صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۶:۴۵  ، 
کد خبر : ۳۲۹۹۹۷

یادداشت روزنامه‌ها 7 اردیبهشت ماه

روزنامه کیهان **

بازی آمریکا در روزهای پایانی دولت؟!/دکتر محمدحسین محترم

۱- آمریکا و ایران و سه کشور اروپایی که قرار است این هفته دوباره به وین برگردند، مذاکرات هفته قبل را سازنده خواندند و ادعا کردند «پیشرفت‌هایی به دست آوردیم»! نکته مهم اینجاست که انریکه مورا که به عنوان معاون رئیس ‌سیاست خارجی اروپا در اجلاس وین حضور دارد در توییتی نوشته «پس از به بن‌بست رسیدن در مذاکرات فشرده، پیشرفت‌هایی حاصل شده است»! اما سؤال این است که چه پیشرفتی حاصل شده و برای حصول این پیشرفت کدام طرف امتیاز داده و عقب‌نشینی کرده است؟!
۲- آنچه که تا به حال از این دور از مذاکرات وین مشخص شده، اولاً آمریکا تحریم‌ها را به سه بخش قابل تعلیق، قابل مذاکره و غیرقابل تعلیق تقسیم کرده و دستورالعمل بایدن تعلیق ظاهری همان بخش اول و نه لغو کامل تحریم‌هاست. ثانیاً همان‌گونه که رهبری به تیم مذاکره‌کننده هشدار دادند، هدف آمریکا فرسایشی کردن مذاکرات برای گرفتن امتیازهای بیشتر است و برای این منظور فقط وعده تمدید تعلیق برخی تحریم‌ها در بازه زمانی طولانی‌مدت ۱۲۰ و ۱۸۰ روزه را داده است! ثالثاً آمریکا به دنبال راستی‌آزمایی یک هفته‌ای با چند تراکنش نمادین است در حالی که راستی‌آزمایی معقول برای معاملات نفتی حداقل ۳ تا ۶ ماه زمان لازم دارد. رابعاً هدف بایدن مثل ترامپ از برگشت به برجام با این دستورالعمل، امکان استفاده از مکانیسم ماشه علیه ایران است! خامسا هدف آمریکا از طولانی و مرحله‌ای شدن تعلیق برخی تحریم‌ها نیز تکرار شرطی شدن اقتصاد ایران و تحمیل برجام ۲ و ۳ به ایران با استفاده از اهرم عدم تعلیق آنها پس از بازگشت به برجام است. حال سؤال این است که چرا آقای روحانی و ظریف این همه برای بازگشت آمریکا به برجام اصرار و عجله دارند؟! و چرا سخنگویان وزارت خارجه و دولت با عجله از حضور آمریکا در وین استقبال و آن را نشانه مثبت تلقی کردند؟
۳- خبرگزاری ان‌اچ‌کی ژاپن ادعای آقایان از پیشرفت را این‌گونه بیان کرده است: «نشانه‌هایی از پیشرفت در مذاکرات وین برای محدود کردن فعالیت‌های هسته‌ای ایران مشاهده می‌شود، نه رفع کامل تحریم‌ها»! استاد دانشگاه جورج میسون هم در گفت‌وگو با روسیاالیوم تاکید می‌کند «اگر بایدن با پل‌های دیپلماتیک بتواند ایران را به برجام برگرداند، بهترین روش آمریکا برای برخورد با نفوذ ایران در منطقه می‌باشد». ند پرایس سخنگوی وزارت خارجه و رابرت مالی نماینده ویژه آمریکا در امور ایران نیز به فرسایشی کردن مذاکرات وین برای گرفتن امتیاز بیشتر اذعان کردند که «راهی طولانی پیش رو داریم چون آمریکا قصد ندارد تحریم‌ها را بردارد، و مذاکرات بامعنایی داشتیم چون اهداف مشترکی با مذاکره کنندگان ایرانی داریم»! گونتر مولاک سفیر سابق آلمان در تهران اذعان می‌کند «لغو یکباره ۱۶۰۰ تحریم برای بایدن امکان‌پذیر نیست». این واقعیت‌ها نشان می‌دهد آن شصت و هفتاد درصدی که آقای روحانی ادعای پیشرفت در مذاکرات وین را دارد، برای کدام طرف پیشرفت بوده است. لذا با توجه به قرائن و شواهد موجود، مذاکرات وین با موضع ضعف و انفعال و عجله دولت به خصوص بعد از انفجار نطنز، نتیجه‌ای جز امتیاز دادن نداشته و آمریکا که در مذاکرات مستقیم بیشترین امتیاز را از دولت ایران گرفت، حالا با تجربه برجام در مذاکرات غیرمستقیم از طریق اروپایی‌ها و سعودی‌ها نیز به دنبال امتیازهای بیشتر دیگر است.
۴- به نظر می‌رسد نحوه اطلاع‌رسانی‌های مبهم و اظهار پیشرفت غیرواقعی بیش از آنکه ربطی به واقعیت مذاکرات در وین و رفع تحریم‌ها داشته باشد، مصرف داخلی و به ویژه انتخاباتی دارد. چون آمریکایی‌ها در برجام هم دست به قوانین کنگره نزدند و صرفاً توقف اجرا در بازه‌های ۱۲۰ روزه انجام دادند، الان هم که قانون کاتسا با تحریم مجدد بانک مرکزی و شرکت ملی نفت و نفتکش‌ها اضافه شده و برچسب SDGT به آن زدند، لغوش در اختیار کنگره است نه بایدن. لذا لغو تحریم‌ها در وین حاصل نخواهد شد و مانع اصلی لغو تحریم‌ها خود آمریکایی‌ها و کنگره این کشور است. اینکه آقای روحانی ادعا می‌کند «مردم به کسی که مانع رفع تحریم می‌شود،‌ رأی نمی‌دهند»، همان بازی سیاسی و فضاسازی انتخاباتی است. گفته می‌شود طرحی با عنوان «اقدام سازنده در برابر غرب» تهیه شده که قرار است با ادعای برداشتن تحریم‌ها در صد روز پایانی دولت، برجامیان دوباره با فریب افکار عمومی مارش پیروزی بزنند! بعد هم اگر کسی خواست مردم را در جریان اصل داستان بگذارد و اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی کند، او را متهم به مخالفت با برداشتن تحریم‌ها می‌کنند. در حالی در وین یک گروه ماهیت تعهدات ایران و یک گروه لیست تحریم‌ها را تعیین می‌کنند که باید سؤال کرد مگر ماهیت و لیست تحریم‌ها در برجام نیامده که قرار بود بالمره لغو شوند؟! حقیقت آن است با تقسیم کار در وزارت خارجه آمریکا یک گروه به رهبری رابرت مالی به دنبال معامله با دولت ایران هستند تا با دادن وعده تعلیق ظاهری تحریم‌ها، افکار عمومی ایران را در آستانه انتخابات آماده برگشت به برجام کنند و گروه دیگری به رهبری وندی شرمن به دنبال توافق جدیدی بدون برداشتن تحریم‌ها، پس از بازگشت به برجام هستند. لذا برای اینکه بازی بُردهِ ملت ایران به شکست تبدیل نشود، از اول نباید تن به مذاکرات جدید می‌دادند و مهم‌تر اینکه بعد از حادثه نطنز باید مذاکرات را متوقف می‌کردند که متاسفانه تن دادند و متوقف نکردند!
۵- اما علی‌رغم فضاسازی‌های سیاسی- رسانه‌ای برای انکار نقش گروه آمریکایی بحران در تدوین برجام بعد از پخش مستند «پایان بازی»، مدیر پروژه ایران در گروه بحرانِ واشنگتن در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی به نقش این گروه در کمک به آمریکایی‌ها برای تدوین و نگارش برجام و کمک به ایرانی‌ها برای پذیرش و امضای آن اذعان کرد. وی به بی‌بی‌سی گفت «گروه بحران مثل بقیه اندیشکده‌های آمریکایی برای رسیدن به برجام به مذاکره‌کنندگان دو طرف کمک کرده است و تشابهات زیادی بین برجام و پیشنهادات گروه بحران وجود دارد»! وی همچنین به هماهنگی این گروه با وزارت خارجه آمریکا و رژیم صهیونیستی نیز اذعان کرد و افزود «علاوه‌ بر وزارت امور خارجه آمریکا با وزارت امور خارجه ایران نیز ارتباط داشتیم و افرادی از اسرائیل و آمریکا مثل شیمون پرز و سوروس و زیپی لیونی در گروه ما حضور دارند»! نکته جالب این بود، در حالی که مدیر پروژه ایران اصرار داشت بگوید مرکز گروه بحران در بروکسل است تا آمریکایی بودن آن را بپوشاند، مجری بی‌بی‌سی اذعان و تاکید داشت این مرکز در واشنگتن است!
۶- اما چرا آمریکا به کمک نفوذی‌های برجام‌زده داخلی به دنبال برگشت عجولانه به برجام است؟ پاسخ یک جمله کوتاه است: «چون معادلات منطقه تغییر کرده». شکست فشار حداکثری آمریکا، توافق راهبردی تهران-پکن، غنی‌سازی و نصب سانتریفیوژهای نسل جدید، مجبور شدن آمریکا به خروج نیروهای نظامی خود از افغانستان علی‌رغم توافق امنیتی با این کشور و در آینده نزدیک از عراق و سوریه، شکست جنگ یمن و... نشان از پررنگ شدن نقش‌آفرینی جمهوری اسلامی در منطقه دارد و آمریکا تلاش دارد با بازگشت به برجام و تاثیرگذاری بر فضای انتخاباتی ایران از سرعت این تحولات جلوگیری کند. آمریکا با مقاومت ملت ایران و برگ‌های برنده مصوبه راهبردی مجلس و غنی‌سازی ۲۰ و ۶۰ درصدی و نصب سانتریفیوژهای آی‌آر6 و ساخت آی‌آر 9 راهی جز پذیرش سیاست قطعی جمهوری اسلامی و لغو همه تحریم‌ها را ندارد. همچنین آمریکا با مقاومت هفت‌ساله ملت یمن و هدف قرار گرفتن عمق خاک عربستان با موشک‌های نقطه‌زن و پهپادهای بومی و همچنین آزادسازی قریب‌الوقوع شهر استراتژیک مأرب راهی جز پذیرش پایان جنگ یمن ندارد. اما آنچه که نگران‌کننده می‌باشد این است که عباس عراقچی پس از نشست کمیسیون مشترک برجام در وین ادعا کرده «تفاهم جدیدی در حال شکل‌گیری است و نگارش متن مشترک آغاز شده است» و بیم آن می‌رود که این تفاهم جدید را هم همان گروه بحران نوشته باشد! و مردم نگرانند که این پیروزی‌های قطعی داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی با مذاکرات وین و افشای مذاکرات محرمانه بغداد به شکست تبدیل و موجب تضعیف مقاومت در داخل و در منطقه شود.
۷- تجربه خسارت محض برجام به فرمایش رهبری جلوی چشم ماست. بعد از این تجربه که با مواضع انفعالی دولت منجر به سقوط ۱۱ پله‌ای اقتصاد ایران شده، چه منطق و عقلانیت سیاسی اجازه می‌دهد که دوباره از موضع ضعف بعد از اینکه عزت مردم را در صف‌های مرغ خدشه‌دار و مرغ و تخم‌مرغ را هم برجام‌زده کردند، به پای میز مذاکره بروند؟! لذا با توجه به سابقه عملکرد آقایان در مذاکرات الجزایر و آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان و سعدآباد و برجام با هزاران وعده محقق‌نشده، و با توجه به اینکه هنوز مردم و حتی نمایندگان مجلس از متن مذاکرات وین مثل برجام بی‌خبرند، و از آنجایی که تیم کنونی حاضر به پذیرش مسئولیت خود در بروز این همه مشکلات ناشی از برجام برای کشور و مردم نیست، و همچنین با توجه به روزهای پایانی دولت که با کاهش محبوبیت شدید از پشتوانه مردمی نیز برخوردار نیست، مذاکرات وین از نظر مشروعیت و عقلانیت و منطق سیاسی زیر سؤال است و همچنین از نظر شرعی و قانون اساسی هم این مذاکرات وجاهت لازم را ندارد، چراکه رهبر معظم انقلاب در ابتدای سال تاکید کردند «تا همه تحریم‌ها برداشته و راستی‌آزمایی نشود، مذاکره‌ای انجام نمی‌شود».

********************

روزنامه وطن امروز **

تکرار پروژه انتخاباتی امنیتی‌ ـ سیاسی
از فایل صوتی منتظری تا فایل صوتی ظریف/محمدامین باقری*

کمتر از ۲ ماه به آغاز انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم باقی مانده است. در این شرایط، جناح‌‌‌های سیاسی کشور منفعل‌‌‌تر از هر زمان دیگری به دنبال طراحی کمپین انتخاباتی خود هستند. در حالی که وجود احزاب، گروه‌ها و ائتلاف‌های سیاسی، اساسا برای ارائه اصول و مبانی آنها از یک سو و دیدگاه‌های آنها نسبت به مسائل و مشکلات کشور و راه‌حل آنها مبتنی بر همین اصول و مبانی است، احزاب نیم‌‌بند و گروه‌های سیاسی بی‌رمق کشور، مسیر معکوسی را طی می‌‌‌کنند. در حقیقت، به جای آنکه مبتنی بر یک ایدئولوژی و راهبرد مشخص به بهترین نامزد مورد نظر خود رسیده و او را به جامعه معرفی کنند، در تلاشند مبتنی بر ظرفیت رأی‌آوری چهره‌‌‌های مشهور سیاسی و حتی غیرسیاسی، فردی رأی‌آور و تا حدی حرف‌گوش کن را یافته و او را به عنوان نامزد مورد حمایت خود در انتخابات معرفی کنند. در این میان، بخش‌هایی از اصلاح‌طلبان و نزدیکان دولت فعلی که طعم پیروزی در انتخابات با بهره‌گیری از افراد امنیتی و فنون عملیات روانی را همچنان در کام خود حس می‌‌‌کنند، برای جبران این خلأ و خروج از این رکود، بار دیگر سراغ استفاده از همان ابزارها و روش‌ها رفته‌‌‌اند. 

کاشت در 95، برداشت در 96

تابستان 1395، فایل صوتی محرمانه‌‌‌ای از طریق رسانه‌‌‌های معاند خارجی منتشر شد که در آن آیت‌الله منتظری نسبت به اعدام منافقین به مسؤولان قضایی خرده گرفته و این اقدام را تخطئه می‌‌‌کرد. این فایل صوتی بیشتر از آنکه بخواهد ماجراهای دهه 60 و مسأله اعدام منافقین را پیش بکشد، هدف دیگری را دنبال می‌‌‌کرد. خیلی زود رسانه‌‌‌ها به گمانه‌زنی درباره مسؤولان قضایی دخیل در اعدام‌‌‌ها پرداخته و در میان نام‌‌‌های مختلف، نام آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی برجسته شد. در حقیقت این فایل صوتی نه برای احیای آیت‌الله منتظری و نه برای شعله‌ور کردن مسائل مربوط به اعدام‌های سال 67، که بذرهایی برای جوانه زدن در بهار 96 بود؛ بذرهایی که قرار بود جوانه و میوه آن، دوگانه‌‌‌ای کاذب برای مصرف انتخاباتی سال آینده باشد. تدریجا و با قوت گرفتن احتمال نامزدی آیت‌الله رئیسی در انتخابات 96، ابعاد این دوگانه نیز تقویت می‌شد. کار به جایی رسید که حسن روحانی در سخنرانی انتخاباتی خود در همدان، برای تعمیق این دوگانه و تشدید آن، نظام را به 38 سال زندان و اعدام متهم کرد تا از این طریق رقیب را در نقطه مقابل تصویر کند؛ دیوار کشیدن در پیاده‌رو و محدودیت اینترنت و آزادی‌‌‌های اجتماعی، کلیدواژه‌‌‌های طراحی شده برای مصرف در این عملیات روانی بود که توسط روحانی به کار گرفته شد. روحانی در مناظرات انتخاباتی نیز کنایه‌‌‌هایی با چنین مضامینی نثار آیت‌الله رئیسی کرد. 

باز هم بذرهایی برای جوانه زدن در پایان بهار

اکنون در آستانه انتخابات 1400، دولت کنونی که منفورترین و ناکارآمدترین دولت پس از انقلاب اسلامی به شمار می‌‌‌رود، قافیه را نباخته و برای حضور مؤثر گزینه خود در انتخابات 1400 دست از تلاش برنمی‌دارد. فقدان پایگاه اجتماعی و اقبال عمومی از یک سو و خالی بودن دست دولت از ارائه برنامه‌‌‌ای مشخص و مدون برای رفع تحریم‌ها و بهبود اوضاع اقتصادی، بار دیگر مشاوران عملیات روانی را میدان‌دار کرده و خارج کردن مدار انتخابات از فضایی معقول به فضایی تنش‌‌‌زا و هیجانی را راهبرد اصلی این جریان قرار داده است. به نظر می‌‌‌رسد افشای فایل صوتی وزیر امور خارجه نیز بخشی از همین راهبرد است. در کنار این امر، دست خالی اصلاح‌طلبان از نامزدی قدرتمند در میدان انتخابات، بار دیگر آنها را به مشارکت در سناریوی دولتی‌‌‌ها ترغیب کرده است. 
عصر یکشنبه، پنجم اردیبهشت‌ماه 1400، بخش‌هایی از مصاحبه محرمانه وزیر امور خارجه کشورمان از طریق یک رسانه معاند سر در آخور آل‌سعود، منتشر شد. مضمون اصلی این بخش‌ها بیان بی‌اثر بودن دستگاه سیاست خارجی، مداخله سپاه و به طور مشخص شهید حاج‌قاسم سلیمانی در سیاست خارجی و اولویت داشتن میدان (نبرد در سوریه) بر دیپلماسی است. طبیعی است استفاده وزیر امور خارجه از ادبیاتی تند و بدون تعارف درباره شهید سلیمانی، سپاه و جبهه مقاومت، واکنش‌های تندی را در میان جریان انقلاب برانگیزد. حملات علیه ظریف شدت گرفته و سخنگوی وزارت امور خارجه نیز که گویا از انتشار این فایل صوتی غافلگیر شده است، در توجیه آن عذر بدتر از گناه آورده و با تقطیع شده دانستن این سخنان، اعلام می‌‌‌کند قرار نبوده است چنین مصاحبه‌‌‌ای منتشر شود. به نظر می‌‌‌رسد بازی به‌سادگی آنچه ذکر شد نیست و تیم امنیتی و عملیات روانی دولت اهداف چندلایه‌‌‌ای را از قبل این اقدام (و اقدامات مشابه احتمالی در هفته‌‌‌های آتی) دنبال می‌‌‌کند. 

ابعاد یک سناریو چندلایه

اولا، به نظر می‌‌‌رسد محمدجواد ظریف، بازیگر این نقش نبوده و خود قربانی این بازی است. چه اینکه با افشای این فایل صوتی، ماجرای نامزدی شخص محمدجواد ظریف در انتخابات 1400، عملا پایان یافته و حتی در صورت ثبت‌نام، عبور از فیلتر شورای نگهبان برای او ممکن نخواهد بود. این امر حتی ماندن ظریف در وزارت امور خارجه در دولت بعدی را نیز غیرممکن کرده و در شرایط کنونی او را از قطار سیاست پیاده می‌‌‌کند. 
دوم آنکه، هجمه علیه شهید سلیمانی یقینا با واکنش تند و محکم جریان انقلابی روبه‌رو خواهد شد. این امر به سهم خود، گامی مهم در راستای تحقق یک دوقطبی کاذب در انتخابات 1400 است؛ دوقطبی‌ای که یک سر آن را جریانات انقلابی مدافع حضور منطقه‌‌‌ای ایران تشکیل خواهند داد. اظهارنظر یکی از چهره‌‌‌های مهم در این زمینه نیز می‌‌‌تواند این تنور را داغ‌تر کرده و زمینه را برای تشکیل سر دیگر دوقطبی مهیا کند؛ سر دیگری که اکنون بیشتر در دوقطبی «مشارکت/ عدم مشارکت» مشغول نبرد بوده و با کلیدواژه تحریم انتخابات تلاش می‌‌‌کند مشارکت مردم در انتخابات را بکاهد. 
سومین نکته اینکه، تیم عملیات روانی دولت برای انتخابات پیش رو و بر اساس کنش رقیب، ۲ سناریوی احتمالی را مدنظر دارد؛ نخست آنکه با فرض ورود فردی غیرنظامی، دوگانه «مذاکره/ عدم مذاکره» را فعال کرده و با کمک مذاکرات برجامی در جریان، بتواند بار دیگر با هزینه سنگین از جیب سیاست خارجی، در سیاست داخلی خود را پیروز انتخابات گرداند. سناریوی دوم، فرض رقابت با کاندیدایی با سابقه نظامی است. در این سناریو، دوقطبی مدنظر حول محور حاکمیت دوگانه شکل گرفته و کلیدواژه «دولت با تفنگ / دولت بی‌تفنگ» بار دیگر به میان خواهد آمد. 
چهارم آنکه، برای ایجاد یک دوقطبی، ۳ شرط لازم وجود دارد؛ 1- محتوای آماده و در دسترس عموم (منازعه پخته‌شده و شکل‌گرفته)، 2- حساسیت رقیب در شدت دادن به سر دیگر دوقطبی و ۳‌- وجود نامزدی به عنوان نماد سوی دیگر دوقطبی در میدان انتخابات. برای تحقق دوقطبی نخست مین‌گذاری لازم در انتخابات سال‌های 92 و 96 صورت گرفته است. مذاکرات برجامی نیز این بحث را داغ‌تر از قبل کرده و مخالفان این شیوه مذاکره نیز در موضعی محکم و قاطع قرار دارند. نامزدی احتمالی سعید جلیلی یا حتی آیت‌الله رئیسی نیز میدان انتخابات را برای آن مهیاتر خواهد کرد. اما برای تحقق سناریوی دوم، هر چند زیرسازی لازم تا حدی انجام شده است ولی مسأله مداخله نظامیان در اداره کشور، هر چند در افواه اصلاح‌طلبان دائما در جریان است اما حالتی کلی و تا حدی مبهم دارد که به درد مصارف انتخاباتی آن هم در زمان کوتاه باقیمانده نمی‌‌‌خورد. در حقیقت هر چند آنها دائما جامعه را نسبت به کاندیدای نظامی ترسانده‌‌‌اند اما نتوانسته‌‌‌اند در فضایی عیان و مشخص، این بیان را عینی و ملموس کنند. از سوی دیگر، سر دیگر دوقطبی در میان اردوگاه رقیب، چندان نسبت به مسأله حساس نیست؛ از این رو لازم است با رقم زدن اتفاقی، هم این مسأله به سطح اول منازعات و بحث‌های سیاسی کشیده شود و هم در اردوگاه رقیب، حساسیت‌ها نسبت به این مسأله افزایش یابد ولی نامزد نماد این دوقطبی، گزینه‌‌‌ای نظامی است که بهترین جلوه آن در قامت محمدباقر قالیباف ظهور و بروز خواهد داشت. 
نکته پنجم اینکه، برای ایجاد یک بحث داغ، نمی‌‌‌توان از تریبون‌های رسمی کشور بهره برد. چه اینکه هزینه داغ کردن چنین بحثی را در آستانه انتخابات کمتر بازیگر سیاسی‌ای می‌‌‌پذیرد. استفاده از شیوه‌‌‌ای مشابه افشای فایل صوتی آیت‌الله منتظری نیز ممکن نیست، چه اینکه فایل مشخصی از مرحومان در اختیار تیم عملیات روانی نبوده است. در نتیجه تصمیم بر آن می‌‌‌شود تا یکی قربانی دیگران شده و لذا صوتی جدید ایجاد و منتشر شود؛ در این میان چه کسی بهتر از نامزد نمایشی و سپر بلای اصلاح‌طلبان؛ کسی که در نهایت قرار است در انتخابات قربانی نامزد اصلی شده و حال کمی زودتر به مذبح می‌‌‌رود. این بار به جای افشای فایل یک فرد درگذشته، فایل محرمانه مصاحبه وزیر امور خارجه در اسفندماه 99 منتشر می‌‌‌شود. اینکه اساسا هدف از چنین مصاحبه‌‌‌ای چه بوده است بر نگارنده مکشوف نیست اما هر مسؤول و سیاستمداری مدارک، مستندات و مواضعی دارد که با توجه به شدت محرمانگی آن با وسواس و دقت زیاد از آن مراقبت می‌‌‌کند؛ چرا مطالبی با این سطح از محرمانگی به‌راحتی از لایه‌‌‌های مختلف عبور کرده و منتشر می‌‌‌شود؟ به نظر می‌‌‌رسد طرحی مشخص برای اصل مصاحبه و کیفیت و زمان افشای آن وجود داشته که احتمالا وزیر امور خارجه نیز از آن بی‌خبر بوده است. بدین ترتیب از سویی موضوع حاکمیت دوگانه به سطح اول منازعات و مباحثات سیاسی بازگشته و از سوی دیگر، نوع بیان ظریف از شهید سلیمانی و حضور منطقه‌‌‌ای ایران در سوریه، سر دیگر دوقطبی را بشدت تحریک خواهد کرد. از سویی، این صوت ظریف، به کمک دوقطبی اول نیز آمده است؛ جایی که با تمرکز بر واژه میدان، عملا به دوقطبی جنگ-مذاکره نیز شدت خواهد بخشید. ششمین نکته آنکه، از ابتدا نیز روشن بود فردی در قامت ظریف با اختصاصاتی نظیر کم‌طاقتی، تندخویی، نسنجیده‌گویی و همین ساده‌انگاری که منجر به افشای چنین فایل صوتی‌ای شده است، نمی‌‌‌تواند گزینه مطلوب اصلاح‌طلبان باشد. در لابه‌لای سخنان برخی از آنها نیز می‌‌‌توان این نکته را دریافت که آنها نامزدی پنهان در آستین دارند. شاید بتوان نامزدی افرادی چون تاجزاده و کرباسچی را نیز در همین راستا تحلیل کرد، چه اینکه با رد صلاحیت احتمالی هر ۲ به واسطه سوابق کیفری و قضایی، عملا امکان عبور از فیلتر شورای نگهبان را نداشته اما ظرفیت مهمی برای دوقطبی‌سازی به نفع نامزد در پرده را خواهند داشت. اصلاح‌طلبان در ماه‌های اخیر تلاش کرده‌‌‌اند نامزد نیابتی را با دست پس ‌زده و با پا پیش بکشند. شرایط کنونی احتمال نامزد سایه‌نشین این روزهای سیاست ایران از سوی اصلاح‌طلبان را بیشتر از گذشته کرده است. در آخر اینکه، راهبرد مقابله با این سناریو چیست؟ به نظر می‌‌‌رسد این سناریو برای دامن زدن به یک دوقطبی در انتخابات طراحی شده است، پس پادزهر آن بازی نکردن در زمین رقیب و ضریب ندادن به اظهارات نسنجیده وزیر امور خارجه است. خنثی‌کننده مهم این سناریو، درک این مطلب است که رقیب انتخاباتی جریان انقلاب، فقط طرفداران نشان‌دار مذاکره نیستند، بلکه امنیتی‌‌‌هایی هم هستند که برای ماندن در عرصه قدرت، نزدیک‌ترین افراد خود را نیز قربانی می‌‌‌کنند. باید توجه داشت قطع‌نظر از شخص نامزد جریان نزدیک به دولت و اصلاح‌طلبان که احتمالا یک فرد خواهد بود، سیاست اصلی جریان انقلاب باید فرار از تله دوقطبی‌سازی باشد؛ دوقطبی‌سازی‌‌‌ای که می‌‌‌تواند 1400 را پایان دولت کنونی قرار نداده و آن را تمدید کند. در حقیقت، این اظهارات در واقع امر، نه بی‌حرمتی به شهید سلیمانی است که مقامش بسی بالاتر از این اظهارات سخیف بوده و نه حضور منطقه‌‌‌ای ایران و جبهه مقاومت را تضعیف کرده، که ناخواسته بر اهمیت و اثرگذاری آن صحه نیز گذاشته است. این اظهارات در دل خود بیش از هر چیز، تنفر و کینه پنهان از موفقیت راهبرد جبهه مقاومت در ناکام گذاشتن دشمن و توفیق رزمندگان مظلوم مدافع حرم در پاسداری از حرم زینب کبری سلام‌الله علیها و حرم جمهوری اسلامی را به تصویر کشیده و با نگاهی به مجموعه آن می‌‌‌توان دریافت شاید بار کردن باقالی بر این افسران شکست‌خورده سیاست خارجی و داخلی، ظلم و جفا به این سبز دوست‌داشتنی باشد.

*پژوهشگر هسته بازاریابی سیاسی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ص)

*********************

روزنامه خراسان**

دوگانه غلط و شلیک به منافع ملی/دکتر سیدعلی علوی

شبکه سعودی ایران اینترنشنال فایلی صوتی از محمد جواد ظریف منتشر کرد که در اسفند ماه 99 با هدف ثبت تاریخ شفاهی سال‌های وزارت خارجه و به سفارش دفتر بررسی استراتژیک ریاست جمهوری  انجام شده است.طی 48 ساعت گذشته این فایل و حواشی اش همچون یک بمب خبری تقریبا همه فضای رسانه ای کشور را تحت الشعاع قرار داده است.پس از انتشار این مصاحبه 3 ساعته در شبکه های اجتماعی موضوع از جنبه های مختلف مورد کنکاش قرار گرفت؛ از اهداف منتشر کنندگان ، عواقب داخلی و خارجی اش بر کشور ، عواقب آن بر آینده سیاسی محمد جواد ظریف تا آثارش بر فضای انتخابات1400.
گرچه این مصاحبه روایت آقای ظریف از اتفاقات مختلف و برخاسته از نوع نگاه ایشان به جایگاه دیپلماسی است اما با توجه به آثار و تبعات انتشار این مصاحبه چند نکته قابل ذکر به نظر می رسد:
1-زمان نامناسب برای یک تجربه نگاری
کمتر از 100 روز مانده به رقابت های انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم ، در کوران مذاکرات هسته ای برای لغو تحریم ها و بازگشت آمریکا به برجام ، در روزهایی که بحث تفاهم نامه بلند مدت با چین حاشیه های خودش را دارد، در ایامی که سخن از تفاهم و نامه نگاری با روسیه است ،شرایطی است که نشان می دهد اسفند 99 زمان مناسبی برای یک تجربه نگاری آن هم در کوران بحران ها نیست. چرا که حتی یک صدم درصد احتمال انتشار این سخنان و درز آن به خارج  وجود داشت که در عمل دیدیم خیلی بیشتر از آن احتمالش بوده است، عقلانیت حکم می کرد که اسفند 99 زمان مناسبی برای این کار نبود.
2-خطای استراتژیک دکتر ظریف
فارغ از زمان نامناسب مصاحبه که باید سفارش دهنده و مصاحبه شوندگان به آن اشراف می داشتند به نظر می رسد که
اگر دکتر ظریف احتمال کمی هم می داد که امکان درز این صحبت ها وجود دارد نباید یک سری از این اظهار نظر ها را می کرد؛ اظهارنظرهایی که می توانست درز آن تبعات داخلی همچون تشدید دعواهای جریان های سیاسی و تبعات بین المللی علیه منافع ملی  کشور داشته باشد ،اظهار نظر هایی همچون کارشکنی های روسیه در برجام یا ماجرای هواپیمای اوکراینی یا پیگیری حاج قاسم برای صلح در یمن موضوعاتی که شاید در زمان دیگر تبعات امروز را نمی داشت اما انتظار از یک دیپلمات کارکشته همچون دکتر ظریف این است که احتمال ها در مصاحبه‌های این چنینی را در نظر بگیرد که متاسفانه در نظر گرفته نشد، بماند که جناب ظریف در برخی مصاحبه های قبلی و جلساتی در مجلس  نیز نشان داده بود که گاه رشته کار از دستش به در می رود و سخنانی را می گوید که نباید گفت.چه برسد آن که آن فرد وزیر خارجه و مسئول دیپلماسی یک کشور باشد .
3-چه کسانی از انتشار مصاحبه سود می برند
نکته قابل تامل دیگر به نظر می رسد خارج از برخی سناریوها که انتشار این مصاحبه را به نفع اصلاح طلبان یا اصولگرایان یا شخص دکتر ظریف یا به نفع تیم دولت  یا رقبای انتخاباتی دولت و اصلاح طلبان  می دانند واقعیت آن است که بیشترین منفعت را از انتشار این مصاحبه محور عبری- عربی و آمریکایی برده و خواهد برد در واقع در حالی که آمریکا در شرایط منطقه ای و مذاکرات هسته ای دست بالا را ندارد ،عربستان در منطقه در شرایط  بغرنجی گیر افتاده است  و در باتلاق جنگ یمن دست و پا می زند که باعث شده  به سمت ایران بیاید و در شرایطی که درگیری های غیر مستقیم ایران و رژیم صهیونیستی به دومینوی دیمونا رسیده به نظر می رسد این مصاحبه بیشترین سود را برای آمریکا، عربستان و اسرائیل خواهد داشت.
4-دوگانه سازی اشتباه دیپلماسی و میدان
در این مصاحبه دال مرکزی مصاحبه بر تبیین دکتر ظریف بر دوگانه میدان(حضور منطقه ای ایران ) و دیپلماسی مستقر شده است.فرض و استدلالی که به نظر نویسنده از اساس غلط و ناقص است .چرا که در همه نظام های سیاسی از هر دوی این ابزار ها استفاده می شود و ایجاد دوگانه ای که این دو ابزار  را در مقابل هم قرار می‌دهد عملا به ناکارآمدی هر دو ابزار می انجامد  چرا که قطعا این دو ابزار در مقاطع مختلف با شدت و ضعف متفاوت منافع ملی یک کشور را جلو می برد، جالب آن جاست که در همین مصاحبه هم آقای ظریف چند مثال از تاثیر میدان بر موفقیت دیپلماسی می آورد ولی متاسفانه خروجی تبیین این دوگانه در روایت آقای ظریف قربانی کردن قهرمان منطقه، حاج قاسم عزیز است.
 در هر حال آن چه مسلم است این است که ایجاد دوگانه ای که هیچ قرابتی با کارآمدی و قدرت هر یک از این دو ابزار  در شرایط عینی برای پیشبرد منافع ملی نداشته باشد  عملا به خسران و زیان ملی می انجامد.
۵-حاج قاسم مظلوم روایت ظریف
متاسفانه آقای ظریف برای تبیین دوگانه «میدان و دیپلماسی» در مصاحبه خود چندین بار به شاهد مثال هایی از حاج قاسم روی آورد؛شاهد مثال هایی که اگر در بستر مقصر و مظلوم نخواهیم تعبیرش کنیم در خوشبینانه ترین حالت روایت آقای ظریف است از اتفاقاتی که افتاده اما چند نکته قابل تامل است؛ نخست این که آقای ظریف شاهد مثال ها را از کسی می آورد که امروز در بین ما نیست در واقع ما روایت حاج قاسم را از وقایعی که دکتر ظریف می گوید نداریم ودر واقع متکلم وحده آن اتفاق ها تنها آقای ظریف است، موضوعی که حتما آقای ظریف باید به آن توجه می کرد. 
دوم این که گرچه  آقای ظریف در همین مصاحبه  مثال هایی از تاثیر عملکرد حاج قاسم بر تقویت قدرت دیپلماسی می زند اما گویی در جمع‌بندی او خدمات حاج قاسم در حفظ امنیت کشور و منطقه و تقویت دیپلماسی و در دوگانه آقای ظریف جایی ندارد و عملا این مصادیق تولید قدرت میدان توسط حاج قاسم برای دیپلماسی آقای ظریف نادیده گرفته می شود. واقعیت این است چه خواسته چه ناخواسته آقای ظریف در روایتش خود را مظلوم و حاج قاسم را مقصر معرفی می کند.موضوعی که آقای ظریف باید درخصوص آن پاسخ‌گو باشد.
6-چه باید کرد؟
اکنون سوال این است که در مقابل زیان های انتشار این مصاحبه برای منافع ملی چه باید کرد؟ بدیهی است در اولین گام باید عوامل و منافذ انتشار یا درز این فایل صوتی شناسایی  شوند چرا که شناسایی این عوامل تا حد زیادی روشن کننده اهداف ورویکردهای آنان از انتشار این فایل صوتی و مقابله با آن خواهد بود. همچنین طبیعی است برخورد بازدارنده با این موارد در جلوگیری از تکرار این موارد موثر است. در عین حال بدیهی است تیم مذاکره کننده هسته ای هم اکنون در برهه حساسی از مذاکرات قرار دارد و نباید انتشار این فایل که چه بسا یکی از اهداف آن منحرف کردن و تاثیر گذاری بر این مذاکرات و طرف های حاضر در آن به ویژه روس ها باشد مدنظر مسئولان  قرار گیرد.
در نهایت  آن که شاید نتوان تمام آثار منفی سخنان آقای ظریف و انتشار این فایل صوتی را جبران کرد ولی بدیهی است  جلوگیری از ایجاد دوقطبی کاذب دیپلماسی و میدان  و دیگر دوقطبی هایی که می تواند از کنار این سخنان ایجاد شود و به انسجام ملی در مقابله با جبهه عبری- عربی و آمریکایی ضربه بزند  جلوگیری کرد چرا که هر گونه دوقطبی در کشور در نهایت به اختلاف و تنازع می انجامد که بازی در زمین دشمن است.

********************

روزنامه ایران **

کرونا و دوگانگی ما/محمد زینالی اُناری

با گذشت بیش از 14 ماه از شیوع پاندمی کرونا، این دشمن ویروسی همچنان بیرحمانه می‌تازد و دوستان و خویشان ما را می‌کشد. متأسفانه قادر نیستیم در برابر آن به صورتی که بتوان نزدیکان خود را از نهیب آن نگه داشت، بایستیم و مقابله کنیم. حتّی بخش چشمگیری از مردم قواعد و قوانین زمان حمله دشمن ویروسی را رعایت نمی‌کنند و در این جنگ مهیب با دشمنی که از راه ناپیدای هوا حمله می‌کند، رزم‌جامه را سست می‌کنند، با عدم رعایت اصول و برنامه‌های بهداشتی، رژه برعکس می‌روند و نظم جامعه را در زمان بحران می‌شکنند. در این وانفسا که رعایت حقوق شهروندی همچون حفظ حق حیات است، این گروه از جامعه با بهانه‌های واهی و اشاره‌های غیرمربوط در برابر الزام رعایت برنامه‌های بهداشتی قد علم می‌کنند، در نتیجه کرونای هزار چهره با همدستی اینان و از گوشه وکنار بر جان مردم تاخته و موجب ازدیاد تلفات انسانی می‌شود. تجربه نشان داده است که در هنگام هر جنگ یا بحرانی، نیازمند یک انسجام اجتماعی یا اشتراک فرهنگی در خصوص مقابله با مهاجم است اما اگر این قاعده رعایت نشود، دوگانگی یا چندگانگی فرهنگی شکل گرفته و موجب می‌شود که مبارزه متشتت شده و جامعه از هر سویی ضربه پذیر باشد. چیزی که ما در مبارزه با کرونا با جان و تن آن را تجربه کردیم و حمله‌های بی‌محابا از جناح گروه‌های لاابالی به قواعد را به هزینه مرگ دوستان و خویشانمان چشیدیم.
اما چرا در شکل دادن به این اشتراک فرهنگی و اتحاد اجتماعی در برابر دشمن نادیدنی موفق نشده‌ایم؟
دستگاه تبلیغات هرجنگی نیازمند شعارها و نمادپردازی‌های عظیمی است که یک ملت را در برابر دشمن بیرونی متحد کند. به گمان من، «نهاد بهداشت» در ایران و در مبارزه با ویروس کرونا، نه با شکل دادن به یک نظام ارزشی که جایش را به یک صندلی کوچک به‌نام سخنگو تقلیل داده بود. حال با این یک نفر که سخنگویی را صرفاً به شمردن آمار ترسناک مرگ تقلیل داده برای ایجاد فکر مشترک در برابر دشمن چه کار می‌شود کرد؟با وجود دانشکده‌های مختلف علوم انسانی و استادان ارتباطات، نظام بهداشت و درمان به جای بهره‌گیری از مشارکت سخنرانان انگیزشی و اعتقادی، که در هر جنگی معمول است، در خصوص نوع رفتار جامعه در بحران و شکل دادن اتحاد انسانی برای مبارزه با ویروس موفق نبوده و جایگاه گفت‌و‌گویی را صرفاً به اخبار مرگ بسنده نمود، در نتیجه، حمله کرونا که از ابتدا هم اسرارآمیز و غیرقابل باور بود و ذات همه جنگ‌ها و پدیده‌های شرارت همین است، به سبب عدم شکل‌گیری گفت‌و‌گو و جنبش معرفتی در برابر دشمن ناپیدا، هنوز هم بخش زیادی از مردم در برابر آن ابهام داشته و دشمنی یک دشمن را باور نمی‌کنند.

*********************

روزنامه شرق **

عربستان در گرداب یمن/جاوید قربان‌اوغلی

چرا عربستان پس از چند سال و رد درخواست‌های مکرر ایران، پا پیش گذاشت‌ و آماده مذاکره با رقیب منطقه‌ای خود شد؟ مؤلفه‌های تأثیرگذار بر تغییر محسوس در رفتار سیاسی پادشاهی سعودی و ولیعهد بانفوذ این کشور چه بود؟ آیا این روند استمرار خواهد داشت یا اینکه با تغییر شرایط، شاهد بازگشت به نقطه صفر و ادامه منازعه لفظی و دیپلماتیک از یک سو و جنگ نیابتی در یمن، عراق، لبنان و دیگر کشورهای منطقه از سوی دیگر خواهیم بود؟ با وجود غفلت دیپلماتیک دولت تدبیر و امید از منطقه که شاید به دلیل مذاکرات هسته‌ای و دل‌بستن به تأثیر نتایج توافق مهم بین‌المللی در روابط منطقه‌ای بود، از آغازین سال‌های دور دوم دولت، وزیر خارجه با مخاطب قراردادن کشورهای منطقه و در رأس آنها عربستان سعودی، بارها خواستار گفت‌وگوهای تهران‌-ریاض شد. فراتر از فراخوان‌های دیپلماتیک وزیر امور خارجه، ابتکار روحانی در منطقه تحت عنوان «طرح صلح هرمز» نیز در همین راستا ارائه شد. این اقدام نیز با واکنش مثبتی از سوی عربستان مواجه نشد. در تبیین رویکرد جدید عربستان می‌توان به چند مؤلفه تأثیرگذار اشاره کرد. اولین و شاید مهم‌ترین عامل، گرفتار‌شدن پادشاهی در گرداب یمن بود. محمد بن‌سلمان در آغازین روزهای اعزام نیروهای نظامی به یمن، تصور می‌کرد در چند هفته و در بدبینانه‌ترین شکل، در چند ماه به غائله حوثی‌ها پایان داده و سیطره خود را بر کشوری که امتداد طبیعی جغرافیای سرزمین پهناور عربستان است، تحکیم خواهد کرد. تصوری که پس از گذشت هفت سال، بی‌اعتباری آن مشخص شده و عربستان در باتلاق یمن تا خرخره فرو رفته و اینک جنگ را نه در صنعا، عدن، مارب و... بلکه در مراکز صنعتی، پالایشگاه‌ها، فرودگاه‌ها و تخریب زیرساخت‌های کشور خود احساس می‌کند؛ جنگی که علاوه بر بلعیدن منابع مالی، این کشور را با کسری بودجه و استقراض روبه‌رو کرد. دومین عامل تأثیرگذار بر رفتار سیاسی عربستان، تغییر قدرت در کاخ سفید بود. بایدن حتی قبل از اعلان رسمی پیروزی، به‌صراحت از عزم خود برای پایان‌دادن به جنگ یمن، تعلیق فروش تسلیحات به عربستان، بازگشایی پرونده قتل فجیع جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار منتقد سعودی و همچنین توجه به سنت دموکرات‌ها در ارزیابی جایگاه حقوق بشر در روابط دوره جدید با سعودی تأکید کرده بود. عزم راسخ دولت بایدن برای احیای توافق هسته‌ای، سومین عامل در تصمیم ریاض برای چرخاندن فرمان دیپلماسی و اتخاذ رویکرد عمل‌گرایانه و منعطف در برابر ایران بود. ریاض مخالف شکل‌گیری برجام بود، برای شکست آن از هیچ تلاشی فروگذار نکرد و سعود الفیصل، وزیر خارجه وقت پادشاهی، در واپسین روزهای منتهی به توافق با جان کری ملاقات کرد. پیروزی ترامپ و تغییر رویکردها در کاخ سفید، مائده‌ای آسمانی برای محمد بن‌سلمان بود؛ دوره چهار‌ساله‌ای که ولیعهد خودخواه و قدرت‌طلب به پشتوانه سیاست قلدرمآبانه ترامپ و مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم‌های اعمالی از سوی آمریکا، سخن از کشاندن جنگ به داخل ایران به میان می‌آورد و با سخیف‌ترین ادبیات با رقیب منطقه‌ای خود سخن می‌گفت. تحول مثبت بین ایران و عربستان که با میانجیگری مصطفی الکاظمی در بغداد انجام شد، در پرتو چنین رویدادهایی شکل گرفت. 

گام مهمی که ضروری است به‌رغم تقابل‌های موجود بین تهران و ریاض، با برنامه عمل مدونی از سوی دو کشور مهم منطقه با جدیت دنبال شود. اگرچه هر دو کشور درباره نتایج این دیدار با حزم و احتیاط برخورد کرده‌اند (که از الزامات این رویداد مهم پس از رخدادهای منجر به قطع روابط دیپلماتیک است)، ولی رصد اخبار نمایانگر عزم دو کشور برای عبور از این مرحله از طریق گفت‌وگو است که در صورت تحقق، دومین تحول مهم در دوران پساترامپ در کنار احیای توافق هسته‌ای است. تردیدی نیست که عربستان و ایران، دو رقیب جدی در منطقه هستند. کنار‌گذاشتن این رقابت و واگذار‌کردن صحنه به دیگری، حتی در زمان رژیم شاهنشاهی ایران نیز دور از ذهن بود. کما‌اینکه مهم‌ترین علت مخالفت عربستان با برجام، نگرانی این کشور از کاهش فشارها، لغو تحریم‌ها، بازگشت ایران به جامعه جهانی، آزاد‌شدن بخش بزرگی از انرژی کشور (دیپلماسی و اقتصادی) و ایفاگری نقش ایران در جهان و تبدیل‌شدن به قدرت برتر منطقه است. در چنین شرایطی، پذیرش متقابل نقش دو کشور در منطقه، حل‌وفصل اختلاف‌ها از طریق گفت‌وگو، متوسل‌نشدن به زور در اشکال مستقیم و نیابتی و توافق بر «امنیت دسته‌جمعی» از مهم‌ترین عوامل عبور از بحران و دستیابی به صلحی پایدار است.  اختلافات ایران و عربستان در موضوعات مختلفی است که امکان دستیابی به راه‌حلی جامع تقریبا غیرممکن است. از منظر عمل‌گرایانه معطوف به حل مشکل به نظر می‌رسد حول موضوعات ذیل دستیابی به توافق دور از دسترس نیست.
اول، پذیرش آغاز و تداوم گفت‌وگوهای دو‌جانبه تا حصول به نتیجه‌
دوم، طرح بدون لکنت زبان همه دغدغه‌ها و نگرانی‌های امنیتی‌
سوم، توافق در نگرانی‌های مشترک تهدیدات امنیت ملی یکدیگر
چهارم، توافق بر ثبات و امنیت پایدار خلیج فارس
پنجم، تدوین برنامه همکاری‌های جامع سیاسی، امنیتی و نظامی بین کشورهای منطقه.
ششم، توافق مبتنی بر برنامه عمل برای «خلیج فارس عاری از سلاح‌های کشتار‌جمعی».
به نظر می‌رسد منطقه شاهد اجماعی بین آمریکا و چین (و احتمالا روسیه با وجود اختلاف‌های شدید با آمریکا) برای ایجاد نظم امنیتی مشترک است. افزایش چشمگیر تحرکات سیاسی پکن با تکیه به موتور نیرومند اقتصادی، عزم آمریکا برای خروج از منطقه و تمایل شدید روسیه برای استفاده از فرصت برای حضور در کشورهای عربی، مؤلفه‌هایی نویدبخش در حل‌وفصل اختلاف‌های تهران و ریاض است. هرچند ضروری است دو کشور فارغ از نیات بازیگران بین‌المللی، با محور قرار‌دادن منافع مشترک و پذیرش نقش دیگری و بر اساس راهبرد برد-برد، به فرمول مشترکی برای تحقق این مهم دست یابند.

*********************************

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات