گروه دیپلماسی: نخستین نکته این است ما در حال حاضر هیچ توافقی نداریم. ما یک توافق در یک مرحله خواهیم داشت که اگر محقق شود در پایان ماه ژوئن و البته شاید هم زودتر خواهد بود. آنچه که ما در حال حاضر در اختیار داریم که به عنوان بیانیه مطبوعاتی لوزان معروف است مجموعهای از راهحلهاست. دوستانی که بیانیه را حسابی شخم زدهاند دقت کردهاند که در این بیانیه حرف از راهحلها (Solutions) است. این راهحلها، شاخصهای ما در رسیدن به یک توافق هستند. اکنون در همه موضوعات مورد مذاکره از جمله غنیسازی، نطنز، فردو، اراک، نظارتها، تحریمها اعم از تحریمهای شورای امنیت و سایر تحریمها به یک مجموعه راهحل رسیدهایم و میدانیم چطور میتوان مشکل را حل کرد.
باید این راهحلها با تمام جزییات را مکتوب کنیم و البته کار سختی است. نمیتوانم بگویم این روند سختتر از گذشته است بلکه احتمالا آسانتر از گذشته خواهد بود اما به هرحال این مرحله هم سختیهای خود را دارد. ممکن است زیادهخواهی و رفتارهای طرف مقابل باعث شود مذاکره درخصوص جزییات به توافق منتهی نشود یا طولانیتر از زمان مدنظر شود. همواره دستهایی به دنبال عدم تحقق توافق نهایی هستند که یک نمونه از این کارشکنیها آخرین تلاشی است که از سوی کنگره صورت گرفت. البته باید همین جا بگویم که این مساله که کنگره به میدان آمده و با نقد اوباما میخواهد که راسا در جریان توافق نهایی قرار بگیرد به این معناست که این توافق از نظر کنگره توافق مطلوبی نیست.
اگر آنطور که برخی تصور میکنند بود که در سایه این راهکارها کلاه سر ما رفته بود که کنگره باید از اوباما میخواست مسیر طیشده را ادامه دهد. من از شنیدن حرف منتقدان در دو هفته گذشته و در جلسه امروز واقعا امیدوار شدم. آنچه که منتقدان مطرح میکنند ناشی از دغدغهها و نگرانیهای جدی است که به جزییات مذاکرات مربوط میشود و از ما میخواهند که در مسائل مختلف مثلا در بحث لغو یا بازگشت تحریمها یا اعتماد به آژانس انرژی اتمی در بازرسیها اشتباهی نکنیم. البته برخی ایرادهایی هم که مطرح میکنند، ناشی از کمبود اطلاعات است. منتقدان هم با ما همعقیده هستند که در دستاوردهای کلان ما خدشهای وجود ندارد. آنچه که به عنوان خواسته کلان مطرح کردهایم و به دنبال تحقق آن بودیم به دست آمده است. البته باید در جزییات توافق حواسمان را جمع کرده و مراقب باشیم که حقی از ما ضایع نشود.
خواستههای ما و اهداف کلان ما در مذاکرات همانی بود که رهبر معظم انقلاب در سخنرانی اخیر خود که بسیار مهم، حکیمانه و حسابشده بود به آن اشاره کردند که خطوط قرمز و چارچوبهای اساسی را به دولت گفتهاند و انتظار دارند تا رعایت شود. یکی از اشتباهاتی که صورت میگیرد و در صحبتهای دکتر ایزدی هم وجود داشت این است که هدف مذاکرات را برداشته شدن تحریمها میبینند یا ایراد میگیرند که ظاهرا هدف تیم هستهای رسیدن به توافق است نه برداشته شدن تحریمها. این نگاه ناشی از این است که ما تنها برای لغو تحریمها به مذاکره روی آوردیم و تحریمها ما را مجبور به ورود به روند مذاکرات کرد.
این نگاه به هیچوجه درست نیست و نه راه ما به عنوان تیم مذاکرهکننده هستهای و نه نگاه مقامات ارشد نظام است. آنچه که باعث شد ما وارد روند مذاکرات شویم این بود که ما در عرصه فناوری صلحآمیز هستهای به آنچه که میخواستیم رسیدیم و با دست پر به مذاکرات روی آوردیم و به دنبال تثبیت آن و مورد شناسایی بینالمللی قرار گرفتن آن در سطح بینالمللی بودیم.
هدف اول ما در مذاکرات حتی پیش از تثبیت هستهای این بود که در یک آوردگاه ارادهها بین ما و کشورهای غربی به رهبری امریکا، ما اراده خود را به طرف مقابل تحمیل کنیم. غنیسازی با همه اهمیتی که برای ما دارد در حقیقت موضوعی برای یک دعوای بزرگتر بود. امریکا و کشورهای غربی به دنبال تحمیل این مساله به جمهوری اسلامی ایران بودند که ما نباید غنیسازی داشته باشیم. ما نیز خطاب به طرف غربی میگفتیم به این دلیل که تو میخواهی برای ما تعیین تکلیف کنی ما میخواهیم غنیسازی داشته باشیم.
ما هیچوقت از غربیها نخواستیم حق ما را به رسمیت بشناسند چرا که این حق وجود دارد. ما از غربیها میخواستیم که به اجرای حق ما احترام بگذارند و در شرایطی که ما حق خود را اجرا میکنیم آنها به این روند احترام بگذارند و به دلیل آن ما را تحریم نکنند. غنیسازی نیاز فوری نیروگاههای ما نبود اما ما ١٠ سال مقاومت کرده و زیر بار سلطه و حرف زور نرفتیم.
در شش قطعنامه فصل هفتی شورای امنیت تاکید میشود که ایران باید بلادرنگ غنیسازی خود را تعلیق کند، اراک را متوقف کرده، فوردو را تعطیل کند، پروتکل الحاقی را اجرا کند و ما به همه این قطعنامهها «نه» گفتیم به این دلیل است که رمز قدرت جمهوری اسلامی در این بود. ما با این روش توانستیم آنها را به پای میز مذاکره بکشانیم. در این نبرد و آوردگاه ۱۰ ساله چه کسی در نهایت عقبنشینی کرد و حرف چه کسی به کرسی نشست؟ این جمهوری اسلامی است که از دل شش قطعنامه فصل ٧ شورای امنیت سازمان ملل با حق غنیسازی بیرون آمد. در این فشار ۱۰ ساله دشمن از همه ابزارها مانند تحریمهای اقتصادی، تهدید نظامی و قطعنامههای شورای امنیت استفاده کرده و اجماع بینالمللی هم به قول خودشان علیه ما ایجاد کردند.
در نهایت چه کسی سیاست غنیسازی صفر را کنار گذاشت؟ چه کسی اعتراف کرد که با این مردم باید با زبان کرامت سخن گفت؟ خواست اول ما این بود که به جهان اثبات بکنیم که جمهوری اسلامی ایران میتواند بایستد و مقاومت کند و بر تحقق خواسته خود پافشاری کند. این استراتژی رمز قدرت ما در آینده است و نه سلاح هستهای. این خواستهای است که ما در جریان مذاکرات به تثبیت رساندیم و با دستان پر ایستادهایم. خواسته دوم ما تثبیت برنامه هستهای بوده و این امر که اجرای غنیسازی ما به عنوان یک امر مورد شناسایی بینالمللی قرار بگیرد. برنامه هستهای ایران از نظر قطعنامههای شورای امنیت تهدید علیه صلح و امنیت بینالمللی شناخته شده است. در یک پروسه مذاکراتی این برنامه از آن تهدیدی که خوانده میشد به یک برنامه مورد احترام از نظر شورای امنیت تبدیل میشود. در این پروسه حتی از کشورهای دیگر خواسته میشود که با ایران همکاری هستهای داشته باشند.
در یک پروسه ۱۰ الی ۱۵ ساله ما به یک کشور دارای غنیسازی صنعتی با پیشرفتهترین ماشینها تبدیل خواهیم شد که از نظر شورای امنیت و حقوق بینالمللی مشروعیت داشته و مورد احترام است. این روند را با روندی مقایسه کنید که اگر میخواستیم بدون مذاکره طی بکنیم در میانه آن قرار داشتیم. حتی اگر تحریم و تهدید نظامی هم در کار نبود و آنها صرفا میگفتند به برنامه هستهای شما اعتماد نداریم و با شما همکاری نمیکنیم تا زمانی که این برنامه را به یک برنامهای که به آن اطمینان داشته باشیم تبدیل کنیم، باز هم همین توافق حاصل میشد.
برنامه هستهای ما تثبیت شده است: در نطنز غنیسازی با حدود ٥ هزار ماشین و یک محدودیت ۱۰ ساله ادامه خواهد یافت. غنیسازی ما باید آینده صنعتی داشته باشد و این مسالهای است که مقام معظم رهبری هم در زمانی که بحث ١٩٠ هزارسو را مطرح کردند، به آن اشاره داشته و این مساله را بسیار روشن تبیین کردند. آینده غنیسازی ما باید تامین شود. این آینده را تحقیق و توسعه تامین خواهد کرد. ماشینهای موجودIR١، آینده ما نیست و با این ماشینها نمیتوان دست به غنیسازی صنعتی زد. اگر ۱۹۰ هزار سو ملاک باشد که هست، با ماشین IR١ محقق نخواهد شد. فرض کنید نطنز با ظرفیت ٥٠ هزار ماشین را از ماشینهای IR١ پر بکنیم. ٥٠ هزار سو سالانه در اختیار ما قرار خواهد گرفت. برای اینکه به ۱۹۰ هزار سو برسیم، باید نطنز ٣ تا ٤ سال با ماشینهای IR١ کار کند تا سوخت یک سال یک نیروگاه تامین شود.
اگر هیچ مذاکره، توافق، تحریم یا تهدید نظامی هم در کار نبود باز هم ما باید ماشینهای IR١ را جمع کرده و با ماشینهای پیشرفتهتر کار میکردیم. ظرفیت ماشین IR٨، ٢٠ سو است و نطنز اگر با این ماشین پر شود از عهده تامین سوخت ٥ نیروگاه برخواهد آمد. نباید نگران ماشینهای IR١ باشیم که در انبار قرار میگیرد بلکه این ماشینها با تحقیق و توسعه جایگزین خواهند شد. یکی از مهمترین و حساسترین قسمتهای بحث ما که تا آخرین لحظات در لوزان ادامه داشت همین بحث تحقیق و توسعه بود. واقعیت دیگری که وجود دارد این است که ماشینهای IR٨ که ماشینهای ایدهآلی در آینده برای ما هستند حتی در شرایط غیرمذاکراتی هم تا ٨ سال دیگر قابل بهرهبرداری نبودند چرا که روند تحقیق و توسعه این ماشین طولانی است. آنچه که در توافق خواهد بود این است که نهایتا با ادامه تحقیق و توسعه ما موافقت شده است. تحقیق و توسعه روی ماشینهای IR٤,٥,٦,٨ ادامه پیدا خواهد کرد. ماشینهای IR١ هم دیگر تحقیق و توسعهای ندارند و ما به دنبال سرمایهگذاری روی ماشینهای جدیدتر هستیم.
با چشماندازی که در حال حاضر در مذاکرات وجود دارد پس از ١٠ سال که محدودیت تولید پایان مییابد و تحقیق و توسعه هم در این فاصله توسعه یافته است، برآورد ما این است که در یک فاصله دو تا حداکثر پنج ساله ما به ظرفیت غنیسازی یک میلیون سو خواهیم رسید. نکته اصلی این است که در این فاصله هیچ نیازی از کشور تعطیل نمیشود. خواسته بعدی ما اراک و حفظ رآکتور آب سنگین است. دوستانی که دنبال میکنند حتما باید مصاحبه آقای اوباما که حدود یک سال پیش انجام شد را شنیده باشند که در آن گفته بود رآکتور آب سنگین را در ایران نمیپذیریم. در جریان مذاکرات هم تا آخرین لحظات طرف مقابل میگفت که این مصاحبه رییسجمهور را چه کنیم؟ در طول مذاکرات آنها حتی حاضر نبودند اسم رآکتور آب سنگین را ببرند. در توافق ژنو که مورد بررسی جدی دوستان قرار گرفته است، از رآکتور اراک به عنوان رآکتوری که آژانس به آن میگوید IR ٤٠ نام برده شده است.
حاضر نبودند عبارت آب سنگین اراک را قید کنند. شما این را با سخنرانی آخر جان کری در لوزان مقایسه کنید که از واژه آب سنگین اراک استفاده کرد. دلیل مخالفت آنها با رآکتور آب سنگین اراک این بود که آب سنگین به دلیل میزان پلوتونیومی که دارد سریعترین و آسانترین راه برای رسیدن به بمب است. رآکتور موجود ما در اراک اگر کامل شود و شروع به کار بکند در سال حدود ۱۰ کیلوگرم پلوتونیم تولید میکند که مواد لازم برای یک بمب را تامین میکند. با دیدگاهی که بالادست را نگاه میکند نباید اراک را از دست بدهیم. با دیدگاهی که به دنبال حفظ تکنولوژی آب سنگین و حفظ منافع آن برای مقاصد صلحآمیز است، میتوان اراک را با ایجاد تغییراتی و تغییر قلب رآکتور که میزان تولید پلوتونیوم در سوخت آن به زیر یک کیلو کاهش پیدا کند، نگرانیها را مرتفع کرد. آقای دکتر متقی، شما میگویید نمیشود؟ دانشمندان هستهای ما همان کسانی که به آنها افتخار میکنید، میگویند میشود و این یکی از بزرگترین افتخارات ما است.
در توافق ژنو گفته شده است که باید نگرانیها درباره رآکتوری که آژانس به آن IR٤٠ میگوید، برطرف شود. در مذاکرات سوال کردیم که این نگرانی چگونه باید برطرف شود؟ گفتند آب سنگین را جمع کنید که ما گفتیم اصلا از این شوخیها نداریم. ساعتها بحث و جدل صورت گرفت و پیشنهاد جدید آنها این بود که آب سبک بسازید که با مخالفت ما روبه رو شد. بعد از یک مدت آنها گفتند ما خودمان برای شما رآکتور آب سبک مدرن میسازیم و تامین مالی آن را نیز به عهده میگیریم که باز هم با مخالفت ما روبهرو شد. دستورالعمل ما این بود که ماهیت آب سنگین اراک باید حفظ شود. بر همین اساس آنها گفتند یک رآکتور ترکیبی بسازید که هم با آب سبک و هم با آب سنگین کار کند که ایده ظاهرا بدی نبود. طرف مقابل با طرحی در دست آمد و ادعا کرد که یک میلیون دلار به متخصصان امریکایی پول دادهایم تا این طرح را بنویسند. دانشمندان و متخصصان سازمان این طرح را بررسی کردند و دیدند که ماهیت در این طرح هم آب سبک است. این طرح هم با مخالفت ما روبهرو شد.
در این مقطع بود که دانشمندان هستهای ما وارد شدند و یک طرحی جدید را ارایه کردند. بر اساس این طرح قلب موجود خارج شده و قلب دیگری را جایگزین میکنیم که میزان تولید پلوتونیوم را به زیر یک کیلو کاهش میدهد. امریکاییها ابتدا با تردید با این طرح روبهرو شدند و شاید دهها ساعت متخصصین ما و آنها جر و بحث کردند و بالاخره اذعان کردند به اینکه طراحی ایران عملیاتی و درست است و میزان پلوتونیوم تولیدی را کاهش میدهد. بعد از اینکه متخصصان این طرح را تایید کردند، هیاتهای مذاکره گفتند که بحث فنی حل شده، بحث سیاسی حل نشده است و ما چطور به کنگره بگوییم که رآکتور آب سنگین ایران را پذیرفتیم؟ بالاخره آنها این امر را پذیرفتند که البته موضوعات پشت پرده دیگری نیز وجود دارد که قطعا نمیتوانم برزبان بیاورم.
فردو منطقه مصونیت است. سوال اینجاست که چرا فردو ایجاد شد؟ فردو ظرفیت ۳ هزار ماشین را دارد و ارزش صنعتی برای ما ندارد. وقتی که شما یک تاسیسات غنیسازی با ظرفیت ۵۰ هزار ماشین در اختیار دارید یک جای کوچکی با ۳ هزار ظرفیت ارزش صنعتی ندارد. فردو ارزش علمی هم ندارد چراکه کاری که در فردو میتوان انجام داد در جاهای دیگر نیز میتوان انجام داد. فردو ارزش راهبردی دارد چراکه نمیتوان به فردو حمله کرد و جای کاملا مصونی است. این مصونیت برای غنیسازی داخل فردو نیست بلکه مصونیت برای غنیسازی در نطنز است. دوستانی که اهل فن هستند این مبانی استراتژیک را متوجه میشوند. فردو پشتوانه و بیمه نطنز و سایر تاسیسات ما است.
همه دشمنان ما میدانند که کوچکترین تعرضی به نطنز بکنند، فردو چه خواهد کرد. در طول مذاکرات نیز دستور و خط قرمز ما این بوده است که ارزش راهبردی فردو باید حفظ شود و حفظ شد. ۱۰۴۴ ماشین در فردو با تمام زیرساختهای آن آماده است. برگشتپذیری در برنامه هستهای ما یک ساعت است. فردو ظرفیت راهبردی خود را حفظ کرده است و آنچه خط قرمز ما در حفظ ارزش راهبردی فردو بوده حفظ شده است.
ما در برنامه هستهای خود به آنچه میخواستیم رسیده و آن را تثبیت کردیم. غنیسازی و تاسیسات هستهای و تحقیق و توسعه وجود خواهند داشت. در اراک هیچ چیزی از میان نمیرود و حتی مدرنیزه هم میشود و ایزوتوپهای بیشتری تولید و کار تحقیقاتی بهتری انجام خواهد داد. ضمنا برنامه هستهای ما مورد احترام جامعه بینالملل نیز خواهد بود و کسی توان تعرض به آن را نخواهد داشت. شورای امنیت بر این برنامه صحه میگذارد. پس خواسته اصلی ما در تثبیت برنامه هستهای محقق شده است. در مقابل داشتههای هستهای دو مساله را دادهایم که البته در اصل یک چیز دادهایم و آن هم اعتماد نسبت به برنامه هستهایمان است.
ما در مقابل تثبیت برنامه هستهای خود، اعتماد نسبت به اینکه برنامه ما صلحآمیز است و خواهد ماند را دادهایم. این اعتماد را از دو طریق دادهایم: پذیرش برخی محدودیتها و پذیرش برخی نظارتها. پذیرش محدودیتها مثل این است که تا۱۰ سال ظرفیت غنیسازی ما شش هزار ماشین باشد. تا ۱۵ سال مرکز غنیسازی جدید ایجاد نکنیم. تا ۱۵ سال کارخانه آب سنگین جدید نسازیم. این محدودیتها را پذیرفتیم که بتوانیم اعتماد ایجاد کنیم. در محدودیتهایی که پذیرفتیم دو اصل را مدنظر داشتهایم: هیچ محدودیتی را دایمی نپذیرفتیم و دورههای مختلفی دارد. دعوای اصلی ما بر سر غنیسازی بود که چند سال باشد، که ۱۰ سال شد اما برای تثبیت آن ۱۰ سال پذیرفتیم که تا ١٥ سال مرکز غنیسازی جدید نسازیم.
اصل دوم این است که بر اثر پذیرش این محدودیتها هیچ نیازی از کشور تعطیل نمیشود. اینطور نیست که نیازی را تعطیل کرده باشیم تا اعتمادسازی کنیم. اگر ۱۵ سال دیگر مرکز غنیسازی نمیسازیم بهاین معنا است که احتیاجی هم به آن نداریم. فردو و نطنز میتواند بعد از ۱۰ سال، یک میلیون سو تولیدی داشته و پنج نیروگاه را تامین کند.
در نظارتهایی که پذیرفتیم مهمترین اصل آن پروتکل الحاقی و کد ١/٣ است که این را در گذشته نیز پذیرفته بودیم. در پذیرفتن نظارتها نیز دقت کردیم که سوءاستفاده از نظارتها صورت نگیرد. ما با اصل نظارت مشکلی نداریم. وقتی برنامه هستهای مخفی نظامی نداریم میتوانند هر اندازه که میخواهند بازرسی داشته باشند. آنچه ما با آن مشکل داریم سوءاستفاده از نظارت است که به اسم نظارت جاسوسی کنند که درباره همه این موارد، مشورتها صورت گرفته است و اگر پیشنهادی باشد قبول میکنیم. در نهایت با توجه به سخنان دکتر جمشیدی که گفتند امریکا به دنبال مهار ایران است و مذاکرات بخشی از این استراتژی است.
باید این سوال را مطرح کنم که آیا مذاکرات بخشی از این استراتژی است یا تحریمها؟ اگر قبول داریم که امریکا به دنبال منزوی و محدود کردن ایران است، باید بپذیریم که آنها میخواهند ایران را با تحریم مهار کنند. استراتژی آنها اکنون به استراتژی تحریم محور تبدیل شده است. اگر این مساله را قبول داریم نباید اجازه میدادیم تحریمها اعمال شود و نباید اجازه دهیم تحریمها ادامه یابد. با این منطق، مذاکراتی که منجر به تحریمهای بیشتر میشد، روال غلطی بود.
مذاکراتی که برای یک قطعنامه جدید مشروعیتسازی میکرد در استراتژی امریکا بازی میکرد. اگر اعتقاد داریم که استراتژی امریکا تحریم محور است، باید تحریمها برداشته شود. دستاوردهایی که به آن رسیدهایم، متعلق به کل ملت ایران است و ارتباطی به این دولت و آن دولت ندارد. دولتها و تیم هستهای به عنوان خدمتگزار وظیفه خود را انجام میدهند. این دستاورد، ثمره کار ملتی است که ١٠ سال مقاومت کردند. مردمی که در مقابل تحریمهای اقتصادی کمبودها و فشارها را تحمل و ایستادگی کردند تا دشمن مجبور شود پای میز مذاکره بنشیند. دستاورد کسانی است که با توانایی نظامی خود دشمن را ناامید از تهدیدهای نظامی کردند. از تمام منتقدان، مخالفان و مردم میخواهم که نگاه ملی به موضوع هستهای داشته باشیم و نگاههای جناحی و فروملی را کنار بگذاریم.