تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱۳۹۱ - ۱۲:۰۰  ، 
کد خبر : ۴۳۰۰۵
تاثیر تحریم‌های اقتصادی آمریکا بر امنیت ملی ایران

تحریم؛ مانع تنش زدایی بین تهران و واشنگتن (بخش پایانی)


ابراهیم متقی
روند تحریم‌های آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران
بسیاری از تحلیلگران مسائل خاورمیانه بر این اعتقادند که با ظهور انقلاب اسلامی ایران، مبانی رفتاری و فلسفی جدیدی شکل گرفت. این امر ریشه در سنت‌های جامعه ایران و اصول اسلام انقلابی دارد.
شکل‌گیری چنین شرایطی را باید به عنوان اولین گام در تعارضات منطقه‌ای و بین‌المللی تلقی نمود: زیرا اصول و مبانی انقلاب ایران که جلوه‌های عملی و اجرایی آن ارسال می‌باشد. این مساله منجر به «‌تصاعد تدریجی بحران‌» در روابط ایران و آمریکا گردید.
آمریکایی‌ها برای مهار فلسفه سیاسی انقلاب ایران و همچنین گسترش تدریجی اصول لیبرالی غرب در ساختار سیاسی و الگوهای رفتاری انقلاب ایران از الگوی تحریم استفاده کرده‌اند. این امر از ماه‌های اولیه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز گردیده است. در این روند، سطح تحریم به گونه تصاعدی افزایش یافت. در برخی از مقاطع زمانی، آمریکایی‌ها از سایر ابزارهای نظامی و سیاسی برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران بهره گرفتند. در این روند و تا آخرین ماههای سال2000، قواعد مربوط به تحریم، تداوم یافت. طبعا این امر، فشارهای سیاسی و اقتصادی موثری را بر جمهوری اسلامی ایران وارد آورده است. اصلی‌ترین مراحل و نمادهای تحریم ایران توسط ایالات متحده آمریکا به شرح ذیل است:
الف: تحریم ناشی از اشغال سفارت آمریکا
سفارت ایالات متحده آمریکا در نوامبر1979 اشغال گردید. اشغال‌کنندگان را اعضای انجمن اسلامی دانشگاههای ایران تشکیل می‌دادند. به همین دلیل، آنان خود را دانشجویان پیرو خط امام تلقی می‌کردند. این اقدام در مقابله با تصمیم دولت کارتر برای اعطای ویزای آمریکا به شاه محسوب می‌شد.
هیجانات انقلابی در ایران و سابقه آمریکا در روند اجرای کودتای ‌28‌ مرداد1332‌ را باید به عنوان اصلی‌ترین دلایل واکنش نخبگان و جامعه ایران در قبال رفتار آمریکا تلقی نمود. از نظر دانشجویان پیرو خط امام، پذیرش شاه در آمریکا، یادآور دخالت غرب (‌انگلستان و آمریکا‌) در موضوعات و مسائل داخلی ایران می‌باشد. بنابراین، هشیاری انقلابی ایجاب می‌کرد که مقامات و دانشجویان اسلامی به مقابله مستقیم و پردامنه علیه منافع آمریکا مبادرت نمایند. ( 11 )
بی‌تردید اشغال سفارت آمریکا را باید به عنوان مبنای جدیدی از روابط دو جانبه ایران و آمریکا تلقی نمود. از این مقطع زمانی به بعد، آمریکایی‌ها تلاش نمودند تا پتانسیل و توان اجرایی ایران برای تاثیرگذاری در سایر مناطق را کاهش دهند‌.
به طور کلی، قدرتهای بزرگ به ویژه ایالات متحده آمریکا از توان و پتانسیل لازم و موثر برای «‌ایجاد تنش Making Tension‌» برخوردار هستند. بسیاری از پژوهشگران اعتقاد دارند که جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، به عنوان واکنش پرشدت آمریکایی‌ها برای کاهش توانمندیهای ملی و منطقه‌ای ایران محسوب می‌شود؛ چرا که اگر جمهوری اسلامی ایران با بحران‌های امنیت ملی رو به رو نمی‌شد، میزان فراگیرتری از ناامنی و تهدید را برای ایالات متحده آمریکا ایجاد می‌کرد.
ایالات متحده آمریکا در واکنش به گروگان‌گیری اعضای سفارت خود در تهران، و همچنین در تلاش برای آزادی گروگان‌ها، تحریم‌های گسترده‌ای را در مقابل ایران آغاز نمود. اصلی‌ترین نمادهای تحریم در این مقطع زمانی عبارت بودند از:
1. الف: ممنوعیت واردات نفت از ایران توسط شرکت‌های آمریکایی؛
2. الف: ممنوعیت ارسال قطعات یدکی و ابزارهای نظامی به جمهوری اسلامی ایران
3. الف: مسدود شدن تمامی دارایی‌های ایران در بانک‌های ایالات متحده.
بعد از آزادی گروگان‌ها، جلوه‌هایی از تحریم اقتصادی و سیاسی آمریکا علیه ایران تداوم یافت. در این دوران، تحریم‌های اعمال شده توسط آمریکا نقش چندانی در آزادی گروگان‌ها ایفا نکرد؛ اما اقدام جانبی آمریکا در جهت تشویق عراق برای حمله نظامی به ایران از جایگاه موثری در اعمال فشار به ایران برخوردار بوده است.
در این شرایط، ایران با محدودیت‌های جدی برای تامین اسلحه روبه رو گردیده بود. در نتیجه چنین وضعیتی، ایران ناچار گردید تا بخشی از ابزارهای نظامی خود را از طریق بازار آزاد تسلیحات تامین نماید.
ب: تحریم ناشی از انفجار پایگاه تفنگداران آمریکایی در بیروت
موج دوم تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران، در شرایطی آغاز گردید که جنگ ایران و عراق وارد مرحله جدیدی شده بود و ایران توانسته بود فشارهای اولیه عراق را خنثی کند. از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران توانست با انجام عملیات بیت المقدس، تمامی حوزه‌های جغرافیایی و سرزمینی خود را آزاد نماید. در این مرحله، جمهوری اسلامی ایران از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار شد و در صدد بر آمد تا متجاوز را تعقیب و مجازات نماید.
انجام چنین اقدامی، بیانگر ذهنیت ایران نسبت به نهادها و سازمان‌های بین‌المللی بود. این امر با واکنش آمریکا رو به رو شد. مقامات ایالات متحده، ادامه جنگ توسط ایران و استراتژی عملیاتی جدید جمهوری اسلامی ایران را مورد نکوهش قرار دادند؛ اما ایران نه تنها مواضع سیاسی و عرصه نظامی خود در مقابل عراق را مورد پیگیری قرار می‌داد؛ بلکه در حوادث و رویدادهای خاورمیانه به ویژه لبنان، نقش موثر و تعیین‌کننده‌ای را ایفا می‌نمود. این مساله سطح رویارویی‌های سیاسی، عملیاتی و اقتصادی ایران و آمریکا را به بالاترین میزان خود ارتقا داد.
در سال‌1983 نیروهای نظامی آمریکا، در چارچوب واحدهای موازنه‌گر و پاسدار صلح وارد بیروت گردیدند. این حرکت، زمینه لازم برای انجام عملیات استشهادی علیه واحدهای اسرائیلی و آمریکایی را فراهم آورد.
در این رابطه، مقر تفنگداران دریایی آمریکا در اکتبر‌1983‌منفجر گردید. این امر واکنش‌های جدی و پردامنه‌ای را علیه جمهوری اسلامی ایران فراهم آورد. اصلی‌ترین مقامات اجرایی آمریکا، تهدیدات خود برای محدود‌سازی جمهوری اسلامی ایران را به مرحله اجرا گذاشتند. در این رابطه روندهایی از سنگر‌بندی و رویارویی در روابط دو کشور فراهم شد. افرادی همانند رونالد ریگان، جورج شولتز، کاسپار واینبرگر و جورج آلن، اصلی‌ترین تهدیدات خود را ابراز نمودند. در این شرایط، تحریم‌های اعمال شده، علیه ایران به شرح ذیل بوده است:
1. ب: اعمال تحریم در مورد ورود هرگونه مواد شیمیایی و یا کارخانجاتی که می‌توانست زمینه را برای تولید سلاح‌های شیمیایی فراهم آورد. این امر علاوه بر ایران، محدودیت‌هایی را برای عراق نیز فراهم می‌آورد.
2. ب: محدودیت‌هایی در مورد ورود ابزارهای صنعتی که دارای کاربرد دوگانه می‌باشند؛ ایجاد شد. این مساله علاوه بر آمریکا، برای سایر کشورهای توسعه یافته صنعتی غرب موسوم به OECD نیز لازم الاجرا بود.
3. ب: برخی از محدودیت‌های پولی، بانکی و ابزاری که در سال 1979 اعمال گردیده بود تا سال‌1983 و بعد از آن نیز تداوم یافت.
اصلی‌ترین دلمشغولی آمریکا در این دوران موضوع «‌صدور انقلاب‌» از طرف ایران محسوب می‌شد. چنین رویکردی در لبنان، آثار نگران‌کننده‌ای برای اهداف و منافع ایالات متحده به وجود آورد. در سال‌1986، تهدیدات خشونت آمیزی برای محدود‌سازی حضور آمریکا در لبنان شکل گرفت. گروه‌های اسلامی به این دلیل که آمریکایی‌ها را اصلی‌ترین گروه حمایت‌کننده اسرائیل تلقی می‌کردند، برای مقابله غیر‌مستقیم علیه اسرائیل، برخی از اهداف و منافع آمریکا در خاورمیانه نیز تهدید می‌شد.
در این شرایط، ایالات متحده آمریکا از ایران درخواست نمود که از نفوذ خود در میان رهبران گروه‌های شیعه در لبنان استفاده نماید تا زمینه آزاد‌سازی گروگان‌های غربی فراهم شود. از سوی دیگر، آمریکایی‌ها درصدد بودند تا حمایت ایران از گروه‌های حزب‌الله و حماس پایان پذیرد. طبیعی بود که جمهوری اسلامی ایران نمی‌توانست تمایلات و خواسته‌های آمریکا را پاسخ‌گو باشد؛ زیرا رویکردی که توسط ایران ارائه می‌شد، زمینه را برای ارائه مدل و نمونه اسلامی فراهم می‌آورد. از سوی دیگر، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تاکید شده بود که واحدهای اسلامی به عنوان مجموعه واحدی هستند. بنابراین، ایران حمایت از کشورهای اسلامی را از رسالت خویش می‌دانست به این ترتیب، اصلی‌ترین بخش از سیاست خارجی ایران در چارچوب « معادله صدور انقلاب » مفهوم پیدا می‌کرد.
وجود چنین شرایطی، منجر به شکل گیری فرآیندی گردید که تضاد در روابط و حوزه منافع ملی ایران و آمریکا به گونه‌ای تصاعدی افزایش یابد. این روند، زمینه رویارویی ایران و آمریکا را در سال 1988 فراهم آورد. دراین مرحله زمانی، دو کشور در شرایط رویارویی مستقیم قرار گرفتند. از زمانی که نیروهای غربی وارد حوزه خلیج فارس شدند و جدال با ایران را تشدید کردند، روند پذیرش قطعنانمه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران نیز تسریع گردید.
آمریکایی‌ها نیز اقدامات خود در رویارویی با ایران را به عنوان جنگ اول خلیج فارس محسوب می‌کنند؛ زیرا استراتژی عملیاتی آنان، بر مقابله پردامنه با ایران شکل گرفته بود. آنان جدال غیر‌مستقیمی را با ایران آغاز نمودند. در روند جدال‌های سال 1988، بیش از دو میلیارد دلار از تاسیسات نظامی و نفتی ایران، دچار خسارت جدی و جبران‌ناپذیری شدند. دیوان‌عالی ایالات‌متحده اعتقاد دارد که اقدامات آمریکا در شرایط عملیاتی و «شبه جنگی war semi‌» شکل گرفته است؛ بنابراین، دولت ایالات متحده نمی‌تواند هیچ‌گونه خسارتی را به جمهوری اسلامی ایران پرداخت نماید.
در روند ستیزهای دهه1980، سطح رویارویی‌های ایران و آمریکا افزایش یافته و محدودیت‌های جدیدی فراروی ایران قرار گرفت. در این روند بخش قابل توجهی از اهداف ملی، و منافع ملی ایران خدشه‌دار شد. تاسیسات صنعتی و نظامی ایران مورد هدف واقع شدند. به این ترتیب، الگوی تحریم نتایج موثری بر تداوم جدال‌های دو جانبه ایران و آمریکا بر جای گذاشته و سطح گسترده تری از تاسیسات و منافع ملی ایران مورد تهاجم واحدهای عملیاتی ایالات متحده قرار گرفت.
به رغم آمریکا پذیرش قطعنامه‌598 به عنوان جلوه‌ای از پیروزی مرحله‌ای و تاکتیکی تلقی می‌شد؛ زیرا آمریکایی‌ها توانسته بودند با ایجاد ائتلاف ضد ایرانی در جنگ اول خلیج فارس، ایران را در انجام روندهای جدید منطقه‌ای متقاعد نمایند.
این امر، عدم تفاهم و جدال‌های ایران و آمریکا را پایان ندارد؛ زیرا آمریکایی‌ها الگوی «‌قوم مداری‌» خود برای اعمال فشارهای پردامنه علیه ایران را ادامه دادند. از سوی دیگر، ایران نیز نمادهای رفتاری و ایدئولوژیک خود را حفظ نمود. این مساله، بیانگر تداوم شرایط تعارض‌آمیز در روابط ایران و آمریکا می‌باشد. به این ترتیب، شرایط ساختاری و رویکردهای آمریکا، به عنوان زیر‌بنای رفتارهای متقابل ایران تلقی می‌شود. گراهام فولر بر این اعتقاد است که: «‌ایالات متحده، کشوری بسیار بزرگ است. که کوچک‌ترین اعمالش، اثرات عمیقی بر جای می‌گذارد. آمریکایی‌ها احساس می‌کنند که می‌توانند از ضرورت حساسیت داشتن به اسلوب‌های عمل کرد دیگران صرف‌نظر کنند‌... این دیدگاه طی سال‌های متمادی، سیاست‌های آمریکا را دچار مشکلاتی کرده است‌... (‌عملکرد‌) آمریکایی‌ها نوعی فقدان تفاهم نسبت به جهان سوم و نواحی پیرامونی را به نمایش می‌گذارد. ریشه مشکلات سیاست خارجی آمریکا در این نواحی، مبتنی‌بر قوم مداری عمیقا تثبیت شده می‌باشد. این امر منجر به عجز آمریکا از درک واقعی این کشورها شده است.‌»
در دوران بعد از جنگ ایران و عراق، سطح تضادهای ناشی از رفتار و ادراک ایدئولوژیک ایران نسبت به ایالات متحده کاهش یافته است؛ اما در شرایط جدید نیز الگوهای مربوط به تحریم علیه ایران تداوم پیدا کرده است. علت این مساله را باید در بقاء و تداوم آرمان‌های جمهوری‌ اسلامی ایران دانست. به ازای چنین مولفه‌هایی، نمادهایی از تحریم علیه ایران همچنان اعمال می‌گردد.
علت اصلی تداوم تحریم‌ها را باید ذکر نام ایران در لیست کشورهای حامی تروریسم بین‌المللی دانست. این روند از ژانویه‌1984 آغاز گردیده است. قوانین آمریکا بر این امر تاکید دارد که کشورهای حامی و تروریسم و یا واحدهایی که حقوق بشر را رعایت نمی‌کنند، نباید از مزایای دولت آمریکا و یا حمایت‌های موثر نهادها و سازمان‌های بین‌المللی برخوردار شوند.
بر این اساس، هر گونه فروش و انتقال ابزارهای تسلیحاتی به ایران منع گردیده است. از سوی دیگر، زمامداران آمریکایی باید با روندهایی که به موجب آن، زمینه ارتقای توان مالی و تجاری ایران را فراهم می‌آورد، مخالفت نمایند. علل مخالفت آمریکا با دریافت وام‌های مربوط به صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی را باید در ارتباط با قانون تحریم ایران و همچنین وجود نام ایران در لیست کشورهای حامی تروریسم دانست. تداوم این نوع قوانین، منجر به تداوم اعمال تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران می‌گردد.
ج. تحریم‌های سال ‌1995 و‌1996
در سال‌های واپسین دولت جورج بوش اول (‌93. 1989)، تلاشهایی انجام پذیرفت تا بر اساس آن، نام ایران از لیست کشورهای تروریستی خارج شود. در سال‌های‌1991و1992، «‌جیمز بیکر» و «‌لورنس ایگل برگر‌» ابتکاراتی را برای بازسازی روابط با ایران در پیش گرفتند؛ اما این روند از سال 1993 به بعد، دچار تغییرات و دگرگونی‌های قابل توجهی گردید.
در مارس 1993، «‌مارتین ایندایک‌» و «‌آنتونی لیک‌» تلاش‌هایی را برای اعمال محدودیت‌های مضاعف علیه ایران به کار گرفتند. آنان موفق گردیدند تا استراتژی جدید آمریکا در برخورد با جمهوری اسلامی ایران را بر اساس مولفه‌های «‌مهار containmen‌» تنظیم نمایند. اعمال سیاست مهار منجر به تشدید محدودیت‌های ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران گردید. این جریان، بیان‌گر سیاست‌های جدیدی بود که بر اساس آن، محدودیت‌های اعمال شده علیه ایران تشدید می‌شد. در این ارتباط، دستور‌العمل اجرایی کلینتون صادر گردید. در نتیجه چنین فرآیندی، بار دیگر ایران و آمریکا با رویارویی‌های چند گانه‌ای روبه رو شدند، قانون «‌داماتو‌» و همچنین قانون «‌گیلمن‌» ناظر بر اعمال تحریم‌ها علیه ایران بود.
قانون تشدید مجازات کشورهایی که توسط آمریکا تحریم می‌شدند نیز در سال‌1996 تصویب شد. این روند، فشارهای چند جانبه و چند لایه‌ای را علیه ساخت اقتصادی و تکنولوژیک جمهوری اسلامی ایران اعمال می‌کرد. این محدودیت‌ها در چارچوب قانون ضد تروریستی و مجازات تا حد اعدام به مرحله اجرا گذاشته می‌شد.
به موجب قانون ضد‌تروریستی مصوبه 1996 کنگره آمریکا، تحریم‌های ثانویه‌ای علیه کشورها و نهادهایی انجام می‌گرفت که از ایران حمایت تکنولوژیک و اقتصادی به عمل می‌آورند. دولت و کنگره آمریکا بر این اعتقاد بودند با قطع حمایت شرکتهای غربی از ایران و ایجاد محدودیت برای ارتقاء و بهبود صنایع نفتی، دولت ایران دچار مشکلات اقتصادی شدیدی خواهد شد و براساس آن، زمینه تغییر در رفتار ایران فراهم می‌شود.
دولتهای اروپایی و ژاپن از اعمال قوانین داخلی آمریکا به عرصه بین‌المللی انتقاد کردند. به دلیل رقابتهای ساختاری که بین قدرتهای بزرگ وجود دارد، پایه‌های موج جدید تحریم علیه ایران ناکارآمد باقی ماند؛ اما شکل دیگری از توافق و همکاری بین قدرتهای بزرگ علیه ایران تداوم یافت. تمامی واحدهای اروپایی در انجام دیدارهای دیپلماتیک با مقامات سیاسی ایران، تاکید داشتند که باید مشکلات سیاسی ایران و آمریکا پایان پذیرد. آنان فشارهای بین‌المللی ایالات‌متحده را عامل اصلی در محدود ماندن روابط ایران با سایر کشورها تلقی می‌کردند.
محدودیت‌های اعمال شده آمریکا به ایران، منجر به افزایش بدبینی‌های سیاسی نسبت به اهداف و رویکردهای آن کشور در برخورد با روند توسعه اقتصادی و نوسازی ساخت‌های داخلی در ایران گردیده است. در چنین شرایطی، نگرش بیگانه‌ستیزی در ایران تقویت گردید. ساختارهای داخلی ایران با تاکید بر نمادهایی از خصومتهای آمریکا، اهداف و سیاستهای آن کشور را مورد نکوهش قرار می‌دهند؛ زیرا در دورانهایی که واحدهای جهان سوم در صدد نو‌سازی ساختهای داخلی بر‌می‌آیند و اراده معطوف به همکاری بین‌المللی را در سر لوحه رفتار سیاسی خود قرار می‌دهند، نیازمند کسب حمایتهای اقتصادی و تکنولوژیک بین‌المللی خواهند بود.
نتیجه‌گیری
روندهایی که منجر به تداوم تحریم اقتصادی و تکنولوژیک جمهوری اسلامی ایران گردید، برای اهداف و منافع ملی ایران و ایالات متحده، مخاطراتی را به وجود آورده است. در این روند، جدالهای دو کشور در وضعیت پایان ناپذیری تداوم یافت و بدبینی‌های متقابل به حداکثر خود ارتقا پیدا نمود. هر یک از دو کشور به دلیل جدالهای ایجاد شده، به رفتارهای واکنشی و الگوهای انتقامی روی آوردند. ابتکارات محیطی و بین‌المللی برای کاهش مبادلات با شکل جدیدی از تعارض خنثی گردید.
در این روند مقامات آمریکایی، لحن دوستانه‌تری را طی سال‌های‌1997 به بعد اتخاذ نمودند. اما شواهد نشان می‌دهد که هنوز نمادهای رفتار دوستانه در تعاملات دو کشور نهادینه نشده است؛ زیرا بسیاری از الگوهای سیاسی و اقتصادی دو جانبه و چند جانبه با محدودیت‌های قانونی خنثی شده است.
آمریکایی‌ها اعتقاد دارند که معیار و الگوی رفتاری مشخصی که بیان‌گر پایان و سیاستهای رادیکال ایران در حمایت از گروههای انقلابی باشد، وجود ندارد. آنان بر تداوم حمایتهای ایران از گروههای رادیکال اسلامی همانند: حزب‌الله حماس و جهاد اسلامی تاکید دارند. بر این اساس، محدودیتهای اعمال شده در سالهای دهه‌19980 و1990 تداوم یافته است.
بدون خروج نام ایران از لیست کشورهای حامی تروریسم، بازسازی روابط ایران و آمریکا فراهم نخواهد شد. انجام این کار نیز برای دولت آمریکا امری دشوار به نظر می‌رسد؛ چرا که رئیس‌جمهور باید در برابر عواقب ناشی از تصمیمات خود در برابر کنگره گروههای ذی نفوذ و مطبوعات آمریکا پاسخگو باشد.
آمریکایی‌ها در دسامبر‌1998، مبادرت به حذف نام ایران از لیست کشورهای حامی باند‌های مواد مخدر نمودند. طی چند سال گذشته سازمان ملل متحد از ایران به عنوان کشوری که مبارزه موثری با تولید کنندگان و قاچاقچیان مواد مخدر به انجام رسانده، نام بردند. این حرکت می‌تواند به عنوان مقدمه‌ای برای خروج ایران از لیست کشورهای حامی تروریسم تلقی گردد؛ اما از آن مقطع زمانی تا کنون هیچ گونه اقدامی برای گریز از محدودیت‌های اعمال شده آمریکا بوجود نیامده است.
طی دو سال گذشته، موج جدید تبلیغاتی در آمریکا و در مورد تهیه و تولید ابزارهای کشتار جمعی توسط جمهوری اسلامی ایران ایجاد شده است. طبعا چنین موجهایی زمینه عادی‌سازی روابط را کاهش می‌دهد. در سال 1998، مجلس نمایندگان آمریکا طرحی را برای اعمال محدودیت‌های تسلیحاتی در مورد ایران تصویب نمود که با وتوی رئیس جمهور ایالات متحده روبرو گردید. اما نمایندگان کنگره با ایجاد و اجماع بیش از 23 نمایندگان، توانستند دستور اجرایی شماره 13094 را تنظیم و رئیس جمهوری را در برابر کار انجام شده قرار دهند.
روندی که کنگره و دولت آمریکا در برخورد با ایران فراروی خود قرار داده است، طبعا زمینه کاهش قدرت ساختاری و سازمانی در جمهوری اسلامی را فراهم می‌آورد. این امر بر مولفه‌های امنیت ملی ایران و آمریکا تاثیراتی را بر جای خواهد گذاشت: زیرا سطح اقتدار منطقه‌ای و قدرت ملی ایران را کاهش می‌دهد. چنین فرایندی نمی‌تواند پیامدهای مثبتی برای امنیت منطقه آمریکا ایجاد کند؛ چرا که کاهش قدرت ایران به مثابه افزایش قدرت منطقه‌ای آمریکا در حوزه خلیج فارس محسوب نمی‌گردد. در بازی سیاست، تمامی معادلات، از قانون بازی با حاصل جمع جبری صفر Zero Sum Games پیروی نمی‌کنند.
اگر ایران تحت فشارهای سیاسی و اقتصادی آمریکا دچار وضعیت ناامنی گردد و یا اینکه بخشهایی از اهداف و منافع ملی‌اش دچار رکود گردد، این امر برای سایر بازیگران به ویژه قدرتهای بزرگ ایجاد امنیت نمی‌کند؛ زیرا محدودیتهای فراگیر منجر به واکنش غیر قابل پیش‌بینی و بکارگیری ابزارهای غیرمتعارف برای تحقق اهداف و تامین مطالبات سیاسی می‌گردد.
در صورتیکه فشارهای فراروی ایران افزایش یابد، در آن صورت، محیط منطقه‌ای در وضعیت «‌آنارشی‌» قرار خواهد گرفت. در چنین شرایطی، مساله امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران همانند شرایط امنیتی منطقه، با رکود و بی‌ثباتی روبرو خواهد شد. «‌باری بوزان‌» بر این اعتقاد است که: «‌اگر چه کشورهای ضعیف جهان سوم ممکن است در خدمت منافع کوتاه مدت اقتصادی، سیاسی و نظامی قدرتهای بزرگ (شمال) باشند؛ ولی این دستاورد را باید با خطری مقایسه کرد که مناقشات جهان سوم متوجه امنیت شمال می‌کند. بی‌ثباتی مداوم در جهان سوم نه تنها یک بار وجدانی برای شمال است؛ بلکه تهدیدی برای صلح در شمال به کار می‌رود... در چارچوب منطقه‌ای هم، کشورهای ضعیف، هرگونه شکل‌گیری شرایط امنیتی را به غایت دشوار می‌سازد. و عملا شرایط ظهور بی‌ثباتی و تزلزل را تضمین می‌کند.‌»
براساس آنچه «اوزان» مورد تاکید قرار می‌دهد، می‌توان به این جمع‌بندی رسید که ادامه تحریم‌های ایالات متحده منجر به ضعف تدریجی در ساختار امنیتی، اهداف و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران می‌گردد؛ اما چنین فرایندی منجر به ایجاد ثبات منطقه‌ای، تعادل محیطی و همکاری‌های سازنده با سایر واحدهای نظام بین‌المللی نخواهد شد. و به موجب آن، تحریم‌های اقتصادی و تکنولوژیک پردامنه آمریکا فراروی ایران قرار داشته باشد، امکان هرگونه روندی که منجر به اعتماد‌سازی و تنش‌زدایی متقابل باشد؛ با دشواری‌هایی همراه خواهد بود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات