1-راهبرد دشمن «ضربه سخت ناگهانی» بود
طرحی که جریان ضدانقلاب در حاشیه اعتراضهای مردمی به بنزین در پیش گرفت، بدونشک، پیچیدگی و تهدیدزایی فراوانی داشت و میرفت ضربه هولناکی بر قلب انقلاب وارد شود:
۱ـ سرعت عمل نیروهای معارض خیرهکننده بود؛ ناگهان مجموعهای از نیروهای اغتشاشگر سازماندهی شدند و به جان امنیت و اموال عمومی و خصوصی افتادند.
۲ـ شدت عمل آنها نیز مثالزدنی بود؛ چنانکه در مدت اندکی، خسارات فراوانی وارد کردند.
۳ـ تلاش کردند تا به صورت پراکنده عمل کرده و نقاط متعدد را درگیر و بحرانی کنند.
۴ـ از مواجهه مسلحانه نیز پروا نکردند و آشکارا، شهرها را صحنه جنگ خیابانی کردند.
قرار بود که در اثر این ضربه سخت ناگهانی، نظام دچار گیجی و گنگی شود و تا به خود بیاید و صحنه را دریابد، زنجیره تشدیدشونده رویدادها چنان پیش رفته باشد که نظام، احساس عجز و ناتوانی کند و به این ترتیب، کار از کار گذشته باشد.
2-«جمعهای اندک چندصد نفری» مردم نیستند
این آشوب، بدنه اجتماعی نداشت و به هیچ رو، نمیتوان آن را مردمی دانست. دلیل این گفته واضح و عیان است؛ بیشتر صحنهها و عرصههای درگیری و نزاع، خالی از جمعیت بودند و حتی با هوچیگری و جنجالآفرینی نیروهای اغتشاشگر هم، سیل مردمی و موج عمومی شکل نگرفت؛ از این رو، این تجمعات مشتمل بر جمعهای اندکی در حد پنجاه تا دویست نفر بود و نه بیشتر. در واقع، هیاهو و خشونت بسیار بود؛ اما مردم در سوی دیگر این ماجرا قرار داشتند و با آن همراه نشدند، بلکه از آن وحشت و هراس داشتند. مردم نیز دریافته بودند اغتشاشگران، با آنها همداستان و همسنخ نیستند و در پی مقاصد دیگری هستند. شعارها و رفتارها، آشکارا این تفاوت را نشان میدهد. پس هر آنچه درباره مردم گفته میشد و به مردم نسبت داده میشود، خطاست و البته خطایی عامدانه و سوگیرانه. به راستی، آیا میتوان این جمعهای اندک حداکثر چندصد نفری را مردم قلمداد کرد و خواستهها و حرکات آنها را به مردم نسبت داد!
3-«اغتشاشها» پایان یافتهاند، نه «اعتراضها»
آنچه اکنون پایان یافته است، اغتشاشهاست، نه اعتراضها. در اثر واکنش قوی و جدی نیروهای فداکار نظامی و امنیتی، گروهکهای سازمانیافته و اجیرشده به دام افتادند و از این جهت، اکنون از تهدید عبور کردهایم؛ اما مسئله به این لایه محدود نیست. همچنان که اشاره شد، اغتشاشها که ریشه در حرکت برنامهریزی شده و ضد امنیتی نیروها و گروههای معارض دارد، نقش بر آب شد و دشمن دوباره شکست خورد؛ اما از جهت اجتماعی، نه فقط مسئلهای حل نشده، بلکه معضلهها و چالشهای دیگری نیز اضافه شدهاند:
اولاً، همچنان مردم درباره افزایش قیمت بنزین، توجیه نیستند و متقاعد نشدهاند و ناخشنود هستند؛
ثانیاً، غوغاسالاریها و هوچیگریها موجب شد مردم درنیابند که چرا رهبر انقلاب از مصوبه سران قوا حمایت کردند؛
ثالثاً، مردم مشاهده میکنند که برخلاف وعده دولت اعتدالگرا، افزایش قیمت بنزین، با افزیش ناعادلانۀ قیمت برخی کالاها و خدمات دیگر نیز همراه شده است؛
رابعاً، کشتهشدگان این واقعه تلخ، به نظام اسلامی نسبت داده شدهاند و اینطور القاء شده که گویا نظام، بیپروا و بیرحمانه، معترضان را به رگبار گلوله بسته است.
4-«بیعملی دولت اعتدالگرا»، مردم را عصبی کرده است
آنچه مایه نگرانی است، لبریز شدن کاسه صبر و متانت مردم در برابر ندانمکاریها و انفعالها و کجرویهای دولت اعتدالگراست. سیاستها و اقدامهای دولت اعتدالگرا از آغاز استقرار تاکنون، همواره معیشت مردم را یا در حالت تعلیق و انتظار نگاه داشته، یا گرفتار سقوط و تنگنا کرده است:
چونکه عقلت نیست، نسیان میر تُست
دشمن و باطلکن تدبیر تُست
(مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۲۹۰).
انتظارهای بیحاصل، وعدههای پوچ، امیدهای موهوم، کنایههای زبانی، نفهمیدن حال مردم، فرافکنی و مسئولیتگریزی، سیاسیکاری و حاشیهسازی و... مردم را به شدت کلافه و دلزده کرده است. مردم از کارنامه کممایه کارگزاران دولت بسیار ناخرسند هستند؛ اعتماد خود را به آن از دست دادهاند؛ نسبت به بیعملی دولت، عصبی و خشمگین هستند؛ سیالیت و شناوری بیپایان، مضطربشان کرده است. جامعه، حالت هیجانی پیدا کرد و از شنیده نشدن صدای اعتراضش از سوی دولت اعتدالگرا و همچنین مجلس بیش از گذشته، پریشان و ناخشنود است. این حالت قفلشدگی و از درون رنجکشیدن و بر خویش پیچیدن، آزاردهنده و مصیبتی مضاعف است. در اینجا، مسئله این است که مردم، راه گریز را نمیشناسند؛ نمیدانند باید چه کنند و چه چارهای بیندیشند.
5-همه نظامهای سیاسی، «مخالفان اجتماعی محدود» دارند
توقع همراهی همه مردم با نظام، توقعی نابجاست. همه دولتهای مستقر در جهان، بیشوکم، با مخالفان داخلی روبهرو هستند و بخشهایی از جامعه، آنها را برنمیتابند و هر گاه احساس کنند که بستر مساعد است، فعال میشوند:
دَم نمیگردد سخن، بیلطف و قهر
بر گروهی شهد و بر قومیست، زهر
(مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۳۶).
در مردمسالارترین دولت و جوامع نیز، این وضع به چشم میخورد و خاص نظام اسلامی نیست؛ از این رو، نباید از مخالفخوانی و ناهمسویی پارهای از مردم تعجب کرد و آن را نشانه پایان یافتن نظام قلمداد کرد. وجود این درصد اقلی و اندک، تأثیرگذار نبوده و نیست و نباید بر اساس واکنش آنها، درباره آینده انقلاب قضاوت کرد. آنچه مهم است، این است که نظام جمهوری اسلامی، همچنان بدنه اجتماعی ایمانی و اعتقادی دارد و هرچند ناخشنودیها و دشواریهای معیشتی، به اعتراض نسبت به سیاستهای اقتصادی غلط دولت اعتدالگرا رسیده است؛ اما به هیچ رو، دلالتی بر عبور مردم از نظام ندارد. افزون بر این، انقلاب دارای بدنهای اجتماعی همانند شهید محسن حججی است که در وفاداری، حد و مرزی نمیشناسند و جان خویش را در طَبَق اخلاص نهادهاند. با وجود چنین کسانی، هیچ جمعی را یارای برانداختن نظام نیست.
6-فرصت برای «گرهگشایی غیررسمی از زندگی مردم» فراهم است
در خلأ کارآمدی دولت اعتدالگرا، نیروهای انقلابی باید در کنار مردم قرار گیرند و نشان دهند که هم برنامه دارند و هم مردمی هستند. اینک، فرصت برای گرهگشایی غیررسمی از زندگی مردم فراهم شده است و باید این فرصت را قدر دانست و غنیمت شمرد. نه میتوان مردم را به حال خویش رها کرد، نه میتوان آنها را بر ضد اشرافیگری و بیکفایتی، شوراند و به خیابانها کشاند؛ اما میتوان در حد مقدور، گره از دشواریها گشود و به آنها همدلی و همراهی کرد و نسخۀ علاج اساسی را به آنها نشان داد.
شاید یکی از معانی زمینهسازی برای استقرار دولت جوان حزباللهی، همین باشد. فعالان فکری و فرهنگی، باید به طور مستمر، در پی روشنگری و تبیینگری باشند و راه را از بیراه به مردم بشناسانند تا دچار ناامیدی و سردرگمی نشوند و ریشههای دردها و راههای علاج حقیقی را دریابند. شک ندارم که به سلامت، از این گردنه دشوار عبور خواهیم کرد:
گر هزاران دام باشد در قدم
چون تو با مایی، نباشد هیچ غم
(مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت ۴۰۰۳)