تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۳۸۷ - ۱۰:۱۷  ، 
کد خبر : ۳۶۸۸۳
نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در جلسه هفتگی انصار حزب‌الله مطرح کرد:

دفاع مقدس طمع دشمنان را برای همیشه از بین برده است


هفته دفاع مقدس یادآور رشادت و ایثارگری ملت بزرگ ایران و جانبازی جوانان این ملت در برابر دنیای کفر است؛ هفته‌ای مقدس که تمام ارزش‌های اسلامی ‌را می‌توانیم در آن به نحوی بازگویی کنیم و از آن بهره‌مند شویم. آن روزی که در سال 59 به کشور ما حمله شد، دو ابر قدرت شرق و غرب وجود داشتند. کشور اتحادیه جماهیر شوروی در شرق عالم که تمام پشتیبانی‌های ارتش صدام را بر عهده داشت. صدام بعثی بد عاقبت با دوازده لشکر به کشور ما حمله کرد. در آن موقع ما ارتش منسجمی‌نداشتیم و سپاه هم تازه تشکیل شده بود و فرمان تشکیل بسیج هم در آذر ماه 58 توسط امام صادر شده بود، اما هنوز ساز و برگ نظامی ‌نداشت. انقلاب ایجاد شده بود و از طرفی کودتای نوژه شکل گرفته بود و هنوز حرص و ولع آمریکایی‌ها برای بازگرداندن پایگاه از دست رفته خودشان بالا بود، بنابراین تحت آن شرایط اعلام کردند که ما 48 ساعت دیگر در تهران هستیم.(!)

دکتر محدنبی رودکی نماینده مجلس شورای اسلامی ‌و از فرماندهان ارشد 8 سال دفاع مقدس در جلسه هفتگی انصار حزب‌الله با بیان مقدمه فوق به بیان خاطراتی از آن دوران و تشریح اوضاع پرداخت و گفت: آن روزها یعنی یک سال قبل از 59 به عنوان یک سپاهی در سنندج و مهاباد به همراه یک گروهان از بچه‌های شیراز به مقابله با نیروهای ضد انقلاب مشغول بودیم. سنندج در اردیبهشت ماه 1358 از لوث وجود انقلاب آزاد شد. آنجا در حدود 10 هزار نیروی مسلح از چریک‌های فدایی خلق، حزب توده، منافقین، کومله و دموکرات در مرکز استان کردستان یعنی شهر سنندج حضور داشتند. نهایتاً با رشادت و پایمردی و ایستادگی جوانان این ملت، آرامش به مردم کرد که پناهی نداشتند و از یک نیروی دفاعی و امنیتی خوب برای خودشان محروم بودند، بازگشت. در آن زمان ارتش شوروی به افغانستان حمله کرده بود و این یک نقشه از پیش طراحی شده بود که شوروی‌ها حمله کنند و افغانستان را تصرف کنند و آمریکایی‌ها هم از طریق صدام به ایران حمله کنند و ایران را به اوضاع قبل برگردانند.

ما به همراه تعدادی از بچه‌ها که در کردستان بودیم امکانات تهیه کردیم و به تهران آمدیم تا برای کمک به مردم افغانستان به آنجا برویم. در تهران در یکی از مساجد منطقه قصرالدشت نماز خواندیم و به استراحت پرداختیم که یک مرتبه صدای بمباران فرودگاه مهرآباد به گوشمان رسید. درست در سی و یکم شهریور ماه حمله هوایی هواپیماهای عراقی به کشورمان آغاز شد و یکی از آن پایگاه‌ها که مورد بمباران هواپیماهای عراقی قرار گرفت پایگاه هوایی مهرآباد بود. بدین ترتیب جنگ علیه کشور ما از زمین و هوا و دریا شروع شد و امام(ره) بلافاصله فرمودند: جوانان ما بروند و ما آنچنان سیلی به صدام و حزب بعث خواهیم زد که دیگر از جایش بلند نشود و فرمودند که از اینها نهراسید اینها چند تا سنگ انداخته‌اند.

نایب رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی ‌یک سال اول جنگ را بسیار دشوار ارزیابی کرد و تمام تلاش رزمندگان اسلام را معطوف به سد کردن و جلوگیری از پیشروی‌های نیروهای بعثی به کشورمان دانست و تصریح کرد: واقعاً ملت بسیج شدند و به همراه جوانان رفتیم و یک سال اول جنگ تقریباً کار ما سد کردن حرکت نیروهای عراقی بود. عراقی‌ها تا هشتاد، نود کیلومتر به سرزمین ما پیشروی کرده بودند و تا پشت دروازه‌های اهواز و تا نزدیکی‌های قصر شیرین و مهران و موسیان و دهلران و سومار را اشغال کرده بودند و آبادان هم در محاصر آنان بود. یک سال که گذشت امام فرمودند که حصر آبادان باید شکسته شود. سپاه و ارتش بسیج شدند و یادم هست آن موقع آقای رحیم صفوی از قرارگاه گلف اهواز آمده بود و در هتل بین‌المللی آبادان جلسه داشتیم و راهکارهای حمله به نیروهای بعثی مستقر در جاده آبادان ـ ماهشهر و نیروهایی را که از کارون به این طرف آمده بودند و آبادان را محاصره کرده بودند بررسی می‌کردیم که یک مرتبه تعداد بسیار زیادی موشک کاتیوشا به کنار هتل آبادان برخورد کرد. شهید سرلشکر احمد کاظمی، سرلشکر صفوی و همچنین آقای مرتضی قربانی و تعدادی از فرماندهان خطوط آبادان در آن جلسه حضور داشتند. گفتم این نشانه پیروزی ماست و خیر است. دشمن هم که از طریق سرایدار هتل فهمیده بود فرماندهان در این محل جمع شده‌اند و جلسه دارند، اطراف هتل را مرتب می‌زد. ما هم جلسه را ادامه می‌دادیم و هتل هم مثل اینکه زلزله آمده باشد تکان می‌خورد. چندی بعد عملیات ثامن‌الائمه برای شکست حصر آبادان در پنج مهر ماه 1360 انجام شد و اولین پیروزی بزرگ رزمندگان ما با وحدت ارتش و سپاه نیروهای عشایر و بسیج رقم خورد و ما باورمان شد که می‌شود در مقابل آنها ایستاد. به این ترتیب جنگ ادامه پیدا کرد تا اینکه عملیات طریق‌القدس در سوسنگرد انجام شد و بعد از آن عملیات فتح‌المبین و بعد عملیات بیت‌المقدس. بدین‌گونه ما چهر عملیات بزرگ را در دو سال اول جنگ داشتیم.

امدادهای غیبی خدای بزرگ برای کمک به این ملت مظلوم و شیعه زیاد بود. شب عملیات طریق القدس از غروب آفتاب بارندگی شدید روی جاده سوسنگرد به طرف بستان شروع شد.

 من با بچه‌های اصفهان، آقای مرتضی قربانی، محور جاده بودیم و سرلشکر جعفری ـ که الان فرمانده کل سپاه است ـ محور سمت چپ بوند و سرلشکر شهید حاج حسین خرازی هم محور سمت راست. ما آن موقع معاون محور میانی بودیم و عملیات آغاز شد؛ اما آن بارش باران آن شب عراقی‌ها را غافلگیر کرد و خیال کردند حمله‌ای در آن شب صورت نخواهد گرفت. با همه این ترددها آنها تحرکات را از شب‌های قبل ثبت کرده بودند و احساس حمله ‌می‌کردند و با همه حفاظت اطلاعات و پوششی که داده بودیم، آنها ثبت کرده بودند که سه چهار روز است که اوضاع جبهه سوسنگرد غیرعادی است و فکر می‌کردند که حمله در کار است، اما بارندگی آن شب آنها را در غفلت نگه داشت. بدین ترتیب پیروزی بزرگی رقم خورد و بستان آزاد شد و نیروهای بعثی در 12 کیلومتری سوسنگرد بودند از آنجا دور شدند و به مرزهای بین‌المللی منطقه چزابه عقب‌نشینی کردند.

سه ماه بعد از آن عملیات فتح‌المبین انجام شد. آن موقع که اواخر اسفند سال 60 و اوایل فروردین سال 61 بود، عراقی‌ها حمله کردند و همه آن محورهایی را که ما شناسایی و باز کرده بودیم و لشکرها و تیپ‌های ارتش و سپاه در رقابیه و منطقه شوش، عین خوش و تمام جاده‌ها و رادار و فکه، مستقر شده بودند و از آن طرف همه منطقه را که ما شناسایی کرده بودیم عراقی‌ها از یک بخشی به داخل نفوذ کردند و تا نزدیکی‌های خاکریز ما آمدند و در بعضی جاها خاکریزهای ما را هم گرفتند. خلاصه آن شب تا صبح آنها را عقب راندیم در آنجا ما فرماندهان مردد شدیم که آیا می‌شود از این معابری که آلوده شده گردان‌ها و تیپ‌ها را فرستاد؟ دست آخر آقای محسن رضایی سوار یک هواپیمای اف 4 جنگی شد و به خدمت حضرت امام رسید. قضایا را خدمت امام تعریف کرد و از امام خواست که استخاره‌ای کنند. امام فرموده بودند امر دفاع روشن است استخاره ندارد.

ایشان به منطقه برگشت و فرماندهان در منطقه ده خلخال در کنار شوش جمع شدیم و آقای رضایی پیام حضرت امام(ره) را آوردند. بعد جلسه گرفتیم. نهایتاً برای تعیین اسم عملیات استخاره کردیم. استخاره انجام شد و سوره «انا فتحنا لک فتحا مبینا» آمد، بدین صورت نام عملیات «فتح‌المبین» شد. خلاصه این عملیات هم با موفقیت انجام شد. در این عملیات رزمندگان هیجده هزار اسیر از عراقی‌ها ظرف چند روز گرفتند.

چهل روز بعد از این عملیات، عملیات بیت‌القدس ـ یعنی در چهلم شهدای عملیات فتح المبین ـ آغاز شد که عملیات آزادی سازی خرمشهر بود. در این عملیات بنده به عنوان فرمانده لشکر 19 فجر شیراز در کنار شهیدان حسین خرازی و صیاد شیرازی و حاج احمد متوسلیان و احمد کاظمی ‌بودم. در این عملیات تصمیمات آن‌گونه که خداوند می‌خواست انجام شد. واقعاً عملیات بیت‌المقدس هم پیروزی دیگری در تاریخ دفاع مقدس اسلامی ‌ما بود که در این عملیات هم هیجده هزار نفر از نیروهای عراقی را به اسارت گرفتیم. بدین ترتیب در دو عملیات با چهل، پنجاه روز فاصله تقریباً چهل هزار سرباز گرفتیم که بلافاصله سازمان ملل قطعنامه 235 را صادر کرد که حضرت امام آن را نپذیرفتند؛ چون آن موقع می‌گفتند که جنگ باید تا موقعی که موشکها یا توپ‌های عراق به شهرهای ما نرسد ادامه یابد. یعنی دفاع ما باید صدام را سر جایش بنشاند. بعد عملیات رمضان آغاز شد و همین طور عملیات بعدی در فاو و بعد در شلمچه والفجر هشت و کربلای چهار و پنج در حلبچه و تعداد زیادی عملیات‌های کوچک هم در لابه‌لای این عملیات‌ها برای اینکه تنور جنگ گرم نگه داشته شود انجام دادیم .

در شلمچه اوضاع به نحوی شد که دو سوم از لشکرها و تیپ‌های ارتش عراق منهدم شدند؛ چون ما در کربلای چهار عدم‌الفتح داشتیم، در هر کدام از لشکرهای ما تعدادی از کادرها و بسیجی‌ها شهید شده بودند. یادم هست آن موقع آقای ‌هاشمی‌رفسنجانی آمد به گلف اهواز. من بودم، آقای کوثری بود، آقای فضلی بود، شهید خرازی و شهید باکری هم بودند. آقای ‌هاشمی‌ گفت که حلا نظرتان چیست؟ یک عده گفتند می‌شود جنگید، عده‌ای دیگر گفتند باید لشکرها بازسازی شوند. یادم هست سردار کوثری به آقای ‌هاشمی ‌گفت که ما آماده جنیگم بسیجی‌ها را از من بگیرید، من خودم غواص می‌شوم و می‌جنگم و نگران جنگ نیستیم. همه به تعبیری حرف می‌زدیم و نظراتمان را گفتیم. آقای ‌هاشمی‌ گفت: من یک تعبیری از حضرت امام برای شما آورده‌ام. امام فرمودند که شما شمشیر دستتان است آیا می‌خواهید به زمین بگذارید و با داس سر صدام را ببرید؟ یعنی الان آنها مغرور هستند که پیروز شده‌اند و شما هم خونی و چون شمشیر برنده هستید. همه متوجه شدیم که نظر امام(ره) این است که ما دوباره حمله کنیم. ما رفتیم و آماده عملیات شدیم. فاصله عملیات کربلای چهار تا کربلای پنج هیجده روز بود.

صدام مست از غرور و پیروزی به عربستان رفته بود و ارتش عراق هم که به خیال خودش پیروز شده بود عقب کشیده بود و گمان می‌کرد ایران تا دو سال دیگر نمی‌تواند حمله‌ای انجام دهد. یک دفعه هیجده روز بعد مثل صاعقه ریختیم روی سرشان؛ آن هم حمله‌ای که 75 شبانه روز در شلمچه جنگ کردیم. هر لشکر و تیپی که از ارتش عراق از جبهه میانی و غرب و بغداد گارد ریاست جمهوری و ... می‌آورد، ضربه می‌خورد و در آتش قهر رزمندگان اسلام می‌سوخت. در شلمچه به نحوی ارتش عراق منهدم شد که کل دنیا جمع شد و گفت قطعنامه 589 را بنویسیم که اگر ننویسیم ایران تا بغداد می‌آید. بند یک قطعنامه این بود که آتش‌بس شود و بند دوم بازگشت به مرزهای بین‌المللی بود. آنها مهران را در دست داشتند و ما هم فاو را در اختیار داشتیم. بند سوم آزادسازی اسرا بود و بند چهارم کمیته تعیین خسارت و همین طور بندهای بعد الی آخر ...

از همان جنگ چلمچه پیروزی ما از ابتدا روشن بود و برای دنیا هم روشن تر شد و کل دنیا دیگر امیدی به صدام نداشت؛ اما امام فرمودند: من پانزده سال در نجف بوده‌ام و این آدم را می‌شناسم. اگر او را آزاد بگذارید به کشورهای دیگر حمله خواهد کرد و طولی نکشید بعد از پذیرش آتش‌بس در سال 67 یعنی دو سال بعد عراق آماده شد و کویت را اشغال کرد. این همان تعبیر امام بود.

دکتر محمدنبی رودکی فرهنگ دفاع مقدس را منشأ پیشرفت‌های ما در دوران کنونی و در آینده دانست و گفت: فرهنگ دفاع مقدس باید حفظ شود. در حال حاضر ما ضرورت بازگشت تمام ارکان نظام و ادارات و دستگاهها به این فرهنگ را احساس می‌کنیم و خواستار آن هستیم. امروز منشأ هر گونه پیشرفت در کشور را ایستادگی در دفاع مقدس می‌دانیم و معتقدیم هر کاری در این نظام در جهت توسعه و پیشرفت باشد به ایستادگی ملت برمی‌گردد. اگر امروز آمریکایی‌ها از سر ضعف و زبونی حرف از حمله به ایران می‌زنند و آن را با قدرت نمی‌توانند بگویند، به خاطر ایستادگی ماست. در دفاع مقدس طمع دشمنان کم شد چون امام فرمودند نگذارید پیشکسوتان جهاد و شهادت در پیچ و خم زندگی روزمره به فراموشی سپرده شوند. امروز کشور ما از دوران دفاع مقدس مقتدرتر، منسجم تر و متحد تر است.

یادم هست یک روز شهید باکری و شهید احمد کاظمی ‌فرماندهان لشکر 31 عاشورا و 8 نجف اشرف در عملیات بدر در آن طرف رودخانه دجله، بودند و قرار بود من به عنوان فرمانده لشکر فجر در آن محور عملیات کنم. ظهر بود که دیدم شهید باکری خواب است. دو سه شب قبل از آن خسته بود و شهید احمد کاظمی ‌آن دو لشکر را اداره می‌کرد. گفتم آقای کاظمی ‌اولین موشک را الان که من از جزیره مجنون می‌آمدم اعلام شد که به بغداد زدیم. آن موقع موشک ما صد کیلومتر برد داشت. اما امروز وضع به گونه‌ای دیگر است و موشک‌های ما بالای 2000 کیلومتر برد دارند و از لحاظ نظامی ‌ پیشرفت زیادی کرده‌ایم.

وی در پایان سخنان خود به بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌های اولین نماز جمعه ماه رمضان امسال در مورد تحریم‌های آمریکا اشاره کرد و گفت: الان هم نظر مقام معظم رهبری این است که محاصره اقتصادی آمریکا تهدید است و این تهدید و تحریم بیشتر از زمان جنگ نیست چون در زمان جنگ هم در تحریم بودیم. اکنون تحریم هستیم اما جنگ نیست و امنیت داریم و با کشورهای دیگر مبادله تجاری داریم و کار می‌کنیم. با شانزده کشور همسایه هستیم که آنها به ما نیازمندند این‌گونه نیست که خلیج فارس تنها راه ورود کالا و ادوات نظامی ‌و مایحتاج ملت ایران باشد. خدای تعالی این کشور را در جایی قرار داده است که از نظر ژئوپلتیکی دروازه‌های زیادی را برای دفاع و مبادلات تجاری و اقتصادی و سیاسی در اختیار دارد.

آنچه ما داریم از شهدا و ایستادگی این جوانان مرز و بوم است که نوک پیکان انقلاب ایستادند و امنیت و آرامش را برای کشور به ارمغان آورده‌اند. اکثر ملت‌های مسلمان به راه استقامت ملت ایران و شهدای ما که را سعادت بود اقتدار کرده اند و امروز هم دولت و مجلس اصولگرا در این مسیر حرکت می‌کنند و باید سرعت در این مسیر را شتاب بخشیم.

پرسش و پاسخ

*اهانت آقای محمد ‌هاشمی ‌مبنی بر اینکه مجلس و دولت سر و ته یک کرباسند را چگونه تحلیل می‌کنید؟

**اگر منظور وی این است که هر دو اصولگرا هستند قبول می‌کنیم و اگر خدای ناکرده غیر از این است، این بی‌انصافی است و توهینی است به دولت و مجلس. مقام معظم رهبری در سومین سال این دوره در خردادماه امسال که به خدمت ایشان رسیدیم به عنوان آخرین جمله فرمودند: من چیزی ندارم به شما مجلسی‌ها بگویم فقط می‌گویم خسته نباشید. در حالی که قبل از این جمله معظم له فرمودند که مجلس قبل (ششم) تحصن، اعتصاب و ساختارشکنی از رویکردهایشان بود و شما نمایندگان مجلس هفتم از لابه‌لای صخره‌ها روئیدید، مجلسی که دعوای سیاسی در آن وجود ندارد و فقط و فقط دنبال خواسته‌ها و مطالبات مردم و توسعه کشور می‌باشد.

*لطفاً در خصوص لزوم ترویج فرهنگ شهادت‌طلبی در شرایط حاضر توضیح دهید. آیا فکر نمی‌کنید در جهت الگوگیری جوانان از شهدا کم‌کاری کرده‌ایم؟

**لزوم و ضرورت این بحث از آنجاست که همه چیز ما از  آن فرهنگ است و باید این فرهنگ ترویج شود تا پیشرفت‌های ما چند برابر شود. البته در معرفی فرهنگ شهادت‌طلبی به جامعه کوتاهی و کم‌کاری شده است.

من اخیراً به برادران بنیاد شهید گفتم در خود بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور این فرهنگ وجود ندارد که حاضر باشد یک جانباز شیمیایی و یا ویلچری ما را به جامعه معرفی کند. اگر چنین بود حداقل الان یک شبکه تلویزیونی داشتند و یا جانباز از چنان احترامی‌ برخوردار بود که از زمانی که کارتش را در فرودگاه روی میز می‌گذاشت بدون نوبت سوار هواپیما می‌شد. در کشور آلمان هنوز به معلولین جنگ جهانی خدمات می‌دهند و در مترو و قطار و اتوبوس جایگاه مخصوصی دارند. اگر اتوبوس و یا قطار پر هم باشد آنجا را کسی اشغال نمی‌کند. بنابراین من فکر می‌کنم باید اشاعه و ترویج فرهنگ شهادت و ایثارگری از درون خود بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور شروع شود.

*مقام معظم رهبری در یک ماه گذشته سه چهار بار آمریکایی‌ها را تهدید و تحقیر نموده‌اند. با توجه به حضور خفت‌بار آمریکا در عراق چه تفسیری از این موضوع دارید؟

**آمریکایی‌ها در عراق 150 هزار نیرو دارند، اگر کوچکترین حمله نظامی ‌به تاسیسات ایران توسط آمریکا و اسرائیل صورت بگیرد علاوه بر ظرفیت‌های دفاعی‌مان و غیر از ملت بزرگ ایران، در کشور عراق ملت عراق نیز الان خشمگین هستند و هر هفته تعدادی زن و کودک و پیر و جوان در اثر انفجار کشته می‌شوند. ممکن از بیست درصد از بعثی‌ها و پسمانده‌ها از این وضع راضی باشند ولی عموم مردم عراق حتی تشنه به خون آمریکایی‌ها هستند. اگر این ملت عراق که محبت ملت ایران را دیده است ببینید اتفاقی برای ایران افتاده همین جوانان عراقی دست به اسلحه می‌برند و مثل جوانان حزب‌الله لبنان طومار آنها را در هم خواهند پیچید.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات