پرسشهای زیادی پیرامون ترور شهید والامقام، سپهبد قاسم سلیمانی مطرح است که باید به این پرسش پاسخ داد؛ چرا آمریکا، وارد مرحلهای جدید از ماجراجویی، عبور از خطوط قرمز و شعلهور کردن آتش جنگ و درگیری جدید شده است؟ آیا این اقدام از روی ضعف صورت گرفته یا نشان از برتری و قدرت آنان در مؤلفههای مرتبط با ایران، منطقه و... دارد؟ آیا آمریکاییها ارزیابی روشنی از پیامدهای اقدام خطرناک و جنایتآمیز خود داشتند و این ارزیابی، به کدام اطلاعات متکی است؟ ولی آنچه قطعی است، اینکه این رخداد بزرگ، پیامدهای راهبردی نیز خواهد داشت.
ترور بزدلانه برای جبران شکستها
در یک مرور ساده و بررسی کلان از مؤلفههای مرتبط میتوان چنین خلاصه کرد که ترامپ در شرایط ویژهای در درون و بیرون آمریکا به سر میبرده و به جز کشمکشهای فرسودهکننده در بازیهای انتخاباتی دو حزبی و کنگره، در عرصه خارجی و به ویژه غرب آسیا با شرایط ناکام و خسارتهای جبرانناپذیر روبهرو است. این مشکلات، صرفاً به ترامپ محدود نمیشود؛ بلکه تمام متحدان وی از نتانیاهو تا سران فاسد عرب منطقه در نقطه بحران و سقوط و تهدید موجودیتی قرار دادند؛ زیرا پرونده یمن پس از پنج سال به جایی رسیده که ادامه تجاوز و جنایت امکانپذیر نیست و انصارالله با عبور از توازن راهبردیـ تسلیحاتی، متجاوزان از جمله آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی را به چالش کشیده است. رژیم صهیونیستی به جز بحرانهای سیاسی داخلی،به دلیل سایه سنگین اقتدار مقاومت فلسطینی و لبنانی و از کف دادن قدرت بازدارندگی، در کابوس و هراس نابودی و موجودیتی قرار دارد. آمریکا نیز که متمایل به خروج از منطقه و پرداختن به اولویت استراتژیک جنوب شرق آسیاست، بیپناهی برای صهیونیستها را افزایش داده است. اوضاع آشوب و فتنه در لبنان در گامهای پایانی بحران و برتری ذکاوت سیاسی 8 مارس و مقاومت و تشکیل دولت جدید قرار دارد و متحدان آمریکا، به کارتهای سوخته بدل شدهاند. سوریه تقریباً از اثرپذیری آمریکا و متحدان آنان خارج شده و حضور آمریکا در شرق فرات یا تنف و بازی با کارت باقیماندههای داعش نیز از یک ظرفیت ایذایی فراتر نمیرود. آشوب و فتنه بزرگ و خطرناک در عراق، پس از فراز و نشیب سیاسی، امنیتی و اجتماعی با مدیریت و هوشمندی سردار سلیمانی در هفته گذشته به مرحله تعیین نخستوزیر و توافقات ویژه برای اخراج آمریکا رسیده بود و ماجراجویی حمله به گردانهای حزبالله نیز به سقوط سفارت آمریکا و محاصره آن از سوی مردم کشیده شد؛ یعنی آنچه قرار بود به اخراج ایران از عراق و سیطره آمریکا بر ساختارهای رسمی منتهی شود، در نطقه مقابل و کاملاً به زیان آمریکا منجر شد و سردار سلیمانی به سوریه رفته و بامداد جمعه به عراق بازگشتند تا تحولات عراق و توافقات گروههای عراقی را از نزدیک شاهد باشند. این به معنای آن است که هیچ یک از پروندههای منطقهای، شانسی برای آمریکا نداشته و ترامپ برای نجات از فشار استیضاح و دعوای حزبی با دموکراتها و جنگ اعصاب انتخاباتی باید وارد یک ریسک جدید در محیط خارجی میشد تا نجات خود را تضمین کند.
پیامدهای یک ترور
سؤال این است که فرار به جلو از سوی ترامپ و ریسک پیامدهای بعدی در ترور سردار سلیمانی چگونه و با اتکا به کدام ارزیابیها بوده است؟ خوب میدانیم که آشوبهای موازی و همزمان منطقهای با تلاش مذبوحانه آمریکا و غربزدهها و دستآموزهای سرویسهای اطلاعاتی در داخل ایران در آبان ماه با شکست و ناکامی سختی مواجه شد و دوگانهسازیها و شیطنتهای غربزدههای داخل هم، راه به جایی نبرد و نشست توکیو نیز جذابیتی تولید نکرد. ارزیابی حلقه اصلی کاخ سفید بر پایه اطلاعات و ارزیابی رژیم صهیونیستی و رژیمهای فاسد عربی بوده که معتقد بودند، بنیه راهبردی ایران در داخل کشور فرسوده شده و با یک شوک در اهرمهای قدرت، امکان تسلیم نسبی و مذاکره فراهم است و از سوی دیگر در صورتی که یک شوک عملیاتی بر ایران وارد شود، ایران پاسخ نخواهد داد. لذا با زدن رأس قدرت منطقهای و فرماندهی جبهه مقاومت، امکان مذاکرهپذیر شدن و تسلیم بدنه حکومتی میسر خواهد شد و راه برای گرایشات مذاکرهجو باز میشود. این منابع ارزیابی و خبر، هیچگاه از توان پاسخ ایران سخن نگفته و اعتقاد داشتند استمرار راهبرد فشار بیشتر، به معنای دستیابی به شرایط تسلیم ایران خواهد بود. این تصور و خطای محاسباتی را در مواضع پمپئو و دیگر مقامات آمریکایی شاهد هستیم که تأکید میکنند مردم ایران از شهادت سردار سلیمانی ابراز خوشحالی میکنند که قاطعانه میتوان گفت، فراتر از یک توهم ابلهانه نیست. دلیل دیگر اینکه آمریکا نه قادر به اجرای یک سیاست جنگی با ایران است و نه برنامهای در این زمینه دارد و اجرای شبیهسازی جنگ با ایران در چند سال قبل، پرونده جنگ نظامی با ایران را بسته است و به همین دلیل، دیپلماسی آمریکا، پس از شهادت تروریستی سردار سلیمانی، به تکاپو افتاده و از روسیه و چین درخواست میکنند که واکنش ایران را مهار کنند و از طریق مصر و برخی کشورهای عربی نیز برای کنترل واکنشهای فلسطینی علیه رژیم صهیونیستی تلاش کردهاند. حتی وقتی روز شنبه از طریق سفیر سوئيس پیام دادند که اگر ایران به ترور و شهادت سردار سلیمانی واکنش نشان دهد، پالایشگاههای ایران را هدف قرار میدهند، پاسخ دریافت کردند که واکنش ایران نیز، به آتش کشیدن و ویرانی تمامی تأسیسات نفتی در کشورهای متحد آمریکا خواهد بود. حاصل کار این شد که ترامپ در توئيت خود تأکید کرد، رویکرد جنگی نداشته و به دنبال صلح با تهران است!
این روشن است که ترامپ در یک خطای محاسباتی و راهبردی وارد ریسک تروریستی به شهادت رساندن سردار سلیمانی شده است؛ به ویژه اینکه آمریکا و دیگر کشورهای استکباری، درکی از برکات و آثار خون شهیدان ندارند و واکنش گسترده مردمی و گروههای سیاسی پس از نماز جمعه در سراسر ایران، همگان را غافلگیر کرد.
همانگونه که رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده سردار سلیمانی تأکید فرمودند، مراسم تشییع شهید سلیمانی نیز تاریخی و شاید در تراز مراسم تشییع بیمانند امام خمینی(ره) قرار گیرد.
این درست است که از دست دادن سردار سلیمانی و ابومهدی مهندس یک خسارت جدی است؛ ولی نویدهای قرآنی و الهی تأکید دارند که اراده و اقتدار الهی امکان جایگزین در تراز نعمت از دست رفته یا بهتر از آن را دارد.
آثار و برکات خون شهید
اگرچه مسئله پاسخ، ضرورت پاسخ، پاسخ فوری، پاسخ راهبردی و فرآیندی، پاسخ جامع محور مقاومت، پاسخ ترکیبی و سخت امری غیر قابل اغماض است و به خودی خود پیامدهایی در محیط داخلی و خارجی دارد؛ ولی از هماکنون برکات خود شهید سلیمانی و دیگر شهیدان این جنایت هم در داخل ایران و عراق و هم در عرصه منطقهای در حال ظهور و بروز است. یکی از این موارد حرکت فضای سیاسی و عمومی عراق به سمت اخراج یا کاستن از حضور و اقدامات خودسرانه و ناقض حاکمیت نیروهای آمریکایی یا تشدید اقدامات مقاومتی شبیه سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۰ است. دغدغه پیامدهای اقدام جنایتکارانه ترامپ و نظامیان تروریست وی آنچنان است که برخی اعضای کنگره و جوامع نخبگی تأکید دارند آمریکا با هزینههای محاسبه نشده و تهدیدات و مشکلات جدید و اخراج از منطقه غرب آسیا روبهرو خواهد بود.
انتقام سخت جبهه مقاومت
این نکته مهمی است که بدانیم، چون این جنایت در عراق صورت گرفته و مقام ارشد حشدالشعبی این کشور نیز یکی از قربانیان و شهدای تروریسم آمریکایی است، باید پاسخ از عراق شروع شود و این پاسخ نمیتواند محدود به ظرفیتهای غیر نظامی بوده و حتماً به دلیل پذیرش علنی ترامپ و پنتاگون در جنایت تروریستیشان، باید اقدامی همتراز و نظامی به اجرا درآید و این اقدام نظامی با فوریت صورت پذیرد. عظمت شخصیت این شهیدان به حدی است که اقدام فوری نظامی کفایت کامل نداشته و باید پاسخ راهبردی و فرآیندی دیگری با تشدید راهبردهای قبلی در قبال آمریکا و متحدان آن به اجرا درآید. ولی به دلیل همکاری و همراهی انگلیس و رژیم صهیونیستی و پادوئی کشورهای فاسد عربی در بخشهای رسانهای و عملیات روانی، دامنه پاسخ فوری باید رژیم صهیونیستی و همزمان با آن این کشورهای فاسد را نیز در برگیرد. کارکرد و پیامد راهبردی این دامنه از واکنش این است که یک درک عمیق از قدرت بازدارنده ایران در آمریکا شکل خواهد گرفت تا هیچگاه وارد ماجراجویی و عبور از خطوط قرمز و راهبردی در دشمن با ایران نشود. البته به دلیل علنی بودن پذیرش ترامپ و فرماندهان پنتاگون، حق مشروع ایران این است که این افراد در شعاع واکنشهای ایران در سطح منطقه یا فراتر از آن سلب امنیت شده و هدف اصلی و مؤکد عملیات انتقامی ایران باشند.
اعلام آمادگی جبهه مقاومت برای مشارکت در واکنش، قبل از اینکه یک رویکرد جبههای تلقی شود، ناشی از این است که همگیشان سردار سلیمانی را از آن خود میدانستند و همانگونه که رهبر معظم انقلاب فرمودند، سردار سلیمانی متعلق به همه گروههای مقاومت و مردم آزاده جهان است و چنانچه سیدحسن نصرالله در پیام خود تأکید کرد، همه گروهها و بلکه آحاد افراد مسئولیت پاسخ جامع به جانیان این ترور بزدلانه را دارند. حاصل جنایت ترامپ و نظامیان تروریستی وی افزون بر خسارتهای نظامی و ژئوپلیتیک و اخراج از عراق و منطقه و تزلزل راهبردی در موجودیت متحدان آمریکا، تحقیر و ذلت آمریکا در معادلات قدرت منطقه و جهان خواهد بود. این امری است که قدرتهای بزرگ، مانند روسیه و چین و بسیاری از کشورهای جهان از آن استقبال میکنند و کارکرد اصلی این پیامد، تبدیل ایران به یک قدرت مؤثر جهانی است که از تهدید تروریستی آمریکا، یک فرصت استراتژیک برای ایران تولید خواهد کرد.