"درباره حمایت مالی که "داعش" از سوی هوادارنش به ویژه در کشورهای عرب خلیج فارس دریافت میکند تاکنون مطالب زیادی گفته و نوشته شده است.
با اینکه بخش اعظم این اتهامها متوجه قطر، ترکیه و عربستان است، اما حقیقت در این باره اندکی پیچیدهتر است و نیاز به تحقیق بیشتر دارد."
به گزارش "ایسنا" مایکل استیونس، مدیر موسسه مطالعاتی رویال یونایتد (RUSI) در قطر در مطلبی که در سایت بی.بی.سی منتشر شده، نوشته است: "این درست است که برخی افراد ثروتمند از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس گروههای بنیادگرا در سوریه را حمایت مالی کردهاند. در بخش اعظم سال 1391 و 1392 آنها این فرمول ساده را دنبال میکردند: با چمدانهای پول به ترکیه میرفتند و به راحتی میلیونها دلار در اختیار این گروهها قرار میدادند.
اما اوضاع دیگر مثل قبل نیست و از آن زمان تاکنون چنین شکل حمایتی از گروه دولت اسلامی رنگ باخته است. در سال 1393 تنها بخش بسیار اندکی از درآمدهای دولت اسلامی از طریق چمدانهای پول بوده است.
همچنین عربستان و قطر معتقدند که بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، به زودی سقوط میکند و در این مسیر اسلام سیاسی سنی به مثابه عاملی مهم در تحقق اهداف سیاسی آنها در منطقه عمل کرده است زیرا گروههای شبه نظامی درگیر، همگی شناسنامهای اسلامگرا دارند.
لواء التوحید، احرار الشام و جیش الاسلام تنها چند نمونه از این گروهها هستند که همگی رابطهای ضعیف با جبهه النصره، شاخه القاعده در سوریه، داشتند.
قطر به سبب ارتباطهای مبهمی که با این گروه دارد تاکنون به طور ویژهای هدف انتقادها بوده است.
ترکیه نیز به نوبه خود سیاست سوال برانگیزی را در مناطق مرزیاش در پیش گرفت؛ هنگامی که اجازه داد تسلیحات و پول با حمایت قطر و عربستان به سوی سوریه سرازیر شود.
آن زمان همه فکر میکردند که این کارها سقوط حکومت اسد را تسهیل میکند و با قطع حمایت ایران شیعه، سوریه به عنوان قدرتی سنی در حاشیه مدیترانه سر بر میآورد.
اما از زمانی که رشد و پیشرفت گروه "دولت اسلامی" در سال گذشته آغاز شد همه آن گروهها یا به حاشیه رانده شدند یا تصمیم گرفتند که با در اختیار گذاشتن پول و اسلحه خود، با گروه پیشرو (دولت اسلامی) همراه شوند.
جبهه النصره تنها گروهی است که همچنان فاصله خود را قاطعانه با گروه دولت اسلامی حفظ کرده است. هر چند که تخمین زده میشود در این مدت دستکم 3000 شبه نظامی جبهه النصره به گروه "دولت اسلامی" پیوستهاند.
آیا قطر از گروه "دولت اسلامی" حمایت کرده است؟ اگرچه پاسخ مستقیم به این پرسش پیچیده است اما به شکل غیرمستقیم، مجموعهای از سیاستهای قطر باعث شده که سلاح و پول از طرف این کشور در اختیار دولت اسلامی قرار گیرد.
عربستان نیز در ظاهر مدعی است کاری برای حمایت از این گروه شبه نظامی انجام نداده اما واقعیت این است مثل قطر با هدف برکناری بشار اسد، از این گروههای تروریستی حمایت کرده است.
هر دو کشور باید با نگاه به گذشته، رفتار خود و آنچه را در این مدت در قبال سوریه انجام دادهاند بررسی و تحلیل کنند. هر چند که بعید است قطر و عربستان سعودی نتیجه هرگونه بررسی در این باره یا اقدام به تصحیح اشتباهات خود را به شکل علنی اعلام کنند.
"چند سال جلوتر"
با این حال مسایل عمیقتری هم برای قطر و عربستان سعودی وجود دارد؛ از جمله روابط مذهبی و میزان همدلی با گروهی که به طور ویژه در تقابل با منافع ایران شیعه در منطقه عمل میکند و در افکار عمومی کشورهای عربی خلیج فارس حامیانی دارد.
اقدامات سبعانهای که "دولت اسلامی" تاکنون مرتکب شده، کار حمایت از این گروه را دشوار میکند اما هدفی که اعلام کرده یعنی تاسیس خلافت اسلامی قطعا هوادارانی در برخی نقاط جهان اسلام دارد.
بسیاری از کسانی که از برپایی خلافت اسلامی پشتیبانی میکنند پیشاپیش به سوریه رفتهاند و در راه دولت اسلامی یا دیگر گروهها جنگیده و یا کشته شدهاند. برخی دیگر که منفعلانه از چنین خلافتی حمایت کردهاند احتمالا در آینده هم چنین میکنند.
عملکرد "دولت اسلامی" تاکنون نشان داده که این گروه نسبتا موفق است. گروهی که همه رقبایش را از دور مبارزه خارج کرده و توانسته با به کارگیری کارزار رسانهای گسترده به دهها زبان، مردان و زنان جوانی را به سوی خود جلب کند.
دولت اسلامی در هر فعالیتی که میکند - از جنگیدن، تا سلسله مراتب سازمانی، تا پیام رسانی از دیگر گروههای مخالف که در منطقه درگیر هستند، جلوتر است.
"اقتصاد جنگی"
گروه "دولت اسلامی" ساختار یک شبه دولت را در مناطق تحت کنترل خود به اجرا در آورده است: وزارتخانهها و دادگاههایی تشکیل داده و حتی یک سیستم ابتدایی برای جمع آوری مالیات برپا کرده که براساس آن مردم باید مبلغی به مراتب کمتر از آنچه شهروندان سوریه به حکومت بشار اسد میپردازند، پرداخت کنند.
گروه "دولت اسلامی" از سال گذشته که مناطقی در خاک سوریه را تصرف کرد شکلی منسجم از خود به نمایش گذاشته است.
پس از در دست گرفتن هر شهری، این گروه به سرعت جریان آب، مخازن آرد و منابع هیدروکربنی را در منطقه تامین میکند و شبکه توزیع مرکزگرایی به وجود میآورد که زندگی مردم محلی را به خود وابسته میسازد.
وابستگی داشتن و حمایت کردن دو موضوع جداگانه هستند و غیرممکن است که بتوانیم تعیین کنیم چند نفر از "شهروندان دولت اسلامی" به شکل مشتاقانه یا از روی تسلیم و اجبار در حال زندگی در این مناطق هستند.
برای فهم عملکرد اقتصاد "دولت اسلامی" باید نگاهی عمیق به دنیای واسطهها و شبکه مخوفی بیندازیم که در آن "هوادارانی وفادار" از گروههای مختلف موقعیتهای اقتصادی را میقاپند و معاملات را جوش میدهند.
دولت اسلامی در حال حاضر به شکل روزانه 9000 بشکه نفت به بهای 25 تا 45 دلار میفروشد.
بخشی از این نفت از طریق واسطههای کرد به ترکیه میرود، بخشی از آن خرج مصارف داخلی دولت اسلامی میشود و بخش دیگر سهم خرید تسلیحات میشود.
ولادیمیر فان ویلگنبرگ از موسسه مطالعاتی جیمزتاون میگوید: "این یک سیستم اقتصاد جنگی سنتی است."
نوع معاملاتی از این دست و ائتلافهای غریب، بسیار شبیه وقایعی است که در جریان جنگ داخلی لبنان روی میداد، هنگامی که فرماندهان درگیر از یکسو با هم میجنگیدند و از دیگر سو با یکدیگر معاملات تجاری داشتند.
نکته مهم این است که دولت اسلامی گروهی است که به شکل اساسی خرج خود را در میآورد. این گروه نمیتواند منزوی باشد و با جهان قطع رابطه کند زیرا وجودش به ثبات منطقهای گره خورده است به طوری که هم خودش از این ثبات بهره میبرد و هم افرادی که با آنها میجنگد.
سوال مهمتر البته این است که این گروه قوی در منطقه چگونه میتواند شکست داده شود؟
بدون مداخله غربی انجام چنین کاری نامحتمل است. هرچند قبایل سنی در عراق در حال بازاندیشی درباره وفاداریشان به این گروه هستند اما آنها مهمات و منابع مالی لازم برای درهم شکستن دولت اسلامی را در اختیار ندارند؛ همانطور که ارتشهای عراق و سوریه چنین امکاناتی ندارند."