مقدمه
با پيشرفت روزافزون وسايل ارتباط جمعي در جهان و امكان دستيابي به تازهترين خبرها و گزارشهاي نوشتاري، شنيداري و ديداري از دورترين مناطق جهان و استفاده بهينه از رسانهها و ابررسانهها، اين وسايل ارتباطي بسترساز وقوع تحولات در داخل كشورها به موازات اثرگذاري آن در نظام بينالملل شدهاند. در واقع، فناوريهاي نوين ارتباطاتي در جهان، ايده موسوم به دهكده جهاني را تحقق عيني بخشيده و مردم هم اينك در جهاني زندگي ميكنند كه از هر لحاظ تحت ديده تيزبين يكديگر قرار دارند. پيشرفتي كه انقلاب علمي و فناوريهاي نوين ديجيتالي به ويژه در گسترۀ ارتباطات بدان دست يافته، مجال را براي پيدايش نيروها و نهادها و شبكههاي اجتماعي درون كشورها به وجود آورده است. اين مسئله سبب ايجاد جوامعي شده است كه در آن، جريان پيوسته اطلاعات، انتشار سريع عقايد و افكار را تسهيل ميكند. اين پيشرفتها سبب شده است جامعه مجازي بينالمللي جنبۀ كاملاً شفاف و شيشهاي به خود بگيرد كه هيچ مسئلهاي از چشم افراد و گروهها پنهان نماند و به سرعت در اختيار و مورد استفاده همگان قرار گيرد. مقاله حاضر به بررسي نحوه اثرگذاري رسانههاي اجتماعي به عنوان عاملي ابزاري بر شكلگيري تحولات در كشورهاي مختلف ميپردازد و تلاش ميكند از زاويهاي نظري به مسئله بنگرد و چارچوبي جهت تحليل نحوۀ تأثير رسانههاي اجتماعي بر انقلابهاي منطقه ارائه كند. بدين منظور، ضمن تبيين مفهوم رسانههاي اجتماعي و انواع و ويژگيهاي مختلف اين رسانهها، مدل تحليلي مذكور و شاخصها و مؤلفههاي مربوط به آن بيان شده است. البته بايد اشاره داشت اين مدل تنها مختص تحولات اخير جهان عرب نيست و ميتواند در موارد مشابه نيز كاركرد داشته باشد. اين مسئله ناشي از اين اعتقاد نويسنده است كه اين رسانهها در وقوع انقلابها تنها جنبه ابزاري داشته و برخلاف نظر برخي مفسران، متغيري تبعي است و نميتوان براي آنها نقشي مستقل در نظر گرفت؛ به ديگر سخن، مجموعه شرايطي ديگر ـ كه محل بحث اين مقاله نيست ـ سبب وقوع تحولات انقلابي در اين كشورها شده و از ابزارهاي مختلفي نظير رسانههاي اجتماعي نيز بهره بردهاند.
اين مقاله تبييني با استفاده از روشهاي كيفي و مدلسازي به دنبال بيان نحوۀ اثر رسانههاي اجتماعي بر تغييرات اجتماعي صورت گرفته در جهان عرب به عنوان يك عامل از مجموعه عوامل مؤثر است. در بررسي كيفي، مطالعۀ پديدۀ اجتماعي با استفاده از چارچوبها و رويكردهاي نظري صورت ميپذيرد. موضوعاتي نظير رسانههاي اجتماعي و بيداري اسلامي به دليل آنكه كمتر رمورد مطالعه عميق قرار گرفتهاند، با ارائه مدلهاي مفهومي براي تبيين، بهتر شناخته خواهند شد. از روشهاي كيفي عمدتاً زماني استفاده ميشود كه به شكل دقيق كليه متغيرهاي دخيل در يك پديده قابل احصا نباشد و موضوعات جديد توسط نظريات موجود تبيين نشود. در اين مقاله نيز تلاش شده است بر اين اساس مدلي براي بررسي موضوع تأثير رسانههاي اجتماعي بر تحولات كشورهاي عربي به عنوان يك عامل مؤثر ارائه شود. در قسمت نهايي مقاله و در تطبيق مدل با تحولات اين كشورها از روش فراتحليل و استفاده از يافتههاي كمي مطالعات استفاده شده است.
1. تعريف مفاهيم
رسانههاي اجتماعي (Social Media) ابزارهايي مبتني بر پيشرفتهاي فناوري هستند كه هدف آن افزايش ارتباطات افراد و ايجاد فضايي براي تبادل اطلاعات و دادههاست. (Altes, 2009: 45). رسانههاي اجتماعي، ابزارهايي هستند كه بر مبناي ايدۀ وب2 (web 2.0) تشكيل شده و قابليتهايي را در اختيار كاربران قرار ميدهد تا به يكديگر مرتبط شده و اطلاعاتي را ميان خود به اشتراك بگذارند (Kaplan & Haenlein, 2010: 60). ابزارهايي مرتبط با رسانههاي اجتماعي، روابط اجتماعي را حول ابزارهاي چندرسانهاي (Multimedia) از طريق فناوري و اينترنت متمركز ميسازد (Hart, 2008: 20). رسانههاي اجتماعي ابزارهاي شبكه ـ محور هستند كه باعث ايجاد انقلاب ارتباطاتي شدهاند؛ به عبارت بهتر، رسانههاي اجتماعي، به فعاليتها، اقدامات و رفتارهايي ميان جوامعي از مردم اطلاق ميشود كه در فضاي مجازي گردهم آمده و اطلاعات، دانش و نظرهاي خود را به اشتراك ميگذارند و عمدتاً از رسانههاي متعارف دوري ميگزينند. رسانههاي مكالمهاي (Conversational) ابزارهايي مبتني بر وب هستند كه محتواي توليدشده در قالب كلمات، تصاوير و ويدئها و صدا را به سادگي منتقل ميسازد (Safko & Brake, 2009: 9) بيشتر افراد از رسانههاي اجتماعي براي انتقال و اشتراك اطلاعات مربوط به خود استفاده ميكنند و ميخواهند از تجارب و اقدامات ديگران مطلع شوند. براساس يك نظرسنجي اغلب كاربران اينترنت بيش از پنج ساعت را روزانه در رسانههاي اجتماعي ميگذرانند و 51 درصد آنها روزانه يك بار به اين رسانهها مراجعه ميكنند (Wang & Kobsa, 2009: 976). در ايالات متحده براي مثال، 31 درصد مردم روزانه وبنوشتها را ميخوانند، 22 درصد از ويكيپديا استفاده كرده و 17 درصد ويدئوهاي بر خط را مشاهده ميكنند و 25 درصد نيز از كاربران شبكههاي اجتماعي هستند.
رسانههاي اجتماعي تبديل به ابزاري مهم در مشاركت مردم در مناسبات و مسائل مختلف مربوط به حوزۀ سياسي شده است. مشاركت و حضور اجتماعي (Social Presence) ميزان ورود و دخيل شدن مردم در فرايندهاي مربوط به ادارۀ جامعه در ابعاد مختلف است. ابزارهاي مربوط به فضاي مجازي و رسانههاي اجتماعي، اين مسئله را در سالهاي اخير تسهيل كرده و منشأ تحولات عميق در برخي كشورها از جمله خاورميانه شده است. ابراز وجود و ارائۀ ديدگاههاي مردم در اين شبكهها و رسانههاي اجتماعي به آساني انجام شده و از سوي ديگر، توانايي نظارت و كنترل بر اطلاعات به اشتراك گذارده شده از جانب دولتها به نحو چشمگيري كاهش ميبايد و اين امر مطلوبيت استفاده از اين رسانهها را براي مردم افزايش ميدهد. مردم ديدگاههاي خود را به طور گسترده در وبنوشتها، شبكههاي اجتماعي، دنياهاي مجازي (Virtual Worlds) مطرح ميكنند؛ زيرا اين فضاها معطوف به محتواهاي توليدشدۀ كاربران است و جذابيت بسياري براي آنها دارد (Kaplan & Haenlein, 2010: 65).
2. انواع رسانههاي اجتماعي
به طور كلي دو دسته رسانۀ اجتماعي وجود دارد:
الف. رسانه اجتماعي عمومي (Public Social Media): رسانههايي هستند كه عموم مردم از طريق اينترنت به آن دسترسي دارند و محدوديت خاصي براي عضويت در آنها وجود نداشته و عمدتاً به شكل رايگان به مخاطبان خدمات ارائه ميدهند.
ب. رسانههاي اجتماعي سازماني (Organizational Social Media): رسانههايي هستند كه درون مؤسسات و سازمانها براي استفاده كاركنان ايجاد ميشود. اين رسانهها عمدتاً از طريق شبكههاي داخلي و با هدف تسهيل ارتباطات درونسازماني به وجود ميآيد (Galagan, 2010: 32).
در ادامه، به اجمال، اشكال مختلف رسانههاي اجتماعي معرفي ميگردد كه ميتواند بيشتر داراي كاربرد عمومي باشد.
1-2. رايانامه (ايميل)
قديميترين شكل از رسانههاي اجتماعي است كه استفاده از آن به 15 سال قبل بازميگردد. امروزه بيشتر افراد كه با اينترنت سروكار دارند، از رايانهنامه استفاده ميكنند و بسياري از محتواي توليد شده در فضاي مجازي از طريق رايانامهها منتقل و دريافت ميشود. امروزه كاربرد رايانامه براي ارتباطات به اندازه تلفن است و براي اطلاعرساني، هماهنگي فعاليتهاي اجتماعي، بسيج افكار عمومي، ايجاد احساس وحدت و تقويت روابط افراد و... كاربرد دارد (Postman, 2009: 4-9).
2-2. جستوجو
جستوجو يكي از ابزارهاي مهم رسانههاي اجتماعي است. با گسترش اينترنت، موتورهاي جستوجو نيز گسترش يافتند و هرچند در ابتدا تنها بر پايۀ جستوجو در متون بنا نهاده شده بودند، امروزه بيشتر موتورهاي جستوجو در ميان انبوهي از اطلاعات با اشكال مختلف قابليت عمل دارند. موتورهاي جستوجو از آنجا كه اولويتهاي جستوجوكنندگان را سازماندهي ميكنند و نتايج يكساني در اختيارشان قرار ميدهند، از ابزارهاي مهم فضاي مجازي هستند كه ميتواند در بسيج مردم و نيروها در جهت اقدامات خاص مؤثر باشند (Safko & Brake, 2009: 6-10). به عبارت ديگر، سلايق مردم از طريق جستوجو در فضاي برخط به شكل واحدي شكل داده ميشود و مردم ناخواسته به سمت ايدههاي واحدي سوق داده ميشوند.
3-2. وبنوشتها
وبنوشتها ،رسانههاي فردي هستند كه نظرهاي شخصي آنها را منعكس كرده و در اختيار ديگران قرار ميدهند. افراد از طريق وبنوشت نظرهاي خوانندگان خود را ميگيرند و پاسخ ميدهند. بسياري از افراد نيز امروزه وبنوشتهايي دارند كه طيف گستردهاي از مسائل مانند خاطرات روزانه گرفته تا نظرهاي نويسنده پيرامون پديدههاي مختلف نظير مسائل سياسي، اجتماعي اقتصادي و... در آن انعكاس مييايد كه اين مطالب ميتواند از سوي خوانندگان واكنشهاي مختلفي به وجود آورد. وبنوشتها ميتواند مجامعي مجازي براي اشتراكگذاري ايدههاي مختلف توسط افراد به وجود آورد. اين ابزار نيز توانايي اثرگذاري فوقالعادهاي در زندگي اجتماعي به دست آورده است (Jue & marr, 2010: 15)
4-2. ويكي
ويكي (Wiki)، شكلي از رسانههاي اجتماعي است كه وبگاهي را در اختيار كاربران قرار ميدهد و به شكلي انعطافپذير مشاركت آنها را در بيان و توضيح مسائل مختلف، تسهيل ميسازد. كاربران ميتوانند از طريق ويكيها به شكل انباشتي اطلاعات ديگران را استفاده و تكميل كنند. در اين شكل از رسانهها كاربران ميتوانند پروژهاي واحد را انجام دهند و در مورد مسئله اجتماعي، سياسي و... نظرهاي خود را انتقال دهند و حتي تصميمگيري و تصميمسازي كنند. به عبارت بهتر، ويكيها ابزار ايجاد طوفان فكري (Brainstorm) در فضاي مجازي هستند (Jue & marr, 2010: 47).
5-2. پادپخشها
پادپخش (Podcast) پروندهاي صوتي است كه به منظور اطلاعرساني در وبگاههاي اينترنتي براي دريافت قرار داده ميشود و به شكل شفاهي اطلاعاتي را در اختيار اشخاص قرار ميدهد. هدف اطلاعرساني به شيوههاي جديد، متفاوت و البته اثرگذار است كه ميتواند احساسات را نيز به مخاطب منتقل كند و قابليت بسيجكنندگي بيشتري نسبت به متن دارد (Safko & Brake, 2009).
6-2. اشتراكگذاري رسانهاي
اشتراكگذاري رسانهاي (Media Sharing)، مسير ارتباطي مخاطبان رسانههاي اجتماعي است كه شامل اشتراكگذاري تصاوير و فيلمهاست. اين شيوه به شكل غير زباني به انتقال مفاهيم و پيامها كمك ميكند؛ براي مثال، انعكاس تصاوير مربوط به سركوب پليس و نيروهاي امنيتي و فيلمهاي مرتبط با اين تظاهرات در شبكههاي اجتماعي قابليت بسيار زياد اثرگذاري بر مردم را دارد و ميتواند آنها را براي انجام اقداماتي مختلف بسيج كند و فضاي عاطفي و احساسي خاصي در حمايت و يا نفرت از عمل مشخص به وجود آورد.
7-2. خبرخوان
خبرخوان (RSS)، ابزاري براي اطلاعرساني به كاربر در مورد به روز شدن وبنوشتها، وبگاهها و يا ديگر ابزارهاي برخط است. اين ابزار باعث مراجعه سريع كاربران به محتواي توليد شده ميشود و اثرگذاري محتوا را تسهيل و تسريع ميكند. اين ابزار ميتواند خلاصهاي از محتوا را نيز به كاربر نشان دهد و وي را در انتخاب مطالب مورد علاقه كمك كند و سرعت مراجعه به محتوا را در كاربران به نحو قابل ملاحظهاي افزايش دهد (Safko & Brake, 2009).
8-2. تلفن همراه
امروزه بيش از 90 درصد مردم در كشورهاي مختلف از تلفن همراه خود براي حضور در رسانههاي مجازي و اجتماعي استفاده ميكنند. تلفن همراه وسيلۀ دريافت محتواي توليدشده در فضاي رسانههاي اجتماعي است و خود نيز وسيلۀ اطلاعرساني و ارتباطگيري با ديگران است و اشكال مختلف پيامهاي متني و چندرسانهاي از طريق اين ابزار منتقل ميشود. سهولت استفاده، ارزان و در اختيار بودن اين وسيله به محبوبيت و البته اثرگذاري آن در فضاي رسانههاي اجتماعي ميافزايد (Van Zyl, 2009: 910).
9-2. شبكههاي اجتماعي
شايد مهمترين بخش از رسانههاي اجتماعي، شبكههاي اجتماعي (Social Networks) باشند. اين شبكهها مبتني به تبادل اطلاعات بين افراد در فضاي مجازي است. شبكههاي اجتماعي اين قابليت را به كاربران ميدهد كه اطلاعات خود شامل تصاوير، فيلمها، و... را كه در نهايت باعث تقويت روابط افراد ميشود، به اشتراك بگذارند. شبكههاي اجتماعي محبوبترين بخش از رسانههاي اجتماعي هستند كه ميتواند به شكل فردي و نيز حرفهاي مورد استفاده قرار گيرد. استفاده از اين شبكهها بسيار متداول است و دو سوم افرادي كه از اينترنت استفاده ميكنند، به اين شبكهها مراجعه ميكنند. از معروفترين اين شبكهها ميتوان به فيسبوك و توئيتر اشاره كرد كه نقش مهمي در گسترش ايدههاي انقلابي به عنوان ابزار در تحولات كشورهاي عربي داشتهاند. اين شبكهها، كاربران مختلف با عقايد متفاوت را به هم مرتبط ميسازند و ارتباطات ميان آنها را تسهيل ميكنند و آنها را از نظرهاي ديگران مطلع ميگردانند و ميتوانند وسيلۀ اطلاعرساني، خبررساني و نيز افزايش داناييهاي افراد گردند.
3. ويژگيهاي رسانههاي اجتماعي
رسانههاي اجتماعي بر دو ويژگي اساسي استوارند: اول، ارتباط (connection) و دوم، تسري (contagion). ارتباط به معناي توسعۀ شبكهها، الگوها و جوامع انساني است. رسانههاي اجتماعي به كاربران اين قابليت را ميدهد كه بتوانند شبكههاي پيچيده را در روابط كوتاه و بلندمدت به كار برند. تسري نيز به معناي "سياليت" و انتقال دادهها و اطلاعات است. رسانههاي اجتماعي كاربران را قادر ميسازند به اطلاعات به شكل كارآمد و گسترده دسترسي داشته باشند (Christakis & Fowler, 2009).
به طور كلي رسانههاي اجتماعي داراي ويژگيهاي زير هستند:
1-3. محتواي اين رسانهها توسط مردم ايجاد ميشود و مردم به بيان ديدگاهها و عقايد خود ميپردازند. اين رسانهها به مردم اين امكان را ميدهند تا در جوامع برخط و از طريق وبگاهها، وبنوشتها و... مشاركت داشته باشند.
2-3. رسانههاي اجتماعي باعث ارتباط مردم با يكديگر ميشوند. مردم از فضاي مجازي با هم در ارتباط قرار گرفته و روابط خود را تنظيم و گسترش ميدهند و از اين منظر، اين رسانهها جنبهاي پويا پيدا ميكنند.
3-3. همكاري و همافزايي از ويژگيهاي رسانههاي اجتماعي است. اين همافزايي سبب پيشبرد و توسعه امور و اقدام در موارد مقتضي است. مردم از طريق اين رسانهها داشتههاي خود را به اشتراك ميگذارند و داشتههاي ديگران را ارزيابي و به كار ميگيرند.
4-3. از ديگر ويژگيهاي رسانههاي اجتماعي امكان واكنشدهي افراد به محتواي توليد شده و بازجهتدهي يا اتخاذ موارد مطرح شده در آن رسانه است. اين مسئله مردم را توانمند در اثرگذاري در فرايندهايي ميسازد كه امكان تحقق آن در دنياي واقعي نيست؛ اين مسئله سبب احساس مشاركت در افراد و انگيزهاي براي ترجمه آن در دنياي واقعي و احتمالاً اقدام در صحنۀ اجتماعي است.
5-3. سازماندهي و بسيج افراد يكي از مهمترين قابليتهاي رسانههاي اجتماعي است. مرتبط ساختن افرادي كه اهداف مشترك با هم داشته و براي رسيدن به آن تلاش ميكنند، از ويژگيهاي اين رسانههاست و نقش عمدهاي نسبت به ابزارهاي سنتي بسيج مردم براي اقدامات اجتماعي دارد. اين ويژگي در انقلابهاي اجتماعي ـ سياسي كاركرد خود را به شكل گسترده نشان داده است.
6-3. سرعت اطلاعرساني و كمهزينه بودن اين رسانهها و پنهان بودن هويت افراد به تقويت اقدامات آنان در محيط واقعي كمك شايان توجهي ميكند و باعث تأثير بيشتر اين فعاليتها ميشود (Li and Bernoff, 2008).
مسلماً رسانههاي اجتماعي ميتواند در تحولات جوامع كنوني در ميانمدت و بلندمدت اثرگذار باشد. اما در ميزان اثر اين پديدههاي جديد بايد با دقت بيشتري سخن به ميان آورد؛ زيرا عمدتاً اين رسانهها به شكل غير مستقيم و ابزاري، در تحولات اجتماعي ـ سياسي جوامع اثرگذارند. اثرهاي اين رسانهها طيف گستردهاي از مسائل را شامل ميشود: رسانههاي اجتماعي ميتواند در بسيج مردم مؤثر باشند و آنها را سازماندهي كنند؛ روابط انساني را تسهيل، تسريع و تكثير كنند و ميان افراد اعتمادسازي و ارتباطات ميان آنها را حفظ كنند. در مجموع چنان كه ذكر شد، اين رسانهها نقش ابزاري بيشتري را دارند. افراد به هنگام استفاده از اين ابزارها به دنبال اشتراك هويتي براي خود و يافتن افرادي براي همدردي (در مسائل مشترك از جمله تحولات اجتماعي مدنظر) هستند. آنها تلاش ميكنند نظرهاي ديگران را در مورد عقايد خود درك كنند و به آنها پاسخ دهند. اين مسئله ميتواند باعث اصلاح رفتار، تعديل آن و يا تقويت و افزايش كارآمدي رفتاري مشخص گردند (Kim et al, 2009: 967).
افراد از طريق اين رسانهها در مورد ابتكارات خود با ديگران مباحثه ميكنند و شيوههاي عمل اجتماعي خود را بهبود ميبخشند. از آنجا كه سرعت بازخوردگيري در اين شبكهها به شدت بالاست، قابليت آزمون نظرها به شكل عملي نيز تسريع شده و ميتواند در فاصله چند ساعت افراد نظرهاي بسياري از كاربران را دريافت دارند. در انقلابهاي اخير كشورهاي خاورميانه بسياري از انقلابيها از اين شيوهها براي آموزش ساختن بمبها و نارنجكهاي دستساز و شيوههاي مقابله با حكومت استفاده كنند. از سوي ديگر، بايد توجه كرد دولتها نيز ميتوانند از طريق اين رسانهها اقدامات مخالفان را رصد كنند و از تاكتيكهاي آنها مطلع شوند و در جهت خنثيسازي آن اقدام كنند.
4. ارائۀ مؤلفههاي چارچوب نظري
اثرگذاري مطلوب رسانههاي اجتماعي در عالم خارج و اقدام عملي براي تغييرات اجتماعي مستلزم وجود سه عامل مشخص است: اولين مسئله وجود ارتباطات است. اين عامل به معناي استفاده از رسانههاي اجتماعي به منظور انتقال پيام است. اين مرحله ميتواند شامل مذاكره، محاوره و دريافت بازخورد باشد. دومين مسئله همكاري است كه همراهي ديگران در رسانههاي اجتماعي به منظور رسيدن به هدفي مشخص در عالم واقعي است. اين عامل با انتقال و اشتراكگذاري دانش و ايجاد زيرساختهاي عمل جمعي عجين شده است. عامل سوم فراگيري و گسترش تجربيات افراد از طريق اقدامات برخط و در فضاي مجازي است. مجموعه اين شرايط باعث افزايش كارآمدي عمل اجتماعي مردم در دنياي واقعي با بهرهگيري از امكانات دنياي مجازي است. چارچوب نظري ارائه شده در اين مقاله در محورهاي مطرح شده به شكل زير قابل بررسي و مطالعه است. به عبارت ديگر، رسانههاي اجتماعي از طريق چهار فرايند كلي ميتوانند اثرگذاري خود بر تحولات اجتماعي را سبب شوند (نمودار 1):
1-4. ايجاد ارتباط
از ديدگاه نظري رسانههاي اجتماعي ميتواند باعث ايجاد روابط بين افراد شود و از اين طريق همكاري و همياري و مشاركت آنها را در امور مختلف افزايش داده، و مباحثات هدفمند را ميان افراد توسعه بخشد و امكان دستيابي همۀ افراد به تجربيات ديگران را فراهم آورد و از اين طريق باعث اثربخشي اقدامات آنها شود (Thevenot, 2007: 282-85). موفقيت راهبردهاي مبتني رسانههاي اجتماعي به ساخت و ايجاد روابط بين افراد (Relationship Building) بستگي دارد (Kane et al, 2009: 46). بسيج همگاني براي اقدام، نيازمند گسترش روابط و ارتباطات ميان افراد است. اين مسئله از طريق ارائۀ نظرها در محيطهاي مجازي و گرفتن بازخورد و يافتن نظرهاي گروههاي همفكر تقويت ميشود. از آنجا كه رسانههاي اجتماعي هيچ محدوديتي براي به اشتراكگذاري افكار و عقايد ندارند، اين عامل حائز اهميت بسيار است. لذا به اشتراكگذاري مسائل مختلف به اشكال مختلف در رسانههاي اجتماعي باعث تقويت دانش و آگاهي افراد در حوزههاي مختلف ميشود و اين امر باعث همافزايي گسترده و بسيج عمومي افراد و در نتيجه، افزايش كارآمدي جنبش اجتماعي ميشود. در حوزۀ ايجاد ارتباط بين افراد چند عامل مهم به وجود ميآيد كه تأثير بسزايي در تحولات اجتماعي خواهد داشت:
1-1-4. همكاري
گسترش روابط افراد باعث تقويت همكاري و همياري آنها ميشود و ميتواند سبب اصلاح، تقويت و حتي تغيير رفتار افراد شود. از آنجا كه عمدتاً افراد حاضر در شبكههاي اجتماعي در زمانهاي بحران هدف واحدي دارند، اين مشاركت و گسترش ارتباط باعث همافزايي آنها ميشود. همه اين مسائل در سايۀ افزايش ارتباطات ميسر است كه شبكههاي اجتماعي اين مسئله را به سادگي در دسترس قرار ميدهند. در اين شرايط گفتوگوهاي جمعي تسهيل ميشود كه نتيجۀ آن، افزايش تبادل آرا و افكار مردم و ايجاد زمينهاي براي عملكرد مؤثرتر و افزايش ارتباطات دنياي واقعي است كه در نهايت، اين فرايند زمينۀ تغييرات اجتماعي و انقلاب را نيز فراهم خواهد كرد. از آنجا كه در فضاي مجازي و رسانههاي اجتماعي نظام سلسله مراتبي بين افراد از بين ميرود و اشخاص آزادانه نظرهاي خود را بدون ترس ارائه ميكنند، امكان ايجاد همكاري و همدلي بين آنها تقويت ميشود.
2-1-4. اشتراكگذاري
در رسانههاي مجازي از آنجا كه قابليت به اشتراكگذاري دادهها و اطلاعات به شكل گسترده وجود دارد، مشاركت همگاني ايجاد و ميزان همافزايي مردم را در اقدامات افزايش ميدهد. اين مسئله در انقلابهاي سنتي به سختي قابل مشاهده بود و ابزارهاي سنتي به كار رفته به كندي ارتباطات را ميسر ميكند. امروزه اطلاعات و دادههاي به اشتراكگذاري شده به شكل لحظهاي در دسترس ميليونها مخاطب قرار گرفته و از اين منظر سهولت اقدام را سبب ميشود.
3-1-4. افزايش وابستگي متقابل افراد
رسانههاي اجتماعي با گسترش و فراگير شدن خود، باعث شدهاند افراد به شكل گسترده در آن حضور يافته و هويت مجازي براي خويش به وجود آورند؛ هويتي كه امكان جدايي آن از هويت واقعي فرد بسيار دشوار است و افراد فعاليت در اين رسانهها را بخشي از وجود خويش ميدانند. با اين شرايط علايق و همبستگيهاي به وجود آمده در رسانههاي اجتماعي ميتوانند همانند دنياي واقعي عميق و گسترده باشند و به وابستگي متقابل افراد كمك شاياني كنند. اين امر خود به افزايش همكاري ميان افراد ميانجامد. مسئله ايجاد وابستگي بين افراد از طريق رسانههاي مجازي با توجه به فضاي غير سلسله مراتبي بين اشخاص اهميت بيشتري مييابد. مردم صرفنظر از جايگاه و طبقۀ اجتماعي خود اظهارنظر ميكنند و حتي بدون محدوديتهاي مرسوم فضاي واقعي از تجربيات ديگران استفاده ميكنند (Jue & Marr, 2010: 45).
4-1-4. شكلگيري اجتماع
در نتيجۀ موارد مذكور، احساس ايجاد شكلگيري اجتماع (community) ميان افراد تقويت ميشود؛ به نحوي كه احساس تعلق به آرمان و اهداف مشخص ميان افراد گروههاي مختلف در فضاي مجازي، باعث تحرك به سمت ايجاد تحول و دگرگوني در جامعه و احياناً بروز انقلاب ميشود. مردم از طريق بيان آزادانۀ عقايد و وجود شفافيت در مباحث مطرح شده، احساس هويت مشترك ميكنند و امكان همكاري ميان آنها افزايش مييابد.
2-4. افزايش ارتباطات
از مهمترين كارويژههاي رسانههاي اجتماعي، تقويت و گسترش فضاي ارتباطي ميان افراد است. اين امر ميتواند اثر مستقيمي بر تغييرات اجتماعي بگذارد و بسيج مردمي را تقويت كند. اين مهم از طريق شيوههاي زير تحققيافتني است:
1-2-4. تسهيل و گسترش مباحثه
رسانهها ي اجتماعي امكان ابراز نظر ميان افراد را به شدت افزايش داده و مكالمات ميان افراد به شكل جمعي را تقويت ميكند. (Evans, 2008). منظور از مباحثه و مكالمه، تبادل اطلاعات و نظرها ميان كاربران فضاي مجازي است. ويژگي اصلي اين مكالمات و مباحثات، تعاملي بودن آن است؛ بدين معنا كه ارتباط ميان افراد يك طرفه نيست. از سوي ديگر، از آنجا كه اين دادهها و اطلاعات رد و بدل شده حاوي تحليلهاي افراد است و از صرف خبري بودن خارج ميشود، حائز اهميت بيشتر و توان اثرگذاري بيشتر در مخاطب است و ميتواند مورد استفاده انقلابيها قرار گيرد.
2-2-4. بازخورد
از ويژگيهاي بارز رسانههاي اجتماع امكان گرفتن سريع بازخوردهاي (Feedbacks) منتشر شده حتي در سطح وسيع است. امروزه ذيل اخبار، تصاوير، ويدئوهاي منتشر شده و تقريباً هر نوع دادهاي امكان نظردهي مخاطبان وجود دارد و اين امر باعث شده نظرهاي مختلف به سادگي اخذ شود و در يك فرايند تعاملي استفاده شود. ايجاد پاتوقهاي (Forums) مختلف در بسياري از حوزهها بدين منظور در اينترنت صورت گرفته است. با توجه به اين امكانات، افراد انگيزۀ بيشتري براي مشاركت در فضاي واقعي پيدا ميكنند.
3-2-4. سهيم شدن مردم در تصميمات
در رسانههاي اجتماعي مردم خود را در تصميمات اتخاذ شده سهيم ميدانند و در فرايند امور به شكل مستقيم و غير مستقيم حضور دارند. از اين جهت امكان عمل كردن به اين تصميمات در فضاي واقعي نيز افزايش مييابد. اين امر سبب افزايش مسئوليتپذيري افراد در فضاي واقعي شده و احساس جامعه بودن را ميان آنها تقويت ميكند. از آنجا كه هويت افراد در فضاي مجازي ميتواند محفوظ بماند، اين مشاركت بدون هراس از مسائل مختلف از جمله تحت تعقيب قرار گرفتن از سوي دولت انجام ميشود (Galagan, 2010: 29-31).
4-2-4. شفافيت
رسانههاي اجتماعي محدوديتهاي فضاي واقعي و رسمي را ندارند و افراد بدون خودسانسوري خاص، ايدهها و نظرهاي خود را مطرح ميسازند. در اين فضا درخواستها و مطالبات به شكل صريح و روشن مطرح و راهحلهاي ارائه شده نيز بسيار شفاف است. اين مسئله انگيزۀ استفاده از اين رسانهها را افزايش ميدهد و تمايل كاربران براي ورود به مباحثات را تقويت ميكند.
3-4. افزايش دسترسي
دسترسي به اطلاعات در سايۀ محيطهاي مجازي گسترش قابل ملاحظهاي يافته است. از سوي ديگر، اين اطلاعات با سرعت و با سهولت منتقل ميشوند. اين امر در ايجاد تحولات ساختاري در جامعه بسيار مهم است. مسئلۀ افزايش دسترسي در مؤلفههاي زير تجلي مييابد:
1-3-4. تقويت ارتباطات دروني (Interconnectivity)
دسترسي افراد به يكديگر در رسانههاي اجتماعي به نسبت فضاي واقعي و ساير رسانهها افزايش مييابد. امروزه مردم بيش از آنكه به شكل چهره به چهره يكديگر را ببينند، در سايۀ تحولات فناورانه از طريق ابزارهاي مختلف در ارتباط هستند كه البته رسانههاي اجتماعي باعث شكلگيري ارتباطات جمعي به شكل لحظهاي و آني نيز شده است. افراد در پاتوقهاي اينترنتي و نيز در شبكههاي اجتماعي ميتوانند با صدها نفر در يك لحظه تبادلنظر كنند و از اين طريق، دسترسي آنها به تعداد قابل توجهي از افراد گسترش يافته است. اين امر باعث ايجاد جوامع مجازي بين افراد و تقويت حس همكاري ميان آنها ميشود.
2-3-4. بررسي يافتههاي شخصي
رسانههاي اجتماعي اين فرصت را به كاربران ميدهد تا اطلاعات خود را به محك و ارزيابي ديگران برسانند و نسبت به صحت و سقم آنها در فضاي مجازي اطلاعات كسب كنند و احياناً روشها و دادهها خود را اصلاح كنند. اين امر با صرف كمترين هزينه صورت ميگيرد و در عين حال ميتواند كارآمدي بالايي داشته باشد.
3-3-4. دانشافزايي
افزايش دسترسي به اطلاعات از طريق رسانههاي اجتماعي باعث توسعه و رشد دانش افراد ميشود. افراد مسائل مختلفي را از طريق اين رسانهها آموزش ميبينند و شيوۀ حل مسائل خود را تقويت ميكنند. از آنجا كه افراد تجارب خود را در دنياي واقعي كسب كردهاند، گسترش اين تجربيات به ديگران ميتواند از طريق شبكههاي اجتماعي و ابزارهاي ديگر نوين ارتباطي صورت بپذيرد و اثر بيشتري در حوزه تغيير و تحولات اجتماعي داشته باشد (DiMicco et al, 2008: 5-9).
4-3-4. حذف نظام سلسلهمراتبي بين افراد
معمولاً افراد در رسانههاي اجتماعي فارغ از طبقه، ميزان تحصيلات، شغل جايگاه اجتماعي و... حضور دارند و فضاي مجازي احساس برابري خاصي به افراد ميدهد كه ميتوانند آزادانه دادههاي خود را تبادل كنند و محدوديتهاي رسانههاي سنتي وجود ندارد. اين امر ارتباطات مستقيم بين افراد را توسعه ميدهد و اثرگذاري آنها، تقويت شبكههاي افراد را با شيوههاي غير رسمي مجازي افزايش ميدهد.
4-4. افزايش كارايي
مجموعه عوامل پيشگفته باعث افزايش كارآمدي اقدام در فضاي رسانههاي اجتماعي ميشود. رسانههاي اجتماعي سبب ايجاد رابطۀ بهتر ميان افراد، در نتيجه گسترش همكاري آنها و در نهايت همافزايي و گسترش دسترسي آنها به دادهها و شيوههاي اقدام مؤثرتر در سطح اجتماع ميشود. اشتراك داشتهها و اطلاعات با ديگران، دانشافزايي و مديريت دانش و استفاده بهتر از تجارب ديگران ميشود كه نتيجۀ آن افزايش كارآمدي خواهد بود. اين مسئله در چارچوب محورهاي زير قابل بررسي است:
1-4-4. افزايش خلاقيت و نوآوري
رسانههاي اجتماعي با مجموعه ويژگيهاي خود سبب افزايش خلاقيت افراد در شيوههاي برخورد با مسائل و مشكلات در جهت تحولات اجتماعي ميشود. اين مسئله با مديريت ارتباطات كارآمد و امكان هماهنگي گسترده با تعداد وسيعي از افراد، شبكهسازي در دنياي مجازي و واقعي، تسهيل جذب افراد، هويتبخشي به آنها، ايجاد اجتماع مجازي با هويت مشترك، باعث تسهيل و افزايش كارآمدي رفتارهاي اجتماعي افراد ميشود.
2-4-4. افزايش سرعت عمل
مسلماً پيامها و دادهها در رسانههاي مجازي و ابزارهاي مرتبط با آن با سرعت بسيار منتقل ميشوند و ميتوانند در يك لحظه، تعداد بسياري را تحت تأثير قرار دهند و باعث اقدام آنها گردند. در شرايط انقلابي و در فضايي كه عمدتاً رسانههاي اصلي كشور در اختيار دولتهاست، مردم با روي آوردن به شبكههاي مجازي تلاش ميكنند با سرعت قابل توجهي پيامهاي خود را منتقل كنند و باعث حركت بيشتر در جهت اهداف خود گردند.
5. بيداري اسلامي و رسانههاي اجتماعي
چنان كه ذكر شد، يكي از بارزترين ويژگي رسانههاي اجتماعي، دسترسپذير ساختن سريع و با حداقل هزينۀ كليۀ اطلاعات برخط است كه بسياري از نمونههاي آن را در وبگاههاي شبكۀ جهاني اينترنت شاهد هستيم. اين قابليت دسترسي همگاني است و هيچ گونه تبعيضي در آن اعمال نميشود. جالبتر اينكه اگر صاحبان منابع اطلاعات، راساً يا به واسطۀ ديگران، به ويژه متصديان شبكههاي اطلاعرساني رايانهاي، با اجراي تمهيدات گوناگون سختافزاري و نرمافزاري، سعي در تحديد اين ميزان دسترسپذيري داشته باشند، توفيق چنداني نمييابند؛ زيرا اين فضا به همان راحتي انواع ابزارهاي خنثيكننده را در اختيار همگان قرار داده است. به عبارت ديگر، تقريباً چيزي به نام تحديد دسترسي به اطلاعات در فضاي سايبر معنا ندارد ( Sofaer, 2002: 2084).
اين مسئله به روشني سبب ميشود نقش فضاي سايبر و شبكههاي مختلف مجازي در روند بيداري اسلامي مشاهده شود. همانطور كه اشاره شد، فضاي سايبر دنياي بيكراني از امكانات و قابليتهاي بيشمار است كه بدون محدوديت در دسترس همگان قرار دارد و هر كس با هر انگيزه و هدفي ميتواند از اين امكانات بهرهبرداري كند. بيترديد جنبشهاي جديد هم خود را از اين قاعده مستثني نميدانند. آنها همانند همه اين حق را براي خو د قائل ميشوند كه از امكانات بيشمار اين فضا در راستاي تحقق اهدافشان بهرهبرداري كنند.
در باب ارائۀ شواهد عيني براي مدل ارائه شده، لازم است در ابتدا كلياتي پيرامون استفاده مردم از رسانههاي اجتماعي در كشورهاي دستخوش تحولات بيان شود. به طور كلي، بين 55 تا 75 درصد مردم اين كشورها زير 30 سال سن دارند. همچنين 66 درصد كاربران تونسي و 70 درصد مصري زير 34 سال سن دارند و طبعاً جميعت جوان تمايل بسياري به استفاده ابزارهاي جديد دارند. در اين بين سهم زنان نيز قابل تأمل است. 41 درصد زنان تونس و 36 درصد زنان مصر عضو فيسبوك هستند. منبع خبري بيشتر آنها اينترنت و فضاي مجازي و نه منابع رسمي است. از سوي ديگر، در مصر 93 درصد مردم و در تونس 67 درصد مردم داراي تلفن همراه هستند. سابقۀ استفاده از وبنوشتها و وبگاهها در اين كشورها گسترده است و تعدادي از وبنوشتنويسها نيز زنداني بودند. لذا نميتوان مردم اين كشورها را از رسانههاي اجتماعي بيگانه دانست.
چنان كه ذكر شد، يكي از كاربردهاي رسانههاي اجتماعي افزايش ارتباط ميان افراد است. در اين راستا، در كشورهاي عربي خاورميانه و شمال آفريقا از رسانههايي نظير يوتيوب استفاده گسترده شد. انواع ويدئوهاي يوتيوب از تحولات انقلابيها در غياب رسانههاي رسمي و سنتي عبارت بودند:
1. صحنههاي اعتراض و تظاهرات و اجتماعات مردم؛
2. انتشار نظرهاي مردمي راجع به تحولات؛
3. اظهارنظرهاي كارشناسان و نخبگان پيرامون تحولات؛
4. قطعات موسيقي و ويدئوكليپهاي انقلابي.
اولين تصاوير از تجمع گستردۀ مردمي در ميدان تحرير قاهره كه توسط دوربينهاي مبتدي گرفته شده بود: در يوتيوب 600 هزار بار، در شبكه آرتي 1200000 بار، در شبكه الجزيره انگليسي 300 هزار بار، و در رويترز 200 هزار بار ديده شد. مردم با استفاده از ابزار رسانههاي اجتماعي محل تجمعات و راهپيماييها را اطلاعرساني ميكردند و شيوۀ ساخت نارنجكهاي دستساز و بمبهاي آتشزا را آموزش ميدادند. زنان در مصر مناطق ناامن را روي نقشههاي مجازي منتشر ميكردند و از طريق توئيتها پيامك ارسال ميكردند.
چنان كه در مدل ارائه شده آمد، بخش ديگري از كاركرد رسانههاي اجتماعي افزايش دسترسي و ارتباط ميان افراد است. در اين راستا نيز توجه به موارد عيني در انقلابهاي مصر و تونس به عنوان نمونه راهگشا خواهد بود؛ براي مثال، در تحولات انقلابي منطقه 20 درصد ارتباطهاي وبگاههاي احزاب مصر به شبكههاي اجتماعي نظير يوتيوب، وبنوشتها، توئيتر، فيسبوك، بيبيسي و... وابسته بوده است. اين امر نشانگر آن است كه احزاب و گروههاي مصري نقش و اهميت شبكههاي اجتماعي و اثرگذاري و كارايي آنها را درك كردهاند. در اين ميان، حجم پايگاه اخوانالمسلمين در زمان انقلاب 60 درصد رشد داشت و بيشتر ارتباطهاي اين پايگاه نيز به وبگاههاي انگليسيزبان بود. اخوانالمسلمين شبكههاي اجتماعي بومي نيز با آدرسهاي (Ikhwantube.com) و (Ikhwanbook.com) ايجاد كردند. در جهت افزايش دسترسي و ارتباط ميان افراد در رسانههاي اجتماعي ميتوان به اين نكته اشاره كرد كه 90 هزار مصري در صفحات مرتبط فيسبوك براي تظاهرات و راهپيمايي روزهاي خشم نامنويسي ميكردند. در مصر يك هفته قبل از استعفاي مبارك تعداد توئيتها در مورد تغيير نظام از دو هزار و 300 به 230 هزار رسيد. كليپهاي صحنههاي مبارزه و مقاومت مردم 5/5 ميليون بار ديده شد.
در باب افزايش كارآمدي نيز كه در مدل مورد ارائه اين مقاله بحث شد، ميتوان به پالايش (سانسور) شدن پايگاهها و شبكههاي اجتماعي در راستاي جلوگيري از اثرگذاري آنها نيز اشاره كرد. در اين راستا دستور مبارك براي قطع خدمات شركتهاي اينترنت به كُندي اجرا شد و پس از مدت اندكي مورد بياعتنايي قرار گرفت. پالايش (فيلترينگ) مردم را از پاي رايانه به خيابان ميكشاند و از سوي ديگر، اعلام حكومت نظامي نيز مردم را به فضاي مجازي بازميگرداند. در راستاي دور زدن پالايش اينترنت، جوانان و كارشناسان راههاي جديدي را ابداع ميكردند. بسياري از احزاب سرورهاي خود را به كشورهاي ديگر منتقل كردند كه اين شواهد حاكي از انتقال تجربيات فضاي رسانههاي اجتماعي، در فضاي واقعي دارد (Howard et al, 2011: 5-15).
برقراري ارتباط از طريق اينترنت و فضاي مجازي براي مردم كشورها ايدئال است؛ اين روش غير متمركز است و قابليت كنترل كمتري دارد و هويت افراد به راحتي فاش نميشود. در واقع، دسترسي آزاد را براي هر كس كه خواهان آن باشد، امكانپذير ميسازد. تسهيلات بسيار ديگري مانند پست الكترونيك، اتاقهاي گفتوگوي اينترنتي، گروههاي الكترونيك، محفلهاي اينترنتي و تابلوهاي اعلانات مجازي نيز از جمله اين امكانات هستند. بر اساس يك نظرسنجي، بيست درصد از مردم كشورهاي عربي اخبار خود را از اينترنت ميگيرند و 40 درصد نيز بيش از پنج ساعت از اينترنت استفاده ميكنند. اين امر بيانگر رشد استفاده از فناوري جديد در اين كشورها و استفاده از آن در پيشبرد انقلاب است (Telhami, 2011)؛ براي مثال، در انقلاب مصر مردم از شبكههاي اجتماعي نظير فيسبوك نهايت استفاده را بردند و تصاوير و نظرها و فيلمهاي خود را در صفحات فيسبوك منتشر كردند و به سرعت اين تصاوير، نظرها فراگير ميشد. مسلماً نميتوان گفت شبكههاي اجتماعي عامل انقلاب در اين كشورها بودهاند اما تأثير بسزايي در گسترش آن داشتهاند و به عنوان ابزار توسط انقلابيها به كار گرفته شدهاند و به نوعي تسهيلكننده آن بوده و ارتباطات ميان افراد را راحتتر كردهاند. از سوي ديگر توانستهاند از اين طريق قدرت بسيجكنندگي خود را به نمايش گذارند (Allagui, 2011: 1435-40).
مردم از طريق اين شبكهها شرايط سخت اقتصادي، سياسي و اجتماعي خود را به اشتراك گذاشتند و شبكههاي اجتماعي غير مجازي مانند خانواده، گروههاي همسالان و دوستان خود را در شبكههاي مجازي بازتوليد كردند و بر انسجام اجتماعي خود افزودند. دولتها اين پايگاهها را پالايش كردند، ولي ميزبانان اين فضاهاي مجازي به كشورهاي ديگر منتقل ميشد تا همۀ امكان دسترسي به اين شبكهها را داشته باشند (Doran, 2011: 42).
مردم كشورهاي خاورميانه از طريق رسانههاي اجتماعي شرايط سخت اقتصادي، سياسي و اجتماعي خود را به اشتراك گذاشتند و شبكههاي اجتماعي غير مجازي مانند خانواده، گروههاي همسالان و دوستان خود را در شبكههاي مجازي بازتوليد كردند و بر انسجام اجتماعي خود افزودند. ويژگيهايي نظير بدون مرز بودن فضاي رسانههاي مجازي، كاهش هزينۀ اقدامات، تأمين راحت امكانات مورد نياز، انعكاس جهاني تحولات داخلي اين كشورها، امكان هماهنگي لحظهاي، امكان جذب حاميان از سراسر جهان باعث ميشود رسانههاي اجتماعي بتوانند به عنوان ابزاري مناسب براي تحقق اهداف انقلابيها به كار رود.
مردم كشورهاي خاورميانه تحت تأثير مجموعه عوامل مختلفي (كه بررسي آن، موضوع اين نوشتار نيست)، دست به انقلاب و تغيير نظام سياسي خود زدند. در اين رابطه در بُعد سياسي ظلم، ستم و استبداد حاكمان، نبود مشاركت سياسي و مدني مردم، دولتهاي وابسته و دستنشانده، سركوب منتقدان و مخالفان، ناكارآمدي حكومت، فساد و تحقير گستردۀ مردمي سبب شد طبقات مختلف در برابر نظامهاي حاكم در كشورهايشان تظاهرات كنند. از سوي ديگر، در بُعد اقتصادي نيز مجموعه عواملي گسترده سبب بروز نارضايتي عمومي شد كه مهمترين آنها عبارتاند از: بيكاري گسترده جوانان، شكاف فقير و غني، نبود سرمايهگذاريهاي مولد خارجي، دولتهاي رانتير، بخش خصوصي ضعيف و نبود زيرساختهاي مناسب. در بُعد فرهنگي وابستگي حاكمان و تسلط فرهنگ غربي سبب شد بحران هويت گستردهاي ناشي از بحرانهاي كارآمدي و مشروعيت در جوامع عربي به وجود آيد؛ در اين ميان، اسلام به عنوان عامل رهاييبخش و دين هويتساز مطرح و توسط مردم به متن تحركات و خواستههاي آنان منتقل شد و نقش عمدهاي در پيروزي و تحقق انقلابهاي منطقه بازي كرد. رسانههاي مجازي در اين ساختار نقش تسهيلكنندۀ ارتباطات را بر عهده داشتند و باعث شدند به شكل ابزاري انقلابيها در رسيدن به اهداف ياري كنند. براساس مدل ارائه شده در اين مقاله، شبكههاي اجتماعي در تقويت ارتباطات بين مردم نقش مهمي دارند و مردم توانستند در قالب اين رسانهها همكاري خود را افزايش داده و تجارب خود را به اشتراك بگذارند. اين اشتراكگذاري هم باعث افزايش دانش و توانايي انقلابيها شد و هم باعث تحريك و تشجيع مردم براي اقدام و بسيج براي سرنگوني حكومتهاي فاسدشان شد. از سوي ديگر، افزايش ارتباطات مجازي سبب افزايش وابستگي متقابل و ايجاد جوامع مجازي شد و توانست بخش عمدهاي از افكار عمومي جهان را نيز به خود معطوف دارد. افزايش مشاركت عمومي در نحوۀ اقدام در ميدان تحرير قاهره و نيز تجمعات مردم در ساير كشورها و شفافيت به وجود آمده سبب افزايش خلاقيت و نوآوري و سرعت عمل تحولات شد. شبكههاي اجتماعي باعث تقويت پيوند مردم در فضاي عاري از طبقه و سلسله مراتب اجتماعي شدند و در نتيجه، نقش ابزاري مهمي در پيشبرد اهداف مردم و بسيج افكار عمومي بر عهده داشتند.
نتيجهگيري
رسانههاي مجازي باعث ايجاد تغيير و تحول در محيط اجتماعي و سياسي كشورها ميشود؛ زيرا برخلاف شيوههاي سنتي، ارتباطات افراد در فضاي مجازي با سرعت انجام ميشود، مباحثات مربوط در فضاي مجازي به شكل گسترده در وبنوشتها، پايگاهها، شبكههاي اجتماعي و... صورت ميپذيرد و با صرفهجويي در زمان كارآمدي تصميمات و اقدامات افزايش مييابد. تحولات اجتماعي معمولاً با سرعت زياد صورت نميپذيرد و مجموعۀ مسائل مختلفي در اتخاذ تصميمات دخيل هستند. اين تحولات مستلزم مشاركت و همكاري و حضور بخش عمدهاي از مردم و نيز سازماندهي اين افراد است كه به طور سنتي توسط يك رهبري مشخص و عمدتاً كاريزماتيك صورت ميگرفت اما در انقلابهاي اخير در خاورميانه اين رهبري وجود نداشته و انقلابها اصطلاحاً بدون سر بودهاند؛ با اين همه، وجود رسانههاي اجتماعي توانستهاند بخشي از اين خلأ را پر كنند. پوياييهاي فناورانه، تقويت رسانههاي اجتماعي كه باعث گسترش اشتراكگذاري دادهها و تجارب مردم و دانشافزايي آنها و اطلاعرساني گسترده شده و از اين طريق، هماهنگي و همكاري آنها را افزايش داده، نقش مهمي در پيشبرد انقلابها بر عهده داشته است. در واقع، رسانههاي مجازي تسهيلكننده تغييرات اجتماعي و نه علت آن، در انقلابهاي خاورميانه و بيداري اسلامي منطقه بوده است. مقالۀ حاضر نيز در صدد تبيين نظري نقش رسانههاي اجتماعي در شكلگيري تحولات انقلابي اخير در منطقه بود.
رسانههاي اجتماعي سبب افزايش ايجاد ارتباطات ميان افراد، گسترش تبادلات ميان آنها، امكان دسترسي افراد و گسترش كارآمدي اقدامات آنها در فضاي واقعي شده است. رسانههاي اجتماعي به شكلگيري جوامع مجازي و شكلگيري هويت مجازي كمك ميكند و همبستگي آنها در فضاي واقعي را تسهيل ميكند و از اين طريق، نقش قابل توجهي ـ و البته ابزاري ـ در شكلگيري انقلابهاي منطقه داشته است. قابل ذكر است نقش رسانههاي اجتماعي در اين تحولات براساس شرايط محيطي و ويژگيهاي هر كدام از كشورهاي مورد بحث متفاوت از ديگري بوده است. با اين حال، مدل ارائه شده در اين مقاله نقش رسانهها را در تحولات اين كشورها به شكل كلان نشان ميدهد.