نویسنده: علیرضا داودی / پژوهشگر و طلبه حوزه علمیه قم
«گاهی یک شعارهایی داده میشود که باطناً اسلامی نیست از جمله آنها اسلام رحمانی است. کلمه قشنگی است اما یعنی چه؟ انسان مشاهده میکند و خوب احساس میکند که این اسلام رحمانی یک کلیدواژهای است برای معارف نشئت گرفته از لیبرالیسم، یعنی آن چیزی که در غرب به آن لیبرالیسم گفته میشود. اگر اسلام رحمانی اشاره به این است، این، نه اسلام است، نه رحمانی است. تفکر لیبرالیستی از زیربنای فکری اومانیستی که نفی معنویت و خدا و مانند اینها است سرچشمه میگیرد. چون خدایی نیست، پس سلیقهای است؛ چیزهای بشری این جوری است. تفکر وقتی خدایی نشد، سلیقهای است و آن وقت ارزشها براساس منافع گروههای قدرتمند تعریف خواهد شد.» (رهبر معظم انقلاب- دیدار با دانشجویان در ماه رمضان 1394)
کلیدواژه اسلام رحمانی که نماینده تفکری خاص در دوران کنونی است را میتوان ادامه تفکر گزینشگری در اسلام دانست که خداوند نیز در قرآن کریم به شدت آن را نفی میکند. این تفکر که گاهی از طرف کفار زمان پیامبر مطرح میشد و گاهی توسط منافقین، مبتنی بر این باور بود که میتوان در میان احکام و دستورات دین بخشی را گزینش کرد و مورد اجرا و اطاعت قرار داد و بخشی را با دلایلی غیردینی و بر اساس منافع شخصی به کناری نهاد و بدان توجهی ننمود. این چرخش منفعتمحور از اصول دین و تفسیر دین بر اساس منافع خود را میتوان در رفتار معاویه در دوران خلافت غاصبانهاش دید؛ زمانی که به گواه تاریخ معاویه برای جلبنظر سلاطین هند و جلب منافع مادی اقدام به فروش و تقدیم بتهای تزئین شده به این سلاطین میکرد چراکه اینگونه تفکر برای جلب منافع مادی و سیاسی دنیوی دین را بر اساس اصول و مؤلفههای مورد نیاز تفسیر میکند.
نفی اینگونه تفکر را میتوان در قرآن کریم به وضوح مشاهده کرد مانند آیه 150 سوره نساء که خداوند باور منافقان به برخی از دین و نفی برخی از دین را مورد شماتت قرار داده است و در جایی از قرآن این افراد را با نام «مقتسمین» مورد خطاب قرار داده است. درخواست کافران برای تأیید برخی از سنتهای بتپرستی در عوض ایمان آنها به پیامبر گرامی اسلام نیز در سوره کافرون مورد نفی قرار گرفته که نشانههای دقیقی از مقابله اسلام با این گونه تفکر است. این جریان قدیمی منفعتمحور که در دوران کنونی با عنوان اسلام رحمانی شناخته میشود شاخهای از تفکری است که با نام اسلام لیبرالی شتناخته میشود که با تأکید صرف بر جنبههای رحمت و محبت دین سعی بر حذف اقتدار و قاطعیت اسلام در برابر غیرمؤمنان، ظالمان و کفر دارند. این نوع نگرش بر اساس صریح آیات و روایات اسلامی مردود و مورد مذمت است چراکه خداوند هر چند رحیم و بخشنده است اما از طرفی «اشدالمعاقبین» است و بنابر آنچه در قرآن به صراحت ذکر شده خداوند در برابر کفار، مشرکین و منافقان بسیار سختگیر است «اِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ».
داعیهداران اسلام رحمانی پس از انقلاب
نشانههای اولیه این جریان در دوران معاصر را میتوان در بحبوحه انقلاب شکوهمند مردم ایرانزمین جستوجو نمود. در جریان انقلاب اسلامی دو گروه فکری را میتوان شناسایی نمود که از اصول اسلامی به صورت گزینش شده در فعالیتهای خود پیروی میکردند. گروه اول که عمدتاً جریانهای چپ و فعالان مسلحانه را شامل میشود بیشتر مبتنی بر مؤلفههای انقلابی و سخت اسلام اقدامات خود را شکل میدادند و با استفاده از این مفاهیم و احکام اقدامات خود را توجیه میکردند. البته پس از انقلاب برخی از همین گروههای معتقد به لزوم استفاده از خشونت در انقلاب، ناگهان نگران وجوه خشمآگین (به زعم ایشان) در اسلام شدند. مخالفت این گروهها با احکام بازدارنده اسلامی نظیر قصاص و غیرانسانی خواندن این احکام نمونهای از این انحراف بود.
گروه دوم که عمدتاً روشنفکران مذهبی و گروههای ملی مذهبی را در بر دارد بیشتر با تأکید بر مؤلفههای صلحجویی و رحیمانه سعی بر نفی حرکتهای سخت انقلابی داشتند و بیشتر بر حرکتهای اصلاحی و تساهل و تسامح با رژیم پهلوی در راستای ایجاد تغییرات مطلوب تأکید داشتند. این گروه پس از پیروزی انقلاب و در دوران دولت بازرگان با نفی مقابله با امریکا و جبهه مستکبرین بیشتر بهدنبال ایجاد رابطه صلحطلبانه با تمام جهان و کاستن از جنبههای انقلابی نظام نوپای ایران بودند که نمود بارز آن را میتوان در مخالفت بت ماجرای تسخیر لانه جاسوسی دانست. هر دو گروه فوق از اسلام به عنوان عامل مشروعیتبخش به اهداف و باورهای از پیش انتخاب شده خود بهره میبردند و احکام و باورهای اسلامی را بر اساس میل و نیاز خود مورد پذیرش و گزینشگری قرار میدادند.
اما آنچه در ایران به عنوان جریان فکری اسلام رحمانی در دوران کنونی شناخته میشود را میتوان محصول دو دهه اخیر و تلاش متفکرانی چون سروش و حجتالاسلام کدیور دانست هر چند در تمام جهان اسلام اعم از شیعه و سنی این نگرش گسترش پیدا کرده و حتی میتوان گفت در میان اهل تسنن قوت و قدرت بیشتری دارد و سطح زیادی از اندیشمندان را شامل میشود. این اندیشمندان که عنوان لیبرالهای اسلامی را یدک میکشند اعم از شیعه و سنی در اصل مانند اسلاف خود به دنبال هماهنگسازی اسلام با باورهای فلسفی و سیاسی (لیبرالیسم) از پیش پذیرفته خود هستند.
لیبرالهای مسلمان و تناقض فکری با اصول اسلامی
لیبرالهای مسلمان به سبب ماهیت دین اسلام از همان ابتدای پذیرش ایدئولوژی لیبرالی دچار تنشهای عقلانی و تناقضهای فکری میشوند. چه، اسلام دین تجویز بایدها و نبایدهاست و لیبرالیسم، هیچ باید و نبایدی خارج از اراده افراد را برای آنها نمیپذیرد؛ مخصوصاً زمانی که این تجویزهای دینی در حوزه اجتماعی مطرح میشوند، لیبرالیسم کمترین انعطافی از خود نشان نمیدهد. نفس عمل به دستورات دینی و پذیرش مرجعیت آنها با ابتداییترین ارزشهای لیبرالی تباین دارد و اگر من باب اینکه «فرد آزاد است هر کاری که میخواهد انجام دهد»، اجازه عمل به دستورات فردی دین داده میشود، اما اجرای دستورات اجتماعی دین به سبب اینکه ممکن است بر خلاف میل دیگر افراد جامعه باشد و آزادی آنها را دچار مخاطره کند، جزو خطوط قرمز لیبرالیسم شمرده میشود. لذاست که «اسلام لیبرال» یا «لیبرال مسلمان» همواره ترکیبهای متناقضنما بودهاند.
لیبرالهای مسلمان برای حل این تناقض، راه را در حذف «مرجعیت اسلام» به عنوان مهمترین دغدغه ضددینی لیبرالیسم دیدهاند و از دریچههای گوناگون پا در این مسیر گذاشتهاند، اما نقطه اشتراک همه آنها ضدیت با حکومت اسلامی به عنوان تجلی اجتماعی و بازوی اجرایی و عنصر مهم مرجعیت بخش به احکام اسلام در عرصه جامعه است. کسانی چون «نصر حامد ابوزید» مصری در عین اظهار مسلمانی، اولاً منشأ الهی قرآن را رد میکرد و ثانیاً میگفت باید تفسیر «بشردوستانه» از قرآن ارائه کرد. «فتحالله گولن» ترک واژه «اسلام میانه» را برگزیده و مخالف بهکارگیری قوانین اسلامی و شریعت در حکومت است. برخی افراد در ایران بدون زیر سؤال بردن منشأ الهی قرآن، برای حذف مرجعیت آن میگویند زندگی مورد نظر قرآن زندگی قبیلهای است و نمیتوان به آن استناد کرد. عبدالکریم سروش وحی بودن قرآن را منکر میشود.
کسانی چون محسن کدیور نیز که در پی ترویج عبارت «اسلام رحمانی» هستند، بخشی از آیات قرآن را که میتواند نسبتی با ارزشهای لیبرالی داشته باشد برگزیده و ضمن تعریف آنها در چارچوب مفاهیم لیبرالی، باقی آیات قرآن و سنت پیامبر (ص) را جراحی و حذف نموده و سعی میکنند اسلام را منحصر در همان مفاهیم سازگار با لیبرالیسم معرفی نمایند، اما نام این حذف را «تصحیح» میگذارند: «در این قرائت از اسلام چیزی از تعالیم اسلامی حذف نمیشود، تنها برخی از احکام و شعائر که در خارج از زمینه خود و مجزا از شرایط زمانی مکانی عصر نزول درک شدهاند و در نتیجه این سوء فهم از جوهره رحمانی خود فاصله گرفتهاند، تصحیح میشوند».
سپس اسلام رحمانی را اسلام منحصر در اخلاق و دموکراسی و رحمت و مهربانی و آزادی معرفی کرده و «سکولاریسم عینی» را نیز از این اسلام رحمانی نتیجه میگیرند. با چنین قرائتی، اسلام به دلیل عدم ایفای نقش مرجع و منشأ باید و نبایدها در حیات بشری و انحصار در حوزههای فردی و رفتن ذیل ارزشهای لیبرالی، مورد پذیرش و استقبال ایدئولوژی لیبرالیسم و البته پدرخواندههای غربی لیبرالیسم نیز قرار میگیرد.
بیشک شکلگیری و گسترش پروژه اسلام لیبرالی و عنوان خاص اسلام رحمانی پیمایش همان مسیری است که پروتستانیزم در غرب با مسیحیت انجام داد تا مرجعیت دین و متولیان دین را به نفع منافع و خواستههای دنیوی انسان، منزوی و حذف کند و دین را از عرصه اجتماع به عنوان یک هدایتگر، برنامهریز و راهنما به عرصههای شخصی و پستوهای خانه براند. در سطحی دیگر این نوع نگرش در عرصههای اجتماعی به دنبال ترویج تساهل و تسامح در سایه عنوان عطوفت و رحمانیت در بطن تفکر اسلام رحمانی است و این باور را ترویج میکند که مؤلفهها و احکام انقلابی و سخت موجود در دین اسلام صرفاً مربوط به دوران جاهلیت انسانها و خشونت عرب جاهلی است تا بتوان این جامعه سرکش و غیرعقلانی را کنترل نمود و بیشک در زمان عقلانیت مدرن و عصر حقوق بشر، مطرود و نسخ شده است و تنها جنبههای رحمانی و مهر اسلامی است که باید مورد توجه واقع شود.
نتیجه این امر در دین اسلام فروپاشی نظام سیاسی و حکومتی مبتنی بر آموزههای اسلام است و به نظر میرسد قرائت اسلام رحمانی را عمدتاً کسانی مطرح میکنند که دل خوشی از مشی اسلام و انقلاب اسلامی در ابعاد مبارزه با استکبار، برخورد با قلدران عالم، دفاع از مظلومان و مستضعفان و پیشه کردن عدالت و مفاهیمی از این قبیل ندارند و با طرح مفاهیمی همچون اسلام رحمانی در پی مخفی نمودن این نارضایتی یا راحتطلبی بوده و در پی پاک کردن صورت مسئله هستند. طرحکنندگان اسلام رحمانی بخشی از دین را به نام تمام دین قالب میکنند و در حقیقت با برخوردی کاریکاتوری سعی در بزرگتر و با اهمیتتر جلوه دادن بعد رحمانیت دین به نسبت بقیه ابعاد آن دارند تا بتوانند دیگر ابعاد اسلام را از حافظه جامعه ایران بزدایند.
جمعبندی:
به کار بردن عبارت «اسلام رحمانی» لزوماً به داشتن معنی قرائت لیبرالی از اسلام نیست. اسلام ابعاد و وجوه گوناگونی دارد و همانگونه که برای نشان دادن بعد سیاسی اسلام از مفهوم «اسلام سیاسی» استفاده میشود، برای تبیین رحمانیت اسلام، میتوان از «اسلام رحمانی» نیز بهره برد. اما انحصار اسلام در رحمانیت آن و حذف دیگر وجوه دین است که فاصله گرفتن از واقعیت اسلام است.
قرائتهای اقتباسی از اسلامِ همخوان با مدرنیته در عرصههای سیاسی، اجتماعی که توسط برخی نظریهپردازان سیاستپیشه مسلمان مطرح میشود، افراد را ناچار از تحملِ مذهبی با شاخصهای لیبرالیسم مینمایاند و آن را تنها مسیر زندگی بهتر معرفی میکند. این تفکر که ریشه در گزینشگریهای کفار و منافقین در صدر اسلام دارد صرفاً به دنبال ارائه تفسیر و قرائتی مدرن از اسلام است که بتواند تمام نگرشهای نوین و مدرن را درون خود جای دهد و پذیرای هر تفکر و اندیشهای با تکیه بر اصل تساهل و تسامح باشد و این در راستای لیبرالیزه کردن دین اسلام شکل گرفته است.
ایدئولوژی لیبرالیسم مبتنی بر گفتمان اومانیسم، سبک زندگیای مبتنی بر لذت و منافع دنیوی را ارائه میدهد. هر چند این تفکر نمیگوید خدایی وجود ندارد اما خدایی که برای مسلمان لیبرال معرفی و جا انداخته شده است، خدایی فقط مهربان و کاملاً بیخیال است که اصولاً کاری ندارد چه کسی چه اتفاقی را رقم میزند، خدای لیبرالیسم، نه اقتصاد بلد است، نه سیاست میداند، نه پیامبری دارد و نه کسی را معصوم قرار داده است و انسان را در این جهان رها ساخته تا بتواند به هر آنچه میخواهد برسد و هر آنچه را که میخواهد انجام دهد. «اسلام رحمانی» فرزند همین لیبرالیسم است و بدان تهیسازی اسلام از معنا، هدف و مقصود اجتماعی خود است.