در ابتدای بحث شاید بتوان در یک تقسیمبندی اولیه عوامل تأثیرگذار بر مواضع چین در قبال حمله آمریکا به عراق را در سه بخش بیان کرد:
1. عامل ایدئولوژی و ناسیونالیسم: اگرچه ایدئولوژی و ناسیونالیسم در چین در ابتدا متفاوت از یکدیگر بودهاند لکن به مرور زمان این دو با یکدیگر عجین و مددرسان یکدیگر شدهاند به گونهای که هر از گاهی یکی به کمک دیگری مجال ظهور و تأثیرگذاری پیدا کرده است، اندیشههای مارکسیستی ـ لنیستی و نظرات و آراء مائو و برجستگی تفکر عملگرایی در ایدئولوژی چین کمونیست که دنگ شیائوپینگ بر آن تأکید داشت در کنار حس ناسیونالیستی همواره از جمله عوامل موثر در سیاست خارجی چین بودهاند.
2. امنیت ملی: چین از روزگاران قدیم تا عصر حاضر همواره از سوی قدرتهای منطقهای و جهانی مورد تعرض قرار گرفته است به گونهای که موضوع امنیت و حفظ مرزها و یکپارچگی آن به عنوان عاملی مهم و تأثیرگذار در جهتگیریهای سیاسی و امنیتی آن درآمده است.
3. منافع ملی: چین کنونی به ویژه با شروع اصلاحات اقتصادی و اهداف میانمدت و بلندمدت آن در زمینه توسعه اقتصادی دارای منافع ملی حتی بعضاً متفاوت از آن چه در گذشته برای خود قایل بود، میباشد.
چین در جریان بحران عراق (قبل و پس از حمله آمریکا به عراق) دارای موضعی رسمی و اعلامی و عملکردی غیر رسمی و غیر اعلامی بود، در خصوص مواضع رسمی دولت چین همانگونه که روزنامه مردم، ارگان رسمی حزب کمونیست چین اعلام نمود سیاست چین در این خصوص به طور خلاصه شامل «یک اصل، دو پیشنهاد و سه درخواست» بود. یک اصل مبنی بر: حل مسالمتآمیز مسأله عراق از طریق مشورت و گفتگو و عدم تهدید بکارگیری زور، دو پیشنهاد مبنی بر: اول حمایت از این موضوع که مسأله عراق از طریق شورای امنیت حل گردد تا بدین طریق جایگاه و وحدت شورای امنیت حفظ شود و دوم حمایت از این مسأله که گروه بازرسان خلع سلاح و آژانس بینالمللی انرژی اتمی بایستی فرصت بیشتری جهت جستجو داشته باشند و سه درخواست مبنی بر این که اول: کشورهای مرتبط با بحران از حق حاکمیت و تمامیت ارضی عراق دفاع نمایند و به آن احترام بگذارند و دوم: عراق قطعنامههای سازمان ملل در خصوص نابودی سلاحهای کشتار جمعی را اجرا نماید و سوم: گروه بازرسان و آژانس بینالمللی انرژی اتمی، بازرسی (ابزار و توان) خود را تقویت کرده و به طور عادلانه گزارش خود را ارائه نمایند.
در کنار این مواضع اعلامی میتوان به بررسی عملکرد دولت چین در قبال بحران عراق نیز پرداخت. چین در خلال تصویب قطعنامه 1441 که میتوان آن را علیه عراق و در جهت اهداف آمریکا ارزیابی کرد به این قطعنامه رأی مثبت داد، این اقدام چین به گونهای دیگر شبیه موضع این کشور در جریان اشغال کویت توسط عراق و به دنبال آن جنگ اول آمریکا و متحدانش بر علیه عراق میباشد. در آن برهه روابط چین با غرب و به ویژه آمریکا به دنبال حادثه تیان آنمن به سردی گراییده بود و چین که در اثر شرایط موجود آینده اصلاحات اقتصادی خود را با خطر روبرو میدید از فرصت ایجاد شده بهره برد، در آن زمان چین که در مواضع رسمی خود با بکارگیری زور علیه عراق مخالف بود با عدم شرکت در رأیگیری شورای امنیت در خصوص بکارگیری زور بر علیه عراق عملاً مانع از انجام چنین امری نشد. در بحران اخیر عراق نیز در حالی که روسیه و فرانسه به دنبال درخواست آمریکا مبنی بر تصویب قطعنامه جدید بر علیه عراق تهدید به وتوی چنین قطعنامهای را کردند چین موضع سرسختانهای علیه آمریکا نگرفت و تنها به اعلام عدم ضرورت تصویب قطعنامه جدید اکتفا نمود و انتظار میرفت که در صورت رأیگیری برای قطعنامه جدید، پکن رأی ممتنع به آن بدهد بدین معنی، اگر آمریکا موفق به کسب آراء مورد نیاز میشد، این رأی چین نبود که آن را بیاثر مینمود و از سوی دیگر با وتوی آن از سوی روسیه با فرانسه، چین از این امر نیز ناخشنود نبود. با این حال برخی اخبار حکایت از آن داشتند که چین قبل از بالا گرفتن بحران عراق این اطمینان را به آمریکا داده است که در صورت طرح موضوع در شورای امنیت برای واشنگتن از سوی پکن مشکلی ایجاد نخواهد شد.
از اثرات خوشایند حادثه 11 سپتامبر برای چین کمرنگ شدن و حتی در برخی موارد فراموش شدن «تهدید چین» نزد برخی از سیاستمداران و تصمیمگیرندگان سیاست خارجی آمریکا بود، چین که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد و پیش از 11 سپتامبر به عنوان یک تهدید عمده علیه آمریکا تلقی میشد پس از این تاریخ به عنوان یکی از کشورهای مبارزهکننده علیه تروریسم نمایان شد و علاوه بر کسب وجهه نزد آمریکاییان واشنگتن را بر آن داشت تا «جنبش استقلال ترکستان شرقی» را به عنوان یک گروه تروریستی شناسایی نماید.
پیش از این اقدام و در خلال شانزدهمین کنگره سراسری حزب کمونیست چین که در نوامبر 2002 برپا گریده بود بار دیگر بر ادامه سیاست رهبران نسلهای دوم و سوم رهبری چین یعنی دنگ شیائو پینگ و جیانگ زمین در خصوص آمریکا مبنی بر «اجتناب از تنش در روابط و یافتن راههای همکاری با آمریکا» تأکید شد. همچنین در این کنگره محور سیاست خارجی چین بر پایه مبارزه با نظامهای سلطهگر و همکاری در شناسایی، تعقیب و مقابله با تروریسم بینالملل تعیین گردید.
کنارهگیری ضمنی پکن از ایجاد تنش در روابط با واشنگتن در خلال بحران عراق مانع از آن نبود که چین نگرانیها، حساسیتها و ملاحظات خود را در این زمینه پنهان نماید، یکی از مهمترین ملاحظات چین در این باره را میتوان نگرش چین به اقدامات آمریکا به عنوان تحرکات استیلاطلبانه آن کشور که اقدامی در جهت دوری از روند چندقطبی شدن جهان است را برشمرد، مقالات روزنامه مردم ارگان رسمی حزب کمونیست چین و اظهارات برخی پژوهشگران چینی در این خصوص که در واقع انعکاسی از نظرات دولت چین میباشد قابل توجه است.
در واقع این بخش از نگرانی پکن برمیگردد به عامل ایدئولوژی و ناسیونالیسم و تأثیرات آن بر مواضع چین در خلال بحران عراق، تأکید بر حل بحران از طریق سازمان ملل و خودداری آمریکا از اعمال و تهدید به زور و عدم اقدام آمریکا خارج از چارچوب سازمان ملل و قطعنامههای شورای امنیت همگی از واکنش پکن در برابر یکجانبهگرایی واشنگتن حکایت دارد.
از دیگر نگرانیهای چین موضوع کره شمالی است که از سوی آمریکا در کنار عراق و ایران به عنوان محور شرارت شناخته شده است، این نگرانی پکن که به گفته تونی بلر نخستوزیر انگلیس و متحد اصلی آمریکا در جنگ بر علیه عراق در پارلمان انگلیس مبنی بر این که پس از عراق نوبت کره شمالی میباشد قابل توجه است، به ویژه آنکه مشاجرات بین واشنگتن و پیونگ یانگ و تهدیدات هستهای کره شمالی در ماههای اخیر بالا گرفته است. «سیاست لب و دندان» پکن در خصوص کره شمالی خود حاکی از نگرانیهای پکن در خصوص حل قهرآمیز بحران کره شمالی است. نکته قابل ذکر دیگر از مجموعه ملاحظات پکن، در خصوص متوجه شدن آمریکا به حل مسأله کشمیر پس از بحران عراق میباشد، از آنجا که بخشی هرچند کوچک از منطقه کشمیر در داخل سرزمین چین بوده و در واقع چین در مجاورت منطقه مورد مناقشه هند و پاکستان قرار گرفته است و هر گونه حضور آمریکا در این منطقه میتواند اثراتی بر چین داشته باشد به خودی خود در کنار مسأله کره شمالی عامل تأثیرگذار دیگر یعنی عامل امنیت ملی را در ارتباط با مواضع چین در بحران عراق نمایان میسازد.
موضوع دیگر برای چین سرمایهگذاریها و فعالیتهای اقتصادی چین در عراق و حضور کارشناسان و کارکنان چینی در این کشور که در زمینههای خدماتی و زیرساختهای غیر نظامی فعالیت میکردند و حمله آمریکا به عراق میتوانست آنها را مختل و تعطیل نماید میباشد، چین این همکاریها را با عراق در قالب «برنامه نفت در برابر غذا» سازمان ملل با عراق به انجام میرساند.
موضوع بسیار حائز اهمیت دیگر برای چین مسأله نفت میباشد، چین هماکنون حدود 60 درصد از نفت خام مورد نیاز صنایع خود را که تقریباً دو میلیون بشکه در روز میباشد را از منطقه خلیج فارس تأمین میکند، اختلاف در جریان مستمر این ماده حیاتی، برای اقتصاد چین مهلک میباشد، علاوه بر افزایش قیمت نفت و ضررهایی که چین در این خصوص متحمل شد نکات مهمتر دیگری مدنظر رهبران چین میباشد که از آن جمله میتوان به عدم در اختیار داشتن «سیستم ذخایر استراتژیک نفت» از سوی چین اشاره کرد که در صورت طولانی شدن جنگ و گسترش دامنه آن به کل منطقه میتوانست اقتصاد چین را با بحران روبرو سازد. این امر زمانی بیشتر خودنمایی میکند که در نظر آوریم یکی از مشکلات چین در این زمینه عدم تنوع منابع و کشورهای تأمینکننده نفت چین میباشد. موضوع مهم و نگرانکننده برای چین که در بلندمدت بیشتر خود را نمایان میسازد و پکن نگرانی خود از آن را مخفی نداشته است تسلط و کنترل غیر مستقیم آمریکا بر منابع و قیمت نفت میباشد.
بدین ترتیب عامل سوم تأثیرگذار بر مواضع چین در بحران عراق که همانا حفظ منافع ملی این کشور و ملاحظات پکن در رسیدن به اهداف بلندمدت توسعه اقتصادی این کشور و ظهور چین به عنوان یک قطب بزرگ اقتصادی در دهههای آینده است هویدا میگردد.
با شروع حمله آمریکا به عراق وزارت امور خارجه چین با انتشار اطلاعیهای موضع رسمی پکن در برابر حمله نظامی آمریکا به عراق را اعلام کرد، در این اطلاعیه چین، آمریکا و متحدانش را به نادیده گرفتن شوراء امنیت متهم کرد و افزود که دولت چین نگرانی عمیق خود را در این زمینه اعلام میکند و بر حل سیاسی مسأله طبق منشور سازمان ملل متحد و ضرورت اجرای جدی و کامل قطعنامههای سازمان ملل از سوی عراق و احترام به حاکمیت و قلمرو عراق تأکید دارد و قطعنامه 1441 را مبناء مهمی برای حل سیاسی مسأله میداند.
همانگونه که مشاهده میشود پکن از محکوم کردن واشنگتن و متحدانش در حمله به عراق اجتناب کرده و علاوه بر آن از هر دو طرف بحران درخواستهایی را مطرح میسازد.
در این بین واکنش سایر نهادهای چینی که به نوعی بازگوکننده مواضع دولت چین و حزب کمونیست چین میباشند نیز قابل توجه است، کمیته امور خارجی «کنگره ملی خلق چین» تنها به ابراز نگرانی عمیق خود از جنگ در عراق اقدام نمود. همچنین کمیته فرعی امور خارجی «کنفرانس مشورت سیاسی خلق چین» نیز ضمن اظهار نگرانی شدید از این امر خواستار اقدام جهانی برای توقف جنگ در عراق شد با این حال «انجمن اسلامی چین» که با توجه به جایگاه آن به عنوان نماینده مسلمانان چین فعالیت میکند در این خصوص اقدام به محکوم کردن حمله آمریکا و متحدانش به عراق کرد. علاوه بر آن به رغم درخواستهای فراوان برای برپایی تظاهرات ضد جنگ در چین دولت این کشور تنها به چند مورد از این درخواستها به شکل محدود پاسخ مثبت داد. تمامی این موارد حکایت از آن دارد که پکن نسبت به حمله آمریکا به عراق به گونهای عمل نمود که خشم واشنگتن را به دنبال نداشته باشد، چین حتی در اجلاسی که در سنپترزبورگ در خصوص تدوین یک استراتژی برای دوران پس از جنگ و با حضور رؤسای جمهوری فرانسه و روسیه و همچنین صدر اعظم آلمان (مخالفان حمله آمریکا به عراق) تشکیل شد، شرکت نکرد، در این بین اظهارات آقای وو چونخوا مدیرکل غرب آسیا و شمال آفریقای وزارت امور خارجه چین مبنی بر تلاش پکن برای حفظ منافع چین در دوران پس از جنگ قابل تأمل است.
همانگونه که مشاهده میشود چین در خلال بحران عراق با توجه به «ملاحظات ایدئولوژیکی» و «نگرانیهای امنیت ملی» و «جستجوی منافع ملی» خود عمل نموده است و بدین ترتیب به دنبال تحقق موارد زیر بوده است:
ـ ادامه دوری چین از کانون توجهات تصمیمگیرندگان و سیاستگذاران آمریکا به عنوان یک تهدید.
ـ امیدواری چین به کمک آمریکا در خصوص حل مسأله تایوان (قابل توجه آن که در سفر کالین پاول وزیر خارجه آمریکا به چین در ماه فوریه یعنی زمانی که آمریکا بر طبل جنگ با عراق میکوبید، پکن نسبت به فروش تسلیحات آمریکا به تایوان اعتراض نمود و مهمترین مشکل بین دو طرف را مسأله تایوان ـ و نه عراق ـ دانست).
ـ ادامه روند سرمایهگذاری و انتقال فنآوری از آمریکا و به دنبال آن ادامه روند توسعه اقتصادی چین.
ـ ادامه فعالیتهای اقتصادی چین در عراق و ایفای نقش آن کشور در بازسازی عراق پس از جنگ.
ـ ادامه روند ارسال نفت به چین از منطقه خلیج فارس.
ـ تثبیت نقش منطقهای و جهانی چین.