تهیه و تنظیم: سیدمهدی حسینی
قیام امام حسین(ع) مبنا و پایه جنبشها و قیامهای ضداستبدادی و ضداستعماری تلقی شده و این قضیه در تاریخ معاصر ایران از دو جهت کاربرد داشته است؛ یکی مقاومت و مبارزه مردم با استبداد داخلی که با فریادهای «یاحسین» با هرگونه ظلم و زورگویی مقابله کردند و دیگری، ایستادگی در برابر اعمال سلطه کشورهای استعمارگر. نمونههای آن در تاریخ ایران و جهان فراوان یافت میشود که مواردی از آنها در مباحث مقدماتی ارائه شد.
نهضت امام خمینی(ره) در خرداد ماه سال ۱۳۴۲ با الهام از قیام امام حسین(ع) در عصر عاشورای امام حسین(ع) برابر با ۱۴ خردادماه سال ۱۳۴۲ رقم خورد. با توجه به دسیسههای آمریکا و شاه و وقایع و رویدادهای سال ۱۳۴۱ و حوادث فیضیه که در مباحث پیش به اختصار اشاره شد، امام تصمیم گرفت که در عصر عاشورا در مدرسه فیضیه که مورد غضب رژیم شاه بود، مواضع اساسی و انقلابی خود را اعلام کند.
ساعات پایانی این روز امام خمینی در محاصره جمعیت با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد، بر فراز منبر رفت و مهمترین مسائل سیاسی، اجتماعی و اوضاع رژیم شاه را در رابطه با آمریکا و رژیم اشغالگر قدس به بحث گذاشت و با افشای توطئهها و فاجعهای که در ایام نوروز در قم و تبریز رخ داده بود آن را با خطمشی سیاسی دستگاه بنیامیه مشابه دانست. این سخنرانی به دستگیری و زندانی شدن امام خمینی منجر شد.
* فرمودههای امام خمینی
حضرت امام در جمع طلاب و مردم محزون و مصیبتزده حضور یافت. در هنگام آغاز سخنانش عوامل رژیم برق را قطع کردند تا از طریق بلندگو پخش نشود، اما همراهان انقلابی امام با پیشبینیهای لازم با چند باتری بسیار قوی بلندگوها را راهاندازی کردند و امام طی سخنانی فرمودند: «گاهی که وقایع روز عاشورا را از نظر میگذرانم، این سوال برایم پیش میآید که، اگر بنیامیه و دستگاه یزیدبنمعاویه تنها با حسین(علیهالسلام) سر جنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود که در روز عاشورا نسبت به زنهای بیپناه و اطفال بیگناه مرتکب شدند؟ زنان و کودکان چه تقصیر داشتند؟ طفل شش ماهه حسین(علیهالسلام) چه کرده بود؟ به نظر من آنها با اساس، کار داشتند. بنیامیه و حکومت یزید با خاندان پیامبر مخالف بودند. بنیهاشم را نمیخواستند و غرض آنها از بین بردن این شجره طیبه بود. همین سوال اینجا مطرح میشود که دستگاه جبار ایران [رژیم پهلوی] با مراجع سر جنگ داشت، با علمای اسلام مخالف بود، به قرآن چکار داشتند؟ به مدرسه فیضیه چکار داشتند؟ به طلاب علوم دینیه چکار داشتند؟ به سید ۱۸ ساله چکار داشتند؟ سید ۱۸ ساله با شاه چه کرده بود؟ به دولت چه کرده بود؟ به دستگاه جبار ایران چه کرده بود؟ به این نتیجه میرسی که اینها با اساس کار دارند؟ با اساس اسلام و روحانیت مخالفند. اینها نمیخواهند، این اساس موجود باشد.
اینها نمیخواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد. اسرائیل نمیخواهد در این مملکت قرآن باشد. اسرائیل نمیخواهد، در این مملکت علمای اسلام باشند. اسرائیل نمیخواهد در این مملکت دانشمند باشد. اسرائیل به دست عمال سیاه خود، مدرسه فیضیه را کوبید. ما را میکوبد. شما ملت را میکوبد. میخواهد اقتصاد شما را قبضه کند. میخواهد، تجارت و زراعت شما را از بین ببرد. میخواهد، ثروتها را تصاحب کند. اسرائیل میخواهد به دست عمال خود آن چیزهایی را که مانع هستند، آن چیزهایی را که سد راه هستند، از سر راه بردارد. قرآن سد راه است، باید برداشته شود. روحانیت سد راه است، باید شکسته شود. مدرسه فیضیه و دیگر مراکز علم و دانش سد راه است، باید خراب شود. طلاب علوم دینیه ممکن است، بعدها سد راه بشوند، باید کشته شوند. از پشتبام پرت شوند. باید سر و دست آنها شکسته شود. برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد. دولت ایران به تبعیت از اغراض و نقشههای اسرائیل به ما اهانت کرده و میکند.»
*طرح دستگیری و زندانی کردن علما در دستور کار بود
شواهد و قرائن در اسناد و گزارشهای ساواک حکایت از طرح و نقشههای ساواک برای دستگیری علما و شخصیتهای روحانی صاحب نفوذ میکند. ساواک این موضوع را در دستور کار قرار میدهد. به نظر میآید امام خمینی(ره) از این توطئه آگاه شده بودند که ساواک برای شکستن روحانیت برنامهای در دستور کار دارد، به همین دلیل به سخنرانی افشاگرانهای دست میزنند ساواک در گزارش خود با تحلیلی از حرکتها و فعالیتهای روحانیت در دهه اول محرم آورده است: «حملات دستهجمعی روحانیون و ملایان در روی منابر بر علیه شاه و دولت، حیثیت دستگاههای دولتی را پایین آورده و اگر حملات دستهجمعی ملاها و دستگاههای روحانی در دو ماه محرم و صفر ادامه یابد یقیناًً سبب تهییج افکار عمومی خواهد شد و بهتدریج نفوذ معنوی روحانیون و ملاها زیاد شده تا جایی که نفوذ کلام و اثر اعلامیه و یا نشریات آنها حوادثی نظیر آنچه در مشروطیت ایران میگذشت به وجود [خواهد] آورد.»
در همین گزارش ساواک به نفوذ رو به گسترش امام خمینی اشاره دارد و مینویسد: «پخش عکسهای متعدد آیتالله خمینی در مساجد، منابر و بهخصوص پشت شیشه مغازهها و ویترینهای دکاکین بازار و مغازههای خیابانها و معابر، یکی دیگر از نشانههای پیروزی روحانیون مخالف شاه و دولت است.» بنابراین با این تحلیل ساواک روشن است که برنامه دستگیری امام و تعدادی از علما را در دستور کار داشتهاند. حضرت امام در ساعات پایانی عصر عاشورا آن سخنرانی کوبنده و انقلابی را ایراد کردند و احتمال میدادند که عدهای دستگیر و زندانی شوند.
* دستگیری امام در فضای وحشت و توهم
رژیم شاه و عوامل امنیتی مخصوصاً ساواک میدانست که دستگیری و زندانی کردن حضرت امام کار آسانی نخواهد بود و در یک فضای وحشتزده و توهمزا در ساعاتی پس از نیمهشب ۱۵ خردادماه ۱۳۴۲ در تاریکی و خاموشی به شهر قم آمدند، دستپاچه بودند، بهطوری که از چادرهای عزاداری در کنار خیابانها و محلههای شهر قم ترسیده و گمان برده بودند که در آنجا نیروها، آماده برای حفاظت از امام هستند. در گزارش ساواک در این باره آمده است: «از چند روز پیش در حدود ۱۰۰ نفر از اهالی قریه جمکران گارد محافظ خمینی را تشکیل داده بود...» بر اساس همین توهم نیروهای امنیتی با گسیل کردن چندین کامیون سرباز و نیروهای نظامی در نقاط مختلف اطراف بیت مستقر و از دیوارهای اطراف وارد منزل امام میشوند. نویسنده کتاب نهضت امام خمینی در این باره مینویسد: «ساعت ۳۰/۳ بعد از نیمهشب ۱۵ خرداد را اعلام میکرد. کامیونهای نظامی در بیرون شهر متوقف شدند، صدها کماندو، چترباز و سرباز گارد که تا دندان مسلح به اسلحههای گرم و سرد مجهز بودند وارد قم شدند و تلاش کردند از هرگونه حرکتی که سکوت را بشکند خودداری کنند. به سوی خانه امام خمینی به راه افتادند. از ابتدای کوچه تا درب منزل که بیش از پانصد متر نبود تحت کنترل قرار دادند و درب هر خانهای سرباز گمارند. در اطراف منزل و باغ اناری که پشت منزل امام خمینی قرار داشت، سنگر گرفتند و برای مقابله با هر گونه حادثه پیشبینی نشدهای آماده شدند. دهها کماندو و چترباز مسلح، یکباره از بام و دیوار به خانه امام یورش بردند... طبق گزارش رئیس شهربانی قم به مقامات امنیتی تهران اعلام کرده: «در جریان دستگیری فقط یک نفر در منزل خمینی قدری مجروح شد و یک نفر که قصد فریاد داشت دستگیر و از داد و فریاد او جلوگیری و پس از دستگیری خمینی آزاد شد...» لیکن در موقع دستگیری غیر از دونفر مزبور در منزل وی کسی نبود... ضمناً خمینی در آن موقع بیدار با لباسی پوشیده حاضر و خود را معرفی کرد که روحالله خمینی من هستم و به دیگران کاری نداشته باشید...»
بنابراین نیروهای امنیتی و مسلح شاه در هنگام دستگیری و انتقال امام(ره) به تهران در وحشت و توهم بودند و امام خمینی با روحیهای بالا، بسیار آرام و مطمئن مأموران وحشتزده را تسلی داده بودند. ایشان فرمودند: «آن روز هم که میبردند آنها میترسیدند، من آنها را تسلیت میدادم که نترسید.»
* امام در زندان و مردم در آتش و خون
در همان روز امام خمینی(ره) را پس از انتقال به تهران به پادگان بیسیم (چهار راه قصر فعلی) منتقل کردند و با درخواست معدوم سرلشکر پاکروان، رئیس ساواک وقت در لشکر یک گارد، امام بازداشت شد و طبق دستور او قصد بازجویی و محاکمه ایشان را داشتند. سه روز بعد اردوگاه لشکر یک گارد به ریاست خسرو پرویزی تشکیل شد و بر بازجویی تأکید شد. چند روز بعد که بازپرس برای تکمیل پرونده خدمت حضرت امام رسیده بود تا بازپرسی را آغاز کند، حضرت امام از دادن پاسخ به پرسشهای او خودداری کردند و با یک جمله در سطر اول برگه، دستگاه قضایی رژیم را غیرقانونی دانستند و مرقوم فرمودند: «چون استقلال قضایی در ایران نیست و قضات محترم تحت فشار هستند نمیتوانم به بازپرس جواب دهم.» طبق گزارش ساواک حضرت امام تا پایان بازداشت نیز از پاسخ دادن خودداری کردند.
صبح روز ۱۵ خرداد که خبر دستگیری امام(ره) علاوه در قم به سرعت در شهرهای دیگر چون تهران، مشهد، شیراز و... پخش شد، مردم دستهدسته برای دستگیری و زندانی شدن امام اعتراض کردند و شهر قم به فریاد آمد و با اجتماع گسترده در حرم حضرت معصومه(س)، ماجرا از زبان مرحوم حاج آقا مصطفی شنیده شد، علما برای پیگیری جلسات برگزار کردند. مردم در شهر قم از محلات مختلف به سوی حرم سرازیر بودند، نیروهای شهربانی از ورود آنها جلوگیری کردند و این اقدام موجب درگیری خونینی شد. شهر تهران در همان ساعات اولیه پس از دریافت خبر به دستگیری و زندانی شدن امام اعتراض کردند و خواستار آزادی ایشان بودند. تمام مغازهها و مراکز کاری تعطیل شد و مردم به عزاداری پرداختند. نقاط مختلف تهران در آتش و خون قرار گرفت، مردم کشاورز و زحمتکش ورامین و روستاهای اطراف آن مانند امامزاده جعفر و پیشوا نیز به این اقدام اعتراض کردند که چرا مرجع تقلید ما را دستگیر و زندانی کردید؟! عدهای کفنپوش با شعار «یا مرگ یا خمینی» به سمت تهران در حال حرکت بودند، که طبق دستور به ژندارمری آنها را برگرداندند و مأموران ژندارمری آنها را به رگبار گلوله بستند و قتلعام کردند. شهرهای شیراز، مشهد، اصفهان، تبریز، کاشان و سایر شهرها نیز همینگونه بود که جملگی فاجعه خونین قیام ۱۵ خرداد ۴۲ را رقم زد.
* طرح حکومت نظامی در هیئت دولت
با نگاهی به متن کامل مذاکرات هیئت دولت وقت که تحت عنوان «اسناد فاش نشدهای از قیام خونین پانزده خرداد» منتشر شده درمییابیم که دولت وقت با نخستوزیر علم نقشهای دیگر در دست اقدام دارد و آن ایجاد حکومت نظامی برای ادامه سرکوب خونین علیه مردم معترض است. نخستوزیر در این جلسه وحشت خود را نشان میدهد و میگوید: «دولت اعلام حکومت نظامی کند.» وزیر دادگستری هم در ادامه پیشنهاد نخستوزیر میگوید: «یک ژست تأثرآمیزی برای کشتهشدگان گرفته بشود... اگر عدهای که در نظم اخلال میکنند، تلف بشوند، نباید بترسیم. به نظر من حکومت نظامی ضرورت دارد... اگر حکومت نظامی نشود، محاکمه از دادگاههای ارتشی هم تشریفات زیاد دارد، ولی در محاکم حکومت نظامی میتوان زودتر به گناه اینان رسید...»
جهانگیر تفضلی، وزیر مشاور هم در این رابطه اظهار میدارد: «اگر در یک انقلاب چند نفر کشته بشوند، مهم نیست، مورد تأیید من است حکومت نظامی.»
وزیر فرهنگ شاه، پرویز ناتل خانلری بر حکومت نظامی و سرکوب مردم تأکید میکند و میگوید: «طبقه روشنفکر سخت عصبانی است و بر علیه دولت است» و ادامه میدهد: «چرا دولت سستی میکند و اقدام شدید نمیکند... به هر صورت حکومت نظامی ضرورت کاملی دارد و بسیار شدید باید عمل کرد.»
یکی دیگر از سرسپردگان رژیم شاه به نام نصرتالله معینیان چاپلوسانه گفته: «من شرمنده هستم در مقابل اعلیحضرت، با آن موج عظیم ششم بهمن نتوانستیم استفاده کنیم، تا امروز که یک آخوند مملکت را به هم ریخته است...»
این اسناد حکایت از خودباختگی عوامل رژیم شاه دارد. آنها راه دیگری برای ادامه طرحها، توطئهها و نقشهها علیه نهضت امام خمینی و قیام مردم در دستور کار قرار میدهند که در مباحث آینده آن را پیخواهیم گرفت.