صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۲۸ آذر ۱۴۰۰ - ۱۸:۲۷  ، 
کد خبر : ۳۳۵۱۵۷
تأملی بر آسیب‌های غلبه منطق بازار بر روابط اجتماعی و مناسبات انسانی

کالایی شدن و مسائل ایران

پایگاه بصیرت / مصطفی قربانی

«کالایی شدن» یا «بازاری شدن» روابط اجتماعی که به معنای غلبه‌ منطق و مناسبات بازار بر روابط اجتماعی و مناسبات انسانی است، یکی از مهم‌ترین آسیب‌های نوظهور و تشدیدیافته جهانی است که در جامعه ایرانی نیز به طور جدی بروز و ظهور یافته است. در توضیح این مفهوم باید گفت، در بازار، اصل اساسی سامان‌دهنده به رفتار و کنش‌های افراد، مبادله و دادوستد است و افراد بدون توجه به هر امر و ویژگی دیگری، به صورت آزاد به تبادل کالا، خدمات و... می‌پردازند. در واقع، در بازار، افراد در ازای پرداخت پول، کالاهای متعدد و مختلف را خریداری می‌کنند.

نکته مهم در این میان آن است که امروزه در سراسر دنیا و به تبع آن، در جامعه ایران، این منطق و اصل سازمان‌دهنده‌ بازار، بر روابط اجتماعی نیز سایه افکنده است. تجلیات این امر را می‌توان در رواج زدوبندها، فسادهای گروهی، ترجیح روابط شخصی و منفعتی بر ضوابط قانونی، کم‌رنگ شدن نقش عواطف و خصلت‌های انسانی و بشردوستانه و در نهایت، اسلامی و الهی در تنظیم روابط افراد با همدیگر و... مشاهده کرد. به بیان دقیق‌تر، در جامعه‌ کالایی یا بازاری شده، همه‌ چیز از زاویه‌ ارزش مبادله و منفعت مادی نگریسته می‌شود؛ نه از زاویه‌ وظیفه، تکلیف، رسالت و... . براین اساس، افراد و شهروندان در برقراری روابط ترجیح می‌دهند تا بیشتر با افرادی رفت‌وآمد داشته باشند که منفعتی برای آنها داشته باشد. به عبارت بهتر، افراد بیشتر بر مبنای کسب یا ارتقای منافع با دیگران رابطه برقرار می‌کنند و نه براساس علایق خویشاوندی، فامیلی، برادری، ایمانی و مذهبی. مبتنی بر این خصیصه، مشاهده می‌شود که هم‌اکنون برخی افراد به جای تقویت ارتباطات با بستگان خود، بیشتر به سمت افرادی تمایل دارند که یا ارتباط شغلی با همدیگر دارند یا ارتباط با آنها مستلزم کسب منفعت بیشتری برای آنهاست.

 

آسیب‌های کالایی شدن

کالایی یا بازاری شدن روابط اجتماعی، با تأثیر بر متغیر همبستگی و انسجام اجتماعی، تداوم بلندمدت جامعه و نظام اجتماعی را در معرض خطر قرار می‌دهد؛ به این ترتیب که شهروندان نسبی و سببی را به صورت جزایری دورافتاده از هم و دارای حداقل انسجام و همبستگی ارزشی و عاطفی تبدیل می‌کند و در عوض، همبستگی جدیدی را خلق می‌کند که مبنای آن نه عواطف و ارزش‌های انسانی که خصلت پایدار دارد؛ بلکه منافع مادی و اقتصادی زودگذر و به راحتی تغییرپذیر است. به بیان دیگر، در شرایط غلبه کالایی شدن، افراد خویشاوند همدیگر تلقی نمی‌شوند و صرفاً براساس اشتراک منافع با همدیگر رابطه دارند. مسلم است که تداوم رابطه خویشاوندی آسان‌تر از رابطه منفعتی است و اساساً تحکیم خویشاوندی یکی از مهم‌ترین عناصر حفظ و تداوم هر جامعه‌ای است. این موضوع برای جامعه ایرانی که هنوز لایه‌های سنتی قدرتمندی دارد و در چالش حدود یک قرنی‌اش با تجدد، بنیان‌های سنتی‌اش را از دست نداده است، بسیار آسیب‌زاست.

آسیب دیگر کالایی شدن، به ویژه در ارتباط با حوزه‌های رسمی، بوروکراتیک و حتی سیاسی آن است که در این حوزه‌ها سبب می‌شود تا نگاه ارزشی، تکلیف‌محور و حتی وظیفه‌محور و عرفی نیز در این حوزه‌ها کم‌رنگ شود؛ به این ترتیب که در حوزه‌های مذکور نیز منطق غالب به تدریج به سمت مبادله سوق می‌یابد و افراد کمتر دقت می‌کنند که انجام فلان کار وظیفه، تکلیف، رسالت و... آنهاست، بلکه بیشتر براساس اینکه انجام فلان کار که اتفاقاً براساس موازین قانونی وظیفه رسمی آنهاست، کدام منفعت آنها را تأمین می‌کند، به انجام آن مبادرت می‌کنند. نتیجه این وضعیت، کم‌رنگ شدن اقدامات جهادی و ارزشی و در نقطه‌ مقابل، تقویت ضریب آلودگی و فساد در درون دستگاه‌های رسمی است؛ زیرا در نگاه کالایی، افراد در ازای انجام کار خود، منتظر دریافت «ما به ازا» هستند.

آنچه گفته شد، صرفاً مختصری بود از بحث کالایی شدن و آسیب‌های آن که در فرصت‌های آتی می‌توان به طور مفصل شرح داد. نکته مهم در این میان آن است که به سبب تغییر ذائقه‌ها در جامعه، اقتصادمحور شدن زندگی‌ها و در عین حال، تشدید مشکلات اقتصادی در جامعه، توسعه شبکه‌های اجتماعی مجازی در جامعه و تحولات بعدی آن مانند رشد پدیده‌هایی چون سلبریتی‌ها که مبتنی بر نمایش زندگی‌های مرفه و لاکچری و جاذبه‌ این نوع زندگی برای توده‌های مردم است، کالایی شدن یک روند رو به رشد دارد.

نکته مهم‌تر در این خصوص آن است که در کنار دلایل و عوامل پیش‌گفته، مراجع فکری و فرهنگی صلاحیت‌دار جامعه، مانند علما و روحانیون، معلمان، استادان دانشگاه، نویسندگان، روشنفکران و... در این شرایط نیز دچار نوعی کسالت و رکون شده و تا حدود زیادی در مقابل تحولات نوظهور جامعه و ازجمله روند رو به رشد و گسترش کالایی شدن، قادر به بازتولید نقش‌آفرینی خود نشده‌اند. بنابراین، کالایی شدن روابط اجتماعی در شرایط رشد ابزارها و ضعف نیروهای مقاوم یا تعدیل‌کننده‌ آن گسترش یافته است.

چه باید کرد؟

تحول و پدیده ذکر شده در بالا، پدیده‌ای پیچیده و غامض است و به راحتی قابل حل و رفع شدن نیست. درواقع، به سبب تعدد و تداخل عوامل و دلایل مختلف در رخداد این پدیده، کنترل آن نیز به راحتی امکان‌پذیر نیست. با این حال، در حوزه‌ چگونگی مواجهه با این پدیده، برخی حوزه‌ها از اهمیت بیشتری برخوردارند و باید تمرکز بیشتری بر آنها صورت گیرد. اولین و شاید مهم‌ترین موضوع در این خصوص، زنده کردن یا احیای حوزه‌ تولید فکر و توسعه‌ آزاداندیشی، کرسی‌های فکری و هر اقدامی است که ماهیت اندیشگی و فرهنگی دارد؛ زیرا میان رشد این حوزه‌ها با رشد کالایی شدن، نسبت عکس برقرار است؛ رشد و تقویت این حوزه باعث کنترل سرعت رشد کالایی شدن می‌شود.

اقدام دیگر باید تلاش برای احیای منزلت و جایگاه مراجع فکری و فرهنگی سنتی و البته صلاحیت‌دار باشد؛ زیرا این قبیل مراجع هم کمتر کالایی شده‌اند و هم به سبب ماهیت فکری و فرهنگی‌شان، آنچه را که ترویج می‌دهند، جنس فرهنگی و آموزشی دارد. درواقع، این مراجع، فضیلت در جامعه را پرورش می‌دهند که ضد کالایی شدن تلقی می‌شود.

در این میان البته نباید از نقش مسائل اقتصادی هم غافل بود. در این راستا باید ثبات نسبی بر اقتصاد حاکم شود تا تأمین حداقل‌های زندگی برای شهروندان به آرزو تبدیل نشود و آنها فراغت لازم برای امورات غیراقتصادی هم داشته باشند.

نقش رسانه‌ها، به ویژه صداوسیما نیز در این حوزه بی‌بدیل است و باید در تهیه برنامه‌ها و ساخت سریال‌ها، بیشتر به نمایش کار و تلاش، سخت‌کوشی، زیست‌فرهنگی و نه زیست اقتصادی صرف و... اهتمام بیشتری داشته باشند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات