تاریخ انتشار : ۰۷ تير ۱۳۹۴ - ۰۷:۳۰  ، 
کد خبر : ۲۷۶۷۵۹
انديشه ديني امام خميني(ره) در گفت‌وگو با سيدحسين موسوي‌تبريزي

عظمت فقهي امام(ره) راهگشاي حكومت اسلامي بود

عاطفه شمس ـ مقدمه: سيد محسن موسوي تبريزي، دبيركل مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم و نماينده پيشين مجلس خبرگان رهبري و مجلس شوراي اسلامي، امام(ره) را آغازگر نوانديشي ديني مي‌داند و معتقد است امام(ره) در سال ٦٤-٦٣به عنصر زمان و مكان، توجه به مصلحت‌ها و تاكيد بر مساله تشخيص مصلحت در احكام اوليه و ضرورت مصلحت جامعه را در فقه بردن، توجه ويژه‌اي داشته و آنها را به طور مرتب دنبال مي‌كردند كه با مخالفت‌هاي زيادي نيز رو به رو مي‌شد اما عظمت امام(ره) مانع بروز اين مخالفت‌ها مي‌شد. بنابراين اين اقدام امام(ره) را حركت بسيار بزرگي مي‌داند كه هم به نگهداري انقلاب و هم به حفظ، استمرار و پويايي دين در جامعه كمك شاياني كرده است. موسوي تبريزي، معتقد است نوانديشي امام خميني(ره) مي‌تواند يك كليد بسيار بزرگ مشكل‌گشا در تمام دوران و در برابر تمام احكام اسلامي باشد. متن گفت‌وگوي «اعتماد» با دبيركل مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم را در ادامه مي‌خوانيد.

* سيدحسن خميني در برهه‌هاي مختلف بر نوانديشي حضرت امام(ره) تاكيد كرده‌اند كه آخرين بار، اين موضوع را در سخنان ايشان در ديدار با جمعي از فعالان سياسي استان خوزستان شاهد بوديم. با توجه به سخنان ايشان فكر مي‌كنيد چه ضرورت‌هايي ايجاب مي‌كند كه امروز بيش از گذشته به نوانديشي ديني امام(ره) پرداخته شود؟

** به اعتقاد من ضرورت نوانديشي ديني هميشه وجود دارد. چرا كه دين ما يك دين ابدي است و اعتقادات، فقه و انديشه‌هاي ديني تنها مختص زمان خاصي نيست. اگر مطابق زمان و علوم پيشرفته زمان، توجه به دين و اجتهاد در آن نباشد، اين دين نمي‌تواند در جامعه پايدار بماند. استمرار اجتهاد و به قول حضرت امام(ره) اجتهاد مستمر به اين معناست كه دين در جامعه هميشه پوياست و دردهاي جامعه را مي‌شناسد و بر آنها دواست. اين نمي‌تواند با برداشتي كه به طور مثال هزار سال پيش درباره مسائل موجود در جامعه و از برخي عبارات تعبير مي‌شد يكسان باشد. كيفيت استدلال درست است اما برداشت‌هاي متفاوت مي‌تواند اين مساله را در جامعه احيا كرده و دين را زنده نگه دارد.

بنابراين امام(ره) مي‌فرمود اجتهاد همان جواهر سنتي يعني استدلالات همان استدلالات است، به قرآن و روايات استدلال مي‌كنيم اما اين استدلال پوياست، اجتهاد سنتي پوياست يعني آنچه در جامعه اتفاق مي‌افتد مي‌تواند مسائل جديدي باشد كه در گذشته واقعيت نداشته است. به طور مثال در گذشته در جامعه ما عقود بيمه‌اي نبود، عقود ديگري نيز كه امروزه در جامعه مرسوم است مثل قراردادهاي اينترنتي و فضاهاي مجازي و امثال آن وجود نداشت اما همه اين موارد را مي‌توان از جمله‌اي كه در قرآن مرسوم است «أوْفُواْ بِالْعُقُودِ» به پيمان‌ها، عقدها و قراردادهاي خود وفادار باشيد و عهد خود را نشكنيد، برداشت كرد. هر پيماني كه عرف قرار داده يا اشخاص با يكديگر و كشورها باهم گذاشته‌اند و معتبر است مي‌تواند در جامعه و در آينده براي ما مفيد باشد. در رابطه با مسائل بانكداري اسلامي و موضوعات ديگري كه امروزه به وجود آمده و البته تازگي هم ندارد و روز به روز بيشتر مي‌شود مثل پيوند اعضاي انسان به انسان، حيوان به انسان و مانند اينها مي‌تواند پويايي دين را در جامعه افزايش دهد. اضطرار نوانديشي در اين است كه امروزه در دنيا نسلي با انديشه‌ها و علم جديد پديد آمده است كه بايد پاسخ نيازها و سوالاتي را كه دنبال مي‌كند در دين خود يا ديني كه مي‌پذيرند، پيدا كند. اين مي‌تواند بر پايبندي جوانان به دين بسيار تاثيرگذار باشد.

من معتقد هستم بزرگ‌ترين خدمت امام(ره) كه البته تاثير آن در دوران پس از انقلاب بيشتر بوده و اگر ادامه داده شود بيشتر هم خواهد شد، جلب‌توجه جوانان به اصل دين بود و پس از آن، مساله‌اي بود كه امام(ره) در سال‌هاي ٦٤-٦٣ مرتب دنبال مي‌كردند و آن توجه به عنصر زمان و مكان، توجه به مصلحت‌ها و تاكيد بر مساله تشخيص مصلحت در احكام اوليه و ضرورت مصلحت جامعه را در فقه بردن، بود كه با مخالفت‌هاي زيادي هم روبه‌رو مي‌شد اما عظمت امام(ره) مانع بروز اين مخالفت‌ها مي‌شد. اگر امام(ره) اين مسائل را بيان نمي‌كرد و مسكوت باقي مي‌ماند، بعدها كسي جرات نمي‌كرد در مقابل بزرگان حوزه اين مسائل را مطرح كند. بنابراين به نظر من اين اقدام امام، حركت بسيار بزرگي بود هم براي نگهداري انقلاب و هم براي حفظ، استمرار و پويايي دين در جامعه.

* با توجه به فرمايشات شما مبني بر اينكه امام(ره) حركت بزرگي را آغاز كرده بودند و با توجه به اينكه سيد حسن مي‌فرمايند اگر عمر امام(ره) كفاف مي‌داد پروژه سياسي ايشان كامل مي‌شد آيا ممكن بود در صورت ادامه حيات حضرت امام(ره) با توجه به تجربه حكومتداري، تغييري در آراي سياسي ايشان نيز ايجاد شود؟

** بله قطعا اين اتفاق مي‌افتاد. آراي سياسي كه از آراي فقهي بالاتر نيست، حضرت امام(ره) مي‌فرمايند احكام اوليه اسلام براساس مصالح جامعه قابل تغيير است، بنابراين وقتي حتي احكام اسلام هم قابل تغيير باشد آراي سياسي كه از آن بالاتر نيست، پس آن هم تغييرپذير است. آراي سياسي ايشان حتي در زمان حيات‌شان هم گاهي تغيير مي‌كرد. ايشان بسياري از مسائل را كه به آنها اعتقاد داشت به تشخيص مصلحت ارجاع مي‌داد و بعد تصميم مجمع تشخيص مصلحت را مي‌پذيرفت و به آن عمل مي‌كرد و پس از اعلام ايشان، جامعه نيز همان را مي‌پذيرفت. در روايات نيز داريم «العالِمُ بِزمانِهِ لا تهجُمُ عليهِ اللوابِس». كسي كه عالم به زمان خود باشد در اشتباهات فرو نمي‌رود و فتنه‌ها بر او هجوم نمي‌آورند. امام اين مساله را كاملا درك مي‌كرد و تابع مصلحت بود. منيت در كلام امام(ره) جايي نداشت يعني اين گونه نبود كه اگر حكمي را دادند كه مصلحت برخلاف آن بود جامعه را مجبور به ادامه دادن آن كند. اين طريق را هم در مسائل سياسي داشتند كه اين در قبول قطعنامه به خوبي خود را نشان داد و هم در مسائل و احكام اسلامي، كه من در اين باره به طور مفصل بحث‌هايي داشته‌ام. امام(ره) با تعبير مصلحت و عنصر زمان و مكان مسائل را تشريح مي‌كردند، در كتاب‌هاي قدماي ما نيز به عناوين مختلف مثل تزاحم اهم با مهم، تشخيص مصالح، فرج، ضرر و امثال اينها مطرح شده است.

* اين «نوانديشي ديني» از جنسي كه يادگار امام راحل (ره) نيز به آن اشاره مي‌كند در تقابل با كدام تلقي از دينداري قرار مي‌گيرد؟

** در تقابل با جمودِ آن چيزي كه سال‌هاي سال حتي در فكر ما گفته شده و ما مي‌گوييم بايد همان باشد و آن را تجديدنظر و درون‌بيني نكنيم.

* مفاهيمي مثل فقه پويا و فقه سنتي چگونه به وجود آمدند؟ آيا مي‌توان اين مفاهيم را بخشي از همان نوانديشي ديني مورد نظر امام(ره) دانست كه اكنون توسط يادگار ايشان مطرح مي‌شود؟

** مساله‌اي در زمان امام(ره) در حوزه به وجود آمده بود به نام فقه سنتي و در برابر آن نيز فقه پويا شكل گرفته بود كه طرفداران هر دو نيز از طرفداران امام(ره) بودند اما كساني كه فقه سنتي بودند در مسائلي مثل ماليات گرفتن با امام(ره) مخالفت كردند، به مجلس نامه داده و هنوز در شوراي نگهبان تصويب نشده بود گفتند ماليات گرفتن حرام است، در اسلام تنها خمس و زكات وجود دارد. امام(ره) در مقابل آنها ايستادگي نشان داد و مجلس نيز قانون ماليات را تصويب كرد. در رابطه با انفال، نفت و معادن نيز همين طور بود. به طور مثال عده‌اي مي‌گفتند معدن در هر ملكي كشف شود متعلق به صاحب ملك است در حالي كه نظر امام اين بود كه معادن متعلق به عموم است حتي اگر در زمين كسي قرار گرفته باشد تنها زمين مال اوست نه معدن، و از اين قبيل مسائل.

ما در سال‌هاي بين ٦٣ تا ٦٦ از اين مسائل زياد داشتيم به همين دليل حتي در شوراي نگهبان نيز بعضي تحمل نكرده و استعفا دادند و تغييراتي پيش آمد. حتي حوزه و جامعه مدرسين نامه‌هايي به امام در اين زمينه و به عنوان اعتراض نوشتند ولي حضرت امام(ره) با عظمت فكري خود مشكل بزرگي را در جامعه و حكومت اسلامي از دوش رهبران آينده برداشتند كه اگر ايشان اين كار را نمي‌كرد ديگران نمي‌توانستند آن را انجام دهند، اين عظمت فقهي امام(ره) بود كه توانست راهگشا باشد. فقه و تقواي امام(ره) در چنان درجه‌اي قرار داشت كه نمي‌توانستند در برابر ايشان مقاومت كرده و به طور مثال بگويند ايشان به فقه توجهي ندارد يا خداي ناكرده تقوا را رعايت نمي‌كند. اين حركت فقط مي‌توانست از امام(ره) آغاز شود كه الحمدلله شروع شده و بسيار توانسته راهگشا باشد. البته بعد از امام(ره) كمتر استفاده شد، خيلي بيشتر از اينها مي‌شد از اين مساله در جامعه استفاده كرد و بهره برد.

* سيدحسن خميني در قسمتي از بيانات خود مي‌گويد كه امام(ره) در سال‌هاي پاياني سدهاي بزرگي را شكستند، چه مصداق‌هايي را براي اين سدها مي‌توان در نظر گرفت؟

** همين مصداق‌هايي كه عرض كردم. قوانيني كه در مجلس گذاشته مي‌شد و مرتب شوراي نگهبان بر اساس توجه به فقه سنتي آنها را رد مي‌كردند اما امروزه ديگر نمي‌توانند. همين مجمع تشخيص مصلحت نظام كه بر اساس همان فقه برقرار شد و تجديدنظر قانون اساسي كه تصويب شد. امثال اينها را زياد داشته‌ايم.

* آيا در زندگي فكري و سياسي امام فراز و فرودي مي‌بينيم كه ناشي از تغيير آراي سياسي ايشان باشد؟ به عبارت ديگر آيا مي‌توان گفت آراي سياسي امام(ره) در برهه‌هاي مختلف به طور مثال قبل از يا زمان تبعيد به كشورهاي تركيه، عراق، فرانسه تا پس از بازگشت به كشور به نوعي دچار تحول و تكامل قرار گرفته است؟

** ببينيد اين در ميان همه مجتهدين ما از قدما تا جديدها بوده، فرقي نمي‌كند. بستگي به اين دارد كه حيطه جامعه آن مجتهد چقدر تغيير كرده است. به طور مثال زماني عده‌اي بودند كه اعتقاد داشتند راي دادن خانم‌ها و به صحنه اجتماع وارد شدن آنها حرام است، خب به تدريج نظر خيلي از فقها در اين زمينه عوض شد، امام(ره) نيز مي‌تواند يكي از اين افراد باشد. حسن فقه شيعه همين است كه باب اجتهاد در آن باز است، به اين معنا فقه فقيهي كه آگاه به زمان است و نظر او، مي‌تواند در موارد مختلف با شرايط متفاوت تغيير كند. در كتاب‌هاي قدماي ما نيز گاهي تغييراتي در فتواهاي‌شان پيش مي‌آمد. به طور مثال مي‌بينيم كه مرحوم علامه حلي(ره) در آغاز كتاب خود يك مطلب را فتوا داده و در آخر همان كتاب فتواي او عوض شده، يا سه، چهار كتاب دارد كه در همه آنها فتواي ايشان متفاوت شده است. حضرت امام(ره) نيز خارج از اين نيست. بله، درمورد ايشان هم مي‌تواند صدق كند.

* و اين از توجه به تغييرات شرايط زمان و مكان و در نظر گرفتن تحولات جامعه ناشي مي‌شود.

** قطعا همين طور است و تحولاتي كه مي‌تواند در فكر انسان اثر بگذارد حتي در برداشت از يك روايات و همچنين از ظهورات آيه مي‌تواند بر انسان تاثيرگذار باشد و باعث تفاوت در برداشت‌هاي او در زمان‌هاي مختلف شود. ما از اين موارد زياد داشته‌ايم، آيت‌الله منتظري در طول عمر خود فتواهاي متفاوتي داشته در حالي كه يك فقيه بزرگوار و شاگرد امام(ره) بوده است. درمورد خود امام(ره) نيز مي‌تواند اين گونه باشد، اشكالي هم ندارد اين رشد فقهي و رشد اجتهاد است.

* در اين صورت چه وجوه اشتراك و افتراقي بين نوانديشي در كلام امام(ره) با جرياني كه با نام «نوانديشي ديني» شناخته مي‌شود مي‌توان يافت؟

** اين نوانديشي در چارچوب آيات، روايات و ضوابط اسلامي است، فهم از آيات و روايات عوض مي‌شود با توجه به اول؛ شرايط دوم؛ الزامات در جامعه عوض مي‌شود واحكام اسلام نيز بر اساس اين الزامات تغيير مي‌كند مثل ضروريات، مثل مشكلاتي كه پيش روي جامعه قرار مي‌گيرد و در صورت عوض نشدن حكمي، مردم به مشكل مي‌افتند يا به طور مثال در رابطه با مسائلي كه براي پيشرفت جامعه لازم است.  اگر اين حركت مانع مقدمات پيشرفت شود، ترقي براي جامعه حاصل نمي‌شود و دشمنان دين بر جامعه سلطه علمي و امثال آن پيدا مي‌كنند، اينها با توجه به شرايط زمان و مكان مسلما تغيير مي‌كند و احكام نيز مي‌توانند عوض شوند.

* بنابراين تفاوت و تشابه بين نوانديشي امام(ره) و جريان «نوانديشي ديني» به طور مشخص چيست؟

** نوانديشي حضرت امام(ره) در چارچوب ادله و حجت‌هاي شرعي، بر اساس برداشت از قرآن و روايات بود و همچنين براساس عرفان خاص امام(ره) و شناختي كه ايشان از دين داشت كه دين و اسلام را براي انسان مي‌دانست نه انسان را براي اسلام. يعني نظر ايشان اين بود كه اسلام براي مصالح انسان و تكامل او آمده و براي رسيدن انسان به مقامي كه خداوند مي‌خواهد و استعداد رسيدن به تمام كمالات را نيز به او داده است. بر همين اساس احكام شرعي همه نردبان هستند، احكام شرعي هدف نيستند بلكه وسيله براي رسيدن به هدف هستند. آنجايي كه اين احكام براي رسيدن به هدف، كمك‌كننده هستند بايد به آنها عمل كرد. در جايي نيز كه مصلحت اقتضا مي‌كند و ممكن است حكمي انسان را از رسيدن به هدف بازدارد و مانع تكامل او شود، اين حكم اسلامي موقتا يا تا مادامي كه ضرورت و مصلحت است تعطيل مي‌شود. نوانديشي مي‌تواند يك كليد بسيار بزرگ مشكل‌گشا در تمام دوران و در برابر تمام احكام اسلامي باشد. ممكن است برخي بگويند احكام اسلامي در عمل، دست‌وپاگير و مانع پيشرفت است اما امام(ره) با نوانديشي ديني اين راه را باز كرده است. البته من پيش‌تر هم گفتم برخي فقهاي ما با عناوين و اسم‌هاي ديگري نيز به اين مساله اشاره داشته‌اند؛ مثل تزاهم اهم با مهم، يعني اگر اهم با مهم در جايي تزاهم كند، اهم را بايد جلو انداخت و مصلحت مهم را كنار گذاشت.

تزاهم افسد با فاسد، در زمان ضرورت، حرج براي فرد يا اجتماع يا ضرر براي هر يك از آنها، اين مسائل در ميان فقهاي گذشته هم بوده اما واژه ديگري كه امام(ره) وارد كرد دخالت عنصر زمان و مكان در اجتهاد بود و برداشت متفاوت از حكم يك موضوع كه در گذشته حرام بود و امروز ممكن است بر اساس مصلحت تغيير كند. اين حركت امام(ره) به خصوص در احكام حكومتي و اجتماعي اسلام بسيار راهگشا بود و مي‌تواند در آينده نيز باز راهگشا باشد.

* اين ويژگي‌ها در جريان «نوانديشي ديني» وجود نداشت؟

** ممكن است در يك جاهايي نتيجه‌اش يكي شود ولي روش‌ها تفاوت دارد. اين را خود شما هم مي‌دانيد نوانديشي دين يك نكته تعريف شده نيست كه بگوييم اين آقايان نوانديش ديني هستند بر اساس اين تعريف. گاهي نوانديشي ديني را به جايي رسانده‌اند كه به طور مثال مي‌گويند من اين را مي‌فهمم و بهتر از اين هم نمي‌شود. بايد بر اساس دلايلي صحبت كرد. اگر معناي نوانديشي ديني اين است كه ما در احكام اسلام مصالح زمان و مكان را ببينيم و بر اساس مصالح حركت كنيم اين همان فرمايش امام(ره) است اما اگر نوانديشي ديني اين است كه ما امروز تعبير ديگري از خودمان در اسلام داشته باشيم درست نيست. امام(ره) در چارچوب همان تعبيرات ديني ولي در مقياس مصالح و مفاسدي كه دارند نوانديشي ديني را در جامعه مطرح مي‌كنند.

* تفاوت بدعت كه امري مذموم و حرام به شمار مي‌رود با نوانديشي ديني در چيست كه قرار است به هر حال نوعي تازگي و «نو» بودن در آن لحاظ شود؟

** بدعت يعني انسان چيزي را به دين نسبت بدهد كه در دين نيست اما درمورد نوانديشي مسائلي در دين وجود دارد به آن نسبت نمي‌دهيم و اين مسائل در دين نيز در شرايط مختلف حكمي دارد. به طور مثال در موقع ضرورت و الزام يك حكم دارد و در موقع غيرضرورت يك حكم ديگر. مثالي عرض كنم؛ دست زدن دكتر به نامحرم يك حكم دارد دست زدن افراد عادي يك حكم ديگر اما اگر خانم نامحرمي در حال غرق شدن باشد بر همان انسان عادي واجب است كه براي كمك اقدام كرده و او را نجات دهد. اين عين حكم اسلام است ولي شرايط آن فرق مي‌كند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات