علاقه و اعتماد به آراء مردم
او معتقد به مردم بود؛ حقیقتاً به آراءِ مردم اعتقاد داشت. او به نظر و به رأى مردم اعتقاد داشت که من در خطبه دوم در این باره مختصرى صحبت خواهم کرد به مردم از صمیم قلب علاقه داشت؛ به مردم عشق مىورزید و آنها را دوست مىداشت... امام به مردم اعتماد داشت. انقلاب که پیروز شد، امام مىتوانست اعلان کند که نظام ما، یک نظام جمهورى اسلامى است؛ از مردم هم هیچ نظرى نخواهد؛ هیچکس هم اعتراضى نمىکرد؛ اما این کار را نکرد.
درباره اصل و کیفیت نظام، رفراندم راه انداخت و از مردم نظر خواست؛ مردم هم گفتند «جمهورى اسلامى»؛ و این نظام تحکیم شد. براى تعیین قانون اساسى، امام مىتوانست یک قانون اساسى مطرح کند؛ همه مردم، یا اکثریت قاطعى از مردم هم یقیناً قبول مىکردند. مىتوانست عدّهاى را معیّن کند و بگوید اینها بروند قانون اساسى بنویسند؛ هیچکس هم اعتراض نمىکرد؛ اما امام این کار را نکرد. امام انتخابات خبرگان را به راه انداخت و حتّى عجله داشت که این کار هرچه زودتر انجام گیرد.
در انقلابهاى دنیا که البته غالباً هم کودتاست و انقلاب نیست کسانى که در رأس قرار مىگیرند و زمامدار مىشوند، براى خودشان یک سال، دو سال فرصت قرار مىدهند و مىگویند تا وقتى آماده براى رأىگیرى شویم، باید این مدّت بگذرد؛ اما همان را هم غالباً تمدید مىکنند! امام دو ماه از پیروزى انقلاب نگذشته بود که اولین انتخابات یعنى همان رفراندم جمهورى اسلامى را به راه انداخت. یکى، دو ماه بعد، انتخابات خبرگان قانون اساسى بود.
چند ماه بعد، انتخابات ریاست جمهورى بود. چند ماه بعد، انتخابات مجلس بود. در یک سال که همان سال 58 باشد امام چهار بار از آراء مردم براى امور گوناگون استفسار کرد: براى اصل نظام، براى قانون اساسى نظام که قانون اساسى یکبار خبرگانش انتخاب شدند، یکبار خود قانون اساسى به رأى گذاشته شد براى ریاست جمهورى و براى تشکیل مجلس شوراى اسلامى.(آیتاللّه خامنهاى، بیانات، سال1378، ص47\ خطبههاى نماز جمعه تهران، 14/ 03/ 1378)
عظمت روحى در مرگ فرزند
عزیزان من! در ایران، در آن دوران چهارده ساله بخصوص در این سالهاى آخر مبارزان اسلامى احساس تنهایى نمىکردند؛ همیشه احساس مىکردند که امام با آنها مرتبط و متّصل است. در ماجراى درگذشت فرزندش، یک بُعد دیگر از ابعاد این شخصیت عظیم آشکار شد. خیلىها بزرگند، عالمند، شجاعند؛ اما آن کسانى که این عظمتها در درون عواطف و در زوایا و اعماق دل آنها امتداد داشته باشد، خیلى زیاد نیستند.
مرد مسنّى در سنین نزدیک به هشتاد سال در آن زمان، وقتىکه فرزند فاضل و برجستهاش از دنیا رفت که در واقع پسر او هم یک پسر برجسته و یک فاضل و یک عالم ممتاز و یک امید آینده بود جملهاى که از او نقل شد و شنیده شد، این بود که «مرگ مصطفى از الطاف خفیّهى الهى است»! او این را مهربانى الهى و لطف پنهانى خدا تلقّى کرد؛ اینطور فهمید که خدا به او لطف کرده است؛ آن هم لطفى پنهانى! ببینید چقدر عظمت مىخواهد در یک انسان! این مصیبتها و این سختیها و این شدّتهایى که در دوران انقلاب بر این مرد بزرگ وارد آمد و او مثل کوه استوارى آنها را تحمّل کرد، ریشهاش در همین عظمت روحى است که در مقابل مرگ عزیزى اینچنین، چنین برخوردى پیدا مىکند.
بعد هم قضیه تبعید ایشان از عراق و شروع هجرت آن بزرگوار به کویت و سپس به فرانسه بود؛ که فرمود اگر به من اجازه اقامت در کشورى ندهند، فرودگاه به فرودگاه خواهم رفت و پیامم را به همه دنیا خواهم رساند. آن عظمت، آن شجاعت، آن شرح صدر، آن استقامت کمنظیر، آن قدرت رهبرى الهى و پیامبرگونه، باز خودش را در اینجا نشان داد. این هم بُعد جدیدى از ابعاد شخصیت آن بزرگوار بود. بعد هم که جریانِ آمدن ایشان به ایران و مواجهه با آن قضایا و تشکیل نظام جمهورى اسلامى بود. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1378، ص43\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
اقتصادی: خدمت به مستضعفان و محرومان و مظلومان
نزدیک چهل روز است که امام خمینى، آن بنده مطیع خدا، آن دشمن آشتىناپذیر مستکبران، آن طرفدار و خدمتگزار مستضعفان و محرومان و مظلومان، آن برافرازنده پرچم اسلام ناب محمّدى و افشاگر اسلام آمریکایى، آن فریادرس مسلمانان جهان، آن مجمع خصال والاى اسلامى و آن مسلمان کامل، در میان ما نیست. (آیتاللّه سید على خامنهاى، مکتوبات، سال1368، ص41\ پیام به حجاج بیتاللّه الحرام، 14/ 04/ 1368) اوّل انقلاب، براى کارهاى گوناگون و براى حمایت از مستضعفان و محرومان، امام دستورات فراوانى داد و کارهاى زیادى انجام گرفت.
مؤسّساتى مثل جهاد سازندگى، مثل بنیاد مسکن، مثل کمیته امداد، مثل بنیاد مستضعفان و جانبازان و مثل بنیاد پانزده خرداد، براى کمکرسانى به مردم تشکیل شد. مسائلى که براى امام در حاکمیت و در اداره کشور مطرح بود، اینها بود. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1378، ص45\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
سوم از مشخصههاى خطّ امام، عدالت اجتماعى و کمک به طبقات مستضعف و محروم است که امام آنها را صاحب انقلاب و صاحب کشور مىدانست. امام، پابرهنگان را مهمترین عنصر در پیروزیهاى این ملت مىدانست؛ همینطور هم هست و همانطور که گفتیم، امام به گفتن هم اکتفا نکرد. امام از همان اوّل انقلاب، جهاد سازندگى، کمیته امداد، بنیاد مستضعفان، بنیاد پانزده خرداد و بنیاد مسکن را به وجود آورد و دستورات مؤکّد به دولتهاى وقت داد.
عدالت اجتماعى، جزو شعارهاى اصلى است؛ نمىشود این را در درجه دوم قرار داد و به حاشیه راند. مگر مىشود؟! حالا عدّهاى از آن طرف در مىآیند که امام فرمود: انقلابِ ما انقلاب نان نیست، براى نان نیست! بله؛ انقلاب اکتبر روسیه که در سال 1917 پیدا شد، بهخاطر قطع شدن نان در شهرهاى اصلى آن روز مثلًا مسکو بود. اگر مردم آن روز نان داشتند همین نان معمولى آن انقلاب پیش نمىآمد. انقلاب ما اینگونه نبود، انقلاب ما براساس یک ایمان بود؛ اما معنایش این نیست که انقلاب نباید به زندگى مردم، به اقتصاد، به نان و به رفاه مردم بپردازد.
این چه حرفى است!؟ امام به این مسائل مىپرداخت و دستور مىداد و آنچه در درجه اوّل، مورد نظر امام بود، عبارت بود از طبقات محروم و مستضعف. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1378، ص47\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
سیاسی: اسلام، مردم، قانونگرایى و دشمنستیزى
خود ولایت هم ذوب در اسلام است. روزى که شهید صدر گفت: «در امام خمینى ذوب شوید؛ همچنان که او در اسلام ذوب شده است»، تنها شاخص صحت راه، شخص امام بود؛ نه قانون اساسى بود، نه جمهورى اسلامى بود، نه نظامى بود، نه دستگاهى بود. در صحنه آشفته هواها و جریانها و خطوط مختلف، یک قامتِ برافراشته و یک علمِ سرافراز وجود داشت و او امام بود؛ شهید صدر مىگفت در او ذوب شوید. راست هم مىگفت؛ ذوب در امام، ذوب در اسلام بود. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1383، ص46\ بیانات در دیدار نمایندگان هفتمین دوره مجلس شوراى اسلامى، 27/ 03/ 1383) و در جایی دیگر در مورد حضرت امام(ره) میفرمایند: امروز من در این مجمع عظیم، یک بُعد از شخصیت امام را به عرض شما برادران و خواهران و همه ملت ایران مىرسانم.
چون سیره امام بزرگوار فقط بیان شخصیت یک انسان نیست؛ بلکه راهنماى عمل همه ملت ایران و مسلمانان جهان است؛ راهنماى عمل همه کسانى است که مىخواهند در سایه اسلام، براى خود زندگى شایسته انسانى فراهم کنند... این بُعد از شخصیت امام عبارت است از اینکه امام در ساخت و مهندسىِ نظام جمهورى اسلامى، همه عناصر و اجزایى را که مىتوانست این نظام را استوار و ماندگار کند، مورد ملاحظه قرار داد و با مهارتِ تمام این عناصر اصلى را در درون این بناى شامخ و مستحکم کار گذاشت.
این عناصر اصلى عبارت است از اسلام، مردم، قانونگرایى و دشمنستیزى. امام بزرگوار در بناى نظام شامخى که به جاى رژیم پوسیده سلطنتى در ایران بر سر کار آورد، این عناصر و اجزا را با دقّتِ تمام کار گذاشت؛ در عملِ خود به آنها پایبند و متعهّد ماند و در پیام و بیان و تعالیمِ خود بر آنها پافشارى کرد. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1380، ص51\ بیانات در اجتماع زائران مرقد مطهّر امام خمینى (ره)، 14/ 03/ 1380)
مبارزه با استکبار
رهبر کبیر انقلاب اسلامى که خود را بسیجى مىشمرد و بدان افتخار مىکرد، جهانى را در مقابله با استکبار و قدرتهاى ستمگر عالم بسیج کرد و خواب راحت را از چشم زورگویان زدود و نور امید را که کلید همهى پیروزیها و پیشروىهاست، در دل ملتها تابانید. بىشک همه دستگاههاى استکبار نیز به آسانى نخواهند توانست بذرى را که او پاشیده، جمع کنند و بنایى را که او پىافکنده، ویران سازند؛ اگرچه بهشدت و قساوتى عنادآمیز، با نتایج و ثمرات جهاد بزرگ او در مبارزه و معارضهاند. (آیتاللّه سید على خامنهاى، مکتوبات، سال1368، ص168-167\ پیام به گردهمایى سراسرى فرماندهان بسیج، به مناسبت سالروز انتشار پیام رهبر فقید انقلاب براى تشکیل بسیج مستضعفان و گرامیداشت هفتهى بسیج، 02/ 09/ 1368)
رویگردانی از ریاست
در سال 1340 مرحوم آیتاللّه بروجردى مرجع تقلید درگذشت. مراجع بزرگوارى بودند که مطرح شدند و دوستانشان نام آنها را مىآوردند. اینجا صحنهاى شد براى اینکه این مرد امام بزرگوار به همه نشان دهد این درس اخلاقى که مىگفته است، فقط زبانى و به قصد یاد دادن به دیگران نبوده است؛ بلکه خود او اوّلین عامل به درسهاى تهذیب نفس است.
همه دیدند، همه فهمیدند و تصدیق کردند که این مرد از مقام و از مطرح شدن براى ریاست حتّى اگر آن ریاست، مرجعیّت باشد که یک ریاست روحانى و معنوى است روىگردان است و براى مقام و منصب و رتبه و شخصیت، هیچگونه تلاشى نمىکند؛ بلکه اگر دیگران هم بخواهند براى مطرح کردنش تلاش کنند، تا آنجایى که بتواند، مانع مىشود. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1378، ص42\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
شجاعت سیاسى
در اینجا بُعد جدیدى از شخصیت این مرد آشکار شد؛ بُعد قدرت رهبرى، شجاعت سیاسى، آشنایى با ریزهکاریهاى کارهاى دشمن، هوشیارى نسبت به هدفهاى دشمنان؛ این بُعد در عمل آشکار شد. سال 42 یعنى سال دوم مبارزه رسید که سال شدّت عملها و فشارها و کشتارها بود. آنجا امام مثل خورشیدى در آسمانِ امیدهاى ملت ایران ظاهر شد. در موضع یک مرد فداکار و یک آتشفشان؛ کسى که همه احساسات لازم براى یک مرد جهانى، یک مرد میهنى، یک مرد اسلامى در او جمع است؛ شجاعت لازم را دارد، قدرت بسیج عظیم مردم را دارد، صراحت لازم را دارد؛ چه در اوّل سال 42 که ماجراى حمله کماندوها به مدرسه فیضیه و حوزه قم پیش آمد و چه در پانزده خرداد سال 42 که عظمت امام در آنجا آشکار شد.
ملت ایران ناگهان احساس کرد که پشت و پناهى دارد؛ قلّهى عظیمى وجود دارد که مىتواند به او چشم بدوزد و به آن توجّه کند. امام در پانزده خرداد اینگونه در صحنه ظاهر شد. بعد از این ماجرا، زندان و تبعید و فشارهاى فراوان وجود داشت و امام در آن روز جوان نبود. براى ما که آن روز جوان بودیم، زندان رفتن و ماجراهاى مشکلى که پیش مىآمد، خیلى سخت نبود؛ بیشتر شبیه یک سرگرمى بود؛ اما امام در آن سال در سال شروع مبارزه شصتوسهساله بود.
در شصت و سهسالگى، این مرد با جوشش احساس خود مىتوانست احساسات یک ملت را به جوشش آورد. زندان رفتن و تبعید شدن براى کسى در آن سنین، کار آسانى نبود؛ اما این فداکارى و از خودگذشتگى و خطرپذیرى در این مرد آشکار شد. این هم بُعد جدیدى بود؛ یعنى مردى که در راه آرمانهاى بزرگ و در راه تکلیف شرعى، هیچ مشکلى نمىتوانست مانع راه او بشود. این جریان، در سال 42 و 43 به تبعید چهاردهساله امام، اول به ترکیه و بعد هم به عراق منتهى شد. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1378، ص43\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
شما باید شجاعتتان را حفظ کنید. این ملت و انقلاب و کشور، در درجه اول با شجاعت آن رهبر بزرگ- که شجاعتى شبیه پیامبران و اولیاى بزرگ خدا در او بود- و سپس با شجاعت یکایک آحاد این مردم توانست تا اینجا بیاید. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1368، ص414\ سخنرانى در دیدار با جمع کثیرى از اقشار مختلف مردم قم، بهمناسبت فرارسیدن 19 دىماه (سالروز قیام مردم قم)، 19/ 10/ 1368)
جمع بین زعامت و رهبری با زهد
آنچه که در دوره بعد از تشکیل نظام اسلامى، از ابعاد وجودى امام مشاهده شد، به نظر من به مراتب مهمتر و عظیمتر بود از آنچه که قبلًا دیده شده بود. در این دوران، امام این شخصیت برجسته و ممتاز در دو بُعد و دو چهره مشاهده مىشود: در دوران حکومت، یک چهره، چهره رهبر و زمامدار است؛ یک چهره، چهره یک زاهد و عارف. ترکیب این دو با هم، از آن کارهایى است که جز در پیامبران، جز در مثل داود و سلیمان، جز در پیامبرى مثل پیامبر خاتم)صلّى الله علیه و آله و سلّم) انسان نمىتواند دیگر پیدا کند. اینها حقایقى است که ملت ایران در طول سالهاى متمادى آنها را لمس کرده؛ ما هم که از نزدیک شاهدش بودیم و دیدیم.
تربیت اسلامى و قرآنى این است. امام به چنین چیزى همه را دعوت مىکرد؛ نظام اسلامى را براى تربیت انسانهایى از این قبیل مىخواست و مىپسندید؛ همانطور که خود او مظهر اعلاى آن بود. در چهره یک حاکم و زمامدار و رهبر، امامِ بزرگوار مردى هوشیار، باشهامت، باتدبیر، با ابتکار و دریادل بود. امواج سهمگین در مقابل او چیز کماهمیتى محسوب مىشدند. هیچ حادثه سنگینى نبود که بتواند او را شکست دهد و او را به خضوع در مقابل آن حادثه وادار کند.
در همه حوادث تلخ و سختى که در زمان دهساله رهبرىِ آن بزرگوار پیش آمد که خیلى زیاد هم بود امام از همه آنها بزرگتر بود. هیچکدام از این حوادث آن جنگ، آن حمله آمریکا، آن توطئههاى کودتا، آن ترورهاى عجیب و غریب، آن محاصره اقتصادى، آن کارهاى عظیم و عجیب و غریبى که دشمنان با شکلهاى مختلف مىکردند نمىتوانست این مرد بزرگ را دچار احساس ضعف و شکست کند، او از همه این حوادث، قوىتر و بزرگتر بود. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1378، ص43\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
دشمنشناسى
یک عنصر دیگر، دشمنشناسى و فریب نخوردن از دشمن است...امام، دشمن را مىشناخت؛ روشهاى سیاسى و روشهاى تبلیغاتى آنها را مىفهمید، مىشناخت و در مقابل آنها محکم مىایستاد. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1378، ص47\ خطبههاى نماز جمعه تهران، 14/ 03/ 1378) رمز اساسى کار و پیشرفت امام و موفقیتهاى الهى آن مرد بزرگوار و رهبر استثنایى، در این بود که دشمن را شناخت و با همه قدرت و استقامت، بدون کمترین اعتماد به او و تسلیم در مقابل او، ایستاد. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1371، ص38\ بیانات در دیدار مهمانان خارجى شرکتکننده در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام (ره)، 13/ 03/ 1371)
جهاد و هجرت
او با جهاد و هجرت که مؤمنان را در حیطه ولایت الهى قرار مىدهد، مصداق: «انّالّذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله» (انفال\72) شد. او با استقبال از خطر و جان برکف گرفتن در راه خدا، در زمره کسانى درآمد که ستایش الهى: «و من النّاس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله» (بقره\207) در وصف آنان سروده شده است. او با قیام تاریخیاش در راه خدا و تلاش بىنظیرش براى اقامه قسط و عدل و نجات مستضعفان از ظلم و تبعیض، پاسخى افتخارانگیز به نداى: «کونوا قوّامین للّه» (مائده\8) و «کونوا قوّامین بالقسط» (نساء\135) داد. او خشم و برائت نسبت به مشرکین و کفار عنود، و عطوفت و مودت نسبت به مسلمانان سراسر جهان را مصداق کاملى از: «اشدّاء على الکفّار رحماء بینهم» (فتح\29) ساخت. او با مناجات و تهجد و تضرع مخلصانه، در سلک: «عسى ان یبعثک ربّک مقاما محمودا» (136) درآمد. او آمر به معروف و ناهى از منکر و مجاهد فی سبیل الله بود.
او با قطع هر پیوندى که با پیوند محبت حق و فناى در حق ناسازگار بود، مصداق: «رضى الله عنهم و رضوا عنه اولئک حزب الله الا انّ حزب اللّه هم المفلحون» (مجادله\22) گردید. (آیتاللّه سید على خامنهاى، مکتوبات، سال1368، ص48-49\ پیام به ملت شریف ایران، در پایان چهلمین روز ارتحال حضرت امام خمینى (ره)،23/ 04/ 1368)
تعقیب اهداف اسلامى و حاکمیت آن در صحنه ایمان و عمل
من چند مشخّصه مهم را از مجموعهاى که ما آن را راه امام و خطّ امام به حساب مىآوریم، عرض مىکنم. چند مطلب از نظر امام، در درجه اوّل بود؛ اوّل، اسلام و دین بود. امام، هیچ ارزشى را بالاتر از ارزش اسلام به حساب نمىآورد. انقلاب و نهضت امام، براى حاکمیت اسلام بود. مردم هم که این نظام را قبول کردند، این انقلاب را به پا کردند و امام را پذیرفتند، براى انگیزه اسلامى بود. سِرّ موفقیت امام این بود که صریح و بدون پردهپوشى، اسلام را روى دست گرفت و اعلام کرد من مىخواهم براى اسلام کار کنم و همه چیز در سایه اسلام است.
قبل از دوران انقلاب ما کسانى در کشور ما و در بعضى کشورهاى دیگر بودهاند که حقیقتاً به اسلام اعتقاد داشتند، اما جرأت نمىکردند، یا نمىخواستند صریحاً اسلام را مطرح کنند؛ تحت نامهاى دیگرى وارد میدان مىشدند و عموماً شکست خوردند. علّت اینکه امام پیروز شد، چون هدف خود را که حاکمیت اسلام است، صریح بیان کرد. البته اسلام که امام فرمود، در دو بخش قابل توجّه است: یکى بخش اسلام در قالب نظام. امام، اینجا خیلى سختگیر بود و به یککلمه کم یا زیاد، راضى نمىشد؛ به یک مسامحه، چه در مسائل اقتصادى، چه غیره، راضى نمىشد.
همه جا مُرّ اسلام. نظام اسلامى، مجلس شوراى اسلامى، دولت اسلامى، قضاوت اسلامى و دستگاههاى گوناگون باید برطبق مصالح، خطّ اسلام و راه حاکمیت اسلام را دنبال کنند. امام، این را دنبال مىکرد و تا آنجا که توانست، تلاش کرد. چهره دوم در مورد پایبندى به اسلام، عمل فردى اشخاص است. در اینجا دیگر آن صلابت و قاطعیت و اعمال قدرت، وجود ندارد. اینجا موعظه، نصیحت، زبان خوش و امر به معروف است. امام، به این عقیده داشت. پس اوّل چیزى که در خطّ امام، مهم است، تعقیب هدف اسلامى و حاکمیت اسلامى در صحنه ایمان و در صحنه عمل است. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1378، ص46\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
رهبرىِ بىنظیر
آن بزرگوار، قوّت ایمان را با عمل صالح، و اراده پولادین را با همت بلند، و شجاعت اخلاقى را با حزم و حکمت، و صراحت لهجه و بیان را با صدق و متانت، و صفاى معنوى و روحانى را با هوشمندى و کیاست، و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیت، و ابهت و صلابت رهبرى را با رقت و عطوفت و خلاصه بسى خصال نفیس و کمیاب را که مجموعه آن در قرنها و قرنها بهندرت ممکن است در انسان بزرگى جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصیت آن عزیز یگانه، شخصیتى دست نیافتنى، و جایگاه والاى انسانى او، جایگاهى دور از تصور و اساطیرگونه بود.
او، رهبر و پدر و معلم و مراد و محبوب ملت ایران و امید روشن همه مستضعفان جهان و بخصوص مسلمانان بود. او، عبد صالح و بنده خاضع خدا و نیایشگر گریان نیمهشبها و روح بزرگ زمان ما بود. او، الگوى کامل یک مسلمان و نمونه بارز یک رهبر اسلامى بود. او، به اسلام عزت بخشید و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز درآورد. و او، ملت ایران را از اسارت بیگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصیت و خودباورى بخشید. و او، صلاى استقلال و آزادگى را در سراسر جهان سرداد و امید را در دلهاى ملل تحت ستم جهان زنده کرد.
و او، در عصرى که همه دستهاى قدرتمند سیاسى براى منزوى کردن دین و معنویت و ارزشهاى اخلاقى تلاش مىکردند، نظامى براساس دین و معنویت و ارزشهاى اخلاقى پدید آورد و دولت و سیاستى اسلامى بنیان نهاد. و او، جمهورى اسلامى را ده سال در میان طوفانهاى سهمگین و حوادث سرنوشتساز، قدرتمندانه اداره و حراست و هدایت کرد و به نقطهاى مطمئن رسانید. ده سال رهبرى او براى مردم و مدیران ما، یادگارى فراموشنشدنى و ذخیرهاى بس گرانبهاست...نه اینجانب که طلبهاى کوچک، با کاستیها و قصورهاى فراوان است، و نه هیچ فرد دیگرى در جمهورى اسلامى قادر نیست که به قله آن شخصیت ممتاز و استثنایى دست یابد و خود را با پدر و معمار انقلاب اسلامى و سازنده و پردازندهى جمهورى اسلامى مقایسه کند.
او، آن نخستین بود که دومین نداشت، و فاصله میان او و امثال اینجانب، فاصلهاى ژرف و ناپیمودنى است؛ لیکن اکنون این فرصت بزرگ و استثنایى براى امثال اینجانب وجود دارد که از آن ذخیره بسیار گرانبها، همچون ودیعهاى الهى و الهامى معنوى، بهرهمند گردیم. (آیتاللّه خامنهاى، مکتوبات، سال1368، ص4-3\ پیام به ملت شریف ایران در تجلیل از امام امت و تأکید بر وحدت و حفظ آمادگی مردم در صحنه، 18/ 03/ 1368)