* آقای روحانی چه مسیری را برای حرکت دولت خود انتخاب کرده است؟ دولت آقای هاشمی دولت سازندگی و مبتنی بر اقتصاد آزاد بود، مشی آقای خاتمی بر توسعه سیاسی و تقویت نهادهای مدنی قرار داشت و دولت آقای احمدینژاد دولتی مبتنی بر شعارهای عوامپسندانه و غیرحزبی تلقی میشد. حرکت آقای روحانی به کدام یک از دولتهای گذشته شباهت دارد؟
** آقای روحانی برای دولت خود نام تدبیر و امید را انتخاب کردهاند، اما به نظر من دولت آقای روحانی «دولت نجات» است. دولت روحانی قرار است کشور را از مشکلاتی که در آن قرار گرفته بود نجات بدهد. بنا براین باید عنوان کرد که سطح مطالبات از دولت آقای روحانی پایین است. در مرحله اول همه با اجماع میخواستند روندی که در کشور توسط دولت گذشته به وجود آمده بود متوقف شود که چنین اتفاقی هم افتاد. آقای روحانی شخص باهوشی است و بهخوبی توانسته موقعیتی که در آن قرار گرفته است را بشناسد، تحلیل کند و از ظرفیتهای موجود استفاده کند. دولت آقای روحانی نه به دولت سازندگی آقای هاشمی شبیه است، نه به دولت اصلاحات آقای خاتمی شباهت دارد و بلکه دولت بسیج امکانات و حمایتهای مردمی برای ادامه مسیری است که قبلا طی شده، اما در دولت گذشته دچار وقفه شده است.
با نگاهی به گذشته متوجه میشویم که هم دولت سازندگی آقای هاشمی و هم دولت اصلاحات آقای خاتمی به صورت هدفمند عمل میکردند. دولت در زمان آقای احمدینژاد هم هدفمند بود اما هدفش در نقطه مقابل دولتهای گذشته بود. این مطلب بدین معنی است که تمام «رشته»های دولتهای سازندگی و اصلاحات در دوران آقای احمدینژاد «پنبه» شد. دولت روحانی هماکنون کشور را دوباره در مسیر سازندگی و اصلاحات قرار داده است.
دولت البته نه ادعای سازندگی کرده ونه ادعا کرده که قصد دارد در کشور اصلاحات انجام بدهد.اصلاحات به معنای تغییر جهت البته صورت گرفته است.اما درباره اینکه این اصلاحات به چه صورت عملیاتی میشود دولت تاکنون توضیحی نداده است. اینکه دولت از واژه تدبیر استفاده میکند بدین معناست که روش گذشته را متوقف و کشورداری را دوباره به روی ریل اصلی بازگردانیم. این اتفاق هم تاحدود زیادی صورت گرفته است. به همین دلیل هم هست که با وجود مشکلات زیادی که در جامعه وجود دارد برآورد وتحلیل کلی مردم نسبت به آقای روحانی و دولتش مثبت و قابل قبول است. دولت بهخوبی و از راه عقلانیت موفق شده بر مشکلات فائق آید و مسیر تصمیمگیری را از حالت فردی و غیرکارشناسی به مسیر مبتنی بر خرد جمعی و عقلانیت تبدیل کند. هماکنون شرایط کشور به شکلی شده است که امکان ارائه نظرات متفاوت در زمینههای مختلف فراهم شده است و از این مرحله به بعد باید منتظر مواجهه نظریهها با یکدیگر، تضارب آرا وایجاد فضای نشاط سیاسی در کشور باشیم.
دلیل این مساله هم این است که شما هنگامی که بحران را پشتسر گذاشتهاید و قصد انتخاب مسیر برای آینده را دارید اختلافنظرها بیشتر و پررنگتر بروز میکند. خوشبختانه یا متأسفانه کشور یک تجربه بسیار سنگین و پربهایی را از دوران آقای احمدینژاد بهدست آورده است و آن اینکه ما هزینه اختلافات را در آینده زیاد بالا نبریم. به همین دلیل سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان و حامیان دولت کنونی به آن اندازه است که میدان را برای رقیبی خالی نکند. این یک توانمندی خوبی است که ایجاد شده و همه باید تلاش کنند این فضا و ظرفیت را حفظ کنند. به نظر هم میرسد شخص آقای روحانی نسبت به این مساله توجه واهتمام ویژه دارند.
* آقای روحانی که با حمایت اصلاحطلبان بر سر کار آمدند به چه میزان نسبت به دغدغههای اصلاحطلبان حساسیت نشان دادهاند و تلاش کردهاند درجهت مطالبات جریان اصلاحطلبی به عنوان مهمترین حامی خود گام بردارند؟
** در این مورد آقای روحانی یک کار مهم انجام داده و یک کار مهم انجام نداده است. آقای روحانی با اقدامات و سخنرانیهایی که انجام داده تلاش کرده فضایی را که مدنظر حامیان اصلاحطلب خود در انتخابات ریاستجمهوری 92 بوده را همچنان حفظ کند و بلکه گسترش دهد. این سخن بدین معنی است که مردم لمس میکنند که جهت دولت همان جهتی است که در انتخابات وعده داده شده بود و دولت تلاش دارد در همان جهت به مسیر خود ادامه بدهد.اما کاری که آقای روحانی انجام نداده این است که به برخی از مطالبات سیاسی و مدنی نخبگان توجه لازم را نکرده است.
این مساله باعث شده که در بین نخبگان و برخی مردم زمزمهها و نجواهایی شنیده شود که ممکن است در آینده نگرانکننده باشد. خوشبختانه آقای روحانی تاکنون این توجه را نشان داده که با چه فرآیندی بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شد و نسبت به آن فرآیند از خود ناشکری نشان نداده است.آقای روحانی حامیان خود را تاکنون نگران نکرده است.به گمان من نگرانی مبناییتر مردم مساله معیشت است. هنوز آن تحول محسوس در کشور صورت نگرفته که مردم بتوانند عنوان کنند «یک اتفاق مهم» در کشور رخ داده است. درعین حال ناامید هم نیستند.
یک زمان است که مردم ناامید میشوند. ناامیدی مردم بسیار پرهزینه است. هماکنون خوشبختانه مردم ناامید نیستند. مردم بهخوبی به این مساله آگاهند که تلاشهای دولت برای رسیدن به یک توافق هستهای به بهبود معیشت و وضعیت اقتصادی کشور منجر خواهد شد. مردم قبول کردهاند که تلاشهای هستهای برای اعتلای سطح زندگی آنهاست و به همین دلیل پرونده هستهای را دنبال میکنند و منتظرتوافق نهایی هستند. اینکه مخالفان و منتقدان آقای روحانی بهشدت نسبت به مساله هستهای حساس هستند به دلیل این است که نگران و دلواپس منافع خودشان در فردای این توافق هستند. مخالفان بهخوبی به این مساله واقف هستند که این توافق پیوند مردم و دولت آقای روحانی را نسبت به گذشته محکمتر خواهد کرد. این توافق حمایت مردم را از دولت قویتر و مسیر حرکت دولت را در آینده هموار تر خواهد کرد. مخالفان به این دلیل دلواپس و نگران هستند.شعارها و اقدامات مخالفان دولت بخاطر نگرانی برای سرنوشت مردم نیست. بلکه برای نگه داشتن و جذب نیروهایی است که روزبهروز در حال ریزش هستند.
* گفتمان اعتدال آقای روحانی ادامه مسیر اصلاحطلبی است یا اینکه آقای روحانی با مطرح کردن گفتمان اعتدال تلاش میکند به نوعی دست به گفتمانسازی جدیدی در فضای سیاسی کشور بزند؟
** آقای روحانی نظریهپرداز نیست. ایشان بیشتر عملگرا و پراگماتیست هستند تا نظریهپرداز. من اصلا معتقد نیستم که آقای روحانی دارای گفتمان مخصوص به خود است بلکه آقای روحانی دارای روش مخصوص به خود است. اتفاقا این روش هم از برخی روشهایی که در دوره اصلاحات تجربه شد بهتر جواب داده است. سرسختیهای آقای روحانی،جسارت در بیان برخی از مطالب و جسارت در منفعل ساختن مخالفان دولت و کسانی که در مسیر دولت کارشکنی میکنند تاکنون جواب داده و تأثیرگذار بوده است.این روش است،گفتمان نیست. دولت آقای روحانی تلفیقی است از دولت آقایهاشمی و دولت آقای خاتمی به اضافه برخی نکات جدید که اتفاقا این نکات جدید هم برای مردم جاذبه داشته است. آنچه درنهایت از عملکرد آقای هاشمی و دولت سازندگی و آقای خاتمی ودولت اصلاحات و همچنین آقای روحانی و دولت تدبیر و امید باقی خواهد ماند خارج از دایره گفتمان اصلاحات نیست. گفتمان اصلاحات بر همه این دولتها احاطه و دربرگیرندگی دارد.
روش هیچگاه گفتمان را تغییر نمیدهد. روش قادر است گفتمان را جلو ببرد یا باعث درجا زدن و عقب رفتن یک گفتمان شود.آن چیزی که وجه ممتاز آقای روحانی تلقی میشود گفتمان ایشان نیست بلکه روشی است که اتخاذ کرده است. این روش به شکلی است که از یک جهت دیپلماتیک است؛ یعنی در آن هوشمندیهای سیاسی به کار رفته است، و از جهت دیگر با توجه به احاطه آقای روحانی بر مسائل امنیتی و سیاسی، شجاعت بیان عقیده و اظهارنظر پیدا کرده است. من فکر نمیکنم که ما بتوانیم ازمجموع سخنان آقای روحانی به نکاتی اشاره کنیم که خارج از گفتمان اصلاحات باشد.فقط ممکن است در برخی مسائل طمأنینه بیشتری از خود نشان بدهد که بتواند تعامل بیشتری با جناحها و جریانهای سیاسی داشته باشد.
این کار عدول از مواضع اصلاحطلبی نیست. دولت روحانی در عین حال در یک مواقعی سرسختیهایی از خود نشان میدهد که این سرسختیها هم میتواند دستاوردهایی را به دنبال داشته باشد. دولت تدبیر و امید برای شرایط کنونی ایران مناسبتر بوده و بهتر جواب میدهد. دکتر عارف به نوعی یک کپی نزدیک به خاتمی بود که از برخی از جنبهها نسبت به آقای خاتمی ضعیفتر و در برخی جنبهها هم ممکن بود نقاط قویتری داشته باشد. اما آقای روحانی از این جهت شرایط بهتری دارد که در بنبستی که جریان اصلاحطلبی قرار گرفته بود شروع به کار نکرد.آقای روحانی از جایی شروع به کار کرد که وارد آن بنبست نشود. این گزینه مناسبتری بود. به همین دلیل اصلاحطلبان احساس کردند که اگر به سمت آقای روحانی تمایل پیدا کنند مسیر آینده بازتر خواهد بود و اگر به سمت دکتر عارف گرایش داشته باشند مسیر آینده تا به این اندازه باز نخواهد شد.
* اگر بخواهیم دو دولت تدبیر و امید و اصلاحات را با هم مقایسه کنیم به نظر شما آقای روحانی کدام اشتباهات آقای خاتمی را نباید تکرار کند و به چه نکات مثبت دولت آقای خاتمی باید تأکید داشته باشد؟
** آقای خاتمی بهعنوان یک اصلاحطلب شناخته میشدو جریان مقابل ایشان را اصولگرایان تشکیل میدادند. با این وجود من معتقدم هیچکس به اندازه آقای خاتمی اصولگرا نیست.آقای خاتمی به اصولی که معتقد است همواره پایبند باقی مانده است، بهخصوص اصول اخلاقی. این مساله تاحدودی دامنه سیاستورزی را تنگ و محدود میکند.آقای خاتمی همان چیزی را که بر زبان میآورد، همان را هم عمل میکند. تعارضی بین گفتار و رفتار آقای خاتمی مشاهده نمیشود. اگرچه برخی هم معتقدند که تعارضاتی وجود داشته است.
با این حال چنانچه زمانی هم تعارض وجود داشته است مصلحت جامعه ایجاب میکرده که چنین بشود. اگر آقای خاتمی در جایی اقدامی انجام داده که خودشان هم آن را قبول نداشتند برای همگان روشن است که این گونه اقدامات در جهت وحدت و اعتلای جامعه بوده است نه نفع و نگرانی شخصی.به هر حال در عالم سیاست باید تا آنجا که امکان دارد عرصه را وسیعتر در نظر گرفت تا بتوان از برخی موانع عبور کرد. آقای روحانی همه ملاحظات آقای خاتمی را ندارد و به همین دلیل از این پتانسیل برخوردار است که در زمین بزرگتری بازی کند. اما اشتباهی که آقای خاتمی مرتکب شدند و آقای روحانی نباید آن را تکرار کند این است که آقای خاتمی به طرفهای مقابل خود بیش از اندازه اعتماد کرد. این مساله باعث شد که آنها در برخی از مقاطع آقای خاتمی را جا بگذارند.
آقای خاتمی هیچگاه وارد بده و بستان سیاسی نشد، او وظیفه خود را تشخیص میداد و به آن عمل میکرد و عمل متقابل طرف مقابل را برای کار خود شرط نمی کرد. این منش ستودنی است. اما پاسخ مناسب دریافت نکرد. فرصتها هیچگاه تکرار نمی شود. فرصتها را باید در همان زمان خودش استفاده کرد. اشتباهی که هماکنون آقای روحانی میکند این است که دایره مشورتهای ایشان خیلی کوچک و محدود است. دایره مشورتهای آقای خاتمی بازتر از آقای روحانی بود. یکی از دلایل عمده محبوبیت آقای خاتمی هم باز بودن دایره مشورتهای ایشان است. البته شخصیت آقای خاتمی هم به شکلی است که ارتباط ساز است و با طرف مقابل ارتباط عاطفی برقرار میکند. این درحالی است که تعداد مشورتها و ملاقاتهای آقای روحانی کم است.
بهرغم اینکه نخبگان و کنشگران سیاسی از ایشان حمایت کردهاند اما از آنها نظرخواهی انجام نمیشود.اعتماد به نفس آقای روحانی در برخی از زمینهها خیلی بالاست که در عین حال که نکته مثبتی بهشمار میرود اما ممکن است در برخی مواقع باعث بالارفتن آسیبپذیری شود. آقای روحانی باید به بدنه اجتماعی که به وی رأی دادهاند توجه داشته باشد وتلاش کند حامیان خود را راضی نگه دارد. من فکر میکنم آقای روحانی یک حلاوتی را در انتخابات ریاستجمهوری چشید که تا قبل از آن هیچگاه نچشیده بود. این حلاوت نزدیک شدن به رویکردهای مردم است.آقای روحانی در گذشته همواره در یک سیر درون حاکمیتی به سر برده بود. هنگامی که ایشان مقداری روابط برون حاکمیتی خود را افزایش داد به این نتیجه رسید که این روابط چقدر میتواند جذاب و شیرین باشد. آقای روحانی تلاش کرده است که این جذابیت را حفظ کند و گسترش بدهد. با این وجود ظرفیت این جذابیت هم برای ایشان و هم برای اطرافیانش زیاد نیست. لذا باید تلاش کند آن را افزایش دهد.
* سوال مهمی که در مقاطع مهم تاریخی پرسیده میشود این است که«چه باید کرد؟». به نظر شما اصلاحطلبان هماکنون و در شرایطی که دولت تدبیر و امید بر سرکار است چه باید بکنند؟
** استراتژی اصلی اصلاحطلبان باید رسیدن به پیروزی باشد.ما در انتخابات مجلس باید پیروز باشیم. نفس پیروزی مهم است و این به معنای این نیست که به دنبال پیروزی صد درصدی باشیم.ما باید به دنبال نفس پیروزی باشیم. حتی اگر پیروزی حداقلی باشد. یعنی حداقل مجلس را از تندروها بگیریم. نباید به شکلی برنامهریزی کنیم که یا پیروزی حداکثری یا هیچ.تجربه «همه یا هیچ»تجربه شکستخوردهای است. برای به دست آوردن پیروزی بزرگترین دغدغه اصلاحطلبان باید حفظ انسجام باشد.برای حفظ انسجام هم باید در دو سطح کار کرد؛ یکی در سطح رهبری جریان و دیگری در سطح بدنه. در سطح رهبری باید از تنوع و تکثر که موجب بر هم خوردن صفوف میشود اجتناب کرد. هماکنون همه به این نکته اذعان دارند که آقای خاتمی محور اصلاحطلبان است. هیچکس نباید این محور را تضعیف کند.
نباید با در عرض قرار دادن دیگران موجب تضعیف این محور شویم. همه باید این محور را تقویت کنیم و حرکتها باید حول این محور سازماندهی شود. من معتقدم که هم آقایهاشمی، هم آقای روحانی و هم آقای عارف و نیز سایر شخصیتهای محوری بیش از ما به این نکته واقف هستند. این شخصیتها قصد ایجاد دودستگی را تحت هیچ شرایطی نخواهند داشت. اما این احتمال وجود دارد که هواداران این شخصیتها چنین قصدی داشته باشند. بنابراین هم این شخصیتها و هم هواداران باید وحدت و انسجام را سرلوحه کار خود قرار بدهند.
از سوی دیگر در بدنه اجتماعی اصلاحطلبان هم نباید به اختلافات دامن زد و زمینه بروز شکاف را به وجود آورد.همه موظفند که در مقابل خواست جمعی اصلاحطلبان فروتنی کنند و از هرگونه اقدام و رفتاری که باعث تفرقه میشود پرهیز کنند. ما در گذشته هنگامی که کسی از ظرفیت صد، نود ونه را با خود به میدان میآورد به او ایراد میگرفتیم که چرا آن یکی را نیاورده است. اما در بزنگاههای سیاسی یاد گرفتهایم که اگر کسی از صد پتانسیل خود، یکی را هم به میدان آورده است از او به خاطر همان یک پتانسیل تشکر و قدردانی کنیم. نباید کسی را نفی کنیم و نباید کسی که اصلاحطلب صددرصد نیست را طرد کنیم. ما باید تلاش کنیم هر چقدر ظرفیت اصلاحطلبی در جامعه وجود دارد ولو اینکه در جریان اصولگرا باشد را مورد استفاده قرار دهیم. نباید هیچ ظرفیتی را اندک بدانیم، تحقیر کنیم و کنار بگذاریم.
* چه نباید کرد؟
** ما نباید موجب هراس جناح مقابل از اصلاحطلبان بهخصوص در سطوح بالا شویم. این هراس را تا آنجا که امکانپذیر است باید کاهش داد. تندروها هستند که بهطور متناوب بر طبل هراس میکوبند تا رهبران خود را وادار به تصمیمهای تند کنند. ما نباید فضا را رادیکال کنیم. نباید به فضای هراس آلوده دامن بزنیم.باید مدام بر منافع ملی تأکید کنیم و آینده را برای جامعه و جریان مقابل روشن و امیدوارکننده نشان دهیم. نباید جریان مقابل اصلاحطلبی به این فکر کند که اگردر انتخابات آینده شکست بخورند تمام دستاوردهای خود را از دست میدهند یا اینکه کاملا به حاشیه رانده خواهند شد.ما باید از تمام ظرفیتها استفاده کنیم و تا آنجا که امکانپذیر است از شیوه حذف استفاده نکنیم و برای جریان مقابل در آینده سیاسی جامعه منزلت و جایگاه در نظر بگیریم.
اگر با این سیاست حرکت کنیم هم حرکت جریان اصلاحطلبی معتدل جلوه میکند و هم اینکه هراس جریان مقابل کمتر خواهد شد.هر مقدارفضای جامعه همراه با آرامش بیشتر باشد امکان رسیدن به نتیجه مطلوب بیشتر میشود. ما تندروهای هر دو جناح سیاسی کشور را مخل آیندهای روشن و امیدوارکننده تلقی میکنیم و با افراطیگری در هر دو جریان سیاسی مخالف هستیم. فعالیت تندروها در طرف اصلاحطلبی سبب فعالیت تندروهای جریان مقابل میشود و درنتیجه رهبران جریان مقابل که هم اکنون سهم بیشتری از قدرت سیاسی را در اختیار دارند مجبور به اتخاذ تصمیمات رادیکال میشوند.
* «اصلاحات مُرد، زندهباد اصلاحات» این جملهای بود که در پایان دولت اصلاحات مطرح شد. آیا در شرایط فعلی و پس از پایان دوران احمدینژاد و روی کارآمدن آقای روحانی که با حمایت کامل اصلاحطلبان همراه بود، دوباره میتوان حیات جدیدی را برای اصلاحطلبان تصور کرد؟
** بله حتما؛ تجربیات گذشته چراغ راه آینده است.برخی از تجربیات گذشته برای ما پرهزینه بوده است. ما باید از این تجربیات استفاده کنیم و مانع از تکرار آنها شویم.اگر منظور از جمله«اصلاحات مرد،زنده باد اصلاحات» این باشد که ایدههای اصلاحطلبی از بین رفته است ،به نظر من درست نیست. اما اگر منظور از این جمله این باشد که روشهایی که در گذشته مورد آزمایش قرار گرفته است در شرایط فعلی پاسخگوی نیازهای جامعه نیست قابل پذیرش است.هر چند که بنده در همان زمان هم با گزاره این جمله مشکل داشتم و آن را نپذیرفتم. هماکنون هم با این شعار موافق نیستم ومعتقدم که کسی نباید این شعار را سرلوحه کار خویش قرار بدهد. اینکه ما به صورت دفعی و یک مرتبه تلاش کنیم یک تحول اساسی در رویکرد خود انجام بدهیم به نظر من کارساز نیست.مساله مهم در این زمینه این است که آهنگ حرکت بین رهبران اصلاحطلب و کنشگران سیاسی با تودههای مردم هماهنگ باشد و بین اینها فاصله ایجاد نشود.هرگاه فاصله ایجاد شود پیامد آن شکست خواهد بود.
* اگر بخواهید مخالفتها با آقای خاتمی در دولت اصلاحات را با مخالفتها با دولت آقای روحانی مقایسه کنید به چه نکاتی اشاره میکنید؟
** من فکر میکنم آقای روحانی بازی خود را به خوبی انجام میدهد.باطن آقای روحانی همین است که اکنون نشان داده است. تاکنون اصلاحطلبان مورد انتقاد قرار گرفتهاند که اگر در انتخابات مجلس نهم استراتژی مناسبتری انتخاب میکردند هماکنون وضعیت اصلاحطلبان و کشور بهتر بود و اینکه اگر در آستانه انتخابات مجلس نهم اصلاحطلبان در بین نیروهای خود اعلام بسیج برای شرکت در انتخابات میکردند ترکیب و عملکرد مجلس نهم بهتر از امروز میشد چراکه همگان مشاهده کردند هنگامی که اصلاحطلبان در جریان انتخابات ریاستجمهوری دربین نیروهای خود اعلام بسیج کردند سرنوشت انتخابات این گونه رقم خورد و این اعلام بسیج منشأ تحولی بزرگ در کشور شد.
من با این نظر موافق نیستم چرا که ترکیب و عملکرد مجلس نهم است که تمام نگرشهای جریان مقابل اصلاحطلبی را برملا کرده است. این ماراتنی که بین دولت و مجلس بر سر وزارت علوم اتفاق افتاد تمامی انرژی مجلس را مصروف خود کرده و مشکلات مجلس را بیش از پیش برای مردم آشکار کرده است. برخی نمایندگان مجلس نهم در شرایطی پا به عرصه انتخابات مجلس آینده خواهند گذاشت که یک برداشت منفی عمومی نسبت به آنها شکل گرفته است.
بنابراین اگرچه عدم رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی دولت در شرایط فعلی نوعی پیروزی برای نمایندگان مجلس تلقی میشود اما آثار خود را در انتخابات آینده مجلس نشان خواهد داد. اتفاقا برای من هم باعث تعجب بود که چرا آقای روحانی تا به این اندازه نسبت به گزینه وزیر علوم دولت خود اصرار و بر آن پافشاری میکند.به هر حال دانشآشتیانی هم جزو گروهی است که میلی منفرد،نیلی احمدآبادی یا فرجیدانا در آن حضور داشتند. وقتی آقای روحانی دست به چنین انتخابی میزند به نظر من بازی حساب شده ای را انجام میدهد.البته من از پافشاری منطقی لذت هم میبرم. آقای روحانی درحال بازی مدبرانهای است و مجلس هم خواسته یا ناخواسته در این بازی گرفتار شده است.به هر حال وزیر علوم انتخاب شد اما این چالش مجلس با دولت در آستانه انتخابات آینده مجلس سبب ریزش شدید آرای مردم نسبت به برخی نمایندگان فعلی مجلس خواهد شد.
* آیا اصلاحات در شرایط فعلی به اصلاح نیاز دارد؟ شما با بحث «نواصلاحطلبی» در جریان اصلاحطلبی موافق هستید؟
** به گمان من کسانی که این سخن را به زبان میآورند معنا ومفهوم اصلاحطلبی را بهخوبی درک نکردهاند. اگر کسی تعریف صحیحی از اصلاحات داشته باشد که اصلاحات برای چه بوجود آمده و بر چه مسائلی تأکید میکند دنبال این واژهسازیها نخواهد رفت.این مسائل بیش از آنکه تئوریپردازی و ایدهپردازی باشد نوعی واژه سازی و بازی با کلمات است. اصلاحات یکسری ایدههای کلی و یکسری ظرفیتهای اجتماعی دارد که باعث حرکت این جریان میشود. سخن اصلی اصلاحات این بوده است که ظرفیت اصلاح در جامعه همواره موجود است. یا باید پذیرفت که ظرفیت اصلاح در جامعه با توجه به امکانات و آرایش سیاسی وجود دارد یا نباید پذیرفت. اگرپذیرفتیم که ظرفیت اصلاح در جامعه وجود دارد یعنی اینکه اصلاحطلبی را به خوبی شناختهاید و اصلاحطلب هستید؛
اما اگر نپذیرید که جامعه ظرفیت اصلاح دارد باید منفعل و منزوی شوید که در آن صورت از دایره اصلاحطلبی خارج شدهاید. اصلاحطلبان معتقدند که ظرفیت اصلاح در قانون، ساختارها و رویکردها همواره وجود دارد. بنابراین اگر منظور این است که جریان اصلاحطلبی را با شرایط هر مقطع زمانی تطبیق دهیم این یک امر ضروری است که در درون مفهوم اصلاحطلبی مستتر است. کسانی که مدعی نواصلاحطلبی هستند باید مشخص کنند که باید چه چیزی را تغییر داد؛ ایدههای اصلاحطلبی را یا روشهای اصلاحطلبی؟ اصلاحطلبان روشها را تغییر دادهاند. اصلاحطلبان از آقای روحانی حمایت کردهاند تا با روشهای ایشان برنامههای خود را پیگیری کنند.
شاید روشهای آقای عارف برای شرایط کنونی جامعه مناسب نبود. بنا براین ما اصلاح روش را انجام دادهایم. با این وجود ما در ایدههای اصلاحطلبی نمیتوانیم تغییر بدهیم. اشتباه برخی این است که به درستی علل ناکامیها را بررسی نمیکنند. برخی فکر میکنند وقتی ما در مسالهای ناکام شدیم هر تغییری که بدهیم صحیح خواهد بود.نه چنین چیزی صحیح نیست. ما باید تغییری بدهیم که بتوانیم از موانع بیشتری عبور کنیم و توفیقات بیشتری بدست بیاوریم. در نتیجه بحثهایی مانند نواصلاحطلبی نه چندان شفاف و روشن است و نه راهحل درستی برای جریان اصلاحطلبی و کشور ارائه کرده است و صرفا یک ابراز وجود ارزیابی میشود.