* جهش چین برای تبدیل شدن به یک ابرقدرت اقتصادی، عواقبی داشته است. امروز شاهدیم که کالاهای بیکیفیت و حتی در برخی موارد مرگآور چینی به سراسر جهان صادر میشوند. فکر نمیکنید چین به سرعت در حال رشد است و ممکن است این رشد چین باعث بیثباتی و بروز بحران در عرصه اقتصاد جهان شود؟
** وقتی درباره رهبران چین حرف میزنیم باید اذعان کنیم که آنها خود به خطرات پیش رویشان واقفند. برای مثال آنها از این موضوع که باید 25 میلیون شغل در سال ایجاد کنند تا بتوانند به مسیر خود ادامه دهند، نگرانند. آنها نگران مهاجرت روزافزون روستانشینان و ساکنان حاشیه شهرها به شهرها هستند، آن هم شهرهایی که خود بسیار پرجمعیتند. معتقدم که همه ما باید در خصوص نزول احتمالی اقتصاد چین نگران باشیم. پرزیدنت بوش اخیراً اعلام کرد هر تصمیمی درباره کاهش انتشار گازهای گلخانهیی برای مبارزه با پدیده گرم شدن کره زمین باید شامل چین نیز بشود، چرا که انتشار گازهای گلخانهیی در چین، دور از چشم مجامع جهانی روند رو به رشدی را پی گرفته است.
* روابط ما با کره شمالی چه وضعیتی دارد؟
** ما در چارچوب گروه شش به سختی در تلاشم تا برنامههای هستهیی کره شمالی را متوقف کنیم. در مقابل کره شمالی نیز از تاریخ 13 فوریه 2007 قدمهای مثبت و راضی کنندهیی در این خصوص برداشته است. دعوت از مسوولان آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای بازدید از تاسیساتشان از اقدامات مثبت کره شمالی است. گمان میکنم قدم بعدی کره، از کار انداختن کامل تاسیسات هستهییاش باشد.
* از نظر شما سرمایهگذاری شرکتهای آمریکا در روسیه از امنیت مالی لازم برخوردار است؟
** ما همواره در خصوص اهمیت تبعیت از قانون و پایبندی به قراردادهایی که بسته میشوند با مقامات روسی گفتوگو کردهایم اما مسالهیی که شما مطرح کردید از جمله ارزیابیهایی است که در هر تجارتی باید لحاظ شود. اما اگر بخواهیم شرایط روسیه را منصفانه مورد بررسی قرار دهیم باید اذعان کنیم که شرایط فعلی در مقایسه با شرایطی که در گذشته در روسیه حکمفرما بود، بسیار بهتر شده است. البته در حوزه نفت و گاز، نگرانیهایی در خصوص سیاست ملی کردن برخی صنایع داریم که البته نگرانیهایمان را با مسئولان روسی در میان گذاشتهایم.
* آیا احساسات ضدآمریکایی در سراسر جهان همهگیر شده است؟ و آیا این مساله منافع ما را به خطر انداخته است؟
** مردم هر فکری که درباره سیاستهای ما برای غلبه بر مشکلات پس از حادثه 11 سپتامبر داشته باشند، باز هم ایالات متحده آمریکا همچنان کشوری است که از سراسر جهان برای تحصیل به آنجا مهاجرت میکنند و مردم زندگی جدیدی را در آن آغاز میکنند.
* آیا تا پایان ریاست جمهوری پرزیدنت بوش، در سمت خود باقی خواهید ماند؟ اگر این گونه است برنامههایتان برای آینده چیست؟
** من جز وزیر خارجه بودن و تلاش برای تکمیل سیاستهای پرزیدنت بوش، برنامهیی ندارم. پس از آن به دانشگاه استنفورد - جایی که رئیس دانشکده بود - برمیگردم. در واقع من در حال پایان کار هستم. به احتمال زیاد مطالعه خواهم کرد، خواهم نوشت، سخنرانی خواهم کرد و البته امیدوارم کمی تدریس کنم.
* آیا «دیک چنی» معاون رئیسجمهور بر مسند کار باقی خواهد ماند؟ اگر قرار بود او کنارهگیری کند، شما معاونت رئیسجمهوری را میپذیرفتید؟
** رئیسجمهور یک معاون خوب و عالی دارد. من حقیقتاً فکر میکنم که وی معاون رئیسجمهوری خواهد بود تا زمانی که رئیسجمهور جدیدی تعیین شود.
* آیا در آینده جایگاهی در تجارت یا بازار سهام وال استریت برای خود قائل خواهید شد؟
** نمیدانم در درازمدت چه خواهم کرد. توانایی برنامهریزیام برای درازمدت اصلاً خوب نیست. قرار بود یک نوازنده پیانو و موسیقیدان شوم، اما امروز وزیر امور خارجه آمریکا هستم. کارکردن در شرکت های تجاری را دوست دارم و معتقدم تجارت آمریکا و شرکتهای ما، موتورهای ابداع و نوآوری برای کشور و در نتیجه برای جهان هستند. من سعی بسیاری کردهام که موسسات تجاری خصوصی را رسمی کنم، چرا که معتقدم دولت به تنهایی نمیتواند چرخ اقتصاد را بچرخاند. زمانی که از جلب توجه جهانیان سخن میگوییم، دولت آمریکا تنها بخش کوچکی از یک کلیت است که مردم دنیا با آن مواجه میشوند.
* چه میراثی از خود به جا خواهید گذاشت؟
** هنوز برای فکر کردن در این خصوص خیلی زود است. من کاملاً به این اصل معتقدم که نه تنها در آمریکا، بلکه در تمام کشورهای جهان هر مرد و زن و کودکی حق دارد حاکمش را خود تعیین کند. آنها حق دارند نوع حکومتی را انتخاب کنند که به دخترها و پسرانشان اجازه تحصیل میدهد؛ حکومتی که پلیس مخفیاش را نیمه شب به در خانه مردم نفرستد. اما در خاورمیانه مشکلات زیاد است. در خصوص خاورمیانه ما در سیاست خارجی خود استثنا قائل شدیم و اعلام کردیم آنچه که در حال حاضر در خاورمیانه اهمیت دارد، ثبات و آرامش است. البته میدانم که اگر امروز به خاورمیانه نگاه کنید میگویید: «خدای بزرگ! اصلاً اوضاع امن نیست.» بله. درست است. البته پیش از این هم چندان امن نبود. آرامش خاورمیانه، آرامشی دروغین بود و امروز خوشحالم که خاورمیانه تا حدودی به دموکراسی نزدیک شده است.