رژیم صهیونیستی به بهانه عملیات بینظیر حزبالله در اسارت دو سرباز اسراییلی که امنیت موجود در اسرائیل را زیر سوال برد، در 12 ژولای سال جاری علیه لبنان وارد جنگ شد.
رژیم صهیونیستی که فکر میکرد با به اسارت گرفته شدن دو سرباز اسرائیلی زمینه برای به نمایش گذاردن استحکام دولت جدید اولمرت و اجرای یک عملیات از پیش برنامهریزی شده فراهم آمده است، خود را وارد جنگی کرد که نتیجه آن خسارتهای فراوان برای دو طرف و بروز مشکلات جدید در عرصه سیاست اسرائیل شد. گزارش حاضر درصدد است با پرداختن به جنگ 33 روزه اسرائیل و لبنان و نشانههای شکست رژیم صهیونیستی، هزینههای مختلف آن را بررسی کند.
الف: نشانههای شکست: سردرگمی ارتش اسرائیل، زیادهروی در استفاده از زور، دست زدن به جنایات و قتلعام مردم بیگناه دلیل آشکاری بر نبود یک راهبرد مؤثر برای رویارویی با مقاومت لبنان بوده است.
از مهمترین دلایل و نشانههای ناکامی اسرائیل در جنگ با لبنان عبارتند از:
1- باقی ماندن بهانه اسراییل برای شروع جنگ یعنی آزادی دو سرباز اسرائیلی 2- محقق نشدن هدف اشغال جنوب لبنان تا رود لیطانی 3- عدم دستگیری یا کشتن یک فرمانده ارتش حزبالله 4- متحمل شدن خسارتهای سنگین 5- ناکام ماندن در ایجاد موج نارضایتی در میان مردم لبنان 6- افزایش محبوبیت حزبالله 7- شکست تبلیغاتی رژیم صهیونیستی
ب: هزینههای جنگ 33 روزه: جنگ 33 روزه لبنان هزینههای زیادی برای رژیم صهیونیستی به دنبال داشت که در ذیل آنها را عنوان میکنیم.
1- هزینههای نظامی
از آغاز بحران جدید در لبنان، یعنی انجام عملیات وعده صادقانه، هیمنه ارتش اسرائیل در مواجهه با حزبالله در هم شکسته شد و با آشکار شدن میزان آسیبپذیری این ارتش یک فاجعه برای رژیم صهیونیستی رقم خورد.
1-1 بر ملا شدن ضعف اطلاعاتی رژیم صهیونیستی: ربوده شدن دو سرباز صهیونیست، غافلگیری نیروی دریایی اسرائیل با موشک حزبالله مقاومت نیروهای حزبالله وارد کردن خسارت به نیروهای زرهی رژیم صهیونیستی ناکامی کماندوهای اسرائیلی در فرود شبانه در بعلبک و صور، ناتوانی این رژیم در جلوگیری از شلیک موشکهای کانیوشا به خاک خود، همه و همه ضعف اطلاعاتی رژیم صهیونیستی را برملا کرد همین ضعف سیستم اطلاعاتی رژیم صهیونیستی موجب ناکامی اسرائیل در عرصه نظامی شد.
1-2 ناکامی اسرائیل در تحصیل اهداف نظامی: شناسایی کامل منطقه عملیاتی جنوب لبنان توسط حزبالله استفاده از موشکهای بهینه ضدزرهی و استقرار آنها در نقاط استراتژیک مانع پیشروری نیروهای زمینی رژیم صهیونیستی شد. از سوی دیگر با منهدم شدن دو ناوچه پیشرفته نیروی دریایی اسرائیل و عدم تحقق اهداف اسرائیل در تضعیف نیروی حزبالله از طریق نیروی هوایی موجب شکسته شدن هیمنه نظامی اسرائیل شد.
2- هزینههای سیاسی
رژیم صهیونیستی با وجود اینکه به بهانه آزادی اسرای خود به طور گستردهای مواضع و زیرساختهای لبنان را ویران کرد اما ادامه درگیریها و طولانی شدن جنگ به نفع این رژیم تمام نشد و این دولت را با چالشهای سیاسی مختلف در حوزههای داخلی، منطقهای و فرامنطقهای مواجه ساخت.
2-1 داخلی ـ انتقادات از دولت اولمرت و کاهش محبوبیت آن: با ادامه درگیریها در لبنان دولت اولمرت با انتقادات زیادی مواجه شد و پس از اتمام جنگ و پذیرش قطعنامه 1701 شورای امنیت این انتقادات شدت بیشتری گرفت برخی کارشناسان معتقدند که با گذشت زمان، اسرائیل شاهد افزایش انتقادات از اولمرت و احتمالا سقوط کابینه وی و برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی خواهد بود.
- انتقادات از دان هالوتص: مردم شمال اسرائیل که بیش از یک ماه بدون امکانات در پناهگاهها بسر میبردند، با آگاهی از شکست اسرائیل در جنگ علیه لبنان خواستار توضیح شفاف رئیس ستاد کل ارتش و وزیر دفاع شدند مقامات رژیم صهیونیستی نیز با پذیرفتن این حقیقت تلخ سعی داشتند به نحوی این شکست را توجیه کنند و علت آن را در ناکارآمدی برخی مقامات سیاسی و نظامی عنوان کنند و آنان را قربانی توجیه شکستهای دولت نمایند.
2-2 منطقهای ـ تضعیف جایگاه رژیم صهیونیستی در منطقه:
اجرای طرح عقبنشینی آریل شارون از نوار غزه، تا حدودی شرایط را برای توسعه سیاست خارجی منطقهای این رژیم فراهم کرده است. اما شکست در جنگ با حزبالله . مجدداً این رژیم را به نقطه را به نقطه اول بازگرداند.
- تقویت روحیه مقاومت در منطقه: این جنگ موجب گشوده شدن افقی جدید در مقابل نیروهای مبارز و فرماندهان نظامی عرب و معرفی حزبالله به عنوان اسوه مقاومت شد.
2-3 فرامنطقهای ـ تهدید جایگاه رژیم صهیونیستی در جهان عدم موفقیت این رژیم در مقابل حزبالله جایگاه آن را به عنوان حافظ منافع امپریالیستی غرب بویژه آمریکا تضعیف کرد.
- از بین رفتن توجیه اقدامات یکجانبه رژیم صهیونیستی: جنگ اخیر موجب شد تا اقدامات یکجانبه این رژیم چه در لبنان و چه در فلسطین توجیه خود را از دست داده و دیگر این رژیم از تأییدات سابق بینالمللی برخوردار نباشد.
- آشکار شدن نیاز بیش از پیش اسرائیل به آمریکا: از سوی دیگر آمریکا دریافت باید اسرائیل را بیشتر مورد حمایت قرار دهد و با مشخص شدن نقاط ضعف آن در جنگ اخیر از تکرار چنین اشتباهاتی در آینده جلوگیری بعمل آورد.
3- هزینههای روانی
3-1 اقدامات رژیم صهیونیستی در جنگ روانی: یکی از مهمترین محورهای جنگ اخیر در لبنان جنگ روانی بود. که در ذیل به برخی از اقدامات اسراییل در این راستا اشاره میکنیم:
تخریب وجهه حزبالله با این حربه که حزبالله برای منافع سوریه و ایران مقاومت میکند، سوءاستفاده از باورهای دینی مردم از جمله انتشار فتوای بنجبرین، تلاش برای انزوای حزبالله ، استفاده از فن کاریکاتور برای تخریب وجهه سیدحسن نصرالله ، ارسال نامههای تهدیدآمیز به مردم لبنان، تخریب مؤسسات تبلیغاتی و اطلاعرسانی حزبالله
3-2 واکنش مقاومت نسبت به اقدامات رژیم صهیونیستی
ج: اطلاعرسانی درست به مردم از سوی فعالان صحنههای اطلاعرسانی بویژه علماء، سخنرانیهای صریح جدی و تأثیرگذار از سوی سیدحسن نصرالله
4- هزینههای بخش کشاورزی: در طول جنگ پرتاب موشکهای حزبالله به عمق اراضی اشغالی علاوه بر وارد کردن خسارت مستقیم به زمینها و محصولات کشاورزی، مانع برداشت آنان در مساحتی به وسعت 180 هزار دونم شد.
4-1 هزینهها در بخش گردشگری: صنعت گردشگری که در اسرائیل یکی از راههای مهم درآمد رژیم صهیونیستی به شمار میآید. با شروع جنگ و ناامن شدن این اراضی متحمل خسارت زیادی شد طی این جنگ گردشگران زیادی سفر خود را به اسرائیل لغو کردند. مطمئنا با ادامه درگیریهای و ناامنی در اراضی اشغالی، امکان اینکه این افت، بهبود یابد بعید به نظر میرسد.
4-2خسارتهای وارده به کارخانههای حیفا و شمال سرزمینهای اشغالی: طی این جنگ بالغ بر 4 میلیارد و 300 میلیون شیکل در نتیجه تخریب کارخانههای اسرائیلی و توقف تولید آنها حاصل شد.
4-3 خسارتهای وارده به منازل و خودروها: جنگ اخیر موجب تخریب کامل 200 منزل در اراضی اشغالی و وارد آمدن خسارات جدی به 5 هزار و 500 منزل و نابودی 500 دستگاه خودرو شد.
نتیجهگیری
اما رژیم صهیونیستی طی 33 روز جنگ با حزبالله لبنان سعی کرد به جایگاه منطقهای خود تقویت بخشد و در راستای یکی از اهداف مشترک خود و آمریکا یعنی ایجاد خاورمیانه جدید گام بردارد اما این جنگ افسانه شکستناپذیری اسراییل را در هم شکست و در ابعاد مختلف نظامی، سیاسی، روانی و اقتصادی ضربههای سهمگینی بر پیکره جامعه صهیونیستی وارد کرد. اما با آشکار شدن نقاط ضعف رژیم صهیونیستی در جنگهای نامتعارف و ضرورت توان تکنولوژیک و مالی، این رژیم در آینده سعی خواهد کرد با برنامهریزی و دوراندیشی بیشتری نقشههای تجاوزکارانه خود را عملی کند که این امر به هیچوجه به نفع نیروهای مقاومت حزبالله نخواهد بود.
ارتش رژیم صهیونیستی و بازسازی اعتماد از دست رفته!
در حالی که ارتش رژیم صهیونیستی با بهرهگیری از امکانات و تواناییهای نظامی خود را در ردیف اولین ارتشهای جهان معرفی میکرد، شکست این رژیم در برابر مقاومت حزبالله لبنان و ناتوانی در مقابله با مقاومت گروههای فلسطینی، آنرا با بحرانهای بسیاری مواجه ساخت. استعفاهای گسترده مقامهای نظامی، فرار نظامیان از خدمت، افزایش بحران روانی و فساد اخلاقی و جنسی نظامیان و... حکایت از فروپاشی و تزلزل این ارتش دارد.
هر چند این حقیقت انکارناپذیر است که شکست اشغالگران در برابر مقاومت لبنان و فلسطین، تلآویو را وادار به بازبینی جدید در ارتش نموده است اما تحرکات اخیر صهیونیستها بیانگر اهدافی فراتر برای آینده است که میتواند جنگی جدید را در منطقه به همراه داشته باشد. این سناریو در شرایطی قوت میگیرد که سال گذشته صهیونیستها در حالی که طرح نظامی گستردهای را علیه غزه اجرا کردند در حاشیه آن خود را برای یورش به لبنان آماده میساختند.
استقرار سیستم دفاع موشکی، افزایش بودجه نظامی به میزان 13 میلیارد دلار، دگرگونی در ساختار ردههای بالای ارتش و آوردن افرادی با دیدگاههای افراطی، تشدید استخدام نیروهای نظامی با وعده امکانات بالای رفاهی (استفاده از آموزههای دینی برای تحریک افراد جهت حضور در ارتش در این سناریو اجرا میشود)، استقرار استحکامات جدید در مرزهای لبنان و سوریه و... را میتوان از نشانههای اهداف نظامی توسعهطلبانه صهیونیستها ارزیابی نمود.
سناریوی جنگافروزی صهیونیستها در حالی قوت میگیرد که:
الف) صهیونیستها تلاش اولیه خود را بر اصل حفظ مناطق اشغالی فلسطین (بویژه قدس شریف) و ادامه روند توسعهطلبی استوار ساختهاند. این امر زمانی تحقق مییابد که آنها برتری نظامی خود را به فلسطینیان و جهان عرب نشان داده تا در نهایت آنها را وادار به پذیرش طرح سازش با پیششرطهای خود نمایند.
ب) حفظ سرزمینهای اشغالی لبنان و گرفتن انتقام از حزبالله لبنان آرزویی است که در افکار سران تلآویو فراموش نمیگردد. آنها بر این باورند که برای حفظ جامعه و حیات سیاسی باید آبروی از دست رفته را بازیابند. بر این اساس این احتمال وجود دارد که آنها جنگی دیگر را علیه لبنان آغاز نمایند هر چند که به نتیجه آن چندان امیدوار نباشند. استقرار سامانههای جدید در مرزهای لبنان و سرزمینهای اشغالی فلسطین، بحرانآفرینی در اردوگاه نهرالبارد و مشغول داشتن ارتش به حملات فتحالاسلام، اعمال فشار بر کشورهای غربی برای تصویب قطعنامه 1757 در شورای امنیت که دخالت آمریکا را در لبنان برای اعمال فشار بر حزبالله در پی دارد و... نشانگر توطئهای جدید از سوی تلآویو علیه بیروت است که میتواند به جنگ مبدل گردد. (پیش از این منابع صهیونیستی تابستان را آغاز این جنگ عنوان کردهاند).
ج) بخش دیگر تحرکات نظامی صهیونیستها را بلندیهای جولان و مرزهای سوریه با مناطق اشغالی فلسطین تشکیل میدهد. استقرار نیروهای نظامی در جولان اشغالی و برگزاری رزمایشهای طولانیمدت، اخراج کشاورزان از جولان و اشغال منابع آبی در کنار هشدارهای تلآویو به دمشق مبنی بر پیامدهای عدم پذیرش طرح سازش با آنها، میتواند آغازی برای عملیات نظامی علیه سوریه باشد. این اقدام برای شکستن آخرین پلهای حمایتی جهان عرب از انتفاضه، واداشتن اعراب به پذیرش خواستههای تلآویو و جبران شکست در برابر حزبالله در جنگ 33 روزه صورت میگیرد.
در جمعبندی کلی میتوان گفت: هرچند صهیونیستها با شکست در جنگ 33 روزه و ناتوانی در برابر پاسخهای موشکی مقاومت فلسطین وادار به بازسازی ارتش از هم گسیخته خود شدهاند اما در حاشیه آن تهدید سیاست توسعه اراضی اشغالی و جنگ با لبنان و سوریه را نباید منتفی دانست بویژه اینکه صهیونیستها از جنگ 33 روزه سرخورده بیرون آمدهاند و برای جبران آن به هر اقدامی متوسل میگردند. بر این اساس جا دارد تا ملت فلسطین و جهان عرب با تکیه بر حفظ وحدت و مقابله با تفرقهافکنیهای صهیونیستها با تدبیر در برابر این توطئه قرار گیرند تا در آینده گرفتار آنها نگردند. در این راستا تنها راهکار برای اجرای این مهم حمایت از انتفاضه تا تحقق آرمان تشکیل کشور مستقل فلسطینی به پایتختی قدس شریف است که به بحرانآفرینی در رژیم صهیونیستی منجر میشود که نتیجه نهایی آن معطوف شدن آن به تحولات داخلی و فراموش ساختن سیاستهای توسعهطلبانه در سایر مناطق است.