد.

پس از آن القاعده در عراق کاهش یافت، هزاران مشاور نظامی آمریکا نیروهای امنیتی و ارتش عراق را آموزش دادند و دهها هزار نیروی آمریکایی به برقراری صلح کمک کردند؛ تمام اینها موجب رشد نوپا و ناقص دموکراسی شد. اوضاع و احوال بهبود یافته بود که جو بایدن، معاون رئیس جمهوری آمریکا در فوریه سال 2010 گفت عراق با ثبات و دموکرات یکی از بزرگترین دستاوردهای این دولت خواهد بود.باراک اوباما نیز در دسامبر سال 2011 به این احساسات دامن زد و "دستاوردهای فوق العاده" آمریکا را برای ایجاد عراقی "مستقل، با ثبات و متکی به خود" ستود، بنابراین مساله اصلی این نیست که آیا عراق با موفقیت به ثبات رسیده است یا خیر بلکه مساله این است که چرا اوباما دستور عقب نشینی تمام نیروهای آمریکایی و مشاوران نظامی را از کشوری صادر کرد که تجربه شکننده‌ای در حکمرانی داشت.

آمریکا ده‌ها هزار نیرو در ژاپن، آلمان و کره نگه داشته است و این در حالی است که جنگهای آنها پایان یافته است. اوباما در حال حاضر اصرار دارد که در واقع می‌خواسته نیروهایی را در عراق باقی بگذارد اما نوری مالکی، نخست وزیر عراق بر خروج نیروها اصرار داشته است. وی اخیرا در پاسخ به خبرنگاری که پرسید آیا از خروج نیروها پشیمانید گفت: به یاد داشته باشید این تصمیم را من نگرفتم. این تصمیمی بود که دولت عراق گرفت.دولت آمریکا اول از همه اصرار کرد که هر توافقی با دولت مالکی باید به تاییدیه پارلمان متمرد عراق برسد؛ تقاضایی که تقریبا غیرممکن بود. اما این جریان هیچ‌گاه به آن مرحله نرسید چرا که مشاوران سیاسی کاخ سفید نگران انتخاب مجدد اوباما در انتخابات بودند و به شدت درخواست‌های پنتاگون را برای نگه داشتن حدود 15 هزار نیرو که نهایتا اوباما را با 3500 نیرو موافقت کرد، تحت فشار گذاشتند .پس از آن آمریکا و عراق موافقت کردند که هر کدام راه خودشان را بروند.

هیچ کدام از اینها نباید تعجب آور باشد. اگرچه اوباما اکنون می‌خواهد این قسمت از تاریخ را پاک کند. ما همگی به خاطر داریم که پایان جنگ عراق یکی از وعده‌های غیر قابل انعطاف کمپین ریاست جمهوری سال 2008 وی بود. در همان دوران وعده داد که تمام نیروها را از عراق به خانه بازمی‌گرداند. اوباما در سپتامبر سال 2012 گفت: چهار سال پیش من قول دادم که به جنگ عراق خاتمه دهم و این کار را انجام دادیم. برخی مواقع افراط در احتیاط، بی‌دقت ترین رویکرد را به همراه خواهد داشت.          ادامه دارد...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات