در شرايطي كه جهان به دهكده تشبيه شده و صدرالساداتيها در اين دهكده افراد شناخته شدهاي در مبارزه با فساد بودهاند، به يكباره تصميم ميگيرند در اين دهكده كوچك خود را گم كنند. خانوادهشان هم بيخبر يا با خبر به پليس، مجلس خبرگان و... مراجعه ميكنند و كمپينهاي متعدد فضاي مجازي به راه ميافتد كه گويا كساني كه افشاگر فاسدان بودهاند در عملياتي امنيتي از صحنه محو شدهاند! اين خبر به سرعت رسانهاي ميشود؛ اما انگار آنها در راه قم به تهران موبايلهاي خود را خاموش ميكنند و سپس در مسير قم به روستاي فردو قرار ميگيرند. در مسيرشان قليان و ذغال ميخرند اما صدرالساداتي هم يك استوري در اينستاگرام خود ميگذارد كه در پنج كيلومتري كياسر هستند. اين استوري راز آنها را برملا ميكند كه آنها گم نشدهاند و بازداشت نيستند؛ اما همچنان خانواده و برخي نهادها مانند مجلس خبرگان رهبري بيانيه ميدهند كه پيگير يافتن آنها هستند...
در ماجراي صدرالساداتيها اشاره به چند نكته الزامي است:
1ـ مقابله با فساد دامنه بسيار وسيعي را در بر ميگيرد. ممكن است فرد منادي عدالت واقعاً از نظر مالي بضاعت اندكي داشته و در اين زمينه انگيزه الهي داشته باشد؛ اما در مسير مبارزه با فساد و عدالت خواهي به روشهاي گوناگون وارد حيطههايي از تهمت، اتهامزني و مقصرتراشي براي ديگران شود و بدون توجه به قانون، به صدور كيفر خواست و اجراي عدالت براي ديگران اقدام كند كه در اين زمينه درگيريهايي با نيروهاي امنيتي يا قضايي ايجاد شود. در اين ماجرا اين موضوع نشان ميدهد كه او قصد دارد خود را پرچمدار مبارزه با فساد و تنها حامي جامعه قلمداد كند؛ در حالي كه شيوه كار چنان غلط است كه در همان نگاه اول پرسشهاي زيادي در اذهان به وجود ميآورد كه آيا اين قبيل اقدامات عدالتخواهي است يا بازي با افكار عمومي و حتي بازي با خانواده خود كه 72 ساعت پر اضطراب و نگرانكننده را پشت سر گذاشتهاند!
2ـ با پارچه كثيف نميتوان شيشه را پاك كرد. اقدام اخير صدرالساداتي در خوداختفايي و پوشش گسترده ناامني در كشور همراه با اتهام به دستگاههاي امنيتي نشان ميدهد آنها در اين مسير، عدالت را فداي اهداف خود كردهاند و به عنوان يك ابزار در حال بهرهگيري از آن براي اهداف خود هستند و در آينده بيشتر مشخص خواهد شد كه آنها دنبال چه اهدافي هستند.
3ـ در روند فعاليت عدالتخواهي اين جريان اگر چه در ابتداي امر نوعي خيرخواهي ديده ميشود، با نگاه به روند كلي رفتارهاي آنها مشخص ميشود كه بر بستر تخريب نظام اسلامي شكل گرفته و همين سبب شده است كه جريانهاي معاند از اين نمد كلاهي نصيب خود كرده و به نظام اسلامي بيشتر حمله كنند. اين نوع عدالتخواهي ويرانگر در بسترهاي انقلابي و نظام اسلامي معنادار و امكانپذير نيست.
در مسير 40 ساله انقلاب اين قبيل جريانهاي انحرافي با شدت و ضعفهايي در زمين دشمن بازي كردهاند؛ اما عاقبت بسياري از آنان غلطيدن در دامن معاندان جمهوري اسلامي بوده است.
اميدواريم جريان عدالتخواهي در مسير مقابله با فساد، ابتدا اقدام به تطهير نفس خود و همراهي با نظام اسلامي در مقابله با فساد كند و اين نظام مظلوم را كه فرصت آزادي بيان را به آنها داده است متهم به صفتهاي مورد اشاره غرب نكند و سپس در بستر نظام اسلامي و به شيوهاي صحيح و عاقلانه به مبارزه عليه فساد و بيعدالتي برخيزد؛ زيرا حقنشناسي است كه بزرگترين مدافعان عدالت به گونهاي مورد هجمه قرار بگيرند كه گويا سبب فسادهاي اجتماعي و اقتصادي شدهاند.