**********************************
در این نشست سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، جان كری، وزیر خارجه آمریکا و عادل الجبیر، وزیر خارجه عربستان راهکارهای تشکیل یک ائتلاف منطقهای و جهانی را برای مقابله با گروهک تروریستی داعش مورد بحث قرار خواهند داد.
گفته میشود که روسیه بتازگی طرحی ارایه داده که به موجب آن دولت سوریه بخشی از ائتلاف ضد تروریستی منطقه را تشکیل خواهد داد. این طرح بارها از سوی ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه و باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا مورد بحث قرار گرفته و سران دو کشور به این نتیجه رسیدند که هر گونه راه حلی که به سرنگونی دولت سوریه منجر شود، گسترش موج تروریسم منطقهای را به دنبال خواهد داشت. روسیه که یکی از همپیمانان قدرتمند دولت بشار اسد است، با سرنگونی قهری دولت منتخب سوریه مخالفت کرده و خواهان حل بحران این کشور با حفظ بشار اسد شده است.
اما آمریکا، غرب، عربستان، قطر و ترکیه خواهان سرنگونی دولت بشار اسد و تشکیل یک دولت وابسته به غرب هستند. با این حال جبهه دیگری متشکل از جمهوری اسلامی ایران، روسیه، چین و عراق سرنگونی دولت بشار اسد را به نفع گروهکهای تروریستی میدانند و با این طرح مخالفند.
اما طولانی شدن پروسه سرنگونی دولت سوریه و گسترش حوزه جغرافیایی گروهک تروریستی داعش سبب شد تا کشورهای غربی نگاه خود را نسبت به بحران سوریه تغییر دهند.
از این رو آمریکا و غرب بازیگران بحران منطقهای سوریه را تحت فشار قرار دادند تا سیاستهای خود را نسبت به دولت سوریه تغییر دهند و کمکهای مالی و لجستیکی خود را به گروهکهای تروریستی سوریه قطع کنند. اگر نشست وزیران خارجه روسیه، آمریکا و عربستان در دوحه به نتیجه قابل قبولی برای حل بحران سوریه برسد، قطعاً این بحران نفسگیر منطقهای به پایان خود نزدیک میشود.
اگر چه قطر و عربستان تاکنون 36 میلیارد دلار کمک مالی در اختیار داعش قرار دادند، اما به نظر میرسد رویکرد آمریکا در مورد بحران سوریه به رویکردهای ایران، روسیه و چین نزدیکتر شده است. آمریکا اکنون به این نتیجه رسیده که باقی ماندن بشار اسد در رأس قدرت در سوریه بهتر از این است که گروهکهای افراطی قدرت را در این کشور در دست بگیرند، زیرا در چنین صورتی سوریه به سومالی جدیدی در منطقه تبدیل خواهد شد.
بنابراین به نظر میرسد سوریه اکنون در پرتو مقاومتهای دولت و مردم در حال خروج از این بحران نفسگیر است، زیرا تحولات میدانی اخیر و شکست گروهکهای تروریستی در این کشور در تغییر نگاه بازیگران منطقهای و فرا منطقهای به بحران سوریه بیتأثیر نبوده است. گفته میشود، پس از نشست وزیران خارجه روسیه، آمریکا و عربستان در دوحه، تحولات جدیدی در سطح منطقه روی خواهد داد و کشورهای تأثیرگذار دیگری مانند روسیه و چین به ائتلاف جهانی علیه تروریسم خواهند پیوست. در چنین صورتی قدرتهای بزرگ جهانی دیدگاه مشترکی در خصوص خطر گروهکهای تروریستی برای منطقه و جهان پیدا کردند، زیرا اینگونه به نظر میرسد که ماموریت این گروهکها به پایان خود نزدیک شده است. اگر این نظریه دقیق باشد، قطعاً باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا تلاش میکند تا در پایان دوره ریاست جمهوری خود، به بحرانهای منطقهای پایان دهد.
1.رسمي شدن غني سازي ايران و پذيرش ايران هسته اي:
ترديدي نيست که مهمترين چالش اصلي ما با کشورهاي 1+5 در طول 12 سال گذشته همين مسئله بوده است به عنوان فقط يک مثال فراموش نکنيم که در توافقنامه ايران، برزيل و ترکيه ما پذيرفتيم که 1200 کيلو اورانيوم خود را به «خارج» از کشور منتقل کنيم و در قبال آن وعده نسيه اي بگيريم که بعد از يک سال براي تامين نياز نيروگاه تهران اورانيوم 20 درصد تحويل بدهند. با اين امتياز بزرگ به چه دليل موافقت کرديم، فقط در قبال وجود عبارت « چرخه سوخت هستهاي شامل فعاليتهاي غنيسازي» و جالب است که آمريکايي ها بازهم حاضر نشدند اين مسئله را بپذيرند اما امروز رسميت يافتن غني سازي در ايران نه تنها روي کاغذ در سند رسمي برجام(1) -که امضاي 6 کشور را دارد - و در قطعنامه سازمان ملل به عنوان يک سند رسمي بين المللي پذيرفته شده است، بلکه آن ها مجبور به قبول کردن آن روي زمين با پذيرش چرخيدن چند هزار سانتريفيوژ شده اند. (2) متاسفانه به اين دستاورد بزرگ برجام بي توجهي مي شود و برخي با وارد کردن شبهات ضعيف و سست اين دستاورد از روي اقتدار ايران را کم رنگ جلوه مي دهند که در پاسخ آن ها ذکر همين جمله از رهبر انقلاب پس از مذاکرات وين در خطبه هاي عيد فطر بس ��ه:
«هدف واقعى آنها اين است که پيچومهرههاى صنعت هستهاى به کلّى باز بشود؛ اين را سال ها پيش هم به مسئولين ما صريحاً بيان کردند، الان هم در همين آرزو هستند. ده سال، دوازده سال کشمکش با جمهورى اسلامى، نتيجه[اش] اين شد که اين شش قدرت، امروز ناچار شدند که گردش چند هزار سانتريفيوژ را در کشور تحمّل کنند؛ ....اين معنايش چيست جز اقتدار ملت ايران»(3)
اگر غني سازي ما به رسميت شناخته مي شد اما فقط کاريکاتوري از آن باقي مي ماند، ستانده قبلي در قبال پيشرفت هاي ما ارزش چنداني نداشت لذا حفظ صنعت هسته اي ما هدفگذاري مبنايي است و البته هيچ صنعتي اقتصادي نخواهد بود مگر آنکه امکان تحقيق و توسعه در آن لحاظ شود.
ادعاي کارشناسي شده ما اين است که در برجام مبتني بر «توان فعلي» و «برنامه کلان هسته اي ايران» صنعت هسته اي و برنامه تحقيق و توسعه ايران تا حد بالايي ديده شده است (4)و محدوديت هاي پذيرفته شده (که بخشي از آن ها مخصوصا طول مدت محدوديت ها از نقاط ضعف مهم محسوب مي شود) لطمه جدي به اين برنامه نخواهد زد و در بدبينانه ترين حالت(تاکيد مي کنم بدبينانه ترين حالت) بين يک تا دوسال توسعه صنعت هسته اي ايران را عقب خواهد انداخت که اين نقطه ضعف (درصورت وجود) قابل چشم پوشي است. براي روشن شدن اين مسئله و همچنين توضيح برخي موارد بعدي ضروري است اشاره اي به برنامه کلان هسته اي ايران و قابليت هاي فعلي خود داشته باشيم تا موضوع کمي روشن تر شود. برنامه هسته اي ايران بر محور سانتريفيوژهاي نسل هاي پيشرفته IR6و IR8 پايه گذاري شده است. سانتريفيوژهاي IR1 نسل قديمي سانتريفيوژها هستند که به دليل خرابي بالا و اين که حداکثر يک «سو» اورانيوم غني مي کنند، به هيچ وجه اقتصادي نيستند و در يک فرآيند طبيعي چه براساس برجام چه بدون آن بايد روزي جمع شده و با سانتريفيوژهاي پيشرفته جايگزين شوند حتي در بهترين حالت با توجه به وسعت نطنز حداکثر 50 هزار از اين تعداد سانتريفيوژ در اين مکان جاي مي گيرد و ما تنها خواهيم توانست يک چهارم نياز بوشهر را تامين کنيم. از طرف ديگر سانتريفيوژهاي آي آر 6 و آي آر 8 در مراحل اوليه تحقيق و توسعه قرار گرفته اند و فرآيند تکميل بين هشت تا ده سال آن در برجام ديده شده است. در برجام امکان آزمايش اين سانتريفيوژها همراه با تزريق اورانيوم(5) از روز اجرا با زنجيره هاي مياني قرار داده شده است(6) و از نيمه دوم سال هشتم آزمايش تعداد 30 سانتريفيوژ داده شده است(از نقطه ضعف ها اين است که اين تعداد بايد بيشتر مي بود اما اين ضعف لطمه مهمي به فرآيند تحقيق نمي زند) و از ابتداي سال نهم امکان ساخت سالانه 200 عدد سانتريفيوژ براي هر نوع از آي آر 6 و آي آر8 بدون نصب روتور وجود دارد(7) که ما از مراحل مقدماتي براي توليد انبوه سانتريفيوژها از سال دهم عقب نيفتيم و از سال دهم به بعد نيز علاوه بر ساخت، همين تعداد روتور نيز نصب شده و عملا مرحله ورود به توليد انبوه آغاز مي شود. همه آنچه گفته شد جز مواردي معدود و قابل چشم پوشي، مطابق با برنامه اي است که ما حتي اگر هيچ محدوديتي نيز بر برنامه خود نداشتيم نمي توانستيم چندان تغيير مهمي در آن ايجاد کنيم. اين توضيحات به اجمال داده شد تا روشن شود ادعاي حفظ صنعت هسته اي مبناي کارشناسي دارد اما شايد لازم نباشد براي اثبات رسيدن به اين دستاورد استدلال زيادي ذکر شود چرا که رهبري حکيم و شجاع انقلاب در خطبه هاي نمازعيد فطر به «روي کاغذ آوردن» اين دو مسئله (صنعت هسته اي و تحقيقات و توسعه) و در حال «امضا کردن» آن تصريح کردند(8) و جايي براي نگراني در اين دو مسئله باقي نگذاشتند (اين به مفهوم حکم تاييد ايشان بر کليت برجام نيست و فقط تاييدي بر چند دستاورد ذکر شده است):
«ده سال، دوازده سال کشمکش با جمهورى اسلامى، نتيجه[اش] اين شد که اين شش قدرت، امروز ناچار شدند که گردش چند هزار سانتريفيوژ را در کشور تحمّل کنند؛ ناچار شدند ادامه اين صنعت را در کشور تحمّل کنند؛ ناچار شدند ادامه تحقيقات و توسعه اين صنعت را تحمّل کنند. تحقيق و توسعه صنعت هستهاى ادامه خواهد يافت؛ گردش صنعت هستهاى ادامه خواهد يافت؛ اين چيزى است که آنها سالها تلاش کردند، [ولى] امروز روى کاغذ آوردند و امضا دارند مي کنند که حرفى ندارند. اين معنايش چيست جز اقتدار ملّت ايران »(9)
ستانده سوم، رفع تحريم هاي اقتصادي و مالي مرتبط با فعاليت هاي هسته اي در روز اجراست (اعم از لغو، تعليق و توقف)(10) که به عنوان يک هدف اصلي از انجام مذاکرات مدنظر بوده است البته در اين مسئله نيز نقاط ضعفي از جمله هم وزن بودن اقدامات ايران و طرف مقابل از زمان امضا تا روز اجرا وجود دارد اما به دليل احتمال بسيار پايين نقض عهد هر دو طرف آمريکا و اروپا با هم در اين مدت کوتاه پس از مصوبه رسمي خود و اين مسئله که بازگشت پذيري ما برگشت به جايي پيشرفته تر از مرحله قبل خواهد بود، قابل پذيرش است لذا عقب نشيني آمريکا از مواضع پيشين خود در لوزان مبني بر تخفيف تحريم ها و طولاني بودن و مرحله اي بودن رفع تحريم هاي اقتصادي هسته اي ستانده اي مهم و اساسي محسوب مي شود.
براساس بند 24 ضميمه شماره 5 برجام (11) و بند 8 پاراگراف هاي اجرايي قطعنامه سازمان ملل (12)، پرونده هسته اي ايران که بهانه اصلي همه ظلم ها از جمله تحريم ها بود، بعد از 12سال کشمکش بدون اين که ايران از توسعه برنامه خود عقب بنشيند عادي مي شود که ستانده اي مهم در اين رويارويي مستقيم محسوب مي شود.
هنگامي که آمريکا و کشورهاي غربي 12 سال حاضر به پذيرش ايران هسته اي نبودند اما امروز آن را به رسميت شناخته اند، هنگامي که تمام تلاش خود را کردند تا «پيچ و مهره هاي صنعت هسته اي ايران را بازکنند» (13) اما حکم امضاي ادامه آن را دادند، هنگامي که مجبور شدند چندين قطعنامه سازمان ملل به عنوان سازوکار اصلي ظلم به ظاهر قانوني را بدون آنکه ايران حتي يک بند آن ها را چون غير مشروع مي دانست اجرا کند لغو کنند، هنگامي که فردو تعطيل نشد (14)، آب سنگين حفظ شد(15)، مقامات رسمي آمريکا به صراحت نه يکبار بلکه بارها و بارها در معرض چشم همه مردم دنيا از ناچار شدن و نبود راه حلي ديگر براي مقابله با ايران سخن گفته اند و مي گويند، مي توان صداي شکست نظام ناعادلانه جهاني را در برابر اراده مردم ايران و 12 سال استقامت و پيشرفت و البته مذاکره هوشمندانه تيم هسته اي شنيد. البته اين دستاورد مشروط است به اينکه از اين پس رويکرد ظلم ستيزي و استکبارستيزي جمهوري اسلامي ايران حفظ شود و ادبياتي که عنوان تعامل با دنيا را با خود يدک مي کشد اما نتيجه اش حل شدن در نظام ناعادلانه بين الملل است، در ادامه مسير ديپلماتيک ايران جايگزين اين رويکرد که هم «آرماني ايدئولوژيک» است و هم «منفعتي استراتژيک»، نشود و مشروط به اينکه بتوانيم اين مسير را حفظ کنيم. نتايج بسيار گران سنگ اين دستاورد شامل عناوين زير مي شود که توضيح هرکدام يادداشتي مستقل مي طلبد:
1.تغيير هنجارهاي بين المللي در جهت عادلانه تر شدن نظام بين الملل
2.گرفتن سهمي در شأن ايران در نظم نوين جهاني
3.تقويت گفتمان استکبار ستيزي در جهان اسلام و آزاده خواهان دنيا
4.بيشتر شدن قدرت منطقه اي ايران و تقويت جبهه مقاومت
ما در اين بخش اهم ستانده ها را ذکر کرديم و الا مواردي ديگر نيز قابل شمارش است که از جمله آن ها مي توان به تغيير محتواي قطعنامه جديد (علي رغم ضعف هاي مهمي که دارد) در مقايسه با قطعنامه 1929، پيشرفته شدن و قابل استفاده بهينه شدن راکتور آب سنگين اراک، وعده کمک هاي فني در توسعه صنعت هسته اي ايران توسط ديگر کشورها و...اشاره کرد.
- سطح غني سازي تا 15 سال محدود به 3.67 درصد خواهد بود.(16)
- ظرفيت غني سازي در نطنز محدود به تعداد 5060 سانتريفيوژ تا ده سال خواهد بود.(17)
- محدوديت 15 ساله در ساخت راکتورهاي آب سنگين خواهيم داشت. (18)
- و در سايت فردو محدوديت هايي را در کاهش تعداد سانتريفيوژها و عدم غني سازي اورانيوم پذيرفته ايم. (19)
براساس توضيحي که پيش از اين درباره توان و برنامه هسته اي ايران داده شد ،روشن مي شود که هيچ کدام از محدوديت هايي که ما در نطنز و فردو پذيرفته ايم لطمه اي به صنعت هسته اي ما نمي زند چرا که سانتريفيوژهاي آي آر 1 بايد با نسل هاي پيشرفته تر جايگزين شود و اورانيوم توليد شده فعلي با توجه به استاندارد کيفي و عدم وجود نيازهاي فعلي حتي تا امروز نيز مورد استفاده قرار نمي گرفتند به عبارت ديگر توسعه صورت گرفته در برنامه هسته اي ايران براي اين صورت گرفته بود که بتواند روزي (شايد امروز و شايد روزي ديگر) به دنيا قبولانده شده و توسعه خود را متناسب با علم روز پيش ببرد. همين مسئله به نحوي ديگر براي محدوديت سطح غني سازي ( ما جز راکتورتهران که براي تامين آن در برجام برنامه ريزي شده، حداقل تا پايان دوره محدوديت نيازي نداريم) و ساخت راکتورهاي آب سنگين (چون راکتورهاي در حال حذف از صنعت هسته اي دنيا هستند) نيز وجود دارد.
ما متعهد شده ايم تا 15 سال حداکثر ذخيره اورانيوم خود را 300 کيلو حفظ کنيم(20). اين محدوديت نيز با توجه به اين که بر اساس برجام امکان تبديل اورانيوم به سوخت قابل استفاده وجود دارد (21)و فقط ذخيره بايد بيش از 300 کيلو نشود و همچنين اورانيوم فعلي ما هنوز از نظر استاندارد کيفي در مرحله آزمايش قرار دارد و اگر توسط مراکزي پيشرفته کيفيتشان تاييد نشود سال ها طول مي کشد که توسط خود ما آزمايش شده و از کيفي بودنشان اطمينان حاصل شود، محدوديتي تاثيرگذار در توسعه صنعت هسته اي ما محسوب نمي شود.
ما در برجام هم پروتکل الحاقي را پذيرفته ايم(22) و هم فراتر از پروتکل الحاقي. اولا پذيرفته ايم که نظارت 20 ساله بر روتورها(23) و 25 ساله بر معادن ما صورت گيرد(24) و ثانيا براي 15 سال سازوکاري را براي دسترسي ها پذيرفته ايم که بر اساس آن در صورتي که در نحوه دسترسي ها بين ايران و آژانس انرژي اتمي طبق پروتکل الحاقي اختلافي باقي بما��د، تصميم گيري به کميسيون مشترک هشت عضوي مي رود و در صورت وجود 5 راي ايران مجبور به پذيرش حکم اين کميسيون خواهد بود. (25)
اصل پذيرش پروتکل الحاقي براي کشوري که مي خواهد غني سازي داشته باشد، نظارتي متعارف و طبيعي محسوب مي شود. نظارت 20 ساله و 25 ساله ذکر شده نيز در عين حالي که از نقاط ضعف مهم برجام محسوب مي شود اما به دليل اينکه نظارتي صرفا بر مراکز هسته اي ما و براي اعتمادسازي به طرف مقابل محسوب مي شود قابل پذيرش است اما به نظر مي رسد پذيرش حکم کميسيون مشترک در موارد اختلافي با توجه به اعتماد ما به آژانس به طور جدي جاي نگراني جدي دارد و مي توان اين مسئله را پاشنه آشيلي براي ايران در برجام دانست که آثار و تبعات آن را در مجالي ديگر مورد بررسي قرار خواهيم داد.
بايد بپذيريم چه بخواهيم و چه نخواهيم اصل اينکه دو سال مستقيم به صورت رودر رو و علني با آمريکا مذاکره و در مواردي کم تدبيري کرديم(پياده روي دو وزيرخارجه که خاصيتي هم براي مذاکرات نداشت) در ميان جهان اسلام و مردم آزاده خواه جهان که دل خوشي از ايالات متحده آمريکا ندارند، چهره تقابلي مان کمتر شد و اين تصور تا حدي ايجاد شد که ايران در حال تغيير رويکرد استکبارستيزي خود است و همانطور که ذکر شد چون اين رويکرد «آرماني ايدئولوژيک» و «منفعتي استراتژيک» است، اين داده از اهميت بسيار زيادي براي ما برخوردار است که هم با مباني اعتقادي ما پيوند خورده و منافع کلان ملي ما را تحت تاثير قرار مي دهد اما نقطه قوت اين بحث اين است که اين داده در صورت رفتار دقيق آينده ايران، مي تواند کمرنگ شود گرچه بخش زيادي از آن با پخش علني و زنده جلسات سناي آمريکا در حال اصلاح است اما بايد تاکيد کرد اگر اين داده در ادامه مسير اصلاح نشود هزينه آن به قدري خواهد بود که همه دستاوردهاي به دست آمده را تحت الشعاع قرار خواهد دادو لطمه جدي به منافع کلان ملي ما خواهد زد.
طبيعي است که احتمالا عده اي سوالات و ابهاماتي براي انطباق اين گزاره ها بر متن برجام داشته باشند که بنابر ضرورت در جاي خود به آن ها پاسخ داده خواهد شد اما اجمالا در يک جمع بندي کلي مي توان نشان داد که مشروط به ادامه رويکرد استکبار ستيزي، مجموعه ستانده هاي ما از ارزش قابل توجهي برخوردار است و دستاوردهاي قابل اعتنايي را براي ما به ارمغان مي آورد و مجموعه داده هاي ما از نظر تاثير گذاري بر صنعت هسته اي ما لطمه قابل توجهي نمي زنند (در يک مورد جاي نگراني و بررسي هزينه فايده وجود دارد) لذا از اين منظر مي توان در مجموع برجام را متني خوب دانست مشروط به آنکه در جزئيات حفره مهم خطرناکي خلاف منافع ملي وجود نداشته باشد و ديگر ابعاد و چارچوب ها از جمله بحث همزماني، برگشت پذيري و مسائل امنيت ملي از ضعف هاي قابل چشم پوشي برخوردار نباشد. ما تلاش خواهيم کرد به مرور، ديگر مباحث را بررسي کنيم و اميدواريم مسئولان نظام در مجلس و شوراي عالي امنيت ملي نيز در ترکيبي از يک نگاه «کلان نگرانه» و «جزئي نگرانه» متن را مورد بررسي قرار دهند و مطابق منافع ملي ايران تصميم نهايي را بگيرند.
1- بخش هسته اي در مقدمه برجام و سرفصل ظرفيت غني سازي در ضميمه يک و نيز قطعنامه 2231 شوراي امنيت
2- بند 27 ضميمه يک برجام
3- بيانات رهبر انقلاب در خطبه هاي عيد سعيد فطر 27/4/94
4- سرفصل تحقيق و توسعۀ ماشين سانتريفيوژ در ضميمه يک برجام شامل بندهاي 32 تا 43 و بند 3 مقدمه برجام
5- بند 3 مقدمه برجام و بند 32 ضميمه يک
6- بندهاي 37 و 38 ضميمه يک برجام
7- بند 63 ضميمه يک برجام
8- بيانات رهبر انقلاب در خطبه هاي عيد سعيد فطر 27/4/94
9- همان
10- بندهاي 18و17 ، 16 ضميمه شماره 5 برجام
11- بند 24 ضميمه 5 برجام: در «روز خاتمه» قطعنامه شوراي امنيت، مفاد و تدابير تحميل شده در آن قطعنامه خاتمه خواهد يافت و شوراي امنيت ديگر به موضوع برنامه هسته اي ايران رسيدگي نخواهد کرد.
12- بند 8 پاراگراف هاي اجرايي قطعنامه سازمان ملل: شوراي امنيت تصميم ميگيرد که تحت بند 41 منشور ملل متحد، 10 سال پس از روز پذيرش برجام که در سند برجام تعريف شده است، تمام تمهيدات اين قطعنامه لغو گردند و هيچکدام از قطعنامههايي که در زيرپاراگراف a از پاراگراف 7 گفته شد، نبايد اجرا شوند. در اين زمان، شوراي امنيت به رسيدگي به مساله هستهاي ايران پايان ميدهد و گزينه «عدم اشاعه» از فهرست موضوعات مورد توجه شوراي امنيت خارج ميشود.
13- سخنراني اوباما در مجمع سالانه مرکز هائيم سابان؛ 8 دسامبر 2013
14- سرفصل «تاسيسات غني سازي فردو» در ضميمه يک برجام
15- سرفصل « راکتور تحقيقاتي آب سنگين اراک» در ضميمه يک برجام
16- بند 28 ضميمه يک برجام
17- بند 27 ضميمه يک برجام
18- بند 10 مقدمه برجام
19- بندهاي 45 و 50 ضميمه يک برجام
20- ماده 56 ضميمه يک برجام
21- ماده 59 ضميمه يک برجام
22- ماده 64 ضميمه يک برجام
23- ماده 79 ضميمه يک برجام
24- ماده 15 مقدمه برجام
25- ماده 78 ضميمه يک برجام
اصغر نوراللهزاده
کارشناس اقتصادی
هفته گذشته فرصتی پیش آمد تا به همراه برخی از دولتمردان از جمله وزیر محترم تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای برگزاری کمیسیون مشترک اقتصادی و افتتاح نمایشگاه کارآفرینان ایرانی به کشور آفریقایی زیمبابوه سفر کنم. زیمبابوه با توجه به فراوانی آب و برخورداری از هوای بسیار معتدل با دمای بین 7 تا 29 درجه در فصول سال و متوسط ریزشهای جوی در سال 800 میلیمتر که جزو مناطق پر بارش دنیا محسوب میشود، در وضعیت بشدت اسفناکی به سر میبرد. در این سفر آنچه بیش از هر چیز توجه هر مسافری را جلب میکرد پیامدها و تبعات تحریمهای بینالمللی علیه این کشور بود. این تحریمها بعد از روی کارآمدن رابرت موگابه شروع و از سال 2009 به بعد تشدید شد. تحریمهای بانکی و کالایی اعمال شده علیه این کشور باعث فروپاشی نظام پولی زیمبابوه شده است. دلار زیمبابوه از سال 2012 به طور کلی از گردونه تجارت و اقتصاد این کشور خارج و دلار امریکا جایگزین آن شده است و این امر به خودی خود باعث ورشکستگی مؤسسات و بنگاههایی شد که با دلار زیمبابوه کار میکردند. آخرین نسبت نرخ برابری دلار زیمبابوه به دلار امریکا یک به یک میلیون و 200 هزار بود. پس از خروج دلار زیمبابوه از گردونه اقتصادی این کشور کسانی که دلار زیمبابوه داشتند ورشکست شدند. از آن جمله میتوان به دو شرکت ایرانی که در این کشور در حوزه نساجی(تولید پارچه و پتو) سرمایهگذاری کرده بودند اشاره نمود و پیشبینی میشود یک شرکت دیگر ایرانی که در حوزه نخریسی نیز فعالیت دارد تا شش ماه آینده نتواند به فعالیت خود ادامه دهد و زیان مالی فراوانی را متحمل شود.
تحریم برای مردم زیمبابوه غیر از فقر و بدبختی دستاورد دیگری نداشته و به دلیل تحریم تمام بانکهای این کشور، هرگونه نقل و انتقال پولی ممنوعاست و طبیعتاً هیچگونه تجارتی با این کشور به صورت رسمی امکانپذیر نیست. در حال حاضر کلیه زیرساختهای این کشور همچون نیروگاههای برق که توسط انگلیسها در 40 سال قبل ایجاد شده کاملاً مستهلک شدهاند به طوری که در زمینه تولید برق با مشکلات جدی روبهرو هستند و مردم این کشور در طول روز چندین ساعت خاموشی را تجربه میکنند. این تحریمها باعث شده نه تنها سرمایهگذاری جدید در این حوزهها صورت نگیرد بلکه از به روزرسانی امکانات نیز ناتوان باشند. زیمبابوه با جمعیتی حدود 13 میلیون نفر، 30 تا 40 سال پیش بزرگترین تولید کننده ذرت، گندم و پنبه در حوزه آفریقا بوده و به عنوان انبار غله آفریقا معروف بوده است که در اثر تحریمها و به علت عدم سرمایهگذاری در بخش کشاورزی و نبود ماشینآلات و تجهیزات، سیستم کشاورزی آنان به دلیل استهلاک وسایل کشاورزی صنعتی که در گذشته از آن استفاده میکردهاند از تولید صنعتی خارج و بشدت سنتی شده است. از اینرو خروج وسایل صنعتی پیشرفته، کاهش چشمگیر تولیدات این بخش را در پی داشته و اکنون سهمی در بخش صادرات محصولات کشاورزی ندارند.
قبل از فروپاشی نظام بانکی براساس آمار غیررسمی، نرخ تورم در سال 2012 میلادی بیش از 11 میلیون درصد بوده است و طی سالهای گذشته 22 صفر از پول این کشور حذف شده است. در همین راستا باید افزود؛ درآمد ناخالص ملی این کشور به حدود 5/6 میلیارد ��لار امریکا رسیده است که با لحاظ جمعیت این کشور درآمد سرانه هر نفر 500 دلار امریکا میشود که با توجه به برخورداری این کشور از بزرگترین معادن الماس و طلای جهان و همچنین بزرگترین آبشار جهان به نام ویکتوریا و زمینههای گردشگری و کشاورزی بسیار زیاد، حاکی از تأثیرات بسیار عمیق تحریمها در اقتصاد مردم و زندگی خانوارها و فقر و فلاکت اقتصادی این کشور میباشد.
شایسته است دلواپسانی که برای تبلیغ، کشورهای اروپایی نظیر فنلاند را انتخاب میکنند، گه گاه و در لابهلای سفرهای اروپایی خود، سفری نیز به کشور آفریقایی زیمبابوه داشته باشند تا ببینند تحریمها چه سرنوشتی را برای مردمان آن دیار رقم زده است. اینجاست که میتوان اهمیت اقدام دکتر روحانی ودستگاه چابک دیپلماسیاش خصوصاً محمد جواد ظریف را دریافت.