* برخي ميگويند تفاوتهايي كه نهضت امام به لحاظ معنوي با ساير نهضتها داشته است وظيفه خانواده ايشان را براي ادامه مسير، سنگينتر ميكند. شما با اين نظر موافق هستيد؟
** خاندان امام خميني(ره) و نقشي كه در تحولات حداقل صد سال اخير در ايران داشتهاند بر كسي پوشيده نيست. در طول 200 سال اخير حركتهاي ضد استعماري و ضد استبدادي در ايران زياد بوده است، به خصوص بعد از مشروطيت ميبينيم كه شخصيتهاي بزرگي پرچمدار مبارزه با استبداد داخلي و استعمار خارجي بودهاند اما تنها كسي كه توانست اين پرچم را به گونهاي راهبري كند كه به نتيجهاي بسيار موفقيتآميز برسد، حضرت امام(ره) بود. ايشان نهضت اسلامي را در شرايطي به دست گرفت كه كسي تصور نميكرد اتفاقي در اين مقياس بيفتد و نهضت مردم بتواند پيروزي كسب كند. به نظر من كاري كه امام امت كرد از اين جهت بعد از رنسانس بينظير بود كه دين را به عنوان يك حقيقت كه ميتواند منشأ و مرجع تحولات اجتماعي قرار گيرد به صحنه آورد، در حالي كه از بعد از دوره نوزايي يا رنسانس و اتفاقي كه براي كليسا در غرب افتاد كسي تصور نميكرد دين به عنوان يك موضوع حياتبخش بتواند حركتهاي اجتماعي را سامان بدهد و به نتيجه برساند.
البته در طول مبارزات عليه دستگاه پهلوي هم گروههايي بودند كه ميگفتند ما بايد از ظرفيت دين استفاده كنيم ولي بيشتر آنها يك نگاه پوپوليستي و غير علمي به موضوع دين داشتند و اغلب معتقد بودند چون مردم ايران دين دارند و متدين هستند ما بايد از اين امكان استفاده كنيم تا به پيروزي برسيم. يعني تصورشان اين بود كه ما بايد علم مبارزه را از ماركسيسم بگيريم ولي براي حركتهاي تودهاي از نيروي مردم استفاده كنيم اما امام آمد و گفت اسلام خودش ميتواند هم علم مبارزه باشد و هم علم بعد از مبارزه، چون اسلام يك مكتب است و ميتواند جامعه را بسيج و مديريت كند و يك نظامي را در مقياس نظام شاهنشاهي تحت سيطره خودش دربياورد و بعد هم براي كشور برنامه داشته باشد. اين يكي از ويژگيها و امتيازاتي بود كه امام(ره) نسبت به ساير مصلحان اجتماعي داشتند. ديگران هم ممكن بود بعضا اعتقاد داشته باشند كه اسلام دين مبارزه و دين بعد از مبارزه يا دين اجتماعي است اما راهكار مناسبي را براي اجرايي كردن اين ايده ارائه نكردند اما امام در مقدمه بيع در نجف به صورت مفصل به موضوع ولايت فقيه پرداختند و تصويري از اسلام و مديريت اسلامي ارائه كردند كه اميد تازهاي در ميان لايههاي روشنفكري و متدين ايجاد شد. بنابراين چنين نهضتي به دليل منحصر به فرد بودن مراقبت بيشتري ميطلبد و تلاش بيشتري براي جلوگيري از انحراف آن لازم است.
* خانواده و نزديكان بنيانگذار جمهوري اسلامي چه نقشي در اين مسير دارند؟
** خانوادهاي با اين اصالت كه مبدا يك حركت بزرگ انقلابي بودهاند، قاعدتا در تداوم اين مجموعه ميتوانند همان تاثيرگذاري را داشته باشند. ما ديديم كه در كنار امام(ره) مرحوم حاج احمدآقا به عنوان يك چهره فكور و يك مشاور صادق در حساسترين و بحرانيترين شرايط حضور داشته و اگر نبود حضور حاج احمدآقا يقينا چارهجويي بسياري از معضلات اجتماعي ما كه نيازمند تصميمسازيها و تصميمگيريهاي امام بود نميتوانست محقق شود، چون اعتقاد و اطميناني كه امام به حاج احمدآقا داشت به كمتر كسي داشت. بنابراين پدر حاجحسنآقا يعني حاج احمدآقا نقش و تاثيري كه بايد را در شكلگيري نظام اسلامي و بعد هم در تداوم حركت امام و انقلاب به خوبي ايفا كرد. امروز هم نقش آيتالله حاجحسنآقا را ميتوان از چند منظر تحليل كرد. به هر حال خواه ناخواه ايشان به واسطه نسبتي كه با حضرت امام دارند، هيچ وقت فرد عادي تلقي نشدهاند و توقع بسياري از ايشان ميرفته است. به زعم من و تمام كساني كه در جريان فعاليتهاي ايشان قرار دارند، سيدحسنآقا به خوبي توقعها را برآورده كرده، دليل اين توفيق هم ويژگيها و توانمنديهايي است كه در وجود ايشان نهفته است. توانمنديهايي كه برخي از آنها حاصل پيوند خوني با حضرت امام و پرورش يافتن در دامان ايشان است و برخي ديگر با ممارست و تلاش خودشان به دست آمده است.
* درباره اين ويژگيها توضيح بدهيد.
** اول اينكه ايشان يك عالم به تمام معنا هستند يعني به تعبير آيتالله هاشمي رفسنجاني ميشود ايشان را علامه خطاب كرد. صفتي كه حقيقتا زيبنده اين شخصيت است. ما در طول تاريخ شخصيتهايي داشتهايم كه در سن جواني به مرحله اجتهاد رسيده و توانستهاند كرسيهاي عظيم درس خارج را اداره كنند و منشأ تحولات علمي بزرگي در فقه و مباني ديني شيعه باشند. آيتالله حاج سيدحسنآقا هم در سن جواني به اين مرحله رسيده و جايگاهي به دست آوردهاند كه اگر كسي از بهره هوشي بالا و بنيه علمي قوي برخوردار نباشد، نميتواند به اين موقعيت دسترسي پيدا كند. ايشان سالهاست كه توانستهاند جايگاه علمي خيلي خوبي در تراز شخصيتهاي بزرگ حوزه پيدا كنند و امروز شخصيتهاي زيادي از محضر درس ايشان بهره ميبرند. همه اينها را توضيح دادم كه بگويم ايشان چه تواني براي تاثيرگذاري بر دنياي پيرامون خود دارند. امام يكي از كساني بود كه تاكيد زيادي بر بحث زمان و مكان در استنتاج مسائل فقهي و ديني داشت و بحث مقتضيات زمان را به عنوان يك محور اصلي در مباني اجتهادي مطرح ميكرد. خب آقاي حاج حسنآقا هم به عنوان شخصيتي كه نگاهي جامعه به مسائل اجتماعي دارد و مستقيما تحت تاثير مكتب حضرت امام(ره) بوده ميتواند ادامهدهنده اين مسير باشد. در گذشته به دليل اينكه عمدتا مخاطبان فقه ما فردي بود و حكومت اسلامي به معناي مدرن و امروزي آن شكل نگرفته بود مسائل اجتماعي كمتر از منظر فقه بررسي ميشد ولي امروز نياز جامعه ما حل مسائل اجتماعي است و آقاي حاجحسنآقا فقيهي است كه با يك نگاه بلند و وسيع به مسائل اجتماعي نظر ميكند. ايشان به دليل هوش و فراستي كه دارد با عرضه مسائل اجتماعي به فقه و مباني اعتقادي راهحلهاي مناسبي را استنتاج ميكند. اين به نظر من يك نقطه قوت و اميدي است كه يك شخصيت از آغاز فعاليتهاي فقهي خودش اين گونه به مسائل عمومي، اجتماعي و جمعي نگاه كند، نگاهي كه در واقع راهحل بسياري از مسائل اجتماعي است. در واقع نگاه عالمان امروز ما بايد ناظر به اين نوع اجتهاد باشد و آن را در دستور كار قرار دهند.
* آيا صرفا نگاهي كه آيتالله سيدحسن خميني به لزوم ورود پيدا كردن فقيه به مسائل اجتماعي دارند ميتواند ابزاري براي نقشآفريني در چنين عرصههايي باشد؟
** اولين مرحله اين است كه شخص دغدغه مسائل اجتماعي داشته باشد اما براي تاثيرگذاري در اين حوزه تخصصهاي ديگري هم لازم است كه من با ادله محكم معتقدم اين تخصص در سيدحسنآقا وجود دارد. يكي از اين ابزارها نگاه ايشان به جلوههايي است كه ميتواند امروز جامعه جوان ما را تحت تاثير قرار بدهد مثلا هنر. به هر حال ايشان شخصيتي است كه هنر را با همه ابعاد خودش خوب ميشناسد به عنوان مثال شناخت بسيار خوبي از سينماي ايران و جهان دارد همچنين ادبيات و شعر ايران را ميشناسد. خب در حال حاضر ما كمتر كسي را داريم كه در تراز فقهي ايشان قرار داشته باشد و اينقدر به ابعاد مختلف مسائل اجتماعي مسلط بوده و به امور به اين شكل نظر داشته باشد. نكته ديگر اين است چون ايشان جوان هستند، ارتباط خيلي خوبي با نسل جوان دارند. امروز بسياري از كساني كه در حوزه حل مشكلات و معضلات جوانان حرف ميزنند يا برنامه ارائه ميكنند نوعا كساني هستند كه سني از آنها گذشته و خيلي هم بخواهند جوانانه فكر كنند، جوانان را ميگذارند جاي جواني خودشان مثلا 30 يا 40 سال پيش كه به كلي اقتضائات جواني در آن زمان يا جوان امروز متفاوت بوده است. يعني جوان امروز ما با جوان 30 سال پيش به كلي از نظر مطالبات، نيازها و توانمنديها متفاوت است، بنابراين كسي ميتواند فهم درستي از مسائل جوانان داشته باشد كه خودش جوان امروز باشد؛ اين نكته بسيار مهمي است. درك متقابلي كه نياز جوانان امروز است راه برونرفت از مشكلات و چالشهاي اين نسل است. امروز انقطاع نسلي و گسستي كه دارد بين قبل و نسل جديد ايجاد ميشود براي جوانان و جامعه ما خطري جدي است.
بنابراين كساني كه در تراز اين شخصيتها هستند مثل حاجحسنآقا به دليل اينكه جوان هستند به خوبي مطالبات و نيازهاي جوانان را درك ميكنند و براي برونرفت از مشكلات و معضلات به راحتي و به خوبي ميتوانند راه درست را ارائه كنند. موضوع ديگري كه بايد در مورد حاجحسنآقا به آن پرداخته شود اشرافي است كه ايشان به مسائل خارجي دارد. به هر حال ايشان شخصيتي است كه براي بهرهمندي از تفكرات دانشمندان جهان مسافرتهاي زيادي داشته و زبان بينالمللي را به خوبي ميداند. شخصيتي در اين تراز كه ميتواند متون خارجي را هم مطالعه كند و با مسائل جهاني آشنا باشد، در واقع كمك بسيار بزرگي است به رشد ابعاد ديگر شخصيتياش و تصميمگيريهايي كه ميتواند انجام دهد. هر چقدر فردي جهانديدهتر باشد و از طريق زبان بتواند ارتباط با دنياي خارج از كشور برقرار كند به همان ميزان ميتواند نه تنها به رشد ابعاد وجودي خودش بپردازد بلكه با نگاه به اتفاقات جهاني راهحلهاي بهتري براي مشكلات ارائه كند. بنابراين من فكر ميكنم كه تسلط بر اتفاقات جهاني و ارتباط با دنياي خارج از ايران آن هم به لحاظ علمي از ويژگيهاي منحصر به فردي است كه ايشان دارند. البته ما افراد زيادي داريم كه زبان بينالمللي ميدانند و اتفاقات جهان را رصد ميكنند اما كسي كه تمام اين ابعاد را با هم داشته باشد، كم ديده ميشود و اينها در كنار هم در كمتر كسي جمع ميشود.
* آيا ايشان توانستهاند به خوبي اين ويژگيها را براي جذب مخاطب به كار ببرند؟
** اتفاقا برخورد درست ايشان با مخاطب يا به تعبيري احترامي كه ايشان به مخاطب خودش ميگذارد و شخصيتي كه براي مخاطبان خودش قائل است، واقعا جاي تحسين دارد. در واقع دركي كه آيتالله سيدحسن خميني از جايگاه و موقعيت افراد دارد و برخورد مناسبي كه با هر قشر و هر نوع تفكري دارد، محبت ايشان را به طور طبيعي در دل كساني كه با ايشان مواجه ميشوند، ايجاد خواهد كرد. من بعيد ميدانم كسي با حاجحسنآقا يك جلسه داشته باشد و مجذوب شخصيت و توانمنديهاي ذهني و علمي ايشان نشده باشد. اين هم به نظر من يك نقطه قوتي است. يعني اينكه يك عالم ديني و شخصيت تاثيرگذار اجتماعي بتواند جذب بالايي داشته باشد، هنر بزرگي است؛ هنري كه به صورت تكامليافته در حضرت امام ديده ميشد. البته در عين حال كه امام قدرت جذب بالايي داشتند روي اصولشان هم محكم ميايستادند و ما اين اخلاق و خصيصه را در حاجحسنآقا هم به خوبي ميبينيم. ما ممكن است افراد زيادي داشته باشيم كه جاذبه قوي دارند اما در جايي كه بايد دافعه داشته باشند اين دافعه در آنها ديده نميشود مثلا در جايي كه بايد روي اصول بايستند ممكن است اين توانمندي را نداشته باشند اما ايشان كسي است كه در سابقه خودش نشان داده جاذبه لازم و گستره بزرگ جذب مخاطب را دارد اما در عين حال بر اصول و مباني مهم هم در جايي كه بايد بايستد، ميايستد.
* حضور ايشان در عرصههاي سياسي را چگونه ميبينيد؟
** موضوع جالب در ارتباط با شخصيت ايشان نگاه فراجناحي است كه دارند. انسان وقتي ايشان را با حضرت امام مقايسه ميكند ميبيند كه دقيقا همان نگاه و همان سو و جهتي كه امام تعقيب ميكرد را تعقيب ميكند و اين نقطه بسيار روشن و عالي زندگي نوه گرانقدر امام(ره) است. در واقع توقعي غير از اين هم از كسي كه نوه امام است و شالوده اصلي شخصيتياش در كودكي و جواني در محضر امام شكل گرفته، نميرود. اگر در تاريخ به درستي تحقيق كنيم ميبينيم علت اصلي پيروزي امام اين بود كه چتر ولايت خودش و در واقع چتر جذب انسانها را روي سر همه باز كرد. امام كسي بود كه به همه اقشار و انسانها احترام ميگذاشت؛ از كارگر و كشاورز در روستا گرفته تا استاد دانشگاه، دانشجو، طلبه، سياستمداران و... ايشان همه را به رسميت ميشناخت به اين معنا كه وقتي با آنها ارتباط برقرار ميكرد هيچ كدام از اين افراد احساس نميكردند كه اين شخصيت فردي جدا از آنهاست.
اين يكي از معجزات امام(ره) بود كه وقتي صحبت ميكرد همه اقشار جامعه خودشان را مخاطب آن صحبت احساس ميكردند. اين هنر بزرگي بود كه امام داشت و خوشبختانه اين خصوصيت تا حد زيادي در شخصيت حاجحسنآقا هم وجود دارد. يعني به نظر من نگاه فراجناحياي كه ايشان نسبت به تمام تفكرات سياسي داخل كشور دارند، شباهت بسياري به منش امام(ره) دارد. گواه اين امر هم عدم حضور حاجحسنآقا در جناحها و دستهبنديهاي سياسي مختلف است. يعني هيچ وقت حاجحسنآقا به عنوان سر يك جناح يا خط تعريف نشده است. ايشان كسي است كه همان ارتباطي كه با جريان اصلاحطلب دارد را با جريانهاي اصولگرا هم دارد و اين نقطه روشن و قوتي در فعاليتهاي سياسي نوه امام راحل است. به هر حال من فكر ميكنم جناب آيتالله حاجحسنآقاي خميني سعي كردهاند پا جاي پاي امام بگذارند. اين را انسان در حركات، رفتار، علم، درايت و تدبير ايشان ميتوانيد ببينيد. مجموعه اين صفات باعث ميشود ايشان را اميدي براي آينده نظام و ادامهدهنده راه حضرت امام بدانيم.