تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۵:۵۷  ، 
کد خبر : ۲۷۸۹۷۴

یادداشت روزنامه‌ها 19 شهریور


روزنامه کیهان **

ما و خواب شوم آمریکا/ محمدحسن محبی

اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا 13 شهریور در تازه‌ترین اظهار نظر خود در خصوص برجام مدعی شده است که «هرگونه اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران با وجود برجام مؤثرتر خواهد بود؛ تسهیلات هسته‌ای ایران کوچک‌تر خواهد شد و راستی‌آزمایی‌ها اطلاعات بیشتری را برای اقدام نظامی علیه ایران در اختیار آمریکا قرار می‌دهد.» این سخنان تنها یک نمونه از بیش از ده‌ها اظهارنظر در خصوص افزایش موفقیت اقدام نظامی علیه ایران با بهره‌گیری از برجام است. اما به واقع این سؤال به ذهن متبادر می‌شود که چه خصوصیت و یا خصوصیاتی در برجام نهفته است که مقامات آمریکایی این چنین سرمست نوید موفقیت اقدام نظامی را در آینده می‌دهند؟

مذاکرات در ابتدا عرصه تقابل دیدگاه‌ها و بحث و چانه‌زنی بر سر منافع و در انتها عرصه ارزیابی داده‌ها و ستانده‌هاست و اهمیت این مذاکرات و متن برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت از آن جا مشهودتر می‌شود که حداقل تا 6 دولت بعد نیز تحت تأثیر این توافق خواهند بود و حتی ممکن است تهدیدات مهم امنیتی، اقتصادی و سیاسی را در برداشته باشد که موجودیت جمهوری اسلامی را در خطر بیندازد.

اساساً مشکل اصلی آمریکا و غرب در مسئله هسته‌ای ایران، در این نکته نهفته است که ایران بدون هیچ وابستگی به نظام سلطه و با شعار حذف غده سرطانی اسرائیل، توانسته است وارد باشگاه هسته‌ای جهان شود و ادعای تولید سلاح هسته‌ای و تهدید صلح و امنیت بین‌الملل فقط اهرمی برای فشار بیشتر بر روی ایران است. ردپای این مدعا را می‌توان حتی در اظهارات خود مقامات آمریکایی نیز دنبال کرد. در همین موضوع می‌توان به اظهارات جان‌کری وزیر خارجه آمریکا در گفت‌وگو با نشریه آتلانتیک اشاره کرد که با اعتراف تلویحی به صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای ایران گفت: «ایران زمانی که به اندازه کافی اورانیوم برای تولید 10 الی 12 بمب هسته‌ای در اختیار داشت، این کار را نکرد و این در حالی است که اکنون ایران توافقی را امضا کرده است که هرگز حتی یک بمب اتم تولید نکند.»

آمریکا طی چند سال گذشته و در جهت سیاست همیشگی چماق و هویج، در گام اول توان خود را مصروف تحریم‌های گسترده با هدف محدود کردن و بستن فضای توسعه برنامه هسته‌ای و پیشرفت‌های علمی ایران قرار داد. در گام دوم و با مشاهده اراده جدی و پافشاری بر حقوق هسته‌ای از جانب ایران، با خرابکاری در تأسیسات و ترور دانشمندان هسته‌ای سعی در تضعیف برنامه هسته‌ای ایران داشت و در نهایت در گام سوم با گشوده شدن فضای مذاکرات هسته‌ای، بیشترین تلاش را برای محدود کردن و امتیازگیری بیشتر از طرف ایرانی به کار گرفت.

فارغ از مباحث فنی برجام، سؤالی که اینجا مطرح می‌شود این است که انگیزه و دلیل آمریکا در طی این مذاکرات طولانی چه بوده است و آیا جمع‌بندی فعلی و قطعنامه 2231 شورای امنیت نظر آنان را در تحقق اهدافشان تأمین می‌کند؟!

در پاسخ به این سؤال باید گفت یکی از پایه‌های قدرت در هر کشوری، قدرت نظامی آن کشور است و این قدرت هر چه بیشتر تقویت شود بیش از آنکه حالت تهاجمی به خود گیرد، جنبه بازدارندگی بیشتری پیدا می‌کند. از این‌رو بحث محدود کردن برنامه موشکی ایران همواره یکی از اهداف اصلی آمریکایی‌ها بوده است این رویه در ماجرای تلاش آمریکا برای کاهش قدرت نظامی شوروی در جریان جنگ سرد و به تبع آن گسست و آسیب‌پذیری این کشور در قالب پیگیری پروژه خلع سلاح دنبال شد و از طریق تحدید تسلیحاتی و تکنولوژیکی به اجرا درآمد.

در خصوص تحدید برنامه موشکی ایران، در بند سوم ضمیمه B قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد که ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد صادر شده، از ایران خواسته شده است تا هشت سال پس از پذیرش برجام، دست به هیچ فعالیتی مرتبط با موشک‌های بالستیک طراحی شده برای داشتن قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای، از جمله شلیک موشک با استفاده از تکنولوژی این دست موشک‌ها نزند. در بند 4 همین ضمیمه نیز ایران به مدت هشت سال جز با مجوز مورد به مورد شورای امنیت، از خرید و فروش تمام اقلام، مواد، تجهیزات و تکنولوژی‌هایی که ممکن است در صنایع موشکی کاربرد داشته باشد، منع شده است.

به عبارت دیگر ایران از فعالیت‌هایی نظیر طراحی، تولید و آزمایش موشک‌های جدید منع شده است و در صورتی که بخواهد تجهیزات و اقلامی در این زمینه تهیه کند باید با هماهنگی شورای امنیت این اقدام صورت گیرد.

بحث بازرسی‌های ویژه از اماکن هسته‌ای، نظامی و مصاحبه با دانشمندان و نظامیان بحث مهم دیگری است ک باید به آن پرداخته شود. در این خصوص می‌توان به اظهارات باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در دانشگاه آمریکن اشاره کرد که گفت: «این توافق از رژیم بازرسی بهره می‌برد که تاکنون بر هیچ کشوری اعمال نشده است.» همچنین می‌توان به اظهارات جاش ارنست سخنگوی کاخ سفید در دفاع از توافق هسته‌ای و خطاب به جمهوری خواهان و جنگ‌سالاران آمریکایی در این زمینه اشاره کرد. وی صراحتاً به حفظ گزینه عملیات نظامی علیه ایران اذعان داشت و گفت: «گزینه نظامی همچنان روی میز باقی خواهد ماند اما حقیقت این است گزینه نظامی تقویت خواهد شد زیرا ما چندین سال را صرف جمع‌آوری جزئیات بیشتر درباره برنامه هسته‌ای ایران خواهیم کرد. بنابراین هنگام بحث درباره تصمیمات اقدام نظامی توسط مقامات آمریکا یا اسرائیل مسئله این است که این تصمیمات، حمله‌ای، مبتنی بر اطلاعات خواهند بود و توانمندی‌های ما در اثر اطلاعات گردآوری شده در این سال‌هاتوسط نظام بازرسی‌ها تقویت خواهد شد.»

بهره‌گیری اطلاعاتی از بازرسی‌های بین‌المللی در کشورهای مخالف آمریکا، پیش از این نیز در فقره بازرسی‌های تسلیحاتی از عراق صورت پذیرفته بود. در آن زمان، رژیم بازرسی موسوم به آنسکام (کمیسیون ویژه سازمان ملل متشکل از نظامیان، دانشمندان و کارشناسان فنی) وظیفه کشف و انهدام یا تحویل صحیح سلاح‌های شیمیایی، بیولوژیکی و موشک‌های دوربرد عراق را برعهده داشت. آنسکام به همراه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی طی 7 سال 250 گروه بازرسی را روانه عراق کرد.

نورمن سالومون- منتقد برجسته سیاسی و رسانه‌ای آمریکا- در کتاب «جنگ عراق» می‌نویسد: «واشنگتن از بازرسان آنسکام برای اهداف جاسوسی خود بهره برده بود، چرا که مشخص شد فعالیت آنها هیچ گونه ارتباطی با مأموریت‌های مجاز از سوی سازمان ملل نداشته است. در اواخر سال 2002، گروه‌های جدیدی از بازرسان که در عراق جستجو می‌کردند می‌توانستند اطلاعات ذی‌قیمتی را برای ایالات متحده فراهم آورند که موجب تقویت هرچه بیشتر استفاده از حمله نظامی می‌شد.»

دیروز رهبر معظم انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم با تقدیر از اقدام تاریخی حضرت امام خمینی(ره) که آمریکا را «شیطان بزرگ» نامیده بودند، نسبت به ترفندها و حیله‌های آمریکا برای نفوذ و دست‌یابی به منافع نامشروع از دست رفته آن هشدار داده و فرمودند؛ «شیطانی را که ملت از در بیرون کردند، درصدد است از پنجره برگردد و ما نباید اجازه این کار را بدهیم» این واقعیت نشان می‌دهد نباید در مقابل دشمنی که از همه امکانات خودبرای مقابله با جمهوری اسلامی استفاده می‌کند، دچار غفلت شویم. این کینه‌توزی و دشمنی را از نخستین روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز به روشنی می‌توان دید.

براساس موارد ذکر شده، به نظر می‌رسد آمریکا از رهگذر برجام خواب شومی را برای ایران دیده است که در ابتدایی‌ترین سطح آن حاکمیت سرزمین ایران هدف قرار داده شده است و انتظار می‌رود رئیس جمهور محترم که به اذعان خود ایشان متخصص امنیت ملی هستند و اعضای کابینه دولت یازدهم که بعضاً دارای سوابق امنیتی هستند دقت نظر بیشتری در خصوص اجرای توافق هسته‌ای داشته باشند تا راه‌های نفوذ، جاسوسی و خرابکاری بر روی بیگانگان بسته بماند و خواب شوم آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران مانند همیشه به کابوس بدل شود.

*************************************

روزنامه قدس ***

تاجیکستان و تهدید گروه‌های تروریستی/ هادی اسکندری

مدتی است اخبار ضد و نقیضی از کشور تاجیکستان در خصوص بروز بحثها و اختلافهای بین دولت و حزب نهضت اسلامی تاجیکستان ، ...

  از بسته شدن دفتر مرکزی این حزب در دوشنبه تا درگیری و دو حمله مسلحانه یک گروه تروریستی در این کشور منتشر می‌شود.

موضوع بررسی و تجدید نظر در مورد فعالیت حزب نهضت اسلامی تاجیکستان که تنها حزب رسمی اسلامی در منطقه آسیای میانه به شمار می‌رود، در سال 2003 با درخواست رئیس وقت این حزب، آقای عبدا... نوری به رئیس جمهور این کشور پیشنهاد شد که آقای رحمان در آن زمان بررسی این موضوع را ضروری ندانست. اما همیشه این مسأله مطرح بود با توجه به اینکه بیش از 90 درصد جمعیت تاجیکستان مسلمانند و سازماندهی فعالیتهای مذهبی در این کشور به کمیته دین و شورای علمای اسلامی سپرده شده، تا چه حد وجود یک حزب اسلامی در این کشور ضرورت دارد؟!

از طرفی در انتخابات اخیر پارلمان این کشور نیز حزب نهضت اسلامی که پیشتر صاحب دو کرسی در پارلمان بود، نتوانست حد نصاب لازم را از میان هواداران خود به دست آورد و از ورود به پارلمان بازماند. از طرفی دیگر اظهار نظرهای متفاوت مسؤولان ارشد این حزب و اختلاف نظرهای آنها و استعفای برخی رهبران این حزب در ماه‌های اخیر از آشفتگی درون سازمانی این حزب حکایت دارد و طبق منابع خبری رسمی، جمعی از اعضا و رهبران این حزب از جمله معاون اول رئیس حزب نهضت اسلامی اعلام کرده که آماده اعمال تغییرات در فعالیت و حتی حذف کلمه «اسلام» از نام حزب هستند.

یکی از انتقادهای نگران کننده‌ای که در سال اخیر نسبت به عملکرد این حزب مطرح بوده و از طرف رهبران آن بی پاسخ مانده، نداشتن موضعگیری شفاف و محکومیت فعالیت «داعش» و یا صادر نکردن فتوایی در خصوص جلوگیری از پیوستن جوانان به این گروه بوده و این درحالی است که بیش از یکصد نفر تاجیک از جمله رئیس سابق پلیس دوشنبه به صف تروریستها در عراق و سوریه پیوسته‌اند. رئیس جمهور تاجیکستان بارها با حمایت و قدردانی از علمای مذهبی و استفاده از تعالیم و توصیه‌های اسلامی در سخنرانی هایش و حفظ ارتباط با علمای اسلام، بخصوص مقام معظم رهبری، همواره برای تقویت اسلام و جلوگیری از اختلافهای مذهبی تلاش کرده تا آنجا که برای پیشگیری از ترویج وهابیت و گروه‌های تکفیری، سال 2009 میلادی را در این کشور به نام سال «امام اعظم» نامگذاری و محدودیتهایی برای فعالیتهای مذهبی در این کشور مقرر کرد. در هفته، گذشته نیز دستور تعلیق موقت فعالیت دفتر حزب نهضت اسلامی در دوشنبه توسط وزارت عدلیه جمهوری تاجیکستان به منظور جلوگیری از روند فعالیتهای  غیرقانونی این حزب تا زمان تعیین تکلیف آن از طرف اعضا و رهبران حزب و دولت این کشور صادر شد.

روز چهار سپتامبر به دنبال دو حمله مسلحانه جداگانه به ساختمان وزارت دفاع این کشور در شهر دوشنبه و حمله دیگر به مرکز فرماندهی پلیس شهر وحدت با فرماندهی عبدالحلیم نظرزاده، معاون وزیر دفاع این کشور حدود 50 نفر کشته و زخمی شدند. امامعلی رحمان، رئیس جمهور این کشور یک روز بعد از وقوع این حادثه، ضمن سفر به شهر وحدت و ملاقات با مردم این شهر، از همه افراد مسلح خواست تا تسلیم شوند و به مردم وعده داد، همه  عوامل این گروه نزد قانون محاکمه خواهند شد.

تا لحظه تنظیم این یادداشت برادر سرکرده این گروه به همراه 32 نفر دیگر از افراد مسلح خود را تسلیم کرده و طی چند مرحله درگیری، فرمانده عملیات حادثه تروریستی وحدت و 9 تن دیگر از سرکردگان این گروه بازداشت شده اند.

امروز که همه شاهد آن هستیم دولت‌های غربی با تشکیل و حمایت از گروه‌های تکفیری در منطقه و کشورهای اسلامی، سعی در خدشه‌دار کردن چهره اسلام و ایجاد تفرقه بین مسلمانان دارند، باید رهبران کشورهای مسلمان منطقه با تدبیر، هوشیاری و همکاری بیشتر راه‌های نفوذ این گروه‌ها و ترویج افراطی گری در بین جامعه را مسدود کنند.

************************************

روزنامه جمهوری اسلامی ****

تحلیل سیاسی هفته

بسم‌الله الرحمن الرحیم

این هفته در روزهای واپسین ماه شریف ذیقعده با مناسبتی مهم در تاریخ انقلاب و نقطه عطفی تعیین کننده مصادف بود. جنبش مردم مسلمان ایران علیه حکومت ظلم و جور ستم شاهی که از سال‌ها پیش آغاز شده بود با رسیدن به 17 شهریور سال 57 وارد نقطه عطف خود شد و مسیر سقوط رژیم پهلوی را سرعت بخشید. از این تاریخ تا 12 بهمن 57 که مردم در تهران به استقبال امام خمینی رفتند، چند ماه بیشتر فاصله نشد زیرا خون شهیدان «جمعه خونین» در 17 شهریور و لاله‌های واژگون در میدان ژاله به اعلام حکومت نظامی در تهران و شهرهای مختلف انجامید و جرقه خیزش مردمی، اعتصاب عمومی گسترده و تظاهرات علیه رژیم فاسد طاغوت را روشن کرد.

با گذشت قریب دو ماه از توافق وین (برجام) هر چند هنوز نه سنای آمریکا و نه مجلس شورای اسلامی ایران نظر خود را در مورد آن اعلام نکرده‌اند، اما حضور هیات‌های سیاسی و اقتصادی اروپایی در ایران و افزایش مناسبات دیپلماتیک میان ایران و کشورهای اروپایی نشانگر شکست سیاست تحریم است. در ادامه این سفرها در چند روز اخیر شاهد سفر روسای جمهور اتریش و قرقیزستان، وزرای خارجه و اقتصاد چک و اسپانیا به تهران بودیم.

سفر رئیس‌جمهور قرقیزستان به ایران تحولی مثبت در روابط دوجانبه و دریچه‌ای به سمت گسترش مناسبات در زمینه‌های گوناگون با کشورهای آسیای مرکزی است، زیرا این منطقه راهبردی در همسایگی ایران که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بر شالوده پنج کشور قرقیزستان، قزاقستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان تشکیل شد از ظرفیت بسیاری برخوردار است که با وجود پیوندهای تاریخی و فرهنگی میان ایران و این منطقه و نیز ظرفیت قلمروی ایران به عنوان اقتصادی‌ترین راه برای دستیابی به آبهای آزاد و بازارهای جهانی به دلیل محصور بودن آسیای مرکزی در خشکی می‌تواند زمینه مساعدی را برای گسترش روابط فراهم آورد. به همین دلیل در جریان این سفر ضمن تدوین برنامه ده ساله توسعه روابط «تهران – بیشکک» به منظور شناسایی و فعال کردن ظرفیت‌های دو کشور در عرصه‌های سیاسی و اقتصادی، 8 موافقتنامه همکاری میان دو کشور به امضا رسید.

در این هفته «هانس فیشر» رئیس‌جمهور اتریش با هیاتی 230 نفره شامل تجار و مقامات بلندپایه این کشور به تهران آمد و طی سه روز اقامت در کشورمان با رهبر معظم انقلاب و دیگر مقامات عالیرتبه جمهوری اسلامی ایران دیدار کرد. وی که پیش از این ریاست اتحادیه اروپا را نیز برعهده داشته اولین رئیس‌جمهور یک کشور اروپایی است که پس از دستیابی به توافق هسته‌ای به تهران می‌آید. در طول دو ماه گذشته تعدادی از وزرای کشورهای اروپایی از جمله انگلیس، فرانسه، آلمان، چک، ایتالیا و اسپانیا به ایران سفر کرده بودند. سفر رئیس‌جمهور اتریش نیز به امضای 4 سند همکاری در زمینه‌های اقتصادی، کشاورزی، محیط زیست و صنعت انجامید که می‌تواند به توسعه روابط دو کشور کمک شایانی کند.

در این هفته موضع گیری‌ها و نقدهای غیرمنصفانه علیه توافق هسته‌ای و تیم مذاکره کننده کشورمان همچنان ادامه یافت و عده‌ای در پوشش دلواپسی، به ابراز کینه‌های سیاسی و القای منافع جناحی و گروهی خود مشغول بودند، آنچنان که دکتر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان که فردی فنی و غیرسیاسی است، به صراحت، زبان به گلایه گشود و گفت «عده‌ای تحت لوای دلواپسی هسته‌ای، برای انتخابات آینده دست و پا می‌زنند و در حقیقت برای انتخابات دلواپسی می‌کنند.»

قطعاً افکار عمومی میان نقدهای مفید و سازنده و انتقادهای لجوجانه و مخربی که این روزها نه تنها به برجام بلکه به علیه اعضای گروه مذاکره کننده کشورمان ابراز می‌شود، فرق قائل است و این دو را از هم تشخیص می‌دهد، بدون آنکه قصد نیت خوانی داشته باشد، از نوع حرکات و رفتارهای افراد به مقاصد آنها آگاهی می‌یابد.

هفته جاری رهبر انقلاب در دیدار با جمعی از اقشار مردم طی سخنان مهمی با تاکید بر اقتصاد قوی و مقاوم، علم پیشرفته و روحیه انقلابی‌گری به عنوان سه راه قوی شدن ملت ایران در برابر دشمن افزودند: رئیس همه شیطان‌های عالم، ابلیس است، اما ابلیس کارش فقط اغوا و فریب است درحالی که آمریکا هم اغوا می‌کند، هم کشتار هم تحریم و هم فریب و ریاکاری.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با انتقاد شدید از کسانی که سعی می‌کنند چهره بدتر از ابلیس آمریکا را فرشته نجات جلوه دهند گفت: دین و انقلابی‌گری به کنار، وفاداری به مصالح کشور و عقل چه می‌شود؟ کدام عقل و وجدان اجازه می‌دهد ما جنایتکاری مانند آمریکا را بزک کنیم و دوست و مورد اعتماد جلوه دهیم؟

ایشان دشمنی آمریکایی‌ها را با ملت ایران، پایان ناپذیر خوانده و به عنوان نمونه خاطرنشان کردند: در همین روزهای بعد از برجام و توافقی که هنوز سرنوشتش در ایران و آمریکا درست معلوم نیست، آمریکایی‌ها در کنگره مشغول توطئه و طراحی مصوبه‌ای برای مشکل تراشی علیه ایران هستند. رهبر انقلاب تنها راه پایان یافتن توطئه‌های آمریکایی‌ها را، اقتدار ملی ایرانیان دانستند و گفتند: باید به گونه‌ای قوی شویم که شیطان بزرگ از نتیجه بخشی دشمنی‌های خود مایوس شود.

ایشان افزودند: ما فقط در قضیه هسته‌ای آنهم به دلایل مشخص و اعلام شده اجازه مذاکره دادیم که بحمدالله مذاکره کنندگان نیز در این عرصه خوب ظاهر شدند اما در زمینه‌های دیگر با آمریکا مذاکره‌ای نمی‌کنیم.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همچنین با اشاره به جعلی بودن دولت صهیونیستی افزودند: برخی صهیونیست‌ها گفته‌اند با توجه به نتایج مذاکرات هسته‌ای، 25 سال از دغدغه ایران آسوده شده‌ایم اما ما به آنها می‌گوییم شما 25 سال آینده را، اصولاً نخواهید دید و به فضل الهی، چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.

در مسائل خارجی هفته، عمده خبرها و گزارش‌ها به تحولات یمن، عراق، سوریه و بحران پناهجویان اختصاص داشت.

در یمن، کشته شدن ده‌ها نظامی اماراتی، بحرینی و سعودی در حمله موشکی ارتش یمن، به منزله یک شوک برای ائتلاف عربی به سرکردگی عربستان بود و محافل خبری از این حادثه به عنوان سنگین‌ترین ضربه به ائتلاف متجاوزان به یمن یاد کردند. این ضربه، در عین حال که توان و قدرت جبهه ارتش و نیروهای مردمی یمن را در رویارویی با متجاوزان به اثبات رساند، باعث شد تا جبهه مقابل کاملاً آشفته شود.

گزارش‌هایی مبنی بر بروز اختلاف در داخل ائتلاف منتشر شده و همچنین در عربستان و امارات، با وجود حاکمیت جو امنیتی و خفقان، گروه‌هایی از مردم علیه مشارکت در جنگ یمن تظاهرات کردند.

روز گذشته منابع یمنی از آغاز عملیات زمینی ائتلاف متجاوز به خاک یمن خبر دادند که دلیل روشنی بر افزایش آشفتگی و سراسیمگی در اردوگاه متجاوزان است. ریاض پس از گذشت پنج ماه و نیم از آغاز حملات هوایی، نه تنها نتوانسته است مردم یمن را وادار به تسلیم کند بلکه اکنون با حملات متقابل و تحقیر کننده یمنی‌ها مواجه است. افزایش انزجار جهانی از عربستان و متحدینش، به دلیل جنایات گسترده‌ای که در یمن مرتکب شده‌اند بر بی‌آبرویی دولتمردان عربستان افزوده است و ریاض و همدستانش با آغاز عملیات زمینی به این امید بسته‌اند که کار را یکسره کنند ولی برای این امیدواری آنها هیچ تضمینی وجود ندارد بلکه آنچه به واقعیت نزدیکتر است این است که جبهه متجاوزان هرچه بیشتر در باتلاق یمن فرو خواهد رفت.

این هفته، در سوریه نیز شاهد تحولات تازه‌ای بودیم. پیروزی‌های مستمر ارتش سوریه و حزب‌الله علیه تروریست‌ها با تحولاتی در صحنه سیاسی همزمان شد. جنجال رسانه‌های غربی درباره تحرکات نظامی جدید روسیه در سوریه، مسکو را به واکنش واداشت. مقامات روسیه، تحرکات اخیر نظامی را در چارچوب مراودات عادی با دمشق اعلام کرده و تاکید کردند که مسکو هرگز از پشتیبانی حکومت سوریه دست برنخواهد داشت زیرا، جایگزین این سیاست، همسویی با تروریست‌ها خواهد بود. پوتین رئیس‌جمهور روسیه با تاکید بر اینکه مسکو در ائتلاف تحت رهبری آمریکا شرکت نخواهد کرد، خواستار تشکیل یک ائتلاف جهانی و واقعی برای مبارزه با تروریسم شد.

مسکو تاکید دارد که آمریکا و متحدین اروپایی و منطقه‌ای آن عامل بروز ناآرامی‌، بی‌ثباتی و رشد تروریسم در منطقه هستند. در این حال، کاخ سفید روز گذشته هشدار داد که سیاست‌های مسکو در سوریه ممکن است به رویارویی نظامی منجر شود.

این هفته، طرح جنجالی موسوم به «طرح گارد ملی» در عراق، محور بحث‌های سیاسی این کشور بود. بانیان این طرح درصدد هستند تحت پوشش استفاده از اهالی بومی در تشکیلات نظامی و ارتش، زمینه‌های انحلال گروه «الحشد الشعبی» و همچنین فراهم ساختن زمینه بازگشت افسران بعثی به بدنه ارتش را فراهم سازند. این طرح قرار بود روز سه شنبه در مجلس عراق به رای گذاشته شود ولی به دلیل اوج‌گیری مخالفت‌ها با آن، فعلاً از دستور مجلس خارج شده است.

مخالفان، تصویب این طرح را خطرناک می‌دانند که پیامدهایی چون تجزیه عراق و ایجاد جنگ‌های فرقه‌ای را به دنبال خواهد داشت. برخی منابع عراقی نیز از اعمال نفوذ طرف‌های خارجی برای تصویب طرح مذکور خبر داده‌اند.

این هفته بحران پناهجویان با انتشار تصاویری از برخورد غیرانسانی غربی‌ها با پناهجویان و مرگ چند پناهجو، به خصوص انتشار تصویر جسد یک پسر بچه سوری اوج گرفت و رسوایی بزرگی را برای غربی‌ها ایجاد کرد. غربی‌ها که ادعای رعایت حقوق بشر دارند و مضاف بر آن، خود نقش عمده‌ای در به وجود آمدن بحران پناهجویان داشته‌اند، با آوارگان و پناهجویان که از مناطق جنگ زده گریخته‌اند، رفتار به شدت غیرانسانی پیش گرفتند که انزجار جهانی را در پی داشته است. به دنبال این آبروریزی، غربی‌ها چنین وانمود می‌کنند که در سیاست خود تجدیدنظر کرده‌اند. این کشورها که تا هفته قبل به پناهجوها به عنوان عوامل مزاحم، میهمانان ناخوانده و تروریست‌های بالقوه نگاه می‌کردند، در چرخشی تبلیغاتی، خود را دلسوز پناهجوها معرفی می‌کنند و برای پذیرش آنها با هم به رقابت پرداخته‌اند با این هدف که بحران پناهجویان را پشت سر بگذارند.

*************************************

روزنامه خراسان ***

4 شرط براي موفقيت ستاد فرماندهي اقتصاد مقاومتي/حبيب نيکجو

حدود يک سال و نيم از ابلاغ سياست هاي کلي اقتصاد مقاومتي مي گذرد اما ماحصل اجرايي آن را تنها مي توان در همايش، نشست و کتاب ديد. در اين مدت حرف هاي زيادي از زبان مسئولان مختلف بيان شده است و تبيين هاي متعددي مطرح شده است اما در عرصه عمل اتفاق خاصي رخ نداده است. اگرچه وزارت خانه ها و دستگاه ها برنامه هاي زيادي را تدوين کرده اند، اما مشاهده شده که اين سياست ها نقش چنداني در عمل نداشته اند. به گونه اي که رهبري در ديدار خود با اعضاي هيئت دولت گفتند: «بعضي از کارهايي که گزارش شده، مربوط به بندهاي اقتصاد مقاومتي نيست، اگرچه حالا ارتباط داده شده امّا کارهاي جاري دستگاه ها است؛ بالاخره دستگاه ها يک کارهاي جاري دارند و اينها را به شما گزارش کردند که اين کارها را ما کرديم؛ اينها آمده جزو کارنامه دستگاه ها در زمينه اقتصاد مقاومتي؛ درحالي که اين نيست».

در اين ديدار رهبر انقلاب ايده شکل گيري «ستاد فرماندهي اقتصاد مقاومتي» را مطرح کردند. ايده اي که مي تواند نقش موثري در دنبال کردن سياست هاي کلي اقتصاد مقاومتي داشته باشد. ستادي که به گفته ايشان بايد قوي، هوشمند و نافذالکلمه باشد. با اين حال تجربه تشکيل چنين ستادي نه تنها در تاريخ انقلاب اسلامي بلکه در اکثر کشورهاي جهان وجود دارد. ستادهايي که با دنبال کردن يک هدف خاص شکل مي گيرند و فعاليت آن ها بعد از پيگيري هدف مد نظر کمرنگ مي شود. شايد بتوان نمونه بارز اين گونه فعاليت ها را در ستاد مبارزه با فساد اداري در کشورهاي جنوب شرق آسيا طي سال هاي 1950 تا 1970 مشاهده کرد. نمونه داخلي اين گونه تجارب را مي توان در ستاد هدفمندي يارانه ها و ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادي ملاحظه کرد. با بررسي اين تجارب و در نظر گرفتن مختصات سياست هاي ابلاغي اقتصاد مقاومتي مي توان پيشنهادهاي زير را براي شکل گيري و فعاليت اين ستاد ارائه نمود:

فراقوه اي بودن ستاد: بدون شک عملياتي نشدن سياست هاي اقتصاد مقاومتي در سال هاي اخير نتيجه سازوکاري بوده است که سه قوه مجريه، مقننه و قضاييه در کنار يکديگر رقم زده اند. اگر چه سهم قوه مجريه در اين موضوع بيشتر از بقيه است، اما نبايد از نقش دو قوه ديگر غافل شد. در اين شرايط هر سازوکار جديدي که تنها با نقش آفريني بازيگران قبلي شکل بگيرد محکوم به شکست است. در اين شرايط بايد به نيروها و اعضايي فکر کرد که با وجود اينکه تجربه فعاليت در بالاترين مقام هاي کشور را دارند، اکنون در هيچ يک از اين قوا وجود ندارند. وزرا و نمايندگان مجلس سابق و مسئولان قضايي گذشته مي توانند گزينه هاي خوبي براي شرکت در اين ستاد باشند. همچنين افرادي که هم به حيطه فعاليت مورد نظر(مثلا وزارت نفت) تسلط دارند و هم وابستگي به اين قوا ندارند، مي توانند جزو ستاد باشند. وجود اين افراد سبب مي شود که نظارت مناسبي در زمينه پيگيري سياست هاي اقتصاد مقاومتي شکل بگيرد و سياست هاي واقع بينانه اي ارائه گردد. حضور نمايندگاني از بخش خصوصي نظير نمايندگان اتاق هاي بازرگاني و يا استفاده از ظرفيت هاي بالاي بسيج نيز مي تواند در اين زمينه موثر باشد. طبيعتا اگر مسئولان اين سه قوه تنها اعضاي اين ستاد باشند، نمي توان اميد زيادي به موفقيت آن داشت. با اين حال حضور مسئولان ارشد کشور نظير مسئولان سه قوا يا معاونين اول آن ها الزامي به نظر مي رسد.

اختيارات بالاي ستاد: اگر اين ستاد به گونه اي تشکيل شود که از اختيارات اندکي برخوردار باشد، نمي توان به موفقيت آن دل بست. شايد نمونه بارز موفقيت اختيارات بالاي اين ستاد را بتوان در نهادهاي مبارزه با فساد در کشورهاي جنوب شرق آسيا ديد. در اين کشورها که فساد به شکل سازمان دهي شده و سيستماتيک شکل گرفته بود، مسئولان وقت را مجبور به شکل دهي ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادي کرد. در برخي از کشورها نظير سنگاپور، اين ستادها هيچ گونه وابستگي اداري و مالي به قوه مجريه و حتي اداره پليس نداشتند و کاملاً مستقل عمل مي کردند. دلايل زيادي براي اين اقدام وجود دارد. براي مثال، استقلال اين ادارات جلوي اعمال نفوذ مسئولين در تحقيقات آنها را خواهد گرفت. بدون استقلال کافي اين نهادها، مبارزه با فساد در رده هاي بالاي دولت ناموفق خواهد بود. در مورد اين ستاد بايد گفت، زماني نظارت اين ستاد به اندازه کافي موثر خواهد بود که بتواند به سادگي از وزارت خانه هاي مختلف اطلاعات بگيرد و روند فعاليت هاي آن ها را رصد کند. در غيراين صورت، نيروهاي اين ستاد مجبور هستند به گزارش هايي اکتفا کنند که مسئولين اجرايي مي دهند که خيلي قابل اتکا نيست و نظير گزارش هايي است که به رهبري ارائه شده بود و مورد انتقاد ايشان قرار گرفت.

تمرکز بالاي ستاد: نکته ديگري که در زمينه عملياتي شدن اين ستاد بايد مد نظر قرار گيرد تمرکز بالاي اجرايي آن است. يعني اطلاعات و مشکلاتي را که پيش روي عملياتي شدن سياست هاي اقتصاد مقاومتي در حوزه مشخصي وجود دارد بتوان در اختيار ساير حوزه ها قرار داد. براي مثال اگر مشکل قانوني براي عملياتي شدن سياست هاي اقتصاد مقاومتي در حوزه وزارت نفت وجود دارد، آن مشکل در ساير بخش ها و وزارت خانه ها نيز بررسي شود و پيش از برخورد به مشکل رفع شود. اين فرآيند مي تواند سرعت عملياتي شدن سياست هاي اقتصاد مقاومتي را تسريع کند. همچنين قادر است فرآيند بازخوردگيري را بهبود ببخشد. اين تمرکز را مي توان در تجربه فساد زدايي در سنگاپور ديد. در اين کشور به دليل پيچيده بودن تخلفات اداري، نياز به تخصص هاي ويژه اي در زمينه کشف آن ها بود. وجود يک اداره مستقل براي مبارزه با فساد سبب انباشت تجربه و تخصص هاي موردنياز گرديد و در نتيجه به مرور زمان کارايي اين واحد در امر مبارزه با فساد افزايش يافت. اين اتفاق مي تواند در زمينه ستاد فرماندهي اقتصاد مقاومتي نيز شکل بگيرد.

قدرت اجماع در ستاد: اگرچه در مورد کليات سياست هاي اقتصاد مقاومتي اجماع به نسبت قابل توجهي وجود دارد اما در روش هاي اجرايي کردن آن و کارکردهاي آن اختلاف نظرهاي عميقي وجود دارد. به طور مثال در زمينه افزايش صادرات گاز اگرچه اجماع وجود دارد اما اختلاف ها بر سر انتخاب شرکا، نوع قرارداد، صادرات به صورت خط لوله يا گاز مايع و... وجود دارد. در اين شرايط لازم است در اين ستاد از نيروهايي استفاده شود که قدرت ايجاد اجماع را داشته باشند.در پايان بايد گفت که سياست هاي اقتصاد مقاومتي طيف گسترده اي از اهداف و برنامه ها را در بر مي گيرد و قبل از هر گونه اقدامي لازم است اين سياست ها اولويت بندي شوند. منظور اين است که اگرچه همه اين سياست ها براي اقتصادايران لازم و ضروري مي باشد اما بايد توجه داشت که اجراي همزمان همه اين سياست ها تقريبا ممکن نمي باشد. از اين رو لازم است که با اولويت بندي مناسب، زمان هاي مشخصي براي بندهاي اين سياست ها در نظر بگيريم تا فرآيند ارزيابي و رصد دستيابي به اين اهداف تسريع شود. اميد است با اجرايي شدن اين ستاد گامي بلند در مسير عملياتي شدن سياست هاي اقتصاد مقاومتي برداشته شود.

************************************

روزنامه ایران******

کمیسیون «برجام» در معرض قضاوت تاریخی/ سعید علیخانی

کمیسیون «برجام» بر حسب وظیفه ذاتی‌اش می‌بایست تبلور نگاه کارشناسی نمایندگان ملت به توافق سرنوشت‌ساز هسته‌ای باشد، اما اکنون چنان که شماری از نمایندگان تصریح کرده‌اند عملکرد آن در 8 نشست گذشته شائبه‌هایی را در برخی اذهان به وجود آورده که بیش از جنبه‌های کارشناسانه، یادآور مسائل معمول در رقابت‌های سیاسی است به نحوی که گویی تمرکز گفت‌وگوهایی که اینک بیشتر به مجادله و تنش شباهت دارد، به جای تسهیل در تصمیم‌گیری نهایی معطوف به منافع ملی، متوجه جبران کاستی‌هایی است که ممکن است یک جناح سیاسی را در انتخابات‌ سرنوشت‌‌ساز آتی دچار مشکل سازد. احیای مناقشات و اختلافات گذشته و ایجاد فضا برای طرح ادعاهای غیرواقعی از سوی تیم هسته‌ای سابق نمونه‌های هشداردهنده‌ای هستند که توجه بیشتر اعضای کمیسیون به اهداف اصلی تشکیل آن را ضروری می‌سازد.

در ارزیابی دقیق‌تر ماجرای «برجام» و روند پرونده هسته‌ای به این نکته مهم باید توجه کرد که ملت و دولت‌های تأثیرگذار جهان هر کدام در مقاطعی حساس از تاریخ خود، چالشی مهم و سرنوشت‌ساز را - نظیر آنچه اکنون دولت و ملت ما با آن روبه‌روست- پیش رو داشته است. از این منظر امروز باید منصفانه این واقعیت‌ غیرقابل انکار را بپذیریم که تا پیش از روی کار آمدن دولت یازدهم روند مذاکرات هسته‌ای حتی به توافقی بر سر چگونگی حل بحران هسته‌ای نرسیده بودند و حتی کشورهای حاضر در آن مذاکرات نیز بارها و بارها اذعان داشتند که به فرض حصول توافق، باید راهی برای مشارکت دادن دیگر قدرت‌های مؤثر بر سرنوشت نهایی مذاکره پیدا کرد.

وجه دیگری که در مورد کمیسیون مرتبط با برجام و جلسات آن می‌بایست مد نظر قرار داد، این است که از یاد نبریم سند برجام سندی سیاسی و مبتنی بر تعهدات داوطلبانه و اعتماد طرفین است و مسیری که اکنون در داخل کشور و از طریق تصویب مجلس پیش روی «برجام» قرار داده شده است، اگر در سنجه شائبه‌های سیاسی و جناحی قرار گیرد، عملاً تأمین کننده منافع ملی نخواهد بود.

نگاه فراگیرتر به این مسأله اما بیشتر واجد الزامات تاریخی است تا مسائل موردی فنی یا سیاسی. به عبارت دیگر اعضای کمیسیون برجام مجلس در این روزها باید به این پرسش اصلی پاسخ دهند که در دوراهی قبول یا قبول نکردن فرآیندی که در هیچ مرحله‌ای خارج از اراده عالی‌ترین مقامات نظام نبوده است تعریف نمایندگان مردم از «منافع ملی» چیست و «ایفای نقش قانونی و رسالت تاریخی» منتخبان مردم در انتخاب کدام یک از این دو راه محقق خواهد شد؟ طبیعی است وقتی از مردم سخن می‌گوییم، منظورمان نه یک واژه معمول و پرکاربرد بر زبان سیاستمداران که مفهومی عینی را مراد کرده‌ایم که مبنای مشروعیت مجلس است و ذائقه و مطالبات آنان در مسأله هسته‌ای نیز دست‌کم در جریان مناظره‌های مربوط به انتخابات پیشین ریاست جمهوری، چیزی پنهان و نامکشوف نیست.

اعضای کمیسیون برجام که مسئولیت سنگین بررسی کارشناسانه «برجام» را برعهده گرفته‌اند و نیک می‌دانند که رهبر معظم انقلاب در تازه‌ترین سخنان خود حاصل کار تیم مذاکره کننده هسته‌ای را رضایتبخش دانستند، نباید این نکته را از یاد ببرند که مردم بیش از دغدغه‌های جناحی و سیاسی، دست به گریبان موانع و مشکلات کاملاً واقعی هستند که متأسفانه برخی بی‌تدبیری‌های گذشته در حوزه مدیریت اقتصادی در کنار زنجیره‌ای از مشکلات مربوط به تحریم، تحمل آن را دشوارتر از گذشته کرده است و به همان میزان رفتار و رویکرد منتخبین ملت را نیز با ملاک‌های موشکافانه‌تری در افکار عمومی مواجه خواهد ساخت. پرونده هسته‌ای بعد از 12 سال فراز و فرود، اکنون مراحل سرنوشت‌سازی را طی می‌کند که در عین حساسیت و اهمیت، دورنمایی روشن از نتیجه‌بخش بودن یا بی‌نتیجه بودن را پیش روی ما گذاشته است بنابراین قضاوت نهایی آیندگان در مورد یکی از دو راهی که پیش روی «برجام» قرار دارد، رابطه‌ای مستقیم با مسئولیت نمایندگانی خواهد داشت که امروز افتخار و اعتماد لازم برای بیان نظرات خود در این باره را یافته‌اند. این مسأله آنگاه واجد اهمیت بیشتر می‌شود که از یاد نبریم در جبهه مقابل، دولت امریکا با آنکه آرای لازم برای وتوی رأی مخالف کنگره را یافته است، همچنان در پی جلب رضایت مخالفان توافق است زیرا آنچه افتخار یک ملت را در ترازوی منصف تاریخ قطعی‌تر خواهد ساخت، نه غلبه جناحی و سفسطه سیاسی که وحدت نظر بر انتخاب مسیری است که منافع ملی یک کشور را با همراهی بدون شائبه اکثریت ابنای آن محقق می‌سازد.

************************************

روزنامه جام جم**

خودزنی در کشتی / حجت‌اله اکبرآبادی

نتایج دلسردکننده تیم ملی کشتی فرنگی در رقابت‌های جهانی لاس وگاس آمریکا و چشم‌دوختن به هنرنمایی کشتی‌گیرانی که سال قبل زیر دست قهرمانان شایسته ایرانی ایستاده بودند، سوال‌برانگیز و غیرقابل هضم است و یقینا مسئولان کشتی باید در این مورد پاسخگو باشند.

این درست که در ورزش همیشه پیروزی و شکست هست اما افسوس اینجاست که در شرایطی در لاس وگاس ناکام شدیم که استعداد، توان و لیاقت بچه‌های تیم ملی کشتی‌فرنگی بالاتر از آن چیزی بود که در لاس وگاس به نمایش درآمد. بویژه در رابطه با «بزرگ ستاره»‌ای چون حمید سوریان که چوب ندانم‌کاری‌ها و استراتژی غلط مسئولان امر را خورد تا این ستاره کشتی جهان، با دور بودن از آمادگی‌های روحی و روانی لازم به حریفی ببازد که در شرایط طبیعی به گرد پای دلاور کشتی ایران نیز نمی‌رسد. در این مورد خاص توجه به چند نکته خالی از لطف نیست:

1ـ حمید سوریان در شرایطی برای حضور در رقابت‌های جهانی لاس وگاس انتخاب شد که تا مدت‌ها انتخابش به اما و اگر بود و کادر فنی تیم ملی به‌دنبال این بود که شایستگی این قهرمان را برای حضور در این رویداد مورد محک و آزمایش قرار دهد. نکته این است که کسی مخالف رقابت‌های انتخابی نیست، اما وقتی فاصله افتخارآفرینی و تجربه بالای او قابل قیاس با همتایان داخلی‌اش نیست، نباید در زمینه معرفی و اعتماد به سردار تیم ملی کشتی فرنگی این‌قدر زمان تلف می‌شد. بی‌شک اگر حمید زودتر خیالش از بابت حضور در آوردگاه جهانی راحت می‌شد، ششدانگ‌تر و آماده‌تر می‌توانست رقبایش را ملاقات کند و چه بسا طلای هشتم دنیا را قاب افتخاراتش می‌کرد.

2ـ چینش بهتر در تیم ملی کشتی‌فرنگی می‌توانست در بر دارنده نتیجه بهتر برای این تیم در میدان جهانی باشد. مثل این‌که اگر سعید عبدولی در وزن سوم (71 کیلو) به میدان می‌رفت می‌توانست در شرایط بهتری حریفانش را ملاقات کرده و بر سکوی قهرمانی این وزن صعود کند.

دلیل نیز مشخص است؛ قهرمان دوست داشتنی اندیمشکی کشتی به لحاظ فیزیکی و قد کوتاهش در شرایطی نیست که به مصاف حریفان دست و پا کشیده‌اش در وزن 75 کیلو رفته و آنان را مقهور قدرت و تکنیک خود کند. موضوعی که در لاس وگاس به چشم آمد تا روشن شود که بدون منطقی خاص این کشتی گیر خوب و با صفا به وزن بالاتر هدایت شده است. یا در نظر بگیرید که در وزن فوق سنگین بخوبی از کشتی گیر مستعدی چون بهنام مهدی‌زاده حفظ و حراست نشد تا با از دست دادن این قهرمان، از کشتی‌گیر 98 کیلویی (مهدی علیاری) خواسته شود به 130 کیلو صعود کند. به‌طور طبیعی نیز کشتی‌گیری که بدنش به تن کشتی‌گیران خوب جهانی نخورده بود، نمی‌توانست در نخستین تجربه جهانی‌اش برای کشتی‌فرنگی به نتیجه خاصی جز حذف تن دهد.

3ـ با احترام به کادر فعلی تیم ملی کشتی‌فرنگی، هنوز قابل درک نیست که چرا کشتی‌فرنگی ایران بزرگمردی چون محمد بنا را کنار می‌گذارد تا فردی که اوج هنر و کارآمدی اش را در المپیک لندن با 3 طلا به تماشا گذاشت، کنار گود باشد و دیگرانی در راس باشند که برای سال‌ها ردای مربیگری را از تن درآورده بودند. بی شک کنار گذاشتن امثال محمد بنا در ورزش ایران، نوعی خودزنی به حساب می‌آید. چه بسا اگر شرایط ادامه کار او فراهم می‌شد، حالا تیمی چون جمهوری آذربایجان از تیم ایران پیشی نمی‌گرفت .از یاد نبریم که اگر بنا سکاندار می‌بود، حتی یک سوریان نیم بند و ناآماده نیز، حریفانش را از تیغ تکنیک ناب و هوشمندی ذاتی‌اش در امان نمی‌گذاشت.

***********************************

روزنامه وطن امروز**

تبارشناسی افسران پروژه نفوذ/سیدمهدی حاجی‌آبادی

رهبر معظم انقلاب پس از آنکه نسبت به استراتژی نفوذ جبهه استکبار به داخل کشور هشدار دادند در دیدار‌هایی برخی مصادیق نفوذ را نیز معرفی کردند. اصولا استراتژی بلندمدت نظام سلطه براساس استعمار فرانو به گونه‌ای است که عناصری از ملت تحت استعمار را تحت قبضه و تصرف درآورد و بدون آنکه مردمان آن کشور از آن مساله آگاه باشند، از افرادی داخل آن کشور برای استحاله استفاده می‌کند. 3 هشدار رهبر معظم انقلاب در دیدارهای پس از رو کردن دست دشمن در پروژه نفوذ بدین قرار است:

الف- مشکلات فرهنگی موجب شده به قول خود ایشان خواب از چشمان‌شان ربوده شود. 2 کار اساسی و اصلی است که باید انجام بگیرد؛ یکی تولیدات فرهنگی سالم در زمینه‌های مختلف و یکی جلوگیری از تولیدهای مضر و به‌اصطلاح متاع و کالای مضرّ فرهنگی

ب- ایشان همچنین فرمودند مجلس خبرگان باید استقلال فکری داشته باشد، زیرا استکبار درصدد آن است که کلیشه‌های مورد نظر خودش را به همه مردم دنیا تحمیل کند، هم به آحاد ملت‌ها، هم بویژه به مسؤولان و موثران کشورها یعنی دولت‌ها، نمایندگان مجالس، تصمیم‌گیران، تصمیم‌سازان و به قول خودشان اتاق‌های فکر. متاسفانه دیده شده برخی از کسانی که در اصطلاح فرهنگ سیاست تکنوکرات خوانده شده و عموما نزدیکان آقای هاشمی و دولت‌های سازندگی و یازدهم هستند با ادبیاتی سخن می‌گویند که درست برخلاف مبانی اسلامی است؛ با استفاده از تعابیری چون حقوق بشر،  دموکراسی و.. که عموما لانه کرده در معاونت زنان نهاد ریاست‌جمهوری و سازمان محیط زیست و وزارت علوم و کار و... هستند.

ج- سوم اشاره فرمودند نباید به‌واسطه‌ لبخند دشمن یا مساعدت کوتاه‌مدت او در موضوعی خاص فریب خورد. مسؤولان آمریکایی خیلی بد حرف می‌زنند و باید تکلیف اینگونه حرف‌ها روشن شود. دعوای داخلی آمریکا واقعی است اما آنچه رسماً می‌گویند نیاز به پاسخ دارد و اگر پاسخ داده نشود، صحبت طرف مقابل تثبیت خواهد شد.

به هر ترتیب اسلام و نظام اسلامی هر دو یک پدیده‌اند و مثل همه پدیده‌ها خطراتی آنها را تهدید می‌کند و وسیله‌ای برای مقابله نیاز است که البته در خود اسلام قرار دارد. هدف دشمن بیرونی به مخاطره انداختن موجودیت نظام همراه فکر و دستگاه زیربنایی عقیده نظام اسلامی است. دشمن درونی نیز خودی‌هایی هستند که متاسفانه بر اثر خستگی یا اشتباه در فهم راه درست و احساسات نفسانی و بزرگ انگاشتن جلوه‌های مادی غرب دچار آفت‌زدگی می‌شوند که طبیعتا خطرش بیش از خطر اولی است.

در کوران حوادث دوران جنگ به علت داغ بودن فضای کشور چنین جریاناتی اجازه ظهور و بروز نداشتند اما پس از دفاع مقدس و فروکش کردن احساسات ناشی از دشمن بیرونی، برخی دچار چنین تغییراتی شدند و نظام سلطه نیز تمام هم و غم خود را مبنی بر یارگیری در داخل کشور از میان این افراد به کار بست.

سربازان جبهه دشمن در داخل نظام را در 3  دسته می‌توان به اختصار نام برد:

1- آخوندهای درباری: امروز ابزار آمریکا و نظام سلطه به پشتوانه کارتل‌های سرمایه‌داری عمدتا صهیونیست، عمدتا همان آخوندهای درباری مزدور، قلم‌فروش و دین‌فروش هستند که می‌توان اثر انگشت پلیدشان را در بسیاری از نفاق‌افکنی‌ها و توطئه‌پراکنی‌ها مشاهده کرد. از اختلاف‌اندازی میان مذاهب اسلامی به نام دین گرفته تا پررنگ کردن قومیت‌ها در مقابل عنصر اسلامیت و متاسفانه عده‌ای نیز در این میان نقش پیاده‌نظام دشمن را بازی کرده و چون عروسک خیمه‌شب‌بازی به رقص و پایکوبی با ساز آخوندهای درباری پرداختند. حوادث جاری و خونریزی‌های داعش و تروریست‌های مولود همین مدرنیته فعال آخوندهای وابسته به سرویس‌های جاسوسی بیگانه‌اند. جرگه دیگر این آخوند‌های درباری آنهایی هستند که مدام به بهانه اسلام رحمانی به تساهل و سستی در دینداری کمک می‌کنند.

2- براساس استعمار فرانو چنانکه عنوان شد استکبار کاری می‌کند که عناصری از داخل ملت بدون اینکه بدانند به او کمک کنند. اصولا هدف دشمن زدن عقبه فکری نظام اسلامی است و چه کسی بهتر از عمامه به سرهای خسته از جهاد و مقاومت که دچار چرب و شیرین دنیا شده‌اند برای ایجاد انحراف در مسیر امام و مبانی فکری جمهوری اسلامی که همان ایمان مردم است. اینها اگرچه خودی هستند اما سرباز دشمنند و آنان نیز روی‌شان سرمایه‌گذاری می‌کنند. چنانکه علنا در فتنه 88  از آنها حمایت رسانه‌ای و مالی کردند و پس از انتخابات 92 نیز تمام قد به حمایت از آنان پرداختند. در سال‌های گذشته حزب مشارکت و در حال حاضر، حزب اتحاد ملت را که تنها نقاب و نامی عوض کرده است می‌توان مصداق چنین جریانی دانست.

3- دسته سوم طیف روشنفکری است که مسلح به ابزار هنر و قلم و ادبیاتند و هیچ سازگاری با عناصر اسلامیت نظام چون تقوا، دین، ایمان و امثالهم ندارند. طبیعت‌شان این است که اهل خطر و وارد شدن به صحنه‌های سخت و دشوار نیستند و سازماندهی‌شان نیز توسط دست‌های بیگانه است که عموما در داخل کشور از طرف سفارت فرانسه و انگلیس و آلمان تغذیه شده و می‌شوند. احساس می‌شود در سینما، مطبوعات، رادیو و تلویزیون جا خوش کرده‌اند و ابتدا با حرکات فرهنگی آغاز کرده و پس از مدتی سیاست را نیز چاشنی‌اش کرده‌اند. طبیعتاً چون اصول‌شان براساس ایمان و اعتقاد نیست و منافع مادی و سرسپردگی سفارتخانه‌های غربی در میان است، حرفشان از روی ایمان و اعتقاد نیست و تنها ظاهری زیبا دارد. طبیعت اهل قلم و روشنفکرجماعت مادی‌مسلک چنین است که در میان سخن چنان زمین و آسمان را به هم می‌دوزند که مخاطب خیال کند سوخته‌جانی است عارف‌مسلک! در حالی که با بررسی بیشتر جز بندگی پول و بوی عَفِن پست و منصب و شهرت چیز دیگری نیست.

*************************************

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات