صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱۳۹۳ - ۰۹:۵۳  ، 
کد خبر : ۲۷۰۱۵۴

مروری بر توطئه‌ها، فتنه‌ها و جنایت‌های پنجاه سال حکومت پهلوی (بخش هجدهم)


تهیه و تنظیم: سیدمهدی حسینی

رژیم محمدرضا پهلوی پس از کودتای ۲۸ مرداد علیه دولت ملی ایران با مشکل مشروعیت مواجه بود. رژیم کودتایی شاه که با زور و قدرت نظامی با پشتوانه کشورهای استعمارگر بر اوضاع مسلط شد در بحران ثبات سیاسی درگیر بود. جملگی تلاش می‌کردند تا چهره ملی و دموکراتیک به او بدهند. همواره از ترفندهای گوناگون مانند ماجرای انقلاب شاه و ملت، انقلاب سفید، اصلاحات ارضی، برپایی جشن‌های متعدد، هزینه‌های کلان برای میهمانان خارجی، سفرهای مختلف در راستای قراردادهای استعماری و... استفاده می‌شد که همگی جز حفظ قدرت و کسب مشروعیت دروغین چیز دیگری نبود. شاه برای اعمال این خواسته‌ها با ژست دموکراتیک استفاده از احزاب سیاسی را در دستور کار قرار می‌داد و هر چند گاه تشکل‌های جدیدی را به نام‌های مختلف وارد عرصه سیاسی می‌کرد.

از آنجایی که رژیم شاه از ضعف مبانی فرهنگی و اندیشه‌ای در فقر و رنج بود، فرصت مناسبی برای روشنفکران غرب‌زده فراهم می‌شد تا با ایجاد تشکلات خود و گروه‌ها در حاکمیت اعمال نفوذ کنند. یکی از شگفت‌انگیز‌ترین پدیده‌های سیاسی در تاریخ معاصر ایران موضوع احزاب بوده و هست و هر گاه شاه دچار بحران‌های سیاسی می‌شد دست به ابتکار تازه‌ای می‌زد، چون نگران پیدایش مراکز قدرت بر ضد خود بود، از این‌رو دست به تشکیل احزاب دولتی می‌زد. این جریان در سخنرانی شاه در سال ۱۳۳۶ آشکار است که گفت: «من دیکتاتوری به شیوه هیتلر یا به شیوه استالین نیستم، در کشور من نظام تک‌حزبی وجود ندارد، حزب ملیون، حزبی محافظه‌کار است و حزب مردم باید نقش چپ را بازی کند.» در طول ۳۷ سال رژیم شاه چهار حزب در رژیم او نمایان شد.

احزاب دولتی برای منفعت‌طلبی

پس از کودتای ۲۸ مرداد و این اظهارات شاه تا سقوط او در سال ۱۳۵۷، چهار حزب که هر یک به عناوین خاصی ملقب بودند در حاکمیت نقش ایفا ‌کردند. اولین دوره آن منوچهر اقبال در رأس حزب ملیون و اسدالله علم در رأس حزب مردم قرار گرفتند تا بتوانند با بازی‌های سیاسی، حاکمیت شاه را پایدار کنند، اما هنگامی که حزب ملیون و اقبال بر اثر تقلب‌های انتخاباتی در سال ۱۳۳۹ اعتبار خود را از دست دادند، شاه به ایجاد یک حزب جدید به نام ایران نوین مبادرت کرد.

حزب ملیون و ایران نوین در طول حیات سیاسی خود احزاب اکثریت و حاکم بودند. این احزاب به منزله احزاب دولتی به تشویق شاه و کمک و مساعدت نخست‌وزیر وقت در مقام رهبر حزب و دبیر کل ظاهر شدند و حزب مردم که در مقابل ملیون اکثریت را داشت، حزب اقلیت بود. این حزب در انتخابات سال ۱۳۳۹ موفق به کسب ۴۰ کرسی در مجلس شد، اما به دلیل اتهاماتی که در تبانی با حزب اکثریت ملیون وجود داشت، انتخابات لغو شد و علم نیز از دبیر کلی حزب استعفا کرد و فرصت مناسبی شد تا دوستانش به آن ورود پیدا کنند. پس از سقوط این دو حزب دست‌ساخته عوامل شاه، حزب دیگری از ناحیه آمریکایی‌ها به نام حزب اکثریت ایران نوین وارد صحنه سیاسی شد که در واقع در سال ۱۳۴۰ به نام کانون مترقی مطرح بود و رسماً در سال ۱۳۴۲ به مثابه حزب اکثریت آغاز به کار کرد. حسنعلی منصور در رأس این حزب‌ قرار گرفت و به نخست‌وزیری رسید و پس از ترور او هویدا از اعضای دیگر این حزب حاکم شد که حدود ۱۳ سال زمام امور را در اختیار داشت.

محتوا و عملکرد احزاب دولتی نشان می‌دهد که تشکیل آنها فقط برای ظاهرسازی مجلس و مشروع جلوه دادن سلطنت شاه بود و هر چه زمان می‌گذشت دخالت شاه در امور سیاسی بیشتر می‌شد و اینها هیچ‌کدام مورد پسند و قبول شاه واقع نمی‌شد، یا به عبارتی وجود آنها شاه را اشباع نمی‌کرد و وی احساس می‌کرد که پایگاه اجتماعی واقعی ندارد. معلوم بود که تعدادی از دولتیانی که بیشتر به دنبال تأمین منافع شخصی خودشان بودند و هیچ‌گونه منفعت عمومی را در نظر نمی‌گیرند اعضای اصلی پدیدآورندگان این احزاب بودند که نمی‌توانستند خواسته‌های مردم را محقق کنند و پشتوانه برای نظام شاهنشاهی شوند. چون مخلوق عناصری از عوامل بیگانه بودند و دنبال منفعت‌طلبی، سودجویی و فرصت‌طلبی‌ها بودند و هیچ انگیزه سیاسی در کار نبود، موفق به جلب مردم در مشارکت سیاسی نمی‌شدند و کسانی که علاقه‌مند به مشارکت بودند به گروه‌ها و احزاب سیاسی مخالفان می‌پیوستند. بنابراین احزاب دولتی وسیله‌ای بودند برای کسانی که در حاکمیت موقعیت سرمایه‌داری داشتند. گرچه شاه ادعا می‌کرد حاکمیتش از شرایط و مقتضیات مادی و معنوی جامعه ایرانی مایه گرفته است، اما در واقع خودش هم نمی‌فهمید که احزاب چه بلایی بر سرش آورده‌اند چون آنها با انگیزه منفعت‌طلبی فقط ظاهرسازی می‌کردند.

حزب رستاخیز، حزب فرمایشی

یکی از جنجالی‌ترین تشکیلات حزبی که در سال‌های آخر عمر شاه مطرح شد حزب واحد رستاخیر نام داشت. در دورانی که اشاره شد به ظاهر طبق الگوهای غربی‌ها دو حزب سیاسی یکی با اکثریت و دیگری با اقلیت در عرصه سیاسی وارد می‌شدند. اما طولی نکشید که رسوایی شاه و همراهانش نمایان شد. شاه گفته بود که «من دیکتاتوری به شیوه هیتلر و استالین نیستم و در کشور من تک‌حزبی وجود ندارد.» به دستور خود شاه حزب رستاخیز یک حزبی تشکیل شد و اعتراف کرد که این بازی دو حزبی ناشی از دستور خودش می‌باشد. این حزب نوظهور در اسفندماه سال ۱۳۵۳ با سخنان شاه تأسیس شد و بلافاصله احزاب دیگر مانند ایران نوین، مردم و... انحلال خود را اعلام کردند و جذب حزب واحدی به نام رستاخیز شدند.

سران احزاب دیگر هم به نفع‌شان شد چون مخارج تأمین‌ آن برای‌شان مشکل بود، گاهی هم اعضا علاقه‌مند پست و مقام باید هزینه‌هایی را متحمل می‌شدند، ولو اینکه پول‌های بادآورده ناشی از سوءاستفاده را داشتند، بنابراین با تشکیل حزب واحد مشکل‌شان برطرف می‌شد و چون رسماً دولتی بود مخارج آن را هم دولت می‌بایست عهده‌دار می‌شد. در بودجه پیش‌بینی ده‌ها میلیون تومان به این حزب اختصاص داده شد و ساختمان‌های عظیمی برای آن ساختند.

مجلس شورای ۲۴ که به اتکای حزب فراگیر رستاخیز تشکیل شد، اعضای آن بدون استثنا رستاخیزی بودند، حتی شریف‌امامی و ریاضی هم که همیشه منفرد بودند در این حزب قرار گرفتند. اما طولی نکشید که رسوایی این حزب آشکار شد و هر کس سعی می‌کرد از آن دوری کند.

تحریم حزب شاهی! از طرف امام

حضرت امام خمینی(ره) پس از دریافت پیام تأسیس این حزب، با صدور پیامی خطاب به ملت ایران نظر صریح و قاطع خود را اعلام کرد. ایشان در فرازهایی از این پیام بلند بالا و مهم آوردند: «نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین و مخالفت با آن از روشن‎ترین موارد نهی از منکر است... ایران تنها کشوری است که حزبی به امر «ملوکانه» تأسیس کرده و ملت مجبور است وارد آن شود و هر کس از این امر تخلف کند، سرنوشت او یا حبس و شکنجه و تبعید و یا از حقوق اجتماعی محروم شدن است... اجبار به ورود در حزب نقض قانونی اساسی است علمای اعلام و سایر طبقات بدانند که تشکیل این حزب، مقدمه بدبختی‌های بسیاری است که اثراتش به تدریج ظاهر می‌شود... بر سایر طبقات خصوصاًً خطبای محترم و محصلین و طبقه جوان دانشگاهی و طبقات کارگر و زارع و تجار و اصناف است که با مبارزات پیگیر و همه‏جانبه و مقاومت منفی خود، اساس این حزب را ویران کنند و مطمئن باشند که رژیم در حال فرو ریختن است... شرکت نکردن ملت غیور در حزب فرمایشی و انتخابات خائنانه نمونه بیداری و پیروزی است.»

حزب رستاخیز همکار ساواک

پس از تحریم حضرت امام اعتراضات مردمی افزایش یافت و فعالیت‌های حزب رستاخیز را تحت تأثیر قرار داد. تا اینکه در مردادماه سال ۱۳۵۶ بنا بر اراده شاه، امیرعباس هویدا نخست‌وزیر و رئیس دفتر سیاسی وقت حزب از سمت نخست‌وزیری استعفا کرد و جمشید آموزگار دبیر کل وقت حزب مأمور تشکیل کابینه شد. یک هفته بعد در جلسه فوق‌العاده هیئت اجرایی موقت حزب که به منظور انتخاب دبیر کل جدید برپا شد، محمد معتضدی باهری به سمت دبیر کل برگزیده شد.

در این سال حزب رستاخیز همگام با ساواک با بسیج حزبی سعی در سرکوب نیروهای انقلابی کرد. دکتر موسی سناتور و قائم‌مقام حزب در جلسه مسئولان حفاظت حزب گفت: «حزب تصمیم دارد با اعضای خود وقایعی مانند واقعه قم را که در هر کجای مملکت بروز کند سرکوب کند. شما آقایان که از اعضای حزب می‌باشید و مسئولیتی در سازمان‌های خود دارید این آمادگی را در وزارتخانه‌ها و سازمان‌های به استثنای کارگر و کشاورز به وجود آورید که در موقع لزوم بسیج شوند. این نقشه و توطئه علیه انقلابیون حزب رستاخیز را در رسوایی قرار داد و کاری از پیش نبرد و وضع حزب خراب می‌گردید و دیگر کسی حاضر نشد که دبیرکلی حزب را قبول کند. شاه اعلام ‌کرد که دیگر حزب فراگیر نیست. بعضی از اعضا برای سرکوب انقلابیون، به ساواک ملحق شدند، عده‌ای نگران آینده‌شان بودند و جمعی به خارج از ایران گریختند. جناحی از حزب تصور کردند که اسم رستاخیز رسواکننده است. به دنبال نام دیگری رفتند. مجموعه‌ای تحت عنوان «حزب جنبش ملی ایران» را انتخاب کردند تا اینکه در پیش ملت پناهگاهی به دست آورند. با یک ژست دیگر در مجلس هیاهو به پا کردند، اما دیگر دیر شده بود، چراکه توفان انقلاب آنها را ناکام گذاشت. احزاب دولتی در طول حیات‌شان با رژیم شاه در جنایت‌ها و خیانت‌ها همدست بودند و در هر گونه فجایعی مشارکت کردند و در مشروعیت‌دهی رژیم شاه هیچ موفقیتی به دست نیاوردند و مردم انقلابی ایران به پیروی از دین اسلام و مرجعیت علما و روحانیت روند ناسازگاری را پیش گرفتند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات