تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۶:۵۴  ، 
کد خبر : ۳۱۱۸۹۷
نگاهی به ابعاد توافق 5 کشور ساحلی دریای خزر

ناامیدی ناتو و اشک تمساح غربگرایان برای خزر

دریای خزر 50 میلیارد بشکه نفت دارد که آن را بالاتر از آمریکا و نیجریه قرار می دهد و منابع گازی آن به اندازه عربستان سعودی است. این میزان عظیم از نفت و گاز در این منطقه، خزر را به منبعی ارزشمند برای کشورهای منطقه تبدیل کرده و حتی طمع برخی کشورها و قدرت های فرامنطقه ای را نیز برانگیخته است. مسئله مهم دیگر آنکه خزر آسیای میانه را به خاورمیانه و سپس افغانستان متصل می کند و از این جهت موقعیتی خاص و ژئوپلتیک دارد.
پایگاه بصیرت / گروه بین الملل / ایمان ایرانی

ناامیدی ناتو و اشک تمساح غربگرایان برای خزرروسای جمهور پنج کشور ساحلی دریای خزر (ایران، آذربایجان، ترکمنستان، روسیه و قزاقستان) روز یکشنبه 21 مرداد همزمان با روز جهانی دریای خزر- در بندر آکتائو قزاقستان کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر را در 24 ماده امضا کردند. موافقتنامه‌ حمل و نقل بین کشورهای ساحلی خزر، موافقتنامه بین دولت‌های ساحلی خزر درباره همکاری‌های تجاری و اقتصادی، موافقتنامه پیشگیری از حوادث در دریای خزر، پروتکل مبارزه با جرائم سازمان یافته در دریای خزر، پروتکل مبارزه با تروریسم و همچنین پروتکل همکاری و تعامل نهادهای مرزبانی کشورهای ساحل دریای خزر، شش موافقتنامه‌ای بودند که در اجلاس سران در آکتائو با حضور وزرای مربوطه امضا شد.

توافق 5 کشور ساحلی خزر پس از بیش از دو دهه مذاکرات مداوم را باید گامی مهم در راستای افزایش همکاری و رفاه مردم کشورهای این منطقه دانست که گذر زمان آثار آن را بیش از پیش نمایان خواهد کرد. خزر با مساحت بیش از 370 هزار کیلومتر مربع از کشور آلمان و بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی بزرگ تر و سرشار از منابع نفت و گاز و زیست محیطی است.

ترکیبی از دریا و دریاچه

توافق آکتائو را باید توافقی نوآورانه تلقی کرد که آب سطحی آن را به عنوان یک دریای بین المللی در نظر گرفته و در نتیجه هر 5 کشور بطور آزاد می توانند در آن کشتیرانی کنند اما بستر دریا بعنوان دریاچه در نظر گرفته شده و بصورت عادلانه بین 5 کشور تقسیم خواهد شد و نحوه و فرمول بندی این تقسییم به جلسات آتی موکول شده و همانطور که آقای ظریف گفته آنچه تا کنون درباره آن توافق شده تنها بخشی از ماجراست و هنوز بیشتر راه باقی مانده است.

دریای خزر 50 میلیارد بشکه نفت دارد که آن را بالاتر از آمریکا و نیجریه قرار می دهد و منابع گازی آن به اندازه عربستان سعودی است. این میزان عظیم از نفت و گاز در این منطقه، خزر را به منبعی ارزشمند برای کشورهای منطقه تبدیل کرده و حتی طمع برخی کشورها و قدرت های فرامنطقه ای را نیز برانگیخته است. مسئله مهم دیگر آنکه خزر آسیای میانه را به خاورمیانه و سپس افغانستان متصل می کند و از این جهت موقعیتی خاص و ژئوپلتیک دارد.

در حالی که جهان در دوره خاصی از بی نظمی و تقابل به سر می بردف توافق خزر را می توان یکی از معدود نمونه های همکاری منطقه ای در راستای تامین منافع همه بازیگران معرفی کرد که می تواند نقش الگو را برای سایر مسائل و مناطق داشته باشد. این توافق و همکاری نزدیک تر پنج کشور ساحلی تاثیر مثبتی بر وضعیت محیط زیستی خزر و آبزیان ارزشمند آن بخصوص ماهی خاویار- نیز خواهد داشت.

تیر خلاص به رویای ناتو

اما یکی از مهم ترین دستاوردهای توافقنامه خزر، ممنوعیت حضور قدرت های بیگانه در این دریاست که دستاورد مهم و بزرگی برای دو کشور ایران و روسیه بشمار می رود. بر اساس این توافق، هیچ یک از کشورهای ساحلی خزر حق ندارند محدوده آبی خود را برای حضور یا ایجاد پایگاه نظامی در اختیار کشور ثالث قرار دهند.

این در حالی است که ناتو و آمریکا سالهاست به دنبال ایجاد معبر و جای پایی هرچند کوچک و ابتدایی در دریای خزر هستند. دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا چند ماه پیش با «نورسلطان نظربایف» رئیس جمهور قزاقستان در کاخ سفید دیدار کرد و پس از آن نیز با «شوکت میرضایف» رئیس جمهور ازبکستان نیز جداگانه گفت‌وگو کرد.

در این دیدارها قرار شده بود تا تجهیزات و تدارکات ناتو با گذشتن از خاک جمهوری آذربایجان و عبور از دریای خزر در بنادر «آق‌تاو» و «کوریک» قزاقستان تخلیه شده و از طریق خط آهن به ازبکستان انتقال یابد و سپس وارد افغانستان شود و مسیر دوم تدارکاتی ناتو در افغانستان باشد. در حالی که آمریکایی ها به دنبال آن بودند به این بهانه وارد خزر شده و پایگاهی برای خود ایجاد کنند، توافقنامه اخیر این رویا را بر باد داد.

مروری بر گزارش مفصل اندیشکده رند که در سال 1999 تهیه شده به خوبی گویای این رویای آمریکایی است. در این گزارش 132 صفحه ای تحت عنوان «ناتو امنیت دریای خزر؛ ماموریتی در دوردست؟» به برنامه ها و اهداف ناتو و کشورهای غربی در حوزه دریای خزر اشاره شده است.

این اندیشکده آمریکایی در بخشی از گزارش خود می نویسد؛

«قفقاز جنوبی و آسیای میانه از نظر غرب و ناتو طی ده تا پانزده سال آینده از رشد ژئوپولیتیکی قابل توجهی برخوردار می باشند، آن هم به

یکی از مهم ترین دستاوردهای توافقنامه خزر، ممنوعیت حضور قدرت های بیگانه در این دریاست که دستاورد مهم و بزرگی برای دو کشور ایران و روسیه بشمار می رود. بر اساس این توافق، هیچ یک از کشورهای ساحلی خزر حق ندارند محدوده آبی خود را برای حضور یا ایجاد پایگاه نظامی در اختیار کشور ثالث قرار دهند. این در حالی است که ناتو و آمریکا سالهاست به دنبال ایجاد معبر و جای پایی هرچند کوچک و ابتدایی در دریای خزر هستند.
خاطر سهم بالقوه ای که در نتیجه تهیه انرژی و امنیت جهانی آن خواهد داشت و این خطر در میان است که جنگ بی ثباتی می تواند فراتر از این منطقه گسترش یابد و منجر به دخالت نیروی نظامی خارجی و بازگشت سلطه روسیه گردد و با تعریف ادیان، موقعیت و قلمروها روابط ژئوپولیتیکی میان چندین قدرت اصلی را تغییر دهد. با توجه به شرایط موجود، غرب نیاز دارد که دخالت و استراتژی بلند مدت خود را در منطقه افزایش داده و آن را حفظ کند تا بتواند با تقویت پیشرفتهای دمکراتیک و اقتصادی، به تضعیف ریشه های جنگ و بی ثباتی کمک نماید. مهمترین ویژگیهای سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک استراتژی امنیتی غرب باید موارد زیر را در بر گیرد؛

- اظهارات دوره ای سیاستمداران بلند پایه آمریکا در تأیید اهمیتی که آنان برای توسعه استقلال، امنیت و دمکراسی پایدار بازار آزاد در منطقه دریای خزر قایل هستند.

- حمایت قوی ایالات متحده آمریکا و اروپائیان از چندین لوله انتقال نفت و گاز دریای خزر

- ترغيب مؤسسات اروپایی و بین المللی مانند بانک جهانی و بانک اروپایی بازسازی و توسعه از طرف ایالات متحده امریکا تا در امور تولید نفت و گاز منطقه، دریای خزر و بویژه امور زیربنایی، چهارچوب حقوقی و تخصصهای فنی آن مشارکت بیشتر کنند.

- گسترش حمایت غرب از برنامه ها و فعالیتهای مربوط به توسعه دموکراسی و اصلاحات بازار، احترام به حقوق اقلیتها، بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی، مؤسسات مربوط به بازار، نقش قانون و عملکرد دستگاههای قضایی. قسمت اعظم این فعالیتها می تواند از طریق سازمانهای غیر دولتی انجام گیرد.

- حمایت نیرومندتر غرب از گسترش نقش سازمان همکاری و توسعه اروپا و سازمان ملل در منطقه به ویژه در مورد حقوق بشر و رسانه های گروهی، همکاری در وضع مقررات اقتصادی، کمک به بازگشت آوارگان و توزیع کمکهای انسان دوستانه و کمک به برنامه های تنظیم خانواده و مراقبتهای بهداشتی تشکیل یک «گروه تماس» احتمالأ تحت چتر حمایتی سازمان توسعه و همکاری، اروپا برای آغاز گفتگو در مورد امنیت انرژی حمایت مستمر غرب از آن دسته از نیروها در روسیه (مثلا شرکتهای نفت و گاز) که متمایل به همکاری باغرب در توسعه منابع انرژی منطقه باشند. موثرترین ابزار برای تأمین امنیت این همکاری؛ حمایت از مشارکت روسیه در ساختار توسعه انرژی و خطوط لوله منطقه دریای خزر می باشد.»

ناامیدی ناتو و اشک تمساح غربگرایان برای خزر

کارشناسان رند در پایان با طرح برخی سوالات کلیدی، توصیه هایی را به ناتو برای نحوه نزدیک شدن و ایجاد جای پا در خزر ارائه می دهد که این پرسش ها و توصیه ها عبارتند از؛

« ناتو چه نقشی را می تواند در مقابل بروز خطرات برای امنیت دریای خزر انجام دهد؟ دلایل ضمنی برای روند تعهدات ناتو، برنامه ریزی نیروها و نیازها و اقدامات نظامی آن کدام هستند؟ برای تشکیل منطقه ای که از ایجاد تهدید برای منافع غرب ممانعت کند، ناتو از کدام اقدامات زمان صلح می تواند استفاده کند؟ آیا در این منطقه نقشی برای ناتو در اداره بحرانها و حفظ صلح وجود دارد؟ آیا ناتو باید کارویژه های امنیتی جدیدی را در منطقه بر عهده بگیرد؟ در پاسخ به این سوالها و طرح یک راهبرد همه جانبه، ناتو باید ملاحظات اساسی چندی را رعایت نماید.

نخست در دهه آینده منافع غرب در منطقه دریای خزر، اقدامات سیاسی، اقتصادی مربوط به انرژی برای توسعه ثبات، اقتصاد بازار و دموکراسی و کاهش وابستگی دولتهای منطقه به روسیه به بهترین وجه تأمین خواهد شد.

دوم، بزرگترین تهدیدها برای امنیت و ثبات کشورهای منطقه دریای خزر، تهدیدات داخلی هستند. بنابراین سیاست غرب باید بر حل مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که می توانند بی ثباتی و جنگ داخلی را ایجاد کنند، متمرکز شود.

سوم، ایالات متحده و دیگر ارتشهای ناتو می توانند به کشورهای این منطقه در بازسازی نیروهای مسلح خود کمک نمایند که این خود، به ثبات این کشورها و اصلاحات دمکراتیک کمک خواهد کرد.

چهارم، منابع ایالات متحده، غرب و ناتو محدود می باشند. بنابراین اهداف غرب باید طوری تعدیل شوند که از رویارویی خلاء خطرناک بین توانائیها و تعهدات پرهیز شود.

پنجم، احتمال دارد که روسیه برای مدتی چونان نیرویی موثر و در پاره ای موارد در مقام قدرتی برتر در منطقه باقی بماند. بنابراین ثبات و منافع امنیتی آن در حد منطقی در کنار مرزهایش باید تأمین شود. اما روسیه باید بداند که استقرار دولتهای باثبات، ثروتمند و مستقل در کنار مرزهایش به نفع او خواهد بود. بنابراین کمک ناتو به کشورهای منطقه در مقابل منافع روسیه قرار ندارد.

ششم، با در نظر گرفتن تعهدات آمریکا در دیگر مناطق جهان و اولویتهای دیگر ناتو، پیمان آتلانتیک باید از ایجاد این انتظارات در میان دولتهای حوزه خزر که منافع ناتو در منطقه به اندازه ای مهم هستند که آنان را در برابر روسیه محافظت خواهد کرد، بپرهیزند. با این وجود، اغلب اعضای ناتو مایل به پذیرش مسؤولیتهای امنیتی و نظامی اضافی در منطقه دریای خزر و یا عمل در مقام ژاندارم منطقه ای، نیستند.»

گزارش رند یکی از ده ها و صدها سندی است که نشان دهنده طمع غرب به دریای خزر است. طمعی که با امضای کنوانسیون خزر میان پنج کشور ساحلی، عملاٌ یه باد رفت.

عملیات روانی غربگرایان

امضای این کنوانسیون بازتابهای فراوانی در ایران داشت و به سرعت این شایعه فراگیر شد که ایران سهمی 50 درصدی از خزر داشته که با امضای این کنوانسیون به 11 درصد رسیده است! برای مثال محمود صادقی، نماینده تهران در مجلس، در صفحه شخصی خود در توئیتر نوشت: « رئیس‌جمهور در حالی عازم آکتائو شده که مفاد توافقات درباره رژیم حقوقی دریای خزر در هاله‌ای از ابهام است؛ آیا راست است که سهم ۵۰ درصدی ایران به ۱۱ درصد سقوط کرده؟! آیا ترکمنچای دیگری در راه است؟ مردم بدانید! نمایندگان مجلس اصلا در جریان توافقات پشت پرده نیستند.»

اطلاع رسانی ضعیف و کند دولت درباره این کنوانسیون نیز زمینه را برای فراگیر شدن چنین شایعاتی بیشتر فراهم کرد. اما نکته مهم و قابل تاملی که در این میان وجود دارد نحوه عملکرد و واکنش جرایانات غربگرای داخلی و خارجی است. این جریانات با ابزار رسانه ای خود سعی در القای این خط مسموم داشتند که ایران به روسیه امتیازات خاصی داده و سر ایران در تقسیم دریای خزر کلاه رفته است!

شب امضای توافق، رجب صفراف مدیر مرکز مطالعات ایران معاصر در روسیه در گفت‌وگویی با شبکه ماهواره ای بی‌بی‌سی فارسی مدعی

جنجال غربگرایان درباره سهم ایران از خزر و ژست دلسوزی برای حق و سهم ایران، چیزی جز یک عملیات روانی و بازی سیاسی نیست. آنان در این بازی، با زدن نعل وارونه به دنبال القای این مسئله به جامعه هستند که اگر مذاکره و دادن امتیاز به روسیه اشکالی ندارد، پس چرا نباید با آمریکا مذاکره کنیم و به آن امتیاز بدهیم!
شد؛ «وقتی بحث برگزاری رژیم حقوقی دریای خزر در سال 1996 شروع شد ما و کارشناسان در روسیه برای اولین جلسه جمع شدیم که در کدام چارچوب این موضوع حل و فصل شود و همه انتظار داشتیم که ایران طبق قرارداد 1921 و 1940 درخواست 50 درصد حق خود را خواهد کرد، ولی در جلسه اول یکی از طرف ایران گفت که دریای خزر باید برابر تقسیم شود و هر یک از پنج کشور کمتر از 20 درصد داشته باشند که برای ما عجیب و غریب بود که چگونه ایران از سهم خود گذشت می‌کند.»

بهرام قاسمی سخنگوی وزارت خارجه کشورمان در گفت‌وگویی ضمن رد ادعاهای صفراف در این باره عنوان کرده که براساس سوابق موجود این شخص هیچگاه فردی مذاکره کننده از جانب هیأت روسیه با هیأت ایرانی در مذاکرات خزر نبوده است. البته خود وی نیز با انتشار ویدیویی ادعای اولیه خود درباره سهم 50 درصدی ایران را رد کرد و گفت چنین چیزی نگفته است!

در موردی دیگر امیر طاهری که در زمان پهلوی سردبیر روزنامه کیهان بود در مصاحبه ای با یکی از رسانه های فارسی زبان بیگانه، مدعی شد رئیس جمهور روسیه به دنبال تبدیل دریای خزر به دریای پوتین است! وی در این مصاحبه سخنان مضحک و در نوع خود جالبی را مطرح می کند؛ «فراموش نکنید که ایران چندان موقعیت اقتصادی و نظامی ندارد که در خزر به صورت یک نیروی جدی ظاهر شود. اما روسیه دومین قدرت نظامی دنیاست و بزرگترین ناوگان‌ها را دارد. حتی برخلاف قراردادهایی که با ایران دارد از خزر استفاده نظامی کرده به سوریه موشک‌پرانی کرده است. روسیه هر کاری خواسته در خزر کرده و حالا پوتین می‌خواهد بگوید که مسئله را به طور قانونی حل کرده است. همانطور که کریمه را با توسل به رفراندوم به روسیه ضمیمه کرد، حالا هم می‌خواهد با یک کنوانسیون قانونی، دریای مازندران را دریاچه پوتین کند.... موضوع نظامی (عدم اجازه حضور نظامی کشورهای دیگر در خزر) هم دستاوردی نیست، چون جمهوری اسلامی تنها ۷ قایق گشتی در خزر دارد که جنبه نظامی ندارند و برای مبارزه با قاچاق یا ماهیگیری غیرمجاز هستند. یک پایگاه نظامی کوچک با ۱۱ سرباز بسیجی داریم در جزیره آبسکون یا آشوراده یک پایگاه مرزی هم داریم در گمیشان در مرز ترکمستان و یک پایگاه مرزی دیگر در آستارا.»!

برای درک میزان کارشناسی بودن نظارت طاهری کافی است به موردی که 12 سال پیش از سوی او در برخی رسانه های آمریکایی مطرح و منتج به یک رسوایی شد، رجوع کنیم. در بهار ۲۰۰۶ طاهری در مقاله ای ادعا کرد مجلس ایران قانونی را از تصویب گذرانده که به موجب آن شهروندان ایرانی متعلق به اقلیت‌های مذهبی باید علامت‌های مشخصه‌ای روی لباس خود دراماکن عمومی الصاق کنند! این خبر به ویژه در مطبوعات آمریکا به خاطر تداعی کردن رفتار آلمان نازی با شهروندان یهودی انعکاس زیادی یافت. به خصوص در روزنامه نیویورک پست. بعداً معلوم شد که این ادعا نادرست بوده و روزنامه‌هایی که خبر را منتشر کرده بودند بعضاً با درج توضیح از خوانندگان پوزش خواستند.

در پایان باید به دو نکته اساسی اشاره کرد. نخست آنکه هنوز سهم ایران از این دریا مشخص نشده و این سهم در مذاکرات و دو چند جانبه با آذربایجان و ترکمنستان روشن خواهد شد. این موضوع نیز قطعی نبوده و باید به تصویب مراجع ذیصلاح مانند شورای عالی امنیت ملی و مجلس شورای اسلامی برسد.

دوم توجه به رویکرد مزورانه غربگرایان داخلی و خارجی است. جنجال آنها درباره سهم ایران از خزر و ژست دلسوزی برای حق و سهم ایران، چیزی جز یک عملیات روانی و بازی سیاسی نیست. آنان در این بازی، با زدن نعل وارونه به دنبال القای این مسئله به جامعه هستند که اگر مذاکره و دادن امتیاز به روسیه اشکالی ندارد، پس چرا نباید با آمریکا مذاکره کنیم و به آن امتیاز بدهیم!


نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات