تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۵  ، 
کد خبر : ۲۷۹۰۱۶
آیت‌الله موسوی‌تبریزی در گفت‌گو با «مردم‌سالاری»:

اصولگرایان بدون حضور اصلاح‌طلبان، حتما پیروز‌اند

مرتضی صدیقیان – مقدمه: نیاز به تقویت روزافزون جایگاه روحانیت اصیل برای بقای نظام مقدس جمهوری اسلامی‌ما را بر آن داشت تا به خدمت یکی از علمای برجسته حوزه علمیه برای بررسی جایگاه روحانیت در فراز و فرودهای تاریخ37ساله انقلاب اسلامی‌برویم.عقربه‌های ساعت به 11 نزدیک می‌شود گرمای طاقت‌فرسای شهر قم آن هم در یک روز گرم تابستانی نیز از شور و شوق ما برای حضور در محضر آیت‌الله سید حسین موسوی تبریزی ذره‌ای کم نمی‌کند.به خیابان صفاییه رسیدیم دقایق کمی‌تا ساعت 11 باقی مانده و ما به دفتر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم رسیدیم. آیت‌الله موسوی تبریزی که سابقه دادستانی کل کشور در زمان رهبری امام خمینی (ره) و ریاست خانه احزاب را برعهده داشته و در کنار آن از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم و رئیس مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم نیز می‌باشند. در این گپ صمیمانه آیت‌الله موسوی تبریزی با «مردم‌سالاری» ایشان به تبیین جایگاه روحانیت در اداره کشور و تشریح عملکرد جریان‌های سیاسی و چرایی انحراف برخی از گروه‌ها از اخلاق پرداختند.در ادامه متن گفت‌وگوی «مردم‌سالاری» با آیت‌الله سید‌حسین موسوی را می‌خوانیم:

*‌ جایگاه روحانیت را در حفظ و صیانت از جریان انقلاب اسلامی‌ چگونه ارزیابی می‌کنید و حضور روحانیت در راس جریان‌های سیاسی در پایبندی آنها به اخلاق در هر دوجریان اصولگرایی و اصلاح‌طلبی چه تاثیری داشته است؟

**‌ بسم‌الله الرحمن الرحیم، در سوال شما دو مسئله هست که باید از هم تفکیک کنیم، اول اینکه روحانیت چه نقشی در انقلاب و تثبیت آرمان‌های انقلاب داشته و بخش دیگر به تعهد روحانیت به حفظ آرمان‌های انقلاب مربوط می‌شود. در بخش اول که به پیش از انقلاب اسلامی‌و سال 57 مربوط می‌شود باید عرض کنم اگرچه مبارزات فداییان اسلام و شهید نواب صفوی زودتر از نهضت حضرت امام شکل گرفت اما به لحاظ فراگیر نشدن حرکت آنها و خاموشی سریع آنها دراصل، سال 42 را باید مبنای شکل‌گیری آرمان‌ها و مبارزات فراگیر انقلاب اسلامی‌بدانیم. علی‌رغم اینکه تا سال 56 در حرکت انقلاب فراز و نشیب‌های زیادی داشتیم با این وجود نقش روحانیت در انقلاب بسیار اساسی بود.

در تهران حضرت آیت‌الله طالقانی، آیت‌الله‌هاشمی، آیت‌الله مهدوی‌کنی، شهید آیت‌الله شاه‌آبادی، آیت‌الله لاهوتی و آقایان دیگر بودند و فعالیت‌های شدیدی انجام می‌دادند و دستگیر و به زندان می‌رفتند. در راس هرم روحانیت مبارز پیش از انقلاب در قم نیز می‌توان از مرحوم حضرت آیت‌الله منتظری و مرحوم آیت‌الله ربانی شیرازی، آیت‌الله نوری همدانی، آیت‌الله فاضل لنکرانی، آیت‌الله جنتی، آیت‌الله خزعلی و مرحوم آیت‌الله مشکینی نام برد که جملگی از بزرگان و اساتید حوزه علمیه به حساب می‌آمدند که با انقلاب ماندند گاهی تبعید و گاهی زندانی شدند که البته هرکدام از این بزرگواران کیفیت فعالیت‌ها و میزان اثرگذاری‌شان متفاوت از سایرین بود. روحانیونی هم بودند که برای انقلاب هزینه دادند در این میان ما هم سهم کوچکی داشتیم. من خاطرم هست که در برهه‌ای از زمان از خانواده ما 4 برادر و 2 داماد در زندان بودیم. از مجمع محققین و مدرسین هم افرادی چون حجج اسلام سعیدیان‌فر، نادی و آقای صلواتی بودند که به زندان رفتند و شکنجه شدند.

بالاخره روحانیت، قبل از انقلاب نقش تعیین‌کننده‌ای داشت به گونه ای که حتی در اوج تحولات انقلابی، روحانیت ترسیم کننده اخلاق و رفتار انقلابی نزد جوانان و در برابر هجوم کمونیست‌ها بود. چرا که کمونیست‌ها فقط می‌توانستند از میان نیروهای جوان و انقلابی مسلمان نیرو جذب کنند. آن‌ها ابتدا ریشه‌های انقلابی‌گری را در وی تشخیص می‌دادند و سپس او را به اردوگاه کمونیسم و مجاهدین خلق می‌بردند. فلذا، یکی از مهمترین مسوولیت روحانیت این بود که نه فقط جوان‌ها را از شر ساواک، طرفداری از شاه و مفاسد اخلاقی و دینی حفظ کنند بلکه باید از پیوستن آنان به جبهه کمونیست‌ها مانند نیروهای فداییان خلق و توده‌ای‌ها و امثالهم نیز جلوگیری می‌کردند و به این ترتیب در آن سال‌ها روحانیت در سراسر کشور محوریت داشت.

برای مثال، در یزد شهید آیت‌الله صدوقی، در شیراز حضرات آیات شهید دستغیب و شهید محلاتی، درکاشان آیت‌الله یثربی، در نجف‌آباد مرحوم آیت‌الله منتظری و در اصفهان مرحوم آیت‌الله طاهری نقش اصلی در رهبری جوانان انقلابی و جلوگیری از اقدامات افراطی خارج از اسلام مانند ترور یا دزدی از اموال دولتی را ایفا می‌کردند و روش‌های صحیح مبارزه را به آنان می‌آموختند. این روال ادامه داشت تا اینکه بعد از شهادت آیت‌الله آقا مصطفی فرزند بزرگ امام راحل، مبارزات انقلابی بطور کامل تحت هدایت روحانیت قرار گرفت. اگرچه گروه‌های مختلف دیگری مانند نهضت آزادی که بیشتر متاثر از مرحوم آیت‌الله طالقانی عمل می‌کرد و شهید آیت‌الله مطهری که در پاسخگویی به شبهاتی که کمونیست‌ها مطرح می‌کردند و جوانان انقلابی را تحت تاثیر قرار می‌دادند نقش عمده‌ای داشتند نیز بودند که در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی‌ سهم داشتند که درتمامی‌این موارد محوریت با روحانیت مبارز بود.

اما، بخش دوم سوال شما که به نقش روحانیت در صیانت از آرمان‌های انقلاب مربوط می‌شود باید اینگونه پاسخ بدهم که پس از پیروزی انقلاب تامدتی فضای حاکم بر کشور همان فضای سال‌های وقوع انقلاب اسلامی‌بود و باوجود اینکه در همان یکی دوسال اول احزاب و جریان‌هایی شکل گرفتند اما تحزب‌گرایی جایی در کشور نداشت و احزاب خیلی قادر نبودند در فضای سیاسی کشور نقش مهمی ‌داشته باشند که دو دلیل آن هم حضور حضرت امام و حضور فعال روحانیون مبارز در ترویج اندیشه‌ها و آرمان‌های امام بود. در 4 یا 5 سال ابتدایی بعد از انقلاب که بنده مسوولیت داشتم، با نیروهای روحانی و غیرروحانی زیادی همکاری کردم و به جرات می‌توانم بگویم که حتی یک مورد نبود کسی بیاید و اضافه‌کار یا حق ماموریت یا مسکن مطالبه کند، به همان مختصر حقوقی که به آن‌ها پرداخت می‌شد رضایت داشتند و حتی گاها باقیمانده همان حقوق مختصر خودشان را هم به ما عودت می‌دادند.

این‌ها را می‌گویم بدانید فضای عمومی ‌کشور در دادستانی، کمیته‌های انقلاب و سپاه و نهادهای انقلابی بعد از انقلاب چگونه بوده است. اما متاسفانه به مرور زمان و با ورود برخی سرمایه داران و عناصر نامطلوب به دستگاه‌های اجرایی این مسائل کم کم پیش آمد و در این میان باز هم روحانیت در جهت حراست از اخلاق انصافا به خوبی عمل کرد و روحانیونی که مسوولیت‌های مهمی‌داشتند که حتی بعضا سن و سال آنها زیاد هم نبود اما انسان‌های خودساخته، متدین و پایبند به اخلاق بودند از ارزش‌های انقلابی صیانت کردند. با این همه با گذشت زمان و کمرنگ شدن حال و هوای انقلاب و افزایش خودمحوری و فردیت افراد، از میزان تاثیرپذیری آن‌ها از روحانیت نیز کاسته شد به طوری که رفته رفته این مادی‌گرایی جای خود را میان روحانیون صاحب مسوولیت که جوان‌تر و جویای نام بودند باز کرد. من نمی‌توانم بگویم که دقیقا روحانیت تا چند سال بعد از انقلاب وظیفه خود را به نحو احسن انجام داد. روحانیونی بودند که از همان ابتدا پایبند به اصول اخلاقی ماندند و انصافا خوب عمل کردند و آلوده مادی‌گرایی نشدند.

روحانیونی هم بودند که بطور نسبی در این حوزه موفق عمل کردند. برخی هم متاسفانه آلوده وابستگی دنیوی و مادی‌گرایی شدند. دسته ای دیگر هم بودند که باوجود مسوولیت‌های مهمی ‌که داشتند به جهت دیانت قوی و حساسیت زیادی که بر روی رعایت حد و حدود شرعی و اخلاقی داشتند از ترس اینکه مبادا آلوده ظواهر دنیوی و مادی بشوند از مسوولیت‌های خودشان کنارکشیدند که ای کاش اینگونه نمی‌شد و می‌ماندند و جلوی آلوده شدن دستگاه‌های اجرایی به فساد را می‌گرفتند. با این همه، بنده معتقدم امروزه نقش روحانیت در شرایط فعلی کشور در مبارزه با فساد بسیار برجسته و با اهمیت است و چنانچه فسادی در سطح مدیریتی کشور پیدا می‌شود، روحانیت مسوولیت دارد و باید نسبت به آن پاسخگو باشد.

*‌ اخلاق در سیاست به عنوان یک آسیب مهم بعد از دولت نهم و دهم درصحنه سیاسی و اجتماعی کشور مطرح شده است از حضرتعالی به عنوان استاد اخلاق تقاضا داریم اصول و ارکان اخلاق در سیاست در فلسفه اسلامی‌و آیین حکومتداری اسلامی ‌را تشریح کنید؟

**‌ با توجه به اینکه، مجال برشمردن تمامی‌این اصول در حوصله این گفتگو نیست و زمان بیشتری می‌طلبد، بنده بصورت مختصر به بخشی از آن دسته اصول اخلاقی که از نظر مولا علی(ع) بر یک سیاستمدار و دولتمرد لازم است تا آن‌ها را رعایت کند اشاره می‌کنم، حضرت در نامه 51 خود در نهج‌البلاغه که خطاب به امرا و فرماندهان ارتش نوشته شده است، بهترین حاکم را کسی می‌دانند که بعد از به قدرت رسیدن اخلاق و رفتارش نسبت به گذشته تغییر نکند و نه تنها همانی بماند که پیش از قبول مسوولیت بوده است بلکه نسبت به گذشته به مردم نزدیک‌تر باشد. لذا اینکه قبل از انتخابات با هزار وعده و وعید و شعارهای گوناگون توجه مردم را جلب کنیم اما انتخابات که تمام شد از مردم و وعده‌هایمان فاصله بگیریم خلاف حکومت علوی است.

دوم رعایت اصل شفافیت است، یعنی اینکه جز اسرار نظامی‌زمان جنگ، هیچ چیز از افکار عمومی ‌پنهان نباشد. چرا که هیچ عاقلی نمی‌آید در شرایط جنگی اسرار خود را برملا کند تا شرایط برای سوءاستفاده دشمنان مهیا شود.

سوم اینکه، بین مردم تبعیض قائل نشود، چهارم این است که آگاهی مردم را بالاببرد و از هیچ تلاشی برای افزایش آگاهی مردم فروگذار نباشد. پنجمین اصل تاکید ایشان بر بهره‌مندی همگان بصورت عادلانه از بیت‌المال است، تا جایی که علی‌رغم احترامی‌که برای انصار و یاران حضرت رسول(ص) و کسانی که در غزوات و جنگ‌ها برای اسلام شمشیر زده‌اند قائل بودند با این وجود وقت تقسیم بیت‌المال برای ایشان با سایر مردم فرقی نداشتند و اینکه کسی به پشتوانه حضور در جنگ سهم بیشتری از بیت‌المال مطالبه نماید از دید ایشان پذیرفته نبود. ششمین نکته که خیلی مهم است این است که حاکم نه تنها نباید بیت‌المال را هدر بدهد بلکه باید این توان را داشته باشد که بیت‌المال را افزایش بدهد. به تعبیری دیگر در جامعه ثروت ایجاد کند، لذا اینکه اگر الان درآمد نفت خوب بود و ما درآمد نفت را به جای سرمایه‌گذاری و تبدیل به ارزش افزوده به پای کالاهای مصرفی و یا با پرداخت یارانه‌ نقدی به مردم حرام کنیم با فرمایشات حضرت علی(ع) منافات دارد. جالب اینجاست که حضرت بعد از ذکر این اصول خطاب به مردم می‌فرمایند در صورتی که دیدید من این اصول را رعایت کردم، آن زمان است که اطاعت شما از من واجب می‌شود.

اما آخرین اصل اخلاقی که از سیره حضرت امیرالمومنین علی(ع) قابل الگوبرداری است، تقید ایشان به قانون است. یعنی باوجود بهره‌مندی از مقام ولایت، خود را در برابر قانون از دیگران تمییز نمی‌دهد. چنانچه معروف است، زمانی‌ که ایشان همراه شخص دیگری که علیه حضرت اقامه دعوی کرده بود وارد محکمه شدند و قاضی رفتاری تبعیض‌آمیز نسبت به مولا از خود نشان دادند، آن حضرت به قاضی اعتراض کردند و به برابری همگان در برابر قانون تاکید نمودند.

با تفاسیری که از اصول اخلاقی لازم الرعایه توسط حاکمان ارائه شد، باید بگویم متاسفانه علیرغم ادعاهایی که مطرح می‌شود ما با آرمان حکومت علوی فاصله زیادی داریم. و متاسفم از این که وقتی اشخاصی آمدند و خودشان و اقداماتشان را به امام زمان(عج) منتسب کردند، حوزه علمیه قم سکوت پیشه کرد و اعتراض نکرد. این چیزی نیست که مورد تائید و رضایت بزرگان اخلاق و رهبر معظم انقلاب بوده باشد. خاطرم هست که در اوایل انقلاب و در جریان مذاکرات مجلس اول، شخصی آیه شریفه «اطیعوالله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم» را با اطاعت از حضرت امام(ره) تطبیق داد، امام از رادیو این اظهارات را می‌شنود و به سرعت از طریق تماس با ریاست وقت مجلس تاکید می‌کنند این آیه شریفه تنها ائمه معصومین(ع) را شامل می‌شود و کسی حق ندارد آن را به ایشان نسبت بدهند.

درحالی که در دوره‌های گذشته شاهد بودیم فردی آمده در نماز جمعه، یک لیست انتخاباتی را نشان داده و ادعا کرده است که آن لیست به تایید حضرت بقیه‌الله الاعظم(ارواحنا فداه) رسیده، حال آنکه، الان می‌بینم از همان لیستی که ادعا شده است مورد تائید امام زمان(عج) بوده چند نفری هستند که پرونده تخلفات و سوءاستفاده‌هایشان در محاکم قضایی به اثبات رسیده است. و این از جمله آسیب‌های جدی اخلاقی بود که در سال‌های گذشته اتفاق افتاده است و متاسفانه بسیاری از بزرگان دینی، مذهبی و سیاسی کشور به آن اعتراض نکردند.

*‌ حاج آقا شما به عنوان یکی از علمای سیاسی اصلاح‌طلب از زمان شکل‌گیری نهضت حضرت امام خمینی(ره) حضور داشته و بنظر شما نقاط قوت و ضعف اصلاحات از زمان شکل‌گیری نهضت حضرت امام خمینی تا بحال چه می‌دانید؟

**‌ تمامی‌ گروه‌ها و جناح‌های سیاسی نقاط ضعف و قوت خاص خودشان را دارند که هم خودشان متضرر شدند و هم اینکه به جامعه ضربه زدند. مهمترین آسیب انحصارطلبی است که می‌تواند موجب لطمه‌های جبران‌ناپذیر به کشور می‌شود. چرا که انحصار‌طلبی سبب می‌شود حقوق یک عده‌ای دیگر نادیده گرفته شود‌. وقتی امور در دست یک طیف خاصی خلاصه شود مملکت مسلما نابود خواهد شد.

در میان گروه‌های اصلاح‌طلب نسبت به طیف مقابل، این انحصارطلبی از همان ابتدا کمرنگ بوده است. چرا که طرف مقابل، از آنجایی که خودش را به برخی از علما منتسب می‌کرد، خودشان را اسلام مجسم می‌دانستند و با سوءاستفاده از مساجد و مقدسات در پی کسب وجهه و اعتبار برای خود در بین مردم بودند. به همین دلیل، می‌بینیم میزان فساد مالی و سوءاستفاده از موقعیت و مناصب نزد آنان به اندازه قابل توجهی از اصلاح‌طلبان بیشتر بوده است. برای مثال، در دوران تصدی بنده در مسوولیت کمیسیون اصل 90 مجلس و دادستانی کل انقلاب، بینی و بین الله در بین پرونده‌هایی که برای ما ارسال می‌شد، سوءاستفاده‌های مالی و اقتصادی در بین مدیران منتسب به جناح اصلاح‌طلب و نیرهای خط امام بسیاربسیار ناچیز بود.

ولی سوءاستفاده‌های مالی در میان افرادی که خودشان را به گروه‌های اسلامگرا و اصولگرا منتسب می‌دانستند به جایی رسید که کنترل واردات و صادرات کشور را در انحصار خودشان گرفتند و حتی با وارد کردن سرم‌های آلوده به بیماران هم رحم نکردند. یا در مورد دیگر، برخی از آقایانی که خودشان را به اصطلاح امروزی اصولگرا می‌دانند یک فروند هواپیمای فوکر را که حتی پاکستان به دلیل کیفیت پایین، از خرید آن خودداری کرده بود به چند برابر قیمت خریداری کرده بودند که بعدها مشخص شد که این هواپیما اصلا حداقل‌های لازم جهت تامین نیاز‌های ما را ندارد. در حالی که حتی یک مورد از این تخلفات را در دولت جنگ و در بین گروه‌های اصلاح‌طلب نداشتیم.

اما انتقادی را که می‌توان در ارتباط با گروه‌های اصلاح‌طلب عنوان کرد این است که، این گروه‌ها بعضا رفتاری می‌کنند و خودشان را مستقل از سایر گروه‌های همفکر تعریف می‌کنند و این سبب بوجود آمدن منیت‌هایی می‌شود که از ائتلاف و وحدت آن‌ها با یکدیگر جلوگیری می‌کند و زمینه تضعیف خودشان را فراهم می‌آورد که ما نمونه‌های بارز آن را در شورای شهر اول تهران در زمان آقای خاتمی ‌و مجلس ششم دیدیم که عدم پایبندی برخی گروه‌های اصلاح‌طلب به شورا و عقل جمعی زمینه سوءاستفاده جناح سیاسی رقیب علیه اصلاح‌طلبان را ایجاد کرد. درحالیکه اصلاح‌طلبان از امتیازات به مراتب بیشتری نسبت به اصولگرایان برخوردارند اما اصولگرایان با پرده‌پوشانی، تقدس آفرینی و محوریت دادن به برخی بزرگان جریان اصولگرا اختلافات درونی‌شان را حل و فصل می‌کنند و زمینه‌های وحدت خود را به وجود می‌آورند. تنها ایرادی که به نظرم به اصلاح‌طلبان وارد است همین موضوع است.

*‌ اگر به صورت جز بخواهیم آسیب‌شناسی از حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات داشته باشیم چه مشکلاتی اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری در دوره‌های متعدد داشته‌اند؟

**‌ عدم پایبندی گروه‌های اصلاح‌طلب به فرهنگ شورا جواب سوال شماست. این مسئله یک آسیب جدی برای همگرایی گروه‌های اصلاح‌طلبی است. مثلا الان ما در قم به 3 نفر جهت ورود به مجلس نیاز داریم اما برای انتخاب این 5 نفر باید حداقل 30 کاندیدای اصلاح‌طلب واجد شرایط داشته باشیم که ممکن است 10 نفرشان تایید صلاحیت شوند. مرحله بعدی این است که از این 10 نفر باید تحقیقات وارزیابی‌های بیشتری انجام شود تا ببینیم کدامیک از آنان صلاحیت و رای بیشتری دارند. در این مرحله چنانچه شورا به گزینه‌های قطعی رسید، لازم است 7 نفر باقیمانده حمایت قطعی خودشان را از آن 3 نفر اعلام کنند.

همانند اقدام شایسته‌ای که دکتر عارف در انتخابات به نفع دکتر روحانی انجام داد، مصالح جمعی را بر منافع فردی و گروهی خود ارجحیت بدهند. چنانچه این اتفاق در بین ما رخ بدهد، حتم بدانید پایگاه رای اصلاح‌طلبان درجامعه و جوانان به مراتب بیشتر از اصولگرایان است و اصلاح‌طلبان پیروز انتخابات خواهند بود. جناح اصولگرا هم به خوبی از این ضعف آگاه است و از آن بهره‌برداری می‌کند، بعضا افرادی را که معلوم نیست که چقدر در اصلاحات نقش و سهم داشته‌اند در رسانه‌ها و صداوسیما بزرگ می‌کنند تا بدین وسیله بین گروه‌های اصلاح‌طلب فاصله ایجاد کنند. باز هم می‌گویم عمده آسیب اصلاح‌طلبان همین مسئله است و نه هیچ چیز دیگر.

*‌ فعالیت‌های اصولگرایان را در چند سال گذشته چگونه ارزیابی می‌کنید و به نظر شما آیا اصولگرایان در مجلس آینده اکثریت کرسی‌ها را به دست خواهند آورد؟

**‌ اصولگرایان معتقدند که دنیا مال آن‌هاست، به قول یکی از آقایان اصولگرا مردم به ما رای می‌دهند ولی اسم اصلاح‌طلبان از صندوق بیرون می‌آید.(باخنده) اصولگرایان می‌دانند که پیروزی آن‌ها در نبودن اصلاح‌طلبان اتفاق می‌افتد و نه در رقابت با آنان. آن‌ها اگر عاقل باشند و یک آسیب شناسی دقیقی از فعالیت‌های انتخاباتی خودشان انجام بدهند خواهند فهمید که چرا در رقابت با اصلاح‌طلبان، رای ندارند و آن وقت نیاز نیست این همه شورای نگهبان را برای رد صلاحیت اصلاح‌طلبان تحریک کنند.

*‌ به نظر شما، چرا اصولگرایانی که تمام قد از دولت احمدی نژاد حمایت می‌کردند امروز در قبال عملکرد دولت وی پاسخگو نیستند؟

**‌ به نظر من، این ضعف مدیریت قوه قضائیه در کشور است. اگر قوه قضائیه قاطع‌تر وبهتر عمل می‌کرد، نه تنها پاسخگو بودند، بلکه برخی از آن‌ها الان در زندان مجبور بودند در قبال اقداماتی که در دولت احمدی‌نژاد صورت گرفته است توضیح بدهند. آن‌هایی هم که تبرئه می‌شدند با افتخار می‌آمدند و می‌گفتند که در اقدامات دولت قبل دست نداشته‌اند. به نظر من این ضعف قوه قضائیه بوده که باعث بروز تخلفات متعدد در دولت احمدی‌نژاد شده است. وگرنه، شما می‌دانید به موجب قانون، سازمان بازرسی کل کشور، از صلاحیت و قابلیت بررسی تمامی‌پرونده‌ها و اسناد دستگاه‌های اجرایی کشور برخوردار است. فقط در بررسی برخی پرونده‌های خاص امنیتی تحت نظر وزارت اطلاعات است که با کمی‌محدودیت روبروست وگرنه همان‌ها هم از طریق تعامل با وزارت اطلاعات قابل بررسی است و قانون این قدرت را به آن‌ها داده است تا مدیران متخلف را تعلیق، تعویض و یا حتی محاکمه نماید. درخصوص وزرا هم می‌تواند با ارسال گزارش از تخلفات‌شان به قوه‌قضائیه با اقدامات آن‌ها مقابله نماید.

اگر همان ابتدا که اقدامات خلاف قانون برخی مدیران ثابت می‌شود، سازمان بازرسی کل کشور، سکوت نکند و به برخورد با متخلفین بپردازد، آن وقت کشور، این همه هزینه سنگین پرداخت نمی‌کند. تازه از نظر من، برخورد با تخلفات برای متخلفین هم بهتر است. چراکه اگرمتهم پس از بررسی پرونده تخلفاتش تبرئه شد، سرش را بالا می‌گیرد که تقصیری متوجه او نیست. اگر هم متخلف شناخته شد، که پس از میزان تخلف او جریمه‌اش را ادا می‌کند. درواقع باید گفت، که این ایراد به عملکرد قوه قضائیه فقط مختص به امروز نیست، بلکه در همان سال‌های ابتدایی بعد از انقلاب نیز، قوه قضائیه به بهانه‌های مختلف و مصلحت‌اندیشی‌های نادرست در برابر برخی تخلفات آشکار اغماض کرده است و همین امر سبب استمرار سوءاستفاده‌های مختلف ازمناصب دولتی و بیت‌المال و درنتیجه سیستمی‌شدن فساد در کشور شده است.

*‌ سیاست‌های دولت فعلی در زمینه سیاست داخلی و توسعه سیاسی از نظر شما چگونه است و چه توصیه‌هایی به دولت در سیاست داخلی دارید؟

**‌ من معتقدم در زمینه توسعه سیاسی، فرهنگسازی بیشترین اهمیت را دارد. چرا که توسعه سیاسی تزریقی نیست و باید از طریق فرهنگسازی محقق شود. شما می‌دانید که توسعه سیاسی این نیست که مثلا دولت زندان‌ها را باز کند و زندانیان سیاسی را آزاد کند. زیرا دولت در چارچوب قانون اساسی چنین اختیار و وظیفه‌ای ندارد بلکه عفو زندانیان در حوزه اختیارات رهبری و مدیریت امور زندانیان اعم از حبس و یا آزادی آنان برعهده قوه قضائیه است. دولت فقط می‌تواند اگر جایی خطایی می‌بیند تذکر بدهد. در زمان دولت اصلاحات، قوه قضائیه فعالیت خودش را انجام می‌داد و حرف آقای خاتمی‌در قوه قضائیه خریدار نداشت. اما در زمان آقای خاتمی ‌فرهنگسازی در حوزه توسعه سیاسی در دستور کار قرار داد. نشاط سیاسی و فعالیت احزاب رونق پیدا کرد و جوان‌های ما مشارکت بیشتری در امورسیاسی برعهده گرفتند. من معتقدم، در دولت یازدهم، آقای روحانی بدون اینکه‌، عَلَمِ توسعه سیاسی بلند کرده باشد و دارد همین مسیر را طی می‌کند و این را می‌توان از اظهارات وی و تکالیفی که برعهده وزارت کشور گذاشته است فهمید.

همین‌ که در سفرها و دیدارهای ایشان، میان گروه‌های سیاسی اصولگرا یا اصلاح‌طلب تبعیض قائل نمی‌شوند و با تمام گروه‌های سیاسی درون نظام دیدار و گفت‌وگو می‌کند خودش رفتاری درجهت درونی سازی توسعه سیاسی است. بایستی مقدورات و محذورات رئیس‌جمهور را در پیشبرد توسعه سیاسی در نظر داشت، من معتقدم آقای روحانی با ساختار و شرایط فعلی و درمدت زمان اندکی که از تصدی مسوولیت ایشان گذشته است بیش از این نمی‌توانسته اقدامی‌را درجهت توسعه سیاسی انجام دهد. مضاف براینکه باید درنظر داشته باشیم، در این مدت بحث هسته‌ای بخش عمده‌ای از توان و زمان ایشان را مشغول خودش کرده بود و توجه ایشان بیشتر به حل این معضل اختصاص داشت که بحمدالله در این زمینه توفیقات خوبی به دست آمد.

*‌ سوال آخر بنده در واقع به همین توافق هسته‌ای که اشاره کردید مربوط می‌شود، از نظر شما بعد از توافق هسته‌ای اولویت دستگاه دیپلماسی ما باید چگونه باشد؟ گسترش روابط با غرب را در دستور کار قرار بدهیم یا بسط روابط‌مان با همسایگان و تمرکز بر روی خاورمیانه؟

**‌ به نظر من، سیاست فعلی کشور درعرصه بین‌المللی فقط سیاست دولت روحانی نیست. سیاستی است که پیش‌تر به تصویب مجمع تشخیص مصلحت نظام رسیده و مورد تایید رهبری است. با حل بحران هسته‌ای که به تابویی علیه کشور ما تبدیل شده بود امکان پیشبرد اهداف کلان کشور در منطقه و نظام بین‌الملل مهیا شده است. با این همه، نه شرق‌گرایی و نه غرب‌گرایی هیچکدام نباید اولویت سیاست خارجی ما باشد، بلکه سیاست ما باید سیاستی جامع و معطوف به تمام حوزه‌های منافع ملی کشور باشد. در این سیاست جامع‌گرایانه اولویت ما باید بهبود روابط با همسایگان و منطقه خاورمیانه باشد البته بدون درگیری و چالش با فرامنطقه‌ای‌ها. یعنی چشم از کشورهای فرامنطقه‌ای بر‌نداریم اما تاکیدمان بر تقویت روابط با کشورهای همسایه باشد.

این همان سیاستی است که از دولت آقای‌ هاشمی‌ آغاز شد اما به دلیل مانع تراشی و افراطی‌گری‌های داخلی به توفیق چندانی دست پیدا نکرد. در زمان آقای خاتمی‌هم وضعیت کم و بیش همینگونه بود. اما هم‌اکنون با توافقی که انجام شده است، دیگر مبنایی برای ادامه شیعه هراسی، اسلام هراسی و ایران هراسی از طرف غرب وجود ندارد و این توافق می‌تواند گشایشی برای تعامل بیشتر با جهان و جذب سرمایه‌گذاری در صنعت و اقتصاد کشور باشد. بالطبع، با رشد اقتصادی، توسعه و پیشرفت سیاسی نیز در دسترس خواهد بود و مردم آزادی‌های سیاسی بیشتری مطالبه خواهند کرد و آنوقت دیگر دولت‌ها نمی‌توانند به بهانه‌های مختلف آزادی و رقابت سیاسی را محدود کنند.

*‌ از اینکه وقت‌تان را در اختیار ما قرار دارید سپاسگزاریم.

**‌ بنده هم از شما متشکرم و برایتان آرزوی موفقیت دارم.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات