تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۴:۱۵  ، 
کد خبر : ۲۷۳۸۲۴
بررسی تحولات منطقه و آینده سیاسی عربستان در میزگرد «جوان» با کارشناسان

رابطه ایران و عربستان فقط با وقوع بیداری اسلامی در این کشور ترمیم می‌شود

مقدمه: مرگ عبدالله گمانه‌های زیادی را در خصوص آینده سیاسی عربستان در منطقه و همچنین نوع نگاه آن به جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرد. با توجه به تحولات منطقه‌ای، چرخش خانوادگی قدرت در عربستان، مذاکرات هسته‌ای ایران و امریکا و... لازم آمد تا نگاهی جامع در این زمینه‌ها داشته باشیم به همین دلیل نشستی چهارجانبه با حضور دکتر محمد صالح جوکار، عضو کمیسیون سیاست خارجی امنیت ملی مجلس، حسن هانی‌زاده و مصیب نعیمی، کارشناسان مسائل خاورمیانه و همچنین دکتر شعیب بهمن، کارشناس مسائل اوراسیا و منطقه در «جوان» برگزار شد. در این نشست سه ساعته تحولات منطقه از سه منظر کمیسیون امنیت ملی و مجلس شورای اسلامی، تحولات خاورمیانه و همچنین نگاه روسیه به منطقه و عربستان و تأثیر قیمت نفت بر امور جاری در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی مورد بررسی قرار گرفت که البته برای کاستن از حجم متن سؤال‌ها حذف شده‌اند.

تاثیر عبدالله در روابط تهران – ریاض از نگاه مجلس

** جوکار: در منطقه دو بازیگر اصلی وجود دارد؛ جمهوری اسلامی ایران و عربستان. این دو بازیگر بودند که غالبا در بحث‌های ساختار سیاسی منطقه حضور فعالی داشتند و بر کشورهای منطقه تاثیرگذار بودند و البته بازیگران فرعی دیگری نیز بودند که یا به مرور زمان از ساختار سیاسی منطقه حذف شدند و به طور کلی در مسائل سیاسی کمتر ظهور و بروز پیدا کردند و نقش تاثیرگذاری نداشتند. اما در کل نگاه کمیسیون سیاست خارجی مجلس اینگونه نیست که ما بتوانیم در آینده نزدیک با این ساختار سیاسی قدرت در عربستان ارتباطی داشته باشیم.

از آنجا که سیاست‌های منطقه‌ای عربستان را امریکایی‌ها تدوین می‌کنند من بعید می‌دانم اگر امریکایی‌ها نگاهشان به مسائل منطقه‌ای همان نگاه قبلی باشد و با ما هم در بحث هسته‌ای نتوانند به جایی برسانند همان شیوه قبلی را در رابطه با عربستان پیش‌ خواهند گرفت و تغییراتی در تعامل و ارتباط ما با عربستان هم در آینده شاهد نخواهیم بود. ما این تغییر موضع را در شرایط فعلی نمی‌بینیم گرچه شاید این جابه‌جایی قدرت از بخشی از این خاندان به بخش دیگری از آن صورت گرفته است یعنی اتفاق خاصی رخ نداده است و شاید برخی از نگاه‌ها وجود دارد که نسبت به این موضوع خوش‌بینانه نگاه می‌کنند که شاید در آینده ما بتوانیم با تعامل و ارتباط با عربستان مشترکا در مسائل منطقه‌ای ظهور و بروز پیدا کنیم.

نگاه‌ها چیز دیگری است، جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی و کشور ایران حتی از نظر اعتقادی به دنبال اسلامی است که قدر مسلم عربستان به دنبال اسلام دیگری است یعنی از نظر اعتقادی این صف‌بندی‌ها صورت گرفته است. امریکایی‌ها از کدام اسلام حمایت می‌کنند؟ از اسلام سعودی،‌اسلامی که به یک جبهه سازش متعلق است و این اسلام متفاوت از اسلام نابی است که امروز ایران پرچمدار آن است. لذا مسئله، مسئله اعتقادی و راهبردی است و عمق دارد.

وقتی در راس لابی‌ عرب‌ها عربستان و آخرین مذاکراتی که در وین داشتیم اینها به شدت فعال بودند و سه لابی فعالی که ما در آنجا داشتیم لابی کنگره، لابی عرب‌ها و لابی صهیونیست‌ها بودند. این سه راس بسیار نسبت به هیئت امریکایی‌ها یا هیئتی از کشورهای دیگر فعال بودند که توافق رخ ندهد. این نشان دهنده عمق اختلافی است که آنها با انقلاب اسلامی دارند.

** هانی‌زاده: در جریان مذاکرات هسته‌ای در طول یک سال گذشته که پیشرفت‌هایی هم حاصل شده است ظاهرا در همین مذاکرات اخیر در وین پیشرفت‌هایی حاصل شد و جمهوری اسلامی ایران توانست طرف مقابل را برای رسیدن به توافق جامع قانع کند. سعودالفیصل، وزیر خارجه عربستان با وجود وضعیت جسمی‌اش سفری به مسکو، پاریس و سپس به وین داشت و با جان کری ملاقات کرد و حتی با لوران‌فاویس، وزیر خارجه فرانسه دیداری انجام داد و به آنها گفت: شما از امضای توافق‌نامه با ایران خودداری کنید و ما کاری انجام می‌دهیم که ایران تسلیم شود و در واقع نه تنها امتیازی به ایران نمی‌دهید بلکه ایران تمام امتیازات را به شما می‌دهد و دست‌ها را بالا می‌برد.

سپس شروع به پمپاژ و افزایش قیمت نفت کرد و عربستان سعودی روزی دو میلیون بشکه به تولیدات نفت خود افزود و در نهایت قیمت نفت ناگهان سقوط کرد تا اینگونه ایران را تحت فشار قرار دهد. در طول یک ماه گذشته بر اساس آمارهای موجود عربستان بابت کاهش قیمت نفت 45 میلیارد دلار زیان دید. حتی به ضرر ناشی از کاهش قیمت نفت را شرکت‌های نفت آمریکا را نیز تقبل کرده است.

عربستان سعودی هم سعی می‌کند قیمت نفت را به همین شکل نگه دارد و این ناشی از شیطنت‌های عربستان است. مذاکرات چه در وین، چه در ژنو و چه در مسقط، عربستان سعودی یک خط تلفن مستقیم میان ریاض و تل‌آویو باز کرد و برنامه‌های خود را در رابطه موضوع هسته‌ای ایران هماهنگ کرد. در واقع رژیم صهیونیستی از نفوذ سیاسی و لابی صهیونیستی استفاده می‌کرد و عربستان از نفوذ اقتصادی و مالی. بنابراین اکنون عربستان پابه‌پای رژیم صهیونیستی علیه منافع ایران، ملت ایران و شیعیان عمل می‌کند و همین بحرانی که اکنون چهار سال در سوریه به وجود آورده است،‌عربستان سعودی نقشی کاملا تخریبی داشت.

** جوکار: بین عربستان و امریکایی‌ها نگاه مشترکی وجود دارد؛ امریکایی‌ها معتقدند انقلاب اسلامی بود که منافع آنها را در منطقه قطع کرد و تهدید می‌کند، سعودی‌ها نیز همین شیوه را دارند. لذا من بعید می‌دانم در آینده نزدیک ارتباطی برقرار شود، مگر اینکه تحولاتی که در منطقه رخ می‌دهد و موج بیداری اسلامی عربستان را دربرگیرد. عربستان پس از شکست‌هایی که در منطقه داشته ناگزیر است قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی را بپذیرد و در بحث‌های همکار‌ی‌های منطقه‌ای وارد میدان شود،‌ ضمن اینکه آنقدر اختلافات ما شدید بود که حضرت امام(ره) نکته‌ای فرمودند: اگر با صدام هم صلح کنیم با عربستان و آل سعود صلح نخواهیم کرد.

مثلا در بحث رژیم صهیونیستی دقیقا ما اختلاف داریم چون آنها به دنبال به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی هستند اما ما نابودی رژیم صهیونیستی در دستور کارمان قرار دارد و جمهوری اسلامی هرگز از این موضع خود برنمی‌گردد حتی در مسائل هسته‌ای هم که امریکایی‌ها بحث رژیم صهیونیستی و آینده این رژیم را مطرح کردند، ما نپذیرفته‌ایم.

نگاهی به ساخت سیاسی – اجتماعی عربستان

** جوکار: اگر بخواهیم شرایط فعلی عربستان را بررسی کنیم در زمان ملک عبدالله بود که اصلاحات را با فشار امریکایی‌ها در داخل کشور انجام دادند. این اصلاحات در زمینه برگزاری انتخابات شورای محلی بود،‌ یک زن وارد کابینه شد، قولی هم داده بود که شورای دوم برگزار شود که اینگونه نشد. اما اصلاحات امریکایی را در دستور کار قرار داد تا این کار صورت گیرد.

چند نکته حایز اهمیت است؛ عربستان از نظر موقعیت جغرافیایی، موقعیتی بسیار خوبی دارد و در منطقه، منطقه‌ای ژئوپلوتیک محسوب می‌شود، 23 درصد ذخایر نفتی جهان را در اختیار دارد و‌ اولین کشور صادر کنند نفت است. چنین مسائلی قدری جایگاه عربستان را بالا می‌برد، ضمن اینکه در حوزه اسلام هم خادمین حرمین شرفین در آنجا حضور دارند و حرمین در آنجا واقع شده‌اند و این مزیت ویژه‌ای به آنجا می‌دهد.

نکته بعدی که در این رابطه وجود دارد این است که پشتیبان ساختار سیاسی قدرت آنجا، امریکایی‌ها هستند؛ امریکایی‌ها به عنوان یک هم‌پیمان قوی همیشه عربستان را در منطقه مورد حمایت قرار داده‌اند گرچه در طی سالیان متعدد سفارش کرده‌اند اصلاحاتی انجام دهد و تغییراتی در این وضعیت فعلی که خیلی محیط بسته‌ای است ایجاد شود، تغییراتی مثل حاکمان قدرت و عدم جابه‌جایی قدرت،‌ عدم نفوذ نخبگان در حوزه قدرت که نهایتا به یک دیکتاتوری تبدیل شده است.

یک بخش از ثبات سیاسی که امروز برای عربستان ایجاد شده است، مربوط به امریکایی‌ها و بخش دیگر به مسائل داخلی مرتبط است که آنها یک ائتلاف مشخصی بین مذهب و حکومت ایجاد کردند و این یک مشروعیت سیاسی به حکومت بخشید و تا حدی مردم نسبت به این حکومت اقبال داشته‌اند و این مسئله یک ثبات جدی به آنها بخشیده است و یک رفاه نسبی نیز در میان مردم به وجود آمده، گرچه برخی از قشرها مثل شیعیان در وضعیت بسیار بدی به سر می‌برند و این به چینش ساختار سیاسی بازمی‌گردد که اصلا اجازه نمی‌دهند شیعیان به مسائل حاکمیتی ورود پیدا کنند و بیشتر در حوزه خودشان تقسیمات صورت می‌گیرد.

اما نکته‌ای که امروز در انتقال قدرت سیاسی از شاه عبدالله به ملک سلمان وجود دارد، بحث‌های جدی مطرح بود در بحث اعلام تاخیر در مرگ شاه عبدالله نشان می‌داد که آنها در داخل مشکلات جدی دارند و از آنجا که ساختار آنجا هم برعکس ساختارهای پادشاهی در دنیاست؛ در دنیا ساختار پادشاهی از پدر به پسر است و در آنجا از برادر به بردار می‌رسد، در آنجا مرگ ولیعهد‌ها فرامی‌رسد اما به قدرت نمی‌رسند.

بنابراین در آنجا با شاهانی با سن بالا مواجه می‌شویم، مثلا ملک سلمان 80 سال سن دارد و سکته کرده و نیمی از بدنش فاقد فعالیت است و دچار آلزایمر شده است. زمانی که امریکایی‌ها متوجه شدند ملک عبدالله دیگر نمی‌تواند به شاهی خود ادامه دهد، هیئت‌هایی از نخبگان امریکایی به سعودی سفر داشتند و نشست‌های زیادی برگزار کردند تا بتوانند مسئله جانشینی شاه عبدالله را حل کنند و کمترین تنش ایجاد شود لذا برخی از عناصر افراطی را حذف کردند و این نشان از درایت امریکایی‌ها داشت.

امریکایی‌ها امروز در انتقال قدرت به ملک سلمان نقش بسیار مهمی داشتند، حضور هیئت‌های متعدد امریکا در عربستان و نگرانی شخص اوباما نسبت به آینده عربستان بسیار حایز اهمیت بود آنها می‌خواهند متحد خود را در آینده داشته باشند البته با نگاه امریکایی‌ها که اگر اصلاحات در درون صورت نگیرد قدر مسلم این است که عربستان با این ساختار سنتی نمی‌تواند مسیر را ادامه دهد.

** هانی‌زاده: اساسا عربستان یک نظام عجیبی است که در واقع پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به دلیل سقوط پایگاه اصلی امریکا در منطقه در دوران رژیم سابق عربستان برای غرب و امریکا به رغم مشکلاتی که وجود داشته و دارد یک توجه خاصی به رژیم عربستان داشت و این در حالی است که این رژیم فاقد قانون اساسی و کوچک‌ترین زیربنای حقوق انسانی است. رژیمی که به طور سنتی و بر مبنای جاهلی اعراب کشوری را با جمعیت 28 میلیونی با مساحت دو میلیون و صد و پنجاه هزار کیلومتر مربع که از نظر جغرافیایی بزرگ‌ترین کشور در منطقه است و درآمدهای سرشار نفتی دارد و درآمد این کشور در سال 2012 که اوج رشد قیمت نفت بود به 385 میلیارد دلار رسید.

طبیعی است که عربستان سعودی به عنوان «عابر بانک» و غرب نقش مهمی را به عهده بگیرد و لذا عربستان سعودی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سعی کرد با تکیه بر امکانات مالی و اقتصادی خود به نوعی جای پای رژیم سابق ایران را بگیرد و عنوان تکیه‌گاه اصلی امریکا و غرب عمل کند. عربستان سعودی از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی دو موضوع را در دستور کار خود قرار داد؛ ابتدا ایران هراسی و دوم شیعه هراسی.

جریان سازی‌های گسترده‌ای از سوی عربستان علیه جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی انجام شد. اکنون عربستان سعودی یکصد شبکه ماهواره‌ای با گردش مالی سالانه ده میلیارد دلار در حوزه رسانه دارد یعنی بالاترین رقم گردش مالی در حوزه رسانه در جهان احتمالا بعد از امریکا که 5 هزار شبکه دارد، شاید از آن عربستان است. طول سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ما شاهد نقش تخریبی عربستان در جلوگیری از نفوذ انقلاب اسلامی در منطقه و سطح جهان بودیم و در جنگ تحمیلی هم نقش عربستان کاملا در تقویت رژیم صدام موثر بوده است نشانه‌هایی وجود دارد که ثابت می‌کند عربستان و کشورهای حوزه خلیج فارس منهای پادشاهی عمان که مقداری نظر مثبتی نسبت به ایران دارد، عربستان، امارت، بحرین، کویت در طول هشت سال صد و بیست میلیارد دلار کمک مالی در اختیار صدام قرار دادند همچنین اطلاعات استخباراتی، نظامی، اجتماعی و امنیتی هم با صدام همکاری داشت.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی عربستان سعودی همچنان به نقش تخریبی خود ادامه داد اگر یک شطرنج برابر خود قرار دهید یک طرف جمهوری اسلامی ایران و طرف دیگر عربستان سعودی است که به عنوان دو بازیگری که به هر حال پرقدرت هستند؛ جمهوری اسلامی ایران از نظر معنویت و انقلابی یکی از بازیگران مهم منطقه است اما عربستان تلاش می‌کند خود را به عنوان یک بازیگر مهم منطقه‌ای مطرح کند، هر چند ظرفیت لازم را ندارد و فقط ظرفیت اقتصادی و مالی دارد و هر جا لازم باشد هزینه‌‌هایی در حوزه سیاسی، امنیتی و فرهنگی انجام می‌دهد.

** نعیمی: اگر بخواهیم شرایطی برای عربستان تصور کنیم سه مرحله از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی می‌توان برای آن رقم زد؛ ابتدا آغاز پیروزی انقلاب اسلامی و واکنش عربستان و تفکری که بسیاری از عرب‌ها داشتند و از آنجا که انقلاب نوپا بود و دنیا هم با آن خیلی سازگار نبود لذا ترفند جنگ تحمیلی با تحریک عربستان رخ داد و به خاطر دارم که پیش از جنگ اولین کاری که انجام دادند وزاری اطلاع‌رسانی آنها در ریاض جمع شدند و طرح بایکوت ایران از نظر رسانه‌ای مطرح کردند البته رسانه هم به شکل امروز نبود و در واقع می‌خواستند انقلاب اسلامی را بدنام کنند.

زمانی هم که جنگ رخ داد باید گفت قطعا جنگ تحمیلی با حمایت کامل آنها بود و غیر از حمایت تسلیحاتی حمایت‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای به شدت از صدام هم در مواردی تندتر می‌رفتند. مرحله اول جنگ بود مرحله بعد، هم زمان بعد از جنگ بود و در نهایت متوجه شدند که این نظام پایداری است و باید راهکار دیگری ارائه داد چون از بیرون نمی‌توان کاری انجام داد و مرحله بعد براندازی از درون و تخریب وجهه ایران در اذهان و ایجاد نگرانی بود.

و بحران سوریه هم مرحله سوم است که یک مرحله جدید است و یک بحران کاملی بود که طراحی آن دقیقا بعد از جنگ 33 روزه آغاز شد و به بهانه اینکه می‌خواستند در سوریه طرح‌های جدید ایجاد کنند که البته در این زمینه سوری‌ها هم فریب خوردند و زمانی که منطقه حمص تا شمال لبنان را در اختیار قرار می‌دادند آنها تونل 30 کیلومتری می‌زدند و به عنوان انتقال آب کار می کردند و بعد از همان تونل برای انتقال نیرو استفاده می‌کردند و پس از 6 ماه از جنگ سوری‌ها این موضوع را کشف کردند که با پول عربستان و قطری ها بوده است. نخست وزیر سوریه گفت: به ما گفته‌اند چرا شما کشاورزی انجام نمی‌دهید؟ ما هم زمین‌هایمان را در اختیار آنها قرار دادیم و بعد هم شرکت مشاور انگلیسی آنها آمد و گفت: اینجا برای کشاورزی مناسب نیست و باید دو سر تونل‌ها بسته شود.

قبل از 2006، درست بعد از جنگ 33 روزه لبنان و آشکار شدن حمایت سوریه، چه در پشتیبانی و چه در مسیر دادن برای سلاح و چه در حمایت از دادن جایگاه به آوارگان. طرح اسرائیل این بود که مردم علیه حزب‌الله شورش می‌کنند و حزب‌الله از داخل سقوط می‌کند. سال‌ها روی این طرح‌ها محاسبه صورت گرفته بود. به هر روی جنک سوریه را می‌توان یک مرحله جدید حساب کرد که همه فرمول‌های قبلی کاملا کنار رفت. در اینکه عربستان در هرجا با ما رقابت داشته شکی نیست. عربستان زودتر از ما در لبنان بود سال‌هاست که موسسه المقاصد تحت عنوان حمایت از مستضعفان فعالیت می‌کند و جذب نیرو داشت.

عربستان در ساختار رژیم لبنان تاثیرگذار اصلی بود اگرچه رژیم به ظاهر دموکراسی بود و بین طوایف اصلی و در راس شیعه و سنی تقسیم شده بود و مارونی بودند اما قبل از این مرحله مارونی شیعه و سنی عربستانی بودند و عربستان یکباره متوجه شد که سکوها را از دست می‌دهد. آنچه در این مرحله برای عربستان نسبت به گذشته بیشتر به آن فکر می‌کرد ساختار مدرسه وهابیت بود که تصور می‌کرد در رابطه با ایدئولوژی تشیع می‌تواند این ساختار را درست کند. وهابیت و رژیم آل سعود دو عنصر اصلی هستند که انگلیس همزمان آنها را روی کار آورد و آنها از همان ابتدا شروع به ویرانی ارزش‌های اسلامی‌ کردند و بعد هم در قالب عملی انجام شد.

بین حاکمیت و خاندان آل سعود مسئله‌ای ایجاد شد که به بحث سیاسی در هر صورت مشروعیت می‌دهند و در زمینه بحث دینی هم هر کاری که ما خواستیم انجام دهیم شما آن را حمایت کنید.

زمانی که جنگ کویت رخ داد و برای آزاد سازی کویت بحث ورود نیروهای امریکایی به داخل خاک عربستان مطرح شد بحث دینی را پیش کشیدند که اصلا حرام است نیروی کافر بیاید و فتوایی صادر کردند که اگر این نیرو با نیت اینکه آنها اجیر هستند و به آنها مزد دهید، مشکلی ندارد. این فتوا را ناگهانی صادر کردند که نیروی امریکایی اجیر عربستان است. شرایط که اخیرا به وجود آمد خطرناک‌ترین مرحله‌ای بود، من اعتقاد دارم در مرحله سوم عربستان آن حاکمیت گذشته نبود که مدیریت را انجام می‌داد. طیف‌هایی که واقعه را هدایت می‌کردند یک نگاه واقع‌بینانه هم به منطقه داشتند مثلا در جنگ با ایران صدام را جلو می‌انداختند.

آنها ریسک را نمی‌پذیرفتند یا در مرحله‌ای که عبدالله ولیعهد بود خود را با ایران درگیر نمی‌کردند و در واقع با ایران دوست بودند اما زمینه‌هایی ایجاد می‌کردند که ایران توسط دیگران تجزیه شود به عبارت دیگر هزینه‌ها را آنها پرداخت می‌کردند اما خودشان وارد صحنه نمی‌شدند چون خودشان حداقل این باور را داشتند که جایگاه‌شان ضعیف است. زمانی که در عراق دگرگونی به وجود آمد و کاملا با آن مخالفت کردند و دلیل آن این بود که علاوه بر اینکه شیعیان روی کار می‌آمدند،‌ یک نظام انتخاباتی در عراق که همسایه عربستان است‌، ایجاد می‌شود.

این نظام می‌تواند به عربستان آسیب بزند؛ چرا که صحبت از نظام وراثتی در دنیا ناپسند است،‌خارج از بحث عدم دموکراسی،‌ ظلم و تجاوز در چنین نظامی از نظر شان و منزلت هم چنین نظامی زشت است، لذا آنها چنین نگرانی داشتند که می‌خواستند با حمایت از ترور و تروریست و با ایجاد ناامنی در عراق از ایجاد نظام انتخاباتی جلوگیری کنند. این موضوع را کارشناسان خودشان مطرح کرده‌اند و معتقدند باید خاندان حاکمیت را حفظ کنند و به دیگران نشان دهند که اگر نظام انتخاباتی داشته باشند،‌ مانند عراق می‌شوند که هیچ امکاناتی در آنجا نیست و هر روز هم در آنجا انفجار رخ می‌دهد، البته ناگفته نماند که طراحی این موضوع خیلی به عقل سعودی‌ها نمی‌رسد.

دو عنصر اصلی در مرحله سوم نقش‌ آفرین بودند؛ بندربن‌سلطان و سعودالفیصل. در باور آنها این بود که اگر بتوانند قلمرو سوریه را بگیرند و موقعیت خود را گسترش دهند. بعد از دوره برادران چون سلمان جزو برادران نبودند و به تازگی آمدند و بحث بر این بود که فرزندان برادران روی کار آیند. سعود الفیصل اعتقاد داشت چون پسر اولین پادشاه بوده است و باید او روی کار آید و بندربن‌سلطان اعتقاد داشت پسر سلطان که آخرین ولیعهد بوده و ارث به او می‌رسد. در شرایط بعد متوجه شدند اگر بخواهند حکومت را به این نسل واگذار کنند شرایط بد می‌شود و بعد مجبور شدند برادرانی را که در صحنه نبودند وارد میدان می‌کنند

که دقیقا برای فرار از تنش‌ها بوده است. این تنش‌ها هنوز هم وجود دارد و خانواده آل‌سعود بین 6 تا 7 هزار نفر هستند، وقتی پول و مال هم وجود داشته باشد،‌ قدرت هم نیاز می‌شود. در این خاندان هر کدام یک تیم دارند که به نوعی به خارج وابستگی دارند. بندربن‌سلطان به دلیل دو دهه زندگی در امریکا و ارتباطاتی که داشت و از عناصر بسیار موثر،‌منحرف و پست بود.

اگر دقت شود با آغاز دوران بحران سوریه،‌ بندر در هتل‌های اردن بود و اطلاعاتی که اخرین فاش شد 20 هزار نیرو در اردن آماده داشتند که اوباما مسئله حمله به سوریه را مطرح کرد و طراحی آنها اینگونه بود که اردن نزدیک است و مسیری را باز کنند و امریکایی‌ها کل اطراف دمشق را بزنند و مسیرها منظم بمباران کنند و در نهایت پایتخت را بگیرند تا نظام سقوط کند،‌به دنبال این قضیه جلسه‌ای در فرانسه برگزار شد که قطری‌ها را هم به آنجا نبردند و رئیس اطلاعات امنیت امریکا، فرانسه،‌انگلیس و بندر در این جلسه حضور داشتند.

در آن جلسه بین رئیس اطلاعات امنیت و بندر درگیری لفظی به وجود می‌آید چرا که بندر معتقد است همه چیز آماده است و رئیس اطلاعات امریکا هم معتقد است با شناختی که از روسیه وجود دارد قضیه بغرنج می‌شود و پیامد این جریان تنها در سوریه باقی نمی‌ماند و در نهایت می‌گوید: ای شاهزاده متاسفم شما در این قضیه نادان هستید و اصلا چنین حرکتی به نفع ما نیست. از آن زمان به بعد امریکایی‌ها جلوی بندر را گرفتند و هتل‌هایی که همیشه در اختیار داشت از قلمرو او خارج کردند. بنابراین بندر عنصر اصلی فتنه‌های سوریه بود و همه چیز هم در اختیار داشت و در مرحله بعد کم‌کم کنار رفت اما مجددا یک حرکت بازگشت هم داشت.

در بحث سیاسی ما هم سعود الفیصل فعالیت می‌کرد. اعتقاد من این است که با روی کار آمدن این مجموعه جدید در عربستان، باید گفت سلمان مقداری نگاه فرهنگی دارد و تا به حال هم در شرایطی پیش نیامده در میان حاکمیت وجودداشته باشد و از مشکلات و مسائل منطقه‌ای آگاه است و از میزان قدرت و نقطه‌ضعف‌های عربستان هم اطلاع دارد. او همان روز رئیس دربار را تغییر داد و دفاع را عوض کرد.

تغییرات در دو بعد اطلاعاتی که بندر بود و دیگری وزارت خارجه که سعود الفیصل در آنجا حضور داشت به نظر می‌رسد حتما باید این تغییرات صورت می‌گرفت،‌البته در حال حاضر حال سعود الفیصل خیلی مناسب نیست و ظاهرا یک جراحی بدخیم انجام داده است و اگر هم بازگردد با همین بهانه که نمی‌تواند کاری انجام دهد،‌ قطعا تغییری ایجاد خواهد شد و اکنون اگر بخواهد از این تنگنا مسیر بازگشتی را داشته باشد باید از خارجه و امنیت شروع شود چون این دو عنصر کاملا برای همه عرب‌ها دو عنصر کاملا غیر مطمئن، تشنج‌ آفرین و تندرو است.

من خبری داشتم مبنی بر اینکه بعد از آنکه سلطان قاموس به ایران آمد و بسیاری ناراحت شده بودند، سعودالفیصل به سرعت خود را به آنجا می‌رساند و قصد دیدار با سلطان قاموس را داشته که به او اجازه دیدار نمی‌دهند و به تندی نزد بن‌عربی می‌رود و اولین حرفش این بوده که شما کجا می‌روید؟ بن‌عربی‌ هم می‌گوید ما به آنها شماره تلفن داده‌ایم و بعد از آن هم دخالت نمی‌کنیم و اگر هم شما فکر می‌کنید این مسیر اشتباه است هر گونه تنش بین ایران و هر نقطه در دنیا به ضرر ماست؛ چرا که ما کشورهای آسیب‌پذیر هستیم. در رابطه با اتحاد هم آنها اختلاف شدید داشتند. لذا سعودالفیصل تقریبا حتی در محیط حوزه خلیج فارس هم آن جایگاه را دیگر نداشت، چه رسد به حوزه عربی.

درست است که طی یک سال و نیم اخیر آدم متشنجی بود اما آن شخصیت سیاست‌مدار مطرح نبود که بخواهد یک حرکت مثبت در رابطه با ایران و هیچ کشور دیگری انجام دهد، بنابراین من اعتقاد دارم این دو عنصر حتما باید خارج شوند و البته اینطور نیست که به دوره اول برگردد چرا که عربستان برای بازگشت به دوره اول باید هزینه زیادی بپردازد اما با خروج این دو عنصر به زمانی برمی‌گردد که عبدالله آن را مدیریت می‌کرد و مقداری بین عربستان و ایران و حتی در میان منطقه هم تنش‌ها از میان رفت و ارتباطاتی ایجاد شد و به نوعی آرامش نسبی برقرار بود. در ماه‌های آینده باید منتظر بود و دید در شرایط پیش آمده چه کسانی بر اهرم‌های قدرت می‌نشینند. نسل جدید در عربستان کاملا با تنش مخالف و نگران است.

** جوکار: در شرایط فعلی در موضوع داخلی عربستان با چند تهدید روبه‌روست ابتدا مخالفین سنتی که امروز در داخل عربستان وجود دارند از جمله شیعیان هستند که با توجه به تضادهایی که با عدم حضور آنها در ساختار حاکمیتی مطرح است و خیلی تحقیرآمیز نیز با آنها برخورد می‌شود، بنابراین آنها پتانسیلی را در خود دارند که در آینده بتوانند بر حوزه داخلی عربستان تاثیرگذار باشند. یکی دیگر از مخالفین ساختار فعلی لیبرال‌های درون حاکمیت است که مشی آنها لیبرالی است و به دنبال اصلاحات هستند و نامه‌های متعددی به شاهان سابق مبنی بر تغییر ساختار می‌نوشتند.

غالبا آنها با غرب ارتباط دارند البته حضور امریکا در زمان ملک فهد بیشتر در عربستان نمود پیدا می‌کند و قبل از آن هم بیشتر انگلیسی‌ها نقش داشتند. امریکایی‌ها از زمان فهد شروع کردند و موقعیت خاصی را به او دادند ملک فهد هم توانست جبران کند، مثلا مسئله به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی در زمان فهد رخ داد.

هنوز بحث تاسیس سفارت اسراییل در عربستان مطرح نیست اما در میان کشورهای منطقه و کشورهای عربی این بحث مطرح بوده است و جنگ سال‌های 2006 و 2008 در لبنان و غزه ما شاهد هستیم که عربستان برای رژیم صهیونیستی نقش حمایتی داشت. امروز امریکایی‌ها علاوه بر نفوذی که بر عربستان دارند شاید از درون به نحوی که به ساختار قدرت آسیبی وارد نشود، برخی از گروه‌های لیبرال‌ را هم نیز مورد حمایت قرار می‌دهند. بحث دیگر در خصوص گروه‌های تکفیری افراطی است که امروز با نظرسنجی که در عربستان صورت گرفته است، 80 درصد مردم نظرشان نسبت به داعش مثبت است و تاکنون هم عربستان پایگاه تولد گروه‌های تکفیری بوده است.

نگرانی امریکایی‌ها هم بیشتر به دلیل تهدیدی است که سعودی ها از سوی داعش مواجه هستند. اما همین گروه‌های تکفیری وضعیت فعلی عربستان را قبول ندارند و از آنجا که امروز بحث شاخه‌ای که از عبدالوهاب یعنی آل‌شیخ داریم که به ساختار قدرت، مشروعیت سیاسی می‌بخشد. یعنی امرا و حاکمان خیلی وابستگی جدی دارند از یک سو حاکمان در مسائل اقتصادی و فرهنگی تحت نفوذ جریان آل شیخ و علما هستند و این موضوع تقویتی را در ساختار ایجاد می‌کند اما اگر از بعد دیگر هم نگاه کنیم شاهد نارضایتی هم در بین این امرا در برخی از مواردهستیم.

البته بحث جانشینی قدرت هم حایز اهمیت است و آنچه ما در آینده پیش‌بینی می‌کنیم این است که بین شاهزاده‌ها یا نسل سوم اختلافات جدی بروز پیدا خواهد کرد، در واقع اگر در این دوره بروز پیدا نکند در دوره بعد آتش زیر خاکستر خواهد بود، قدر مسلم در این جابه‌جایی‌ها اتفاقاتی رخ می‌دهد و با توجه به اینکه هر یک از شاهزادگان هم هر کدام گارد و امکاناتی دارند این احتمال وجود دارد که به طور جد در آینده با این مواجه باشیم که عربستان از درون فرو بپاشد و در واقع احتیاجی هم نیست که از بیرون تغییری برای این کشور به وجود آید.

پیش‌بینی فروپاشی ساختار سیاسی سعودی

** جوکار: به عقیده من با توجه به آنچه که از درون شاهد هستیم به نظر می‌رسد فروپاشی در فاصله کمی در آینده رخ می‌دهد، البته مسائل بیرونی آن مهم‌تر است. عربستان از سال 2003 به بعد غالبا در منطقه پایگاه خود را از دست داده است. عربستان بازیگر فعالی بوده است و همیشه ظهور و بروز آن در کشورهای دیگر موجب تحولات بسیاری می‌شده است و شاید برخی از موانعی مقابل جبهه مقاومت بود و در راس جبهه سازش عربستان قرار داشت آنها را بیشتر ایجاد می‌کردند.

جنگ‌هایی که با لبنان، غزه و فلسطین بود پرچمدار مقابله با این جبهه مقاومت، عربستان بود اما امروز در لبنان دیگر آثاری از عربستان نیست، در حالی که عربستان هزینه بسیاری انجام داد تا در آنجا باقی بماند و در این زمینه پیشنهاداتی نیز داد، پیشنهاداتی در زمینه ریاست جمهوری و بخشی از حاکمیت لبنان که به نوعی مصالحه و تفاهم کنند.

** هانی‌زاده: در لبنان همزمان با تشکیل حزب‌الله، عربستان هم سعی کرد بین سنی‌ها و شیعیان که تا قبل از تشکیل حزب‌الله مشکلی به نام شیعه و سنی و حتی میان مسیحیان و شیعیان وجود نداشت، عربستان سعودی وارد مدار تخریب شد و سعی کرد سنی‌ها را از ساختار شیعیان جدا کند لذا در مسئله طرابلس و ایجاد اختلاف میان سنی‌ها و علوی‌ها دست عربستان سعودی کاملا مشخص است و عربستان سعودی در ایجاد شکاف میان طوایف مختلف لبنان نقش داشته و تشکیل فتح الاسلام و جریان احمدبن‌العزیز برای تقابل با حزب‌الله و جریان شیعه است.

** جوکار: عربستان در یمن نیز احساس شکست می‌کند و البته نکته‌ای که وجود دارد این است که حوثی‌ها با سعودی‌ها متعادل رفتار کردند و به هیچ عنوان درگیر نشدند. سعودی در عراق با شکست مواجه شده و در افغانستان نیز به نوعی در مواجهه با ناتو احساس باخت می‌کند گرچه در افغانستان باز هم بخشی از طالبان بر سر قدرت می‌تازند و اما طالبانی هستند که امروز دیگر تحت امر عربستان نیستند. عربستان آنچه را که در مصر دنبال می‌کرد به آن دست پیدا نکرد.

** هانی‌زاده: در سایر کشورهای عربی، سوریه یکی از کشورهای هم‌پیمان و عمق استراتژیک ایران تلقی می‌شود، عربستان سعودی از سال 1982 و در اوج جنگ ایران و عراق اخوان‌المسلمین را که مشکل ساختاری دارد میان عربستان و اخوان‌المسلمین یک اختلاف کاملا سنتی وجود دارد و در این هم مقوله‌ای وجود دارد که در سال 1954 یعنی سالی که ملک‌عبدالعزیز، پادشاه عربستان فوت کرد فرزندان خود را جمع کرد و گفت: علاوه بر کمونیسم یک خطر جدی به نام اخوان‌المسلمین رژیم عربستان را تهدید می‌کند.

اگر دیدید اخوان‌المسلمین در مصر دولت تشکیل داد عربستان سقوط خواهد کرد لذا تلاشتان بر این باشد که اخوان‌المسلمین در کشورهای عربی به قدرت نرسند. اکنون این مقوله موجود است. با این وجود عربستان سعودی، رژیم صدام و ملک حسین در اردن در سال 1982 اخوان‌المسلمین را تهدید کردند و یک جنگ خونین علیه نظام بعثی حافظ اسد سازماندهی کردند که به مدت یک هفته 35 هزار نفر کشته شدند و بسیاری از مسئولان دولت سوریه هم ترور شدند و حتی تبعات آن را که امروز شاهد هستیم به حوادث سال 1982 بازمی‌گردد. ملک حسین، صدام و رژیم عربستان به اخوان‌المسلمین کمک کردند تا به حافظ اسد، هم‌پیمان ایران آسیب بزنند و هدف‌شان قطع محور تهران، دمشق و بیروت بود.

در مصر ما شاهد هستیم که الازهر کانون ایجاد تعادل میان مذاهب اسلامی است و حتی در آنجا هم یک کرسی شیعه شناسی هم وجود داشت که در آن زمان از دهه‌های 50 در واقع شیخ محمد شلتوت در مکاتباتی که با مرحوم آیت‌الله بروجردی داشت قرار شد شیعه‌شناسی جزئی از الازهر باشد که ادامه داشت اما بعد از نفوذ عربستان در الازهر این کرسی شیعه‌شناسی در جامعه‌الازهر برداشته شد.

اکنون از سال 1980 تاکنون بر اساس گزارش روزنامه الوطن مصر، عربستان سعودی سالی یک و نیم میلیارد دلار به الازهر کمک مالی می‌کند تا آن چهره‌های معتدل را از چرخه سیاست‌گذاری الازهر خارج کند و چهره‌های وابسته به وهابی‌ها را در درون ساختار جامعه‌الازهر نفوذ دهد. ما شاهد بودیم که در سودان به عنوان کشوری که هم‌پیمان ایران است و سال‌هاست حسن عمر بشیر با ایران روابط بسیار خوبی داشته است و از آنجا که سعودی‌ها متوجه پایگاه محکم ایران در آنجا شدند و ممکن است در شمال آفریقا نفوذ کند، عربستان بلافاصله سیگنال‌هایی برای عمر بشیر ارسال کرد و گفت کمک‌هایی که از ایران دریافت می‌کنید ما سه برابر می‌دهیم البته به شرطی که از ایران جدا شود و همین کار را هم انجام داد و اولین بهانه‌اش هم این بود که جمهوری اسلامی ایران در آنجا پروژه‌ای در دست دارد و در واقع مذهب تشیع را گسترش می‌دهد.

در سایر مناطق در هر جایی که جمهوری اسلامی ایران نفوذ پیدا می‌کند عربستان نیز یک مانع به وجود می‌آورد. اخیرا با گسترش نفوذ ایران در یمن، عراق و خصوصا بعد از سرنگونی صدام در سال 2003 عربستان در عراق نقش کاملا تخریبی ایجاد کرد؛ اولا سعی کرد قبایل شمال عراق را علیه ایران و شیعیان تحریک کند و بعد از گذشت 11 سال از سرنگونی رژیم صدام همچنان نظام جدید عراق را به رسمیت نشناخته است؛ چرا که اغلب حاکمیت در اختیار شیعیان است.

در پاکستان ما شاهد هستیم که اتفاقاتی که رخ داد و انفجارهایی که علیه مراسم شیعیان اتفاق افتاد زیر سر عربستان است و در جاهای دیگر در افغانستان در مناطق مختلف و حتی در اردن‌، عربستان سعودی با پمپاژ پول سعی می‌کند از نفوذ ایران جلوگیری کند و حتی سعی کرد جنبش‌های جهادی فلسطین را از ایران جدا کند و حتی زمانی که به هدفش نرسید به طرف اسرائیل متمایل شد

** جوکار: تقریبا عربستان آن لشگر مسلحی را که به بیرون از مرزهای جغرافیایی اعزام کرد تا بتواند برخی از کشورها را در سیطره خود قرار دهد، این لشگر در همه جا شکست خورده است. در سوریه نیز موقعیت خود را از دست داده‌اند و در عین حال اهل معامله هم هستند که در حاضرند برخی از جاها معامله کنند. در این رابطه یمن شاهد مثال است. مثلا در بحث جنگ نفتی که به راه انداخته‌اند یکی از پیام‌هایی که رسما اعلام کردند این بود که گفتند اگر بخواهیم نفت را به صد دلار برگردانیم باید یمن را به ما بسپارید، در غیر این صورت ما زیر ساخت‌های یمن را هم مثل سوریه تخریب می‌کنیم و تحویل می‌دهیم.

** هانی‌زاده: حوثی‌ها در شمال یمن حضور دارند و عربستان سعودی از اینکه حوثی‌ها در کنار مرزهای خود یک تشکل فرهنگی و سیاسی ایجاد کردند به شدت نگران شد،‌لذا از سال 1980، 400 مدرسه وهابی در مناطق زیدی‌ها و شیعیان مناطق شمالی، مخصوصا در صنعا، سعده، لهج و... ایجاد کرد و هزینه بسیار زیادی برای گسترش وهابیت در این مناطق ایجاد کرد و دلیل آن هم این بود که اگر آنجا وهابیت نفوذ پیدا کند یک کمربند امنیتی برای مناطق جنوب عربستان ایجاد شود.

در حالی که حوثی‌ها این امکانات را ندارند، یعنی عربستان این 400 مدرسه وهابی را برای تقابل با حوثی‌ها ایجاد کرد. عربستان سعودی بسیار در زمینه فرهنگی و ایجاد شکاف میان حوثی‌ها و سایر قبایل موجود در یمن فعالیت کرده است. یمن یک کشور قبیله‌ای است که قبایل و سران قبال نقش مهمی در بدنه قدرت و ساختار قدرت ایفا می‌کنند و عربستان سعودی هزینه بسیار سنگینی برای خرید سران قبایل یمن انجام داده است.

حوثی‌ها از زمانی که مرحوم بدرالدین الحوثی به ایران آمد و در حوزه علمیه قم شروع به تحصیل کرد و سپس به یمن بازگشت، آنها حوثی‌ها را زیر نظر گرفتند و اغلب ترورهایی که عربستان انجام داد مثل حسین الحوثی، فرزند بدرالدین‌الحوثی را سعودی‌ها ترور کردند و وهابیت را در یمن تقویت کرد و در ساختار قدرت با وجود اینکه علی‌عبدالله صالح، دیکتاتور سابق یمن، زیدی بود اما سعودی‌ها با پمپاژ میلیاردها دلار سعی کردند عوامل خود را به عنوان نیروهای مسلح نفوذ دهند و عبدالله‌‌ صالح را هم خودشان نگه داشتند و از سال 2004 تا سال 2010 شش حمله هوایی و زمینی را سعودی‌ها و علی‌عبدالله صالح علیه حوثی‌های مستضعف انجام دادند و حتی سلاح شیمیایی استفاده کردند و شخصی به نام ژنرال علی محسن الاحمد که فرمانده منطقه شمالی است علیه حوثی‌ها از سلاح شیمیایی استفاده کرد تا جایی که به او لقب علی شیمیایی یمن دادند مثل علی شیمیایی عراق.

** جوکار: در شرایط فعلی مسائل منطقه‌ای به گونه‌ای رقم می‌خورد که شاید ما جنگ لفظی نداشته باشیم اما این جنگ لفظی از سمت رسانه‌ها شروع شده است اما مواضع ما کاملا روشن و واضح است. بحث داعش را که آنها دنبال و به سمت عراق هدایت می‌کردند تا در عراق ساختار جدیدی داشته باشند و برای جمهوری اسلامی ناامنی ایجاد شود که یکی از نکته‌ها چسبیدن به مرزهای ما بود که این اتفاق هم رخ نداد و داعش آن نیروی خود را از دست داد و همچنان هم در پی این هستند که ورود پیدا کنند و این داعشی که اکنون سرخورده است یا گروه‌های تکفیری که در سوریه سرخورده شدند اکنون آنها به زادگاه خود بازمی‌گردند، بخشی از آنها به غرب بازمی‌گردند و برخی به عربستان و با توجه به اینکه اینها به هدف‌شان دست پیدا نکردند و سرخورده هستند احتمالا در آینده برخی اقدامات را انجام می‌دهند.

اما نکته مهمی که امریکایی‌ها از آن هراس دارند این است که با توجه به ائتلافی که ایجاد شد در این ائتلاف همه 40 کشور منطقه حضور پیدا نکردند و شاید یکی از اشتباهات راهبردی امریکا این بود که این ائتلاف زود هنگام را به راه انداختند و درست برعکس آن رخ داد و آنها دقیقا در این مسئله ائتلاف باختند و ائتلاف هیچ برد جامعی هم نداشت و تنها تعداد محدودی از کشورها در این ائتلاف حضور پیدا کردند آنها یک داعش کنترل شده می‌خواستند، داعشی که منافع خود و منافع هم‌پیمانانشان در منطقه به هم نریزد اما داعش کنونی داعش له شده است و قدرت روزهای اول را که وارد عراق شد، ندارد لذا این داعش‌های سرخورده یکی از هراس‌هایی که امروز دارد این است که به سمت عربستان برود، عربستان برای داعش پایگاه خوبی است، چون 80 درصد مردم عربستان امروز داعش را قبول دارند اما سوال این است که چرا این 80 درصد علیه حکومت فعلی اقدامی نمی‌کنند؟ چون حکومت فعلی برای داعش پشتوانه محکمی بوده چه از لحاظ مادی و چه از نظر معنوی. نکته دیگر این است که ساختار قدرت امروز در عربستان نقطه مقابل شیعیان است و آنها را سرکوب کرده است و در بحرین علیه شیعیان جنگید.

لذا امروز این ملاحظه وجود دارد که عامه مردم این ساختار را پذیرفته‌اند و اگر داعش به سمت عربستان برود قدر مسلم مردم عربستان از داعش حمایت خواهند کرد، به طوری که امروز عمده‌ترین نیروهای داعش هم از کشور سعودی تشکیل می‌شود و این یک تهدید جدی است که امروز علیه عربستان وجود دارد و امریکایی‌ها و خصوصا شخص اوباما نسبت به این موضوع نگران است. نگرانی دیگری هم وجود دارد که مثلا داعش به سمت اردن برود و امنیت رژیم صهیونیستی دچار آسیب شود.

در هر صورت داعش در منطقه هر حرکتی که انجام دهد و از آنجا که این حرکت‌ها نمی‌تواند جبهه مقاومت را تحت تاثیر قرار دهد به سمت جبهه سازش می‌رود و این برای امریکایی‌ها بسیار حایز اهمیت است. نکته بعد این است که عربستان تنها کشوری است که ساختار آن در این تحولات و بیداری اسلامی تغییری پیدا نکرده است. مردم عربستان به دنبال یک فرصت هستند که این فرصت برای آنها ایجاد شود و آنها نیز این تغییر و تحولات را در داخل داشته باشند.

غیر شیعیان نیز به دنبال این مسئله هستند. حتی بخشی از اهل تسنن هم به دنبال این هستند که این اتفاق امروز در عربستان رخ دهد. لذا آنچه مشخص است ما در آینده تغییرات جدی در ساختار سیاسی خواهیم داشت، چه از بیرون به داخل هدایت شود و چه اصلاحاتی که امریکایی‌ها به دنبال آن هستند که در این ساختار ایجاد کنند، یا آن اتفاقاتی که در داخل خواهد افتاد.

اما مسلم است که عربستان با از دست دادن پایگاه منطقه‌ای خود و عدم نفوذ و تاثیر بر کشورها یک بازیگری می‌شود که صحنه را به خودی خود باخته است و مدتی باید در لاک خود فرو برود و هیچ گونه تاثیر منطقه‌ای نداشته باشد و زمانی که محوریت و تاثیر خود بر منطقه را از دست دهد ناخودآگاه به عنوان یک قدرت در منطقه مطرح نخواهد بود.

** هانی‌زاده: زمانی که عربستان سعودی از امریکا خواست رژیم بشار اسد را سرنگون کند، دو گزارش به امریکایی‌ها تقدیم شد؛ یک گزارش را رابرت فورد، سفیر ایالت متحده امریکا در دمشق و یک گزارش را بندربن‌سلطان، رئیس سابق سازمان اطلاعات عربستان به کاخ سفید، وزارت خارجه، پنتاگون و کنگره دادند تا اگر بحرانی را در سوریه آغاز کنند، رژیم بشار اسد ظرف شش ماه ساقط خواهد شد و در واقع دو گزارش کاملا مستند از رابرت فورد و بندربن‌سلطان مطرح شد و به همین دلیل این بحران را در سوریه ایجاد کردند تا نظام سوریه را سرنگون کنند و حتی جایگزین هم ایجاد کردند و حتی برخی از چهره‌ها را به اسرائیل فرستادند، چهره‌های مخالف مثل ریاض طعمه،‌حتی یکی از شخصیت‌ها در فلسطین اشغالی با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر و ورزیر امور خارجه اسرائیل دیدار و اعلام کرد اگر شما کمک کنید و رژیم بشار اسد را سرنگون کنید ما برای همیشه جولان را به طور رسمی در اختیار شما قرار خواهیم داد و این با فشار عربستان صورت گرفت. لذا نقش عربستان همچنان ادامه دارد و در حال حاضر به عنوان دو لبه قیچی یکی رژیم صهیونیستی و دیگری رژیم عربستان علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌کنند.

** نعیمی: بدیهی و طبیعی است رژیمی که ساختارش بین وهابیت و خاندان نظام وراثتی مشترک است از هر چیز باید ترسید. وقتی امریکایی‌ها از چنین سیستمی که منطقه دارد و با آمدن نظام جمهوری اسلامی معادلاتش برهم می‌ریزد طبیعی است که در سیستم عربستان بیش از همه باید بترسد. البته عربستانی‌ها وابستگی دو گانه دارند و در حال حاضر بسیار سعی می‌شود از درون تشکیلات خبری زیاد به بیرون درز پیدا نکند.

ما در عربستان چیزی به نام اکثریت نداریم، وهابیت یک اقلیت است که بر اقلیت‌های دیگر حاکمیت دارد. وهابیت عناصر نفوذی هستند مثلا عناصر اصلی در مدینه وهابی نیستند و بلکه شیعه یا سنی‌های شافعی هستند. خانواده‌های بزرگ و تاریخی که اکنون وارد شده‌اند و حاکمیت را در دست گرفته‌اند نفوذی هستند. لذا در عربستان اقلیتی وجود دارد که کل این اقلیت به رغم اینکه جایگاهی نداشتند که یک نظام یا حزب منسجمی درست کنند اما در یک نگاه با یکدیگر مشترک هستند و درست است که در عربستان امکان تجزیه وجود دارد اما از نظر مصلحتی اصلا مناسب نیست، لذا هیچ‌کدام از مجموعه‌های مخالفی که در آنجا حضور دارند به دنبال تجزیه نیستند.

من اعتقاد دارم شرایط آینده عربستان دو حالت دارد؛ ابتدا اینکه واقعا می‌تواند مسیر اعتدال یا حداقل کاهش تنش‌ها را دنبال کند که فرصت هم دارد. بنده رسانه‌های دیگر عرب را که رصد می‌کردم این پیام را دارند که عربستان می‌تواند یک مسیر کج را اصلاح کند و به نظر می‌رسد عربستان هم علاقه دارد که برای بقای خود چنین مسیری را طی کند چرا که شاهد آسیب‌های مسیر گذشته بوده است. اگر عربستان بتواند این مسیر را به حالت عادی بازگرداند ممکن است شرایط عربستان مقداری برای بقا بیشتر باشد چرا که قطعا عربستان از درون مورد آسیب قرار خواهد گرفت.

** هانی‌زاده: عربستان یک ساختار سنتی دارد و اخیرا در جریان انتقال قدرت که صورت گرفت و در اوایل سال میلادی جاری وضعیت جسمی ملک‌عبدالله پادشاه سابق دچار بحران شد و به بیمارستانی در ریاض منتقل شد و با وجود اینکه تعطیلات کریسمس بود اما امریکایی‌ها غافل نماندند و کمیته‌ای را تشکیل دادند و راهی ریاض کردند و این کمیته مدیریت انتقال قدرت را در عربستان به عهده گرفت. این اشخاص از متخصصان برجسته امور عربستان در وزارت خارجه، سازمان سیا، پنتاگون و کاخ سفید بودند.

در عربستان هیئتی به نام هیئت البیعه که شورای بیعت است و 36 نفر در این شورا حضور دارند که در واقع آنها پادشاه را انتخاب می‌کنند و بعد از یک هفته از انتقال پادشاه عربستان به بیمارستان، این کمیته رایزنی‌های گسترده‌ای هم با هیئت البیعه و هم با شاهزادگان سعودی برای انتخاب پادشاه انجام دادند. 6 هزار شاهزاده در عربستان وجود دارد که این 6 هزار نفر 50 درصد از درآمد نفتی را به صورت رسمی بین خود تقسیم می‌کنند. مشکلی که وجود دارد تقابل دو طیف است که زیر مجموعه دو قبیله بسیار بزرگی به نام قبیله السدیری و الشمری هستند، این شاهزادگان از ناحیه مادر خارج از این دو قبیله نیستند.

السدیری‌ها قوی‌تر از الشمری‌ها هستند چون تعداد پادشاهان و شاهزادگان به این قبیله بیشتر وابسته هستند. ملک عبدالله به الشمری‌ها وابسته بود و از سال 2005 که او عملا قدرت را به دست گرفت تمام عناصر الشمری وارد بدنه قدرت شدند و پست‌های کلیدی را در اختیار گرفتند. نهایتا یک تقابل جدی و پنهانی میان السدیری و الشمری در دوران حاکمیت ملک‌عبدالله به وجود آمد و آنها قصد داشتند مطعب‌بن‌عبدالله را به قدرت برسانند اما طایف السدیری نپذیرفت و امریکایی‌ها بر اساس شاخصه‌ها و منافع خود سلمان‌بن‌عبدالعزیز را که بیمار، پیر و دچار آلزایمر است او را به شورای بیعت پیشنهاد کردند تا انتخاب شود اما دو نفر از مهره‌های خود را به نام مقرن‌بن‌عبدالعزیز و محمد بن‌نایف را به عنوان ولیعهد و جانشین ولیعهد انتخاب کردند و اینها دو مهره‌ به شدت به امریکا وابسته هستند و در عین حال در مقابله با گروه‌های تروریستی از تجربه بالایی برخوردار هستند لذا امریکایی‌ها روی این دو نفر نظر دارند.

یکی از مسائل سنتی که در عربستان که شاید خیلی هم رسانه‌ای نشده مسئله نژاد پرستی است،‌مقرن‌بن‌عبدالعزیز هیچ گاه نمی‌تواند پادشاه شود چرا که مادر او خارج از دو قبیله السدیری و الشمری است و مادر او یمنی است و راه برای او بسته است. بندربن سلطان هم همینطور، مادر او برده‌ است برده‌ای سیاه‌پوست که در دستگاه آل سعود خدمتکار بود.

عرب‌ها در دوران جاهلی تا به حال وقتی یک شیخی پسردار نمی‌شد آنها برده‌ای را که نزد آنها خدمتکار بود با او ازدواج می‌کرد و از عجایب روزگار این است که از او اولین فرزند پسر به دنیا آمد و همان پسر باهوش‌ترین می‌شود. از این رو به دلیل مسائل نژاد پرستانه به آنها راه برای پادشاهی نمی‌دهند. در عربستان چنین وضعیتی رواج دارد و مادر مقرن یمنی است و هیچ گاه خانواده آل سعود اجازه نمی‌دهند که به قول خودشان کسی که خون ناصاف دارد پادشاه شود از این رو سلمان را پادشاه گذاشتند و به دستور امریکا مقرن را ولیعهد گذاشتند و محمد بن‌نایف را جانشین ولیعهد گذاشتند.

لذا عربستان سعودی در حال حاضر با دو چالش‌ جدی مواجه است ابتدا باقی ماندن چند تن از فرزندان بلافصل عبدالعزیز با نام‌های ماجد،‌احمد، مشهور، ممدوح، طلال در نوبت قرار دارند و زمانی که امریکایی‌ها در این جریان قرار گرفتند شخصی به نام مجتهد که جزو معارضین است و آنها را فاش می‌کند و طلال، که بسیار هم افکار چپ دارد این اعتراض کرد که حالا که نوبت به ما رسید یک خط در میان پادشاه انتخاب می‌کنید و چرا مرا انتخاب نمی‌کنید؟ دلیل عدم انتخاب او این بود که از نظر عقلی هم بسیار سالم،‌توانمند و سیاس است اما چون افکار چپ دارد، امریکایی‌ها گفته‌اند این گروباچف عربستان است و نباید روی کار آید.

تقابل این دو قبیله مهم چالش‌های جدی درآینده ایجاد خواهد کرد و اولین کاری که سلمان پس از به قدرت رسیدن انجام داد برکناری متعب، خالد و چند تن از وابستگان به قبایل الشمری است که در واقع با اعتراض قبیله الشمری مواجه است و اکنون خالد که یکی از شخصیت‌های مهم وابسته به قبیله الشمری است که خبر از بازداشت او مطرح شد که قصد خروج از عربستان را داشته است و این مسئله نشان از اختلافات کاملا جدی دارد و همین مسئله و درگیری دو قبیله احتمالا ممکن است منجر به تجزیه عربستان شود و این یکی از پاشنه آشیل‌های عربستان است که این دو قبیله که اهرم‌های قدرت دارند هر گاه پادشاهی از یک قبیله عواملی از قبیله را در راس کار قرار می‌دهد آن قبیله خود را برای برداشتن یک خیز بلند آماده می‌کند و اکنون السدیری‌ها که عمدتا وهابی هستند چنین حالتی دارند.

السدیری‌ها خطرناک‌تر هستند و همین هیئت امر به معروف و نهی از منکر که برای حجاج ایجاد مزاحمت می‌کنند السدیری‌های وهابی هستند و الشمری‌ها ملایم‌تر هستند و افرادی که الشمری‌ هستند نسبت به عراق، ایران و تا اندازه‌ای شیعیان لبنان مقداری عاطفه دارند بنابراین اگر الشمری‌ها به قدرت برسند شاید مقداری وضعیت برای شیعیان مخصوصا شیعیان شرق عربستان بهتر شود اما در حال حاضر السدیری‌ها در راس کار قرار دارند و به هر حال امریکایی‌ها هم عربستان را تا زمانی نگه می‌دارند که در منطقه تکیه‌گاه پیدا کنند و در این صورت بلافاصله عربستان را رها می‌کنند و آن را تجزیه می‌کنند. اکنون اگر مشکل ما از نظر هسته‌ای با امریکا حل شود نقش عربستان کم‌رنگ می‌شود.

امریکایی‌ها به دنبال یک هم‌پیمان قدرتمند هستند و اکنون واژه تروریسم سنی در ادبیات غربی‌ها و امریکایی‌ها باب شده و هیچ‌گاه نمی‌گویند شیعه تروریسم. اکنون در یمن که حوثی‌ها رسانه در اختیار می‌گیرند و وزارت خارجه را تصرف می‌کنند و... اینطور نیست که امریکا دست بسته نگاه ‌کنند، نه اینگونه نیست آنها در حال حاضر می‌خواهند یک شمشیر داموکلسی بالای سر سعودی‌ها باشد تا به موقع از آنها باج بگیرند.

روسیه و عربستان جدید

** بهمن: در رابطه با روابط روسیه و عربستان ما باید به یک پیشینه تاریخی در منطقه نگاه کنیم؛ اگر 60 سال اخیر را مورد بررسی قرار دهیم شاید با تسامح بتوان گفت که روس‌ها در طول دوره جنگ سرد تا سال 1982 و 1983 رویکرد خاصی را نسبت به مسائل خاورمیانه داشتند و سعی کردند با برخی از بازیگران خاورمیانه به نوعی وارد اتحاد راهبردی شوند و در آن دوره ما شاهد اتحاد راهبردی روس‌ها با مصر هستیم.

همچنین روس‌ها روابط نزدیکی با سوریه‌، عراق، لیبی و برخی دیگر از کشورهای منطقه برقرار کردند. دومین دوره از سال 1985 تا سال 1991 است که ما شاهد هستیم که در روسیه دو مسئله جدی با روی کار آمدن گورباچف شکل می‌گیرد؛ بحث پروستریکا و گلاسنوست تا به هر حال به نوعی در ایدئولوژی کمونیسم بازنگری شود. روس‌ها در این دوره به یک بازنگری محدود در منطقه خاورمیانه روی‌ می‌آورند و بیشتر سعی می‌کنند به نوعی رویکرد اقتصاد محور را دنبال کنند.

دوره سوم از فروپاشی شوروی تا سال 2000 را شامل می‌شود و دوره‌ای است که در روسیه غرب‌گراها روی کار آمده‌اند و به نوعی در تمام طول دهه 90 نسبت به منطقه خاورمیانه بی‌اعتنایی صورت می‌گیرد و روس‌ها خیلی در پی ایجاد برقراری رابطه با کشورهای خاورمیانه از جمله کشور عربستان هم نیستند اما می‌توان گفت از سال 2000 تا کنون که در روسیه پوتین روی کار می‌آید، سیاست‌های روس‌ها در خصوص مسائل خاورمیانه به نوعی متحول شده و روس‌ها مجددا به دوره اتحاد راهبردی خود بازگشتند و بحث روابط روسیه و عربستان در این دوره از اهمیت زیادی برخوردار است.

در واقع می‌توان از سال 2000 تا زمان حاضر را روابط روسیه و عربستان را به دو بخش تقسیم کرد؛ پیش شروع بیداری اسلامی و پس از شروع این رویدادها. پیش از بهار عربی این دو کشور سعی می‌کردند روابط خود را به نوعی گسترش دهند و دیداری که ملک عبدالله در سال 2003 از مسکو داشت و در آنجا با پوتین ملاقات کرد و همچنین دیداری که پوتین در سال 2007 انجام داد و همان دوره به بحث گسترش روابط اقتصادی مطرح شد و حتی روابط اقتصادی دو طرف تا 8 میلیون یورو هم افزایش یافت ضمن اینکه برخی از شرکت‌های روسی هم این مجوز را پیدا کردند که در طرح‌ها نفتی و انرژی عربستان سرمایه‌گذاری‌هایی انجام دهند.

اما بعد از شروع تحولات منطقه نوعی تغییر در روابط و رویکرد روسیه نسبت به عربستان شکل گرفت. به نظر می‌رسد در شرایط فعلی رویکرد روسیه به عربستان را می‌توان به چهار عامل تقسیم‌بندی کرد؛ ابتدا مباحث امنیتی که می‌توان نام رویکرد امنیتی را بر آن گذاشت. دوم رویکرد اقتصادی است که همان بحث انرژی هم قابل بررسی است. رویکرد سوم،‌ رویکرد ایدئولوژیکی است و رویکرد چهارم هم رویکر ژئوپلتیکی است.

در خصوص رویکرد امنیتی آنچه قابل بحث و بررسی است آن چیزی است که عربستان در منطقه خاورمیانه همواره کشوری غرب‌گرا محسوب می‌شده است و این مسئله با روسیه که خواهان سیاست‌ها مستقل بوده و در مواقع زیادی با غربی‌ها به تنش رسیده است در تضاد است و بنابراین روس‌ها و سعودی‌ها دو رویکرد امنیتی کاملا متفاوت را در خصوص مسائل منطقه و جهانی پیگیری می‌کنند. رویکرد دیگر رویکرد ایدئولوژیکی است که ما شاهد این بودیم که در تمام سال‌های بعد از فروپاشی شوروی سعودی‌ها سعی کردند ایدئولوژی وهابیت و سلفی‌گری را در داخل مرزهای روسیه به نوعی ترویج دهند و تحرکات بسیار زیادی هم در منطقه قفقاز شمالی به ویژه در مناطقی که مستعد درگیری‌های قوی و جدایی طلبی بودند مثل چچن، اینگوش و داوسته صورت داد.

در تمام طول سال‌های گذشته سعودی‌ها سعی کردند از این نفوذ ایدئولوژیکی خود در داخل خاک روسیه استفاده کنند که نمونه‌های عینی آن در سفرهای معروف بندربن‌سلطان به روسیه کاملا مشهود بود و او پوتین را در خصوص امنیت المپیک سوچی تهدید کرده بود و اتفاقاتی که در ولگاگراد رخ داد باعث شد روس‌ها به شدت موضع‌گیری کنند و حتی نظام عربستان را یک رژیم تروریست بنامند. بنابراین رویکرد ایدئولوژیکی بحث بسیار مهمی است و در واقع روس‌ها همواره از بحث ترویج افراط‌گرایی و وهابیت در داخل خاک خود واهمه داشتند.

مسئله دیگر مسائل منطقه‌ای است در طول سال‌های گذشته روسیه و عربستان دو نوع رویکرد ژئوپلتیکی کاملا متفاوت را داشتند. اگر مسائل منطقه‌ای را در خود خارمیانه مورد بحث و بررسی قرار دهیم متوجه می‌شویم روس‌ها و سعودی‌ها در بحث سوریه، عراق و داعش دو رویکرد کاملا متفاوت و متضاد داشتند بنابراین مسائل ژئوپلیتیکی هم در نگاه روس‌ها به سعودی‌ها دارای اهمیت بسیار زیادی است. رویکرد چهارم بحث اقتصادی که عموما هم در مسائل رقابت‌های نفتی قابل بحث و بررسی است.

با توجه به اینکه هر دو کشور منابع و ذخایر عظیمی از نفت و انرژی دارند و هر دو هم جزو تولیدکنندگان بزرگ در دنیا محسوب می‌شوند بحث رقابت آنها در بازار بحث بسیار مهمی بوده است و هر کدام از طرفین می‌توانند در مقاطعی به دستکاری قیمت انرژی هم دست بزنند که نمونه آن در حال حاضر رخ داده است. در خصوص انرژی اکنون روس‌ها به دلیل مسائلی که در اکراین به وجود آمده تحت تحریم‌های شدید غرب هم قرار گرفته‌اند.

بنابراین از نظر روس‌ها کاهش قیمت انرژی یک توطئه غربی-عربی محسوب می‌شود و روس‌ها معتقدند هم غرب و هم عربستان از کاهش قیمت نفت به دنبال چند مسائل اساسی در داخل خاک روسیه بودند؛ ابتدا اینکه بتوانند بلند پروازی‌های ژئوپلیتیکی مسکو را محدود کنند به هر حال در طول تمام سال‌های بعد از فروپاشی شوروی این یک واقعیت بود و غربی‌ها بارها به صراحت گفته بودند یکی از آمال و آروزهایشان تجزیه روسیه به واحدهای سیاسی کوچک‌تر بوده است.

آنچه در عمل رخ داد این بود که رویای امریکایی‌ها و غربی‌ها محقق نشد، ‌بلکه روسیه توانست یک شبه جزیره کاملا استراتژیک به نام کریمه را به خاک خود اضافه کند و شاید بتوان گفت این مسئله بعد از جنگ سرد بزرگ‌ترین فاجعه ژئوپلیتیکی برای اروپا و مجموعه کشورهای غربی به شمار می‌رفت. بنابراین کاهش قیمت نفت می‌توانست روسیه را از پیشروی‌های بیشتر در داخل اکراین بازدارد. مسئله دوم مسئله ترغیب روسیه به بازی با اروپا بود که بعد از شروع بحران اکراین مباحث مختلفی در خصوص اینکه روس‌ها احتمالا از سلاح گازی در برابر کشورهای اروپایی استفاده خواهند کرد به وجود آمد.

اگر قیمت نفت در همان حد قبلی باقی می‌ماند قاعدتا این احتمال بیشتر وجود داشت که از این سلاح جدید برابر کشورهای اروپایی استفاده کنند اما در این بین کاهش قیمت نفت باعث شد روس‌ها برای جبران خسارت‌های مالی ناشی از این مسئله ناگزیر شوند با کشورهای اروپایی وارد معامله بازی شوند و از این حیث در فصل سرما مسکو را به این کار ترغیب کرد.

مسئله‌ی دیگری که کاهش قیمت نفت بر روسیه اثر دارد بحث کاهش روبل و فشار به اقتصاد روسیه است که این مسئله هم می‌تواند از این جهت اهمیت داشته باشد که روسیه را درگیر مشکلات و چالش‌های داخلی کند و با اعمال فشار به اقتصاد روسیه،‌ مسکو را مجاب به این کنند که از حمایت‌های نظامی و اقتصادی خود به ویژه به دولت سوریه صرف‌نظر کند. در واقع سعودی‌ها قصد داشتند با این کار به نوعی روس‌ها را در تنگنای اقتصادی قرار دهند تا اینکه روس‌ها به حمایت اقتصادی و نظامی از دولت سوریه نپردازد.

نکته دیگری که به نظر می‌رسد با ظرافت خاصی از طرف سعودی‌های شکل گرفته بحث حضور تروریست‌هایی از منطقه اوراسیا در صفوف داعش در عراق و سوریه است. در این چند سال اخیر اخبار متعددی در خصوص این مسئله که تروریست‌های زیادی از داخل خاک روسیه، کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز به سوریه و عراق روانه شدند و به صفوف داعش پیوستند، مطرح بوده و نکته ظریف این بحث این است که با توجه به فشارهیا اقتصادی که به روسیه وارد شد است بسیاری از کارگران مهاجری که از کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز در روسیه کار می‌کردند با توجه به کاهش ارزش روبل کار کردن در داخل روسیه برای آنها مقرون به صرفه نیست و به همین دلیل آنها برای کسب درآمد بیشتر راهی کشورهایی مثل سوریه و عراق می‌شوند و این مسئله موجب نگرانی‌های بسیار زیادی در روسیه و کشورهای منطقه شده ‌است کمااینکه در هفته‌ها و ماه‌های اخیر ما شاهد این بودیم که موج بیشتری از این افراد به سمت سوریه و عراق می‌روند تا بتوانند در صفوف داعش بجنگند. بنابراین آن فشارهای اقتصادی که به واسطه کاهش قیمت نفت به روس‌ها وارد شده است این مسئله را هم در پی داشته و اگر بحث بازگشت آنها به روسیه یا کشورهای منطقه مطرح شود، امنیت ملی آنها به مخاطره خواهد افتاد.

این مسائل مجموعه عواملی بوده است که حداقل سعودی‌ها روی آن تاکید زیادی داشتند تا بتوانند قیمت نفت را کاهش دهند و علاوه بر اینکه ایران را در تنگنا قرار می‌دهند به نوعی روسیه را هم همراه با غرب در تنگنا قرار دهند و این یک مسئله کاملا واضح و شفاف است که به هر حال سعودی‌ها از اینکه در طول سال‌های گذشته مسکو به تهران،‌دمشق، بغداد و در مجموع به محور مقاومت نزدیک شده نگران بودند و بارها ناخشنودی خود را از این مسئله ابراز کردند.

اما در طرف مقابل تصور می‌کنم روس‌ها تلاش می‌کنند که این کاهش قیمت نفت را بر سیاست خارجه خود کنترل کنند و آن عواملی که غربی‌ها و عرب‌ها سعی کردند با کاهش قیمت نفت روسیه را مجاب کنند که به سمت آنها برگردد، روس‌ها تلاش می‌کنند همچنان به مسیر گذشته خود ادامه دهند و در سیاست‌های خود تغییر ایجاد نکنند ضمن اینکه روس‌ها به این نکته واقف هستند که کاهش دراز مدت قیمت انرژی به عربستان سعودی هم ضربه بزند و اقتصاد این کشور را هم دچار مشکل کند روسیه از این موقعیت هم برخوردار است که یا تولید خود را کاهش دهد یا اینکه در پیوند و اتحاد با کشورهایی مثل ایران و ونزوئلا بتواند تا حدی تولید نفت را کاهش دهد تا بتواند قیمت‌ها را به جای اول خود بازگرداند، ضمن اینکه روس‌ها به این مسئله واقف هستند که کاهش دراز مدت قیمت نفت می‌تواند به برخی از رقبای امریکا مثل چینی‌ها سود بیشتری برساند و این مسئله هم احتمالا در آینده موجب خواهد شد که امریکایی‌ها به سعودی‌ها فشار آورند تا مجددا قیمت نفت را به جای اول خود بازگرداند و این در حالی است که عناصر شکننده‌ای مثل وضعیت امنیتی عراق، لیبی و در مجموع کشورهای خاورمیانه هم می‌توانند در آینده بر قیمت نفت تاثیرگذار باشند.

روس‌ها به بحث نفت به این جنبه نگاه می‌کنند که این یک دوره گذار خواهد بود و با مقاومت می‌توانند از این دوره عبور کنند. در مجموع در شرایط فعلی از نظر روس‌ها عربستان یکی از کشورهای مهم جهان اسلام است و همچنین یکی از کشورهای مهم و نقش‌آفرین در عرصه‌های ژئوپلیتیک منطقه خاورمیانه محسوب می‌شود و سعودی‌ها به واسطه دارا بودن منابع انرژی یکی از قدرت‌های اقتصادی در منطقه و جهان به شمار می‌روند اما اگر قرار باشد روس‌ها انتخابی داشته باشند بین ایران و عربستان، من تصور می‌کنک که روس‌ها در نهایت ایران را انتخاب خواهند کرد؛ چرا که به هر حال سعودی‌ها در طول سال‌های گذشته مروج افکار سلفی_ تکفیری و خشونت طلبانه بودند و روس‌ها از این مسئله نگرانی دارند در حالی در مقابل آن ایران و محور مقاومت یک اسلام اصولی و معتدل‌تر را ارائه دادند که در هیچ جا مروج خشونت نبودند.

نکته دوم این است که آنچه باعث می‌شود عربستان به سمت محور مقاومت در تحولات خاورمیانه حرکت کند این است که تا زمان حاضر عربستان بازنده تحولات منطقه بوده و این در حالی است که ایران و محور مقاومت برنده تحولات منطقه بودند و این مسئله را ما می‌توانیم در سوریه،‌عراق،‌یمن، افغانستان و سایر کشورها مشاهده کنیم، این در واقع آن مجموعه رویکرد فعلی روس‌ها به بحث رابطه با عربستان است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات