تاریخ انتشار : ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۹  ، 
کد خبر : ۲۷۵۲۲۸
گفت‌وگوي همدلي با حجت‌الاسلام دكتر محسن الويري

عقلانيت مذهبي؛ مقدمه همگرايي اسلامي

آيت وكيليان/ كارشناس ارشد تاريخ ـ مقدمه: وحدت و همگرايي در جهان اسلام چيزي است كه اين روزها بيش از پيش خلأ آن احساس مي‌شود. شايد خوش‌بين‌ترين دشمنان ايدئولوژي اسلامي در اين انديشه نبودند كه اكنون جهان اسلام، تاريخي‌ترين سال‌هاي خود را به لحاظ جنگ مذهب عليه مذهب سپري كند. در اين ميانه، سوداگران، ‌آنان كه از مشتعل شدن آتش جنگ مذهبي در اين نقطه از جغرافياي جهاني بهره‌هاي وافي و كافي مي‌برند، راحت‌ترين كار ممكن را در جهت پيشبرد اهداف جهاني و منطقه‌اي خود پيش رو دارند. طرح تبيين پديده «هلال شيعي» از سوي نظريه‌پردازاني چون فرانسيس فوكوياما، براساس اين پيش‌بيني بوده كه اين نقطه استراتژيك مي‌تواند جنگ مذهب عليه مذهب را به اردوگاه جنگ‌آوران خاورميانه بكشاند. در حال حاضر منطقه خاورميانه و جهان اسلام در درون خود با مشكلات دروني فراواني روبه‌رو شده‌ است. رشد گروه‌هاي تكفيري چون داعش و بنيادگرايان ديگري چون طالبان، القاعده و... را جز از منظر عدم همگرايي مسلمانان نمي‌توان تحليل كرد. اختلافات مسلمانان، ريشه‌اي تاريخي دارد و به نظر مي‌رسد براي ايجاد همگرايي بايد به صورتي عميق و بر مبناي عقلانيت سياسي و ديني عمل كرد. حساسيت‌هاي مذهبي و رشد اختلافات ميان مذاهب اسلامي ما را بر آن داشت تا با حجت‌الاسلام دكتر محسن الويري به گفت‌وگو بنشينيم. الويري كه عضو هيأت علمي دانشگاه باقرالعلوم قم است، در سال 1381 دبير هيات علمي پانزدهمين كنفرانس بين‌المللي وحدت اسلامي بوده و چندين مقاله و مصاحبه درباره ريشه‌هاي ديني همگرايي مذهبي و ابعاد و اهميت آن در كارنامۀ خود دارد. بندهاي پيش رو ذيل حاصل اين گفتگوست:

* جناب دكتر الويري، مسئله «وحدت» در آموزه‌هاي اسلامي «اصل» بر موضوع است يا «فرع» بر آن؟

** بدون ترديد يكي از آموزه‌هاي اصلي اسلامي ما مسئله «وحدت و همگرايي ميان تمام مسلمانان» است. در آيات قرآن، روايات پيامبر و روايات اهل بيت(ع) بارها و بارها و به صراحت اين موضوع مورد تأكيد قرار گرفته است. به عنوان مثال در آيه 46 سوره مباركه انفال مي‌بينيم كه خداوند مؤمنان را خطاب مي‌كند و به آنان مي‌گويد كه از خداوند و رسول خداوند پيروي كنند؛ همچنين مي‌فرمايد با يكديگر منازعه نكنيد كه اگر منازعه كنيد، دچار سستي مي‌شويد و شوكت، عظمت و قدرت شما از دست خواهد رفت.

علاوه بر آموزه‌هاي صريح ديني، رفتار پيامبر (ص) نيز منبع ديگري است كه نشان مي‌دهد وحدت يكي از اصول دين است؛ نخستين اقدام پيامبر(ص) زماني كه از مكه به مدينه هجرت كردند «تشكيل امت واحده» بود كه در اين امت گروه‌هاي مختلف مردم و همۀ پيروان اديان آسماني و قبايل گوناگون حضور داشتند و اين خود نشان‌دهنده اين است كه همه مؤمنان و مسلمانان بايد در كنار هم و زير يك چتر واحد زندگي كنند.

دليل ديگري كه براي اصل بودن وحدت مي‌توان اقامه كرد، رفتار ائمه اطهار(ع) است. مي‌دانيم كه ائمه اطهار(ع) در دوران امامت خود با سختي‌هاي زيادي روبه‌رو بودند؛ اما هيچگاه جامعه واحد اسلامي را ترك نكردند تا در گوشه و شهري براي خود حكومت مستقل تشكيل دهند. اين نشان مي‌دهد كه حفظ انسجام و وحدت مسلمانان براي ائمه اطهار(ع) يك اصل بوده است.

عدم پذيرش كثرت‌گرايي ديني و تن دادن به انحصارگرايي مذهبي و تعصبات ناشي از آن، چگونه مي‌تواند وحدت را به تفرقه بدل كند؟

تعصب دو معناي متفاوت مي‌تواند داشته باشد؛ اگر تعصب به معناي پايبندي همراه با اخلاق به باورها و ارزش‌ها باشد، تعصبي مثبت است و هيچگاه وحدت را برهم نمي‌زند و موجب تفرقه نخواهد شد؛ اما اگر تعصب را به معناي دفاع كوركورانه از يك اعتقاد بدون پايبندي به اخلاق بدانيم، يقينا موجب تفرقه مي‌شود. همواره انسان‌هايي كه انگيزه ديني دارند در عمل نيز رفتاري استوارتر و محكم‌تر از خود نشان مي‌دهند؛ به اين معنا كه انگيزه ديني عامل بسيار خوبي است براي اينكه انسان به رفتارهاي خود جهت دهد؛ حال اگر اين انگيزه ديني با تعصب كور همراه شود،‌ به اين معنا كه فرد هيچ فكر ديگري را برنتابد و يافته‌هاي خود را برترين و درست‌ترين باورها بشمارد و تحمل شنيدن انديش غير را نداشته باشد، طبيعتا چنين فردي با انگيزه ديني كه دارد دست به رفتارهاي خشونت‌بار خواهد زد، رفتارهايي كه طردكننده و تحقيركننده ديگران است و روشن است كه چنين تعصبي انسجام را به چنددستگي و تفرقه تبديل خواهد كرد. اما اگر فرد با حفظ اخلاق، قدرت تحمل بالايي داشته باشد، به گونه‌اي كه ضمن دفاع از باورهاي خود تحمل شنيدن آراي ديگران را هم داشته باشد و آراي ديگران را با رعايت اخلاق نقد كند، تعصب او درست و مثبت است؛ چرا كه فرد نه تنها به اعتقادات خود پايبند است، ‌بلكه براي آن مرز قائل است؛ به طوري كه اگر قرار باشد انسجام جامعه اسلامي به هم بخورد از اصرار براي تحميل و تبليغ باورهاي خود دست مي‌كشد تا اين انسجام حفظ شود، ‌آن گونه كه ائمه اطهار عليهم‌السلام چنين ميكردند.

* همكاري «دانشگاه» به عنوان نماينده جريان نوانديشي ديني و نهاد سنت چون «حوزه» به عنوان پايگاه حفظ اين مفاهيم چه تأثيري بر وحدت و همگرايي در جامعه دارد؟

** تأثير اين همكاري را در دو بخش مي‌توان بيان كرد؛ بخش نخست، تبيين جنبه‌هاي معرفتي و جامعه‌شناختي همگرايي است؛ به اين معنا كه حوزه‌ها به خوبي مي‌توانند پايه‌هاي اعتقادي وحدت در جامعه اسلامي را براي مردم تبيين كنند و دانشگاهيان نيز مي‌توانند آثار و پيامدهاي اجتماعي آن را به خوبي و با دقت علمي توضيح دهند. بدون ترديد اگر قرار باشد در مسير وحدت حركت كنيم، نيازمند اين تأملات معرفتي هستيم و به لحاظ علمي چه در زمينه آنچه كه ريشه در آموزه‌هاي ديني دارد و چه آنچه كه به واقعيت عيني جامعه بازمي‌گردد، پرسش‌هايي وجود دارد كه حوزه و دانشگاه به خوبي مي‌توانند اين پرسش‌ها را پاسخ دهند و پاره‌اي از ابهامات را برطرف كنند.

بخش دوم همكاري حوزه و دانشگاه، تربيت نخبگاني است كه در سطح جامعه به منزله «رهبران مياني» رفتار مي‌كنند. جامعه اسلامي در كنار رده‌هاي بالاي مديريتي، مانند هر جامعه ديگري تعداد بسياري رهبران مياني دارد؛ مانند معلمان، مديران و نخبگان در قشرهاي مختلف كه هر يك از آنان طرفداران خاص خود را دارند و گروه‌هاي مختلفي از مردم از اين افراد تأثير مي‌پذيرند. زماني كه اين افراد به عنوان يك «روحاني»، از حوزه دانش‌ آموخته شوند و به عنوان يك «تحصيل‌كرده» از دانشگاه فارغ‌التحصيل شوند، اگر روحيه وحدت‌گرا داشته باشند قطعاً‌ مي‌توانند عامه مردم را هم با خود همراه كنند و در ترويج و تبليغ رويكرد و فرهنگ وحدت‌گرايانه مؤثر باشند.

* ظهور و بروز پديده بنيادگرايي در جهان اسلام تا چه اندازه مي‌تواند مبين عدم همگرايي و وحدت ميان مسلمانان باشد؟

** شايد هيچ ترديدي وجود نداشته باشد كه بهترين شاهد و مردك براي اثبات نبود وحدت در بخش‌هايي از پيكره جامعه اسلامي همين گروه‌هايي هستند كه نام برديد. به سه دليل مي‌توان اين گروه‌ها را شاهد عدم وحدت دانست.

نخست آنكه رفتار اين گروه‌ها حس انتقام‌جويي را نزد گروه‌هاي مختلف مردم و پيروان مذاهب مختلف نهادينه مي‌كند و همچون يك سلول سرطاني در عمق روح آنان باقي مي‌ماند؛ به طوري كه حتي اگر اكنون مهار شود در آينده‌اي نه چندان دور مي‌تواند مجدداً بروز كند و منشأ درگيري‌ها و منازعات بيشتري در جامعه شود.

دليل دوم اين است كه اقدامات چنين گروه‌هايي بخش قابل توجهي از سرمايه‌ها و امكانات جامعه اسلامي را هدر مي‌دهد. امروزه ما شاهد آن هستيم در مناطقي مانند سوريه نه تنها زيرساخت‌هاي اقتصادي و صنعتي از بين رفته‌اند،‌ بلكه چه استعدادهايي بودند كه درگير اين منازعات شدند و جان خود را از دست دادند. بنابراين سرمايه‌هايي كه بايد در مسير پيشرفت جامعه مورد استفاده قرار مي‌گرفت، عملاً يا راكد مانده يا به صورت كامل از بين رفته است.

سومين دليل نيز آن است كه درگيري‌هايي كه اين گروه‌ها ايجاد مي‌كنند موجب بهره‌مندي دشمناني شده است كه نه به شيعيان علاقه‌مند هستند و نه به اهل سنت؛ بنده گزارشي را در راديو شنيد كه درمي‌گفت مقامات اسرائيل اعلام كرده‌اند از زماني كه درگيري‌هاي داعش آغاز شده است،‌ اسرائيلي‌ها امن‌ترين دوره عمر خود را در 70 سال گذشته تجربه كرده‌اند.

* آيا دو راهبرد «عقل سياسي» و «عقل ديني» (راسيوناليسم مذهبي) مي‌توانند در همگرايي مذاهب اسلامي و فرونشاندن جنگ‌هاي عقيدتي نقش داشته باشند و شرايط حصول وحدت را هموار كنند؟

** بله؛ البته اينكه مراد از «عقل سياسي» چيست و چه تعريفي از «عقل ديني» داشته باشيم، مهم است. اگر منظور از «عقل سياسي» اين باشد كه موضوع «وحدت» را در ترازوي عقل قرار دهيم و از نظر سياسي آن را ارزيابي كنيم، ‌بدون ترديد اين عقل، ‌ما را متوجه دستاوردهاي سياسي وحدت مي‌كند و آسيب‌هاي ناشي از عدم وحدت را به ما نشان خواهد داد.

هر كس كه به پيشرفت و زندگي بهتر بينديشد، مي‌داند كه روحيه همگرايي بيش از روحيه واگرايي مي‌تواند به او ياري رساند. اگر مراد از عقل ديني نيز اين باشد كه موضوع «وحدت» را در ترازوي دين قرار دهيم، بدون ترديد چنين عقلي ما را به سوي ضرورت وحدت‌گرايي سوق خواهد داد و متوجه اين بحث مي‌كند كه بايد به عنوان يك وظيفه هميشگي ديني و نه يك تاكتيك موقت سياسي به موضوع وحدت اهتمام بورزيم و حتي‌المقدور آن را از آسيب‌هاي گوناگون حفظ كنيم.

* با توجه به شرايط امروز جوامع و كشورهاي اسلامي و رويدادهاي پيش رو، آيا امكان وحدت و همگرايي وجود دارد؟

** اگرچه شرايط كمي سخت‌تر از دهه‌هاي پيش شده است، اما با تكيه بر دو اهرم قدرت مي‌توانيم از امكان وحدت ميان جوامع اسلامي سخن بگوييم. نخست، «نقش بي‌بديل عالمان ديني و نخبگان» است؛ اگر عالمان ديني بتوانند موضوع «وحدت» را كه ريشه در قرآن و سنت پيامبر دارد، براي مردم تبيين كنند و نخبگان نيز با عالمان ديني همراهي داشته باشند، زمينه بسيار مناسبي براي گرويدن مردم به مسئله «وحدت» فراهم خواهد آمد.

عامل دوم، ‌«رسانه‌ها» هستند؛ رسانه‌هاي جمعي به معناي وسيع كلمه اعم از شبكه‌هاي راديويي، تلويزيوني، ‌ماهواره‌اي، فضاهاي مجازي، پايگاه‌هاي اطلاع‌رساني، نشريات و فيلم‌ها همگي ظرفيت بزرگي براي اثرگذاري بر ذهن مردم دارند و با تكيه بر آن‌ها مي‌توان به زمينه‌سازي براي «وحدت» اميد بست.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات