در دو مقاله گذشته، از روابط غرب با كشورهاي خليجفارس، كه نتايج نسبتاً مشخصي نيز داشت، بحث شد، اما پيامدهاي جنگ ايران و عراق و مداخلۀ نيروي دريايي غرب در خليجفارس، كه در اين نوشته، بدان پرداخته شده است، آشكار نيست، حتي زمان احتمالي حل و فصل آنها را نيز نميتوان پيشبيني كرد. روي هم رفته به نظر ميرسد كه غرب و كشورهاي خليجفارس از پيامدهاي بحران جاري به جز در مواردي، مانند پيروزي ايران بر عراق يا پيروزي ايران در مجبور كردن نيروهاي آمريكايي و اروپايي به ترك خليجفارس تحت شرايطي كه در حكم شكست غرب بود، درسهاي مشتركي گرفتند. هر دو احتمال مزبور اكنون، ديگر نامحتمل و حتي ناممكن به نظر ميرسد، اما نكتۀ درخور توجه آنكه آمريكا مداخله خود را در خليجفارس تحت شرايطي آغاز كرد كه ميتوانست از آن خودداري كند. البته، در آينده نيز، بايد از آن دوري گزيند.
درست زماني كه آمريكا نيروهاي خود را به خليجفارس اعزام كرد، حوادث جنگ، موقعيت استراتژيك فوقالعاده حادي را پديد آورده بودند. سرعت و ماهيت جنگ ايران و عراق به نقطهاي رسيده بود كه اجراي طرح پرچمگذاري نفتكشهاي كويتي از سوي آمريكا را از حد پيشبيني شده سختتر كرده بود، آن هم درست زماني كه آمريكا با سلسلهاي از پيامدهاي اشتباهات دردناك خود روبهرو بود:
ـ دولت ريگان هنوز از آشفتگيهاي ناشي از آشكار شدن معاملات اسلحه با ايران رنج ميبرد.
ـ دولت و كنگره در مواجهه با دولتهاي جنوب خليجفارس با مشكلات نظامي و سياسي عمدهاي روبهرو بودند.
ـ آمريكا هنوز نميتوانست در حد وسيعي به دولتهاي متحد خود در خليجفارس سلاح بفروشد و با افشاي ماجراي مكفارلين از متحدان اروپايياش نيز دور افتاده بود.
ـ شوروي ميتوانست با مورد توجه قرار دادن اشتباهات آمريكا، روابط خود را با ايران بهبود بخشد.
ـ نيروهاي آمريكا بدون هيچ تحليل مناسبي از خطرهاي پيش رو، بدون تعريف روشني از منافع و تعهدات اين كشور، بدون حمايت مناسب تشكيلات بين سازماني، با يك درگيري نظامي عمده با ايران، وارد منطقۀ جنگي ميشدند.
هر چند اين اشتباهات در روابط با دولتهاي منطقه تنها به آمريكا محدود نميشود، اما اين كشور طي سال 1986 و اوايل سال 1987، به جاي اعمال سياستي مبتني بر روابط استراتژيك با ثبات با دولتهاي خليجفارس و متحدان غربياش، سياست يكجانبهاي مبتني بر منافع و مصالح مقطعي و الزامات سياست داخلي در پيش گرفت و براي آن هزينۀ گزافي پرداخت.
عمليات اسكورت از سوي آمريكا
اقدامات اوليۀ آمريكا در خليجفارس به هيچوجه اطمينان بخش نبود. دولت آمريكا در 14 ماه جولاي سال 1987 طي كنفرانسي مطبوعاتي اعلام كرد كه طي هفته آينده، اسكورت كشتيهاي پرچمگذاري شده كويتي را آغاز خواهد كرد و همچنين، كشتي آمريكايي بريجتون، (الركاه) از جمله نخستين كشتيهايي است كه پس از مينروبي مسير، اسكورت خواهد شد. از سوي ديگر، آمريكا طولاني شدن پاكسازي مسير اصلي عبور كشتيهاي كويتي از مينهاي ريخته شده و نزديكي بسيار زياد مسير عبور كشتيها به آبهاي ايران و ناامني آن را علت تأخير در آغاز عمليات اسكورت عنوان كرد.1
اين مسائل در حالي اعلام ميشد كه مسئولان آمريكا متوجه شدند كه هيچ يك از نه فروند كشتي جنگي آنها در خليجفارس مينروب نيستند و با وجود اينكه آماده اعزام پنج فروند بالگرد به منطقه بودند، اما هيچ بالگرد مينروب سي دراگون ام.اچ – 53 در منطقه وجود نداشت.2 بعدها، آمريكا اعلام كرد به دليل طرح كويت براي اجازه و مينروبهاي دانماركي و به دست آوردن پشتيباني فني اين كشور بود كه اعزام يك گروه دويست نفري و بالگردهاي آمريكايي به تأخير افتاد. در عين حال، تلاشهاي كويت براي مينروبي از منشور بينالمللي ويژهاي پيروي ميكرد. بخشي از كارها از سوي كارشناسان شوروي و هلند و بخش ديگري از سوي هجده نفر از كادر نيروي دريايي آمريكا با مينروبهاي عربستان انجام ميگرفت. مينهاي كشف شده مينهاي ام.او – 8 قديمي ساخت شوروي بودند كه ايران از كرۀ شمالي خريداري كرده بود. اين مينها در عمق 350 پايي كار گذاشته ميشدند و حاوي 250 پوند مواد منفجره بودند.3
پرچم آمريكا براي نخستين بار در 21 ماه جولاي سال 1987 بر فراز نفتكشهاي كويتي به اهتزاز درآمد و بدين ترتيب، عمليات اسكورت ـ كه در آن زمان، عمليات ارادۀ آهنين ناميده ميشد ـ آغاز شد. هرچند پيش از اين، آمريكا تقريباً چهار ماه فرصت داشت تا خود را براي نخستين اسكورت آماده كند، اما در آغاز عمليات اسكورت، نيروهاي اين كشور هنوز با تركيب پيچيدهاي از نقاط قوت و ضعف روبهرو بودند.
مهمترين نقطۀ قوت نيروهاي آمريكايي كه در نخستين عمليات اسكورت شركت كردند، اين بود كه نيروي نسبتاً عظيمي، تنها براي اسكورت دو نفتكش آماده شده بود. آمريكا در منطقۀ خليجفارس و تنگۀ هرمز، چهار ناوچه، سه ناو و يك ناوشكن در اختيار داشت. اين كشتيها از زمان ورود آخرين اعضاي نيروي اسكورت در اوايل ماه جولاي، در سه عمليات تمريني شركت كرده بودند، ضمن آنكه طرح عمليات اسكورت نيز در حدود هشتاد صفحه براي آنها شرح داده شده بود. همچنين، آمريكا يك ناوگان هواپيمابر نيروي ويژه شامل ناو هواپيمابر كانستليشن داشت كه در اقيانوس هند مستقر بود. از سوي ديگر، ناو جنگي ميسوري، دو فروند ناوشكن ديگر و يك فروند ناو بالگرد در حال اعزام به منطقه بودند.
آمريكا طبق طرح خود در نظر داشت تا در ماههاي جولاي و اوت، هر دو هفته يكبار، عمليات اسكورت را انجام دهد. هدف اين كشور از رعايت فاصله زماني مزبور آن بود كه موضوع و مفهوم نيروي ويژه را بيازمايد و به واكنشهاي ايران پي ببرد. همچنين، اين امر از بار سنگين هوشياري دائمي در برابر حملات انتحاري و ديگر اشكال جنگ نامنظم ميكاست. انتخاب ناوشكن فوكس و ناو كيد بيشتر به اين دليل بود كه توپهاي 76 ميليمتري آنها در برابر اهداف ساحلي و همچنين، حملات ناگهاني نيروي دريايي ايران آتش سنگيني را فراهم ميآورد. نكتۀ ديگر اينكه تمامي كشتيهاي جنگي آمريكا به رادارهاي دوربرد، شبكههاي اطلاعاتي و توپهاي دفاعي فالانكس مجهز بودند.
كشور |
رزمناو |
ناوشكن |
ناوچه |
كشتيهاي توپدار |
شناور ـ تهاجمي تندرو |
قايق گشتي |
شناورهاي آبي خاكي |
مينروب |
آمريكا |
2 |
1 |
4 |
--- |
--- |
--- |
--- |
--- |
ايران |
--- |
3 |
4 |
2 |
8 |
7 |
8 |
2 |
عراق |
--- |
2 |
12 |
15 |
11 |
7 |
5 |
--- |
انگلستان |
--- |
1 |
1 |
--- |
--- |
--- |
--- |
--- |
فرانسه |
--- |
2 |
--- |
--- |
--- |
--- |
--- |
--- |
شوروي |
--- |
--- |
--- |
--- |
--- |
--- |
--- |
--- |
كويت |
--- |
--- |
--- |
--- |
8 |
50 |
13 |
--- |
عربستان |
--- |
--- |
4 |
4 |
12 |
46 |
15 |
4 |
بحرين |
--- |
--- |
--- |
--- |
4 |
--- |
--- |
--- |
قطر |
--- |
--- |
--- |
--- |
3 |
6 |
--- |
--- |
امارات |
--- |
--- |
--- |
--- |
6 |
9 |
--- |
--- |
عمان |
--- |
--- |
--- |
--- |
8 |
9 |
7 |
--- |
با وجود اين، نيروهاي آمريكا ضعفهاي متعددي داشتند. در حالي كه نيروي دريايي فعال آمريكا در منطقه با طيف گستردهاي از دوستان و دشمنان روبهرو بود (در جداول شماره 1 نشان داده شده است)، عملاً، هيچ كشوري از آن حمايت نميكرد. در واقع، هر چند امكانات محدودي در عمان، بحرين و عربستان سعودي در اختيار اين كشور قرار داده شده بود، اما از دسترسي به بيشتر پايگاههاي دريايي و هوايي منطقه محروم بود؛ همچنين، اين نيرو نميتوانست از كشتيهاي منفرد كمكي خارج از عمليات اسكورت براي به حداقل رساندن احتمال موفقيت يك حملۀ كامل استفاده كند و از تجهيزات دفاعي در برابر مينها محروم بود؛ ضعفي كه ايران بيشترين بهرهبرداري را از آن كرد.
البته، بايد يادآور شد محروم بودن نيروهاي آمريكا از تجهيزات دفاعي در برابر مينها تا حدي به دليل عدم برنامهريزي مناسب بود؛ چرا كه به رغم هشدارهاي مقامات اطلاعاتي و نيروي دريايي آمريكا در طرح عملياتي اوليۀ ستاد مشترك و سنتكام هيچگونه پيشبينياي در مورد حضور نيروي كارشناس مين نشده بود؛4 بنابراين نيروي دريايي آمريكا آمادگي لازم را براي اجراي مأموريت مقابله با مينهاي دريايي نداشت و از اوايل دهۀ 70، در اين زمينه بيشتر بر متحدان اروپايياش متكي بود. در عين حال، آمريكا در آغاز اين مرحله از جنگ نفتكشها، تلاش چنداني براي دستيابي به حمايت مستقيم متحدانش نكرد.
بنابراين، اين كشور با تهديدي اساسي روبهرو بود كه آماده مواجهه با آن را نبود. در واقع، به رغم آنكه آمريكا گزارشهايي را در مورد دسترسي ايران به منابع گسترده مين دريافت كرده بود، اما براي رويارويي با آن آمادگي نداشت. در اين زمينه بايد توجه كرد كه هرچند تعداد مينهاي ايران نامعلوم بود، اما پيش از آغاز عمليات اسكورت از سوي آمريكا، گزارش شده بود كه ايران هر دو نوع مينهاي سطحي و عمقي و دست كم تعدادي مين زماندار يا مدتدار در اختيار دارد كه تنها پس از مدت زمان مشخصي با عبور چند كشتي يا مينروب فعال ميشود.
افزون بر اين، در گزارشهاي ديگر نيز اعلام شده بود كه ايران احتمالاً، تعدادي از مينهاي تماسي، مغناطيسي، حساس به صدا، حساس به موج، فشاري، حرارتي و مينهاي كنترل از راه دور را نيز در اختيار دارد. البته، برخي از اين نوع اخير، مينهاي فلزي بزرگي بودند كه به راحتي ميتوانستند از طريق دستگاه صوتي كشف شوند، اما تعداد زيادي از آنها بسيار كوچكتر از آن بودند كه به آساني كشف شوند و تعداد ديگري از آنها نيز غيرمغناطيسي بودند. در عمل، ايران تنها از مينهايي استفاده كرد كه در جنگ جهاني اول، از آنها استفاده ميشد. با اين حال، همين مينها نيز آشفتگي زيادي به بار آورد.
مشكل ديگر عمليات اسكورت مسافت طولانياي بود كه كشتي همراه بايد طي ميكرد؛ چرا كه از لحظۀ ورود به تنگۀ هرمز تا لحظۀ رسيدن به بندري در كويت، در معرض خطر قرار داشت. كشتي همراه مجبور بود مسيري شصت مايلي را از ديباب در خارج از خليجفارس تا تنگۀ هرمز طي كند؛ مسيري كه با سرعت شانزده گره، هشت ساعت طول ميكشيد. در پنجاه مايل بعدي، كشتي مجبور بود از تنگۀ هرمز و از نزديكي منطقه انحصاري ايران عبور كند كه بيست مايل وسعت داشت و به محل استقرار موشكهاي كرم ابريشم نزديك بود.
اين كشتي سپس، بايد نود مايل ديگر طي ميكرد تا به منطقهاي در نزديك ابونعير در ساحل ابوظبي ميرسيد و اين به معناي عبور از جزاير ابوموسي و تنب بزرگ و كوچك بود. از اين منطقه تا كانال نفتي زقوم امارات، شصت مايل؛ تا جزيره حالول قطر، شصت مايل؛ تا منطقه شاه الوم، نود مايل؛ و تا آبهاي ايران، تنها يك مايل فاصله بود. در اين نقطه، كشتي همراه هنوز حدود 285 مايل ديگر در منطقه آزاد پيش رو داشت تا از رأسالتنوره به كويت برسد؛ مسافتي كه در فاصلۀ زماني طي آن، ايران ميتوانست ابزار و هدف حملۀ خود را انتخاب كند.5
سرانجام، به رغم تلاشهاي آمريكا براي پنهان نگه داشتن تركيب و برنامۀ اسكورت كشتيها و جزئيات نقاط ضعف و قوت آن، مطبوعات به صورت گستردهاي آنها را منعكس كردند. ضعفهاي آمريكا، به ويژه در زمينۀ جنگ مينها، كاملاً براي ايران آشكار شد. از آنجا كه ايران ميتوانست مسير و زمان حركت كشتيهاي اسكورت را پيشبيني كند، شناورهاي كوچك ميتوانستند يك كشتي را هدف حمله قرار دهند يا در شب، تنها چندمين تماسي را در دريا رها كنند.6
اصابت مين به بريجتون
طبق برنامه، نخستين ناوگان اسكورت آمريكا در 22 ماه جولاي سال 1987 به حركت درآمد. اين كشور چهار كشتي جنگي در اين ناوگان داشت كه يكي از آنها يك رزمناو مجهز به موشكهاي هدايتشونده بود. كشتيهاي پرچمگذاري شدۀ سوپر نفتكش 414266 تني بريجتون و نفتكش 48233 تني گاز پرنس را شامل ميشدند. اين ناوگان از تنگه هرمز به سلامت عبور كرد و احتمال داده ميشد كه بعد از يك هفته آرامش در جنگ نفتكشها، ايران قصد آغاز حمله را نداشته باشد. در واقع، ايران بيشترين كاري كه انجام داد، اين بود كه به هنگام ورود ناوگان به خليجفارس چهار فروند هواپيماي اف-4 را به سوي آن به پرواز درآورد. همچنين، مانور دريايي جديدي را با نام مانور دريايي شهادت اعلام كرد.7 در 23 ماه جولاي، هنگامي كه اين ناوگان به نيمه راه رسيده بود، ايران اعلام كرد كه ناوگان مزبور حامل كالاهاي قاچاق است.8
متأسفانه، آمريكا توجه خود را بيشتر به حملات موشكي در نزديكي تنگه هرمز معطوف كرده بود و كمتر به شكلها و مناطق ديگر توجه داشت؛ موضوعي كه در ساعت 6:30 صبح 24 ماه جولاي، هنگامي كه نفتكش بريجتون در /58 o27 شمالي و /50 o49 شرقي با يك مين برخورد كرد، آشكار شد. اين نقطه درست در هجده مايلي پايگاه نيروي دريايي سپاه در جزيره فارسي قرار داشت. محل اصابت مين به بريجتون حدوداً، در هشتاد مايلي جنوب شرقي مسير منتهي به بندر الاحمدي بود كه بين 16 ماه مي تا 19 ماه ژوئن چهار مورد برخورد به مين در آنجا گزارش شده بود.
قرار بر اين بود كه از ميان يازده نفتكش پرچمگذاري شده، تنها بريجتون نفت خام حمل كند؛ بنابراين، هنگامي كه مين به مخزن شمارۀ 1 آن اصابت و حفرۀ بزرگي در بدنۀ آن ايجاد كرد، نفت 4 قسمت از 31 قسمت آن به بيرون نشت نمود. در اين هنگام، از ناوگان اسكورت خواسته شد تا سرعت خود را از شانزده گره به پنج گره كاهش دهد و از كشتيهاي جنگي نيز درخواست شد تا به دنبال بريجتون حركت كنند.
اين نفتكش آن چنان بزرگ بود كه حتي در صورت برخورد با يك مين ديگر نيز با مشكلي اساسي روبهرو نميشد. در آن هنگام، تنها كاري كه از كشتيهاي جنگي برميآمد، اين بود كه مينيابهاي خود را به كار بيندازند و تيراندازيشان را در عرشه مستقر كنند تا مينها را هدف قرار دهند.
در اين هنگام، دولت آمريكا اعلام كرد كه ناوگان اسكورت قسمت خطرناك مسير خود را طي كرده است؛ موضوعي كه در پي آن، حملۀ ايران اهميت بيشتري يافت. يك روز پيش از اين تاريخ، دريادار دوم هارولد برنسن گفته بود: «تا به حال، اوضاع همانطور كه فكر ميكردم ـ آرام و بدون ايجاد درگيري از سوي ايران پيش رفته است». وي در ادامه افزوده بود: «ايران به دليل هفت سال جنگ تضعيف شده است... نيروي هوايي و دريايي ايران قوي نيستند و به نفعشان است كه نيروهاي خود را در رويارويي مستقيمي درگير نكنند»9. نكتۀ درخور توجه آنكه بعد از اصابت مين به بريجتون، وي مجبور شد، اعتراف كند كه به رغم اخطارهاي منابع اطلاعاتي و فرمانده عمليات اسكورت در مورد وجود مين، مسير حركت اين كشتي كنترل نشده بود.10
در واقع، به دليل توجه و بهرهبرداري از بزرگترين و تنهاترين نقطۀ آسيبپذير سيستم اسكورت آمريكا بود كه ايران به موفقيت رسيد و توانست هيچگونه ردي از خود برجا نگذارد تا دليلي بر ارتباط ايران يا دولت اين كشور با اين حمله باشد. هرچند بعدها معلوم شد كه ايران سه ميدان مين ديگر را با دست كم، شصت مين ايجاد كرده است، اما حادثۀ بريجتون نه چندان پيگيري و نه فيلمي از آن تهيه شد.
اين موضوع پيروزي تبليغاتي بزرگي براي ايران بود. ميرحسين موسوي، نخستوزير، از اين حمله به منزلۀ ضربه جبرانناپذيري بر حيثيت سياسي و نظامي آمريكا ياد كرد، هرچند وي براي احتياط، آن را امدادي غيبي ناميد. هاشمي رفسنجاني، رئيس مجلس، نيز دامنۀ تهديد را به عربستان و كويت گسترش داد و گفت: «از حالا به بعد، اگر چاهها، تأسيسات و مراكز نفتي ما هدف حمله قرار گيرد، ما تأسيسات و مراكز نفتي شركاي عراق را هدف حملات خود قرار خواهيم داد».
همچنين، رفسنجاني از سياست جديد تلافيجويانهاي نيز خبر داد. در 27 ماه جولاي، رئيسجمهور [آيتالله] خامنهاي اين تهديد را تكرار كرد و كويت را تنها كشور حامي آشكار عراق در جنگ ناميد. در ضمن يادآور شد كه موشكهاي زمين به زمين ايران توانايي آن را دارند كه به هر هدفي در كويت اصابت كنند.11
روز بعد، مينهاي بيشتري در ناحيه جنوبي محل حادثه بريجتون ديده شد و در 27 ماه جولاي، هفت عدد ديگر از مينهاي روسي ساخت كره شمالي كشف شدند. اين موضوع باعث شد تا سراسر دنيا متوجه شود كه آمريكا براي مواجهه با اين مينها هيچگونه طرح احتمالي و فورياي نداشته است؛ موضوعي كه پيروزي ايران و موقعيت طرفداران ادامه جنگ در اين كشور را بيش از پيش تثبيت كرد. [امام] خميني در 28 ماه جولاي اظهار كرد تا زماني كه صدام حسين قدرت را در دست دارد، اين جنگ پايان نمييابد.12
در اين زمان، مهمترين اقدامي كه آمريكا ميتوانست، انجام دهد، اين بود كه هشت فروند بالگرد آر.اچ-53 را با هواپيما به ديوگو گارسيا منتقل كند و كشتي آمريكايي آبي خاكي گوادال كانال را آماده نمايد تا چهار فروند از آنها را در خليجفارس به كار گيرد.13 بايد يادآور شد كه كشتي گوادال كانال در اقيانوس هند فعال بود و ميتوانست به سرعت به خليجفارس فرستاده شود، اما در آن زمان، لازم بود تا براي مقابله با خطر مين تجهيز و سازماندهي شود. آمريكا براي تسريع عمليات اسكورت بايد كشتي آبي خاكي ديگري به نام رالي را با چهار مينروب تجهيز ميكرد و اين به معناي آن بود كه رسيدن آنها به خليجفارس حدود يكماه طول ميكشد.14
واكنش اوليه اروپا در برابر حادثه بريجتون
تلاش آمريكا براي جلب حمايت اروپا در آغاز نتايج مختلفي داشت. در اين راستا، هرچند دولت هلند موافقت خود را اعلام كرد، اما در اعزام عملي نيرو با محدوديتهاي سياسي داخلي شديدي روبهرو شد؛ بنابراين، ترجيح داد تا در قالب اتحاديه اروپاي غربي عمل كند. بدين ترتيب، آموزش و اجاره يا فروش مينروبهاي خود را به كويت پيشنهاد كرد.
هرچند انگلستان 25 مينياب و 17 مينروب داشت، اما تنها 20 درصد از كشتيهاي جنگي فعال خود را در خليجفارس و اقيانوس هند مستقر كرده بود. همچنين، اين كشور سياست آرام و كمرنگي را در زمينۀ حضور كشتيهايش در خليجفارس در پيش گرفته بود و از زمان افزايش تعداد حملات ايران در سال 1986، با 160 فروند كشتي در منطقه اين سياست را با موفقيت اجرا كرده بود؛ بنابراين، مايل نبود به دليل همكاري با آمريكا، زمينۀ حملۀ ايران به كشتيهايش را فراهم آورد. همچنين، از آنجا كه برخي از كارشناسان انگلستان احساس كردند اين كشور به سوي جنگ دريايي تمام عيار و بيپاياني با ايران كشيده خواهد شد، دولت انگلستان پاسخ به درخواست كمك از سوي آمريكا را به تأخير انداخت، هرچند فوراً و به طور رسمي آن را رد نكرد.15
به رغم آنكه سياست ديرين فرانسه نيز بر اين نكته مبتني بود كه از پذيرش هرگونه نقش نظامي كه اين كشور را زير فرمان مستقيم آمريكا قرار دهد، خودداري كند، اما كشور مزبور سه هزار نفر نيروي ويژه به همراه ناو هواپيمابر كلمانسو و دو ناوشكن و يك كشتي تداركاتي را براي تقويت واحدهاي خود در اقيانوس هند به منطقه فرستاد؛16 اقداماتي كه در واكنش به رويارويي روزافزون اين كشور با ايران انجام شد. سفارت ايران در پاريس به وحيد گرجي، كه به عنوان يك مترجم كار ميكرد، پناه داده بود، ولي فرانسه مدعي بود كه وي به اقدامات تروريستي دست زده و در چندين مورد بمبگذاري و ترور در فرانسه دست داشت، در نتيجه، مصونيت ديپلماتيك ندارد.17
در مقابل اين ادعا، ايران از تحويل دادن گرجي براي بازجويي خودداري كرد و در اقدام تلافيجويانهاي، يك ديپلمات فرانسوي را به جاسوسي متهم و سپس، درخواست كرد تا وي خود را به زندان اوين تهران معرفي كند. تا 3 ماه جولاي، سفارت فرانسه در تهران تحت محاصره بود. در مقابل، پليس فرانسه نيز با محاصره سفارت ايران در پاريس نسبت به اقدام تلافيجويانه اين كشور واكنش نشان داد.
در مقابل، در 13 ماه جولاي، ايران به يك كشتي باري فرانسه حمله كرد و به فرانسه در مورد رفتارش با ديپلماتهاي ايران هشدار داد. همچنين، در 16 همين ماه، تهديد كرد كه روابط خود را با فرانسه قطع خواهد كرد، مگر اينكه طي سه روز، پليس اين كشور به محاصرۀ سفارت ايران در پاريس پايان دهد. افزون بر اين تهديدها، سلسله تهديدهاي غيرمستقيمي نيز عليه گروگانهاي فرانسوي در لبنان مطرح شد.
فرانسه با قطع روابط ديپلماتيك با ايران، نسبت به اقدامات و تهديدهاي اين كشور، واكنش نشان داد و همچنان، هر دو سفارت در محاصرۀ نيروهاي امنيتي باقي ماندند. البته، در اين ميان، فرانسه كوشيد تا با برقراري روابط موقت با ايران، گروگانهاي خود را از خطر كشته شدن نجات دهد. همچنين، اين كشور در حالي كه به مذاكرات خود با ايران ادامه ميداد، دو ناوچۀ مجهز به موشكهاي اگزوسه را نيز به خليجفارس اعزام كرد و در 20 ماه جولاي، به كشتيهايش هشدار داد تا خليجفارس را ترك كنند و پس از تلاشهاي متعدد براي مذاكره در زمينۀ موضوع سفارتخانهها ناو هواپيمابر خود را به خليجفارس فرستاد.18
حمايت دولتهاي جنوب خليجفارس از آمريكا
آمريكا در دستيابي به پايگاههاي لازم براي استقرار بالگردها، واحدهاي نيروي ويژه و ديگر عناصر در خليجفارس با مشكل روبهرو بود. هرچند كويت براي گروه كوچك مينروب آمريكايي تسهيلاتي را فراهم آورده و در ماه جولاي، هفده بار به هواپيماهاي آمريكايي اجازه داده بود تا از خاك اين كشور به پرواز درآيند، اما يادآور ميشد كه از ارائۀ پايگاهي رسمي ـ به دلايلي كه پيش از اين گفته شد ـ معذور است؛ موضوعي كه وليعهد اين كشور موافقت كرده بود تا آن را بررسي كند، اما آشكار بود كه كويت نميخواست آمريكا در خاك اين كشور رسماً پايگاه داشته باشد؛ چرا كه كشورهاي همسايه فشار در خور توجهي را براي خودداري اين كشور از چنين اقدامي بر آن وارد ميآوردند. همچنين، آمريكا نيز نميخواست به طور ضمني، به حمايت از سرزمين كويت متعهد شود.
هرچند بحرين و عربستان نيز مايل بودند از هر نظر، حمايت مورد نياز آمريكا را فراهم آورند، اما با دادن پايگاه رسمي كه از سوي مقامات آمريكا درخواست ميشد، مخالف بودند. در واقع، آنها احساس ميكردند كه بايد اقدامات نظامي خود را كمتر بروز دهند، در حالي كه سياست داخلي آمريكا ايجاب ميكرد كه تمامي اقدامات بدون پردهپوشي انجام شود؛ بنابراين، وزير دفاع اين كشور درصدد كسب موافقت براي استفاده از پايگاههاي رسمي بود.19
سرانجام، اين تلاشها باعث شد تا كويت سه كشتي بزرگ را كه قرار بود در آبهاي بينالمللي خليجفارس در نزديكي جزيرۀ فارسي، لنگر بيندازند، اجاره كند. همچنين، بحرين و عربستان نيز موافقت كردند تا پشتيباني لازم را از آنها به عمل آورند. اين كشتيها مشكلات ذاتي يك پايگاه رزمي در خاك عربستان يا بحرين را نداشتند و براي آمريكا نيز اين امكان را فراهم ميآوردند تا حملات، شناسايي، جنگ با مين از طريق بالگردها را از آنجا هدايت و رادارها، حسگرهاي اطلاعاتي و تجهيزات جنگ الكترونيكي را در آنجا مستقر كند.
اطراف اين كشتيها كه با موشكهاي استينگر و سيستم دفاع ضد موشكي فالانكس حمايت ميشدند، سنگربندي و داخل آنها، به قسمتهاي متفاوت تقسيم شده بود تا در صورت حملۀ موشكي يا هوايي، آسيب كمتري را متحمل شوند. آمريكا يكي از اين كشتيها را به منزلۀ سكوي تمرين انتخاب كرد؛ چرا كه تنها بيست مايل با جزيرۀ فارسي فاصله داشت و اين كشور ميتوانست به طور پيوسته، فعاليتهاي ايران را در اين جزيره از كشتي مزبور كه حالا ديگر هركولس ناميده ميشد، تحت نظر داشته باشد. اين اقدام آنچنان موفقيتآميز بود كه آمريكا به فكر افتاد اين تجربه را يكبار ديگر در نزديكي پايگاه قايقهاي تندروي نيروي دريايي سپاه ايران در جزيره ابوموسي نيز تكرار كند.20
عربستان سعودي نيز موافقت كرد تا استفاده از چهار مينروب خود را گسترش دهد. بدين ترتيب، بعد از حادثۀ برجيتون مينهاي ديگري نيز كشف شدند، اما اين كشور نميتوانست نيروي دريايي محدود خود را به طور كامل به حمايت از رفت و آمد كشتيها به كويت اختصاص دهد؛ زيرا، خود نيز در معرض خطر قرار داشت و تنها به صورت غيرعلني پذيرفت كه سوخت هواپيماها و كشتيها را تأمين كند و به هواپيماهاي به پرواز درآمده از ناوهاي آمريكا اجازۀ فرود اضطراري و سوختگيري بدهد. بحرين نيز عملاً، با ايجاد پايگاههاي آمريكا موافقت كرد. طبق اين توافق، آمريكا سكوهاي بزرگي را كه براي مقاصد نفتي از آنها استفاده ميشد، از بحرين اجاره كرد و بدون استفادۀ رسمي از قلمرو كشورهاي خليجفارس پايگاههاي كوچكي در اين سكوها ايجاد كرد.
آشوب در مكه
به زودي معلوم شد كه عربستان و كويت بايد به دلايل زيادي كمك خود را به آمريكا آشكار كنند. البته، بايد يادآور شد عملكرد ايران نيز در اين موضوع مؤثر بود؛ چرا كه در 31 ماه جولاي، در زمان مراسم حج، 70 هزار نفر از 157 هزار زائر ايراني ـ كه در مقايسه با زائران كشورهاي ديگر بزرگترين گروه بودند، از ساعت 14:00 بعدازظهر در خيابانهاي مكه به حركت درآمدند. قرار بود آنها ساعت 16:30، تجمع بزرگي را تشكيل دهند، همانطور كه سالهاي پيش نيز چنين تظاهراتهايي را ترتيب داده بودند، آنها كمكم به سوي مسجد اعظم پيش رفتند و حدود ساعت 18:30 به خط امنيتي ورودي مسجد رسيدند.
در اين هنگام، گارد امنيتي و گارد ملي عربستان براي متفرق كردن حجاج از گاز اشكآور و تمهيدات ديگر استفاده كردند. حمله گارد امنيتي در محوطۀ پرازدحام اين مسجد 402 كشته و 649 زخمي به جا گذاشت كه 303 نفر از كشتهشدگان ايراني بودند. همچنين، 85 نفر از مأموران عربستان، 60 نفر از شهروندان عربستان و 201 نفر از ديگر مليتها نيز در جريان اين حادثه، كشته و زخمي شدند [...]، رفسنجاني، رئيس مجلس ايران، در واكنش نسبت به حوادث مكه گفت: «ما به عنوان لشكر خدا و مجريان قوانين الهي، ريشه حاكمان سعودي را از منطقه برخواهيم كند و انتقام اين شهدا را خواهيم گرفت».
در پي حادثۀ مزبور، گروههاي ايراني چهار سفارتخانه از جمله سفارتخانههاي كويت و عربستان را در تهران هدف حمله قرار دادند. ايران ادعا ميكرد مداركي دال بر جاسوسي كويتيها در دست دارد. در اين جريانها يك وابستۀ سياسي عربستان نيز به نام موسعيد قمادي در اثر سقوط از پنجرۀ طبقه دوم ساختمان سفارت كشته شد. همچنين، دو مورد حمله با بمب عليه تأسيسات ديپلماتيك عربستان در بيروت صورت گرفت و محاصرۀ سفارت عربستان در تهران تا زماني كه عربستان حجتالاسلام كروبي، سرپرست زائران ايراني در مكه و شش نفر از همكاران او را آزاد نكرد و اجازه پرواز به تهران را به آنها نداد، ادامه يافت.21 [امام] خميني آمريكا را مسئول اين حادثه دانست و گفت: «ما آمريكا را مسئول تمام اين جنايتها ميدانيم... و انشاءالله با آن مقابله خواهيم كرد و نسل فرزندان آبراهام را برخواهيم كند».22
اما نتايج اقدامات ايران با انتظارات اين كشور كاملاً مغاير بود؛ زيرا، به رغم اينكه ايران هفت هيئت براي تشريح مواضع خود به كشورهاي اسلامي ديگر فرستاده بود، تمامي دولتهاي عرب، به جز ليبي از عربستان حمايت كردند. البته، عربستان تمامي زائران ايراني را اخراج نكرد و تنها تدابير امنيتي را در مكانهاي مقدس و تأسيسات نفتي استان شرقي خود تشديد كرد.
در داخل عربستان، شيعيان استان شرقي اين كشور اعتراض درخور توجهي را كه نشاندهندۀ ضعف داخلي يا حمايت از رژيم [امام] خميني باشد، از خود نشان ندادند، هر چند آنها (اين شيعيان) 15 – 25 درصد از جمعيت 1/5 ميليوني اين استان را تشكيل ميدهند و بخش عمدهاي از نيروي كار در ميدانهاي نفتي ميباشند.23 خانوادۀ سلطنتي سعودي بعد از مشكلاتي جدي در اواخر دهۀ 70، كوشيد تا حمايت شيعيان را جلب كند. در پي اين تلاشها، حاكمان اصلاحطلب ـ مانند محمدبن فهد ـ روي كار آمدند و اصلاحاتي اعمال شد كه در نتيجۀ آنها، تنشهاي جدي شيعه ـ سني در منطقه كاهش يافت.24
سي تن از افراد خانوادۀ سلطنتي عربستان، كه در ايران بودند، براي رهايي از احتمال به گروگان گرفته شدن به اتهام تروريسم، از اين كشور فرار كردند. اين عملكرد ايران دست كم اين نتيجه را داشت كه عربستان سعودي به سرعت موضع قطعي و مشخصي را در زمينه مخالفت با ايران در پيش گرفت. مقامات ديپلماتيك عربستان و اعضاي خانوادۀ سلطنتي به طور آشكارا اعلام كردند كه در برابر فشارهاي ايران مقاومت خواهند كرد و در صورت نياز، به زور متوسل خواهند شد.
همچنين، عربستان سعودي همكاري نظامي مستقيم و جامعي را با آمريكا آغاز كرد كه حمايت از عمليات بالگردهاي مينروب سياستاليون آمريكا را در برميگرفت. محدوديتهاي عربستان در اين همكاري باعث شد تا به آمريكا اجازه ندهد كه پايگاهي رسمي در اين كشور احداث كند و بدين ترتيب، مانع از آشكار شدن عمق همكارياش با آمريكا بشود.
از سوي ديگر، آشوبهاي موجود باعث شد تا دولت ريگان كه خواهان برقراري روابط مستحكمتر بين آمريكا و عربستان بود، موضوع فروش سلاح به اين پادشاهي را مجدداً مطرح كند؛ بنابراين، در اواسط ماه اوت، منابع اطلاعاتي دولت ريگان اجازه دادند تا اين خبر منتشر شود كه دولت قصد دارد كنگره را از فروش سلاح به عربستان در ماههاي سپتامبر و اكتبر مطلع كند. اين فروش هواپيماهاي اف-15 براي جبران خسارتهاي نيروي هوايي عربستان؛ بهبود و تبديل هواپيماهاي اف-15 موجود در نيروي هوايي اين كشور به گونۀ ام-اس-آي-پي، 1600 فروند موشك ماوريك، كه از 11 ماه ژوئن سال 1987 فروش آنها به طور موقت قطع شده بود؛ موشكهاي پيشرفته هوا به سطح ام-60 و وسايل پشتيباني توپخانه و زرهي را شامل ميشد.25
در اين ميان، احتمالاً، شوروي تنها كشوري بود كه به طور مستقيم از حوادث مكه سود ميبرد. طي ماههاي ژوئن و جولاي، شوروي از مواضع عراق و عربها حمايت كرد و آشكارا، به عراق سلاحهاي بيشتري فروخت و ايران را به دليل ادامۀ جنگ تقبيح كرد. همچنين، آمريكا را به دليل افزايش منازعه در خليجفارس مورد انتقاد قرار داد و ابراز نمود كه كشتيهاي پرچمگذاري شده را اسكورت نخواهد كرد، در ضمن، طرح اسكورت آمريكا را رد و اعلام نمود تنها در صورت خروج آمريكا از خليجفارس، از اين منطقه خارج خواهد شد.
تصاعد مداوم منازعه بين ايران و آمريكا
طي ماه بعد از آن، تنش ميان ايران و آمريكا به تدريج افزايش يافت. اساساً، هر هفته ايران درصدد بود تا به طور غيرمستقيم، به آمريكا ضربه بزند. براي نمونه، به هر وسيله ممكن به كشتيراني در خليجفارس حمله ميكرد تا آمريكا را به عقبنشيني وادارد. در ضمن، همزمان با اين تلاشها، تشديد فشار نظامي و سياسي به عربستان و كويت را نيز همچنان، ادامه ميداد. همچنين، كوشيد تا از تأثير طرح پيشنهادي آتشبس سازمان ملل بكاهد، هرچند اين اقدامات نظامي در خليجفارس دوري بيشتر كشورهاي اروپايي از ايران و نيز خودداري جمهوري خلق چين از برقراري روابط آشكار با اين كشور را باعث شد.
آمريكا به تدريج، توان نظامياش را افزايش و تمايل بيشتري براي مقابله با ايران از خود نشان داد، نخستين گام اين روند تصاعدي در 4 ماه اوت برداشته شد؛ زماني كه ايران با سر و صداي فراوان برگذاري مانور دريايي شهادت را اعلام كرد. اين مانور از نظر زماني و مكاني به گونهاي طراحي شده بود كه با عمليات اسكورت آمريكا در تداخل بود. در واقع، مانور مزبور، توان دريايي سپاه، يك قايق تندرو كنترل از راه دور پر از مواد منفجره و وجود يك زيردريايي كوچك را به نمايش ميگذاشت.
در 6 ماه اوت، فرانسه اعلام كرد كه واردات نفت ايران به اين كشور ممنوع است؛ اقدامي كه هرچند بر درآمد ايران تأثيري نداشت و اين كشور ميتوانست خريداران ديگري پيدا كند، اما از اين نظر كه در اوايل سال 1986، هشتمين تأمينكنندۀ نفت فرانسه بود و در ژوئن اين سال، بالاترين تأمينكنندۀ نفت اين كشور محسوب ميشد و 5/3 ميليون بشكه از كل 35/6 ميليون بشكه نفت خريداري شده فرانسه را تأمين ميكرد، تأثير بسزايي بر درآمد ايران داشت.
اقدام ديگر فرانسه تشويق آمريكا براي اعمال تحريمي مشابه بود. در واقع، صادرات كالاهاي آمريكايي به ايران در سال 1986 تنها ارزشي معادل 34 ميليون دلار داشت، اما واردات اين كشور از ايران معادل 612 ميليون دلار بود كه 460 ميليون دلار آن را نفت تشكيل ميداد؛ ميزاني كه در پنج ماه نخست سال 1987، ارزش واردات نفت آن به 418/5 ميليون دلار رسيد.26
در 8 ماه اوت، دو فروند هواپيماي اف-14 آمريكا از ناو هواپيمابر كانستليشن با يك فروند هواپيماي اف-4 ايران كه به نظر ميرسيد بدون توجه به هشدارهاي داده شده روي هواپيماي گشت دريايي پي-3-سي آمريكا قفل كرده بود، درگير شدند. به رغم اينكه هواپيماهاي اف-14 آمريكايي مستقيماً، روي جنگنده ايران قفل كرده بودند و مكرراً به آن اخطار ميدادند، اما جنگندۀ مزبور بدون توجه به اخطارها، به محدوده تهديد هواپيماي پي-3-سي نزديك ميشد. در اين هنگام، يكي از هواپيماهاي اف-14ايي يك موشك AIM-7F را شليك نمود، اما موتور آن عمل نكرد.
سپس، اين هواپيما موشك AIM-7M را شليك نمود، كه در آغاز هدف را دنبال ميكرد، اما از آنجا كه اين موشك نيز با حداقل بردش شليك شده بود اين فرصت را به خلبان ايراني داد تا با يك مانور از موشك دور شود، اين موشك نميتوانست سريعاً دور زده و هواپيما را تعقيب كند. هنگامي كه خلبان ايراني بازگشت، جنگندههاي آمريكا آن را تعقيب نكردند. تمامي اين رويارويي از طريق رادار قابل مشاهده بود؛ زيرا، آنها در فاصلهاي بيش از هشت مايل نميتوانستند يكديگر را ببينند و در فاصله پنج تا بيست مايلي و در ارتفاع حداقل ده هزار پايي ميتوانستند روي هم قفل كنند. در اين ميان، آواكسهاي آي-3-آي اطلاعات لازم را براي مقابله با هواپيماهاي ايراني و ارائه مسير حركت هواپيماي اف-14ايي آمريكا فراهم ميكردند.27
در اين هنگام، ناو آمريكايي گوادال كانال بعد از توقف در ديهگوگارسيا و سوار كردن بالگردهاي سي استاليون آر-اچ-53-دي به خليجفارس وارد شد. اين كشتي، نه تنها امكانات پيشرفته مقابله با مين را براي آمريكا فراهم ميكرد، بلكه يك يگان موشكي استينگر و بالگردهاي تهاجمي بل (UH-1N/AH-1T) حامل موشكهاي تاو را نيز براي تأمين دفاع هوايي حمل ميكرد؛ موضوعي كه باعث شد تا توان آمريكا براي ضربه زدن به شناورهاي كوچك و عمليات نيروي دريايي سپاه ايران افزايش يابد.
سپس، كشتي جنگي ميسوري و ناوشكن آگيس و رالي نيز به منطقه وارد شدند كه ناوشكن رالي حامل چهار قايق گشت 65 پايي بود و نيروهاي ويژه سيل از آنها استفاده ميكردند. البته، آنها به توپهاي ضدهوايي بيست و چهل ميليمتري نيز مجهز بودند. از سوي ديگر، يك واحد شناسايي با بالگردهاي ضد حمله و بالگردهاي شناسايي نيز در راه رسيدن به منطقه بودند. طرح آمريكا اين بود كه تا اوايل ماه سپتامبر مجموع كشتيهايش را در خليجفارس به 31 فروند شناور و كشتي برساند و كادر نيروي دريايياش را به بيش از 25 هزار نفر افزايش دهد؛ تعدادي كه در زمان گروگانگيري ايران، 27 فروند بود.
ورود نيروهاي انگلستان و فرانسه به خليجفارس
در 10 ماه اوت، يك فروند نفتكش 117/200 تني آمريكايي به ثبت رسيده در پاناما به نام تكزاكو كاريبن در آبهاي ساحلي فجيره در هشتاد مايلي جنوب تنگه هرمز و درياي عمان با مين برخورد كرد. اين ششمين نفتكشي بود كه طي سه ماه اخير، با مين برخورد ميكرد، اما نخستين موردي بود كه در خارج از خليجفارس مورد اصابت قرار ميگرفت.28
در همان زمان، دومين كاروان تحت اسكورت آمريكا به دليل كشف مينهاي متعدد در منطقه، براي مدت كوتاهي در بحرين توقف كرد، اما به زودي، به راه خود ادامه داد و بدون هيچ حادثهاي به بندر رسيد. البته، بايد يادآور شد كه در طول اين مسير، يك فروند مينروب عربستان پيشاپيش اين كاروان و يك فروند كشتي تداركاتي كرايهاي مجهز به دستگاه صوتي بلافاصله بعد از آن حركت ميكرد.
نكتۀ درخور توجه آنكه، اين كاروان، تنها تعداد اندكي از 68 فروند نفتكشي را در بر ميگرفت كه به آبهاي خليجفارس وارد ميشدند و حامل 14/37 ميليون تن نفت بودند. از ميان 330 فروند كشتياي كه از آغاز جنگ مورد حمله قرار گرفته بودند، تنها سه مورد حمله عليه ناوگان كويت صورت گرفته بود كه 22 فروند كشتي را شامل ميشد.29
روز بعد، پنج مين ديگر در نزديكي فجيره كشف شدند. اين مينها از نوع مينهاي ساخت شوروي بودند كه عليه نفتكش بريجتون نيز مورد استفاده قرار گرفته بودند. اين مينريزي بازتاب بينالمللي گستردهاي داشت؛ زيرا، عمليات مينريزي در منطقه پاكسازي شده خارج از خليجفارس صورت گرفته بود. منطقهاي كه تمامي نفتكشهايي كه ميخواستند به منطقه وارد شوند، پيش از ورود به تنگۀ هرمز، در آنجا منتظر ميماندند.
هر چند رفسنجاني در پاسخ بدين اتهام گفت: «اين مينها اگر از سوي عراق كار گذاشته نشده باشد، حتماً، از سوي آمريكا و همدستانش كار گذاشته شده است». همچنين، اعلام كرد كه نيروي دريايي ايران براي پاكسازي منطقه از مين اعزام شده است، با اين حال، به نظر ميآيد ايران مسئول اين مينگذاريها بوده است.30
جدا از محاسبات ايران براي گسترش عمليات مينگذاري به خارج از خليجفارس، پيشبينيهاي اين كشور در زمينۀ واكنش دولتهاي بزرگ اروپايي تحقق نيافت. اقدامات ايران عليه ناوگان عمليات اسكورت آمريكا از حملات محدود بسيار فراتر بود؛ چرا كه منطقۀ جنگي را وسعت داده بود و اقداماتش تمامي كشتيهايي را كه از خليجفارس ميگذشتند، تهديد ميكردند. شايد علت عملكرد اين كشور عدم موفقيت اتحاديۀ اروپاي غربي در راه دستيابي به راهكار و توافق مشخصي بود، شايد هم اين سوءتفاهم براي ايران پيش آمده بود كه تقاضاي كمك جوليو آندرئوتي، نخستوزير ايتاليا، از سازمان ملل براي در اختيار گذاشتن يك نيروي كارشناس مين، در اثر عجز و درماندگي اروپا بوده است، در واقع، دولتهاي بزرگ اروپا ميكوشيدند تصميمها و عملكردشان به صورت جمعي باشد تا ايران نتواند از جداييشان سوء استفاده كند و آنها را هدف حملات سياسي خود قرار دهد.
هنگامي كه ايران توجه خود را به درياي عمان معطوف كرد، انگلستان و فرانسه فرصت را از دست ندادند و براي حمايت از منافع خود وارد عمل شدند. در اين راستا، آنها تصميم گرفتند بلافاصله، كشتيهاي مينروب را به خليجفارس وارد كنند؛ اقدامي كه نه به دليل توجه رسمي به گفتههاي آمريكا، بلكه در راستاي منافع ملي دو كشور مزبور انجام شد. در واقع، واينبرگر تا حدي از اين موضوع تعجب زده شد. وي خواستار همكاري يك نيروي مينروب بينالمللي شده بود و قطعاً نميدانست فرانسه و انگلستان درصدد انجام چه اقدامي هستند.
همچنين، اين دو كشور، تنها يك هفته پيش از اين، تقاضاي رسمي فرانك كارلوچي، مشاور امنيت ملي ريگان، رئيسجمهور آمريكا را رد كرده بودند؛ چرا كه انگلستان احساس ميكرد آمريكا اين كشور را درگير تلاش و دردسر بزرگي خواهد كرد، ضمن آنكه جنگ را نيز شدت خواهد بخشيد. فرانسه نيز به دلايل مشابه بيشتر كشتيهاي خود را خارج از خليجفارس نگه داشته بود، هرچند يك ناوشكن، سه ناوچه و يك كشتي پشتيباني اين كشور هنوز در آبهاي خليجفارس حضور داشتند.
انگلستان، تنها يازده روز پس از رد تقاضاي كمك آمريكا، اعلام كرد كه قصد دارد چهار فروند مينروب 615 تني خود را به خليجفارس بفرستد تا به يك فروند ناوشكن، دو ناوچه و يك فروند كشتي پشتيباني اين كشور در گروه گشت آرميلا ملحق شوند. همچنين، قصد همكاري خود را با آمريكا آشكارا اعلام نمود و يك مقام ارشد اين كشور دربارۀ تلاشهايي براي ايجاد نوعي نيروي ويژه از سوي سازمان ملل يا اتحاديه كشورهاي اروپاي غربي صحبت كرد. فرانسه نيز اعلام نمود كه سه فروند كشتي مينروب و يك فروند كشتي پشتيباني را براي تأمين امنيت معبرهاي خليجفارس به اين منطقه خواهد فرستاد تا به ناو هواپيمابر كلمانسو، دو فروند ناوشكن و يك فروند كشتي پشتيباني اين كشور در خارج از آبهاي خليجفارس بپيوندند.
اما اين گفتهها به معناي آمادگي فوري نيروي نظامي اين كشورها نبود؛ زيرا، پنج هفته طول ميكشيد تا كشتيهاي مينروب انگلستان خود را به خليجفارس برسانند و كشتيهاي فرانسوي نيز براي رسيدن به اين منطقه سيزده روز در راه بودند. اعزام ناوگان كشورهاي اروپايي به منطقه نشان ميداد كه ايران همچنان موجب شده بود تا همكاري عملي بين آمريكا و اروپا تداوم داشته باشد. همچنين، مقامات ايران حادثۀ بمبگذاري در يك كاميون در لبنان در سال 1983 را مكرراً يادآوري ميكردند و به فرانسه و انگلستان هشدار ميدادند كه كاري نكنيد حادثۀ لبنان كه به فرارتان از لبنان منجر شد، تكرار شود.31 از سوي ديگر، سرسختي ايران و اقدامات يكجانبۀ انگلستان و فرانسه باعث شد تا بلژيك، ايتاليا و هلند نيز نتوانند بيش از اين منتظر يك اقدام بينالمللي بمانند؛ بنابراين، هر يك از آنها طرحهايي را براي ارسال احتمالي جنگافزارهاي ويژۀ جنگ مين و گروههاي كمكي نظامي تهيه كردند.
ايران و عربستان سعودي
پيشرفت اقدامات سازمان ملل در زمينۀ برقراري صلح از پيشرفت روند جنگ بسيار كندتر بود. در 11 ماه اوت، علياكبر ولايتي، وزير امور خارجۀ ايران، طي پاسخي به دبيركل سازمان ملل، قطعنامۀ اين سازمان را غيرمنطقي، غيرمتوازن و غيرعملي خواند، هرچند پيش قدمي سازمان ملل را رد نكرد.32 از سوي ديگر، عراق همچنان، به تأسيسات نفتي ايران حمله ميكرد و اين كشور نيز همچنان، بصره را هدف حمله قرار ميداد، ضمن آنكه جنگ نفتكشها را گسترش داده و به اهدافي در جنوب خليجفارس حمله كرده بود.
در 13 ماه اوت سال 1987 يك كشتي گارد ساحلي عربستان با مين برخورد كرد و سپس، در 15 همين ماه نيز، يك كشتي پشتيباني كوچك در آبهاي ساحلي بندر فجيره منفجر شد. اين دومين حمله در درياي عمان بود و زنگ خطري براي شصت كشتي موجود در منطقه محسوب ميشد تا با فاصلۀ حداقل ده كيلومتر از اين بندر حركت كنند. در همان روز، دو انفجار مهيب، تأسيسات نفتي آرامكور را در جعيمه عربستان لرزاند، اين انفجارها به حدي مهيب بود كه صدايشان در بحرين نيز شنيده شد و آتش ناشي از آنها دوازده ساعت بعد از حادثه نيز شعلهور بود.
هرچند عربستان، تنها خبر يك آتشسوزي كوچك را منتشر كرد، اما اين ادعا بيشتر به دليل كاستن از شدت تنش در منطقه بود. به نظر ميرسيد كه علت واقعي حادثه، خرابكاري در مخزنهاي گاز پروپان بوده است. اين حادثه به حادثۀ بمبگذاري در كويت در 22 ماه مي سال 1987 شباهت بسيار زيادي داشت. پس از اين حادثه، در قسمت تأسيسات نفت و گاز كمربندي امنيتي تشكيل داده شد و كمربند ديگري نيز در رأسالتنوره، تقريباً در دوازده مايلي جنوب اين منطقه شكل گرفت. جالب اينجاست كه اين انفجارها درست در زمان بازگشت ديپلماتهاي عربستان به سفارت اين كشور در تهران روي دادند.33
در 18 ماه اوت سال 1987، دولت ريگان درصدد پاسخ به دولت عربستان برآمد و اعلام كرد كه يك تقاضاي فروش سلاح را به كنگره ارسال خواهد كرد. همچنين، اعلام نمود كه ارزش اين معامله در حدود يك ميليارد دلار خواهد بود. هرچند كاخ سفيد قصد داشت زمان اعلام اين موضوع را طوري تنظيم كند تا قوت قلبي براي عربستان باشد، اما زمان آن غيرماهرانه و بيشتر از ديدگاه سياست داخلي تنظيم شد؛ زيرا، اين اظهارات جزئيات موضوع را شامل نميشد. در واقع، دولت ريگان سرگرم مذاكره با اسرائيل و لابيگران طرفدار اين كشور در آمريكا بود؛ افرادي كه ميكوشيدند تا كنگره را عليه فروش سلاح تحريك كنند. ديگر اينكه دولت پس از اعلام اين موضوع، تنها يكبار پيش از جلسۀ مجلس مذاكره كرد. نكتۀ سوم اينكه عربستان سعودي به آشكار شدن جزئيات همكاريش با آمريكا تمايل نداشت، حتي اگر فروش سلاحهاي مزبور به تأخير ميافتاد يا لغو ميشد.
بدين ترتيب، دولت ريگان يكبار ديگر خود را در زمينۀ در پيش گرفتن رويكرد سياسي مؤثري براي جلب حمايت كنگره ناتوان و عاجز ديد. در نتيجه، مخالفان برقراري روابط نزديك نظامي بين آمريكا و عربستان سعودي فرصت يافتند تا پيش از دولت، عليه فروش سلاح لابيگري كنند؛ بنابراين، دولت نتوانست جزئيات همكاريهاي آمريكا و عربستان و دلايل منطقي خود را براي فروش اسلحه به عربستان به كنگره اعلام كند و بدين ترتيب، مخالفان فروش سلاح توانستند پيش از دولت، حمايت اعضاي كليدي كنگره را جلب كنند.34
روند تصاعدي جنگ در اواخر ماه اوت سال 1987
در اين زمان، مشكلات بسياري پيش روي دولت ريگان قرار داشت كه از حوادث خليجفارس بسيار گستردهتر بود و به مداخلۀ آمريكا در ويتنام و لبنان برميگشت:
از يكسو، حال و هواي سياسي داخلي آمريكا در حال تغيير بود. تقريباً صد نفر از اعضاي كنگره تا اواخر ماه جولاي از خليجفارس ديدن كرده بودند و نتيجۀ اين بازديدها متفاوت بود. بدين ترتيب، فضاي حاكم بر كنگره تغيير يافت و كنگره اين واقعيت را پذيرفت كه آمريكا نميتواند تعهد داده شده از سوي رئيسجمهور را ناديده بگيرد. در عين حال، بسياري از اعضاي كنگره مايل بودند كه قانون اختيارات زمان جنگ يا قوانين مشابهي اعمال شود تا آزادي عمل رئيسجمهور محدود گردد. اعمال اين قوانين تا حد زيادي مشكل بود؛ زيرا، مجلس سنا بيشتر از كنگره از رئيسجمهور حمايت ميكرد و اينگونه قوانين بايد به تصويب هر دو مجلس ميرسيد.
از سوي ديگر، رفته رفته معلوم شد كه تعهدات آمريكا حد و مرز مشخصي ندارد. آمريكا درگير مبارزهاي روياروي با ايران بود ايران تمايل داشت كه سطح توان نظامي آمريكا پايين باشد. صرفنظر از پاسخ آمريكا به هر يك از اقدامات ايران، تأثير اين پاسخها و واكنشها بدين بستگي داشت كه ايران همواره، از استفادۀ احتمالي آمريكا از تجهيزات پيشرفتهتر خود براي نابودي قسمت اعظم نيروي نظامي اين كشور در خليجفارس با مسدود كردن صادرات نفت يا واردات سلاح به اين كشور ترس و واهمه داشت.
حملات محدود آمريكا به واحدهاي نيروي دريايي سپاه يا انهدام چند فروند كشتي و هواپيماي ايران از نظر نظامي، تأثير چنداني بر اين كشور نداشت و موضوع شهادت ناشي از اين حملات، نه تنها براي نيروهاي ايران بازدارنده نبود، بلكه آنها را تشويق نيز ميكرد. همچنين، عمليات اسكورت آمريكا، انگلستان و فرانسه، تنها در مناطق مشخصي صورت ميگرفت و به كشتيهايي محدود ميشد كه پرچم اين كشورها را حمل ميكردند. اين واقعيت بدان معنا بود كه ايران ميتوانست از استراتژي حمله به كشتيهاي در تيررس استفاده كند و به كشتيهايي كه پرچم خود را تغيير نداده بودند، حمله كند، تاكتيكهاي غيرمستقيم، مانند مينگذاري را به كار گيرد، از واحدهاي كوچك سپاه به منزلۀ نيروهاي انتحاري استفاده كند و با كمك سپاه پاسداران و جنبشهاي طرفدار [امام] خميني به گروگانگيري، ترور و خرابكاري اقدام نمايد.
همان دلايل محدود باعث شد تا آمريكا نيروهاي خود را با هزينۀ يك تا دو ميليون دلار در ماه در منطقه نگه دارد.35 همچنين، ايران به اين اميد با آمريكا مقابله ميكرد تا با وارد كردن تلفات هرچند ناچيزي باعث شود كه مخالفتهاي موجود با حضور آمريكا در خليجفارس افزايش يابد و سنا به حمايت از كنگره تمايل يابد و اختيارات رئيسجمهور را محدود كند. هرچند نيروهاي دريايي و هوايي ايران نميتوانستند در برابر حمله آمريكا مقاومت كنند و تداوم و تصاعد جنگ خليجفارس تجارت نفت و اسلحۀ ايران را تهديد ميكرد، اما از آنجا كه ايران از نقاط ضعف و آسيبپذيريهاي ياد شدۀ آمريكا آگاه بود، تمايل داشت تا آمريكا استراتژي محتاطانهاي را در قبال تصاعد جنگ و افزايش تدريجي فشار بر اين كشور در پيش گيرد.
اين اوضاع روند تصاعدي جنگ را موجب شد؛ وضعيتي كه مشكلآفرين و دردسرساز بود و در آن، هر يك از دو طرف مشتاق بودند تا طرف مقابل را با توجه به محدوديتها و نقاط ضعفش بيازمايند.
در عين حال، اين وضعيت باعث شد موقعيت مناسبي براي شوروي فراهم آيد تا از تنشهاي موجود بين ايران و آمريكا به نفع خود بهرهبرداري كند و دوستان و متحدان آمريكا در اروپا و در منطقه نيز به اين نتيجۀ ناخوشايند برسند كه اگر از دولت ريگان حمايت و پشتيباني كنند در عقبنشيني و شكست آن نيز شريك خواهند بود؛ موضوعي كه به نوبۀ خود، انگيزهاي براي ايران بود تا هرگونه راهحل مسالمتآميز را رد كند. در حالي كه عراق عميقاً تمايل داشت وضعيتي نظامي پديد آورد تا آمريكا، اروپا و دولتهاي جنوب خليجفارس بيش از پيش به اين درگيري كشيده شوند.
بالاخره، اين منازعه بيشتر براي اثبات ابرقدرتي آمريكا در جهان و از سوي ديگر، حقانيت تاريخي [امام] خميني بود. البته، بايد يادآور شد اين موضوع براي [امام] خميني مهمتر و اساسيتر بود. هرچند نگراني ريگان از انتقادات آيندۀ تاريخدانان دربارۀ عملكردش اندك نبود، اما براي [امام] خميني بسيار سختتر بود تا در برابر عقبنشينيها و شكستهاي بزرگ، موقعيت خود را به منزلۀ رهبري انقلابي و الهي حفظ كند. در ديدگاه وي، شهادت، تنها جايگزين براي پيروزي بود.
آمريكا در برآوردهاي NSPG (گروه طراحي امنيت ملي) دربارۀ هزينهها و مزيتهاي پرچمگذاري مجدد نفتكشهاي كويتي، موارد و خطرهاي مزبور را مدنظر نداشت. NSPG درصدد نبود از طريق ستاد مشترك به برآوردي واقعي از خطرهاي نظامي دست يابد، همچنين، تعريف روشني از اهداف سياسي ارائه نداد و هيچگونه تقاضايي مبني بر ارزيابي اطلاعات ملي در زمينۀ واكنش احتمالي ايران و عراق و كشورهاي جنوب خليجفارس در قبال اقدام پرچمگذاري آمريكا نكرد. از سوي ديگر، مدت زمان زيادي را به بررسي مزيتهاي پرچمگذاري مجدد نفتكشها و مستحكمتر كردن نقش آمريكا در خليجفارس و روابط آمريكا با دولتهاي عرب منطقه اختصاص داد و كمتر به مطالعۀ ايران پرداخت.
قرارداد شوروي براي پرچمگذاري كشتيهاي كويتي و خدشههاي وارد شده به روابط آمريكا با دولتهاي منطقه در اثر افشاي ماجراي ايران كنترا، باعث شدند تا NSPG در تنگنا قرار بگيرد و به سرعت وارد عمل شود. به نظر ميرسيد كه NSPG به اشتباه عملگرايي رژيم ايران در رويارويي با اقدامات غيرعلني سياسي غرب، مانند اسكورت دورادور كشتيهاي تجاري حامل پرچم انگلستان از سوي اين كشور را با تأثير اقدامات سياسي كاملاً آشكار آمريكا كه به طور مستقيم ايران را به چالش ميطلبيد، در يك سطح قرار داده بود. همچنين، سيستم سياسي آمريكا بروز تضادي طبيعي بين فرهنگها و روشهاي سياسي را موجب شده بود و اين كشور خواستار اقدامات علني بود؛ چرا كه در برابر رسانهها نميتوانست چيزي جز اين بخواهد.
در موضوع اسكورت نفتكشها و همچنين، مؤلفههاي كنترل كنندۀ روند تصاعدي جنگ، اين اميد وجود داشت كه ايران به دليل ضعفهاي نظامي و اقتصادي خود، به ناچار، پيشنهاد صلح سازمان ملل را بپذيرد. در عين حال، دولت ريگان بنا به دلايلي، ميترسيد كه ادامۀ جنگ، ايران را نسبت به شوروي متمايل كند، يا خصومت ديرپايي را بين ايران و آمريكا باعث شود.
گسترش جنگ به درياي عمان و واكنش كشورهاي جنوب خليجفارس
روند تصاعدي جنگ نفتكشها به روشني از ادامه جنگ متأثر ميشد و مرحلۀ بعدي اين تصاعد گسترش جنگ به درياي عمان بود. در حالي كه نيروي دريايي ايران با استفاده از شش فروند كشتي و شش فروند بالگرد آر-اچ-53 باقي مانده از زمان شاه، به مينروبي سواحل فجيره مشغول بود، دو قايق گشت اين كشور به كشتي ليبريايي اسكوساي كه حامل مواد شيميايي بودند، در خارج از تنگۀ هرمز حمله كرد. در اين حمله، براي نخستين بار، از كشتيهاي نيروي دريايي سپاه در يك حملۀ مستقيم در خارج از خليجفارس استفاده شد. اين حمله زماني صورت گرفت كه شوراي امنيت سازمان ملل درصدد وارد آوردن فشار مجدد به ايران براي پذيرفتن قطعنامۀ اين سازمان بود و خاوير پرزدكوئيار، دبيركل سازمان ملل، قصد داشت تا دوباره به ايران و عراق سفر كند.36
همچنين، اين حمله زماني صورت گرفت كه ايران در برابر سازمان ملل و غرب، رفتارهاي صلحجويانهاي را از خود نشان ميداد. براي نمونه، كمال خرازي، سخنگوي شوراي عالي دفاع ايران، در 20 ماه اوت ابراز كرد: «ايران با اصل اسكورت نفتكشهاي كويتي از سوي آمريكا مخالفتي ندارد».
وي همچنين، گفت: «ايران با كل قطعنامۀ سازمان ملل مخالف نيست» و دوباره تصريح كرد كه: «كشورش در مينگذاريهاي خليجفارس و درياي عمان دخالت نداشته و در حال مينروبي اين مناطق است». اما برشمردن گزينههاي نظامي ايران از سوي وي بيانگر تهديدي ضمني بود: «ما در خليجفارس قدرتمند هستيم و هر دوي نيروهاي كلاسيك و منظم و نيروهاي غيركلاسيك و شهادتطلب را در اختيار داريم».37
آشكار بود كه ايران ميخواست سياست دوپهلويي را در پيش گيرد؛ بنابراين، در برابر سومين كاروان اسكورت آمريكا در خليجفارس هيچ واكنشي را از خود نشان نداد، هرچند يك ناوچه ايران و يك كشتي شوروي سايه به سايه كاروان اسكورت را تعقيب ميكردند. در واقع، شرايط نامساعد جوي را ميتوان تنها مشكلي دانست كه كاروان در طول مسير خود با آن روبهرو شد؛ مشكلي كه فاصلۀ ديد را به يك كيلومتر كاهش داد و توقف كاروان را باعث شد. در اين وضعيت، ايران همچنان به بازرسي كشتيها ادامه ميداد، حتي يك فروند ناوچه ايران به سوي يك كشتي باري يوگسلاوي كه از توقف خودداري كرده بود، آتش گشود.
در همين حال، عربستان به دليل فشار روزافزون ايران بر رفت و آمد كشتيها به كشورهاي جنوب خليجفارس و همچنين، برگذاري برنامههاي خاص در مراسم حج، تصميم گرفت كه روش ديگري را در پيش گيرد؛ بنابراين، به تعداد بيشتري از هواپيماهاي آمريكا اجازه داد تا در پايگاههاي هوايي اين كشور فرود آيند و براي كشتيها و هواپيماهاي اين كشور سوخت بيشتري را فراهم كرد، هرچند در مجامع عمومي اين موضوع را انكار ميكرد.38 عربستان به صورت غيرعلني به جنگندهها و هواپيماهاي گشت دريايي آمريكا اجازه داد تا در شرايط اضطراري براي سوختگيري مجدد و حمايتهاي لجستيكي، در پايگاههاي هوايي اين كشور فرود آيند. همچنين، همكاريهاي خود را با آمريكا، كويت، انگلستان و فرانسه در زمينۀ اطلاعات و امنيت داخلي گسترش داد و به ارتش آمريكا و گروههاي عملياتي دريايي، هوايي، زميني اجازه داد تا از تأسيسات و امكانات اين كشور براي اهداف حمايتي استفاده كنند.
اين فشار عربستان عليه ايران، تنها به صورت محدود مؤثر بود؛ چرا كه هرچند هجده كشور عرب در 23 ماه اوت با هم ديدار كردند، اما متفرقتر از آن بودند كه بتوانند به اعمال تحريمي فوري اقدام كنند. در اين ميان، سوريه بيش از همه با چنين اقدامي مخالف بود. با وجود اين، اتحاديۀ عرب ايران را به دليل حوادث مكه محكوم كرد و كشورهاي شركتكننده اعلام كردند كه اگر تا 20 ماه سپتامبر، پيشرفتي در روند صلح حاصل نشود، بار ديگر در اين ماه، براي اعلام تحريم با يكديگر ملاقات خواهند كرد.39
هرچند ميرحسين موسوي، نخستوزير ايران، بار ديگر تمايل كشورش را نسبت به طرح صلح سازمان ملل اعلام كرد، اما اين كشور اتحاديۀ عرب را به دليل تحميل يك صلح ننگين محكوم كرد. با وجود اين، عربستان روز به روز فشار بيشتري را بر سوريه وارد ميآورد. رقابت تسليحاتي سوريه با كشورهاي منطقه، اين كشور را تا مرز فروپاشي اقتصادي پيش برده بود. هرچند عربستان نتوانست به كشمكش ديرينه بين اسد و صدام حسين پايان دهد، اما فشار بسيار زيادي بر سوريه وارد آورد تا از حمايت مستقيم كردهاي مخالف عراق و جنبشهاي سياسي مخالف اين كشور دست بردارد.
اقدامات عربستان، تنها به اتحاديۀ عرب محدود نميشد؛ چرا كه در 25 ماه اوت، نايف بن عبدالعزيز، وزير كشور، طي بيانيهاي، ايران را محكوم كرد و گفت: «كه [امام] خميني امنيت پادشاهي عربستان را به مخاطره انداخته است». وي همچنين، ابراز كرد كه: «عربستان توانايي دفاع از خود را دارد و به هرگونه حمله سريعاً پاسخ خواهد داد». وي اين گفتهها را در حضور بيش از صد خبرنگار كه بيشتر از كشورهاي اسلامي بودند، اظهار كرد.
نايف همچنين، ادعاهاي ايران را مبني بر گشودن آتش از سوي نيروهاي امنيتي عربستان به سوي زائران اين كشور شديداً رد كرد و يادآور شد كه حدود هفتاد هزار زائر ايراني در منطقۀ درگيري حضور داشتند و تنها چند صد نفر كشته شدند و اگر واقعاً نيروهاي عربستان اقدام به تيراندازي ميكردند، آمار تلفات به هزاران كشته ميرسيد. در نهايت نيز، يادآور شد عربستان به ايرانيان اجازه ميدهد كه همچنان، در مراسم حج شركت كنند، ولي اين كشور در مقام متولي مكه و مدينه در كار خود بسيار جدي ميباشد و تحمل حوادث بيشتري را ندارد.
راديو و تلويزيون عربستان و ايران نيز به حمله تبليغاتي عليه يكديگر سرگرم بودند و زشتترين القاب را براي مقامات يكديگر به كار ميبردند. در هفتۀ پيش از عاشورا كه شيعيان براي شهادت [امام] حسين عزاداري ميكنند ـ [امام] خميني اظهار كرد: «مكه جايي است كه همۀ انبيا خدمتگزار او بودهاند و حالا گرفتار شده، مكه به دست يك دسته اشخاص ملحد كه اصلاً نميفهمند بايد چه بكنند و يك ننگي است الان براي همه مسلمين دنيا كه مكه، محل قدس الهي، محلي كه مقدسترين مقامات الهي است، اين طور شكسته بشود».40
عربستان سعودي تنها در حد خبر، طرحهايي را براي ذخيرۀ انبوه زيرزميني نفت مطرح كرد تا بتواند در صورت وقوع حملات احتمالي به اين كشور، همچنان، به صدور نفت خود ادامه دهد. در اين راستا، از دو شركت مقاطعه كار سوئدي به نامهاي ABV A. B. و اسكانسكا خواسته شد تا كاوشهاي بيشتري را در مورد اين پروژه به عهده بگيرند. قرار بود اين طرح در نزديكي بندر نفتي عربستان در كنارۀ درياي سرخ و با هزينهاي نزديك به 3/9 ميليارد دلار به اجرا درآيد.
واكنش ديگر دولتهاي خليجفارس در برابر ايران جداگانه و متفاوت بود. عملكرد بحرين و كويت، مانند عربستان سعودي بود و روز به روز، حمايت خود را از آمريكا و اروپا و حضور نظامي آنها در خليجفارس گسترش ميدادند. به طوري كه كويت از آمريكا و انگلستان خواست تا دو فروند ديگر از نفتكشهايش را پرچمگذاري كنند و بحرين نيز به صورت غيرعلني به منزلۀ پايگاهي ارتباطي و تداركاتي و منطقهاي ترانزيتي براي آمريكا عمل ميكرد. عمان نيز به آمريكا اجازه داد تا از امكانات و تأسيسات اين كشور استفاده كند. همچنين، به همكاري نزديك با انگلستان نيز پرداخت. قطر هم تا حد زيادي خود را كنار كشيده بود. هرچند در امارات متحده عربي نيز، برخي از اميرنشينها به ايران متمايل بودند و برخي ديگر به عراق تمايل داشتند اما به هر حال، هر دو گروه از جنگ به نفع خود بهرهبرداري ميكردند.
ابوظبي، غنيترين اميرنشين امارات متحده همواره، از عراق جانبداري ميكرد و حمايت غيرعلني خود را از پرچمگذاري آمريكا ابراز كرده بود. فجيره نيز به حمايت از عراق متمايل بود. نكتۀ درخور توجه آنكه، نفتكشهاي موجود در آبهاي ساحلي بندر خور فكان كه يكي از منابع درآمدي عمده اين اميرنشين محسوب ميشدند، با پيدا شدن مين در درياي عمان، از هفتاد فروند به دوازده فروند كاهش يافتند.
اما به هر حال، تمامي اميرنشينهاي امارات متحده بايد اين واقعيت را در نظر ميگرفتند كه يك سوم از 1/5 ميليارد دلار درآمد حاصل از صدور مجدد محصولات وارداتي خود را از صادرات به ايران داشتند و اينكه قسمت اعظم هشت ميليارد دلار درآمد حاصل از صدور نفت در سال 1986 از تأسيسات نفتي بسيار حساس و آسيبپذير مجاور ايران حاصل شده بود. هيچ يك از اين اميرنشينها نميتوانستند حملۀ ايران را به سكوي نفتي ابوالبخوش در ماه نوامبر سال 1986 فراموش كنند. ابوظبي 8 ميليارد دلار و دبي 2/5 ميليارد دلار از 11 ميليارد دلار درآمد نفتي سال 1987 را دريافت كردند؛ بنابراين، هر دو اميرنشين دلايل خوبي براي محتاط بودن داشتند.
دبي و رأسالخيمه نسبتاً طرفدار ايران بودند؛ زيرا، منافع زيادي از طريق اين كشور عايدشان ميشد. همچنين، لازم بود تا اقليتهاي بزرگ شيعۀ مقيم اين اميرنشينها را آرام نگه دارند. حدود صدهزار نفر شيعۀ ايراني و بومي در امارات متحده زندگي ميكردند كه اقامت سي هزار نفر از آنها غيرقانوني بود. آنها غالباً در دبي و رأسالخيمه مقيم بودند و دبي به تنهايي پنجاه هزار نفر از آنها را در خود جاي داده بود.
دبي سالانه، حدوداً معادل 150 ميليون دلار ميوه و سبزي از ايران وارد و 70 درصد از محصولات غير نفتي وارد شده از ايران را دوباره صادر ميكرد. نيروي كار بومي امارات و بيشتر كشتيهاي كوچك باري اين كشور بدين فعاليت مشغول بودند. در سال 1986، نزديك به هفت هزار كشتي باري امارات روانۀ بنادر ايران شده بودند كه ارزش ترابري آنها بيش از 390 ميليون دلار بود؛ ميزاني كه در ماه اوت سال 1987، به چهارصد ميليون دلار رسيد. بايد يادآور شد كه كارخانههاي كشتيسازي دبي (با 150 كشتي در سال) با شركت بحريني ساخت و تعمير كشتي عرب (با 50 كشتي در سال) براي تعمير كشتيهاي آسيب ديده در جنگ نفتكشها رقابت ميكردند.41
جنگ نفتكشها و حمله به كويت
هرچند جنگ طي بهار و تابستان سال 1987 گستردهتر شده بود، اما بسياري از نفتكشها و كشتيهاي باري كه در خليجفارس رفت و آمد ميكردند، اسكورت نظامي نميشدند. از جمله شش هفتم نفتكشها و صدها كشتي باري بزرگ و كوچك و همچنين، كشتيهاي ساحلي كوچك خودشان بدون اسكورت در حركت بودند. جنگ نفتكشها بيش از آنكه تهديدي براي كشتيراني در خليجفارس باشد، آزمايش نظامي و سياسي ارادهها بود. هر ماه هفتاد تا هشتاد نفتكش غالباً بدون آنكه خطري آنها را تهديد كند، به كويت وارد ميشدند. هرچند از زمان آغاز جنگ تعداد كشتيهايي كه هدف حمله قرار گرفتند، به 325 فروند افزايش يافته بود، اما تعداد كشتيهاي آسيب ديده هنوز حدود 320 فروند، يعني كمتر از يك كشتي در هر حمله بود. از سوي ديگر، علت كاهش حجم معاملات تجاري را نسبت به سال 1984 بايد بيشتر كاهش قيمت نفت عنوان كرد تا جنگ.
هر چند طي هفت ماه نخست سال 1987، قيمت اجاره نفتكشها در خليجفارس سه برابر شده بود، اما هنوز هم تنها حدود دو دلار براي هر بشكه بود و اين افزايش اجاره با كاهش قيمت نفت از سوي توليدكنندگان جبران ميشد. حق بيمه نيز كه در سال 1985 براي نفت خام عربستان 2 درصد از كل قيمت يك بشكه بود، در سال 1986 به 12 درصد افزايش يافت، اما يكبار ديگر، قيمت نفت كاهش پيدا كرد. در ماه اوت، حق بيمه 0/25 درصد از كل ارزش محموله بود كه براي عراق 0/25 درصد ديگر نيز افزايش مييافت؛ بنابراين، ميزان حق بيمه نميتوانست كشتيراني در خليجفارس را كم رونق كند. تقاضا براي نفتكش كه در سالهاي 1979 و 1985 حدود 36 درصد كاهش داشت، در سال 1986، حدود 12 درصد افزايش يافت و در هفت ماه اول سال 1987، ميزان حجم استفاده شدۀ از نفتكشها 23 درصد بيشتر شد.42
جالب است خود ايران نيز به اندازۀ غرب و عراق از حمله به كشتيها خسارت ميديد؛ زيرا، بنادر درياي عمان كه 35 تا 40 فروند كشتي در آنجا مشغول كار و تخليۀ بار بودند تا محمولههاي آنها از طريق جاده به امارات متحده حمل شود، مينگذاري شده بودند و اين اقدام در حالي انجام شده بود كه اغلب رفت و آمدها به سوي ايران بود. در واقع، از سال 1985، ايران به تردد كشتيهايش از خور فكان وابسته بود و در سال 1986 نيز، تعداد كل اين ترددها افزايش يافته بود. هرچند تعداد كشتيهاي باري وارد شده به بنادر رشيد و جبل علي دبي از 3229 كشتي در سال 1983 به 2888 كشتي در سال 1986 كاهش يافته بود، اما تعداد كشتيهاي باري كوچك و كشتيهاي ساحلي وارد شده به اين بنادر از 6366 فروند در سال 1984، به 10008 فروند در سال 1986 افزايش يافته بود.43
به هر حال، در اوايل ماه سپتامبر سال 1987، جنگ نفتكشها بسيار جديتر شده، به طوري كه از 29 ماه اوت تا اول ماه سپتامبر سال 1987، عراق به مدت چهار شبانهروز، اهدافي در خليجفارس از جمله نفتكشها، تأسيسات نفتي موجود در خليجفارس و كارخانهها و تأسيسات نفتي زمين پايۀ ايران را هدف حملات هوايي خود قرار داد. در مقابل، در 1 ماه سپتامبر نيز، نيروي دريايي سپاه پاسداران درصدد پاسخگويي به اين اقدام برآمد و با استفاده از مسلسل و راكت به يك كشتي كويتي كه حدود 350 مايل از نزديكترين كاروان آمريكا فاصله داشت، حمله كرد، ضمن آنكه مراقب بود كه كشتي مورد نظر پرچمگذاري شده نباشد.
بدين ترتيب، ايران و عراق دور جديدي از تبادل تهديدها را آغاز كردند. در اين راستا، ايران اعلام نمود كه موشك جواب موشك خواهد بود و عراق را متهم كرد كه با استفاده از جنگندههاي خود، حملات گستردهاي را عليه شهرهاي ايران آغاز كرده است؛ حملاتي كه در ماه فوريۀ سال 1986 به صورت غيررسمي متوقف شده بودند. روز دوم ماه سپتامبر ايران به دو فروند نفتكش حامل نفت كشورهاي عرب حمله كرد. در نتيجه، دور جديدي از حملات ايران و عراق عليه يكديگر آغاز شد، به طوري كه در 24 ساعت، هفت فروند كشتي هدف قرار گرفتند.
عراق ادعا ميكرد كه طي پنج روز، به يازده مورد از اهداف دريايي و دو مورد از تأسيسات ارتباطي و نيروگاه برق حمله كرده است. ايران نيز طي 27 ماه اوت تا 3 ماه سپتامبر سال 1987، بيست فروند كشتي را هدف قرار داد. حملات مزبور فشردهترين سلسله حملات ايران و عراق از آغاز جنگ نفتكشها بودند؛ بنابراين، بيمۀ لويدز نيز حق بيمۀ خود در برابر خطر جنگ را تا 50 درصد افزايش داد.
در آن زمان، دو عامل ديگر نيز تنشهاي موجود در خليجفارس را تشديد ميكردند. در 3 ماه سپتامبر، قايقهاي تندرو ايران به يك كشتي كانتينربر ايتاليا حمله كردند كه طي آن، دو نفر ايتاليايي زخمي شدند؛ موضوعي كه باعث شد تا كابينۀ دولت در 4 همين ماه تشكيل جلسه دهد و ايتاليا كه درصدد تشكيل نيروي صلحي از سوي سازمان ملل بود، موضع خود را تغيير دهد و كشتيهاي جنگياش را به خليجفارس اعزام كند تا به كشتيهاي آمريكا، انگلستان و فرانسه بپيوندند. اين سياست از وابستگي ايتاليا به نفت وارداتي از خليجفارس نشئت ميگرفت. در آن زمان، اين كشور 40 درصد از نفت خود را از خليجفارس تأمين ميكرد. فرانسه نيز به صورت غيرعلني اين قول را داده بود كه در شرايط اضطراري، از كشتيهاي ايتاليا حمايت هوايي كند.
در همان روز، يك فروند موشك كرم ابريشم از پايگاهي در جنوبيترين نقطۀ شبهجزيرۀ فاو به سوي كويت پرتاب شد و به خط ساحلي مسكوني در حالي كه تنها دو مايل از پايانههاي نفتي اصلي كويت فاصله داشت، اصابت كرد، در ضمن دو نفتكش نيز در آن لحظه، در حال بارگيري بودند، اما معلوم نشد كه آيا سيستم هدايت موشك آن را از رسيدن به نفتكشها بازداشته بود يا اينكه هدف از اين حمله، تنها تهديد كويت بود. ايران مسئوليت پرتاب اين موشك را بر عهده نگرفت، اما پس از آن، دو موشك در 4 و 5 سپتامبر شليك شد كه اولي به نزديكي بندر عبداله در سي مايلي جنوب شهر كويت اصابت كرد و نشان داد كه كل كشور در تيررس موشك قرار داد و ديگري نيز به نزديكي جزيرۀ فيلكه در سيزده مايلي ساحل شمالي كويت اصابت كرد.
در پي اين اقدام، كويت اعتراض خود را به سازمان ملل اعلام، به اعضاي دايم شوراي امنيت شكايت و پنج تن از هفت ديپلمات ايراني را از كويت اخراج كرد. در مقابل، ايران نيز ادعا نمود كه آمريكا كويت را نسبت به اخراج ديپلماتها متقاعد كرده است و سرانجام، پيامدهاي اين عمل گريبانگير خود كويت خواهد شد. همچنين، بار ديگر از آمريكا خواست تا خليجفارس را ترك كند.44 كشورهاي عضو شوراي همكاري خليجفارس نيز درصدد پاسخ برآمدند و در اين راستا، وزيران خارجۀ اين كشورها در 12 ماه سپتامبر سال 1987، تشكيل جلسه دادند، هرچند از همان آغاز معلوم بود كه كار چنداني از دست دولتهاي جنوب خليجفارس برنميآيد.
آمريكا عراق را به دليل حملاتش مورد سرزنش قرار ميداد، اما بيشتر از آن به ايران به دليل رد طرح آتشبس سازمان ملل اعتراض ميكرد. در 4 ماه سپتامبر، سازمان ملل اعلام كرد كه هيئت صلحي به منطقۀ خليجفارس وارد خواهد شد؛ موضوعي كه شدت جنگ نفتكشها را بين دو طرف جنگ كاهش داد؛ چرا كه آنها به دليل فراهم آوردن مقدمات ورود دبيركل سازمان ملل با آتشبس محدودي، از 5 تا 7 ماه سپتامبر موافقت كردند. ايران به ظاهر ميخواست وانمود كند كه قصد ندارد طرح صلح سازمان ملل را كاملاً رد كند، اما عراق اين ديدار را پيشزمينهاي براي اعمال تحريمها عليه ايران ميدانست.25
اين آتشبس آرامش زودگذري در جنگ بود؛ زيرا، عراق همچنان، به حملات خود عليه اهداف زميني ادامه داد و اعلام كرد كه تنها در ايام اقامت دبيركل، حملات خود، را به تهران متوقف خواهد كرد. دبيركل طي مأموريت خود در 11 ماه سپتامبر به تهران وارد شد و روز بعد از آن، گفتوگو با مقامات ايران را آغاز كرد. هر دو كشور طرف مقابل را به دليل لغو آتشبس محكم ميكردند. ايران ادعا ميكرد عراق طي مدت آتشبس سيزده غيرنظامي را كشته است. بغداد نيز ميگفت ايران طي 48 ساعت گذشته، هشت شهر عراق را هدف گلولههاي توپ قرار داده است و نيروهاي دريايي سپاه با راكت به سوپر نفتكش سيپريوت كه حامل نفت عربستان بود حمله كردهاند.
حضور فزايندۀ آمريكا و اروپا در خليجفارس
طي تابستان سال 1987، نقش اروپا در خليجفارس در حال گسترش بود. به دنبال تصميم فرانسه و انگلستان در 11 ماه سپتامبر سال 1987 براي اعزام كشتيهاي جنگي به خليجفارس، آمريكا نيز فشار خود را بر بلژيك، ايتاليا و هلند افزايش داد تا بدين ترتيب، نقش فعالتري در منطقه خليجفارس داشته باشند. در نتيجه، در 20 ماه اوت، جلسه ويژهاي در زمينۀ اقدام مشتركي در اتحاديۀ اروپاي غربي تشكيل شد؛ جلسهاي كه هيچ نتيجۀ ملموسي نداشت و تنها در آن، آزادي كشتيراني در خليجفارس مطرح شد. در اين ميان، جمهوري آلمان فدرال بر سر هيچ اقدامي به توافق نرسيد، ايتاليا مخالف هرگونه رهبري و سركردگي آمريكا بود و انگلستان و فرانسه نيز به نقطهاي رسيده بودند كه نميخواستند وابستگي به اتحاديه، آزادي عمل آنها را محدود كند.
زماني كه ايتاليا به طور يكجانبه تصميم گرفت در 3 ماه سپتامبر به خليجفارس وارد شود، هلند، كه رياست اتحاديۀ كشورهاي اروپاي غربي را به عهده داشت و پيش از اين، در زمينۀ اقدام مشترك اين كشورها در خليجفارس بسيار تلاش كرده بود، از اقدام گروهي صرف نظر كرد و تصميم گرفت به تنهايي وارد عمل شود و از انگلستان تقاضاي كمك كرد. انگلستان نيز موافقت كرد تا براي اين كشور، به هنگام مينروبي، پوشش هوايي و حمايت لجستيكي فراهم آورد. در 7 ماه سپتامبر سال 1987، هلند اعلام كرد كه دو فروند مينروب به منطقه اعزام خواهد نمود.
بلژيك نيز كه از مدتها پيش، در زمينۀ طرح دفاع دريايي در خليجفارس با هلند و انگلستان همكاري داشت، به دنبال هلند، وارد عمل شد و اعلام كرد كه دو فروند مينروب و يك كشتي تداركاتي خود را به منطقۀ خليجفارس خواهد فرستاد. همچنين، موافت كرد تا ستاد فرماندهي مشتركي را با هلند تشكيل دهد. بدين ترتيب، قرار شد تا در اين ستاد، يك افسر بلژيكي فرماندهي واحدهاي دريايي حاضر در صحنه و يك افسر هلندي فرماندهي كل نيروهاي ويژه را برعهده گيرد.
كشتيهاي بلژيكي و هلندي تا اواخر ماه سپتامبر به منزله بخشي از يك ناوگان به سوي خليجفارس حركت ميكردند، اما در اين هنگام اروپاييها اعلام كردند كه آمريكا نبايد به تنهايي براي رفع مشكلات وارد عمل شود و نيروهاي ويژۀ مين خود را به كار گيرد. نكتۀ درخور توجه آنكه مينروبهاي بلژيك از كشتيهاي آونجر آمريكا در جنگ جهاني دوم قديميتر بودند، به طوري كه يكي از آنها به نام بريدل سيسال قدمت داشت، در مديترانه در هم شكست و اين بدان معني بود كه نيروهاي مزبور نميتوانستند طبق جدول زماني مشخص شدۀ خود در 1 ماه نوامبر به منطقه برسند.
البته، مشكلات ديگري هم براي اين ناوگان پديد آمد؛ زيرا، هيچگونه پايگاهي در خليجفارس نداشتند و از پوشش هوايي نيز برخوردار نبودند. بدين ترتيب، بهترين كاري كه اين ناوگان ميتوانست انجام دهد اين بود كه به فرانسه اتكا كند تا از حمايتهاي اين كشور از طريق پايگاه جيبوتي برخوردار شود و همچنين، از كشتي پشتيباني بلژيك ـ زينا به منزلۀ يك كشتي تداركاتي استفاده كند. انگلستان نيز موافقت كرد كه به منزلۀ اولويت سومش بعد از كشتيهاي جنگي و كشتيهاي تجاري خود، براي اين ناوگان پوشش هوايي فراهم آورد. اين نيروي هلندي ـ بلژيكي، تنها به توپهاي بيست ميليمتري مسلح بود؛ موضوعي كه باعث شد تا هلند از موشكهاي استينگر نيز استفاده كند.46
همانطور كه پيش از اين نيز بحث شد، ايتاليا هم تصميم گرفته بود تا در خليجفارس حضور يابد؛ بنابراين، در 8 ماه سپتامبر سال 1987، دولت اين كشور اعزام هشت فروند كشتي، شامل سه فروند مينروب كلاس لرسي و يك فروند ناوچه كلاس لوپو و دو فروند ناوچۀ كلاس ماسترال را اعلام كرد. فرماندهي اين كشتيها را دريادار يكم آنجلو مارياني فرمانده بخش دوم نيروي دريايي تارانتو، برعهده داشت. آنها در 15 ماه سپتامبر، سفر دريايي خود را آغاز كردند (جدول شماره 2).47
نيروهاي ويژه فرانسوي موجود در خليجفارس عبارت بودند از ناو هواپيمابر 32700 تني كلمانسو حامل 38 فروند هواپيما (سيستم دفاع هوايي اين ناو نوسازي شده بود و از نوع سيستم دفاعي آتش پشتيباني نزديك بود)، دو فروند ناوشكن مجهز به موشك هدايتشونده، يك فروند ناوچه و سه فروند ناوچۀ چندمنظوره. همچنين، دو فروند كشتي آذوقه و يك فروند كشتي تعميراتي 2320 تني ديگر نيز در راه بودند. نيروهاي فرانسه از طريق سه فروند مينروب (دو فروند مينروب كلاس دومپاري و يك فروند كلاس تريپارتيت) تقويت ميشدند. اين مينروبها كه در سالهاي 1976 و 1979 كاملاً نوسازي شده بودند، عمليات خود را در 11 ماه سپتامبر در درياي عمان آغاز كردند.48
جدول شماره 2: كشتيهاي غربي مستقر در خليجفارس و خليج عمان، يا در مسير آن در 20 ماه سپتامبر سال 1987
نيروهاي ويژه آمريكا |
نيروهاي فرانسه |
نيروهاي انگلستان |
ديگر كشورها |
نيروهاي ويژه خاورميانه(4) |
ناو هواپيمابر: كلمانسو (1/338) |
ناوشكن: ادينبرگ (253) |
نيروهاي ايتاليا |
كشتي فرماندهي؛ لاسال (499) |
ناوشكن: دكوئزن (355) جورج لي جيوس سافري(355) كموندنت بوري (167) پورتت (167) ويكتور اسكولچر (167) |
ناوچهها: آندرومدا (224) برازن (175) |
ناو هواپيمابر: رنجر |
ناو: ويليام اچاستندلي(513) رويز(513) |
شكارچي مين: باي سيستر بروكون براكلس باي هارورس |
ناو: ولي فورگ |
|
ناوشكن: كيد (346) |
كشتي تعمير: ديليگنس |
ناوشكن: اركاديا |
|
ناوچه: كروملين (200) رنتز (200) فلتلي (200) جرت (200) كلاكرينگ (200) |
كشتيهاي پشتيباني مينروب: ابديل |
ناوچهها: كوالت |
|
كشتي ترابري: رالي (429) |
شكارچي مين: كانتو لوير وينلونگ |
كشتي تداركاتي: برامبل ليف (42) |
كشتي مهمات: كامدن |
ناو تهاجمي آبي ـ خاكي: گودال كانال (754) كشتي پشتيباني مين: لوير |
انبار ناو: گارون |
هواپيماي گشت دريايي: نيمرود |
كشتي تداركاتي: نياگارا فالز سيوويو |
|
|||
يگانهاي جنگي |
نفتكش: ميوز |
مينروبها: بريدل اف ـ باوس |
نيروهاي بلژيك |
كشتي جنگي: ميسوري |
كشتي پشتيباني: مارنت |
كشتي پشتيباني: زينيا |
ناوچهها: سيروكو گريگالا پرسو |
ناو: بانكر هيل لانگپيچ |
شناورهاي مينروب: ويست ميلازور ساپري |
||
ناوشكن: هوئل |
كشتي نجات: آنتئو |
||
ناوچه: كورتس |
نيروهاي هلند |
||
كشتي پشتيباني: كانزاس سيتي |
مينروبها: هلووتسلالز ماسلوئيز |
||
كشتيهاي مينروب و ترابري: اين هنز استيم فيرلس اينفلكت ايلوسو |
|||
كشتيهاي كششي مينروب: بابر كاوينتي گرپل |
تا اواخر ماه اكتبر، نيروهاي فرانسه نه عدد مين ام-08 را در آبهاي ساحلي بنادر فجيره و خور فكان كشف كرده بودند. دو عدد از اين مينها در اثر مينروبي به سطح آب آمدند و هفت عدد از آنها در عمق دو تا هفت متري با سونار كشف شدند. ناوچۀ فرانسوي دوپليكس دو مين ديگر را در آبهاي قطر كشف و منهدم كرد و بدين ترتيب، تعداد كل مينهاي كشف شده از آغاز عمليات پرچمگذاري آمريكا به هشتاد رسيد.49
ناوگان گشت انگلستان ناوچه كلاس بچ لندر به نام اچ.ام.اس آندرومدا با سيستم دفاع هوايي كوتاهبرد سي ولف را شامل ميشد. اين ناوچه با ناوشكن ادينبرگ كه يك كشتي به سيستم دفاع هوايي از نوع 42 مجهز بود و ناوچه ضد زيردريايي برازن از نوع 22 حمايت ميشد. در 15 ماه سپتامبر، نيروي ويژه مين انگلستان به درياي عمان رسيده بود. اين نيرو كشتي پشتيباني 1375 تني ابديل كه لوازم يدكي مينروبها را حمل و در ضمن، به منزلۀ يك كشتي فرماندهي عمل ميكرد و همچنين، سه فروند مينروب از نوع ام.سي.ام 1و 4 را شامل ميشد كه دستگاههاي مينياب سبك، دستگاه صوتي شكار مين، هدفهاي فريبنده ضد موشك بريكيد و سيستم شناسايي و عملياتي را در برميگرفتند.50 نفتكش 200 و 40 تني برامبل ـ ليف كشتي آذوقه رجنت كشتي تعمير دليگنس اين ناوگان را حمايت ميكردند. بايد يادآور شد كه كشتي اخير افزون بر اقدامات تعميراتي، توان اجراي آتش و تجهيزات غواصي را نيز داشت.
اكنون، اين ناوگان براي انجام يك جنگ عمده در منطقه مستقر شده بود. ناوگان مزبور متشكل از نيروي ويژه به رهبري ناو كانستليشن و نيروهاي مستقر در اقيانوس هند شامل يك ناو هواپيمابر با 87 هواپيماي جنگي بود. كشتي وليفورگ پوشش هوايي لازم را براي نيروي ويژه فراهم ميآورد و به عنوان مركز همكاريهاي نيروي هوايي عربستان و آمريكا عمل ميكرد و ناو كانستليشن را اسكورت ميكرد.
كشتي كاكرن پوشش دفاع هوايي را فراهم ميآورد و دو ناوچۀ كلاس ناكس به نامهاي كوك و كوالت پوشش جنگ ضد دريايي را فراهم ميكردند و همچنين، با موشكهاي هارپون RGM 84 دفاع سطحي لازم را پديد ميآوردند، كشتي تداركاتي 600، 53 تني كامدن سوخت و مهمات را تأمين ميكرد، يك كشتي 70 و 160 تني كلاس مارس ذخاير جنگي را فراهم ميآورد و كشتي نياگارا فالز قطعات يدكي و تجهيزات و قطعات هواپيماها را تأمين ميكردند. اين گروه بعدها در تابستان با يك گروه ديگر به رهبري رنجر جايگزين شد.
همچنين، يك گروه آمريكايي ديگر به نام گروه دريايي پاسيفيك غربي نيز وجود داشت كه كشتي جنگي ميسوري (داراي تجهيزات مدرن فرماندهي)، دفاع هوايي كوتاهبرد و موشكهاي ضدكشتي را شامل ميشد. اين موشكها 32 موشك كروز تام هاوك از نوع ضد كشتي و گونهاي از موشكها را كه براي حمله به خشكي ميباشد، در برميگرفتند.
كشتي ميسوري با كشتي نوسازي شده دفاعي به نام بانكر هيل و ناولانگ بيچ كه براي نخستين بار، به سلاحهاي هستهاي، مانند موشك تام هاوك و هارپون مجهز شده بود، اسكورت ميشد. كشتي هوئل دفاع هوايي لازم را براي يگانهاي مستقر در سطح دريا فراهم ميكرد و كشتي كرتس تأمينكننده دفاع ضد زيردريايي بود. كشتي تداركاتي كانزاس سيتي نيز روغن، سوخت، مهمات و تداركات لازم را براي يگانهاي مزبور فراهم ميكرد.
نيروي ويژه خاورميانهاي دريادار برنسن، كنترل كشتي فرماندهي لاسال را در دست داشت. اين كشتي با كشتي تهاجمي آبي خاكي رالي كه عرشۀ مجهزي داشت، تقويت ميشد. كشتي رالي با چهل فروند قايق مينروب كلاس MSB5 و چهار فروند هواپيماي سبك سيفوكس به سوي خليجفارس در حركت بود. همچنين، در 27 ماه اوت، كشتي باري سنتلوئيس با دو فروند قايق MSB5 و دو فروند هواپيماي سيفوكس ديگر از راه رسيد.51
ناو گوادال كانال حامل هفتصد تن از افراد نيروي دريايي و هشت فروند بالگرد مينروب سياستاليون RH-53D بود. همچنين، اين نيرو چهار فروند بالگرد تهاجمي سيكبرا AH-1T، چهار فروند بالگرد تداركاتي UH1N و دو فروند بالگرد ترابري سينايت CH-46C تاروس را شامل ميشد پنج فروند كشتي ديگر به نامهاي هركولس اكويلا آريس و جميني نيز در اين ناوگان حضور داشتند كه به موشكهاي هارپون و توپهاي 76 ميليمتري مجهز بودند و يك واحد از نيروي ويژه آمريكا چهار فروند بالگرد ضد حمله و شناسايي MH 6A را براي آنها تأمين ميكرد.
ناوشكنهاي اسكادران 14 كه در رأس آنها، ناوشكن موشكانداز كيد قرار داشت، كاروان كشتيهاي پرچمگذاري شدۀ كويت را اسكورت ميكرد. اين اسكادران ناو و موشكانداز فوكس و ناوچههاي موشكانداز ريد كروملين جرت و هاوز را شامل ميشد. اين چهار ناوچه به توپهاي 76 ميليمتري و بالگردهاي لمپس اس-اچ-2-اف يا لمپس ام-اس-اچ-60بي مجهز بود و با نيروي دفاعي مستقر در منطقه شامل ناوچههاي فلتلي و كلاكرينگ و ناوهاي موشكانداز وردن و ريويز حمايت ميشدند. در اين زمان، يازده كشتي آمريكايي با 4500 خدمه عملاً در آبهاي خليجفارس مستقر بودند. اين تقويت نيرو، برآورد پنتاگون از هزينۀ كلي عمليات پرچمگذاري را تا، دويست ميليون دلار در سال (تنها براي نيروي دريايي) افزايش داد.52
تا اوايل ماه اكتبر، تعداد كشتيهايي كه براي عمليات در منطقه خليجفارس در نظر گرفته شده بودند، به 35 كشتي اروپايي و 35 كشتي آمريكايي رسيده بود. در كل، اروپا يك فروند ناو هواپيمابر، سه فروند ناوشكن، ده فروند ناوچه، پنج فروند كشتي پشتيباني بزرگ، پنج فروند كشتي پشتيباني كوچك و چهارده فروند كشتي مينروب مدرن را به خليجفارس اعزام كرده بود.53
هرچند ژاپن، تنها تمايل كلي خود را نسبت به همكاري با آمريكا اعلام كرده بود، اما جمهوري فدرال آلمان موافقت كرده بود كه كشتيهاي خود را به جنوب درياي مديترانه بفرستد تا جايگزين كشتيهايي شوند كه برخي از كشورهاي اروپايي از مديترانه خارج كرده بودند. اين كشور ناوشكن مولدرز ناوچۀ نيدرساچسن و كشتي تداركاتي فريبرگ را به منطقۀ مديترانه اعزام كرد كه همۀ آنها تا اواسط اكتبر به مقصد رسيدند.54