تاریخ انتشار : ۰۱ مهر ۱۳۹۱ - ۱۳:۲۱  ، 
کد خبر : ۳۵۰۸۴

هولوکاست؛ پاشنه آشیل صهیونیسم (بخش دوم و پایانی)


کسرى صادقى‌زاده

در مورد دادرسى‌هاى صورت گرفته از چندین اردوگاه باید گفت که اسناد جمع‌آورى شده براى اثبات اسطوره هولوکاست یا تحریف شده بودند مثل تاویل کوره‌هاى جسد سوزى به کوره‌هاى آدم‌سوزى و یا اساسا این اسناد جعلى و ساختگى بودند که به مرور زمان و با انجام پژوهشهاى صورت گرفته شده بى‌پایه بودن آنها بعدها به اثبات رسید. به عنوان مثال در دادرسى انجام شده در اردوگاه برگنـبلسن که از 17 سپتامبر 1945 تا نوامبر همان سال توسط انگلیسى‌ها صورت گرفت،مهمترین متهم این دادرسى‌ها،سروان اس اس جوزف کرامر، فرمانده اردوگاه بود که قبل از آن (در سال 1944) فرماندهى اردوگاه بیرکناو را برعهده داشت. وى در اظهارنامه اول خود مى‌گوید: (ادعاهاى زندانیان پیشین آشویتس در مورد وجود اتاق گاز،اعدامها و کشتارهاى جمعى در این اردوگاه را شنیده‌ام. فقط مى‌توانم بگویم این ادعا‌ها کاملا نادرست است.) اما کرامر بعدا موضع خود را تغییر داده و در دومین اظهارنامه به وجود اتاق گاز در آشویتس شهادت مى‌دهد. علت تفاوت میان این دو اظهارنامه شاید این باشد که کرامر در مراحل اولیه بازجویى، تلاش کرد تا مطالبى را که بازجویان بى‌وقفه براى وى تکرار مى‌کردند، کتمان نماید.(15)

رفته‌رفته هرچه میزان تحقیقات در مورد اسطوره هولوکاست بیشتر مى‌شود سست بودن کلیت آن بیشتر هویدا مى‌گردد و شاید به همین دلیل است که شاهد وضع قوانین منع هرگونه تحقیق و تفحص و تجدید‌نظر در این مسئله هستیم، این‌گونه قوانین عمدتا در کشورهایى وضع شده که صهیونیستها به طور سنتى در آنها نفوذ دارند مثل فرانسه، آلمان و انگلستان و...

نقاط محورى مورد منازعه:

در مجموع تجدیدنظرطلبان بر این عقیده‌اند که در طول جنگ جهانى دوم آلمانها مبادرت به ساخت اردوگاههاى کار اجبارى کردند نه اردوگاههاى مرگ و یا اصولا چیزى به نام حمام گاز وجود خارجى نداشته و آنچه بدان حمام گاز اطلاق مى‌گردد، اتاقى بوده که در آن لباس زندانیان و افراد را ضدعفونى مى‌کردند، استفاده از گاز زیکلون براى کشتار انسانها نبوده بلکه صرفا براى دفع حشرات موذى از آن استفاده مى‌شده، کوره‌هاى نامبرده شده براى سوزاندن اشخاص زنده و مرده نبوده بلکه از آنها براى سوزاندن اجساد افراد مرده بر اثر بیمارى‌هاى خطرناک و واگیردار منجمله تیفوس استفاده مى‌شده که این روش تنها روش علمى ‌موجود در آن دوران بوده است، مقصود نازى‌ها از اصطلاح (راه‌حل نهایی)نابودسازى قوم یهود نبوده بلکه مقصود آنها از این طرح اخراج یهودیان از اروپا بوده به عبارت دیگر منظور از پاکسازى یهودیان از اروپا، اخراج آنها از این قاره بوده است و در نهایت تعداد کشته‌شدگان یهودى در جنگ جهانى دوم 6 میلیون نفر نبوده و شواهد حاکى از آن است تعداد کشته شدگان یهودى کمتر از ۵۰۰ هزار نفر مى‌باشد (16).

رابطه هیتلر با صهیونیستها:

یکى از عواملى که صهیونیستها به شدت از آن استفاده و بهره‌بردارى کرده‌اند مواضع خصمانه و افراطى‌گرایانه هیتلر بر علیه یهودیان است؛ با نگاهى به کتاب (نبرد من)هیتلر مى‌توان به راحتى به آنتى سمیتیزم بودن وى پى برد، اصولا هیتلر یهودیان و کمونیستها را دو عامل عمده شکست آلمانها در جنگ جهانى اول مى‌داند جنگى که نتیجه آن تحمیل مجازاتهاى سنگین، پرداخت غرامتهاى کلان، منع آلمان از داشتن ارتش و در نهایت جریحه‌دار شدن غرور آلمانیها بود؛ جهانبینى هیتلر کاملا نژادپرستانه بود و وى اختلاط نژاد ژرمن با یهودیان را مایه تباهى این نژاد مى‌دانست، با این تفاسیر شواهدى در دست است که نشان مى‌دهد هیتلر نه تنها دستور قتل عام یهودیان را نمى‌دهد بلکه در طول جنگ نیز با صهیونیستها روابط استراتژیک برقرار کرده بود و دو طرف سعى داشتند با یکدیگر وارد بازى برد بشوند.

نحوه همکارى هیتلر با صهیونیستها بدین شکل بود که هیتلر ترتیب خروج یک میلیون یهودى کارآمد (سالم، تحصیلکرده و متخصص) را از اروپا به اسرائیل مى‌دهد و در عوض آن صهیونیستها ده هزار کامیون را در جبهه اروپاى شرقى به هیتلر تحویل مى‌دهند.

آقاى گارودى معتقد است که صهیونیستها هیچگاه مانع به قدرت رسیدن هیتلر نشدند و اصولا پیروزى هیتلر براى آنان نقش کاتالیزورى را بازى مى‌کرد که منجر به انسجام قومى ‌یهود و در نهایت رشد بى‌سابقه مهاجرت از اروپا به اسرائیل شد و اینها همه در سایه ترس یهودیان از هیتلر میسر بود. به گفته وى در همین راستا،در یادداشتى که از سوى رهبران صهیونیسم، در تاریخ22 ژوئن 1933 براى هیتلر ارسال شد، چنین آمده است: (صهیونیسم معتقد است که باید احیاى حیات ملى یک قوم که امروز شاهد نمونه‌اى از آن در آلمان،با ارزش‌دهى به ابعاد مسیحى و ملیهستیم،  در نزد ملت یهود نیز ایجاد شود. ریشه ملی، مذهب، سرنوشت مشترک و ویژگى منحصر به فرد قوم یهود، باید نقش مهمى‌ در احیاى حیات ملى ما ایفا کند. این امر تنها با حذف فردگرایى خودخواهانه عصر لیبرالیسم و جایگزین نمودن مفهوم جامعه و مسئولیت همگانى به جاى آن، امکان‌پذیر خواهد بود...) این یادداشت مى‌افزاید: (در صورتى که آلمانى‌ها این همکارى را بپذیرند، صهیونیستها تلاش خواهند کرد تا یهودیان را به خارج از آلمان هدایت کنند و ورود آنها به آلمان را تحریم خواهند کرد.( 17)

همچنین وى مى‌افزاید:‌ آشکارترین دلیلى که نشان مى‌دهد، هدف هیتلر نابودى اتحاد جماهیر شوروى بوده است، مذاکرات طولانى بود که در آوریل 1944 بین آیشمن و نماینده صهیونیستها، راند،صورت گرفت. طى این مذاکره آیشمن به براند پیشنهاد کرد که یک میلیون یهودى را با 10 هزار کامیون مبادله کنند و آقاى گارودى با استناد به کتاب (یهودیان فروشى) اثر یهودا بوئر در صفحه 86 کتاب چنین مى‌افزاید: (در یکى از یادداشتهاى شخصى هیتلر که در دهم دسامبر 1942 نوشته شده است،چنین آمده است: من از پیشوا پرسیدم نظرش راجع به آزاد کردن یهودیان در مقابل گرفتن غرامت چیست. او براى تصویب چنین عملیاتی، به من اختیار تام داد. تمام تاریخ‌دانان در مورد این امر متفق القول هستند که هیتلر مى‌خواست به طور جداگانه‌اى با کشورهاى غربى صلح کند تا تمام قواى خود را علیه تهدید بولشویسم بسیج کند.( 18)

همچنین در این راستا بد نیست تا نظرى هم به اظهارات روبرت فوریسون داشته باشیم، به عقیده او دیگر کسى نیست که نداند، هیچ‌گاه اتاق‌هاى گازى در اردوگاه‌هاى اسراى آلمان و در واقع،هیچ یک از اردوگاه‌هاى اسرا وجود نداشته است. آقاى فوریسون در نامه‌اى در مورخ 1 نوامبر1987نوشت: (هیتلر هرگز نه دستور داده و نه پذیرفته بود که کسى به علت نژاد یا مذهب‌اش کشته شود. من در صدد توهین به کسى یا اعاده حیثیت کس دیگرى نیستم.( 19)

دیوید ایروینگ دیگر محقق سرشناس در کتاب جنگ هیتلر مدعى است که اصولا در دوران جنگ هیچ نوعى از کشتار یهودیان هولوکاست) ر کار نبوده است.ایروینگ نشان داد که مهم‌ترین اسناد جنگ دوم همه به طور مرموزى مفقود شده‌اند. بسیارى از یادداشت‌هاى روزانه سران آلمان و ایتالیا که تا مدتى پیش در آرشیوهاى شوروى سابق و آلمان و سایر کشورهاى اروپایى موجود بود، به سرقت رفته و پنهان یا معدوم شده است. او از جمله اشاره مى‌کند به یادداشت‌هاى روزانه موسولینى که زمانى موجود بود و اکنون نیست. ایروینگ معتقد است که :

اولا، در آشویتس و سایر اردوگاه‌هاى نازى اتاق گاز وجود نداشته است.

ثانیا، هیتلر هیچ اطلاعى از وجود اتاق‌هاى مرگ و برنامه سازمان‌یافته براى کشتار یهودیان نداشته است. ایروینگ براى کسى که بتواند ثابت کند هیتلر از هولوکاست مطلع بوده جایزه‌اى به مبلغ 1000 پوند تعیین کرده است.)

ثالثا، یک توطئه جهانى وجود دارد که به مورخین اجازه تحقیق بى‌طرفانه و برکنار از پیشداورى در زمینه هولوکاست را نمى‌دهد. رابعا، رقم شش میلیون کشته یهودى در جنگ دوم صحت ندارد و تعداد مقتولین یهودى کمتر از یک میلیون نفر است که در اثر بیمارى یا در جریان جنگ،مانند دیگران، کشته شده‌اند نه در اثر طرح سازمان یافته امحاى جمعی.(20)

در این رابطه آنقدر اسناد معتبر زیاد هست که به زاحتى بتوان به وجود روابط حسنه ما بین هیتلر و صهیونیستها پى برد. باید اذعان داشت که هدف ما از آوردن این گونه شواهد تبرئه هیتلر و حزب نازى نیست و این مسلم است که میلیونها نفر بر اثر سیاستهاى فاشیستى هیتلر جان خود را از دست داده‌اند بلکه هدف ما از طرح این گونه مسائل تاکید براین است که صهیونیستها از این مسئله سوءاستفاده کرده و با تحریف یک مسئله تاریخى سرزمین فلسطینیان را غصب کرده و به رفتار خصمانه و وحشیانه خود با فلسطینیان مشروعیت بخشیده‌.

بهره‌بردارى صهیونیستها از اسطوره هولوکاست:‌

اولین بهره‌بردارى صهیونیستها از این واقعه تثبیت اسرائیل به منزله دولتى است که براى حمایت از یهودیان تاسیس شده و از این پس اجازه نخواهد داد تا به هیچ یهودى تعرضى انجام شود، نشریه فرانسوى زبان لیبراسیون در مقاله‌اى تحت عنوان (شوآ مذهبى جدید) ضمن اشاره به ظلم و آلام ادعایى قوم یهود و چگونگى بهره‌بردارى آن‌ها از ماجراى هولوکاست مى‌افزاید: (تاریخ یهودیان از این پس بر پایه تجربه تلخ نسل‌کشى بنا نهاده شده است... این ادعاى تاریخى امرى مربوط به امروز و دیروز نیست، بلکه سابقه این نوع نگرش به تاریخ یهودیت به سال 1951 مى‌رسد. همان هنگامى ‌که گرامیداشت و یادبود واقعه نسل‌کشى برگزار شد. از آن هنگام به بعد این نسل‌کشى به عنوان توجیه نهایى صهیونیسم و تاسیس دولت اسرائیل در سال 1948 مطرح گردید و به منزله پایان خوش تاریخ مصیبت‌بار یهودیان تلقى گردید. مورخان پسا صهیونیستى هم گفته مى‌شود به نوبه خود اثبات کردند که چگونه خاطره این واقعه به ابزارى براى تقویت احساسات ملى‌گرایانه یهودى و حرکت رو به جلوى اسرائیل در مناقشه اعراب و اسرائیل تبدیل گردید.)(21)

دومین بهره‌بردارى صهیونیستها از اسطوره‌سازى هولوکاست وادار کردن یهودیان اروپا به مهاجرت به اسرائیل بود چنانچه طى این مدت رشد مهاجرت یهودیان به اسرائیل شتاب فوق‌العاده‌اى گرفت.

براساس آمار ارائه شده میزان مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین در فواصل بین سالهاى 1919ـ1948 تعداد 482857 هزار نفر است که به اسرائیل مهاجرت نمودند لکن تنها در پنجمین موج مهاجرت که در سالهاى 1932 تا 1948 بود، حدود 265 هزار مهاجر جدید به فلسطین جلب شدند. اغلب آنها از اروپاى شرقى و بویژه از لهستان بودند و 20% نیز از آلمان دوره حزب نازى مهاجرت کرده بودند.(22) اساسا در پناه هولوکاست بود که مهاجرتهاى غیرقانونى افزایش یافت و صهیونیستها توانستند بریتانیا را متقاعد کنند که سهمیه مهاجرت یهودیان به فلسطین را افزایش دهد، اگرچه در سالهاى بعد رشد مهاجرت افزایش داشت اما باید توجه داشت که فرق عمده‌اى بین مهاجرت به اسرائیل در سالهاى اولیه و سالهاى پس از جنگ جهانى دوم است و آن سرازیر شدن امکانات و به این کور است که باعث گردید دیگر یهودیان به امید داشتن زندگى بهتر به اسرائیل بیایند در حالى که در ساهاى اول مهاجرت به اسرائیل حکم آباد کردن این کشور را داشت که شرایط زندگى در آنجا به مراتب سخت‌تر از سالهاى بعد از جنگ بود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات