روزنامه کیهان **
پایان دور زدن قانون و مجلس/ محمدصادق فقفوری
سخنان قاطع و روشنگرانه رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای محترم مجلس خبرگان، اتمام حجتی بود بر لزوم بررسی و تصویب برجام در مجلس شورای اسلامی؛ ایشان به صراحت و با تأکید فرمودند «به مصلحت نیست مجلس در بررسی برجام کنار گذارده شود؛ درباره برجام نمایندگان مجلس باید تصمیم بگیرند».
از ابتدای اعلام پایان مذاکرات هستهای، دولتمردان محترم مدام در رابطه با کنار گذاردن مجلس از تصویب برجام سخن گفته و دائماً تکرار میکردند قرار نیست دولت برجام را در قالب لایحه به مجلس ارائه کند؛ تا آنجا که سخنگوی دولت چندی پیش در اظهاراتی توهینآمیز گفته بود «مجلس به یک گزارش در مورد توافق هستهای نیاز داشت که آن ارائه شد» و یا اینکه هم ایشان در برنامه زنده تلویزیونی، قانون اساسی ایران را شفاهاً تحریف و طی سخنانی بر خلاف واقع مدعی شد «موضوعی که در دستور کار شورای عالی امنیت ملی قرار بگیرد از دستور کار مجلس خارج میشود؛ لذا ارائه برجام به مجلس کاری بر خلاف قانون است!»، و در نمونهای دیگر، معاون محترم حقوقی رئیس جمهور گفته بود «اگر صحبت این بود که برجام باید توسط قانونگذاران تصویب شود، چرا پارلمانهای 1+5 دنبال تصویب این متن نیستند؟! برجام نباید در مجلس تصویب شود»! و سرانجام رئیس جمهور محترم در آخرین کنفرانس خبری خود و در پاسخ به سوال خبرنگار کیهان مبنی بر برنامه دولت جهت ارائه برجام به مجلس باز هم - انشاءالله که سهواً - با دستاویز قرار دادن تحریف قانون اساسی گفتند: «اصول 77 و 125 قانون اساسی میگوید وقتی توافقی را رئیس جمهور یا نمایندهاش امضا میکند برای تصویب به مجلس میفرستد. ما که چیزی را امضا نکردیم!».
نانوشته پیداست که به تصریح همین اصول قانون اساسی، امضای رئیس جمهور یا نماینده وی پای تعهدات بینالمللی «پس از تصویب معاهده در مجلس» است، نه اینکه اول رئیس جمهور یا نمایندهاش امضا کند و بعد از آن معاهده برای تصویب به مجلس فرستاده شود!
بگذریم از اینکه پیش از این در صفحه توئیتر منسوب به خانم ابتکار، معاون رئیس جمهور، تصویر امضاهای محمدجواد ظریف، عباس عراقچی و علیاکبر صالحی، پای برجام منتشر شده بود؛ و نهایتاً هم معلوم نشد که منظور رئیس جمهور محترم از امضا نکردن برجام دقیقاً چیست؟! اگرچه لزوم ارائه لایحه برجام به مجلس، منوط به امضای اعضای تیم مذاکرهکننده نبوده و نیست و برجام در هر حالتی برای لازمالاجرا شدن باید به مجلس رفته، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و فقط در صورت تصویب آن در مجلس و تأیید شورای نگهبان است که میتواند اجرایی شود.
از این اظهارنظرهای خلاف واقع و عجیب و نقضهای مکرر قانون اساسی که در این مدت به وفور از زبان دولتمردان محترم شنیده و در عملشان دیده شد بگذریم، سخنان حکیمانه رهبر معظم انقلاب راه را برای هرگونه شک و تردید در خصوص ضرورت ارائه برجام در قالب لایحه به مجلس بست. البته لزوم ارائه برجام به مجلس پیش از این نیز بارها توسط منتقدان دلسوز تذکر داده شده بود. کیهان نیز علاوه بر تیتر یکها و خبرهای متعدد، در همین ستون و با عناوین «این نیز گفتنی است»، «جای خالی حقوق در برجام»، «نقشه راهی که به چشم نیامده»، «کانال خرید یا دالان تحقیر»، «مسیر قانونی مسدود است»، «تنها گزینه پیش روی»، «اول حقوقدانها بخوانند»، «شانه به شانه نیست»، «مجلس منتظر نماند»، «اگر فتحالفتوح است چرا قانونی نشود» و ... با ارائه استدلالهای متقن حقوقی، تاکید کرده بود که برجام بایستی به مجلس رفته، بررسی شود و در صورت تصویب توسط شورای نگهبان تأیید شود، آنگاه لازمالاجرا خواهد شد، اما گفتن و نوشتن بدیهیات حقوقی افاقه نکرد و دولتمردان محترم همچنان بر طبل مخالفت با قانون اساسی میکوبیدند!
بیانات رهبر انقلاب راجع به ارائه برجام به مجلس، حجت را بر همگان، خصوصاً دولتمردان تمام کرد و اکنون دولت محترم بایستی با اجرای فوری خواست رهبر انقلاب مبنی بر ارائه برجام به مجلس، نگرانیهای به کرات ابراز شده را در این خصوص پایان دهد؛ در همین رابطه بیان چند نکته، ضروری به نظر میرسد.
1- در میان کسانی که عقیده داشتند برجام برای تصویب و لازمالاجرا شدن باید به مجلس برود، عدهای معتقد بودند بررسی مجلس بایستی پس از تأیید آن در کنگره آمریکا باشد، چرا که اگر ما به طور پیشینی برجام را در مجلس خودمان بررسی و آن را رد کنیم، ایران به عنوان برهم زننده توافق هستهای شناخته خواهد شد که به صواب نیست، لذا باید منتظر ماند و پس از اقدام کنگره آمریکا، برجام را در مجلس بررسی کرد! در رابطه با این به ظاهر استدلال ذکر چند نکته گفتنی است؛
اولاً، اینکه بررسی برجام در مجلس منوط به بررسی و تأیید آن در کنگره آمریکا شود، اقدامی انفعالی است و نباید سرنوشت کشور را به رفتار حریف گره زد.
بنابراین بهتر است فارغ از بازی حریف یا منازعات سیاسی احزاب آمریکایی، با در نظر گرفتن منافع و مصالح ملی، به بررسی برجام در مجلس بپردازیم. حال اگر در چنین شرایطی مجلس برجام را رد کند، اقتدار کشورمان را به رخ آنها کشیدهایم.
ثانیا؛ مگر قرار است ایران با میل و تصویب آمریکاییها از خطوط قرمز ترسیمشده نظام و عزت سی و هفتساله خود گذر کند؟! چه این متن در آمریکا تصویب بشود و چه نشود، قطعاً قرار نیست جمهوری اسلامی ایران مفاد غیرقابل جبران و خسارتآفرین برجام را اجرایی نماید، از این حیث هم مجلس ما نباید منتظر اقدام کنگره و دولت آمریکا بماند.
2- اگرچه مطابق متن برجام، روز جمعبندی (Finalisation Day)، 23 تیر ماه 94 و روز پذیرش (Adoption Day) 90 روز پس از تصویب قطعنامه 2231 در شورای امنیت است، و طبیعتا پس از این دو روز، باید روز اجرا به صورت همزمان فرا برسد، اما واقعیت تلخ این است که پیش از رسیدن روز اجرا، ایران باید تعهدات عمده خود را اجرا کند، بیآنکه طرف مقابل کوچکترین اقدامی در رابطه با تعهدات حداقلیاش انجام دهد! به بیان دیگر، در حالی که آمریکاییها در حال برگزاری یک رقابت سیاسی در کشورشان هستند و هیچ اقدامی برای اجرای برجام انجام ندادهاند، مطابق زمانگذاریهای برجام، ایران باید دهها تعهد بسیار سنگین نظیر تخریب رآکتور آب سنگین اراک، نابودی زنجیره سوخت رآکتور، نابودی ذخیره آب سنگین، تعطیلی فردو و تخریب زیرساختهای آن، تخریب زیرساختهای نطنز، محدودیت شدید تحقیق و توسعه سانتریفیوژها، پذیرش نظارتها و بازرسیهای خارج از عرف آژانس و ... را اجرایی کند به امید آنکه به روز اجرای 5+1 برسد! اجرای همه این تعهدات شرمآور در حالی است که هنوز برجام در هیچ نهادی در ایران تصویب و حتی بررسی دقیق هم نشده است! با این همه آیا باز هم باید منتظر ماند تا نتیجه از قبل مشخص بررسی برجام در آمریکا را دید و آن را بدون تصویب در نهادهای قانونی کشورمان اجرا کرد؟!
در چنین شرایطی و در هنگامی که بیم آن میرود که برجام در کشورمان بدون تصویب در هیچ نهادی گامهای اجرایی تعهدات را طی کند، (آن هم سنگینترین تعهداتی که غالباً برگشتپذیر هم نیستند) برای جلوگیری از استمرار نقض قانون اساسی، جامه عمل پوشاندن به بیانات صریح رهبر انقلاب، حفظ عزت ایرانیان و جلوگیری از تکمیل شدن کلاهبرداریهای طرف غربی، تنها یک راه باقی مانده و آن ورود فوری مجلس به قضیه و توقف بیدرنگ اجرای برجام در ایران است.
3- این که نمایندگان ملت از بررسی و تصویب موضوع بسیار مهم برجام کنار گذارده شوند، نه تنها توهین به ملت ایران است، بلکه این موضوع را هم به اذهان متبادر میکند که دولت محترم بنا دارد تعهدات برگشتناپذیر و سنگین برجام را اجرا نماید، بیآنکه در اجرای آن خطوط قرمز نظام و عزت ملت ایران را حفظ نماید، چه اگر غیر از این است، پس چرا برجام برای بررسی به نمایندگان ملت ارائه نمیشود؟
ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که با وجود تشکیل کمیسیون ویژه برجام در مجلس، از آنجا که برجام نه در قالب لایحه و نه به صورت طرح به این کمیسیون ارائه نشده است، اقدامات کمیسیون ویژه فعلاً به منزله نظری مشورتی و بدون ضمانت اجرا است.
اگرچه مجلس شورای اسلامی در چنین شرایط حساسی خود را تعطیل کرده است، اما پس از تأکید رهبر انقلاب مبنی بر ورود مجلس به قضیه هستهای، لازم است پیش از موعد مقرر بازگشایی شده و با قید فوریت بررسی برجام را در دستور کار قرار دهد تنها در این صورت است که نمایندگان به مهمترین رسالت و تکلیف قانونی خود عمل کرده و میتوانند با روسپیدی در پیشگاه خداوند حاضر شوند. قطعا این آزمونی مهم و سرنوشتساز برای کسانی است که با قصد خدمت به ملت به خانه ملت رفتهاند.
*************************************
روزنامه قدس ***
درنگی درباره ادبیات سیاسی آمریکا در دوره پساتوافق؛ از «تصمیم سخت» تا «کار متفاوت»/ بهروز فرهمند
هر چند کشتیبان انقلاب با تیزبینی شگرف، بر روی «کلید واژه»ها و دستورکار آمریکا در دوره «پساتوافق» انگشت میگذارند و زوایای دسیسهها را میگشایند، ...
اما اطمینان به راهبری و هدایت هوشمندانه ایشان، سبب نمیشود تا تحلیلگران و ناظران پیرامون ماجرا درنگ نکنند.
یکی از این کلید واژهها که رهبر انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری درباره آن سخن گفتند، «کار متفاوت» است. به بیان روشنتر، مقامات آمریکایی میگویند؛ انتظار داریم، مسؤولان و دولت ایران «کاری متفاوت» انجام دهند. در این میان، کیست که نداند، وقتی آمریکاییها میگویند؛ انتظار «کار متفاوت» از ایرانیها دارند، مرادشان چیست؟ در یک نگاه، به نظر میرسد، انتظار «کار متفاوت» داشتن، کلید واژهای در ادبیات سیاسی مقامات آمریکایی نسبت به جمهوری اسلامی، برای دوره پساتوافق باشد.
پیش از این و در جریان گفت و گوهای هستهای، آمریکاییها بر روی کلید واژه دیگری پافشاری میکردند؛ «تصمیم سخت»... که در چارچوب گزارهی «ایرانیها باید تصمیم سخت بگیرند، جلوه نمایی میکرد». این که چرا مقامات آمریکایی از ادبیات الزام به «تصمیم سخت گرفتن» به ادبیات انتظار «متفاوت بودن» رسیدهاند، هر چند در جای خودش میتوان دربارهاش درنگ کرد و اندیشید، اما انگیزه پرداختن به آن در این مجال نیست. اما شاید یادآوری یک نکته در این باره خالی از لطف نباشد که ادبیات «ایرانیها باید تصمیم سخت بگیرند»، بیشتر از جنس «مهار» و «تهدید» است و ادبیات «انتظار داریم ایرانیها کار متفاوت انجام دهند»، رویکرد «تطمیع» و «نفوذ» حریف را مینمایاند.
اکنون میتوان به سر وقت پرسش دیگری رفت و بدون پرده پوشی پرسید: در عرصه تحولات میدانی، چه رخ داده که آمریکاییها نسخه «متفاوت بودن» را روی میز ایران میگذارند؟ ساده اندیشی است اگر گمان کنیم، وقتی آمریکا از «کار متفاوت» درخصوص جمهوری اسلامی سخن میگوید، به چیزی کمتر از پا پس کشیدن از ستیز با استکبار و دست برداشتن از محور مقاومت اسلامی، رضایت میدهد.
نیز خام اندیشی است، اگر گمان کنیم، تصمیمسازان نظام سیاسی ایالات متحده چنان نسبت به واقعیتهای انقلاب اسلامی ایران ناآگاه هستند که نمیدانند، اگر حمایت از ستمدیدگان و استکبارستیزی از ماهیت انقلاب اسلامی ستانده شود، جز یک نام- برای تماشا در موزه انقلابهای دنیا- چیز دیگر برجا نمیماند.
با این وجود، پس چرا به صراحت میگویند، انتظار دارند ایرانیها «کار متفاوت» انجام دهند؟
آیا سیاستمداران آمریکایی در زمره آدمهای خیلی خوش بین و رؤیاپرداز تشریف دارند؟ یا این که جزو موجودات دوپایی هستند که گمان میکنند، «با حلوا حلوا گفتن، دهانشان شیرین میشود»؟!
اگر پاسخ هر دو پرسش را نیز «نه» بدانیم، اکنون میتوان همان پرسش نخستین را با صراحت بیشتر بر زبان آورد و پرسید: چه میشود که حریف بر دشمن سرسخت خودش به طمع میافتد و فراتر از آن، جرأت «به طمع افتادن» را نه تنها پنهان نمیکند، بلکه آن را با صدای رسا فریاد میکند؟
این پرسش، هر چند کلیدیترین پرسشی است که در این بحث مطرح میشود و بیشک باید دربارهاش بسیار اندیشید اما پاسخ یا پاسخهای آن را نیز به مجال دیگر وامیگذاریم و در پایان، همه ماجرا را از زاویه دیگر مینگریم. یک ضرب المثل پارسی است که میگوید، «در مَثَل که مناقشه نیست»!
اکنون و در مقام مثال، نمیشود آیا فرض کرد که برای یک بار هم که شده، ایرانیها در پشت میز مذاکره یا در پیغام پسغامهایی که فرستاده و پس فرستاده میشود، به مقامات آمریکایی بگویند؛ اکنون چشم امید(!) ما به شماست که «کار متفاوت» را انجام دهید. به بیان دیگر، اگر آمریکا چنان جرأت و جسارت پیدا کرده که آشکارا از ایران بخواهد، پیوند برادری با حزبا... لبنان را بگسلد، چرا ایرانیها از واشنگتن نخواهند، دست حمایتش را از پشت سر رژیم جعلی عبری بردارد و بگذارد تا منطقه، روی خوش و آرامش را به خود ببیند.
اگر این خواسته و سخن، اکنون طنز یا باورنکردنی به ذهن میرسد، پس چرا پیشنهاد مشابه که برای ایران و بسیار هم جدی بر زبان حریف رانده میشود، نباید اسباب طعنه و تمسخر باشد؟
به نظر میرسد، همه داستان در فهم همین «واقعیت» نهفته است، و نه بیش!
************************************
روزنامه جمهوری اسلامی ****
ضرورت ائتلاف واقعی برای مقابله با تروریسم
بسمالله الرحمن الرحیم
رئیس جمهور روسیه خواستار تشکیل ائتلافی جهانی علیه افراطگرایی و تروریسم شد. پوتین گفت لازم است به معنای واقعی نوعی ائتلاف جهانی برای جنگ با تروریسم و افراطگرایی تشکیل شود و ما این ایده را با آمریکا و چند کشور دیگر مطرح کردهایم.
دولتمردان روس هفته پیش نیز تاکید کرده بودند به ائتلاف ضد داعش به رهبری آمریکا نخواهند پیوست چرا که این ائتلاف مورد تایید شورای امنیت سازمان ملل نبود.
انتقاد از ائتلاف بینالمللی برضد داعش به رهبری آمریکا، به دولت روسیه محدود نبوده و کانادا نیز اعلام کرد تشکیل ائتلاف ضد داعش هیچ خاصیتی نداشته است. نخستوزیر کانادا طی هفته جاری تاکید کرد ائتلاف ضد داعش در سوریه و عراق نتیجه ملموس و رضایت بخشی نداشته است. تازهترین نظرسنجی در کانادا حاکی است که اکثریت مردم خواهان خارج کردن نیروهای کانادایی از ائتلاف تحت رهبری آمریکا هستند.
واقعیت این است که تشکیلاتی را که آمریکا در مرداد ماه سال گذشته تحت عنوان «ائتلاف ضد داعش» تشکیل داد یک تشکیلات جهتدار و با انگیزه سیاسی بود.این ائتلاف برخلاف آنچه در ابتدای تشکیل ادعا شد هرگز در جنگ با تروریستها صادق و جدی نبوده است و پس از گذشت یکسال از تشکیل آن، دروغ و نمایشی بودن این ائتلاف روشن شده است و بسیاری از ناظران به شکست این ائتلاف تاکید میکنند.
اساساً، داعش و سایر گروههای تروریستی که امروزه در خاورمیانه و به خصوص در عراق و سوریه فعالند، گروههایی هستند که توسط غرب و متحدین منطقهای آنها به وجود آمدهاند و تا این اواخر نیز، این کشورها بدون پردهپوشی از آنها حمایت و آنها را تقویت میکردند. درباره هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا در کتاب خود تحت عنوان «گزینههای دشوار» اعتراف میکند: من به 112 کشور جهان سفر کرده بودم و در آن سفرها این توافق با بعضی از دوستان صورت گرفت که به محض اعلام تاسیس داعش، این گروه به رسمیت شناخته شود. کلینتون توضیح میدهد: توافق شده بود دولت اسلامی (داعش) در روز 14 تیر 1392 اعلام شود و ما منتظر اعلام تاسیس آن بودیم تا ما، اروپا و متحدینمان آن را به رسمیت بشناسیم».
خرداد ماه گذشته که تروریستهای داعش توانستند تحت حمایتهای خارجی و خیانت برخی جریانها شهر موصول عراق، دومین شهر این کشور را به اشغال در آورد، آمریکا و دنبالهروهایش اقدامی صورت ندادند و با سکوت خود، تروریستها را تشویق کردند به تجاوزات و جنایات خود ادامه دهند.
نزدیک شدن تروریستهای تکفیری به منطقه نفت خیز اربیل و سپس کردستان عراق از یکسو و ارتکاب جنایات تکان دهنده که نفرت جهانیان را برانگیخت، از سوی دیگر، سبب شد تا حامیان تروریستها در تاکتیک و نحوه برخورد خود تجدیدنظر کنند و به عبارت دیگر، اهداف خود را با شیوه جدیدی دنبال نمایند. در مرداد سال گذشته، آمریکا اعلام کرد ائتلافی را به همراه 60 کشور دیگر برای جنگ با داعش ترتیب داده است. طولی نکشید که 20 کشور از این 60 کشور با روشنتر شدن اهداف مورد نظر آمریکا، پای خود را پس کشیدند و تا به امروز، همچنان شاهد خروج تدریجی کشورها از این ائتلاف هستیم.
این ائتلاف مدعی است در طول سال گذشته حدود 5800 حمله هوائی علیه داعش و دیگر گروههای افراطی در عراق و سوریه صورت داده است ولی در عمل آنچه مشاهده شده افزایش تعداد تروریستهاست و نشانهای از اضمحلال آنها وجود ندارد.
اساساً ائتلافی که در آن کشورهایی مانند عربستان، قطر و ترکیه حضور دارند زیر سئوال است زیرا این کشورها عامل، بانی و حامی تروریستهایی امثال داعش هستند و اگر حمایتهای همه جانبه این کشورها و کمک رسانی مالی، ارسال تجهیزات و اعزام نیرو از طریق این کشورها نبود، گروههای تروریستی امکان بقا نداشتند و از بین میرفتند و اساساً نیازی به تشکیل ائتلاف و این گونه اقدامات نبود.
واقعیت این است که آمریکا از قدرت گرفتن و فعالیت گروههای تکفیری – تروریستی در منطقه سود میبرد و به همین دلیل، هرگونه ادعای دولتمردان آمریکائی در جنگ با داعش، یک ژست سیاسی و دروغین است.
داعش و گروههای تکفیری خدمات بزرگی به اهداف منطقهای آمریکا کردهاند و فضای امنی را برای امکان بقای رژیم صهیونیستی پدید آوردهاند. گروههای تکفیری از یکسو با اقدامات خود وجهه مخدوشی را از دین اسلام به جهان معرفی کردهاند و از جانب دیگر، رژیم صهیونیستی را به عنوان دشمن اصلی مسلمانان، از کانون توجه جهان اسلام خارج ساختهاند.
با توجه به این موارد، سادهاندیشی است که تصور شود آمریکا بخواهد این موقعیت را برهم بزند و این امتیاز و فرصت را از دست بدهد.
در این میان ننگ خیانت و رسوایی بر پیشانی سران کشورهایی همچون عربستان، قطرو ترکیه خواهد ماند که به عنوان متولیان کشورهای اسلامی در این بازی ضد اسلامی شرکت دارند و علیه منافع امت اسلامی گام بر میدارند.
تروریسم تکفیری یک پدیده منحوس و بسیار خطرناک، نه تنها برای کشورهای منطقه، بلکه برای کل جهان است و ریشهکن ساختن آن قطعاً نیازمند تشکیل یک ائتلاف بینالمللی و البته واقعی است تا در برابر آن بایستد و در آن صورت است که میتوان امیدوار بود پدیده شوم تروریسم تکفیری ریشهکن شود.
*************************************
روزنامه خراسان ***
تلاش براي احياي روابط رياض- واشنگتن/دکتر عليرضا رضاخواه
ملک سلمان پادشاه 79 ساله سعودي براي نخستين بار از زمان به قدرت رسيدن در سفري رسمي و با لشکري از خدم و حشم به واشنگتن رفت. هتل222 تخته فور سيزنز جورج تاون اين روزها ديگر اتاق خالي نداشت. ايران، سوريه، يمن و قراردادهاي تسليحاتي دلايل سفر پادشاه تازه کار عربستان در سفر به واشنگتن را شکل ميدهند. با اين حال تحليل گران بعيد ميدانند که چنين ديدارهايي بتواند روابط شکننده رياض - واشنگتن را بهبود ببخشد. روابط عربستان و آمريکا در طول نزديک به هفت دهه، نه بر مبناي ارزشهاي مشترک که بر اساس نيازهاي مشترک تعريف و عملياتي شده و به حيات خود ادامه داده است. شالوده اين دو سازه متفاوت را معادله «نفت ـ امنيت» شکل داده و با افت و خيزهاي فراوان، تبديل به شبکه درهم تنيدهاي از روابط سياسي، اقتصادي، نظامي و امنيتي شده است. شايد در سال 1945، فرانکلين روزولت و عبدالعزيز بن سعود سوار بر عرشه کشتي، در اين انديشه نبودند که اين روابط روزي به ديدار باراک اوباما و ملک سلمان هم قد دهد. اما با تمام فراز و فرودهاي روابط دوجانبه در عرصه منطقهاي و بينالمللي، اين رابطه همچنان به قوت خود باقي است.
کشتي سواري روزولت با عبدالعزيز
چهاردهم فوريه2015 هفتادمين سالروز آغاز اتحاد آمريکا با پادشاهي عربستان سعودي بود. چهاردهم فوريه 1945 فرانکلين روزولت، رئيس جمهوري وقت آمريکا با ملک عبدالعزيز بن عبدالرحمن آل سعود در مصر ملاقات کرد. دو رهبر شراکتي را پايه نهادند که علي رغم مشکلات عديده و سخت، هفتاد سال است دوام يافته است. اين اتحاد با آينده متلاطمي مواجه است. ملاقات روزولت و ملک عبدالعزيز به دلايل امنيتي مخفي نگاه داشته شد.
تنها چند نفري از هر يک از طرفين از آن خبر داشتند. همزمان با نزديک شدن به آخرين روزهاي جنگ جهاني دوم، فرانکلين روزولت و ابن سعود بر عرشه ناو «يو اس اس کوئينسي» که درتنگه کانال سوئز لنگر انداخته بود ملاقات کردند. روزولت از کنفرانس يالتا و ديدار با جوزف استالين، رهبر شوروي و وينستون چرچيل، نخست وزير بريتانيا باز ميگشت. وضع سلامتي روزولت خوب نبود و تنها چند هفته از عمرش باقي مانده بود. ابن سعود همراه با خيل محافظان، آشپزها، نوکرها و ستاره شناس و فالگير و خدمه و نديمان و چند راس گوسفند با يک ناو جنگي آمريکايي ديگر به نام «يو اس اس- مورفي» از جده آمده بود. پادشاه از اين که مجبور شده بود همسرانش را در جده باقي بگذارد، خرسند نبود.
غير از سفري کوتاه به بصره در عراق، اين اولين سفر او به خارج از شبه جزيره عربستان بود. رهبران آمريکا و عربستان سعودي توافق کردند تا براي ثبات در خاورميانه پس از جنگ همکاري کنند. آمريکا امنيت عربستان را تامين ميکرد و سعوديها در عوض به آمريکا اجازه دسترسي به چاههاي نفت را ميدادند. آمريکا براي فعاليت در خاورميانه به پايگاه هوايي ظهران احتياج داشت. شرکتهاي نفتي آمريکا فعاليت در عربستان را آغاز کرده بودند. دو هفته بعد، عربستان سعودي عليه آلمان نازي و امپراتوري ژاپن اعلان جنگ و کرسي خود در سازمان ملل متحد را حفظ کرد. چرچيل به محض مطلع شدن از ديدار فوق، بر ملاقات با ابن سعود اصرار ورزيد. در ناهار کاري ميان چرچيل و ابن سعود، چرچيل سيگار دود کرد و شامپاين نوشيد که طرف سعودي اين را توهين قلمداد کرد.
فرانکلين روزولت در ديدار قبلي، در زمان استراحت بين ملاقات، سيگارش را به تنهايي کشيده بود. ملاقات در ناو کوئينسي به دقت برنامه ريزي شده بود. شاهزاده فيصل، فرزند ابن سعود و پادشاه آينده سعودي، در نوامبر 1943 براي ترتيب دادن مقدمات دوستي به آمريکا سفر کرده بود. فيصل در اين سفر و براي ديدار با روزولت و مقامات ارشد اجرايي و قضايي آمريکا در قصر بلير-ميهمانخانه رسمي رياست جمهوري آمريکا واقع در مجاورت کاخ سفيد - اقامت داشت. فيصل ۳۶ سال بيشتر نداشت، اما او از سال 1919 هنگامي که در 12 سالگي براي مذاکره درباره آينده منطقه پس از جنگ جهاني اول به لندن رفته بود، به عنوان ديپلمات ارشد پدرش منصوب شده بود. او پس از واشنگتن و قبل از پرواز به لندن از تگزاس، نيومکزيکو، آريزونا، کاليفرنيا، کلرادو، ميشيگان، نيويورک، نيوجرسي و مريلند ديدار کرد. حين همين سفر بود که طرح پايگاه هوايي ظهران مورد توافق قرار گرفت و آمريکا کمک رساني نظامي به عربستان سعودي را آغاز کرد. از سال 1945 به بعد، همه روساي جمهوري آمريکا و پادشاهان سعودي بر اين که شراکت واشنگتن و رياض از عرشه کوئينسي آغاز شد، صحه گذاشته اند. هرچند سايه نفت و امنيت همواره بر روابط رياض- واشنگتن سنگيني ميکرده است با اين حال هفت دهه روابط دو کشور فراز و فرودهاي زيادي به دنبال داشته است.
فرازها
در طول هفت دهه اخير و به ويژه بعد از دهه 1970، براي آمريکاييها تضمين بيضرر و ثبات در انتقال انرژي از خليج فارس و به طور کلي امنيت انرژي در سطح جهان و همچنين نقشي که عربستان در متعادل کردن پديدههاي انقلابي و ضد وضع موجود دارد، مهم و مورد تاکيد بوده است و در مقابل هم براي سعوديها پذيرش نقش منطقهاي عربستان و تبديل شدن به يک شريک استراتژيک از اهميت بسيار زيادي برخوردار بوده است.
در مجراي چنين نقشي، آمريکا موفق شده است تا ضمن بهره مندي از نفت عربستان که در طول اين سالها با نوساناتي رقمي معادل 1 تا 2 ميليون بشکه در روز بوده، استراتژي امنيت ملي خود را در خاورميانه به خوبي تعريف و با توجه به نفوذ عربستان در جهان عرب و به ويژه در شوراي همکاري خليج فارس، زمينهها براي بسط نفوذ خود در ساختار امنيت خليج فارس را تضمين کند. در مقابل عربستان هم موفق شده است تا نيازهاي نظامي ـ تسليحاتي خود را تأمين و نگرانيهاي امنيتي خود را رفع کند. به نظر ميرسد که اين معادله همچنان مورد تاکيد دو دولت قرار بگيرد و شاهد استمرار آن باشيم.
فرودها
اما در مقابل اين رابطه، همواره فرودهايي داشته است که در مقطع کنوني و در دوراني که ملک سلمان به عنوان هفتمين پادشاه عربستان بر تخت پادشاهي تکيه زده است، مطرح است. ظهور نفت و گاز شيل در معادله نفت ـ امنيت، جولان داعش و ائتلاف عليه آن، توافق هستهاي ايران، زمزمههاي تغيير استراتژي آمريکا از خليج فارس به شرق آسيا و همچنين نگراني سعوديها در مورد عدم قاطعيت آمريکاييها در برخورد با تحولات جهان عرب، از عمده مسائل مهمي است که بر روابط دو کشور سايه افکنده است.
البته چالش ميان رياض و واشنگتن محدود به منطق رئاليسم و منافع ملي نيست. بسياري از تحليلگران سياسي از منظر ارزشي نيز درباره خرد پشت شراکت ميان عربستان و آمريکا ابراز ترديد کرده اند. نشريه اکونوميست اين شراکت را «پيماني نامقدس» خواند و نوشت: «روابط غرب با آل سعود بايد تغيير کند.» اکونوميست ميگويد «وهابيت آب به آسياب افراطيهاي ضدغرب ميريزد" نشنال اينترست در اين رابطه مينويسد " کسي شک ندارد که ايالات متحده و عربستان منافع مشترکي در زمينه تجارت نفت و دشمن مشترکي همچون اسامه بن لادن داشته اند. در واقع عربستان براي بقا نياز به فروش نفت و دريافت پول آن از دوست و دشمن دارد. وقتي هم که سلطنت در معرض خطر قرار بگيرد آنها بدون توجه به خارج با تهديدات برخورد ميکنند. وقتي صحبت از ارزشها ميشود، رياض يک شرمندگي بزرگ براي ايالات متحده است. به طور کلي عربستان کشور ديکتاتوري است که رژيم سلطنتي آن مردم را غارت ميکند، با مخالفان سياسي با سبعيت برخورد ميکند و حتي به صدور ظلم و ستم به طور مثال به بحرين هم دست ميزند. زمان آن فرا رسيده که به رياض پيام بدهيم اين رابطه به پايان رسيده است. " توماس فريدمن تحليل گر نيويورک تايمز نيز در يادداشت اخير خود تصريح ميکند: "هيچ چيز به اندازه ميلياردها دلاري که حکومت عربستان از سال 1970 در جهان عرب و اسلام سرمايه گذاري کرده است تا کثرت گرايي- صوفي گرايي، سني و شيعه ميانه رو- را از اين مناطق ريشه کن کند و به جاي آنها سلفي گرايي وهابي خشکه مقدس ضد مدرن، ضد زن و ضد غرب و کثرت گرايي را توسط نهادهاي ديني سعودي تبليغ کند، براي ثبات و مدرنيزاسيون مخرب تر نبوده است. اينکه هزاران سعودي عضو داعش شدهاند يا کمکهاي نهادهاي خيريه کشورهاي حوزه خليج فارس به جيب داعش ميرود بيدليل نيست. همه اين گروههاي افراطي جهادي – القاعده، داعش و جبهه النصره - اخلاف ايدئولوژيک وهابيت هستند. عربستان اين افکار را در مدارس و مساجد به مردم تزريق ميکند، از مراکش تا پاکستان و اندونزي. ما آمريکاييها هرگز به آنها چيزي نگفتيم زيرا ما معتاد نفت آنها بوديم و يک معتاد ساقي خود را لو نميدهد."
آبستن تلاطمات
در رابطه با فرجام ائتلاف واشنگتن و رياض تفسيرهاي مختلفي وجود دارد، برخي از تحليلگران سياسي معتقدندکه علي رغم چالشهاي موجود اصل روابط عربستان و آمريکا در دوران ملک سلمان و در سالهاي آينده همچنان به قوت خود باقي بماند اين در حالي است که برخي ديگر از اجتناب ناپذير بودن تغيير ماهيت روابط دو کشور ميگويند. بروس ريدل تحليلگر انديشکده بروکينگز در اين رابطه مينويسد: " ملاقات 70 سال پيش کوئينسي، مشکلات بنيادين را نشان داد. عربستان سعودي و ايالات متحده آمريکا ارزشهاي مشترک اندکي دارند. عربستان پادشاهي مطلقه موروثي است، آمريکا در مقابل يک دموکراسي است. در نبود ارزشهاي مشترک، اين اتحاد همواره با تهديدهاي مشترک و دشمنان مشترک تعريف شده است. شراکت سعودي-آمريکا در حال ورود به دوران انتقال است چرا که هر دو طرف در حال بازنگري اولويت هايشان هستند. پيش بيني ميشود که سالهاي پيش رو، بيش از آنچه که فرانکلين روزولت و ابن سعود ميخواستند، آبستن تلاطمات باشد."
************************************
روزنامه ایران******
مسیرِ دوستی 160 ساله/ هاینتس فیشر
بنا به دعوت رسمی ریاست محترم جمهوری، جناب آقای دکتر حسن روحانی، از تاریخ 16 تا 18 شهریور 1394 به همراه هیأتی بلند پایه متشکل از مسئولان حوزههای اقتصاد، علوم و فرهنگ اتریش به ایران سفر خواهم کرد. از این دعوت بسیار خوشحال شدم. این دومین سفر من به ایران خواهد بود. نخستین سفر به ایران در سال 2000 میلادی (1379 خورشیدی) و به عنوان رئیس شورای ملی (مجلس) اتریش انجام شد. تاریخ روابط نزدیک دو کشور اتریش و ایران به بیش از 160 سال پیش بازمی گردد. در آن زمان استادان دانشگاههای اتریش در رشتههای پزشکی و معدن به دعوت نخستوزیر وقت که امروزه نیز از وی بسیار به نیکی یاد میشود یعنی امیر کبیر به ایران دعوت شدند. این استادان در تأسیس نخستین مرکز علمی در تهران یعنی دارالفنون کمک کردند. اتریش در سال 1872 (1251) نخستین نمایندگی خود را در تهران تأسیس کرد و ایران نیز شش سال بعد از آن به تأسیس نمایندگی در وین اقدام کرد. امروزه پزشکان ایرانی الاصل زیادی در اتریش مشغول طبابت هستند. این پزشکان از جایگاه والایی در جامعه اتریش برخوردار بوده و نقش بسزایی در سیستم سلامت اتریش ایفا میکنند. از دهه 60 میلادی تاکنون سالانه بیش از 1000 دانشجوی ایرانی در دانشگاههای اتریش مشغول به تحصیل بوده و در حال حاضر نیز نزدیک به 1500 دانشجوی ایرانی در اتریش مشغول به تحصیل هستند. مشخصه بارز دانشجویان ایرانی، سختکوشی بسیار و هدفمندی آنهاست.
میزبانی گفتوگوهای گروه «E3+3» و ایران در وین برای اتریش ارزشمند بود. بنده از خاتمه مثبت مذاکرات و توافق بر سر برنامه جامع اقدام مشترک «برجام» استقبال میکنم. یک بار دیگر نیز اثبات شد که با ممارست، مثبت اندیشی و اراده برای توافق در چارچوب دیپلماسی، دستیابی به نتیجه مطلوب در مذاکرات امکان پذیر است. امیدوارم نقشه راه پیشبینی شده در ادامه توسط تمامی طرفین و در تمامی ابعاد رعایت شود.
تلاش همگی ما باید برای ایجاد منطقهای عاری از سلاحهای کشتار جمعی در منطقه خاورمیانه و خاور نزدیک باشد. اتریش تلاشهای بینالمللی در راستای این هدف را تقویت خواهد کرد. ایران به اتفاق 113 کشور دیگر ابتکار «تعهد بشر دوستانه» (Humanitarian Pledge) اتریش را که نسبت به پیامدهای انسانی فاجعه بار سلاحهای هستهای هشدار میدهد و هدف آن تقبیح کردن، طرد و از بین بردن این گونه سلاحها است، مورد حمایت قرار داد. جای امیدواری است که پس از پایان مثبت گفتوگوهای هستهای، راه حلی برای درگیریهای خونین سوریه، عراق و یمن نیز یافت شود. ایران به عنوان قدرت برتر منطقهای میتواند برای دستیابی به این مهم نقش بسزایی ایفا کند. آثار میراث فرهنگی و همچنین قدمت تاریخ و تمدن ایران، برای بسیاری از مردم اتریش جذابیت فراوانی دارد. انتظار میرود تعداد سفرهای گردشگران اتریشی به ایران در سالهای آینده به صورت قابل ملاحظهای افزایش یابد. صنعت گردشگری و مدارس عالی گردشگری اتریش آمادگی دارند دانش این بخش را در اختیار ایران قرار دهند.
ایران برای سالیان زیادی دومین شریک تجاری اتریش در خارج از مرزهای اروپا به حساب میآمد. ایران، کشوری غنی از نظر منابع طبیعی و دارای جمعیتی بسیار تحصیل کرده است و هزاران سال است که این کشور، محل تلاقی مسیرهای تجاری مهم محسوب میشود. در کنفرانس اقتصادی «ایران و اتحادیه اروپا، تجارت و سرمایه گذاری» که در روزهای اول و دوم مرداد 1394 توسط ایران در وین برگزار شد، راههای سرمایهگذاری جالب توجهی معرفی شدند. در مقدمه سفر من نمایندگان وزارتخانههای ایران و اتریش در تهران راههای همکاری آتی را مورد ارزیابی قرار دادند و اکنون نقشه راهی تهیه خواهد شد که بر اساس آن مقاصد مشترک را در بخشهای انرژی، فناوری، محیط زیست، گردشگری، زیر ساختها، حمل و نقل، جنگلداری و محافظت در برابر بلایا، اجرایی نماییم. شرکتهای اتریشی علاقه فراوانی دارند تا با مشارکت شرکتهای ایرانی بتوانند از ظرفیت بزرگ بازار ایران بهره مند شوند.
یقین دارم سفر من به ایران دو ملت را بیش از پیش به یکدیگر نزدیک خواهد کرد و از هماکنون بسیار مشتاق انجام این سفر هستم.
************************************
روزنامه جام جم**
مسائل پس از برجام و بیم اخلال در نظام محاسباتی / دکتر یدالله جوانی
بیانات مهم رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری پیرامون برنامه جامع اقدام مشترک، با توجه به بیانات پیشین ایشان نسبت به دشمنی آمریکا نسبت به نظام جمهوری اسلامی، ناشی از دو اتفاق قابل تأمل در فضای بهوجود آمده پس از مذاکرات هستهای بود.
دلیل اول اینکه پس از برجام، عدهای در داخل کشور دچار اشتباه محاسباتی شده ، این توافق را مقدمهای برای عادیسازی روابط با واشنگتن و همکاریهای دیگر عنوان کردند. آنها گویی نسبت به مواضع مقامات آمریکایی بیتوجه بودند که اعلام میکردند میخواهند از این توافق بهعنوان پوششی برای نفوذ و تغییر در ایران استفاده کنند.
دلیل دوم هم اظهارات آمریکاییها در راستای استراتژی نفوذ بود که باعث شد تا رهبری نسبت به نقض توافق و اهداف پیدا و پنهان آمریکا پس از برجام، هشدار دهند. گرچه عدهای میپندارند که همکاری با واشنگتن میتواند به پیشرفت کشورمان منجر شده و برای همین سخن از گشایش دفتر حفاظت منافع آمریکا در تهران به میان میآورند، اما همانطور که رهبر انقلاب پیش از این نیز تاکید کردهاند، واشنگتن بهدنبال پیادهسازی همان مدل تغییر و استحاله شوروی در داخل کشور است و برای همین هم پس از برجام برای تقویت پایگاه اجتماعی طیف غربگرا در داخل کشورمان تلاش میکند. در دوره اصلاحات هم شاهد بودیم که همین تلاشها زمینه را برای چرخش فکری و سیاسی برخی افراد فراهم کرد که نتیجه آن، شکلگیری فتنه 88 و اتفاقات ناشی از آن بود.
رهبر معظم انقلاب در این بیانات اخیرشان همچنین بر نقش مجلس و نمایندگان برای بررسی قانونی برجام تاکید کردند تا نهادی که به تعبیر امام خمینی(ره) در رأس امور است، از روند بررسی جمعبندی مذاکرات، کنار گذاشته نشود. اگر این تاکید ایشان را در کنار هشدارهایی که پیرامون مسائل پس از برجام دادند قرار دهیم، خواهیم دید که رهبر معظم انقلاب با بازخوانی بیانات گذشتهشان پیرامون دشمنی آمریکا، بار دیگر مردم، نخبگان و نمایندگان را نسبت به توطئههای واشنگتن حساس کردند تا در صحنه پیچیده سیاسی امروز، به تعبیر ایشان، اخلال در نظام محاسباتی در کشور بهوجود نیاید و این همان نکتهای است که رسانهها نیز با آگاهسازی مخاطبان خود، میبایست هوشمندی خود را نسبت به آن حفظ کنند.
***********************************
روزنامه وطن امروز**
درباره لزوم نظارت مجلس بر «برجام»/دکتر جواد حقگو
رهبر حکیم انقلاب در دیدار اخیرشان با رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری(1) مسائل مهمی را در رابطه با برجام(2) مطرح فرمودند. در این میان توجه ویژه ایشان به موضوع لزوم نظارت مجلس بر برجام با توجه به اختلافنظرهای گوناگون مطرح شده در روزهای پس از توافق از اهمیت ویژهای برخوردار است. معظمله در این رابطه فرمودند:
«.... یک بحثی که امروز وجود دارد بحث مجلس است؛ .... به نظر ما مصلحت نیست ما مجلس را از این قضیه برکنار بداریم؛ چون قضیهای است که بالاخره 2 سال است کشور بهطور کلی متوجه به آن است و حالا هم به یک نتایجی رسیده؛ [پس] باید مجلس وارد بشود. حالا مجلس چه بکند؟ بنده هیچ توصیهای ندارم به مجلس شورای اسلامی که با این چه جوری عمل بکند».
همانگونه که پیداست، 2 موضوع «مصلحت نبودن کنار گذاردن مجلس در موضوعی که 2 سال است کشور با آن درگیر است» و نیز «عدم موضعگیری صریح در رابطه با نحوه نظارت مجلس» محورهای اساسی بیانات ایشان را تشکیل داده است. ناگفته پیداست این 2 موضوع از یکسو به اهمیت و لزوم نقشآفرینی اصلیترین نهاد قانونگذاری کشور در امور مهم کشور و از سوی دیگر بر استقلال قوای مجریه و مقننه از یکدیگر توجه دارد. 2 موضوعی که هر دو در اصل تفکیک قوای مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به شکل صریح مورد توجه قانونگذاران اساسی قرار گرفته است.
سخنی به اغراق نیست اگر اصل «تفکیک قوا»(3) را یکی از اساسیترین یا حتی بنیادیترین اصولی که در علم سیاست مورد توجه و تدقیق اندیشمندان سیاسی قرار گرفته است، بدانیم. این اصل بر لزوم توزیع قدرت حکومت بین 3 قوه مقننه، مجریه و قضائیه، تاکید دارد. اگرچه بسیاری «منتسکیو»(4) اندیشمند شهیر انقلاب فرانسه (۱۷۹۹-۱۷۸۹) را ابداعکننده این اصل برشمردهاند لکن بنا به شواهد و قرائن محکم سابقه این اصل به دوران باستان بازمیگردد.(5)
پرواضح است فلسفه ظهور این اصل بیش از هر چیز ناظر بر کنترل قدرت توسط قدرت بوده است. منتسکیو در کتاب معروف خود با عنوان «روحالقوانین»(6) پس از بیان این امر که جمع شدن قدرت تقنینی، اجرایی و قضایی در اختیار یک فرد یا یک دستگاه خاص ممکن است به خودکامگی بینجامد، تأکید میکند: «پس برای آنکه نتوان از قدرت سوءاستفاده کرد، باید دستگاههای دولتی طوری تنظیم شوند که قدرت، قدرت را متوقف کند».
ضرورت کنترل قدرت قوه مجریه توسط دیگر قوای دولتی از جمله قوای مقننه و قضائیه تا آنجا بود که در اعلامیه حقوق بشر و شهروندان مصوب سال ۱۷۸۹ تأکید شد: «هر جامعهای که در آن حقوق افراد تضمین نشود و تفکیک قوا در آن برقرار نشده باشد، دارای قانون اساسی نیست». نتیجه این روند گنجاندن اصل تفکیک قوا در قوانین اساسی بسیاری از کشورها از جمله ایران بوده است. البته باید توجه داشت قوانین اساسی از حیث اینکه تفکیک قوا در آنها به صورت مطلق یا نسبی باشد، قابل تقسیم هستند.
توضیح آنکه در تفکیک مطلق قوا که در نظامهای سیاسی ریاستی نمود دارد، وظایف هر کدام از دستگاهها تخصصی است و هیچ کدام از قوا، قدرت دخالت در کار دیگری را ندارد. در این نوع از تفکیک قوا به شکلی که در نظامهای ریاستیای چون ایالات متحده قابل مشاهده است، هیچ کدام از قوههای مجریه یا مقننه نمیتوانند یکدیگر را منحل کنند. با این حال در تفکیک نسبی قوا، قوای مختلف حکومتی با یکدیگر رابطه و همکاری داشته و در برخی شرایط پارلمان و قوه مجریه اختیارات لازم برای عزل یکدیگر را نیز دارند. حکومت انگلستان نمود بارزی از تفکیک قوای نسبی است.
با تدقیق در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران درخواهیم یافت نظام سیاسی ایران نه ریاستی و نه پارلمانی است بلکه بنا به تعبیر غالب حقوقدانان «نیمه ریاستی- نیمه پارلمانی» است. در این نوع نظامهای سیاسی نیز مانند نظامهای پارلمانی تفکیک قوا نسبی است.
به عبارت دیگر در نظام سیاسی ایران قوای سهگانه نهتنها در ارتباط مستمر با یکدیگر هستند بلکه حتی مجلس از برخی اختیارات نظارتی برای عزل رئیسجمهور(7) و وزرا نیز برخوردار است. سخن پایانی آنکه تاکیدات اخیر رهبر معظم انقلاب بر لزوم نظارت مجلس شورای اسلامی بر برجام بیش از هر چیز تاکیدی بر لزوم توجه دولت محترم به اصل تفکیک قوای نسبی مندرج در قانون اساسی است. امری که متاسفانه تاکنون چندان مورد توجه دولتمردان قرار نگرفته و بیتردید در صورت تداوم، آسیبهایی را برای منافع ملی به بار خواهد آورد.
.......................................................................
1- این دیدار، پنجشنبه 12 شهریورماه به مناسبت هجدهمین اجلاس چهارمین دوره مجلس خبرگان رهبری (که روزهای 10 و 11 شهریور برپا شد) برگزار شد.
2- جمعبندی هستهای وین با عنوان شناخته شده و رسمی برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام (Joint Comprehensive Plan Of Action) در راستای توافق جامع بر سر مذاکرات هستهای ایران و به دنبال تفاهم هستهای لوزان، در روز سهشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴/ ۱۴ جولای ۲۰۱۵ در وین اتریش بین ایران، اتحادیه اروپایی و گروه 1+5
(5 عضو ثابت شورای امنیت سازمان ملل متحد شامل چین، فرانسه، روسیه، انگلیس و ایالات متحده به علاوه آلمان) منعقد شد.
3- Division Of Power
4- Montesquieu1689-1755
5- البته باید توجه داشت مفهوم کنونی اصل تفکیک قوا، یعنی تقسیم قدرت بین
3 قوه مقننه، مجریه و قضائیه که مورد قبول اجماع حقوقدانان واقع شده، دستاورد منتسکیو، فیلسوف و متفکر فرانسوی قرن هجدهم بوده است.
6- این کتاب در اصل رسالهای درباره نظریه سیاسی است. بسیاری بر این باورند مفهوم جدایی 3 قوه قضائیه، مقننه و مجریه، نخستینبار در کتاب روحالقوانین تدوین و تنظیم شده است.
7- البته این اختیارات باید با توجه به جایگاه نهاد رهبری مورد توجه قرار گیرد. توضیح آنکه در ماجرای عزل سیدابوالحسن بنیصدر، اگرچه مجلس شورای اسلامی نقشی اساسی را ایفا کرد و با اکثریت ۱۷۷ نفر در مقابل ۱۲ رای ممتنع و یک رای مخالف، رأی بر عدم کفایت وی داد لکن این امر در نهایت برای اجرایی شدن به تأیید حضرت امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی رسید.
*************************************