ساقط شدن پهپاد آمریکایی در خلیجفارس به دست ایران، فصل جدیدی از روابط قدرت در منطقه را شکل داد که کاملاً متفاوت از گذشته بود. پس از این ماجرا، کشورهای منطقه، به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس در شوک عمیقی فرو رفتند. این شوک برخاسته از ذهنیت تاریخی آنها از ابرقدرتی آمریکا در تمام نقاط جهان بود؛ اما کشوری مانند ایران، چنین ذهنیتی را پس از دههها فرو ریخت و به حدس و گمانهای افول قدرت آمریکا عینیت بخشید. هر چند جمهوری اسلامی ایران با انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، دست آمریکاییها را تا حد زیادی از منطقه قطع کرده بود، اما پس از گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی و در بستری از قدرت منطقهای، ساقط کردن پهپاد آمریکایی نقطه عطفی در افول قدرت آمریکا به لحاظ نظری و عملی است.
هدف قرار گرفتن آرامکو سعودی از سوی انصاراللّه یمن، دومین شوک بزرگ بر پیکره نظام استکبار و در رأس آن آمریکا در ماههای اخیر بود. شرکت آرامکو، بزرگترین شرکت نفتی جهان است که آمریکاییها پایه گذار آن بودند و در حال حاضر بخش بزرگی از صادرات نفتی جهان را انجام میدهد و غالباً در راستای اهداف آمریکا در نقاط گوناگون جهان فعالیت میکند. این شرکت قلب تپنده آمریکا را کُند کرد و صادرات نفتی به رنگ آمریکایی در خلیجفارس را به مقدار قابل توجهی از بین برد. همچنین به تبع آن، محاسبات عربستان سعودی در منطقه و ارزیابی آن از قدرت جمهوری اسلامی ایران کاملاً دگرگون شد.
در کنار ساقط شدن پهپاد آمریکایی و هدف قرار گرفتن آرامکو، جبهه مقاومت در چند ماه اخیر از ثبات نسبی قابل قبولی برخوردار شده است که این امر به مرور زمان در حال تقویت است. چنین ثباتی در میان فعالیتهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران به همراه روسیه و ترکیه از آستانه تا سوچی و قطع ید آمریکا از سوریه، قدرت جمهوری اسلامی ایران را در منطقه بیشتر کرده است. همچنین راهپیمایی اربعین حسینی در سال ۱۳۹۸ و افزایش قابل توجه شرکتکنندگان در آن، با توجه به همکاری دولت عراق با ایران در برگزاری باشکوه این حرکت دینی، نام ایران در منطقه را به کابوسی برای سیاستمداران آمریکایی تبدیل کرده است.
چیدمان جورچین منطقه حکایت از افزایش قدرت جمهوری اسلامی ایران و افول قدرت آمریکا دارد. این مسئله برای آمریکا غیرقابل قبول خواهد بود؛ بنابراین درصدد تغییر وضعیت شکل گرفته برخواهد آمد. ناآرامیهای عراق و لبنان را در حوزه بینالملل از این نقطه نظر میتوان تحلیل کرد که آمریکا برنامهای جامعه شناختی را در پیش گرفته است تا سیاست موجود منطقه را از طریق جامعه هدف به نفع خویش تغییر دهد.
دو زاویه متفاوت نسبت به مسائل پیش روی جبهه مقاومت وجود دارد که میتواند تهدیدی به منظور فرصتسازی برای مقاومت باشد. تب و تاب به وجود آمده در جبهه مقاومت از قِبَل تحولات اخیر عراق و لبنان، همچنان که طرح آمریکا و حامیان اروپایی آمریکا برای تضعیف جبهه مقاومت و تغییر معادلات منطقهای به نفع غرب است، میتواند در حوزه روانشناختی هویت مستقلی را برای جبهه مقاومت در دنیا پیریزی کند. تهدید در این حوزه، فرصتی است برای مقاومت تا روانجمعی خویش را همبسته کرده و شناسنامه خود را از منطقه به فرامنطقه گسترش دهد. همچنین مقاومت که ابتکار جمهوری اسلامی ایران در منطقه برای رویارویی با استکبار جهانی بود، به سطح بینالمللی نفوذ کرده و به دنبال ثبات هویتی بشردوستانه است. کسب و تعریف چنین هویتی در سطح بینالمللی با توجه به تب و تاب شکل گرفته در مسیر مقاومت میتواند استحکام هویتی آن را دوچندان کند؛ به شرط آنکه جبهه مقاومت به چنین آگاهیای از تب و تاب دست یابد.