تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱۳۸۷ - ۱۶:۰۴  ، 
کد خبر : ۳۲۹۷۰

متن کامل سخنرانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره دفتر تحکیم وحدت

مقدمه: با احترام، نظر به درج خبری در آن روزنامه محترم به شماره 1380 صفحه اول با عنوان انتقاد تند صفار‌هرندی از دفتر تحکیم وحدت مورخ 10/2/86 به آگاهی می‌رساند متن خبر مذکور تحریف شده و دارای نواقص می‌باشد. خواهشمند است دستور فرمایید بنا بر قانون مطبوعات و جهت تنویر افکار عمومی، نسبت به درج متن پیوست در همان صفحه و ستون اقدام لازم مبذول دارند.

از اینکه توفیق حضور در جمع نورانی شما عزیزان دانشجو، اساتید محترم و سروران معظم را پیدا می‌کنم خدا را سپاس می‌گزارم آن هم در مناسبت خجسته‌یی که ما آن را رقم زدیم و پاسداشت نام خلیج‌فارس به مثابه نماد وحدت همه ایرانیان و نامی که دل‌های بی‌شمار مردم این سرزمین را به سمت خودش معطوف کرده. من اجازه می‌خواهم از نقطه دیگری به نشست شما اشاره کنم که البته در فرمایش برادر عزیزم جناب آقای محمدیان هم به آن اشاره شد ولی من با ذکر سوابق ضمن اینکه به شما تبریک می‌گویم این هوشمندی را و همتی را که صرف کردید برای تدوین و انعقاد منشوری برای جنبش دانشجویی کشور به یک سوابق من اشاره کنم  که خالی از لطف نیست و برای آینده نیز می‌تواند مناسب باشد. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی بود که تشکل‌های دانشجویی هر کدام یک سازمانی را در دانشگاه به نام یک تشکیلات سیاسی که در جامعه و آن ایام مطرح شده بود و خودش را معرفی کرده بود راه‌ انداختند. شما هیچ‌کدام سن‌تان اجازه نمی‌دهد خاطراتی را از آن زمان شنیدید یا خوانده‌اید در برخی از متون به جا مانده از حوادث اول انقلاب ولی بزرگان جلسه حضور ذهن دارند که شکل دانشگاه چه‌جوری بود. به‌طور مثال عرض می‌کنم مثلاً حزب توده که در آستانه انقلاب باز شروع کرده بود، اعلامیه‌پراکنی می‌کرد، فعالیت سیاسی را جسته گریخته آغاز کرده بود. تشکل دانشجویی خودش را راه‌ انداخته بود تحت عنوان «دانشجویان دموکرات»، چریک‌های فدایی خلق که یک بقایای ناچیزی از تشکیلات که این اواخر باقی مانده بود در سال 56 و 57 که تار و مار شده بودند و چیزی از آنها باقی نمانده بود ولی اینها هم یک تشکیلاتی را تحت عنوان «دانشجویان پیشگام» در دانشگاه راه‌ انداخته بودند. گروه‌های مائوئیسم بودند که تعدادشان هم خیلی زیاد بود و خنده‌دار هم بودند، معروف بود که به اصطلاح وقتی عدد حزبشان به 3 نفر می‌رسد انشعاب می‌کنند و ما تعداد زیادی تشکیل حزبی با سلایق و علایق سه‌ جهانی و مائوئیسمی داشتیم خوب اینها هم تشکل دانشجویی خودشان را تحت عنوان «دانشجویان مبارز» و مشابه آن خودشان را معرفی می‌کردند و بچه‌های مسلمان که تشکیل حزبی و تشکیلات سیاسی خاصی را نداشتند و تحت عنوان «بچه مسلمان و مسجدی» معرفی می‌شدند اینها به فکر افتادند که یک چیزی را، یک انجمنی را راه بیندازند و به وسیله آن تشکیلات خودشان را یک مقداری در دانشگاه سامان دهند. بچه مسجدی‌هایی که البته بعضی از آنها به دلیل شرایط پیش از دوران پیروزی انقلاب متاثر از برخی تشکل‌های معروف آن زمان مثل مثلاً سازمان مجاهدین خلق که بعدها بحق نام منافقین را گرفت متاثر از آنها بودند و مجاهدین خلق یک وجاهتی را در دانشگاه نیز داشتند و برخی هم بودند که سعی کرده بودند ارتباط خودشان را با روحانیت و رابطین حضرت امام(ره) حفظ بکنند که این گونه در حقیقت به گونه‌یی وصل بودند که یک سیستم مرکزی. این مسجدی‌ها دور هم نشستند و گفتند که تشکلی که می‌خواهیم راه بیندازیم اسم آن چه باشد؟ طبیعی‌ترین نامی که به نظر رسید بسیار طی سوابق گذشته‌یی که داشت انجمن اسلامی بود و گفتند عنوان آن را بگذاریم «انجمن‌ اسلامی دانشگاه‌ فلان». طرفداران مجاهدین خلق که آن هم جزء بچه مسلمان بودند آنها مخالفت کردند و گفتند که این عنوان اصلاحی را روی آن نگذارید...

چون اگر اینطور شود محصور و محدود می‌شود فقط به بچه‌هایی که می‌خواهند در چارچوب اسلام کار بکنند ما بیاییم یک مقدار فراگیرتر نامگذاری بکنیم که همه دانشجویان را در برگیرد یک ظاهر موجهی داشتیم، استدلالی که داشتند و بعد البته گفتند برای اینکه ما گرایش خودمان را نیز نشان دهیم می‌گوییم انجمن دانشجویان مسلمان». این اختلاف‌نظر بین بچه‌هایی که معتقد بودند ما باید «انجمن اسلامی دانشجویان را داشته باشیم، کسانی که می‌گفتند انجمن دانشجویان مسلمان»‌ داشته باشیم آن قدر بالا گرفت که از همین جا اینها از هم جدا شدند و در بعضی از دانشگاه‌ها آنها زورشان بیشتر بود آنها توانستند «انجمن دانشجویان مسلمان» را تشکیل دهند و در اغلب دانشگاه‌ها «انجمن‌های اسلامی» راه ‌افتاد. حالا چه فرقی اینها با هم داشت؟

این اختلاف‌نظر بین بچه‌هایی که معتقد بودند ما باید «انجمن اسلامی» داشته باشیم کسانی که می‌گفتند دانشجو وقتی می‌آید دور هم دانشجویان جمع می‌شوند، می‌خواهند جمع شوند که یک کار مشترک بکنند آن کار مشترک محور آن باید چه باشد؟ یک آرمان باید این وسط بین اینها حاکم باشد آن آرمان چیست؟ من وقتی دیدم شما منشور برای خودتان تدوین کردید یاد این خاطرات گذشته افتادم و برای آسیب‌شناسی آینده این راهتان به نظرم رسید که این سوابق را شما باید بدانید گفتند ما آرمانی باید داشته باشیم که افراد حول آن محور با همدیگر همکاری و مشارکت بکنند بی‌آرمان باشد که هر کسی یک سمتی می‌کشد. آن دسته دیگر آنها می‌گفتند آرمان داریم منتهی آرمان ما فراهم ‌آمدن همه دانشجویان و صاحبان سلایق‌ها و افکار مختلف است در یک نقطه، آن کسی که طرفدار حزب توده است آن هم بیاید آن هم که طرفدار چریک‌های فدایی است آن هم بیاید، آن هم که طرفدار اسلام است بیاید منتهی آرمان او را یک جوری تعریف می‌کنیم که اینها همه‌شان باشند ظاهر قضیه ظاهر قشنگی بود که اما در باطن امر معلوم بود که در پیشینه خودش سابقه داشت. همین سازمان مجاهدین خلق، حالا اینها دانشجویان متصل به آن بودند و خود سازمان مجاهدین خلق در اواخر دهه 40 یک ارتباط نزدیکی را پیدا کرد، چریک‌های فدایی خلق، مارکسیست بودند، مجاهدین خلق مسلمان بودند. معتقد بودند که باید احکام قرآن را ما باید اجرا کنیم اینها با همدیگر نزدیک شدند این نزدیکی هم از جانب چریک‌های فدایی به مجاهدین خلق نبود، از جانب مجاهدین خلق به چریک‌های فدایی بود. یعنی این جور نبود که آنها جریان مارکسیستی را بیاورند در درون خودشان هضم کنند آنها را مسلمان‌شان بکنند و به آرمان‌های اعتقادی خودشان نزدیک کنند اینها جلوی آنها کوتاه آمده بودند.

فرصتمان محدود است والا من برای شما وصف می‌کردم آن را، یافته‌های مستقیم خودمان است. ما آن دوران دانشجو بودیم دهه 50 و برخوردمان با این دوستانی که بسیاری از آنها بعدها در دوران رژیم گذشته، در درگیری‌هایی با رژیم کشته شدند یا به زندان افتادند بعداً بعد از انقلاب روی درجه نظام اسلامی ایستادند دچار همین سرنوشت شدند و بعضی از آنها الان فراری‌اند و به خارج از کشور رفته‌اند عراق، فرانسه و جاهای دیگر رفته‌اند.

تکاپوی مذبوحانه‌یی را علیه نظام می‌کنند اینها را به عنوان یافته‌های مستقیم خودم برایتان عرض می‌کنم. توی این پریشان‌خاطری که آنها داشتند آن‌قدر ذهنشان معوج در مواردی قضاوت می‌کرد که یکی از آنها به خود من می‌گفت از دید من هرکس به مبارزه نزدیک‌تر باشد آن موحدتر است و بنابراین اسم برد یکی از گروه‌های شاخص چریک‌های فدایی خلق که همان روزها در درگیری با ساواک کشته شده بود اسم آن را می‌برد و می‌گفت فلانی از دید من موحدتر است از آیت‌الله ‌خوانساری مرجع تقلید در تهران خیلی مورد احترام قدیمی‌ها بود و حضرت ‌امام نیز به ایشان احترام می‌گذاشت. اون گفت که این چریک‌ فدایی نامسلمان بی‌دین این موحدتر است از آیت‌الله ‌خوانساری مرجع تقلید، به آن ملاکی که خودش درست کرده بود. حالا من می‌خواهم عرض کنم که حتی در آن ادعایی خودشان داشتند آنها خیلی محکم نبودند چون می‌گفت ما بیاییم ایران را محور اتحاد بین همه دانشجویان قرار دهیم. اگر ایران محور باشد هم توده‌یی‌ها می‌آیند، هم چریک‌ها فدایی، هم مجاهدین خلق و هم دیگری همه می‌آیند خوب، خیلی خوب است اگر این طور باشد که مرحله پیشرفت است. خود حضرت امام(ره) فرمودند این گروه‌ها، احزاب، اینها لااقل به خاطر ایران بیایند، این یک جایی باید محک بخورد ادعایی که ما پای ایران ایستاده‌ایم یک جایی محک بخورد صرف ادعا کفایت نمی‌کند. نقطه‌یی که محک می‌خورد جایی است که کارزار سخت می‌شود در حد شعار، اعلامیه و اینها که ما تا پای جان برای ایران ایستاده‌ایم. یعنی بعضی از ملی‌گراها سرود «ای‌ ایران» را می‌گذارند در جلسات خودشان، از شماها محکم‌تر هم می‌خوانند و بعد هم کف می‌زنند آخرش هم شعر فردوسی را می‌خوانند که اگر یک به یک تن به کشتن دهیم از این به که کشور به دشمن دهیم اما شما می‌روید می‌بینید وقتی که جنگ شروع شد یک نفر از اینها سمت جبهه نرفت. حتی یک نفر وقتی جنگ شد شما ببینید چند تا توده‌یی که قرار بود که کلمه ایران محور وحدت‌شان باشد رفتند از مرزهای ایران و نه از جمهوری اسلامی از مرزهای ایران دفاع کنند چند تا از چریک‌های فدایی و چند تا از مجاهدین خلق رفتند و چند نفر از نهضت آزادی رفت و چند نفر از جبهه ملی رفت بالاخره یکی‌شان باید شهید شده باشد. دلیل داشتند که نروند استدلال می‌کردند و روزنامه‌هایشان می‌نوشتند و می‌گفتند که ما این جنگ را قبول نداریم این جنگ، جنگ غیرعادلانه است. ما به جنگی که این اصطلاحی بود که کمونیست‌ها در جنگ جهانی دوم نیز به کار برده بودند که طرفین جنگ را ما خاکی می‌دانیم بنابراین به جنگ ما کمک نمی‌کنیم. مملکت دارد درنوردیده می‌شود به توسط چکمه‌های سرباز دشمن، و می‌گفتند که ما به این جنگ کمک نمی‌کنیم. یکی از آنها حاضر نشد که به جبهه برود. آن وقت بیشتر معلوم شد تأکید آن بچه‌هایی که می‌گفتند ما یک انجمنی باید داشته باشیم که آرمان داشته باشد. آرمان مشخص، اگر می‌گوییم ما انجمن اسلامی هستیم اسلام به ما می‌گوید که از مرزهای وطنی، عقیدتی و اخلاقی خودت دفاع کن. همه اینها را اسلام به ما درس می‌دهد، آن وقت می‌بینید موج عظیم بچه‌هایی که در دل‌هایشان عشق اسلام و حرف امام به عنوان حجت خدا وجود داشت اینها برای دفاع کردن از سرزمین که دیگران پز آن را توی شعر و شعارشان می‌دادند در عمل اینها رفتند، من سال 59 در استان هرمزگان خدمتگزار همین مردم و خدمت دوستانمان در سپاه بودم قائم مقام سپاه منطقه هرمزگان بودم، یک کسانی می‌آمدند گریه می‌کردند بچه‌های 15 ساله، 16 ساله، التماس می‌کردند که آن را بفرستند جبهه برای اینکه از خاک ایران دفاع کند. از این آب‌ها پاسداری کند ولی آن سبیل از بناگوش دررفته‌های مارکسیست و مدعی ایران‌پرستی و اینها پیدایشان نمی‌شد اصلاً برای همچنین عرصه‌هایی آرمانشان همینی که خودشان می‌گفتند هم پایبند به آن نبودند ملی‌گرایی فقط یک شعار بود برای دور زدن و مواجب جمع کردن برای تشکیلات. آن کسانی که با این نگاه آمدند انجمن‌های اسلامی را به عنوان اولین تشکل‌های اسلامی دانشجویی پس از انقلاب به وجود آوردند همان‌ها بعداً فهمیدند که باید بیشتر به هم نزدیک شوند اتحادیه تشکل‌های انجمن اسلامی را به وجود آوردند اسم آن شد «دفتر تحکیم وحدت» دفتر تحکیم وحدت مسئول تجمع انجمن‌های اسلامی بود که کنار همدیگر قرار گرفتند برای همان دفتر تحکیم وحدت آن روز یک «مرام‌نامه» نوشته شد. اگر آن مرام‌نامه پیش روی طرفداران انجمن‌های اسلامی و هواداران دفتر تحکیم وحدت بود، همیشه بود هیچ وقت مشکلی پیش نمی‌آمد. در حالی که الان شما می‌بینید دفتر تحکیم وحدت پاره‌پاره شد. هر تکه آن به نیش یک کسی الان هست. از خارج کشوری‌ها الان مدعی هستند روی بخشی از دفتر تحکیم وحدت سالم‌ترین آن کسانی هستند کسانی هستند که دو مرتبه کنار هم جمع شدند و می‌گویند ما اتحادیه انجمن‌های اسلامی، انجمن اسلامی، این چه جور انجمن‌ اسلامی است که یک دوره‌هایی بعضی از انجمن‌های اسلامی ما تبدیل شده بود به پاتوق کسانی که وقتی جلویشان دختر بچه مسلمان دانشکده حقوق ایستاده بود نمازش را بخواند، پشت کردند، مسخره کردند گفتند این دارد نماز می‌خواند و آنها عضو مرکزیت انجمن اسلامی بودند که مسخره می‌کردند چون وسط راه آن آرمان‌ها همه لگدکوب شد، رهایش کردند و گفتند که برای آنکه همه دانشجویان به تعبیر خودشان همه باشند ما نباید این مسائل پیش پا افتاده و دست و پاگیر را کلی بکنیم.

در یکی از نشست‌هایی که در مشهد در اوایل دهه 70 برگزار شد آن زمانی که تازه بحث تجدید‌نظرطلبی به جان تشکل‌های دانشجویی ما افتاده بود در سمینار مشهد من پیاده‌شده‌یی از نوار را می‌خواندم آدم وحشت می‌کرد طرف برگشته بود گفته بود خوب تا اینجا ما با فرمول امام آمدیم. جمهوری اسلامی، امام، از اینجا دیگر می‌خواهیم امام را کنار بگذاریم یک سال هم بدون امام می‌خواهیم زندگی کنیم. از همان‌جا این تجدیدنظر‌طلبی شکل رسمی پیدا کرد طوری که انجمن‌های اسلامی که جزء خصیصه‌هایشان، انقلابی‌گری و ضدیت با سازش‌کاری، ضدیت با لیبرالیسم بود و این را شما، اعلامیه‌های تا سال 72 هم می‌توانید بروید هر سال وقتی بیانیه می‌دهند، دفتر تحکیم بروید ببینید، ضدیت با سازش، ضدیت با لیبرالیسم توی اعلامیه‌ها هست. دو سال بعدش می‌روند سرکرده لیبرال‌های وطنی را می‌آورند، برایشان دو ساعت سخنرانی کند، نماز جماعت را به امامت آن برپا می‌کنند. پشت سرش نماز جماعت هم می‌خوانند گم کردن راه به دلیل آنکه آن آرمان اولی با مسامحه با آن برخورد می‌شود این منشورتان را من خواندم. بسیار نکات برجسته و دقیقی در آن نهفته است. این بخشی از راه است که شما آمدید. پایدار بودن بر سر این منشور آن است که به آن دوام می‌بخشد، حفظ می‌کند این اتحاد میان شما را و آن به این است که در معرکه‌ها، در کارزارهای سخت شما دوام بیاورید و الا در شعارهایی که خرجی ندارد، آن خیلی مهم نیست. وقتی معرکه سخت می‌شود خیلی‌ها بودند طرفدار فناوری هسته‌یی بودند می‌گفتند خیلی خوب است که انسان داشته باشد در ایران ما پز آن را می‌توانیم این ور، آن ور دربکنیم اما تا آمریکا یک توپ جلو آمد اینها گفتند حالا که چی، این همه ما نفت داریم از نفت‌هایمان استفاده می‌کنیم. به همین سادگی، چه کسانی بودند اینها بعضی‌هایشان نایب ‌رئیس مجلس شورای اسلامی شدند. آنهایی که این حرف‌ها را می‌زدند آدم‌های معمولی نبودند از روسای احزاب بودند، تشکل‌های سیاسی، نایب ‌رئیس مجلس شورای اسلامی، وقتی از آن طرفی می‌دید یک ذره فشار دارد زیاد می‌شود می‌گفت حالا که چه؟ ما این همه نفت داریم به جای اینکه از انرژی هسته‌یی استفاده کنیم از انرژی فسیلی استفاده می‌کنیم. شما یک ذره باورش برایتان سخت است. ولی برایتان عرض می‌کنم سر همین جزایر که شما مرد و مردانه پای آن ایستاده‌اید. این مرد و مردانه که می‌گویم یعنی زن و مردمان جوانمردانه پای آن ایستادیم بعضی وقتی از آن طرفی فشار زیاد شد پیشنهادش این بود که حالا این همه جزیره داریم این سه تا جزیره، که یکی‌شان می‌گویند که حالا توی آن مار هست، این جزیره، ما این همه جزیره داریم خوب بدهیم برود فشار که زیاد می‌شد بعضی‌ها کوتاه آمدند. در مورد نام خلیج‌فارس بعضی‌ها توجیه آوردند که ما می‌توانیم بگوییم خلیج ‌اسلامی، همه ملت‌های منطقه در آن شریک باشند خدا رحمت کند مرحوم شهید رجایی، زمانی ایشان بود، ایشان بخشنامه کرد گفت هیچ مقام دولتی حق ندارد نام خلیج‌فارس را بدون کلمه فارس بیاورد.

همه جا باید این نام را همراه بکنیم با کلمه فارس. از همان موقع این حرف‌ها، آخرین‌های جنگ یعنی جنگ تمام شده بود عراق هنوز داشت شلتاق می‌کرد، یک موضع مغرورانه‌یی صدام به خودش گرفته بود و می‌گفت که دنبال آن بود که توی قرارداد 1975 یک تغییراتی حاصل شود. چون اصلش که جنگ را شروع کرد قطعنامه 1975 را پاره کرد و گفت من یک قطعنامه جدید، ما آن موقع در موضع ضعف بودیم حالا می‌خواهیم در موضع قوت یک قطعنامه جدید بنویسیم بعد از اینکه ما قطعنامه را پذیرفته بودیم 589 را، ادامه داد به شرارت‌هایش، بعضی‌ها از همین اهل سیاستی که به خیال خودشان خیلی رندند و سیاسی‌کارند و سیاسی‌بازند، اینها آمدند گفتند می‌دانیم این قصه چه هر مرگش هست صدام، این می‌گوید ما به آب‌های خلیج‌فارس دسترسی ندارم. شما این همه زیر پایتان آب هست. این منطقه، این شط‌العرب، این با همین نام شط‌العرب مال من باشد، شما هم باید این جا به من باج دهید. توی اروند اگر می‌خواهید تردد کنید باید حق حاکمیت عراق را به رسمیت بشناسید. خوب این قلدری‌ را آن می‌خواست بکند یک عده‌یی از همین‌هایی که عرض کردم سر قضیه هسته‌یی، اتفاقاً یکی‌شان همان آدم، همان شخص کهنسال 67 در یک جلسه‌یی گفته‌ بود که خوب واقعاً هم راست می‌گویند ما که می‌دانیم این فشاری که صدام دارد می‌آورد این فشار شخصی خودش نیست این فشار شوروی هم هست شوروی است که می‌خواهد از طریق عراق به آب‌های خلیج‌فارس دسترسی داشته باشد. ما اگر این جا کوتاه بیاییم می‌توانیم از شوروی امتیازهای بزرگ بگیریم یعنی راحت می‌خواستند منافع ملی را قربانی بکنند به پای یک برداشت غلطی که نشات گرفته از ترس و جبن بود. واداده بودن فشار که زیاد شد وادادند.

برادران و خواهران دانشجو اینها را از این جهت برایتان می‌گویم ایران در یک نقطه‌یی الان ایستاده که نقطه تعیین‌کننده نه برای تاریخ خودش، برای تاریخ جهان است. خود غربی‌ها توی محفل‌های داخلی‌شان که گاهی به بیرون هم درز می‌کند آنها گفتند که ایرانی‌ها مثل تیری که از چله کمان رها شده باشد، رها شده‌اند پریده‌اند و الان دیگر نمی‌شود کاریش کرد. می‌گویند باید فقط از طریق این اقدامات ایذایی مشغول‌شان کنیم حواسشان را پرت کنیم چون اگر اینها حواسشان جمع باشد شتاب‌شان برای تسخیر قله‌های پیشرفت بسیار زیاد خواهد بود و خطرناک‌تر می‌شود. الان باید مرتب عملیات ایذایی بکنیم، اینها را حواسشان پرت کنیم که سرعت رشدشان یک مقدار کاهش پیدا کند ولی جلویشان را نمی‌شود گرفت. توی نگاه دشمن الان شما اینجایید توی نگاه همان دشمن، ایران با ثبات‌ترین کشور این منطقه است. با ثبات آن کشور که راحت می‌شود رفت داخل آن سرمایه‌گذاری می‌کرد. درست در اوج تهدید‌هایی که غرب دارد می‌کند برخورد چه و چه می‌کند. از خود اتحادیه اروپا، جامعه‌ اروپایی می‌آید با ما قراردادهای 30 میلیارد دلاری می‌بندد یعنی اینکه اینجا جزیره ثبات است. برادرم آقای مهندس صادقی یک چیزی می‌گفت من چون هنوزم توی یک مقدار بهت هستم نسبت به این رقمی که ایشان گفته، رقمش را نمی‌گویم ولی سرمایه‌گذارانی که اتفاقاً خیلی هم نزدیک به ما هستند، اصلاً ایرانی هستند از خارج از کشور. توی همین ایام آمدند گفتند ما می‌خواهیم بیاییم سرمایه‌گذاری ده‌ها میلیارد دلاری بکنیم که رعب عجیبی در دل بعضی از این بی‌بوته‌ها افتاده بود توی آن نقطه یک عده بچه‌ها مثل شماها ایستادند و گفتند ترسی ندارد آمریکا، آمریکا غلطی نمی‌تواند بکند حالا ببینیم چه می‌شود ما که قبل از مرگ خودکشی نباید کرد  ببینیم حالا توی عراق چه غلطی می‌کند، آمریکا آمده بود در عراق مدل درست بکند که ماها دروازه‌ها را خودمان باز کنیم بگویی که من یک جوری آبرومندانه از عراق بیرون بروم حمله به ایران که پیش‌کش. یک راهی برای ما پیدا کنید که من از این مخمصه فرار کنم آن وقت شما یاد آن آدم‌های بی‌بوته بیفتید که پنج سال پیش توی روزنامه‌های ما، اولی که آمریکا وارد عراق شده بود سرمقاله می‌نوشتند رسماً و می‌گفتند که ما برویم به استقبال آمریکایی‌ها قبل از آنکه آنها حمله کنند خودمان دروازه‌ها را به رویشان باز کنیم. پاسداشت خلیج‌فارس یعنی مرور همه این تاریخ که بخشی از آن ننگ مطلق برای یک عده‌یی مایه  آبروریزی و شرمساری آنهاست و به پیشانی‌شان حک شد برای همیشه تاریخ ایران اینها نه عرق ملیت در وجودشان بود نه یک جو اعتقاد اسلامی داشتند نه یک سوزن توکل به خدا داشتند نه یک ذره اعتماد به مردم داشتند اینکه می‌گویم نمی‌خواهم مطلق بگویم همه کسانی که بودند این چنین بودند نه، مابین آنها آدمهای مهذب دلشان همین طرف بود، فوقش این بود که یک ذره فشار زیادی می‌شد کم می‌آوردند آنها را ما مافوق می‌دانیم بالاخره آدمه، خوب آدم یک جایی کم می‌آورد، ولی آنهایی که توجیه می‌کردند خیانت را خودشان را می‌خواستند که خادم نشان دهند الان دارند این کار را می‌کنند الان هم حاضر نیستند شما مطمئن باشید نه فقط فناوری هسته‌یی که الان این جور جلوه‌گر شده که برای ما خطرناک است. آنها می‌گویند می‌خواهند بمب درست کنند. شما پس فردا سر مطالعات استراتژیک در حوزه بیوتکنولوژی که هم بروید. بیولوژیست‌های شما بخواند برای آینده این مردم خوراک فراهم بکنند پژوهش‌های خودشان را بیاورند در یک نقطه استراتژیک قرار دهند، باز هم می‌آیند می‌گویند خطرناک است. این کار را نکنید. یعنی چه خطرناک است؟ خوب دانشمند است، دارد اندیشه خود را به کار می‌اندازند، می‌خواهند موسسه‌رویان در جهاد دانشگاهی دارد همان کار را می‌کند که دانشمندان غربی، شرقی، جاهای دیگر کردند به ما که می‌رسد ما نباید سما آن برویم. این طور نیست که تکنولوژی هسته‌یی را ما ممنوع باشیم. از دید آنها گسستن بندهای وابستگی این است که خطرناک است و نمی‌خواهند بگذارند. لذا شما وقتی پای خلیج‌فارس‌تان می‌ایستید یعنی پای دانش‌تان نیز ایستادید، پا ‌آزادگی‌تان ایستادید، پای استقلال علمی‌تان ایستادید، پای استقلال صنعتی و اقتصادی‌تان ایستادید، پای عزت یک ملتی به نام ملت ایران با آن افتخارات و با آن سوابق و دیدید که آنها دشمنی‌شان واقعاً با خود ملت ایران است، با همه هستی ایرانی، هر جا یک وقتی وزیر خارجه منبوس اسبق آمریکا برگشت گفت یا وزیر دفاع‌شان، گفت که ریشه ملت ایران را باید خشکاند، تعبیر به یاد ماندنی است از دل ناپاک یک آمریکایی اصیل است. باید ریشه ملت ایران را خشکاند تا خیال ما را راحت شود. حالا آمدند به ریشه‌های ما بند کردند، پیامبر ما را اهانت کردند، به بزرگان ما اهانت کردند، باز دلشان آرام نگرفت. رفتند دو هزار و چند صد سال پیش یک سمبل ایرانی، یک جریانی که برای ایرانی واجد یک افتخار ملی می‌تواند محسوب شود او را گرفتند و دارند می‌زنند توی صورت او. این فیلم سیصد که درست کردند. ایرانی را باید تحقیرش کرد. به هر بهانه‌یی، از هر طریقی راهی که انتخاب کردید راه بسیار نورانی و درخشانی است معلوم است که به هوشمندانه انتخاب کردید و نکات که در منشورتان آورده‌اید نکات سنجیده و برجسته‌یی است و به صورت سمبلیک هم انتخاب درستی کرده‌اید ما برای اینکه ایمان واقعی‌ خودمان را به مرحله ظهور برسانیم گفتیم که ما آن حرف را با یک عمل همراه می‌کنیم. آمدیم پای کار دفاع از ایران ایستادیم در روایات هست که مومن اگر در زمانش جنگی اتفاق بیفتد و او در جبهه شرکت نکند باید در درون خودش یک رگه‌یی از نفاق را جست‌و‌جو کند. شما می‌خواهید بگویید ما از نفاق بری هستیم. اگر گفتیم پای کار ایران، پای کار انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایستادیم تا آخر خط را خواندیم می‌گوییم اگر لازم باشد ما تبدیل شویم به یک دیوار گوشتی برابر تاسیسات حیاتی‌مان این کار را می‌کنیم این کاری که همه ملت‌ بارها نشان دادند. می‌روند دور تأسیسات هسته‌یی این کار را می‌کنند می‌آیند توی مرزها آرایش می‌گیرند همین مرزهای خلیج‌فارس بارها این تصویر زیبا را به صورت نمادین تجربه کرده، همین جزایر ما بارها تجربه کردند. امیدوارم که این اتفاق خجسته‌یی که در جنبش دانشجویی ما افتاده هر روز پربارتر و حساب‌شده‌تر راه خودش را به سمت تعالی طی کند. من به سهم خودم از امام جمعه محترم حضرت‌آیت‌الله‌ نعیم‌آبادی، از برادر بزرگوارم جناب محمدیان و بقیه دست‌اندرکاران و دانشجویان تشکر می‌کنم.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات