روزنامه کیهان **
پیام ملت به هتل کوبورگ/ حسین شمسیان
هنگامی که معاویه بن ابیسفیان به امام حسن بن علی(ع) پیشنهاد صلح داد، آن حضرت در خطبهای، پیشنهاد معاویه را به اطلاع لشکر خود رسانید و خاطر نشان کرد: «آگاه باشید، معاویه ما را به امری فرا میخواند که نه عزت ما در آن است و نه مطابق با انصاف است. اگر دارای روحیه شهادتطلبی هستید، درخواستش را رد کنیم و دست به شمشیر ببریم تا خداوند سبحان میان ما حکم کند، ولی اگر زندگی دنیا را میطلبید، خواستهاش اجابت کرده و رضایت شما را فراهم کنیم» هنگامی که کلام امام(ع) به این جا رسید: مردم از هر سو فریاد برآوردند «البقیه، البقیه ما زندگی و بقای دنیایی را میخواهیم» با این سخن آنها، صلح بر امام(ع) تحمیل شد و پس از آن امام از آن جماعت سست عنصر کناره گرفت.
دیروز و در سراسر ایران اسلامی، راهپیمایی روز قدس برگزار شد و نشان داد که برعکس برخی تحلیلهای غلط این روزها، مردم عاشقانه پای انقلاب و آرمانهای متعالی آن ایستادهاند. سالهاست آمریکا و مزدوران، آرزومندند روز قدس را خلوت و کمرنگ و بیفروغ ببینند، اما به فضل الهی این آرزو را به گور خواهند برد. تفاوت مردم ما با مردمان بد عهد و سست عنصر و بیوفای عصر امام حسن(ع) در همین روزها معلوم میشود. آن روزها مردم، علیرغم دیدن امام معصوم(ع) و آن همه سفارش پیامبر(ص) در حق آنها، بیوفایی را پیشه کردند و این روزها، مردمی که نه امام معصوم دیدهاند و نه بسیاری از آنها جنگ. جهاد و شهادت را، با نفس قدسی امامزادهای جلیلالقدر و به سرو آسمانی او، سر از پا نشناخته و هر رنج و سختی را بر خود هموار میکنند. این رمز بقا و جاودانگی انقلابی است که دیروز بار دیگر جوان شد، رشد کرد و شکوفه داد.
اما این روزها خبر دیگری هم هست. خبرهایی که برای ما تازگی ندارد اما خیلیها از آن به عنوان غیرمنتظره سخن میگویند! برای ما تازگی ندارد چون پیش از این بارها و بارها مستند به اسناد تاریخی و سوابق متعدد، آن را پیشبینی کرده بودیم. اما برای برخی تازگی دارد چون همه امید خود را در آن میدیدند و میبینند! «عهدشکنی» و زیر میز زدن آمریکاییها، خبری است که تقریبا همزمان با روز قدس به گوش مردم رسید و نشان داد آنچه عدهای به آن دلخوش بودند و شمار دیگری برای رسیدن به آن، چهره کریه آمریکا را بزک میکردند، سرابی بیش نبود و پیشبینی دو سال قبل رهبر انقلاب درباره ��ن، ثابت شد. استقامت دیپلماتهای کشورمان بر روی خطوط قرمز اعلام شده و نیز پشتیبانی از این روش و منش تیم توسط مردم، برای دشمن قابل پیشبینی نبود. آنها از یک سو منتظر بودند از داخل ایران نوای «البقیه البقیه» بشنوند و از یک سو منتظر بودند به تبع سستی و بدعهدی مردم، تیم مذاکرهکننده نیز کوتاه بیاید و همهچیز به نفع آمریکا رقم بخورد، پیمانی ننگین تحمیل شود و به تعبیر رهبر انقلاب، موفق به «شکست انقلاب» شوند! اما وقتی فریاد مرگ بر آمریکا در آسمان ایران طنینانداز شد، فهمیدند که در تحلیل خود اشتباه کردهاند و به ناچار، علنا بازی را به هم زدند! برای ما و مردممان این رفتار آمریکا تازگی نداشته و ندارد. میدانیم که اگر توافقی با همه جوانب آن بین ما و دشمن همیشگی کشورمان یعنی آمریکا منعقد شود، هیچ امیدی به اجرای آن نیست و بد عهدی و پستی، در ذات آنهاست و جزئی از سرشت و نهاد پلید آنهاست. اما به جز مردم ما و به جز عاشقان انقلاب که دست آمریکا را به خوبی خواندهاند، برخی دیگر سودا و آرزوهای دیگری دارند!
1- در گرماگرم مذاکرات و در حالی که دشمن هر روز خدعهای تازه و نیرنگی نوین برای انتقام از ایران انقلابی رو میکرد، عدهای در داخل با حرفها و تحلیلهایشان، پشت تیم مذاکرهکننده را خالی کردند و زمینهساز ضربات پی در پی حریف میشدند! این کار با هر قصد و نیتی انجام شود، نتیجه آن چیزی جز تضعیف تیم کشورمان و جسارت بیشتر حریف نیست. در حالی که آمریکاییها، به تعبیر مشهور و به شیوه معروفشان، میکوشند «نیاز خود را به عنوان امتیاز به ما بفروشند» و در حالی که حتی رسانههای آمریکایی هم دستاورد مذاکره برای دولت اوباما را بسیار حیاتی و تعیینکننده معرفی میکردند، برخی با توهم نمایندگی ملت ایران، سوداها و آرزوهای خودشان را به جای خواست عمومی بیان کردند و مذاکرات هستهای را به معنی شکست تابوی مذاکره با آمریکا قلمداد کرده و در نتیجه، از امکان گشایش سفارت آمریکا در ایران سخن گفتند! در چنین شرایطی اگر جان کری زیر میز مذاکره نزند عجیب است! این کار به دشمن این پیام را میفرستد که؛ ما به شدت به تو نیازمندیم، آن قدر نیازمند که حاضریم تو را که روزگاری مردممان با فضاحت و خواری از این کشور به بیرون پرتاب کرده بودند، دوباره به خانه دعوت کنیم و بر صدر نشانیم! آیا این پیام نباید دشمن را متوهم کند!؟ و نباید باعث شود که از سر وقاحت و پررویی با مذاکرهکنندگان ما سخن بگویند و آنها را تهدید کنند!؟ این پیام از داخل، قطعا مخالف پیام عمومی است و اگر آمریکاییها ذرهای در آن تردید داشتند، دیروز و در روز قدس، پاسخ خود را از مردم گرفتند و فهمیدند آنها که این حرفها را میزنند، دچار «آلزایمر سیاسی» شدهاند و نمیدانند در اطرافشان چه میگذرد! اما مردم فراموش نکرده و نمیکنند. مردم فراموش نکردهاند چرا سفارت آمریکا بسته شد؟ بسته شد چون سفارت نبود، جاسوس خانه بود و در آنجا بیش از ابزار کار دیپلماتیک، ابزار جاسوسی مورد استفاده بود و همه حرکات مقامات رژیم پهلوی و بعضی مقامات دولت موقت، از آنجا هدایت میشد، مردم فراموش نکردهاند که امام راحل عظیمالشان، آن حرکت انقلابی را، انقلاب دوم و انقلابی به مراتب بزرگتر از انقلاب اول نامید و با این کار هیمنه پوشالی آمریکا را در هم شکستند. آری مردم فراموش نکرده و نمیکنند اما برخی در روزهای حیاتی مبارزه دیپلماتیک، دست دوستی به سوی دشمن دراز میکنند و خواب بازگشت آنها را میبینند! آیا ما به جایی رسیدهایم که از انقلاب مهمتر از انقلاب اول برگردیم!؟ و این را به دشمن شماره یکمان هم بگوییم!؟
2- شش سال پیش در همین روز قدس، عدهای - که بعدها به نماز اولیها مشهور شدند! - آب خوردند، با کفش نماز خواندند و شعار دادند «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران»! آنها آن روز اسرائیل را دشمن خود نمیدانستند و معتقد بودند مشکل مردم لبنان و فلسطین، مشکل خودشان است و به ما ربطی ندارد! چند سالی گذشت، باز همان جماعت راه افتادند که؛ اسرائیل مخالف مذاکرات هستهای و رفع تحریمهاست! دلواپسان با اسرائیل هم صدا هستند و...! آنها این بار اینگونه القا میکردند که اسرائیل بد است و آمریکا خوب! آمریکا میخواهد تحریمها را بردارد و در رحمت به روی ما باز کند اما اسرائیل مخالف است! صرف نظر از این چرخش مواضع که از عدم درک و فهم سیاسی حکایت میکند، باید از آنها پرسید امروز قبول دارید اسرائیل مخالف مذاکرات است؟ پس چرا در روز قدس همسو و همصدا با مردم فریاد مرگ بر اسرائیل سر ندادید!؟ و چرا اکنون که همه پیشبینیها درباره ماهیت پلید آمریکا، عینیت پیدا کرده و آنها با باجخواهی، مسیر لغو تحریمها و رسیدن به توافق خوب را مسدود کردهاند، چیزی درباره ماهیت آمریکا نمیگویید؟ چرا از بزک چهره دشمن- که به فرموده رهبر عزیز انقلاب، خیانت به ملت است- در پیشگاه مردم توبه نمیکنید!؟
اما فارغ از این دو گروه و افرادی شبیه اینها که با روشهای مختلف همچون شبیهسازی تاریخی یا القاء دودستگی در کشور، پالس غلط به دشمن میفرستند، امروز بیش از گذشته معلوم شده که ملت در دفاع از منافع ملی یکپارچهاند و در برابر باجخواهی دشمن که حاضر نیست خوی استکباری خود را کنار بگذارد، با قاطعیت ایستادهاند و در آن سوی آمریکاییها میکوشند با همان حربه همیشگی تهدید و تحریم حرف خود را به کرسی بنشانند و همین است که مذاکرات به وضع کنونی رسیده و از ابتدا نیز آن را پیشبینی کرده بودیم. تلاش آمریکا برای حفظ ژست دست برتر داشتن در مذاکرات و نیز تهدید به ترک مذاکره در اوج نیاز به مذاکرات، حرف تازهای نیست، مهم توجه به این نکته است که در بزنگاه تاریخی کنونی، پایمردی یا کوتاهی در برابر حریف میتواند سرنوشت یک ملت را تغییر دهد و این به تیم مذاکرهکننده بستگی دارد. به ابتدای این نوشتار و ماجرای تلخ تحمیل صلح به امام حسن(ع) برگردیم. ملت ایران پیام صلح دروغین و پوشالی شیطان بزرگ را شنید، پاسخ آن را دیروز با شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» داد و حجت را بر همه مسئولان تمام کرد. از آنها که از انقلاب و انقلابیگری پشیمانند، هیچ توقعی نیست. اما از آنان که هنوز انقلاب اسلامی را نه جوشش احساسات، که آمیخته شور و شعور حسینی میدانند، هیچ عذری برای عقبنشینی از حقوق ملت پذیرفتنی نیست.
******************************************************
روزنامه قدس ***
سفرهای به گستردگی«رمضان» تا «عرفه»/ سیدجلال حسینی
میهمانی خداوند هم زمانی است و هم مکانی و ماه مبارک رمضان تبلور خوان کرامت زمانی پروردگار است ...
و سفر پررمز و راز حج کمال میهمانی مکانی و چه ارتباط زیبایی بین این دو وجود دارد. در این میهمانی، طلب آن میهمانی میکنیم و در شب و روز آن «اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام» سر میدهیم.
سفره آمرزش و مغفرت از ماه مبارک رمضان گسترده میشود و تا عرفه ادامه مییابد آنگونه که معصوم(ع) فرمود: هر که در این میهمانی بخشیده نشد، امید است در عرفه آمرزیده شود.
میهمانی خداوندی چه زمانی و چه مکانی، تنعمی از سوی حضرت میزبان دارد و آدابی از سوی میهمان.
جلالت و قدری دارد که اوج آن است و از «کل امر» نزولی دارد و این، یعنی نقطه پرگاری میخواهد «ولی امر». به برکت حکومت صالحان و طنین سرخ شهیدان، ماه مبارک رمضان و بویژه شبهای پرقدر و منزلت قدر به چشم انداز دلنواز بندگی و سطور پر مغز دلدادگی تبدیل شده است و همگان در تمامی این خاک سرفراز در تدارک بهترینها برای این جشن عبودیت و فروغ معنویت هستند.
شبهای قدر، در این منظومه آسمانی، به نمادی از نمایش بندگی و اقتدار معنوی ایران اسلامی تبدیل شده است. در هر کوی و برزن، نوای عاشقانه جوشن کبیر دلها را جلا میدهد، یاد مولیالموحدین سلاما... علیه قلبها را صیقل میدهد، خلوت مناجات سحری اشکها را سرازیر میکند و پناهندگی به قرآن کریم، آرامشی عمیق به ارمغان میآورد. البته در این بین و پس از سپری شدن این شبهای روشن به عبودیت و معرفت، چند نکته خودنمایی میکند:
- قرار هر ساله شبهای قدر نیازمند برنامهریزی، طراحی و مهندسی همهجانبه نیازهای فردی و اجتماعی میهمانان و آثار بلند مدت آن در تصمیمگیریهای پیشروست و همین تصمیمها آینده فرد و اجتماع را تغییر میدهد.
- همگرایی نهادهای اثرگذار با یکدیگر، ایجاد منظومهای به هم پیوسته از محتوای دینی در زندگی امروزی، تدبیر مکملهای معرفتی مانند تهیه محصولات و خدمات فرهنگی بویژه با نگاه راهبردی شبکه مخاطبان و سرانجام استفاده حساب شده از ظرفیت رسانههای دیداری - شنیداری، فضای مجازی و بستر نشر میتواند به عنوان اهرمی قدرتمند، در رهگذر اثرگذاری این همگرایی ارزشمند تلقی شود.
- کارکردهای این نماد اقتدار دینی و نمایش بندگی، باید در جغرافیای اسلام و پهنه گیتی منشأ خیر و برکت فراوان باشد. ایجاد وحدتی عمیق در مسلمانان، درک صحیح از مخاطرات و خطرات ایشان، بیان نقشه پیشرفت و پیروزی و در یک کلام نیل به آرمان امت واحده از ضرورتهای این اجتماع بزرگ معنوی است.
- استفاده از منابع اصیل دینی با بهرهمندی از معارف بلند قرآن و اهل بیت(ع) و استفاده از علمای دینشناس و زمان فهم، بیان دغدغههای زندگی نیکو و چگونگی رسیدن به آن و بیان آداب زیست موحدانه از اولویتهای محتوایی این کنگره بزرگ معنوی است.
- کمک به ایجاد نگرشی صحیح به آینده جهان اسلام و نقش و جایگاه قدرتمند شیعیان در تحقق آن، ترسیم تحلیلی واقعبینانه و در عین حال امیدوارانه و رو به جلو از شرایط حاکم بر کشورهای اسلامی و منطقه و تبیین نقش، قدرت و اثرگذاری بیبدیل نظام جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان باید از ویژگیهای این همگرایی عظیم باشد.
- ایجاد زمینههای مناسب برای تصمیمگیریهای مهم در زندگی شخصی و سلوک اجتماعی، بازشناسی جایگاه اثرگذار در مناسبات جامعه و نقشآفرینی در آن، ارتقای دینمداری، اخلاقگرایی و توسعه کمی و کیفی زندگی دینی و آشنایی با زوایای گوناگون دکترین مهدویت از کارکردهای بیبدیل این تجمع بزرگ بندگی است.
******************************************************
روزنامه خراسان*****
اقتصاد و 3 دست انداز پس از توافق/حبيب نيکجو
مذاکرات هسته اي به پايان راه خود نزديک شده است. اگرچه فضاي مذاکرات فراز و نشيب هاي فراواني داشته است اما به احتمال زياد مذاکرات به صورت بلندمدت تمديد نخواهد شد. در اين صورت، چه توافق شود و چه توافق نشود، پايان مسير مذاکرات فرا رسيده است. پايان مسيري که آغازي بر دوره جديد براي اقتصاد ايران خواهد بود. دو آينده مختلف براي دوره جديد اقتصاد ايران مي توان متصور بود که هر کدام شرايط خاص خود را دارد و طبيعتا ملاحظات سياستگذاري مربوط به خود را نياز دارد. آينده اول، شرايط عدم توافق است و آينده دوم که محتمل تر هم به نظر مي رسد، شرايط توافق هستهاي است. از اين رو تاکيد و تکيه خود را بر شرايط توافق هستهاي قرار مي دهيم. در صورتي که توافق هسته اي اتفاق بيفتد، حداقل سه اتفاق مهم در سه بخش اقتصاد ايران رخ خواهد داد:
1. بازار ارز و طلا و سرمايه: شايد اولين و سريعترين اثري که توافق احتمالي هسته اي بر اقتصاد ايران مي گذارد، خوش بيني بيش از حد مردم به آينده اقتصاد باشد. از اين رو مي توان انتظار داشت که در روزهاي اوليه بعد از توافق نرخ ارز کاهش پيدا کند و به دنبال آن قيمت طلا با کاهش مواجه شود. از طرف ديگر با خوش بيني سرمايه گذاران به آينده، بورس با جهش مواجه مي شود و شاخص کل به سمت بالا حرکت مي کند. طبعا، اين افزايش شاخص کل بورس و کاهش نرخ ارز و قيمت طلا، تنها مبتني بر انتظارات بوده است و ريشه اي در واقعيت هاي اقتصاد ندارد. از اين رو، اين تغييرات موقتي بوده است و دولت وظيفه دارد در اين مسير افکار عمومي را آگاه کند، تا انتظارات مردم با شدت کمتري شکل بگيرد. لذا دولت بايد سازوکاري شکل بدهد که بتواند با مردم به صورت مستقيم صحبت کند تا انتظارات به صورت واقعي شکل بگيرد. هرچند که سابقه دولت يازدهم و تجربه خودانصرافي نشان مي دهد که از اين منظر دولت بسيار ضعيف است.
2. واردات کالاها و خدمات: اثر دوم و کوتاه مدتي که توافق هسته اي بر اقتصاد کشور مي گذارد را مي توان در سهولت واردات خلاصه کرد. با توافق احتمالي هسته اي، منابع ارزي بيشتري در اختيار دولت قرار خواهد گرفت و به احتمال زياد روند واردات تسهيل مي شود. تسهيل شدن واردات همانا و نگراني توليد کنندگان همانا! نگراني که به خوبي ميتوان آن را در صحبت هاي رئيس اتاق بازرگاني ايران ديد. جلالپور مي گويد: اگر امروز خوب تدبير نکنيم و مسيرها باز شود، سيل واردات به کشور آغاز مي شود ... وصنايع خود را زير فشار واردات کالاهاي خارجي خرد ميکنيم تا باقيمانده صنعت ما هم پس از تحريمها از بين برود.
طبيعتا از سياستگذاري ارزي انتظار مي رود در اين شرايط تخصيص منابع ارزي را به گونه اي انجام دهد، که منابع ارزي آزاد شده صرف واردات کالاهايي نشود که منطق اقتصادي ندارد و براي توليد داخل زيان بار است. مثال اين گونه واردات را مي توان در واردکردن زين اسب و غذاي سگ در سال هاي گذشته مشاهده کرد. از اين رو مديريت منابع ارزي اهميت بسياري پيدا مي کند.
3. سرمايه گذاري خارجي: بدون شک سومين و مهم ترين اثري که رفع تحريم ها مي تواند براقتصاد ايران بگذارد، ورود سرمايه هاي خارجي به کشور است. هرچند که بسيار ساده لوحانه است که بپنداريم با رفع تحريم ها، سيل سرمايه هاي خارجي روانه کشور مي شود اما مي توان اميدوار بود در صورت پايدار بودن رفع تحريم ها اين اتفاق رخ دهد. طبعا سرمايه گذاران خارجي در صورتي وارد بازار ايران مي شوند که سود انتظاري بيشتري در ايران برآورد کنند. در اين ميان هم بالا بودن سود کسب شده و پايين بودن ريسک سرمايه گذاري بسيار مهم است و تا زماني که ريسک هاي سرمايه گذاري نظير تغيير قوانين و مقررات، ثبات نرخ ارز و عمل به قاعده مالکيت خصوصي براي سرمايه گذاري خارجي مسجل نشود،پاي به بازار ايران نخواهد گذاشت؛ هرچند که تحريم ها هم برداشته شود.لذا به سياستگذاران اين حوزه توصيه مي شود که مقدمات اين اقدام را فراهم کنند.
حال اگر فرض کنيم، سرمايه گذاران خارجي علاقه به حضور در بازار ايران دارند بايد بگوييم که اولويت سرمايه گذاري خارجي بايد در موارد زيرساختي و عميق اقتصاد باشد. چرا که معمولا سرمايه گذاران خارجي علاقه مندند در دوره هاي زماني کوتاه مدت و پربازده وارد کشورها شوند که اصلا به صلاح کشورهاي ميزبان نيست.لذا اگر سرمايه گذاري هاي خارجي به سمت سرمايهگذاريهاي عميق با طول دوره سرمايه گذاري بلند مدت و با سرمايههاي زياد سوق پيدا کند، کشور قادر خواهد بود نقش موثر تري در چانه زني هاي آينده معادلات جهاني داشته باشد. براي مثال، زماني که صحبت از وضع تحريم هاي گسترده عليه ايران بود، شرکت پژو به دليل درگير بودن منافع بسيارش در ايران، به دولت فرانسه فشار مي آورد که تحريمها عليه ايران تصويب نشود.
لذا سياستگذار بايد از فرصت لغو تحريم ها استفاده کند و با استفاده از سرمايه گذاري هاي زيربنايي و بلند مدت، منافع مشترک فراواني با شرکت هاي خارجي تنظيم کند تا در صورت تهديدهاي احتمالي غرب براي تحريم ايران، اين شرکت هاي خارجي سپر دفاعي ما شوند.
******************************************************
روزنامه ایران******
در وین چه می گذرد؟/علی بیگدلی
اظهارات روز پنجشنبه جان کری مبنی بر اینکه «مذاکرات را نمیتوانیم تا ابد ادامه بدهیم و ممکن است میز مذاکره را ترک کنیم» اگر چه؛ از سوی برخی محافل رسانهای، نشانهای از کاهش احتمال دستیابی به توافق تعبیر شد، اما واقعیت آن است که این موضع؛ صرفاً ژستی سیاسی است که با هدف متزلزل کردن تیم مذاکره کننده ایران اعلام شد و با الزامات عمق استراتژیک دیپلماسی امریکا همخوانی ندارد. موضع تند کاخ سفید در حالی مطرح شده که دولتمردان امریکایی حل مسأله هستهای با ایران و دستیابی به توافق نهایی را از نظر پرستیژ ملی، مهم تلقی میکنند و در انتخابات آتی ریاست جمهوری این کشور، دموکراتها، حساب ویژهای روی این توافق باز کردهاند تا مددکار آنان در غلبه بر جمهوریخواهان رقیب باشد. زیرا نامزد نهایی دموکراتها که به نظر میرسد خانم هیلاری کلینتون باشد، میتواند در مبارزات انتخاباتی خود به حل مشکلی که حدود 15 سال است، به یکی از دغدغههای اصلی دیپلماسی امریکا تبدیل شده بود، مباهات کند و به عنوان یکی از متغیرهای رأی آور، روی این موفقیت دموکراتها مانور دهد.
البته در کنار این تلاش، نمیتوان از مسائلی که سبب میشود مذاکره کنندگان غربی با احتیاط پیش بروند به سادگی عبور کرد. تحولات منطقه خاورمیانه از مسأله« داعش» تا درگیریهای یمن، اختلافات موجود میان ایران و عربستان، نزدیکی عربستان به مصر و اسرائیل و نیز اظهارات ادعایی اخیر وزیر خارجه این کشور علیه ایران در کنار فشار لابی یهود و جمهوریخواهان بر کاخ سفید مسائلی هستند که باعث میشود تیم امریکایی با احتیاط پیش برود و به قول خودشان بخواهد به توافق خوب دست پیدا کند. واقعیت دیگر این مذاکرات وجود دیپلمات کهنه کاری مانند آقای ظریف وزیر امور خارجه ایران در یک سوی میز مذاکره است. کسی که تاکنون مذاکرات را بخوبی پیش برده و اگر توانمندی و تجربه او نبود، مذاکرات تا به همین مرحله هم نمیرسید. بنابراین، برخی تنش هایی که در روزهای انتهایی مذاکره ایجاد شده، مسائلی نیست که در روندی طبیعی، به ترک مذاکره از سوی طرفین و بویژه از سوی ایران منجر شود.
رسیدن مذاکرات تا مراحل پایانی و باقی ماندن تیمهای مذاکره در «وین» حتی پس از اختلافات چند روز اخیر، گویای این نکته است که طرفین با وجود تفاوت برداشتهای عمیقی که در حوزههای مختلف با یکدیگر دارند، در موضوع پرونده هستهای راه تعامل را در پیش گرفتهاند. تیم مذاکره کننده منسجم ایران که در هر سه حوزه سیاسی، حقوقی و فنی از توان قابل تأملی برخوردار است برای دستیابی به نتیجه مطلوب تلاش کردهاند و تا حدودی که راهبرد «نرمش قهرمانانه » و تأمین منافع ملی اجازه داده، کوشیدهاند در قالب «برد – برد» مذاکرات را گام به گام پیش ببرند و برای اختلاف نظرها، راه حلهای مورد قبول طرفین مذاکره بیابند. برهمین مبنا، میتوان انتظار داشت مذاکرهای که با صبر و حوصله طی چندین ماه از گردنههای دشوار گذشته و به ایستگاه آخر رسیده، این بار نیز میتواند با تکیه بر مهارت دیپلماتها و گرهگشایی آنان، از خط پایان نیز عبور کند؛ الب��ه مشروط به آنکه طرف غربی هم سودای زیاده خواهی و نقض عهد را در سر نپروراند.
******************************************************
روزنامه وطن امروز**
روز قدس و مرگ بر سلفی اوباما با میدان آزادی/محمدرضا کردلو
حالا که کعبه، در محاصره آلابوسفیان و آلابوجهل و آلسعود و «آل»های دیگر است، انگار قرار است مشیت الهی برای «وحدت یکپارچه مسلمانان» با محوریت «قبله اول» رقم بخورد؛ «قدس». قبله اول مسلمین، مساله اول جهان اسلام و امید آخر اهل انتظار، نمیگذارد اقتضائات دهکده جهانی، استکبارستیزی را از یاد ببرد، استقلال را نفی کند و دوباره ستارههای آمریکایی را به این مملکت برگرداند. نمیدانم حال و اوضاع صاحبان نظریه «مصادره شهدای غواص» بعد از روز قدس چطور خواهد شد! جماعتی که از شعار «مرگ بر آمریکا»ی مردم عصبانی شدند و به آن تشر زدند، بعید نیست از مصادره «روز قدس» حرف بزنند. اتفاقا اینجا هم همان استدلال سابق که برای مساله مطرح شدن «مصادره شهدای غواص» آوردیم، جای گفتن دارد. من نمیدانم اگر قرار باشد در روز قدس «مرگ بر آمریکا» را شعار ندهند، چه کسی را باید مخاطب قرار دهند!
بعید نیست یکی از اهالی قلم زنجیرهایها پیشنهاد دهد فریاد «مرگ بر قطب شمال» یا «جنوب» جایگزین شود، چرا که ما در شرایط مذاکرات هستیم و اگر به تریج قبای آمریکاییها بربخورد ممکن است «ترک میز» کنند و باقی ماجرا. البته قبل از همه اینها و حتی در شرایطی که عالیجناب از بازگشایی مجدد سفارت آمریکا در تهران حرف میزد و خوشحال بود از اینکه تابوی مذاکره با آمریکا را شکسته است، آقایان باهوش و مودب آمریکایی تهدید به «ترک میز» کرد و گفت: «قرار نیست تا آخر دنیا اینجا بمانیم».
با این تهدیدها اما باز «بزککنندگان آمریکا» انگار خوشخوشانشان است این روزها، بدجور بشکن میزنند برای همکلام شدن با آمریکا. راستش را بخواهید بعضی وقتها آدم به شک میافتد که نکند خبری است در پس پرده این «ذوق مرگ» شدنها. مثلا تیتر «پرواز مستقیم تهران- نیویورک» یا تصویر «سلفی اوباما با میدان آزادی» یا موارد دیگر... آدمیزاد متحیر میماند آخر آنقدر «ذوب در آمریکا»! بعضی وقتها واقعا فکر میکنم خبری است پس پرده این بشکنزدنها و سرخوشی کردنها. اما میدانم انتخاب اول و آخر عاشقان آمریکا جفت پوچ است. این یکی را حتی نیاز نیست با استدلال و صغری و کبری چیدن ثابت کنیم، به تجربه دیکتاتورهای سابق عرب، عاقبت صدام و... ثابت میشود. پیرمردی که مویش را در آسیاب سفید نکرده بود اتفاقا همین را روی پلاکاردی که سر دست گرفته بود، نوشته بود: «کم خواب آمریکا را ببینید!» بعد زیرش جمله تحریف ناپذیر امام(ره) را نوشته بود: «آنها که خواب آمریکا را میبینند، خدا بیدارشان کند».
سران و سردمداران نظریه ارتباط با آمریکا هم آمده بودند در راهپیمایی روز قدس. همهشان شعار «مرگ بر آمریکا» را شنیدند، خدا کند خوب انعکاس بدهند رسانهها و بنویسند که «مردم در روز قدس مثل همیشه «مرگ برآمریکا» را تازهنفستر از همیشه فریاد زدند». این را میگویم برای اینکه در تاریخ ثبت شود، مثل ماجرای شهدای غواص کسی ادعا نکند که فقط برای بدرقه آمده بودیم. راستی! در روز قدس برای چه آمده بودند ملت؟ بدرقهای که در کار نبود!
عصبانیهای سهشنبه 26خرداد94 که رنگ و رویشان از شعار «مرگ بر آمریکا»ی مردم در تشییع شهدای غواص سرخ شده بود و کارد میزدی خونشان در نمیآمد، بعد از این توافق برنامهها دارند برای جشن و پایکوبی انگار آن هم به خاطر همکلام شدن با آمریکا و نه برای تحریمهایی که «لغو» نمیشود. تازه دارم درباره چرایی خوشحالی این جماعت به نتایجی میرسم؛ وقتی در روز قدس 88همین معدود اقلیت ناچیز کمشمار، بطری آب در دست در حال جویدن آدامس بودند و میگفتند: «نه غزه نه لبنان»، انگار همان روزها بود که اوباما اشک تمساح ریخت و یکی از همین غربیهای 1+5 گفت: کاش در میان اغتشاشگران سبز بودم. رویای سلفی اوباما در میدان آزادی هم برای همان موقع است!
بگذریم... روز قدس نمیگذارد استقلال، مفهومی دهه شصتی باشد و کهنه به نظر برسد. هزار هم که تئوریسین کراواتی توسعه غربی که هنوز دانشگاه شهید بهشتی را با نام قبل از انقلابش میشناسد و انگار برای این یکی هنوز انقلاب نشده است،
نظریهپردازی کند برای نفی استقلال. هزار هم که بگویند دوران «استکبارستیزی» سر آمده است، مردمی که فریاد میکردند:«ما اهل کوفه نیستیم» ضد استکباریاند. برای این روزها هم نیست، 62 سال است همینجوریاند. همینجوریاند که امام(ره) گفت: ملت ما از مردم حجاز در عصر رسولالله برترند و به طریق اولی از مردمی که علی را خانهنشین کردند. همینجوریاند که نمیشود آنها را با مردم سستعنصر دوران امام حسن مجتبی(ع) مقایسه کرد. دیروز کنسرت زنده «مرگ بر آمریکا» بود در خیابان های ایران. 62 سال است آنقدر «مرگ بر آمریکا» گفتند که آمریکا دارد از عصبانیت میمیرد. روحت شاد شهید بهشتی!
****************************************************
روزنامه جام جم *******
پیامهای یک حضور تاریخی / دکترمسعود اسداللهی
راهپیمایی باشکوه روز قدس امسال، پیامهایی هم در سطح داخلی، هم منطقهای و هم بینالمللی داشت.
در سطح داخلی، این حضور معنادار، نشان داد که 36 سال پس از آنکه امام خمینی (ره) روزی را بهعنوان روز قدس نامگذاری کردند، همچنان مردم ایران و نسلهای جوان انقلابی به آرمانهای انقلاب اسلامی پایبند بوده و با وجود همه تبلیغات منفی، ارزشهای انقلابی مردم پایدار مانده است.
در سطح منطقهای هم این حضور حاکی از آن بود که به انحراف کشیدن موج بیداری اسلامی مردم منطقه و تلاش برای تبدیل پیام این بیداری به فتنه و تنش مذهبی بیفایده بوده و دولتهایی چون عربستان سعودی که تلاش میکردند با منحرف کردن اذهان مسلمانان، آزادی قدس را از اولویت جهان اسلام خارج کنند، با برپایی راهپیمایی عظیم روز قدس امسال در کشورهای مختلف دریافتند که همچنان آرمان اصلی جهان اسلام، مبارزه با رژیم اشغالگر قدس است.
دیگر پیام برگزاری این راهپیمایی، حفظ امنیت راهپیمایان بود که نشان داد در منطقهای که دچار بحران تروریسم و هرج و مرج است، راهپیمایی عظیمی در این گستره وسیع، در ایران بدون هیچ تهدید امنیتی برگزار شده و در نتیجه، کشورمان توانسته است با اقتدار، ثبات و امنیت خود را در دل بیثباتی حفظ کند.
در ابعاد بینالمللی هم این راهپیمایی پرشور آن هم همزمان با مذاکرات هستهای این پیام را در دل داشت که برخلاف تبلیغات طرف غربی که مدعی بود فشار اقتصادی به ایران، کشورمان را مجبور به حضور در مذاکرات کرده، مردم با تحمل فشارها، همچنان بر آرمانهای انقلابی خود تاکید کرده و اگر قرار بود تحریمها مردم کشورمان را مأیوس کنند، شاهد حضور وسیع اقشار مختلف مردم در راهپیمایی روز قدس نبودیم. بنابراین این راهپیمایی میتواند موضع تیم مذاکرهکننده کشورمان را در گفتوگوهای هستهای تقویت کرده تا به طرف مقابل نشان دهند، مردم با حمایت وسیع از سیاستهای هستهای، هرگونه فشار طرف آمریکایی در روزهای آخر مذاکرات را با هوشمندی خنثی میکنند.
******************************************************
روزنامه شرق **
مسیر توافق /سیدشهابالدین طباطبایی
شنیدن خبرهای ضدونقیض از انبوه رسانههایی که خبرنگاران آنها روزهاست مقابل هتل کوبورگ در انتظار فرجام مذاکرات هستهای ایران و شش کشور بزرگ جهان هستند، عجیب نیست. به هر تقدیر، این هم جزئی از یک رویداد در این سطح در گستره جهانی است و هیچیک از این اخبار به خودی خود، نمیتواند در نفی و اثبات توافق در نظر گرفته شود. درعینحال موضع دکتر ظریف در قبال تغییراتی که در موضع طرف آمریکایی از دو روز قبل ایجاد شده، حاکی از پیچیدهترشدن مسائل و رفتار ایالات متحده برپایه شیوههای مرسوم این کشور است که در ژنو و لوزان هم، تجربه شد. به هر تقدیر اعضای ارشد تیم مذاکرهکننده از تکمیل بخش عمده متن توافق و ضمائم خبر دادهاند، اما بنای ایران، توافق بر سر همه مسائلی است که در این دو سال به عنوان محورها و کلیات مذاکرات، درباره آنها بحث شده است. کار در عرصه دیپلماسی، ظرافتهای ویژه و خاصی دارد. تا به اینجای کار، مذاکرات در حال پیشرفت است و از دو جهت، قابل بررسی است. نخست توانمندی قابل تحسین و سختکوشی عزتمندانه تیم مذاکرهکننده هستهای ایران است.کار مرحلهبهمرحله با صبر، دقت، توجه به منطق مذاکره و نفع همه طرفها و در یک چارچوب مشخص پیش رفته است و در ایستگاه پایانی قرار دارد. موضوع دیگر که اخیرا بیشتر هویدا شده، زیادهخواهی طرفهای مقابل با محوریت ایالات متحده و فرانسه است که شرایط و فضای مذاکرات را دشوارتر کرده است، نکتهای که پیش از این توسط مقام معظم رهبری پیشبینی شده بود همانطور که مردم مشاهده میکنند و از زبان وزیر خارجه و مذاکرهکنندگان کشورمان هم شنیده شد، هنوز چیزی قابل پیشبینی نیست. در یادداشتهای گذشته در «شرق»، دلایل نیاز آمریکا و غرب به توافق با ایران را برشمردم. امروز این نیازها نهتنها کم نشده، بلکه افزایش هم یافته، بنابراین نگارنده نیز مانند بسیاری از تحلیلگران جهان، امیدوار به اعلام توافق هستهای هستم. جامعه جهانی گزینه دیگری جز توافق و تفاهم با جمهوری اسلامی ایران ندارد، اما ملت ایران و نظام، آمادگی ایستادگی در مقابل نادیدهگرفتن حقوق حقه خود و نهگفتن به افزونطلبیهای غرب را دارد.
** روزنامه شرق
پیچ تاریخی مذاکره /منصور بیطرف
مذاکره ایران و آمریکا که در قالب ١+٥ صورت میگیرد، به پیچ تاریخی خود رسیده است. گذر از این پیچ مهارتهای خاصی میطلبد که اگر طرفین این مهارتهای لازم را نداشته باشند، بزرگترین و شاید مهمترین فرصت تاریخی خود را از دست دادهاند، بهطوریکه دستیابی به چنین فرصتی شاید سالیان سال طول بکشد.
اکنون دو طرف زورهای آخر خود را برای عبور از این گردنه مهم تاریخی میزنند و تمام نیروی خود را بهمنظور رسیدن به یک اقناع کامل برای دستیابی به یک تفاهم، نه توافق، جمع کردهاند. در واقع هر دو طرف دارند یک پیام باطنی میدهند مبنیبر اینکه تفاهم به نقطه جوش خود نزدیک شده است. مذاکره ایران و آمریکا در هیچ دورهای به این
شدت و حدت نبوده و بهنظر میآید «میوه آن آماده چیدن است».آمریکا باور کرده نقش ایران پس از انقلاب با پیش از انقلاب در منطقه خاورمیانه، بسیار فرق دارد. در واقع اگر انقلاب فرانسه توانست ارکان نظام کهنه و پوسیده سلطنتهای اروپایی را به لرزه درآورد انقلاب ایران هم بهمثابه توفانی بود که توانست ارکان کهنه و پوسیده نظامهای منطقهای را به لرزه درآورد. آمریکا بهخوبی میداند نقش ایران در خاورمیانه با نقش کشورهايي مثل عربستان یا ترکیه، بسیار متفاوت است؛ عربستان در ماجرای سوریه نشان داد نه پایگاه توجهبرانگیزی میان دولتها دارد و نه میان گروههای سیاسی. اگر پول نفت نبود، شاید سالیان پیش تکلیف دولت این کشور هم مشخص میشد. در ماجرای یمن هم اگر عربستان توانست ائتلافی را حول خود جمع کند، نه بهخاطر نفوذش، که بهدلیل یک موقعیت ویژه بود؛ موقعیتی که تداوم مذاکره ایران و آمریکا آن را شکننده کرده است. آمریکا باور کرده است اگر دنیا میخواهد در خاورمیانه تحولی را ایجاد کند، آنها باید روی ایران حساب دیگری، در قیاس با دیگر دولتهای این منطقه، باز کنند. این باور را میتوان در گزارشهای نخبگان آنها دید. آمریکا میداند بدون ایران تحولی در سوریه، عراق، یمن، لبنان و افغانستان رخ نمیدهد. اینها واقعیتهای سختی هستند که آمریکا و جهان با آنها روبهرو است؛ اما ایران هم میداند ماجرای هستهای و رفع تحریمها، بدون مذاکره مستقیم با آمریکا پیش نمیرود. این نکته را پیشازاین بزرگان ایران مطرح کرده بودند؛ ازهمینرو هر دو طرف نیاز به یکدیگر را بهخوبی «درک» کردهاند و این «درک»، مقدمه حل بسیاری از مشکلات است. اکنون ایران و آمریکا میدانند منافع ملی طرفین ایجاب میکند هرکدام بازی خود را بهخوبی انجام دهند. آمریکا در ماجرای کوبا متوجه شد «فشار و ایزولهکردن»، مشکلی را حل نمیکند و در ماجرای ایران هم همین ایده را دارد. ایران هم میداند که منافع ملی، به گفته میشل فوکو نوعی «عقلانیسازی کردار است». باشد که بیاموزیم.
***************************************