روزنامه کیهان **
چرا برجام به فرجام نمیرسد؟/ محمد ایمانی
تناقض «اراده نظام» و مراد «غرب و جریان غربگرا» از مذاکرات 3 سال اخیر (زمستان 91 به این طرف)، حکایت ماجرایی است که جناب مولوی روایت میکند. «همچون مجنون در تنازع با شتر- گه شتر چربید و گه مجنون حُر / میل مجنون پس سوی لیلی روان- میل ناقه پس پی کُرّه روان/ ... گفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم- ما دو ضد بس همرهی نالایقیم/ جان گشاده سوی بالا بالها- تن زده اندر زمین چنگالها/ میل جان اندر ترقی و شرف/ میل تن در کسب اسباب و علف». اراده نظام و ملت، رفع شرارت دشمن و ستاندن بهانه از اوست اما مراد غرب و جریان غربگرا، سلب اراده و استقلال ملی و گشودن پای دشمن به حریم سیاست و امنیت کشور است. به عبارت دیگر «برجام» (توافق نصف و نیمه وین) در متن یک کش و قوس مهمتر میان ما و غرب پدید آمده است. بنابراین متنی که نهایی میشود میتواند یکی از دو سرنوشت خوب یا بد را برای کشور ما رقم بزند. در حقیقت ماجرای توافق پیچیدگیهایی دارد که برخورد بسیط و ساده را برنمیتابد.
پس از سخنان کری که گفت اگر توافق به هم بخورد یک جریان سیاسی در ایران در انتخابات آتی دچار دردسر میشود، روایت وزیر خارجه انگلیس قابل تأمل است. فیلیپ هاموند در مصاحبه با العربیه میگوید «بعد از امضای توافق امید، این است که ایران بازیگر مسئولیتپذیر باشد و بتوان درباره مسائل دیگر از جمله دخالت ایران در امور دیگر کشورهای خلیج ]فارس[ ارتباط گرفت. اما ما باید واقعبین باشیم. ایران نظامی با یک صدا نیست، صداهای مختلفی شنیده میشود؛ افراطیها و اصلاحطلبان. ما باید امیدوار باشیم اصلاحطلبانی که میخواهند ایران نقشی مثبتتر ایفا کند، بحث را به نفع خود تمام کند اما این مسئله یک شبه اتفاق نمیافتد و قطعی نیست آن طور که امید داریم اتفاق بیفتد». همزمان با این اظهارات و در حالی که وندی شرمن میگفت «متن توافق وین را با مشورت اسرائیل تهیه کردیم و اسرائیل بر بخش بزرگی از توافق اثر گذاشت»، ارنست مونیز خاطرنشان کرد «توافق وین بخشی از رویکرد امنیتی بزرگتر آمریکا برای خاورمیانه است... و به ما اجازه میدهد هر وقت بخواهیم تحریمها را برگردانیم». بدین ترتیب باید فاصله گذاشت میان اراده نظام و مردم از مذاکرات برای توافق خوب و عزتمندانهای که مسیر پیشرو را گشودهتر کند و مراد غرب (و غربگرایان) از همین روند مذاکره و توافق برای بستن دست و پای «جمهوری اسلامی ایران» در افق 10 سال آینده. متأسفانه با تمام زحمت طاقتفرسای تیم مذاکره کننده، متن برجام 1- از جامعیت و مانعیت لازم برخوردار نیست 2- از برخی ابهامات مهم رنج میبرد 3- برخلاف دستور حکیمانه رهبر انقلاب مبنی بر تعامل فکری با منتقدان صاحب نظر و رفع ضعفهای احتمالی تدوین شد و اصرار بر کتمان محتوا وجود داشت چنان که در قضایای پس از انتشار بیانیه لوزان و گزاره برگ آمریکایی از ماجرا- متأسفانه درست هم از آب درآمد- دیدیم 4- شتاب غیر قابل توجیه و سؤال برانگیزی برای عبور از مسیر قانونی و اعلام تصویب برجام دیده میشود به نحوی که برخلاف صریح دستور رهبر معظم انقلاب کسانی برآنند که کار توافق مبتنی بر برجام را تمام شده القا کنند.
نکته مهم دیگر چراغ سبز غیرقانونی در متن جمعبندی مذاکرات (برجام) برای صدور قطعنامه 2231 شورای امنیت و سپس انتشار بیانیه بیخاصیت وزارت خارجه در اعلام تحفظ نسبت به همین قطعنامه است! (حکایت همان کسی که در عرض خیابان دیوار کشیده و بالای آن هم چراغ چشمکزن خطر نصب کرده بود و میگفت چراغ را گذاشتهام تا رانندگان متوجه خطر باشند و به دیوار نکوبند؛ و دیوار را چیدهام تا چراغ را بالای آن نصب کنم!) اصلاً قبل از طی مسیر قانونی چرا تیم ما در برجام قطعنامه را پیشاپیش پذیرفته و امضا کرده که حالا بخواهد بگوید مفاد خطرناک آن را نمیپذیرد؟! این همه دستپاچگی و عجله برای چیست؟! جالبتر اینکه طبق اعلام و اذعان رسمی وزارت خارجه، متن 159 صفحهای برجام صرفاً «ضمیمه» قطعنامه 2231 شورای امنیت است و از سوی وزارت خارجه به درستی به عنوان ضمیمه الف قطعنامه منتشر شده است؛ یعنی اصالت با قطعنامه است نه برجام! در پیوست «ب» (اعلامیه) نیز مشارکت 6 کشور در برجام منوط به تصویب قطعنامه شده است. همچنین قطعنامه برخلاف ادعا، ذیل ماده 41 فصل 7 منشور سازمان ملل صادر شده و حداقل طی 10 سال بعد نیز مطابق همین ماده 41 پیگیری میشود. طبق بند 30 قطعنامه، لغو همین قطعنامه طبق بند 8 خواهد بود و براساس بند 8، لغو قطعنامه 2231، 10 سال بعد و در اقدام مطابق ماده 41 منشور صورت خواهد گرفت. در طول این دوره نیز 6 قطعنامه قبلی- برخلاف ادعا- لغو نمیشود بلکه براساس مکانیزم ماشه تعلیق میشود و در صورت کوچکترین طرح شکایت از سوی غرب یا حتی ایران، باید برای «ادامه تعلیق» قطعنامههای مذکور و تحریمهای مندرج در آنها رأیگیری مجدد انجام شود؛ و اگر یکی از کشورهای مقابل رأی ندهد، آن قطعنامهها به صورت اتوماتیک در یک ظرف زمانی 2 ماهه به نقطه اول خود باز خواهد گشت! در این بستر حقوقی تصور کنید فلان سرمایهگذار و شرکت خارجی چگونه جرأت میکند همکاری میان مدت داشته باشد؟
آیا میتوان «ضمیمه» قطعنامه را قبول داشت و اصل آن را - با وجود پذیرش در توافق برجام- نپذیرفت؟! قطعنامه 2231 به عنوان رکن حقوقی و بینالمللی برجام اگر هیچ ایراد و اشکالی نداشت جز بند 3 و 4، قطعاً خلاف منافع و مصالح و امنیت ملی ما بود. بند 3 که مشابه آن در متن برجام نیز قید شده و جزو مبانی اجرایی برجام است، با تأکید چند باره بر کلمات میگوید «از مدیر کل آژانس میخواهد راستیآزمایی و نظارت بر تعهدات مرتبط هستهای ایران را برای تمدید اجرای این تعهدات وفق برجام انجام دهد و مجدداً تأکید میکند که ایران باید به طور کامل آن گونه که آژانس درخواست مینماید همکاری کند تا آژانس بتواند تمام موضوعات معوقه به نحو مشخص شده در گزارشهایش را حل کند». «همکاری کامل آن گونه که آژانس مطالبه میکند» یک عبارت مطلق و مؤکد است. تن دادن به این بند به معنای تن دادن به همه خواستهای آژانس از جمله در مسائل امنیتی و نظامی و اطلاعاتی است، آن هم درباره آژانس و مدیر کلی که بد سابقه هستند و هرگز بیطرف عمل نکردهاند. در عین حال قطعاً در میانه راه به جایی میرسید که نمیتوانید به پذیرش مطالبات آژانس ادامه دهید. اگر بخواهید «نه» بیاورید، رکن توافق را به هم زدهاید ضمن اینکه بهانه دست طرف مقابل دادهاید تا مکانیسم ماشه را به اجرا بگذارد و تعهدات نیم بند خود را به هم بزند در حالی که شما در نقطه صفر نیستید بلکه تا آن هنگام- و قبل از شروع اجرای تعهدات غرب- دو سوم (14 هزار دستگاه) از سانتریفیوژها را از حالت آبشاری در آورده و در انبار گذاشتهاید، 9700 کیلوگرم از مجموع حدود 10 هزار کیلو اورانیوم غنی شده را به خارج کشور فرستادهاید، قلب رآکتور اراک را بتون ریختهاید و برخی اطلاعات مهم را به آژانسی سپردهاید که از متهمان درز اطلاعات در پرونده ترور متخصصان هستهای ایران است. این یعنی مسیر خوردن چوب و پیاز با هم. بحثهای تحریم موشکی و تسلیحاتی و احتمالاً تداوم بلوکه ماندن پولهای فروش نفت و عدم همزمانی اجرای تعهدات، و برگشتناپذیری تعهدات ما در مقابل برگشتپذیری سریع وعدههای غرب، موضوعات متنوع دیگری، خارج از مجال این بحث است.
دقیقاً به همین دلایل است که رهبر معظم انقلاب چند بار به تأکید فرمودهاند متن فراهم آمده با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی بررسی شود و در صورت تصویب، راههای نقض عهد طرف مقابل (به عنوان طرف بد عهد و بد سابقه) بسته شود یا اینکه متن فراهم آمده نه به صورت رأی کلی آری و خیر بلکه به شکل دقیق و جزء به جزء بررسی شود. این صراحت و دقت کجا و برخی مصلحتسازیها مبنی بر اینکه «برجام، توافق و معاهده نیست»، «تعهدآور نیست» «نباید مجلس، برجام را تبدیل به تعهد حقوقی کند»، «مصلحت نیست مجلس توافق را بررسی کند حتی اگر تکلیف قانون اساسی باشد» و... کجا؟ حتی اگر درباره بسته شدن راه پیشرفت علمی و محدودیتهای فنی دغدغه نداریم آیا نباید بپرسیم تأکید حکیمانه رهبر معظم انقلاب کجا که فرمودند «تحریمها باید یکجا و به طور کامل در همان روز توافق لغو شود» و محتوای برجام و قطعنامه کجا که تعلیق پر ابهام و به سرعت قابل بازگشت تحریمها را به مرحله بعد از خلع ید ایران از دو سوم سانتریفیوژها و 98 درصد ذخایر اورانیوم غنی شده و بازرسیهای علیالاطلاق آژانس موکول میکند؟ قطعاً این روند بدون صرف حداقل 4-5 سال زمان قابل بازگشت به نقطه صفر نیست.
متن موجود کیلومترها با توافق مطلوب و منطبق با مقدورات ما فاصله دارد و به یک بازی مار و پله با مهندسی و چیدمان شیطنتآمیز برای عقبگرد ایران به نقطه اول بسیار شبیهتر است تا نقشه تنشزدایی و حل اختلافات میان ایران و غرب. منطق «مجبوریم این توافق را بپذیریم»! یک مغالطه بزرگ درباره مقدورات و توانمندیهای ماست که نه کمترین مطابقتی با واقعیتها دارد و نه قابل انطباق با همت بلند مردم و مقتدای ماست. بله مطلوب این است که معایب بزرگ برجام و راههای نقض عهد طرف مقابل در آن بسته شود. این معایب را باید شناخت و شناساند. افکار عمومی و نخبگان و جوانان ما باید توجیه باشند اراده نظام و اراده جریان غربزدهای که میخواهد استقلال و عزت کشور را قربانی زیادهخواهی غرب کند دو تاست و بنابراین باید پای کار عزت و استقلال آمد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب در یکی از دیدارهای چند سال پیش «باید کاری کنیم که هر جوانی بتواند با اندکی تأمل، خودش استنتاج کند که چه کار باید بکند. یعنی این حالت انتظار که ببینیم ]از سوی رهبری[ چه اشارهای میشود، حالت خوبی است اما خطرناک است. به خاطر اینکه قابل تداوم نیست. چند وقت؟ چه مدت؟ همین جور باید نشست و منتظر اشاره بود؛ یک کارهایی هم هست که با اشاره فهمیده نمیشود، بایستی تبیین کرد، تصریح کرد. البته این حالت ترصّد و آمادگی خوب استها! همه ماها باید آماده باشیم از بالا تا پایین، برای اینکه ببینیم اقتضای تکلیف چی هست. یعنی لباس رزممان دم دستمان باشد، اگر به تنمان نیست و این حالت خوب است اما کافی نیست. باید کاری بکنید که هر کس بتواند تکلیفش را بفهمد و تشخیص دهد. کسانی که بصیرتشان در حد لازم بوده، اینها نلغزیدند.»
همین جا و به اجمال باید نوشت که کسی حق ندارد با ادعای بیشتر فهمیدن و دانستن، از دیگران مالیات بگیرد یا خلاف اخلاق و انصاف رفتار کند؛ چه تصویب توافق را «مصلحت» یا «ضرورت» بداند و چه عدم تصویب و رد آن را. یک هدف مهم دشمن، به هم زدن اخوت و الفت و همدلی میان کلّیت ملت و نظام- و به مفهوم اخص میان نیروهای انقلابی- است. به تعبیر امیر مؤمنان «الانصاف یرفع الخلاف و یوجب الایتلاف. انصاف، اختلافها را از میان برمیدارد و موجب الفت و همبستگی میشود». برجام تصویب شود یا نشود و قبل یا بعد از هر موضوع اختلافی مشابهی، باید متذکر باشیم که اخوت و الفت، رحمت خاص الهی و علت موجده و مبقیه عزت و اقتدار ماست. نباید مجال جولان و دو به هم زنی را برای بدخواهان یا عناصر کم ظرفیت- از هر دو طرف بحث- فراهم کرد. باید پیچیدگیهای آوردگاه جدید مبارزه با استکبار را فهمید و به تناسب آن به میدان آمد. کشیدن ترمز نیروهای مؤمن یا تهییج آنها به شتابزدگی و واکنشهای فاقد تدبیر و سنجش هر دو خلاف مصلحت است. حسن ظن، تعمیق ارتباطات، تحمل هم و شنیدن از یکدیگر، و تقویت تعامل و انسجام سازمانی میتواند ما را در مسیر الفت پیش ببرد.
******************************************************
روزنامه قدس ***
اقلیم کردستان و چالش تجاوزهای مکرر آنکارا/ محمدحسین جعفریان
«مسعود بارزانی» طی تماسی تلفنی به «احمد داود اوغلو»، نخست وزیر ترکیه اطمینان داده که از تصمیمهای «آنکارا» در حمله به کردهای معترض از جمله بمباران مناطقی در شمال عراق حمایت میکند.
بارزانی اقدامهای ترکیه را مثبت ارزیابی کرده و آنها را اقدامی ضد تروریستی دانسته و برای چندمین بار به تمجید و تأیید حملات ارتش ترکیه پرداخته است.
این موضعگیری بارزانی از دو منظر، موضعی عجیب و ناپخته به نظر میرسد. در درجه نخست باید پذیرفت که حملات آنکارا به مواضع «پ ک ک» [به ادعای اردوغان] در داخل خاک عراق انجام میشود، در حالی که تاکنون دولت ترکیه هیچ مستندات قابل قبول و محکمه پسندی از حضور چریکهای پکک در مناطقی که آنها را بمباران میکند، ارایه نکرده است. حتی با قبول ادعای ترکیه بمباران روستاهای غیرنظامی عراقی به بهانه حمله به پکک و کشتار اتباع بیگناه عراقی که زنان و کودکان و کهنسالان نیز در میان آنها کم نیستند، رفتاری وحشیانه و نابخشودنی است. حال با این مقدمه و این موخره که همه این مناطق روستاهای کردنشین هستند و غیرنظامیان کرد در این میان قتل عام میشوند، موافقت و شعف بارزانی از این حملات بسیار برای کردها تأسفبار بوده و خشم آنان را برانگیخت.
جز آنها دیگر مسؤولان عراقی و دولتمردان این کشور نیز تجاوزهای ترکیه را بشدت محکوم کردند و با وجود همکاری کامل بغداد با اربیل، موضع بارزانی باز هم خام و عجیب بود. چطور کسی که خود را در شمار دولتمردان دلسوز و پرنفوذ کشورش قلمداد میکند، قادر است از تجاوز دولتی دیگر به خاک سرزمینش و به خاک و خون کشیده شدن هموطنانش شادمان باشد؟
همان طور که آمد با انتشار این گفت و گوی بارزانی همزمان، هم بغداد و متحدان خویش را در دولت عراق از خود ناامید ساخت و هم تودههای مردم در محدوده اقلیم کردستان و نیز کردهای دیگر مناطق همسایه را. این چندمین بار است که بارزانی برای منافعی نامعلوم و براساس هزینه و فایده شخصی خویش تصمیمهای نابهنجاری میگیرد. تصمیمهایی که نشان میدهد او بدون اجازه برخی از دولتهای منطقه، قدم از قدم نمیتواند بردارد. در ماجرای حمله وحشیانه داعش به «کوبانی» نیز اتفاق مشابهی رخ داد. شهر در آستانه سقوط و زنان و کودکان در معرض قتل عامی تمام عیار بودند، اما بارزانی با وجود امکان کمک رسانی به مبارزان، نه تنها هیچ کمکی نکرد، بلکه در مواردی از پذیرش مهاجران و پناهندگان گریخته از کوبانی نیز به طور تلویحی خودداری کرد. مردم عراق و خاصه کردها بخوبی متوجه این فریبکاریها هستند. «عادل مراد» رئیس شورای مرکزی اتحادیه میهنی کردستان به جز خبرگزاریها گفته است: «هیچ نیروی پکک و حتی پیشمرگان اقلیم کردستان هم در مناطقی که ترکیه بمباران میکند، حضور ندارند. آنجا فقط غیرنظامیان دارند قربانی میشوند...» او خواستار موضعگیری قاطع ریاست اقلیم کردستان در مقابل رفتارهای وحشیانه به آنکارا شد. اما آیا بارزانی به حامیان پشت پرده خود پشت خواهد کرد؟!
******************************************************
روزنامه جمهوری اسلامی ****
مسلمانی کنیم
بسمالله الرحمن الرحیم
در فتح مکه، مسلمانان پیروز هنگام ورود به شهر با هلهله و شادی شعار میدادند «الیوم یوم الملحمه» یعنی امروز، روز کشتار و نابود ساختن مشرکین و دشمنان اسلام است. پیامبر گرامی اسلام، مانع ادامه این شعار شدند و شعار دیگری را به آنها تعلیم فرمودند که «الیوم، یوم المرحمه» بود. یعنی به جای آن شعار تند و منفی و پردافعه، بگوئید: امروز، روز رحمت و رافت و گذشت است.
اگر شهید مظلوم آیتالله بهشتی در اوج رویاروئی با منافقین، گروههای مارکسیستی، غرب زده و ملی گرا که در برابر انقلاب اسلامی صفآرائی کرده بودند مبنای برخورد امام و خط امامیها با این گروههای معاند را در جمله معروف «جاذبه در حد اعلا و دافعه در حد ضرورت از ویژگیهای خط امام است» اعلام کرد، به این معنی بود که دین اسلام دین رحمت و رافت است نه انتقام و نفی و طرد. این روش را در سیره معصومین به روشنی میتوان دید و آنچه در قرآن کریم درباره خُلق عظیم پیامبر گرامی اسلام آمده است نیز همین واقعیت را گوشزد میکند و با رساترین بیان اعلام میدارد پیامبر اسلام به دلیل اخلاق نیکوئی که داشت توانست مردم را به دین خدا جذب کند و اگر با مردم درشتی میکرد و سختگیری و سنگدلی نشان میداد نمیتوانست در انجام رسالت الهی خود موفق شود.
این سیره روشن و مالامال از گذشت و رافت البته مربوط به کسانی است که به خصومت با اسلام و مسلمین برنخاسته باشند. تکلیف این افراد را قرآن کریم با فرمان «اشداء علی الکفار» روشن کرده و شخص پیامبر گرامی و تمام مسلمانان را به برخورد قاطعانه با آنها موظف نموده است. همین برخورد نیز تا جائی لازم است که کفار دست از خصومت برندارند و به دشمنی عملی خود ادامه دهند ولی هنگامی که برخورد آنان تغییر کند و در عمل مشغول دشمنی با مسلمانان نباشند، وظیفه شدت عمل و برخورد قاطعانه جای خود را به روشهای دیگری میدهد که میتوانند راه را برای جذب آنها فراهم سازند و یا حداقل کاری کنند که آنها از روش خصمانه خود دست بردارند.
برای آنکه جامعه اسلامی ما اسلامی بماند و بتواند چهره پرجاذبه اسلام را به جهانیان معرفی کند و هر روز بر تعداد مشتاقان دین خدا بیافزاید، ما باید برای جاری شدن سیره پیامبر اکرم در تمام بخشهای این جامعه تلاش کنیم. مایه حیاتبخش اسلام رحمت و رافت باید در شریانهای جامعه ما جاری شود تا ما بتوانیم اصول، آرمانها و ارزشهای دینی و انقلابی را به ملتها بشناسانیم و آنها به دعوت ما پاسخ مثبت بدهند. این واقعیت را بپذیریم که با دعوا، تفرقه، نفی، طرد و رمی همدیگر هرگز به اهداف انقلاب نخواهیم رسید حتی اگر نه هر سال بلکه هر روز یک کنفرانس وحدت برگزار کنیم و هر لحظه شعار وحدت سر دهیم و تمام در و دیوار شهرها و روستاهایمان را با پارچه نوشتههائی که شعار وحدت را به رخ میکشد پر کنیم. اگر میخواهیم به آرمانهای انقلاب اسلامی برسیم باید مسلمانی کنیم، همان نکته نغز که رئیسجمهور روحانی روز جمعه 17 ربیع گذشته در جمع دیدار کنندگان با رهبر معظم انقلاب مطرح کرد. او گفت: «امروز، ندای پیامبر بیش از همیشه بلند است و آن ندا اینست که مسلمانان مسلمانی کنید که مسلمانی به نام نیست و به راه است. امروز همه نیازمندیم که خود را در محضر پیامبر و در مدینه پیامبر ببینیم که اگر خود را در محضر پیامبر بیابیم دیگر در آن جامعه تکفیر، خشونت و افراط نیست بلکه عفو و استغفار است به جای قهر و استیلا، انسجام است به جای اتهام.»
مطالعه تاریخ حیات پربرکت حضرت امام صادق علیه السلام نشان میدهد آن حضرت در عین حال که بیشترین تلاش را برای احیاء مکتب اهل البیت به عمل آوردند و به همین جهت، نام و عنوان «جعفری» بر مکتب تشیع نهاده شده است، اهتمام ویژهای برای وحدت مسلمین و استحکام صفوف آنان داشتند. علاوه بر شاگردان زیادی از بزرگان اهل سنت که در محضر امام صادق علیه السلام تلمذ کردند و همواره به ایشان ارادت میورزیدند، توصیههای موکد حضرت به شیعیان جهت معاشرت با اهل سنت، شرکت در مجالس جشن و عزاداری آنها و احوالپرسی از بیماران آنها نمونههائی روشن از تعالیم مکتبی است که به نام آن حضرت و اهل البیت علیهم السلام برنامه زندگی اجتماعی صدها میلیون نفر را شکل میدهد.
خوشبختانه نظام جمهوری اسلامی از آغاز تاسیس، به راهی که امام صادق علیه السلام در تعامل با تمام مسلمانان جهان نشان دادهاند پای بندی نشان داد بطوری که این تفکر درخشان حتی در قانون اساسی این نظام نیز از جایگاه خاصی برخوردار است (اصل 11 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران). وحشت از نتایج همین اصل مترقی قانون اساسی و عملکرد نظام جمهوری اسلامی بود که دشمنان اسلام و انسانیت را به تکاپوی ایجاد گروهکهای تکفیری – تروریستی انداخت و شرایطی فراهم کردند که آرمان وحدت امت اسلامی به محاق برود و بذر کینه و تفرقه در قلبها پاشیده شود. دشمنان، از این زمینه که مطلوب آنهاست حداکثر سود را میبرند و به استثمار کشورهای اسلامی ادامه میدهند.
شرایط خاص جهان اسلام اکنون ایجاب میکند منطبق با نیازهای روز، تدابیری اندیشیده شود که توطئههای دشمنان امت اسلامی و بدخواهان خنثی گردد. این، انتظار امام صادق علیه السلام از پیروان خود به ویژه در سطح مسئولان و کارگزاران نظامهای حکومتی است. میدانیم که چنین کار مهمی را نمیتوان با شعار و نصیحت و توصیه به انجام رساند بلکه نیازمند اراده و اقدام جدی و عملی است. اگر مسلمانان بخواهند مسلمانی کنند باید با چنین اراده و اقدامی وارد صحنه شوند.
******************************************************
روزنامه خراسان*****
چند نکته در توسعه صادرات تا پساتحريم/نويسنده: دکتر ناصر بهزاد
مذاکرات سنگين و نشست هاي متعدد و فشرده تيم مذاکره کننده کشورمان و رفتارهاي متناسب درحوزه ديپلماسي با همه دغدغه ها و بروز فرصت ها و تهديدهايي که متصور بود منجر به توافقي شد که در صورت پايبند بودن سران کشورهاي غربي و اعضاي 1+5 به الزامات توافق و شکل گيري موثر فرآيندهاي تصويب شده بر جام در کنار تدبيربهنگام ساختارهاي داخلي و مشارکت فعالان بخش خصوصي اعم از بازرگانان ، توليد کنندگان ، صنعتگران و کارآفرينان خواهد توانست به عنوان نقطه عطفي در عرصه بين المللي منجر به کارکردهاي مطلوب اقتصادي با هدف ارتقاء توليد و تجارت گردد .
دراين ميان فارغ از چگونگي پياده سازي توافق و مصالحي که در سياست گذاري هاي کلان کشور دنبال مي شود به نظر مي رسدآنچه که به عنوان يک اصل مهم بايد بدان توجه شود و زمينه هاي تحقق آن فراهم گردد موضوع توسعه صادرات است که مي تواند علاوه بر کسب درآمدهاي ارزي ، حضور و جايگاه توليدات ايراني در بازارهاي مختلف دنيا را عينيت تمام بخشد .
حقيقت اقتصاد ما تشنه صادرات است که توافق ، تسهيل کننده اين حقيقت شده و مي بايست به سرعت بايک چرخش راهبردي آمادگي لازم براي حضور قابل رقابت در موقعيت کشورهاي هدف جمهوري اسلامي ايران فراهم گردد هرچند ابلاغ به موقع و هوشمندانه اجراي اقتصاد مقاومتي توسط مقام معظم رهبري زمينه هاي سازنده اي راايجاد نمود که در شرايط حاضر و در مواجهه باشرايط فعلي سياسي ايران در حوزه فرامرزي مي بايست شکل دهي اين روند براي رسيدن به آرمان هاي به حق ملت و دولت رانتيجه دهد در اين مسير ذکر چند نکته تا اجراي کامل شرايط پساتحريم براي عرصه صادرات کشور و کسب توفيقات مضاعف در طراحي و راهبردي نظام تجاري کشور ضروري است مورد توجه قرا ر گيرد.
1 - مدل سازي مطلوب براي صادرات به گونه اي که بتواند سهم متناسبي پس از بخش هاي موثر در زنجيره تامين ،توليد و توزيع کالا و خدمات را موجب گردد .
2 - انجام ارزيابي هاي محيطي به منظور شرايط شکل گيري عوامل عمومي و رقابتي اثرگذار در توسعه صادرات
3 - موقعيت سنجي صادرات از طريق شناسايي و انطباق منابع با محيط خارجي در بازارهاي هدف
4 - شناسايي و هدفگذاري مواضع مطلوب به وسيله ارزيابي کمي هر موقعيت و ايجاد آمادگي هاي استراتژيک 5 - مهندسي منابع و چگونگي تخصيص داشته ها براي صادرات محصولات ارجح صادراتي و کسب ارزآوري مناسب از صادرات به بازارهاي هدف
6 - برقراري معماري اطلاعاتي شامل استفاده از روش هاي ساختار يافته در تحليل و برنامه ريزي صادرات 7 - يافتن فرصت هاي جديد براي کسب مزيت رقابتي و توسعه شيوه هاي فناورانه و دانش بنيان در کنار استفاده حداکثري از فرصت هاي کشف شده قبلي که به دلايلي بهره برداري از آنها به صورت موثر انجام نشده است . 8-جهت دهي برنامه هاي صادراتي با اولويت هاي اقلامي که بيشترين ارزش افزوده راايجاد مي نمايد . توضيح اينکه در شرايط تحريم ، عموماً و عملاً صادرات با نگاه به تامين اهداف حداقلي براي ارتقاء کسب و کار دنبال شده حال آنکه در شرايط پساتحريم اين هدف تغيير مي کند به کسب مزيت و ورودي که به بازارهاي مختلف بين المللي حاصل مي شود .
9 – لازم است به فوريت سطح بندي هر صنعت باصنايع کشورهاي رقيب يا کشورهاي مورد نظر که قصد نفوذاست انجام شودآنهايي که ترجيح دارد مورد حمايت جدي قرار بگيرد.
10 - نياز است تامين کنندگان خرد تبديل به خوشه هاي بزرگ تامين شوند .
11 . آمادگي لازم براي احياء ظرفيت هاي معطل به منظور افزايش توان توليد صادراتي فراهم گردد .
12 . توجه به کلاسه شدن کيفيت براي امکان نفوذ به بازارهاي جديد و کاستن از تهديد رقباي جديد به عنوان يک اصل مهم و موضوعي در توسعه صادرات مورد توجه قرار بگيرد .
13 - تغيير راهبرد صادرات از فرآيندي و تدريجي به التقاطي ( تلفيق مزيت دروني و مزيت موقعيتي )
14 . توجه به صادرات ناب از طريق تمرکز سرمايه گذاري هاي توليد صادراتي بر روي مهندسي و بهبود همزمان فرآيند و محصول به گونه اي که فعاليت هاي زايد به حداقل رسيده و طراحي مکانيزم هاي توليد قابليت انعطاف براي توليد بر اساس نياز مشتري را پيدا نمايند و با هدف اتلاف در انرژي و منابع اوليه و موجودي انبارها ، قيمت تمام شده توليد محصولات کاهش يابد.
******************************************************
روزنامه ایران******
امام صادق، کلام و بیان/ احمد مسجدجامعی
در ماه محرم سال 132 هجری قمری که کوفه به دست سپاهیان پیروز هوادار بنی عباس افتاد و سقوط ستونهای لرزان خلافت بنی امیه در سرتاسر سرزمینهای اسلامی یکی پس از دیگری، شتاب گرفت، یکی از بزرگان هوادار بنی عباس، به نام ابوسلمه خلّال، پنهانی نامهای به حضرت صادق علیه السلام در مدینه نوشت و ایشان را به امر خلافت دعوت کرد، اما امام نامه را در برابر چشمان بنی هاشم به آتش افکند و فرمود: او شیعه ما نیست. چند سال پیشتر که بزرگان هاشمی و علوی در نزدیکی مدینه گرد آمدند و گویا قصد داشتند کسی از خودشان را نامزد خلافت کنند، حضرت صادق(ع) به صراحت به آنها هشدار داد که حتی پس از سقوط بنی امیه نیز سهمی در کار خلافت نخواهند داشت. علویها شاید سالها بعد به ارزش نظر صادق آل محمد(ص) پی بردند؛ آنگاه که سرانجام خاندان عباسی بر کرسی خلافت تکیه زدند و قیامهای مکرر علویان بزرگوار همچون محمد نفس زکیه و حسین صاحب فخّ، که غمبارترین حادثه بعد از «طف» برای بنی هاشم بود و صدها مانند اینها، جز سرنوشتی خونبار و غمناک نیافتند، زیرا دست عباسیان در سرکوب علویان به مراتب چابکتر و کوبندهتر و بیباکتر از امویان بود. در واقع آن حضرت با شناخت کامل از شرایط زمانه و با شیوهای عالمانه، اصحاب و یاران خاندان علوی را نگه میداشت و از رفتارهای هیجانی پرهیز میداد. با نگاهی گذرا به تاریخ سیاسی و فرهنگی آن روزها میتوان به این نتیجه رسید که دوره هیچ یک از ائمه علیهم السلام، به دشواری و پیچیدگی دوره امامت حضرت صادق(ع) نبود، تا جایی که مردم دعا میکردند تا ظلم بنی امیه برگردد، اما غدر و نیرنگ بنی عباس برداشته شود. بخصوص از این حیث که در قسمت قابل توجهی از دوران آن حضرت، کار مبارزه و اساساً فعالیت سیاسی که شائبه قدرت طلبی داشت از جاذبه بیشتری برخوردار بود. پس از سقوط بنی امیه نیز، گروههای مختلف فکری و سیاسی، با توجه به خلأ قدرت، مجال مناسبی برای تبلیغ آرا و نظرات و اهداف خود یافته بودند و برخی از آنها که در کار مبارزه با بنی امیه سهمی داشتند، اکنون سهم خود را از قدرت طلب میکردند، چندان که تشخیص حق و باطل برای عامه مردم بسیار دشوار شده بود. از گروههایی با سابقه بیشتر مثل فرقههای خوارج گرفته تا هواداران فکری بنی امیه و از سوی دیگر، گروههایی با تمایلات شیعی تا دلبستگان به مکتبهای فکری غیر توحیدی، مانند دهریها و کسانی که به هیچ باور یا باور دینی و آداب آن پایبند نبودند، گاهی پایشان به مراتب بالای قدرت نیز باز میشد. علاوه بر اینها، مقدمات کار ترجمه متون از سایر زبانها تقریباً از همین دوره آغاز شد و همزمان، کار کتابت و نویسندگی با توجه به گسترش کاغذسازی و کتابپردازی اوج گرفت. همه اینها چهره جامعه مسلمانان را با شتابی خیرهکننده دگرگون کرد. حفظ تشیع، به عنوان پرچمدار اسلام در فضایی آکنده از تندبادها در عرصه فکر و اندیشه، به نیرویی برآمده از سرچشمه وحی نیاز داشت. اکنون سالها و قرن هاست که از آن مکتبهای فکری جز در لا به لای کتابها و دستنوشتهها اثری در بین نیست و تنها مورخان اندیشه و نظر در جست و جوی افکار و اعمال آنها هستند. از آن همه جنبشهای خونین جوانان بزرگوار علوی در اطراف و اکناف حجاز و عراق، از مکه و مدینه گرفته تا کوفه و بصره و تا شمال آفریقا، جز در تاریخ نامی در میان نیست، اما «شیعه جعفری» همچنان پابرجاست و کشور بزرگ و متمدنی چون ایران به پیروی از آن افتخار میکند. سیره حضرت صادق در این دوران شگفت انگیز آموختنیهای بسیار دارد. در واقع، آن حضرت همان ابزارهایی را در اختیار داشت، که همه انبیای عظام و از همه مهمتر جد بزرگوارش از آن در کار پیشرفت رسالت بهره میبردند: کلام و بیان و اخلاق. شیوه آن حضرت در مناظره و مواجهه با غیر متدینین مشهور بود. به نحوی که خود آنها ضمن گفتوگو با اصحاب امام به مراتب خویشتنداری ایشان اشاره میکردند. نقل است که مفضل بن عمر جعفی از اصحاب امام در مناظرهای با ابن ابی العوجا که از دهریون معروف بود، عباراتی تند به کار برد و ابی العوجا به او گفت ما سخنانی تندتر از این به پیشوای شما جعفربن محمد، گفتهایم ولی ایشان جز به آرامی پاسخ نداده است.
حضرت صادق پیوسته در کار تعلیم بود، نخست به اصحاب بزرگوار خویش، از همین طریق بود که فقه و کلام شیعی را در این دوره پایه نهاد و سپس، تعلیم اخلاق، آن هم در سیره عملی خویش. طرد اشخاصی که در ابراز ارادت و علاقه به ایشان و پدران و نیاکان بزرگوارش پا را از حد اعتدال فراتر مینهادند، یعنی اهل غلو، بیتردید از حیث اخلاقی تأثیر شگرفی نه فقط بر اصحاب آن حضرت و جامعه شیعیان، بلکه بر همه مردم آن زمان داشته است، زیرا بخوبی نشان داد که پیشوای شیعیان هرگز در اندیشه گردآوری هوادار و پیرو از هر طریق نیست و تقوا را بر هر چیز دیگر ترجیح میدهد، حال آنکه دیگر رهبران و دیگر مکاتب، غالباً فقط به گردآوری و حفظ هوادار و مرید میاندیشند.
حضرت صادق(ع) آنچنان تشخصی داشت که برخی گروهها و فرقههای دیگر، سعی میکردند آن حضرت را از آن خود قلمداد کنند. مراتب زهد و ورع و حسن خلق در آن حضرت به حدی بود که در مآخذ صوفیه نیز جایگاه رفیعی به ایشان اختصاص یافته است. بسیاری از بزرگان غیر شیعی آن روزگار هم به شاگردی آن حضرت افتخار میکردند، مانند فقیه بزرگ حنفیها، ابوحنیفه و این گونه موارد نشان میدهد که هر کسی به قدر استعداد و توفیق میتوانست از دریای دانش و حکمت و فرزانگی آن حضرت برخوردار باشد. امام صادق به بهترین وجهی نماد کلام و بیان و اخلاق رسولالله بود.
******************************************************
روزنامه وطن امروز**
سؤالی که وزارت امور خارجه هنوز به آن پاسخ نداده است
چرا متن انگلیسی برجام نسخه یکسان فارسی ندارد؟!/وحید شورابی
در قراردادها و معاهدات بینالمللی به دلیل متفاوت بودن زبان بومی طرفین مذاکره، ممکن است کشورها تفسیرها و برداشتهای حقوقی متفاوتی را در مرحله اجرا نسبت به بندهای توافق شده داشته باشند. گاهی یک کلمه یا حتی یک علامت نگارشی میتواند منشأ چالشهای جدی در روابط طرفین توافق شود.
برای جلوگیری از بروز این چالشها و اختلافات احتمالی، لازم است متن قرارداد و معاهده به زباناصلی هر کشور نوشته و قید شود که تمام این نسخهها اعتباری یکسان دارند. این مساله امری عادی در تنظیم متون قراردادها و معاهدات بینالمللی است. برای مثال در ماده یازدهم معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای با پیروی از این قاعده تصریح شده است:
«این پیمان، متن انگلیسی، روسی، فرانسه، اسپانیولی و چینی آن که همگی از اعتبار یکسانی برخوردارند، در آرشیو دولتهای امانتدار محفوظ خواهند بود. نسخههای تاییدشده این پیمان، باید توسط دولتهای امانتدار به دولتهای امضاکننده و ملحقشده به آن ارسال شود.»
علت این امر این است؛ در مذاکرات به طور معمول کشورها تلاش میکنند قرارداد را به نفع خودشان تنظیم کنند و این مساله با تسلط بر واژهها و عبارتهای حقوقی توسط دیپلماتها محقق میشود. هرچقدر یک دیپلمات کلمات و عبارات را هوشمندانهتر در متن به کار ببرد، بهتر میتواند منافع ملی کشورش را تامین کند.
حال یکی از سوالاتی که از مذاکرهکنندگان محترم کشورمان در قضیه هستهای باید پرسید این است که چرا متن فارسی توافق وین (برجام) با متن انگلیسی (اصلی) این قرارداد تعهدآور بینالمللی از ارزش حقوقی یکسانی برخوردار نیست که هیچ، بلکه در واقع مسالهای به این روشنی که در حقوق بینالملل عرفی رایج است، در این توافق اصلا لحاظ نشده است! آیا بسنده کردن به ترجمه فارسی متن انگلیسی برجام میتواند ابزار مناسبی برای چانهزنی ما در هنگام بروز اختلافات احتمالی در این توافق باشد؟
هنوز جوهر توافق خشک نشده بود و کار به مرحله اجرا نرسیده بود که طرف غربی با دبه کردن، تفسیرهای دلخواهش را برای بهرهبرداری حداکثری از خواستههای نامشروع خود کلید زد و وزارت امور خارجه ما نیز به جای ارائه تفسیری صحیح از عبارتهای ابهامآمیز و پرتعداد در متن انگلیسی برجام، متن ترجمه شده غیررسمیای را به مجلس تحویل داد که 3 بار توسط مجلس به دلیل ترجمه غلط به وزارت امور خارجه عودت داده شد!
وزارت امور خارجه نهتنها در این زمینه ابهامزدایی نکرده است، بلکه با ترجمههای غلط خود که بعد از مدت کوتاهی آن را نیز از روی سایت وزارت امور خارجه حذف کرد عملا فضای غبارآلود و ابهامآمیز را برای منتقدان بیشتر کرد.
عدم یکسانسازی متن فارسی با متن انگلیسی بهترین فرصت را برای غرب و بویژه آمریکاییها فراهم میکند تا با برداشت خود حقوق کشورمان در این توافق را تضییع کنند و با زیادهخواهی شرایطی را رقم بزنند که از لحاظ حقوقی چارهای جز پذیرش خواستههای طرف مقابل نداشته باشیم.
برای روشنتر شدن عمق فاجعه این مثال را میزنیم: در متن اصلی و ضمائم برجام، کلمه «lifting» دقیقا ۲۳ بار تکرار شده است. این کلمه در زبان انگلیسی هم به معنای «لغو» به کار میرود و هم به معنای «تعلیق». نزدیکترین معادل برای کلمه «lifting» در زبان فارسی کلمه «برداشتن» است(برداشتن با قابلیت بازگشت به حالت اول). این «برداشتن» میتواند به هر دو معنای «لغو» و «تعلیق» استفاده شود.
توضیح اینکه تفاوت لغو و تعلیق در حقوق بینالملل در این است که اگر یک موضوعی «لغو» شود، به این معناست که ساختار حقوقی و قانونی آن نیز فرومیپاشد. مثلا در صورت «لغو» تحریمها دیگر ضمانت قانونی ندارند. لذا برای اعمال تحریمها مجددا نیاز است دوباره برای آن قانون تصویب شود که این فرآیند برای طرف غربی دشوارتر از «تعلیق» است. اما هنگامی که مراد از «lifting» کلمه «تعلیق» باشد، به این معناست که ساختار حقوقی و قانونی تحریمها دستنخورده باقی میماند و فقط «اجرا»ی آن متوقف میشود. در این پروسه طرف غربی با بهانهتراشی در کمترین زمان ممکن میتواند تحریمها را دوباره به مرحله «اجرا» درآورد و مشروعیت قانونی و رژیم حقوقی تحریمها را حفظ کرده است.
با این اوصاف هنوز علت عدم یکسانسازی متن فارسی با متن انگلیسی و همچنین ارائه ترجمههای غلط از متن انگلیسی در برجام روشن نیست. آیا وزارت امور خارجه از اینکه باید به صورت همزمان متن فارسی را با ارزش حقوقی یکسان با متن انگلیسی تنظیم میکرده است آگاه نبوده است؟!
مذاکرهکنندگان کشورمان تاکنون به این سوال پاسخی ندادهاند.
****************************************************
روزنامه جام جم *******
فراخوانی برای حلقه اقلیت / امیر تاجیک
بیش از دو دهه از شهادت مردی میگذرد که به گواهی افراد انقلابی و غیرانقلابی، از موثرترین مردان تحلیلگر و صاحبنظر در عرصه رسانه بود. اما بهراستی برخی وارثین این شهید والامقام تا چه حد توانستهاند همگام با شعارها، مراسمها و همایشهایی که در تجلیل و بررسی گفتمان آثار او برپا میکنند عمل کنند؟ گلایههای ناتمام و اتهامهای همیشگی بعضی رسانهها به بسیاری از هنرمندان متعهد این کشور، امروز تا شبکههای داخلی سازمان صداوسیما هم پیشروی کرده است. گویی این حلقه در اقلیت همیشه طلبکار مردم و هنرمندان، به خط آخر رسیدهاند.
امروز چنان اخبار و اطلاعات و سخنها از طرق مختلف به مردم منتقل می شود که قضاوت را برای آنها بسیار آسانتر از پیش کرده و البته این برای جریانی که از تهمت و تسویه حساب سیاسی ارتزاق میکند، بسیار گران است!
متصدیان شبکه مستند سیما از منتقدان دعوت میکنند، این دعوتی است از طرف ما تا در محضر ملت رشید ایران بگوییم رسانه ما یک رسانه ملی است و این مردم هستند که با انتخاب خود جدول پخش برنامههای سازمان را تعیین میکنند. این دعوتی است از همه نخبگان و نامداران عرصه مستندسازی که به میدان بزرگ رسانه ملی بازگردند و با نمایش اندیشهها و افکار خود برای مردم ایران، آنها را برای قضاوت، فرا بخوانند.
دعوت از همه سلیقهها و گرایشها خواست تمامی ملت ایران است. چراکه ایجاد محدودیت در تولید آثار فرهنگی منجر به دلزدگی مردم و فاصله گرفتن آنها از واقعیات ملموس جامعه خودشان خواهد بود. در واقع، امساک ما از پذیرفتن قواعد رسانهای، تنها رسانه ملی را منزویتر و اعتماد به آن را در میان مردم کاهش میدهد. رسانههای بیگانه هر روز سیطره خود را گسترش میدهند و ما در پیلهای که اطراف خود کشیدهایم سرخوشیم!
بیایید به جایی برسیم که از شبکههای بیگانه واهمه نداشته باشیم. آنقدر با مردم انقلابی و ولایتمدار خود صادق باشیم و به آنها اعتماد داشته باشیم که از بودن تریبونی غیر از تریبون خود هراسی نداشته باشیم. از چه میترسیم؟ نقره با سایش جلا مییابد. شما میخواهید صداوسیما رسانهای محفلی و خصوصی باشد در حالی که امام(ره) فرمود: «رادیو و تلویزیون باید مستقل باشند و همهگونه انتقاد را با کمال بیطرفی منتشر سازند» (صحیفه نور، جلد 12، صفحه 23 )
شبکه مستند سیما در راستای رهنمودها و ریلگذاری رهبر معظم انقلاب و توصیههای حضرت امام رحمتالله علیه، گام برمیدارد و با مدیرانی متعهد به اصول نظام سعی در پیاده کردن یکی از آرمانهای بلند آن یعنی آزادی بیان برای تمامی سلایق دارد. کمااینکه امام(ره) فرمود: «بار دیگر تذکر میدهم که آنجا را از وابستگان رژیم سابق تصفیه کنید. البته مصاحبه اشکالی ندارد ولو یک کمونیست بیاید و حرفش را بزند و در همان جا از شخص دیگری جواب بگیرد، این مانعی ندارد.»
امروز از شما میخواهیم به آغوش امن ملت مسلمان بازگردید و به جای تمرکز بر بیانیه صادر کردنهای پی در پی، با هم به تماشای برنامههای شبکه مستند بنشینیم، تا هم مردم را بهتر بشناسیم و هم حداقل بدانیم در حال نقد چه چیزی هستیم! بیایید یکبار هم که شده قبل از دیگران خود را نقد کنیم. زیرا نقد، یک راه حل بیشتر ندارد و آن تحمل است.
ما می توانیم با دعوت از شما به نقد مستندهای پخش شده مورد اعتراض شما بنشینیم و گفتوگو کنیم. چرا بیانیه نویسی و تخریب؟ چرا نامه سرگشاده آن هم وقتی حتی نامه به شخص مورد خطاب نمی رسد و با انتشار در سایتهای مختلف، رنگ و بوی صرفا سیاسی میگیرد؟ این چه رفتاری است که به جای نقد منصفانه یک عملکرد خاص، سعی در تخریب شخصیتها و مدیران سازمان متعهد صداوسیما کنیم و حتی برای مسئولان سازمان نسخه بپیچیم؟ جای شگفت است که برخی برادران، دم از آرمانهای امام روحالله عزیز هم میزنند بیآنکه بدانند اخلاقمداری، کمترین و سادهترین درسی است که میشود از آن امام راحل آموخت.
برای شما که علاقهمند به آرمانهای امام(ره) هستید سخنانی گرانبها میآورم، تا انشاءالله این علاقه آمیخته با شناخت بصیرت شود. «من بارها گفتهام رادیو تلویزیون باید کاملا مستقل باشد، و باید استقلالش محفوظ باشد و هیچ کس در آن دخالت نکند» (صحیفه نور،جلد 17، صفحه 157)
«این دو دستگاه ـ صداوسیما ـ است که باید اسلامی بشود. استقلالش را حفظ کنید. کسی اگر آمد خواست یک چیزی را تحمیل کند، ابداً به آن اعتنا نکنید و با استقلال و با قدرت، این دستگاه را راه اندازید» (صحیفه نور، جلد 12، صفحه 85)
«و اما درباره خودمان، نباید بترسیم. حصارها تا هنگامی مفید فایده هستند که دزدان شبرو بر زمین می زیند. اما آنگاه که دزدان از آسمان فرود میآیند، چگونه میتوان به حصارها اطمینان کرد؟ پس باید از این اندیشه که حصارهایی بتواند ما را از شر ماهوارهها محفوظ دارد بیرون شد و خانه را در دامنه آتشفشان بنا کرد. باید در روبهرو شدن با واقعیت به اندازه کافی جرات و شجاعت داشت.
******************************************************
هفته نامه پرتو سخن *******
انقلاب كردهايم كه حكومت كنيم!
اوج گيري تعارض ميان حاميان مرفهان و حاميان مستضعفان تا انتخابات/ دکتر منوچهر محمدي
1- بدنبال سقوط رژيم پهلوي و پيروزي انقلاب اسلامي گروهي از نخبگان حاكم بويژه ليبرالهاي حاضر در دولت موقت بر خلاف نظر امام خميني بر اين اعتقاد بودند و علنا هم مطرح ميكردند كه رسالت انقلاب صرفا سرنگوني رژيم منفور پهلوي و تاسيس نظام جديدي به نام جمهوري اسلامي بود كه تحقق يافته است و ديگر ماموريت انقلاب به پايان رسيده حكومت جديد جايگزين انقلاب شده است. تودههاي انقلابي بايد دست از شعارهاي انقلابي برداشته و به سركار قبلي خود بروند و اجازه دهند تكنوكراتها و بوروكراتها حكومت را بدست گيرند و كشور را به روال عادي خود برگردانند.
براي اينكه هدف اين جماعت عينيت يابد دو شرط اساسي لازم بود اول اينكه جامعه از شور و حرارت انقلابي خارج شده و از طرح شعارهاي انقلابي و تكيه به ارزشهاي مكتبي كه براي بسيج تودهها به كار ميرفت خودداري نموده و كمك كنند تا دولتمردان جديد آن طور كه خود تشخيص ميدهند به نظام سازي بپردازند و اين نظام قطعا نميتوانست يك نظام ارزشي باشد. دوم اينكه با نظام بينالملل موجود كه همان نظام سلطه ميباشد از در آشتي در آمده و پلهاي خراب شده ميان خود و نظام بينالملل را ترميم نمايند و به عنوان يك عضوي مطيع از جامعه بينالملل در نظام سلطه حل گرديده و از در تعامل و نه برخورد با آن نظام در آيند. مروري بر عملكرد ليبرالها در دولت موقت و حتي در عملكرد بني صدر ميتوان پيگيري اجراي اين سياست را مشاهده نمود.
در حالي كه اين سياست در تعارض جدي با اهداف انقلاب و نظرات امام خميني(ره) و نيروهاي انقلابي و حزب اللهي قرار داشت و رهبر انقلاب بر اين باور بودند با سقوط رژيم پهلوي تنها گام اول را برداشته و بايد تا تحقق همه اهداف آن كه نابودي استكبار و نظام سلطه برخاسته از آن و هم چنين تا حاكميت مستضعفين جهان ادامه يابد و تداوم انقلاب را تا ظهور مهدي موعود مطرح ميكردند. اين اختلاف نظر موجب اولين جبهه بندي در داخل كشور گرديد كه نهايتا موجب حذف ليبرالها از حاكميت گرديد.
2- با آغاز جنگ تجاوزكارانه صدام به نمايندگي از نظام سلطه جهاني عليه جمهوري اسلامي و همچنين شكست ليبرالها اين نظريه موقتا به فراموشي سپرده شد و به حالت كما رفت و نشان داد كه انقلاب اسلامي بر خلاف ساير انقلابها كه عملا توانست نظام جديد را جايگزين انقلاب نموده و انقلاب را پايان يافته تلقي كنند اين وضعيت در ايران اتفاق نيفتاد و در حاليكه رهبران انقلاب در تاسيس نظام جديد لحظهاي درنگ نكردند و به سرعت و در كوتاهترين مدت آن را به وجود آوردند، در عين حال انقلاب با همان اهداف و رسالت اوليه ادامه پيدا كرد و شور انقلابي هرگز خاموش نگرديد بلكه در دوران جنگ تحميلي شعله ورتر گرديد و نهادينه شد.
3- با پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت و پايان جنگ تحميلي و آغاز دوران سازندگي باري ديگر زمينه مساعدي فراهم گرديد تا اين نظريه كه «نمي توان هم انقلابي بود و هم حكومت كرد» فرصتي ”متاسفانه نخبگان حاكم جديد مدافعان سرسخت همان نظريه گرديدند كه «انقلاب كرده ايم كه حكومت كنيم» و حكومت هم مخصوص ما و خانوادههاي ما ميباشد كه هم در انقلاب بيشترين سهم را داشته ايم و هم لياقت آن را داريم!“پيدا كند تا مجددا مطرح شده و عرض اندام نمايد.
سياست اعلاني دولت سازندگي مبني بر تنش زدايي با دنيا و حل و فصل اختلافات با نظام جهاني سلطه موجب گرديده تا دست نياز به سمت آن بويژه به سوي آمريكا كه با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي بعنوان تنها ابر قدرت بلا منازع جهان گرديده بود دراز كرده و حكومت را به سمت سازش با نظام سلطه هدايت كند و الزاما عدول از شعارهاي انقلابي را خواستار ميشد.
تبلور اين سياست در نامهاي كه در سال 1369 دكتر رجايي خراساني به مقام معظم رهبري مينويسد نمايان ميگردد. رجايي خراساني با صراحت اعلام ميكند كه امكان درگيري با نظام سلطه جهاني وجود ندارد و ايالات متحده آمريكا براي آينده قابل پيش بيني همچنان به عنوان ابر قدرت منحصر به فرد بر اريكه نظام سلطه باقي خواهد ماند و امكان برخورد با آن وجود ندارد. در اين شرايط بهتر است با اين نظام سلطه كنار آمده و رهبري جهاني آمريكا را پذيرفت و از در دوستي با آن وارد شد و بجاي تقابل سعي نماييم با كنار آمدن با آمريكا جايگاه بهتري براي جمهوري اسلامي در درون نظام سلطه دست و پا كنيم!
4- اگرچه اين نامه و طرح مجدد اين نظريه توسط رجايي خراساني مورد اعتراض شديد جناحهاي آن زمان معروف به چپ و راست به ويژه چپ گرايان قرار گرفت در عين حال عملا در دورههاي هشت ساله دولتهاي سازندگي و اصلاحات ترويج گرديده و به مرحله اجرا در آمد. از يك طرف در داخل كشور رفاه طلبي و زندگي اشرافي و ثروت اندوزي جاي ساده زيستي را گرفت و به عنوان يك ارزش تلقي گرديد، رانت خواري، فساد مالي و پديده آقازادهها جاي ايثار و از خودگذشتگي و زندگي جهادي را گرفت و پديد آمدن طبقه ثروتمند و برخوردار از مواهب انقلاب موجب پايمال شدن قشر عظيمي از طبقات آسيب پذير گرديده و متاسفانه نخبگان حاكم جديد مدافعان سرسخت همان نظريه گرديدند كه «انقلاب كرده ايم كه حكومت كنيم» و حكومت هم مخصوص ما و خانوادههاي ما ميباشد كه هم در انقلاب بيشترين سهم را داشته ايم و هم لياقت آن را داريم!
در اين دولتها هر صداي مخالفي را با اين فكر بر نميتابيدند و با آن برخورد ميكردند و از طرف ديگر تلاش وافري كردند كه با نظام سلطه آشتي نموده و به نوعي سروري و سيادت آن نظام را پذيرا گردند و در عين حال مروج سكولاريسم و ارزشهاي غربي گردند.
5- شكست سنگين آقاي هاشمي رفسنجاني از كانديداي ناشناخته خارج از طبقه حاكم در انتخابات رياست جمهوري در سال 1384 ضربه سنگيني بر اين نظر و فكر وارد نمود و خواص و نخبگان حاكم را به صورت باورنكردني از تخت حاكميت و قدرت به زير كشاند و نسل جديدي را به قدرت رساند كه هم انقلابي بودند و هم ضد اشرافيت و هم در خدمت طبقات محروم و مستضعف. اين تحول و تغيير قدرت آنچنان براي خواص و طبقه حاكم و برخوردار سنگين آمد و آن را برنتافتند بلكه با وجود انجام انتخابات توسط خودشان شائبه تقلب را نجوا كرده و براي اولين بار به رقيب پيروز خود تبريك هم نگفتند! در عين حال عزم خود را جزم كردند كه اين به اصطلاح «نو به سرپارسيده ها» را به هر طريق ممكن از اريكه قدرت پائين آورده و سرنگون كنند و براي اين كار استفاده از هر امكاني حتي توسل به بيگانگان و مجموعه نظام سلطه جهاني را مشروع دانستند.
6- فتنه سال 1388 در انتخابات براي دوره دوم، رياست جمهوري و طرح سياست «نه احمدينژاد» اوج كينه و نفرت اين طبقه را ميرساند و در واقع بخش مهمي از اهداف اين حوادث و ائتلاف عجيب همه گروههاي ضد انقلاب داخلي و خارجي و بسيج همه امكانات موجود فارغ از سنخيت و تشابه فكري و عقيدتي گروههاي وارد شده به صحنه منازعه تحت تاثير همان موضوع بوده است كه داستان مفصلي است و جاي طرح آن در اين مقاله نميباشد! اگر نبود تدبير و هوشياري مقام عظماي ولايت و حضور به موقع تودههاي مردم انقلابي در صحنه به ويژه در نهم دي 88 خدا ميداند كه چه بلايي بر سر انقلاب توسط اين طبقه برخوردار شكست خورده ميآمد و شايد ميتوان گفت «نه از تاك نشان ميماند و نه از تاكنشان!!» ولي براي بار ديگر اين نظريه در اجرا سركوب گرديد.
7- دولتهاي نهم و دهم اقدامات خوبي در جهت محروميت زدائي از طبقات ضعيف انجام ميداد كه متاسفانه تحت تاثير عوامل ناسالم و از آنجا كه مزه قدرت را هم چشيده بود و گرايش داشت همچنان بر اريكه قدرت باقي بماند همان راهي را طي كرد كه اسلاف او طي كرده بودند. او ديگر يك رئيس جمهوري مردمي و انقلابي نبود و از ياران و گروههايي كه او را خالصانه و بدون توقع به قدرت رسانده بودند جدا شد و اطرافيانش را بعضاً آدمهاي فرصت طلب متملق و فاسد احاطه كردند و ماجراهاي پيش آمده در اين مرحله همگي دال بر پيگيري اين خواسته بود و باز هم موضوع «انقلاب كرده ايم كه حكومت كنيم» در اذهان جامعه احيا گرديد. تكرار اين سياست نشان داد كه خواص و نخبگان از هر جبهه و جناحي كه باشند همواره در خطر لغزيدن به اين دام شيطاني هستند و اينكه موجب ميگردد روحيه انقلابي و مردمي مديران جاي خود را به روحيه وادادگي و دنيا زدگي بدهد و خودكامانه هر نوع نقدي را بر نتابيده، خدا، مردم و ارزشهاي انقلاب را فراموش كرده و به بيراههاي بروند كه اسلاف آنها رفته اند.
8- انتخابات رياست جمهوري يازدهم كه با حضور هشت نفر از كانديداي چپ و راست و ميانه! برگزار گرديد در نوع خود استثنائي و عجيب بود. در اين انتخابات غالب كانديداها سعي ميكردند در نزديكي به نظام سلطه و گره زدن همه مشكلات كشور به حل و فصل اختلافات با غرب بويژه آمريكا گوي سبقت را از يكديگر بربايند. يكي از آشتي با جامعه بينالملل دم ميزد! ديگري از آمادگي مذاكره با آمريكا با اين شرط كه چنانچه به نتيجه نرسند به ايران حمله نظامي نكند! ميگفت و ديگري وعده حل و فصل اختلافات با آمريكا و رفع مشكلات كشور را در 100 روزه اول حكومت با ديدن دم كدخدا وعده ميداد و نشان ميدادند كه اغلب آنها از اصول اوليه انقلاب و سياستهاي امام و رهبري فاصله گرفتند و ميروند تا همان پيشنهاد مرحوم رجايي خراساني را مبني بر پذيرش نظام سلطه را عينيت بخشند.
9- با پيروزي دولت «تدبير و اميد» اين سياست خيلي زود جامه عمل پوشيد و دولتمردان جديد با تكيه بر آراء 50. 07 درصد خود تلاش كردند وعدههايي كه داده بودند يعني با ديدن دم كدخدا تحقق بخشند. در اجراي اين سياست، آمريكا ديگر شيطان بزرگ نبود ديگر نبايد فرمايشات امام بزرگوار را مبني بر اينكه «آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند و يا آمريكا را زير پا ميگذاريم» مطرح كرد و بايد آنها را به فراموشي و به تاريخ سپرد! در اين سياست رئيسجمهور مستكبر و خدعه گر آمريكا، فردي مودب معرفي ميگردد كه از آن چنان قدرتي برخوردار است كه ميتواند «با يك بمب سيستم دفاعي ايران را نابود كند» در اجراي اين سياست بايد به نظام سلطه ثابت كنيم كه ما ديگر «يك تهديد براي آنها نيستيم!» در اجراي اين سياست از تعامل سازنده با جهاني دم بزنيم كه در تعريف از «تعامل سازنده» چيزي جز پذيرش نظام سلطه جهاني به رهبري آمريكا و انفعال و وادادگي در مقابل آن نيست، حاصل اجراي اين سياست موافقت نامههاي هستهاي ژنو و لوزان براي ملت، عجولانه به ارمغان آورده ميشود و بايد براي آنها ملت جشن و پايكوبي بكنند و هيچ كس حق پرسش و سؤال و انتقاد ندارد و آنچه را كه دولتمردان ميگويند بايد چشم بسته پذيرا بود و هنگامي كه عدهاي از كارشناسان و صاحبنظران دلسوز جرات ميكنند و به نقد اين دو سند ميپردازند به باد ناسزا گرفته ميشوند و انواع القاب محترمانه از قبيل بيسواد، ترسو، بي شناسنامه، مزدور و... بر آنها بار ميگردد و دلواپس از ضايع شدن حقوق ملت، صفت مذمومي تلقي ميگردد.
زماني محتواي اين توافقنامه عيان ميگردد كه نه تحريمها برداشته ميشود و نه گشايشي در شرايط اقتصادي كشور ايجاد ميشود بلكه صنعت بومي هستهاي كشور نيز تبديل به يك دكور ميگردد.
10- انتظار ميرفت دولت وقتي ناكامي خود را از تحقق حقوق ملت در ديدن دم كدخدا مشاهده نمود شكست راهبرد غلط خود را اعلام و از اين مسير باز گردد ولي افسوس كه نه تنها بر پا فشاري بر اين سياست مصر گرديدند بلكه كارگزاران دولتهاي قبلي هم به كمك ايشان آمده و پا را فراترگذارده و از اصول و ارزشهاي انقلاب يكي پس از ديگري عدول ميكنند. ديگر نبايد شعار تثبيت شده «مرگ بر آمريكا» كه در طول 36 سال از انقلاب ثابت و پا برجا مانده بود و اين توصيه حضرت امام كه «هر چه فرياد داريد بر سر آمريكا بزنيد» ادامه پيدا كند و بايد منسي شود. ديگر شعار آزادي فلسطين و نابودي اسرائيل بايد از ليست خواستهها و اهداف نظام پاك شود و اعلام ميگردد كه «ما با اسرائيل سر جنگ نداريم!!» و آن را نه به عنوان تلاش براي آزادي قبله اول مسلمين بلكه در حد منازعه اعراب و اسرائيل تنزل داده ميشود. ديگر حمايت از جبهه مقاومت و در راس آنها حزب ا... لبنان به عنوان پيشقراولان انقلاب اسلامي در منطقه بايد آن قدر مورد حمايت قرار گيرد كه مزاحم همسايگانش يعني اسرائيل نشود و...
11- سال 1394 كه در اسفند آن دو انتخابات مهم صورت ميگيرد و مذاكرات هستهاي با آمريكا و ساير قدرتهاي مطرح به نقطه اوج و پاياني خود نزديك ميشود، براي اين گروه از اهميت خاصي برخوردار ميگردد و خيز برداشته ميشود كه هم به هر طريق ممكن در مذاكرات به يك توافق هرچند بد دست يابند و هم اين دو نهاد مهم(مجلس شورا و خبرگان رهبري) را در اختيار گيرند و با تسخير اين دو نهاد مهم بقيه موانع را از سر راه خود بردارند و براي هميشه حكومت را از آن خود و اعوان و انصار خود نمايند و در اين راه حتي در صورت ناكامي در انتخابات تهديد به انقلاب ديگر ميكنند و مخالفان را از اعتراض يا به عبارتي كاشتن باد بر حذر ميكنند كه در آن صورت طوفان درو ميكنند! از هم اكنون احراز صلاحيتها را توسط شوراي نگهبان به باد انتقاد ميگيرند.
در عين حال نميگذارند منافع طبقه مرفه و بي درد جامعه كه ساخته و پرداخته شده در دوران سازندگي ميباشند لطمه بخورد. از قطع يارانه آنها امتناع ميكنند، از واردات كالاهاي مصرفي كه موجب تعطيلي واحدهاي توليدي گرديده چه از مبادي رسمي و چه از طريق قاچاق جلوگيري نميكنند. از مبارزه و مخالفت با رانت خواري و فساد دولت گذشته دم ميزنند ولي زماني كه دانه درشتها و آقازادههاي آنها در پاي ميز محاكمه رسوا گشته و محكوم ميشوند آن را نوعي تقلب و پدرسوخته بازي ميدانند هشت سال دولت گذشته را به شيوع مرض هاري! تشبيه ميكنند و نجات كشور را در حل و فصل اختلافات با آمريكا و غرب دانسته و همه مشكلات را حتي آب و نان و محيط زيست مردم را به برداشتن تحريمها گره ميزنند و به خود حق ميدهند كه دلسوزانه براي ملت مدعي شوند كه «استخوانهاي آنها زير بار تحريم شكسته و خورد شده است!» در حالي كه با افزايش بي حد و حصر قيمتها خود بر اين فشار به ملت ميافزايند.
12- مقام عظماي ولايت كه قاطبه ملت گوش به فرمان ايشان است از يك طرف وظيفه خود ميداند كه با احترام به راي مردم از دولت منتخب حمايت كند و از طرف ديگر نميتواند در مقابل اين سياستهاي غلط ساكت بنشيند و در نتيجه از آغاز سال 94 در عين حال كه شعار سال را «دولت و ملت هم دلي و هم زباني» عنوان ميكند، بدون خطاب قرار دادن فرد يا افرادي خاص سياستهاي غلط حاكم در دولت را مورد نقد قرار داده و سياست اقتصاد مقاومتي را تبيين ميكند. ايشان ماهيت واقعي و آشتي ناپذير نظام سلطه را افشا ميكند و بدبيني و بي اعتمادي خود را به آمريكا و غرب اعلام ميدارند. در عين اينكه از تيم مذاكره كننده هستهاي حمايت نموده و آن را شجاع، امين و... معرفي ميكند در عين حال خطوط قرمزي كه متاسفانه در موافقت نامههاي ژنو و لوزان ناديده گرفته شده با شفافيت و بياني قاطع و رسا مجددا عنوان ميكند.
در روز سالگرد رحلت امام تحت عنوان جلوگيري از تحريف امام، مجددا سياستهاي كلان مراد خود را كه عملا مورد تاخت و تاز اين گروه از خواص و نخبگان خسته و پشيمان از انقلاب قرار گرفته است تبيين ميكند و نشان ميدهند كه با ياري خداوند متعال همچنان براي حراست از اصول و ارزشهاي انقلاب مترصد و هوشيارانه در صحنه ميباشند و با آگاهي دادن به مردم نميگذارند اصول و اهداف انقلاب دست آويز اين گروه قرار گرفته و دستخوش انحراف گردد.
13- اين تضاد و تعارض ميان كساني كه معتقد هستند «انقلاب كرده ايم كه حكومت كنيم» و خيل عظيم جامعه كه بر اين باور هستند كه ما براي اهتزاز پرچم اسلام در سراسر گيتي قيام كرده و زمينه ساز حضور مهدي موعود هستيم همچنان ادامه خواهد داشت و احتمال زيادي وجود دارد كه زمان انتخابات اسفند 94 اوج گرفته و به يك مناقشه بلكه فتنه جديدي تبديل شود. اگر چه با ضرس قاطع ميتوان اطمينان داد كه بحول و قوه الهي و پشتيباني و حمايتهاي صاحب اصلي اين كشور هر چند كه همچون سال 88 همه عِده و عُده داخلي و خارجي خود را هم به ميدان بياورند جز ناكامي براي آنها ثمري نخواهد بود. در عين حال ملت بايد هوشيارانه مسائل و تحولات اين چند ماهه را رصد نموده و در صورتي كه لازم باشد به موقع همچون 9 دي 88 وارد ميدان شده و به اين بازي جديد خاتمه دهند و نگذارند هزينه سنگيني بر جامعه و ملت تحميل گردد.
******************************************************