تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱۳۹۳ - ۰۵:۲۷  ، 
کد خبر : ۲۷۲۰۹۷

تحول رويكرد جريان‌هاي اسلامي در كردستان عراق*

علي‌اكبر اسدي / دانشجوي دكتراي روابط بين‌المللي و پژوهشگر مسائل خاورميانه - چكيده: به رغم اينكه جريان‌هاي سياسي قوم‌گراي حزب دموكرات و اتحاديه ميهني بر حيات سياسي كردستان عراق تفوق يافته‌اند، جريان‌هاي اسلامي نيز بخش مهمي از جريانهاي سياسي – اجتماعي اين منطقه به شمار مي‌روند. جريان‌هاي اسلامي كردستان عراق كه در مسائل كلان اسلام‌گرايانه در خاورميانه و مسائل خاص كردستاني ريشه دارند، به مرور زمان و بر اثر تحولات دروني دچار نوعي تكثرگرايي ساختاري شده‌اند. بر اين اساس در حال حاضر حيات سه جريان اخواني به مركزيت حزب اتحاد اسلامي، جريان ميانه‌رو به محوريت جماعت اسلامي و جريان افراط‌گرا به نمايندگي انصار‌الاسلام در اين منطقه فعال‌اند. اما به رغم اين تكثر‌گرايي ساختاري، اتخاذ رويكرد تركيبي قومي – مذهبي از سوي عمده اين جريان‌ها آنها را به سوي مولفه‌هايي مشترك رهنمون مي‌سازد. واژگان كليدي: كردستان عراق، اتحاديه ميهني ، حزب دموكرات، جريان‌هاي اسلام‌گرا

مقدمه:

كردستان عراق در طول دهه‌هاي گذشته شاهد شكل‌گيري و فعاليت جريان‌هاي سياسي مختلف بوده است، اما عمدتا به جريان‌ها و احزاب سياسي سكولار و غير مذهبي توجه شده و به طور مشخص‌ فضاي سياسي و تحولات شمال عراق متاثر از رويكردهاي دو حزب اتحاديه ميهني كردستان عراق و حزب دموكرات بوده است. با اين حال، جريان‌هاي اسلامي از عناصر اصلي ساختار سياسي و اجتماعي جامعه كردهاي عراق هستند و حتي به لحاظ بسترهاي فرهنگي و اجتماعي و پيشينه تاريخي پايگاه مستحكم‌تري در اين منطقه دارند.

با اينكه شرايط سياسي – اجتماعي كردستان عراق و معادلات و تحولات دروني عراق باعث شده است جريان‌ها و مطالبات غير اسلامي و قومي در اين منطقه در اولويت و موضع برتر قرار گيرد، اما اين موضوع به مفهوم پايان حيات و فعاليت جريان‌هاي اسلامي ميان كردهاي عراق نيست، بلكه هم چنان جريان‌هاي اسلامي مختلف در حال فعاليت و بازسازي ساختاري و اصلاح‌ رويكردها به منظور نقش‌آفريني اساسي‌تر در اين منطقه هستند.

به رغم بررسي‌ها و انجام تحقيقات مختلف در خصوص وضعيت سياسي كردهاي عراق با تمركز بر احزاب سكولار و هم‌چنين توجه به جريان‌هاي اسلامي در كشورهاي مختلف خاورميا��ه، جريان‌هاي اسلامي كردستان عراق از منظر پژوهشي چندان مورد توجه قرار نگرفته‌اند، لذا انجام مطالعات و پژوهش‌هاي مختلف در اين خصوص بديع و ثمربخش تلقي مي‌شود. در اين نوشتار جريان‌هاي اسلامي در كردستان عراق در كانون توجه قرار دارند و مقاله در پي پاسخ به اين پرسش است كه جريان‌هاي اسلامي كردستان عراق از نظر جريان‌شناسي و هم چنين رويكردهاي سياسي دچار چه نوع تغيير و ت��ولاتي شده‌اند.

بر اين اساس اين ايده مورد پردازش و بررسي قرار مي‌گيرد كه به رغم تكثر‌گرايي ساختاري جريان اسلامي كردستان عراق در طول چند دهه گذشته، شرايط سياسي و اجتماعي كردستان و كل عراق موجب اجماع نسبي عمده اين جريان‌ها در اتخاذ رويكرد تركيبي قومي – مذهبي شده است.  در اين راستا با اشاره به بسترها و مولفه‌هاي ظهور جريان‌هاي اسلامي، روند تحول گروه‌هاي اسلامي عراق در قالب سه جريان عمده بررسي و رويكردهاي سياسي آنها با تمركز بر مسأله كردي تبيين خواهد شد.

‌1. بسترها و مولفه‌هاي ظهور جريان اسلامي در كردستان عراق

كردها در دوره باستان عمدتا داراي آيين زردشتي بودند، اما با ظهور اسلام به سرعت به اين دين گرويدند. اولين تماس كردها با دين اسلام از طريق باباجان كرد بود كه در مدينه اسلام آورد. او زماني كه نزد اهل خود بازگشت، مخفيانه پيام اسلام را بين خويشاوندان انتشار داد. پذيرفته شدن دعوت باباجان كرد باعث مسلمان شدن مخفيانه بسياري از كردها و تسهيل ورود اسلام و ارتش مسلمانان به اين مناطق شد. دوره طلايي كردها روزگاري بود كه در سايه اسلام زندگي مي‌كردند و به مراكز فرماندهي در ارتش و حكومت رسيدند.

اولين دولت كردي به دست محمد روادي تاسيس و به حكومت «روايه» معروف شد. به دنبال آن چندين امارت تاسيس شدند، از جمله در قرن چهارم هجري امارت‌هاي حسنويه، مروانيه و عنازيه شكل گرفتند.

كردستان مركزي مهم براي پيدايش جنبش‌هاي ديني مثل صوفيه و قيام براي ساقط كردن خلاف اسلامي بوده است، اما تعيين تاريخي مشخص براي شروع و ريشه جريان اسلامي در كردستان عراق دشوار است. پيدايش جريان اسلامي با نوع بيداري اسلامي عمومي مرتبط و از جريان‌هاي اسلام‌گراي سنتي متمايز مي‌شود. در واقع، بيداري اسلامي به معناي پيدايش و گسترش اين اعتقاد است كه اسلام روشي فراگير و كامل است و به وجود رابطه‌اي بين فرد و خداي او محدود نمي‌شود. اين بيداري اسلامي‌خواهان آن است كه اسلام با ديگر به صحنه زندگي باز گردد. مي‌توان به دو عامل موثر در شروع اين بيداري و پيدايش جريان‌هاي اسلامي جديد در كردستان عراق اشاره كرد:

نخست، ظهور اصلاح‌طلباني در جهان اسلام در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم مانند جمال‌الدين اسد‌آبادي، محمد عبده و محمد رشيدرضا؛ برخي از شخصيت‌هاي كردي مثل ملاكبير كويي، ملامحمد بن عبدالله جلي و شيخ محمد خال از اين اصلاح‌طلبان تاثير پذيرفتند و در راهنمايي مردم راه آنها را دنبال و نقشي قابل توجه در اين زمينه ايفا كردند.

دوم، برچيده شدن خلافت اسلامي در سال 1924 كه تاثير زيادي روي مسلمانان داشت. مسلمانان براي بازگرداندن خلافت اسلامي و حاكميت مسلمانان تلاش زيادي انجام دادند كه كردستان هم از اين وضعيت مستثني نبود.1

پس از اعلان تشكيل كشور عراق در سال 1921، چندين انجمن اسلامي تاسيس شد كه بيشتر آنها شاخه‌هاي خود را در كردستان افتتاح كردند و فعاليت‌هاي مختلفي انجام دادند، اما بيشتر روي دعوت به اسلام، كارهاي خيريه و تربيتي و گسترش فرهنگ اسلامي متمركز بودند.

عامل زمينه‌ساز ديگر فعاليت انجمن‌هايي است كه اخوان‌المسلمين آنها را در دهه‌هاي چهارم و پنجم قرن بيستم تاسيس كرد كه از جمله آنها انجمن «الاداب الاسلاميه» در سال 1946، انجمن «الاخوه الاسلاميه» در سال 1949 و انجمن «انقاذ فلسطين» در سال 1948 بود. شيخ امجد زهاوي در تمام اين انجمن‌ها مشاركت داشت و تاثير مثبتي از خود در توسعه دايره فعاليت‌هاي اين انجمن‌ها در شهرهاي كردنشين بر جاي گذاشت.2

فعاليت‌هاي اخوان‌المسلمين به شهرهاي كركوك، اربيل و حلبچه محدود بود. در همين زمان، تعدادي از دانشجويان كرد به دانشگاه الهيات در بغداد پيوستند و با انديشه اخوان‌المسلمين آشنا شدند و از شيخ محمد محمود صواف تاثير گرفتند. برخي منابع اشاره مي‌كنند كه اخوان‌المسلمين در اوايل دهه 1950، بين 30 تا 35 عضو فعال در كركوك داشته است.3

پس از انقلاب 1958، مرحله‌اي جديد از فعاليت اسلامي در عراق شروع شد. در اين دوره كمونيسم رواج زيادي پيدا كرد، لذا دانشمندان كرد و رهبران بيداري اسلامي با ابزارهاي مختلف تلاش كردند در مقابل كمونيسم بايستند. شيخ عثمان عبدالعزيز و ملاصالح عبدالكريم، از علماي حلبچه، نقش زيادي در اين زمينه ايفا و فتواي تكفير كمونيسم را صادر كردند. موضوع در همين حد باقي نماند و در حلبچه درگيري‌هايي بين طرفداران جريان اسلامي با كمونيست‌ها رخ داد كه به مجروح شدن عده‌اي از مردم منجر شد.

هنگامي كه حزب اسلامي عراق تاسيس شد، تعدادي از علماي كرد در اولين كنگره حزب كه در ژوئيه 1960 در بغداد برگزار شد، شركت كردند. ملاصالح عبدالكريم، ملاعمر عبدالعزيز، شيخ عثمان عبدالعزيز و شيخ مفتي از جمله شركت‌كنندگان بودند.

اما مرحله فعاليت علني اخوان‌المسلمين چندان طول نكشيد، زيرا از فعاليت حزب اسلامي جلوگيري شد. به همين دليل، اين سازمان بار ديگر به فعاليت‌ مخفي روي آورد و به اين ترتيب، سازماندهي و عمل اسلامي به طور خاص در شهرهاي اربيل، كركوك و حلبچه آغاز شد.

با اينكه گروه‌ اخوان‌المسلمين فعال‌ترين شاخه جريان‌ اسلامي در دهه‌هاي چهارم، پنجم و ششم قرن بيستم و كردستان عراق بود، اقدامات و فعاليت‌هاي آن به موفقيت قابل ذكري ختم نشد. اين عدم موفقيت دو علت اصلي داشت: اول اينكه شيوه كار اخوان‌المسلمين بر نخبه‌گرايي مبتني بود، لذا نتوانستند از طريق سازمان‌هاي خود به عمق جامعه نفوذ كنند. اعضاي اين گروه در كارهاي خود روي دو گروه روحانيون و برخي دانشجويان متمركز بودند. كاملا روشن است كه در آن زمان اين دو گروه دو عنصر كوچك از جامعه كردي به حساب مي‌آمدند. دومين عامل، منفي‌نگري اخواني‌ها بود. گروه اخوان‌المسليمن به قضيه كردي توجهي نشان ندادند، از اين رو، توده‌هاي كرد، جز گروهي اندك، حول محور اخوان‌المسلمين جمع نشدند.4

علاوه بر مولفه‌هاي ياد شده كه در بيداري اسلامي در كردستان عراق و پيدايش جريان‌هاي اسلامي در اين منطقه تاثير داشت، مي‌توان به برخي مولفه‌هاي ديگر اشاره كرد كه باعث بيداري اسلامي در كل جهان اسلام شد و بالطبع تاثيرات خاص خود را بر جنبش اسلامي در كردستان عراق گذاشت. علاوه بر وارد شدن انديشه اسلامي از حالت تدافعي به شرايط تهاجمي به علت مواجهه با ورود لائيسم و امواج غرب‌گرايي به جهان اسلام، تحولاتي مانند وقوع انقلاب اسلامي در ايران و شكل‌گيري تجربه‌اي اسلامي فارغ از شرق و غرب در سطح منطقه، پيروزي مقاومت افغانستان در خارج كردن نيروهاي اتحاد شوروي از اين كشور، و سرانجام فروپاشي شوروي در سال 1990 و زوال انديشه كمونيسم و سوسياليسم در بيداري اسلامي در سطح منطقه تاثيرگذار بود و در توده‌هاي مسلمان كردستان تاثير گذاشت.

هم چنين به دلايلي ويژه نياز به شكل‌گيري يك جنبش اسلامي مستقل در كردستان عراق احساس شد. به خصوص با تغيير اوضاع كردستان داراي پيشينه اسلامي خاص و گرايش رهبران جديد كرد به سكولاريسم و مكتب‌هاي شرقي و غربي، خلا وسيعي در اين منطقه به وجود آمد و ظهور جنبشي‌ اسلامي به نيازي ديني و ملي تبديل شد. اين امر عاملي قدرتمند براي بيداري و پيدايش جنبش‌هاي اسلامي در كردستان بود كه در پرتو آن، جنبش‌هاي اسلامي به شكل علني ظهور كردند. در زير روند تحول اين جريان‌هاي اسلامي نوظهور بررسي مي‌شود.

2. روند تحول جريان‌هاي اسلامي در كردستان عراق

 در بررسي روند تحول جريان‌هاي اسلامي در كردستان عراق مي‌توان به سه جريان متفاوت با رويكردهاي خاص اشاره كرد كه هر يك پيشينه و روند تحولات خود را داشتند و اكنون در قالب سه حزب يا تشكل عمده بروز و ظهور يافته‌اند: جريان اخواني در قالب حزب اتحاد اسلامي كردستان عراق، جريان ميانه‌رو اسلامي در قالب حزب جماعت اسلامي و جريان افراط‌گراي اسلامي در قالب انصارالاسلام.

‌الف) جريان اخواني و حزب اتحاد اسلامي

جريان اخوان‌المسلمين را مي‌توان قديمي‌ترين و ريشه‌دار‌ترين جريان اسلامي در كردستان عراق دانست كه اكنون حيات خود را در اين منطقه در چارچوب حزب اتحاد اسلامي كردستان عراق به رهبري محمد فرج ادامه مي‌دهد. البته صلاح‌الدين محمد بهاءالدين، رهبر سابق اتحاد اسلامي، پرچم‌دار اصلي اخوان‌المسلمين در كردستان عراق محسوب مي‌شود. شكل‌گيري و تداوم حيات جريان اخواني در كردستان عراق متاثر از جريان كلي اخوان‌المسلمين در جهان عرب و ورود اين جريان به عراق بوده است. اكنون نيز حزب اتحاد اسلامي كردستان عراق به عنوان نماينده اين جريان با گروه‌هاي اخواني در ارتباط است و از آنها تاثير مي‌گيرد. براي نمونه اين حزب اعلام كرده كه به دنبال ايجاد تعامل بين گروههاي كرد و جريان اخوان‌المسليمن در سوريه در بحران اخير سوريه است.

فعاليت جريان اخواني در عراق از نيمه نخست قرن بيستم آغاز شد و در برخي شهرهاي كردنشنين مانند كركوك، اربيل و حلبچه نيز بازتاب يافت. حضور كردها در بغداد نيز باعث آشنايي و تعامل آنان با انديشه و تشكل‌هاي اخواني در اين كشور شد. هنگام تاسيس انجمن‌ اخوان‌المسلمين در سال 1949، تعدادي از كردها بين موسسان اين انجمن بودند. با گسترش فعاليت‌هاي اخوان‌المسلمين  در كردستان عراق، اخواني‌ها توانستند مقرهاي خود را از طريق انجمن‌هاي ايجاد شده در تعدادي از شهرهاي كردستان باز كنند.

آنها پس از توقف رسمي فعاليت‌هاي اين گروه در سال 1954، به صورت پنهاني به فعاليت‌هاي خود ادامه دادند. با اين حال، فعاليت‌هاي آنان محدود شد و براي نمونه، هنگامي كه ��ردي با نام ملاعثمان عبدالعزيز مسئوليت اخوان‌المسلمين در كردستان عراق را عهده‌دار شد، در سال 1959 به ناصريه تبعيد شد. در مجموع در اين دوره به رغم فعاليت‌هاي اخوان‌المسليمن در كردستان عراق، توده‌هاي كرد جذب نشدند و فعاليت‌هاي اين گروه به تعدادي از روحانيون در تعدادي شهر و بين چندين خانواده محدود شد.

با روي كار آمدن عبدالكريم قاسم و تشديد فعاليت‌هاي كمونيستي در عراق، جريان اخواني فعاليت‌ اسلامي خود را در عراق و منطقه كردستان گسترش داد. اما پس از توقف فعاليت اخوان‌المسليمن در عراق به صورت رسمي در آوريل 1971، سازمان‌ها وتشكيلات اين گروه از هم پاشيد و فعاليت‌هاي اسلامي به تلاش‌هاي فردي محدود شد. هر چند در اين دهه فعاليت‌هاي تشكيلاتي اخواني‌ها محدود شد، اما فعاليت‌هاي تربيتي و جذب افراد از سوي برخي شخصيت‌هاي اخواني تداوم يافت. از اين رو، بسترهايي براي سازماندهي و گسترش مجدد فعاليت‌هاي گروه‌هاي اخواني در دهه 1980 به وجود آمد.

جريان اخواني در كردستان عراق از اواخر دهه 1970 بار ديگر فعاليت خود را در قالب دو تشكل يا شاخه تداوم داد. شروع كار شاخه صديق عبدالعزيز سال 1979 بود و شاخه صلاح‌الدين محمد بها‌ءالدين نيز فعاليت خود را از سال 1980، هم زمان با جنگ بين ايران و عراق، آغاز كرد. صديق عبدالعزيز به عنوان عضو قديمي اولين هسته تشكيلاتي اخوان‌المسلمين در شهر حلبچه موسس و عضو اصلي شاخه نخست بود. شخصيت‌هاي قديمي اخوان‌المسلمين در شهر حلبچه موسس و عضو اصلي شاخه نخست بود. شخصيت‌هاي قديمي اخوان‌المسلمين با سازمان جديد به مخالفت برخاستند، چون فعاليت اخوان‌المسلمين در عراق به شكل رسمي توسط مرشد كل اخوان‌المسلمين متوقف شده بود و هيچ كس حق نداشت بودن اجازه او فعاليتي انجام دهد اما با وجود چنين مخالفت‌هايي اين تشكل فعاليت‌هاي خود را با شدت بيشتري ادامه داد و اعضاي آن تا سال 1985 چندين حلقه تشكيلاتي در بيشتر شهرها و روستاهاي كردستان تشكيل دادند و در بغداد و موصل نيز تشكيلاتي تاسيس كردند.

شاخه دوم اخواني‌ها، تشكل صلاح‌الدين محمد بها‌ءالدين، طي نشستي در حلبچه در سال 1980 تاسيس شد. بر اثر جنگ ايران و عراق، بسياري از اعضا و هواداران اين تشكل، از جمله بهاء‌الدين به ايران مهاجرت و فعاليت‌هاي اين تشكل در ايران دنبال شد. به رغم اينكه فعاليت اين شاخه به كار بين مهاجران در ايران محدود بود، صلاح‌الدين بهاءالدين توانست با برخي اعضاي قديمي اخوان‌المسلمين و برخي جوانان و رهبران جريان اسلامي داخل كردستان عراق رابطه‌اي تشكيلاتي برقرار كند. اين رابطه به موازات افزايش فعاليت‌هاي شاخه صديق عبدالعزيز بود. در نتيجه با افزايش ارتباطات و آشنايي بيشتر اعضاي دو شاخه در سال 1985، دو طرف سند همكاري امضا كردند و بدين نوعي وحدت بين دو شاخه ايجاد شد.

وحدت شاخه‌هاي اخوان‌المسلمين در اين مقطع دوام چنداني نداشت و علت آن نيز گرفتار شدن دو عضو اين سازمان در دستان حزب بعث بود كه در نتيجه آن سازمان از سوي مسئولان عراقي شناسايي شد و 75 نفر نيز باز داشت شدند. اما پس از مدتي جدايي بار ديگر فعاليت‌هاي اخوان‌المسلمين در نوامبر 1988 در خارج از عراق به صورت واحد دنبال شد و دو شاخه صديق عبدالعزيز و صلاح‌الدين بهاءالدين زير نظر دكتر عبدالمجيد سندي امضا كردند. بدين ترتيب، فعاليت اخوان‌المسلمين شكلي واحد گرفت و اعضاي آن در كنار هم فعاليت‌هاي تربيتي، تشكيلاتي و دانشجويي را دنبال كردند. آنها اين روند را تا انتفاضه مارس 1991 و بازگشت به كردستان عراق ادامه دادند.

در انتفاضه مارس 1991 تشكيلات و اعضاي اخوان‌المسلمين در كنار توده‌هاي كرد در قيام و مبارزه عليه رژيم بعث شركت كردند و پس از انتفاضه با بازگشت بسياري از مهاجران به منطقه كردستان، سازمان‌هاي اخواني بار ديگر فعال شدند. اخوان‌المسلمين پس از بازگشت به كردستان عراق در كار تشكيلاتي خود به دو شاخه‌اي كه قبلا وجود داشت، تقسيم شد، زيرا هر كدام از دو شاخه بر اين باور بودند كه توافق‌نامه نوامبر 1988 به نفع آنهاست. در حالي كه شاخه صديق عبدالعزيز بود كه بر فعاليت‌ اخوان‌المسلمين داخل عراق نظارت دارد و شاخه ديگر بايد زير نظر آن فعاليت كند، شاخه بها‌ءالدين خواستار تداوم كار توافقي بود. با گسترش اختلافات در نهايت سازمان جهاني اخوان‌المسلمين شاخه صلاح‌الدين محمد را به رسميت شناخت. در نتيجه، صديق عبدالعزيز از اخوان نااميد شد و تاسيس حزب جديدي به نام «جنبش اسلامي النهضه» را با انديشه و روش سلفي اعلام كرد.

پس از جدايي شاخه صديق عبدالعزيز جريان اخوان‌المسلمين، سرانجام شاخه صلاح‌الدين محمد حزب اسلامي جديدي به نام اتحاد اسلامي كردستان به دبير كلي صلاح‌الدين محمد در فوريه 1994 تاسيس كرد. شعار اين حزب «اصلاحات و اعتدال» بود و هم‌چنان اين روش از سوي اين حزب دنبال مي‌شود. در واقع اين حزب ويترين و جلوه اخوان‌المسلمين در كردستان عراق به حساب مي‌آيد. اين حزب پس از تاسيس، فعاليت‌هاي خود را به شكلي گسترده‌تر در مقايسه با ساير احزاب اسلام‌گرا شروع كرد، تا جايي كه از لحاظ تعداد طرفدار، پس از حزب دموكرات كردستان و اتحاديه ميهني كردستان و حركت اسلامي، به چهارمين حزب تبديل شد. ناگفته نماند فعاليت‌هاي خيريه‌اي كه اين حزب با همكاري سازمان‌هاي خيريه اسلامي به مردم ارائه مي‌كرد، نقش زيادي در گسترش پايگاه مردمي آن داشت. اين حزب توانست مراكزي براي خود در بسياري شهرها و روستاهاي كردستان تاسيس كند.

اتحاديه اسلامي براي اولين بار در سومين دولتي كه حزب دموكرات كردستان در سال 1996 در اربيل تشكيل داد، مشاركت كرد و يك وزير داست كه وزير اقليم (مشاور) كردستان بود. در دولت چهارم وزير دادگستري به اين حزب رسيد و اين حزب هم چنان كار سياسي و تشكيلاتي خود را دنبال مي‌كند. پس از سقوط رژيم بعثي عراق، صلاح‌الدين محمد بهاءالدين، رهبر وقت اتحاد اسلامي، عضو شوراي حكومتي عراق شد. اتحاديه اسلامي كردستان در تمام انتخابات عراق و كردستان شركت كرده است و در پارلمان عراق و حكومت اقليم كردستان مشاركت دارد. به رويكردها و سياست‌هاي اين حزب در بخش بعدي اشاره خواهد شد.

ب) جريان ميانه‌رو و حزب جماعت اسلامي

دومين جريان اسلامي در كردستان عراق در حال حاضر در حزب جماعت كردستان تبلور يافته است. اين جريان نه به اقدامات سياسي و فرهنگي صرف و رويكرد مسالمت‌آميزي كه جريان اخواني از آن حمايت مي‌كند پاي‌بند است و نه رويكرد كاملا مسلحانه و خشونت‌بار گروه‌هاي افراط‌گرا را تاييد مي‌كند. در واقع، اين جريان ضمن توجه به سازماندهي و فعاليت‌هاي سياسي، اقدامات مسلحانه را نفي نكرده است. در يك دهه اخير اين جريان در قالب جماعت اسلامي - كه شيخ علي باپير در جايگاه امير، و شيخ محمد برزنجي به عنوان مرشد آن را رهبري مي‌كنند – رويكردهاي متعادلي برگزيده و عمدتا در چارچوب ساختارها و هنجارهاي سياسي حاكم در اقليم كردستان عراق رفتار كرده است.

فعاليت‌هاي جريان مياني – بين جريان اخواني و جريان افراط‌گرا – در كردستان عراق با تاسيس حركه الرابطه الاسلامي5 آغازشد. بيشتر مؤسسان اين جنبش از روحانيون بودند، به همين علت، به عنوان سازماني ويژه روحانيون شناخته مي‌شود. اين سازمان به فعاليت مخفي خود ادامه داد تا اينكه تعدادي از اعضاي آن در 14 سپتامبر 1984 به رهبري شيخ محمد برزنجي به خارج از عراق مهاجرت كردند و به صورت رسمي تاسيس «حركه الرابطه الاسلامي در كردستان عراق» را اعلام و فعاليت‌هاي آشكار خود را آغاز كردند. در سال‌هاي 1984 تا 1987، اين جنبش فعاليت‌هاي تبليغاتي مختلفي انجام داد و در كنار آن، ماهنامه‌اي به نام آفاق الاسلام به دو زبان عربي و كردي منتشر كرد. در سال 1985، شاخه نظامي اين سازمان با نام «جيش القرآن» تاسيس شد. اين شاخه از چهار نيرو تشكيل مي‌شد كه خالد، صلاح‌الدين، شافعي و فاروق نام داشتند و فعاليت‌هاي نظامي عليه نظام بعثي عراق انجام مي‌دادند. در زمينه سياسي نيز اين انجمن چندين توافق‌نامه را با تعدادي از احزاب معارض كرد عراقي امضا كرد.

پس از شناسايي سازمان‌هاي اخوان‌المسلمين در سال 1986 و فرار برخي رهبران آن به ايران، شهر حلبچه به اصلي‌ترين پايگاه جريان اسلامي در كردستان عراق تبديل شد. در 13 مي 1987، تظاهراتي اعتراض‌آميز عليه دولت بعث عراق در اين شهر انجام شد كه در نتيجه آن، رژيم بعث برخي محله‌هاي شهر را منهدم كرد. همين امر باعث شد تعداد زيادي از علما، شخصيت‌ها و مردم حلبچه و حومه آن به ايران مهاجرت كنند. بين افراد، برخي رهبران اخوان‌المسلمين بلافاصله پس از رسيدن به ايران در 24 مي 1987 در بيانيه‌اي رسمي، انقلابي مسلحانه را با پوشش گروهي به نام «گروه علماي مهاجر» اعلام كردند.

شيخ عثمان عبدالعزيز كه در جريان وحدت شاخه‌هاي اخوان‌المسلمين به عنوان مسئول كردستان اخوان‌المسلمين برگزيده شده بود، جزو كساني بود كه به ايران مهاجرت كردند. پس از صدور اين بيانيه و پذيرش مهاجران حلبچه از سوي كادرهاي اخوان‌المسلمين جنبش انجمن اسلامي كه در آن زمان تنها سازمان اسلامي مسلح حاضر در ميدان بود، مهاجران را به كار جهادي دعوت كرد.

شرايطي كه اقليم كردستان در آن به سر مي‌برد، نشان مي‌داد كه صحنه كردي نيازمند يك حزب اسلام‌گراي قوي‌تر از حركه الرابطه الاسلامي است. اين امر پس از مدت كوتاهي محقق شد و در ژوئيه 1987 پس از برگزاري چندين جلسه بحث و تبادل‌نظر، جنبش انجمن اسلامي به حزب مسلح جديدي به نام «جنبش اسلامي در كردستان عراق» تبديل و شيخ عثمان عبدالعزيز به اجماع شركت‌كنندگان مرشد كل اين جنبش جديد شد. اين انتخاب به دليل جايگاه ديني و اجتماعي او صورت گرفت. هنگام اعلان تشكيل جنبش اسلامي، قديمي‌هاي اخوان‌المسلمين از اين پروژه مسلحانه كنار كشيدند و مخالفت خود را اعلام كردند، زيرا اين جنبش را در راستاي ��اهبرد اخوان‌المسلمين نمي‌دانستند.

جنبش اسلامي كه از زمان تشكيل با مشكلات داخلي و خارجي بسياري مواجه شد، در زمينه‌هاي مختلف سياسي، نظامي، فرهنگي، تبليغاتي، اجتماعي و خدماتي فعال بود. به همين علت، توده‌هاي كرد بيش از پيش به اين جنبش اطمينان پيدا كردند و طرفداران آنها هم روز به روز بيشتر شدند. پس از انتقاضه 1991، جنبش اسلامي همانند ساير احزاب، در شهرها و روستاهاي كردن��ين مقرهايي براي خود باز كرد و به اين ترتيب، مرحله‌اي جديد از فعاليت‌ اسلامي را شروع كرد. اين مرحله متفاوت از مرحل قبلي بود، زيرا جنبش اسلامي در انتخابات پارلماني سال 1992 شركت كرد و 5/5 در صد آرا را به دست آورد. با اينكه جنبش اسلامي پس از دو حزب اسلامي كردستان (حزب دموكرات كردستان و اتحاديه ميهني كردستان) در رتبه سوم قرار گرفت، چون نتوانست طبق قانون انتخابات، 7 درصد آراي راي‌دهندگان را كسب كند، نتوانست هيچ كرسي در پارلمان به دست آورد.

مرحله جديد مبارزه جنبش اسلامي به اين سادگي هم پشت سر گذاشته نشد. اين جنبش در مبارزه‌اي سخت با اتحاديه ميهني كردستان درگير چندين نبرد شد. سخت‌ترين اين نبردها در دسامبر 1993 رخ داد كه اتحاديه ميهني كردستان تمام مقرها و مراكز متعلق به جنبش اسلامي را اشغال كرد، اما آخرين نبرد در سال 1997، با امضاي توافق‌نامه تهران بين دو تهران بين دو طرف پايان يافت.

 جنبش اسلامي فعاليت و كار خود را تا 20 آگوست 1999 ادامه داد و در اين تاريخ با جنبش نهضت اسلامي يكي شد و هر دو جنبش، حزبي جديد با نام «جنبش وحدت اسلامي كردستان عراق» به رهبري ملاعلي عبدالعزيز تاسيس كردند و برادرش، صديق عبدالعزيز، معاون او شد جنبش اسلامي در هشت سال پس از انتفاضه مارس تا تاسيس جنبش اسلامي وحدت در سال 1999، در چندين نبرد با حزب اتحاديه ميهني كردستان بسياري از توان مادي و انساني خود را از دست داد. با وجود اين، در بسياري زمينه‌ها نقش مهمي ايفا كرد.

هنگام برگزاري اولين كنگره جنبش اسلامي وحدت در 30 آگوست 2000، جريان‌هاي فكري مختلف و متفاوتي داخل اين جنبش بودند كه هر كدام براي مرحله پس از كنگره برنامه‌ريزي و نگرش و طرح خود را براي فعاليت‌ اسلامي مطرح مي‌كردند. بزرگترين اين جريان‌ها بعدها به نام جريان «جماعت اسلامي» معروف شد.

در روز پاياني كنگره، پس از برگزاري  انتخابات و شمارش آراء هيچ كدام از رهبران تاريخي نتوانستند نظر اعضاي كنگره را جلب كنند، بلكه بيشتر نامزدهاي پيروز از جرياني بودند كه جناح اصلاح‌طلب جنبش را رهبري مي‌كرد. از مجموع 30 عضو اين جريان اصلاح‌طلب، 26 نفر در انتخابات پيروز شدند. اما شيخ علي عبد‌العزيز، مرشد جنبش كه براساس سازش ويژه و مشروط براي جلوگيري از فتنه و دو دستگي در پست خود باقي مانده بود، نتايج انتخابات را نپذيرفت و مدعي شد كه اين انتخابات سالم نبوده و از قبل، فهرست‌هايي مخفي و ائتلاف‌هايي تشكيل شده است.

طرف پيروز در كنگره آمادگي خود را اعلام كرد تا 10 نفر از ياران شيخ علي عبدالعزيز كه در انتخابات پيروز نشده بودند، به صورت انتصابي برگزيده شوند. اما طرف مقابل اصرار داشت كه نتايج انتخابات كنگره ملغي و به وضعيت قبل از برگزاري كنگره بازگردانده شود. بعد از ناكام شدن تمام تلاش‌ها، رهبري جديد جنبش وحدت اسلامي جلسه تشكيل داد و صبح روز 31 مي 2001، به صورت رسمي نتايج انتخابات را اعلام كرد و شيخ علي با پير به عنوان امير انتخاب شد، اعضا تصميم گرفتند كه نام جنبش وحدت اسلامي را به «جماعت اسلامي كردستان» تغيير دهند. اين جماعت كار خود را به گونه‌اي آغاز كرد كه گويي كودتايي سفيد انجام گرفته است، چون اكثر شاخه‌ها و دفاتر حزب حمايت و طرفداري خود را از جماعت اسلامي اعلام كردند و  پرچم آن را بر سر در دفتار خود برافراشتند.

شيخ علي عبدالعزيز و پيروانش با استفاده از قدرت اسلحه تلاش كردند دوباره بر برخي دفاتر، شعبه‌ها و مراكز مسلط شوند كه در نتيجه آن، درگيري‌هايي رخ داد. اما جماعت اسلامي از واكنش نظامي خودداري كرد و در وضعيت دفاع از خود در مقرهايش باقي ماند. برخي مقرهاي نظامي اعلام بي‌طرفي كردند و موضع مشخصي اتخاذ نكردند كه بعدها «بي‌طرف‌ها» ناميده شدند. سپس اين افراد به دو بخش تقسيم شدند: تندروها و افراطي‌ها به رهبري عبدالله شافعي كه تشكيل گروهي به نام «جندالاسلام» را اعلام كردند. اين افراد با ايجاد تشكلي فكري داخل جنبش اسلامي كردستان، علت اصلي بيشتر مشكلات جنبش اسلامي با طرف‌هاي سياسي بودند. گروه ديگر ميانه‌روها، به رهبري شيخ محمد برزنجي، به جماعت اسلامي كردستان پيوستند، البته پس از آنكه دريافتند جماعت اسلامي بر امري واقع تبديل شده و اصالت خود را نشان داده است و بيشتر نيروها هم حول آن جمع شده‌اند.

به اين ترتيب جماعت اسلامي متولد شد و خود را ميراث‌دار مشروع و قانوني جنبش اسلامي وحدت دانست، چون در كنگره قانوني اين جنبش پيروز شده و اكثريت را به دست آورده بود. جماعت با اعلام برنامه اسلامي خود، اهداف اسلامي و ملي‌اش را مشخص و توجه سياست‌مداران و ملي‌گرايان را هم به خود جلب كرد، چون آن را جريان اسلامي ميانه‌رو با گرايش‌ها و رويكردهاي كردي مي‌دانستند كه توانسته بود از مرحله اختلاف با جنبش اسلامي با كمترين خسارت و تلفات – در مقايسه با حوادث مشابهي كه براي ساير احزاب رخ داده و صدها و هزاران كشته بر جاي گذاشته بود – عبور كند.

علي باپير در 10 ژوئيه 2003، توسط نيروهاي امريكايي بازداشت شد و به مدت 22 ماه در بازداشت باقي ماند تا اينكه پس از تظاهراتي كه در طرفداري از او برگزار شد و نيز دخالت‌هاي سياسي برخي رهبران سياسي و شيوخ، ثابت شد اتهام‌هاي وارده به او باطل است و در نتيجه، آزاد شد. در دوره پس از صدام جماعت اسلامي نيز همانند اتحاد اسلامي در پارلمان و اقليم كردي و هم‌چنين پارلمان عراق مشاركت كرده و پس از اتخاد اسلامي به عنوان دومين جريان مهم اسلامي كردستان در عرصه سياسي ايفاي نقش كرده است.

ج) جريان افراط‌گرا و گروه انصارالاسلام

يكي ديگر از جريان‌هاي اسلامي فعال در كردستان عراق جريان افراط‌گراي معتقد به شيوه‌هاي مسلحانه و خشونت‌آميز است كه در حال حاضر در گروه انصار‌الاسلام به رهبري نجم‌الدين فرج معروف به ملاكريكار نمود يافته است. اين جريان در ابتدا بخشي از گروه جنبش اسلامي بود و در قالب آن فعاليت مي‌كرد، اما با توجه به گرايش‌ها و تجارب جهادي رهبران اين جريان از جمله ملاكريكار كه در افغانستان نيز حضور داشته است، از جنبش اسلامي جدا شد و ابتدا در قالب جندالاسلام و سپس در قالب انصار‌الاسلام فعاليت‌هاي خود را در كردستان عراق آغاز كرد.

همان‌گونه كه اشاره شد، اعلام تاسيس جماعت اسلامي در نتيجه شدت گرفتن مشكلات بين تشكل‌هاي جنبش وحدت اسلامي در كنگره اول اين جنبش بود، اما تشكل طرفدار القاعده به صفوف جماعت اسلامي نپيوست و آن را به رسميت نشناخت. اين تشكل با گروههاي اسلامي‌گراي كوچك ديگري متحد شد كه از سوي برخي جوانان بنيان گذاشته شده بودند. شرايط كردستان نيز به ظهور اين گروه كمك كرد، اما اين گروه نتوانست به پايگاه مردمي قابل توجهي دست يابد و بر روند حوادث تاثير بگذارد.

از جمله اين گروه‌هاي كوچك مي‌توان به سازمان اسلامي حماس و جماعت اسلامي توحيد اشاره كرد كه در اول سپتامبر 2001 باهم متحد شدند و سازماني به نام «جندالاسلام في كردستان» را تاسيس كردند. اين سازمان از همان روز نخست عليه اتحاديه ميهني كردستان و ساير نيروهاي لائيك حاضر در صحنه كردستان اعلام جنگ كرد و چندين بار به نيروهاي اين حزب حمله كرد.

جنبش حماس با متهم كردن جنبش اسلامي كردستان به اتخاذ مواضع ضعيف در برابر احزاب كردي، دشمنان قرآن و سازش بر سر خون شهيدان در 15 سپتامبر 1997 از اين جنبش جدا شد. حماس توافق‌نامه تهران را نپذيرفت؛ به موجب اين توافق‌نامه كه در سال 1997 امضا شد، جنبش اسلامي به دو پست وزارتي در سليمانيه رسيد. رهبر حماس، حسن صوفي، در 8 سپتامبر 1999 به شكلي مبهم و ترور و سپس عمر بازياني جانشين او شد. بازياني در سال 2000، به مدت شش ماه در افغانستان بود و در اين مدت با ايمن الظواهري، اسامه بن‌لادن و ابومصعب زرقاوي ملاقات كرد. منسوبين به حماس آشكارا بسياري از كازينوها، مشروب فروشي‌ها و سالن‌هاي زنان را تخريب كردند.

ايده تشكيل گروه توحيد اسلامي نيز توسط گروهي از جوانان وابسته به جنبش اسلامي مطرح شد، نزديك به سي جوان با اعلام جدايي از جنبش اسلامي در آوريل 2000، گروه توحيد را تشكيل دادند و منطقه حاج عمران را به عنوان مقر خود برگزيدند. در شب 30 آگوست 2000، يكي از واحدهاي نظامي حزب دموكرات كردستان به اين افراد حمله كرد و پس از نبردي طولاني كه چندين ساعت طول كشيد، سيزده نفر از اعضاي گروه توحيد، از جمله ابوبصير رهبر آن، كشته شدند پس از مرگ ابوبصير، طبق وصيتش، ابوبكر توحيدي جانشين او شد. پس از اين حادثه، افراد باقي مانده به كوه‌هاي هورامان (سورن) نقل مكان كردند.

چند ماه پس از اعلام تاسيس سازمان جندالاسلام، در 10 دسامبر 2001، شاخه فاتح كريكار سندي با جندالاسلام امضا كرد و تاسيس حزب جديدي به نام «انصار‌الاسلام في كردستان» را اعلام كردند كه كريكار امير اين حزب جديد شد. سازمان انصارالاسلام نشان‌دهنده خط القاعده در كردستان است، چون پيوندها و ارتباطاتي تشكيلاتي با اين سازمان دارد. علاوه بر اين، كمك‌ها و حمايت‌هايي از آن دريافت و در شيوه عملكرد خود از آنها پيروي مي‌كند. اين سازمان كارهاي عجيبي انجام داد كه باعث ايجاد مشكلاتي براي آن و احزاب اسلام‌گراي ديگر شد.

اعضا و رهبران اصلي اين گروه از دهه‌هاي گذشته تعاملات و تجارب مشتركي با گروه‌هاي اسلام‌گرا در افغانستان و پاكستان داشته‌اند. در سال 1986 تعدادي از جوانان اسلام‌گراي كرد كه سرشناس‌ترين آنها نجم‌الدين فرج معروف به ملاكريكار بود، به پاكستان رفتند تا به مدارس ديني و شرعي كه در آنجا بود، بپيوندند. اقامت طولاني اين افراد در پاكستان به ويژه در پيشاور اين فرصت را به آنان داد كه با مسئولان و مبلغاني از سازمان‌هاي مقاومت اسلامي افغان ملاقات كنند، از جمله با حزب اسلامي كه گلبدين حكمتيار آن را رهبري مي‌كرد.

در ابتداي دهه 1990 و به طور مشخص پس از شعله‌ور شدن آتش انتفاضه كردي و سال 1991، ملاكريكار به كردستان عراق بازگشت و فعاليت خود را در صوف جنبش اسلامي از سر گرفت. او حتي در سال‌هاي بعد، مسئوليت دفتر نظامي جنبش اسلامي ملاعثمان را عهده‌دار شد.

در مارس 2003، مقرهاي اين سازمان با موشك‌هاي امريكا هدف قرار گرفت. با ويران شدن اين مقرها، اتحاديه ميهني كردستان آنها را اشغال كرد، عده زيادي از عناصر اين سازمان كشته يا  مجروح شدند و برخي خود را تسليم اتحاديه ميهني كردستان كردند. بقيه هم به خارج از عراق فرار كردند و در حالي كه انديشه‌هاي و افكار القاعده در اذهان آنها باقي مانده بود، به صورت پنهاني وارد عراق شدند و به سازمان‌هاي ديگر پيوستند. آنها جنگ در برابر نيروهاي آمريكايي حاضر در عراق را شروع كردند و هم چنان به اقدامات‌شان در عراق ادامه مي‌دهند.

‌3. رويكرد سياسي جريان‌هاي اسلامي در كردستان عراق

چنان كه اشاره شد، جريان‌هاي اسلامي در كردستان عراق در دهه‌هاي قبل دچار انشقاق و تقسيم‌بندي‌هايي خاص شدند و به طور مشخص سه جريان كلي اخواني، جرياني مياني و جريان افراط‌گرا در اين منطقه شكل گرفتند. آنچه روشن است، جريان افراط‌گرا به رويكردهاي سياسي چندان اعتقادي نداشته و بر اين اساس در موارد متعدد به اقدامات خشونت‌آميز و مسلحانه در كردستان عراق مبادرت كرده است. با اين حال، با تضعيف جريان افراط‌گرا و هم‌ چنين عدم اعتقاد آن به روش‌هاي سياسي در بررسي رويكرد سياسي جريان‌هاي اسلامي در كردستان عراق، در اينجا رويكرد سياسي دو حزب اتحاد اسلامي و جماعت اسلامي كردستان عراق بررسي مي‌شود. آنچه در اين بخش مورد تاكيد قرار دارد اين است كه به رغم انفكاك و تمايز سازماني اين دو حزب، هر دو از منظر تاكيد بر گرايش‌هاي اسلامي يا قومي و كردي خود ترجيح مي‌دهند.

به نوعي با تركيب گرايش‌هاي اسلامي و كردي هم هويت اسلامي خود را حفظ كنند و هم با توجه به اولويت داشتن مطالبات قومي در اين منطقه بتوانند به حيات خود ادامه دهند و حمايت بيشتري از جامعه كردي به دست آورند.

الف) رويكرد سياسي اتحاد اسلامي كردستان

در درك رويكردهاي سياسي اتحاد اسلامي به خصوص نوع نگاه آن به مساله كردي و مسائل اسلامي، بررسي ديدگاه‌هاي صلاح‌الدين محمد بهاءالدين، دبير كل سابق اتحاد اسلامي كردستان، اهميت بالايي دارد وي مي‌گويد: «درك ما از قضاياي قوميتي تاكيدي بر وجود قوميت‌هاست كه خداوند آن را قرار داده ست. در قرآن كريم آمده است كه خداوند مردم را به زبان‌ها و رنگ‌هاي مختلف خلق كرد و آنها را ملت‌ها و قبايلي مختلف قرار داد» وي معتقد است ملت كرد قضيه‌اي عادلانه‌ را دنبال مي‌كند و تلاش براي تحقق آن امري مشروع است. ملت كرد ملتي مسلمان و قضيه آن هم قضيه‌اي بر حق است. اين ملت براي رسيدن به اين حق گام‌هايي برداشته و به ميان ديگر، از طريق جنبش‌ها و گروه‌ها تلاش كرده است.

در آغاز، اين تلاش‌ها شكلي اسلام داشت و شخصيت‌هايي اسلامي و مردمي مثل عبيد‌الله نهري، شيخ محمود، شيخ سعيد پيران و ملامصطفي بارزاني آن را رهبر مي‌كردند. اين تلاش‌ها هم زمان اسلامي و قومي بود. پس از آن، به علت گسترش افكار ديگر، جنبش‌ها و افكاري لائيك ظهور وبراي همين قضيه، مبارزه كردند. دولت‌ها واكنش‌هايي به اين تلاش كردي براي تحقق حقوق مشروع نشان دادند. برخورد اين كشورها با جنبش‌ها و مطالبات كردي خشن و افراطي بود؛ گويي كردها با مطالبات به حق خود مرتكب كفر شده‌اند.

اتحاد اسلامي كردستان قضيه كردي را قضيه‌اي بر حق و عادلانه مي‌داند. برخلاف تبليغات كشورهايي كه به كردها ظلم كرده‌اند، قضيه كردها قضيه ميليون‌ها انساني است كه اكثريت قريب به اتفاق آنها مسلمان‌اند و در حق آنها پاك‌سازي نژادي صورت گرفته است و به صورت جمعي سركوب و از حقوق مدني و سياسي خود محروم شده‌اند. از نظر اتحاد اسلامي، قضيه‌ كردي قضيه‌اي سياسي است. اين امر نيازمند مبارزه سياسي مشترك نيروهاي كردي براي رسيدن به لحظه رهايي و ايجاد راه‌حلي سياسي از سوي كشورهاي منطقه، سازمان‌هاي بين‌المللي و جنبش‌هاي اسلامي كه به قضيه كردي توجه دارند و نيز خود طرف كردستاني است.

اتحاد اسلامي بر اين باور است كه راه حل مساله كردي بايد سياسي باشد. رهبران اين سازمان تلاش كرده‌اند چهره حقيقي اين قضيه را براي افكار عمومي جهان عرب و اسلام آشكار و آن را به عنوان قضيه ملتي مسلمان و محروم از حقوقش معرفي كنند كه ده‌ها سال مغلوب رژيم‌هاي جديد منطقه شده‌اند. اتحاد اسلامي هم چنين براي تنوير افكار عمومي در خصوص حقايق تاريخي و واقعيت موجود تلاش كرده است محافل، جنبش‌ها و ملت‌هاي اسلامي منطقه را مطلع كند كه كردستان عراق پروژه تاسيس اسرائيل دوم كه از سوي اصحاب ايدئولوژي‌هاي بسته و متعصبانه تبليغ مي‌شود نيست، زيرا ملت كرد از ملت‌هاي مسلمان قديمي است و نقش جهادي زيادي در تمدن اسلامي داشته است.

اتحاد اسلامي كردستان عراق در مورد حق تعيين سرنوشت به حكم اينكه حزبي اسلامي و هم زمان نيرويي كردي است، معتقد است كه ملت كرد مثل بقيه ملت‌هاي جهان حق دارد سرنوشتش را خود رقم بزند. اين خواسته‌اي اصولي براي تمام ملت‌ها و امت‌ها به ويژه ملت كرد است، زيرا قوميت كردي قوميتي حقيقي است كه خواستار بازگردانده شدن حقوق غصب شده به اصحاب آن است. اين قضيه امتي است كه حق خود را مي‌خواهد و قوميتي توسعه‌طلب نيست كه عليه حقوق امت‌ها و ملت‌ها ديگر اقدام كند.

اتحاد اسلامي كردستان به صورت اصولي معتقد است كه تشكيل كشور كردي در سرزمين كردستان عملي مشروع است. اين موضع اتحاد اسلامي برخاسته از نگرش اسلامي آن درباره حق تعيين سرنوشت در سطح فردي در قرآن كريم و در مورد حساس‌ترين موضوع، يعني همان موضوع كفر و ايمان است. به اعتقاد رهبران اين حزب، اصل در نگرش اسلامي و قرآن كريم احترام گذاشتن به كرامت و حقوق انساني است كه از سوي خداوند بزرگ داشته شده و نيز پذيرفتن تفاوت‌ها به عنوان حقيقتي وجود و علمي و احترام‌ گذاشتن به حقوق و تعهدات ناشي از اين تفاوت‌ها و سازماندهي روابط است.

اتحاد اسلامي كردستان فدراليسم و اتحاد مورد رضايت را شكلي مناسب براي حل قضيه كردي داخل مرزهاي كشورهاي موجود مي‌داند كه در سايه آن به تعدد هويت‌ها و آزادي‌هاي فردي و عمومي احترام گذاشته و دموكراسي به عنوان سازوكار و نظامي براي اعمال سياست پذيرفته مي‌شود. به همين دليل، نگرش اتحاد اسلامي به نظام فدرالي، مثبت و معتقد است كه فدراليسم جايگزيني مناسب و واقعي براي وضعيت استبدادي و مركز‌گراي موجود است.6 در پاسخ به تمام كساني كه مي‌خواهند توجيهاتي براي مخالفت با اين خواسته مردمي در كردستان عراق خلق كنند، به ويژه كساني كه اين مخالفت را از منظري اسلامي نشان مي‌دهند، اتحاد اسلامي كردستان اعلام مي‌كند كه موضع آنها مخالف آرمان‌هاي ملت كرد و برخاسته از سوءبرداشت و عدم درك حقيقي از اسلام و حتي تاريخ مسلمانان است، زيرا نظام در دوره امپراتوري‌هاي اسلامي وجود داشته و نظام فدرال هم شبيه آن است.

در مقابل كساني كه اتحاد اسلامي را به گرايش‌هاي ناسيوناليستي متهم مي‌كنند و اينكه شعار اسلامي اين سازمان با توجه به وضعيت موجود در كردستان عراق در حاشيه قرار گرفته است. رهبران  آن معتقد اصل برادري اسلامي اصلي عظيم و يكي از مباني تشكيل‌ دهند جامعه مسلمانان بين ملت‌هاي اسلامي ديگر است. يكي از شعارهاي اصلي اتحاد اسلامي «برادري» است كه آن را براي جامعه كردي خود مطرح مي‌كند تا رابطه بين خود با ملت‌هاي مسلمان را تنظيم و تلاش‌هاي خود را يكي كنند تا نهضت تمدني فراگير داشته باشند و با عقب‌ماندگي‌، پراكندگي، اختلاف و ظلم و ستم مقابله كنند و در نتيجه با روشي مدرن به همان مجد و عظمت گذشته بازگردند. در ضمن، نيازهاي براي رقابت در سايه مدرنيسم سياسي و تكنولوژيك و داشتن معيارهايي كه بر جهان حكومت مي‌كند، بايد برطرف شود.7

اتحاد اسلامي كردستان هم چنين معتقد است تقسيم كردستان از سوي استعمار غرب با اين شكل پيچيده تقسيم آن به رژيم‌هايي ساختگي پس از جنگ جهاني اول، حمايت نيروهاي استعماري از اين رژيم در چندين دهه گذشته و انكار حق ملت كرد در داشتن حق وجود و ابزار هويت قومي خود، همگي هدف اصلي اين سياست بوده است. برادري بين ملت‌هاي مسلمان در خاورميانه به معناي ايجاد راه حلي براي قضيه كردي و پايان دادن به مظالم تاريخي است كه در سايه وجود رژيم‌هاي سركوبگر كشورهاي اين منطقه بر كردها روا شده است؛ زيرا اصل برادري به عنوان يك ارزش عاليه اسلامي در سايه لگدمال كردن حقوق ملتي مسلمان و انكار حقوق مشروع آنها، تبعيض قومي، سيطره يك قوميت بر قوميتي ديگر، فقدان برابري بين ملت‌ها و افراد و شهروندان و نبود عدالت در سازماندهي روابط معنا پيدا نمي كند.

ب)رويكرد سياسي جماعت اسلامي كردستان

جماعت اسلامي معتقد است ملت كردستان همانند ساير ملت‌هاي جهان حقي اصيل و مشروع دارد تا زندگي آزاد، كريمانه و مستقلي داشته باشد و از حريم خاصي برخوردار شود؛ چنان كه حق دارد براي خود كشوري خاص داشته باشد. تمام ملت‌ها كشوري براي خود دارند و حتي برخي بيش از يك كشور دارند. جماعت اسلامي هم چنين فدارليسم را به عنوان روشي مناسب براي وضعيت سياسي كنوني در تاريخ عراق مي‌پذيرد، چون آن را با نظام ايالتي اسلامي متناسب مي‌داند كه در آن كردها يك ايالت يا حتي بيشت�� داشتند. اين ايالت‌ها در چارچوب حكومت اسلامي قرار دارند.

جماعت اسلامي در تدوين قانون اسلامي شركت كرد و به كل قانون اساسي راي مثبت داد جماعت اسلامي در مورد كركوك و ساير مكان‌هاي مورد منازعه، ماده 140 قانون اساسي در چارچوب سقف زماني كه در اين قانون آمده است، پذيرفت و بر اجراي آن بدون تغيير، اصلاح يا توقف تاكيد كرد. جماعت اسلامي هم چنين در روند سياسي مشاركت كرد و وارد دولت اقليم كردستان شد و وزارت محيط زيست را در اختيار گرفت. اين گروه در پارلمان كردستان چهار عضو دارد. شيخ علي‌باپير در شوراي عالي احزاب اسلامي كردستان كه وظيفه تدوين سياست كردستان را عهده‌دار است، مشاركت دارد.

آيين‌نامه داخلي جماعت اسلامي بخش مهمي از ديدگاه‌هاي سياسي و اجتماعي اين گروه را روشن مي‌كند. در ��مينه فعاليت سياسي، ماده دهم آيين‌نامه بر موارد زير تصريح مي‌كند: شريعت اسلامي تنها منبع قانون‌گذاري است و در تمام زمينه‌هاي زندگي اجرا مي‌شود. تضمين حقوق مشروع تمام ملت كردستان، پايان دادن به تمام شكل‌هاي ظلم، نژادپرستي و استبداد و محو آثار آن، دفاع از حقوق تمام اقليت‌هاي قومي و ديني، دفاع از آزادي‌هاي سياسي و اجتماعي ياد شده و در قانون اساسي، تلاش براي تثبيت و بهبود اصل جدايي قواي سه‌گانه، تلاش براي سازماندهي نيروهاي پيشمرگه وابسته به احزاب در چارچوب نيروهاي پيشمرگه كردستان، اقدام براي بازنگري در مناطقي كه سياست عرب‌سازي در آنها اجرا شده است و تثبيت مرزهاي اقليم كردتسان.

در زمينه اجتماعي، ماده يازدهم آيين‌نامه بر نكات زير تصريح مي‌كند: تلاش براي حمايت از خانواده، تسهيل راه‌هاي تشكيل خانواده براي جوانان، توسعه اخلاق و آداب اسلامي، پايان دادن به هر گونه جرم و اقدامات منحرف و بزهكاري در جامعه، حل اختلافات بين عشاير و خانواده‌هاي درگير، تثبيت عدالت، پايان دادن به ظلم طبقاتي و نژادي، پايان دادن به هر گونه فساد و تضمين حقوق زنان از سوي حكومت و براساس معيارهاي شرعي.

در زمينه اقتصادي، ماده دوازدهم آيين‌نامه بر نكات زير تصريح مي‌كند: توسعه پايه‌هاي اقتصاد سالم، تاسيس بانك‌هاي اسلامي، پايان دادن به رباخواري در فعاليت‌هاي اقتصادي، بازسازي و اصلاح زيرساخت‌هاي اقتصاد كل عراق و كردستان، تحقق خود‌كفايي، استقلال اقتصادي، تشويق سرمايه‌گذاري كنترل هزينه‌ها بالا بردن سطح معيشتي شهروندان و تامين فرصت‌هاي شغلي براي بيكاران و بيمه براي بيماران، از كار افتادگان، معلولان و آسيب‌ديدگان. ماده سيزدهم آيين‌نامه هم در زمينه سازندگي و خدمات بر «بازسازي روستاها و دهات ويران شده در كردستان، ارائه تسهيلات، بازگشت ساكنان روستاها، تامين نيازهاي اساسي شهروندان، خدمات‌رساني و پرداخت وام‌هاي املاك و مستغلات و كشاورزي براي كارگران، كشاورزان، كارمندان و شهروندان» تصريح مي‌كند.

در زمينه آموزش و علوم و فرهنگ، ماده چهاردهم آيين‌نامه بر «آگاه كردن تمام قشرهاي جامعه، فهماندن اسلام به صورت صحيح و درست و كامل به آنها، اصلاح نظام آموزشي، محو آثار آموزش نادرست، پرده برداشتن از تصورات غربي و آسيب‌هايي كه براي جامعه دارد، توجه به علوم جديد و توسعه آن، توجه به مدارس و علوم ديني، حفظ ميراث علماي اسلام و تاسيس و توسعه رسانه‌هاي ديداري، شنيداري و نوشتاري با در نظر گرفتن معيارهاي اصيل و صحيح» تصريح مي‌كند.

علاوه بر موارد فوق مي‌توان بر مولفه‌هاي زير به عنوان بخش مهمي از ديدگاه‌هاي جماعت اسلامي در عرصه‌هاي مختلف، به خصوص سياسي تاكيد كرد:

‌- پذيرفتن قضاياي ملي و مردمي و به حساب آوردن آن به عنوان وظيفه‌اي شرعي در قابل شهروندان؛

‌- تاكيد بر كردي بودن مواضع و آرا و تاثير نگرفتن از مسائل منطقه‌اي و بين‌المللي؛ به گونه‌اي كه گروه‌هاي اسلامي در كردستان به دور از افكاري هستند كه برگرفته از تجربه‌هاي ملت‌هاي اسلامي ديگر است. تكيه اين گروه‌ها روي اين اصل است كه فتوا با توجه به تغيير زمان و مكان تغيير مي‌كند و هر بخشي از جهان اسلام ويژگي خود را دارد. آنچه براي يك مكان خوب است، شايد براي مكاني ديگر بد باشد. اهل هر منطقه مي‌دانند در آن منطقه چه خبر است.

‌- كنار گذاشتن خشونت، تندروي و تروريسم، اين اقدام سخت‌ترين كاري بود كه انجام شد و هر چند دير صورت گرفت، شجاعانه‌ترين تصميم بود. جهان نگران خطر عمليات‌هاي تروريستي است كه توسط گروه‌هاي افراطي داراي شعارهاي ديني انجام مي‌شود. به همين دليل، اسلام‌گرايان اين عمليات و عاملان آنها را محكوم و اعلان كردند كه اسلام از اين نوع اقدامات به دور است.

‌- انتقال گفت‌وگو و اختلاف‌نظر با طرف لائيك به سالن پارلمان و مجالس ديگر به شكلي متمدنانه و آرام و رودررو شدن با مخالفان كه فضايي از تفاهم و پذيرش طرف مقابل را پديد آورد.

‌- استفاده مناسب از رسانه‌ها، طبق امكانات موجود؛ رسانه‌هاي ديداري و شنيداري اسلامگرايان فعال و به تريبوني براي معرفي اسلام، تشويق براي روي آوردن به آن، مبارزه با رذايل و فساد و بناي جامعه‌اي سالم تبديل شد.

‌- هماهنگي بين گروه‌هاي اسلامي، كنار گذاشتن اختلافات و درگيري‌هاي و گرفتن فرصت ايجاد اختلافات داخلي از حريفان

نتيجه‌گيري

جريان‌هاي اسلامي در كردستان عراق ريشه و پيشينه‌اي مهم دارند. هر چند در حال حاضر احزاب سكولار و قومي از جمله اتحاديه ميهني كردستان عراق و حزب دموكرات كردستان عراق اصلي‌ترين و قوي‌ترين نمايندگان كردهاي عراق محسوب مي‌شوند، تداوم و نقش‌آفريني جريان‌هاي اسلامي در اين منطقه را نمي‌توان ناديده گرفت. فارغ از فعاليت‌هاي اسلامي كردهاي عراق در قرن‌هاي گذشته و  بيداري اسلامي نيمه نخست قرن بيستم، روند تحول جريان‌هاي اسلامي از نيمه قرن بيستم تا زمان حاضر را مي‌توان در قالب سه جريان عمده مورد بررسي قرار داد.

جريان نخست كه ريشه‌دارترين جريان اسلامي در كردستان عراق به شمار مي‌آيد جريان اخواني است كه در حال حاضر در قالب اتحاد اسلامي كردستان عراق نمود يافته است. جريان اخواني كه تحت تاثير اخوان‌المسلمين در جهان عرب به طور كلي و جريان اخواني در عراق به طور خاص شكل گرفت. پس از برخي محدوديت‌هاي اوليه و توقف اوليه از اواخر دهه 1970 بار ديگر فعاليت‌خود را در قالب دو تشكل يا شاخه شامل شاخه صديق عبدالعزيز و شاخه صلاح‌الدين محمد بهاءالدين ادامه داد و سرانجام در سال 1988 دو شاخه آن  با امضاي سند توافقي به وحدت رسيدند با اين حال، پس از انتقاضه 1991 بار ديگر دو گروه دچار اختلاف شدند و بر اين اساس صديق عبدالعزيز گروه جديدي با انديشه سلفي به نام «جنبش نهضت اسلامي» تشكيل داد و صلاح‌الدين محمدبهاءالدين در سال 1994 حزب اتحاد اسلامي كردستان عراق را به عنوان نماينده جريان اسلامي تاسيس كرد. اين گروه در دوره پس از صدام هم چنان به فعاليت‌هاي خود ادامه مي‌دهد.

دومين جريان اسلامي در كردستان عراق مي‌توان آن را جرياني مياني بين جرياني اخواني و جريان افراط‌رگرا دانست، به كارگيري صرف اقدامات سياسي و فرهنگي همانند اخواني‌ها را نفي كرده و تا حدي به حركت‌هاي جهادي و مسلحانه گرايش داشته است. البته اين جريان قالب جماعت اسلامي در دوره پس از صدام به سمت فعاليت‌هاي سياسي و پذيرش چارچوب سياسي موجود حركت كرده است. پيدايش حركه‌الرابطه الاسلامي در سال 1978نقطه آغاز فعاليت‌هاي جريان اسلامي دوم در كردستان عراق بود كه با ايجاد جنبش اسلامي 1999 ضمن اتحاد با جنبش نهضت اسلامي باعث ايجاد تشكلي جديد به نام جنبش وحدت اسلامي كردستان شد، اما بار ديگر با بروز اختلافات داخلي در اين جنبش، جماعت اسلامي به رهبري علي باپير به عنوان اصلي‌ترين تشكل نماينده جريان مياني ظهور كرد. جماعت اسلامي در دوره پس از صدام در روند سياسي اقليم كردستان و عراق به عنوان دومين جريان مهم اسلامي كردستان مشاركت داشته است.

جريان افراط‌گرا را مي‌توان سومين جريان مهم اسلامي در كردستان عراق دانست كه در حال حاضر در قالب انصار‌الاسلام به رهبري ملاكريكار نمود يافته است و بروز كمتري در تحولات كردي و عراق دارد. پيشينه پيدايش اين جريان به ظهور گروه‌هاي افراط‌گرايي مانند حماس و گروه توحيد برمي‌گردد كه تشكل جديدي به نام انصارالسنه با رويكرد مسلحانه و افراط‌گرايانه را تشكيل دادند و سپس با انحلال جنبش اسلامي وحدت و تشكيل جماعت اسلامي پيوستن بخشي از آن جريان به رهبري ملاكريكار به آنها باعث پيدايش انصار‌الاسلام شد. انصار‌الاسلام از منظر فعاليت و رويكرد هوادار القاعده و با آن مرتبط بوده است و بر اين اساس در دروه پس از صدام مورد حمله آمريكا و ساير احزاب سكولار كردي قرار گرفت.

فارغ از جريان افراط‌گرا كه تضعيف شده است و اعتقادي به فعاليت‌هاي سياسي در وضعيت كنوني كردستان عراق ندارد، به رغم تكثر در سازمان اسلامي كردستان عراق، بررسي رويكرد سياسي دو حزب عمده اتحاد اسلامي و جماعت اسلامي نشان مي‌دهد كه اين دو تشكل با توجه به مباني و گرايش‌هاي اسلامي و محيط سياسي و اجتماعي كردستان عراق كه در شرايط حاضر در آن قوم‌گرايي كردي بيشترين طرفدار را دارد، سعي كرده‌اند نوعي رويكرد تركيبي قومي – اسلامي اتخاذ كنند. بررسي عميق‌تر ديدگاه‌هاي اين جريان‌ها بيانگر آن است كه رهبران جريان‌هاي اسلامي سعي دارند خواسته‌ها و مطالبات قومي كردها مانند فدارليسم، خودمختاري، حق تعيين سرنوشت و حتي استقلال سياسي را در قالب مفاهيم و چارچوب‌هاي اسلامي مطرح كنند و اين مطالبات را به عنوان مطالباتي اسلامي مي‌دانند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات