تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱۳۸۸ - ۰۷:۳۱  ، 
کد خبر : ۴۴۹۶۷

اهداف آمریکا از ترغیب اسرائیل در حمله به لبنان

استیفن زونس(1) اشاره: شواهد متعدد افشا شده در ماه های اخیر نشان می دهد که جنگ اسرائیل علیه لبنان با پشتیبانی و حمایت های گسترده دولت آمریکا انجام گرفت . با خروج نیروهای سوریه از خاک لبنان و تغییر اوضاع سیاسی دولت آمریکا تصمیم گرفت تا آرزوی دیرپای خود در مورد نابودی جنبش حزب الله را جامه عمل بپوشاند. حمایت های گسترده دولتمردان کاخ سفید از این حمله از یک سو و تدارکات گسترده نظامی ارتش اسرائیل از سوی دیگر باعث شده بود که این دو کشور به نتایج یورش خود امید زیادی داشته باشند; هرچند با مقاومت غافلگیرانه نیروهای حزب الله دولت های اسرائیل و آمریکا شکست سنگینی را متحمل شدند.

روز به روز دلایل و شواهد بیشتری آشکار می شود که نشان می دهد جنگ فاجعه آمیز تحمیل شده از سوی اسرائیل بر لبنان با پشتیبانی ایالات متحده روی داده است . دولت بوش از مدت ها پیش تصمیم گرفته بود که جنبش حزب الله را ـ که یک حرکت رادیکال سیاسی شیعی در لبنان بوده و کرسی های قابل ملاحظه ای نیز در پارلمان این کشور به دست آورده است سرنگون نماید. آمریکا درنظر داشت که با استفاده از فضای باز دموکراتیک به دست آمده در لبنان به دنبال خروج اجباری نیروهای نظامی سوری از این کشور در سال گذشته (2005 ) به اهداف خود دست یابد; اما حزب الله این اقدامات را زمینه چینی دولت واشنگتن در جهت دموکراتیزه نمودن منطقه در چارچوب طرح های بزرگ آمریکا دانست . عدم تمایل این حزب به خلع سلاح نیروهایش در چارچوب قطعنامه سازمان ملل متحد از یک سو و ناتوانی دولت کنونی لبنان در الزام آنان به خلع سلاح باعث شد که دولت بوش اسرائیل را به انجام عملیات نظامی وادار نماید.
در نشست 23 مه بین پرزیدنت جورج دبلیو بوش و نخست وزیر دولت اسرائیل ایهود اولمرت حمایت کامل ایالات متحده از حمله هرچه سریع تر ارتش اسرائیل به خاک لبنان اعلام شد . سیمورهرش در مقاله ای که در 21 آگوست در روزنامه « نیویورکر » به چاپ رسید از آرزوی دیرپای مشاوران عالی رتبه پنتاگون در مورد انجام یک حمله غافلگیرانه به حزب الله خبر داده بود. وی که خود جزو مشاوران دولت بوش محسوب می گردد اضافه کرده بود که « ما تمایل داشتیم که حزب الله را نابود کنیم اما امروز شخصی دیگر (اسرائیل ) می تواند این وظیفه را انجام دهد. »
البته دولت اسرائیل نیز خواهان انجام این کار بود. اگرچه چندین گزارش منتشر شده از سوی مطبوعات اسرائیلی وجود دارد که نشان می دهد تعدادی از مسئولان اسرائیلی به ویژه فرماندهان عالی رتبه نظامی این کشور از فشارهای بوش بر دولت اولمرت مبنی بر شروع جنگ ناخشنود بوده اند اما باید دانست که دولت اسرائیل نقشه حمله به خاک لبنان را از سال 2004 میلادی طراحی کرده بود.
همچنین در 21 جولای مقاله ای در نشریه « سانفرانسیسکو کرونیکل » منتشر شد که نشان می داد اسرائیل مقامات آمریکایی را با استفاده از اسلایدهای پاورپوینت رایانه ای در مورد ابعاد و جزئیات کامل این حمله کاملا توجیه نموده بود. دکتر جرالد اشتینبرگ استاد علوم سیاسی دانشگاه بارلان به این روزنامه گفته بود که « در میان همه جنگ های دولت اسرائیل از سال 1948 میلادی تاکنون در این جنگ ارتش این کشور بیشترین آمادگی را تدارک دیده بود. در حقیقت آماده سازی مقدمات و تجهیزات این جنگ به ماه می سال 2000 میلادی بازمی گشت که اسرائیل در آن زمان نیروهای خود را از خاک لبنان فراخوانده بود... »
علی رغم همه این مقدمه چینی ها دولت بوش و رهبران کنگره (از هردو جناح سیاسی ) تلاش نمودند که این حملات ویرانگر را که به قتل عام 800 لبنانی انجامید تنها عکس العملی به اسارت 2 سرباز اسرائیلی گروگان گرفته شده در یک پست مرزبانی این کشور توسط نیروهای حزب الله ارزیابی نمایند.
پاره ای از گزارش ها نیز حکایت از آن دارد که وزیر دفاع ایالات متحده دونالد رامسفلد خوشبینی کمتری در مورد نتایج حمله نظامی موردنظر اسرائیل به لبنان در مقایسه با معاون رئیس جمهور دیک چنی وزیر امور خارجه کاندولیزا رایس و یا پرزیدنت جورج بوش داشته است . رامسفلد از قرار معلوم معتقد بوده است که اسرائیل باید تمرکز کمتری بر بمباران های هوایی داشته و در عوض عملیات های زمینی خود را با قدرت بیشتری پی گیری نماید هرچند که این تغییر می تواند تلفات نیروهای انسانی ارتش این کشور را به گونه فزاینده ای افزایش دهد.
البته به یاد داشته باشید که چندی پیش یکی از ماموران سرشناس سازمان های اطلاعاتی آمریکا از قول رامسفلد دولت اسرائیل را « عروسک خیمه شب بازی آمریکا » خوانده بود.
معاهده صلح اخیر ممکن است تنها یک سرعت گیر کوچک در مسیر اجرای نقشه های ایالات متحده ارزیابی گردد. علاوه بر این حمله به حزب الله اولین مرحله از اقداماتی بود که دولت بوش درنظر دارد تا در راستای تغییرات اساسی در نقشه خاورمیانه محقق سازد.
به سوی ایران و یا سوریه؟
در 30 جولای روزنامه « دارالسلام پست » چاپ اسرائیل گزارش داد که پرزیدنت بوش اسرائیل را نسبت به گسترش دامنه جنگ به فراسوی خاک لبنان و حمله نظامی به سوریه ترغیب نموده است . البته مسئولان اسرائیلی این اقدام را « دیوانگی » خواندند.
در راستای حمایت از حملات اسرائیل بخش رسانه ای کاخ سفید لیستی شامل نکات کلیدی موردنظر خود را منتشر کرد که در آن به مقاله ای از سوی ماکس بوت که در روزنامه « لوس آنجلس تایمز » چاپ گردیده اشاره شده است.
ماکس بوت که یک عضو بلندپایه مرکز مطالعات امنیت ملی در شورای روابط خارجی آمریکاست در مقاله خود می نویسد : « امروز زمانی است که اسرائیل باید دستکش هایش را از دست ها خارج نماید. » این جمله عملا اسرائیل را نسبت به حمله به خاک سوریه تشویق می کند. وی می افزاید : « اسرائیل نیازمند سرنگونی دولت (بشار) اسد است . هرچند ممکن است این کار کمی سخت باشد اما با این کار اسرائیل کار کثیف موردنظر واشنگتن را انجام داده است . »
از سوی دیگر ایران نیز در برابر دید دولتمردان آمریکایی بوده است . حمله اسرائیل به خاک لبنان را باید بنا به گفته سیمور هرش پیش درآمدی بر « حمله پیش گیرانه احتمالی در جهت نابودی تاسیسات هسته ای ایران دانست . »
در گام اول دولت بوش نیازمند آن است که توانایی های بالقوه حزب الله را در جهت حمله به اسرائیل در صورت حمله احتمالی آمریکا به خاک ایران از بین ببرد چرا که در صورت یورش ارتش ایالات متحده به خاک ایران بی تردید اسرائیل با موشک های ساخت ایران توسط جنبش حزب الله آسیب های فراوانی خواهد دید.
در روزهای آغازین بهار سال جاری براساس گفته هرش کاخ سفید به برنامه ریزان بلندپایه خویش در نیروی هوایی ایالات متحده دستور داده بود که ضمن مشورت با همتایان اسرائیلی خود طرحی آماده کنند که براساس آن ضمن یک حمله گسترده به خاک ایران همزمان نیز حمله ای پیش گیرانه به نیروهای حزب الله لبنان صورت گیرد. به علاوه ژنرال دان هالوتز رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل و معمار اصلی حمله به لبنان از مدت ها پیش ضمن همکاری با رهبران آمریکا در طراحی یک برنامه اقتضایی در مورد حمله هوایی به خاک ایران مشارکت داشته است .
روشن است که هدف بزرگ تر دولت بوش در خاورمیانه تشکیل اتحادیه ای از کشورهای دیکتاتوری و عرب تبار طرفدار آمریکا به ویژه کشورهای مصر عربستان سعودی و اردن در برابر یک جبهه ستیزه جوی شیعه در حال رشد شامل حزب الله لبنان ایران و در مرحله ای محدودتر عراق پس از سرنگونی صدام می باشد. همان طور که این دولت ها به سرعت و به دنبال به اسارت گرفته شدن دو سرباز اسرائیلی توسط چریک های حزب الله مخالفت خود را با این کار که موجب حمله اسرائیل به خاک لبنان نیز شد اعلام نمودند; هرچند این مخالفت عملا باعث گردید که این چند کشور همسو با آمریکا در ردیف حامیان جنگ لبنان قرار گیرند.
آیا این جنگ منافع اسرائیل را تامین کرد
در چند سال اخیر تا آغاز حمله اسرائیل در 12 جولای به خاک لبنان تهدیدات جنبش حزب الله علیه اسرائیل روندی نزولی داشت . برای بیش از یک دهه حزب الله هیچ شهروند غیرنظامی اسرائیلی را به قتل نرسانده بود. (البته به جز یک حادثه اتفاقی در سال 2003 میلادی که در آن یک موشک ضدهواپیمای حزب الله به سوی یک هواپیمای اسرائیلی متجاوز به حریم هوایی لبنان شلیک شده بود.)
همچنین بررسی های صورت گرفته توسط مرکز پژوهش های کنگره و وزارت خارجه ایالات متحده و اتاق های فکر مستقل نشان می دهد که در 12 سال اخیر نیروی حزب الله لبنان به هیچ عملیات قابل توجهی دست نزده اند.
پیش از آغاز حمله تعداد شبه نظامیان حزب الله به حدود یک هزار نفر کاهش یافته بود (البته با آغاز حمله اسرائیل و فراخوان نیروهای احتیاط تعداد آنان به حدود 3000 نفر افزایش یافت ) و گفت وگوی ملی بین حزب الله و دولت غربگرای لبنان به نخست وزیری فواد سینیوره در خصوص خلع سلاح در جریان بود. گفته می شود که اکثریت مردم لبنان از دو جنبه خاستگاه بنیادگرایانه و همچنین پافشاری بر باقی ماندن یک گروه چریکی نظامی مستقل از دولت منتخب کشور از مخالفان حزب الله به شمار می روند. اما پس از حملات اسرائیل به زیرساخت های ملی لبنان که با حمایت ایالات متحده نیز همراه بود براساس نظرسنجی ها حمایت مردم این کشور از حزب الله به بیش از 80 % حتی در میان مسلمانان سنی وجوامع مسیحی افزایش یافته است .
حتی ریچارد آرمیتاژ که یکی از جنگ طلبان و معاون وزیر خارجه آمریکا می باشد در اولین اظهارنظر خود چنین اعلام نمود : « تنها نتیجه ای که ازاین بمباران ها به دست آمد اتحاد و همبستگی مردم در برابر اسرائیلی ها بود. »
در طول این جنگ 23 روزه علی رغم تشویق آمریکا به تداوم حملات نخست وزیر راست گرای دولت اسرائیل به دلیل اعلام نتایج نظرسنجی روزنامه « هاآرتز » که نشان می داد تنها 39 % مردم اسرائیل از حملات زمینی ارتش کشورشان حمایت می کنند از سوی مردم مورد انتقادات شدیدی قرار داشت . حتی یکی از روزنامه نگاران اسرائیلی در روزنامه « دارالسلام پست » هرگونه اقدام به حمله زمینی را « تصمیمی مصیبت بار » خوانده بود.
البته در سال های اخیر علاوه بر منتقدان سیاسی مردم اسرائیل نیز در اعتراضات و راه پیمایی های خود از نقش آمریکا در اقدامات دولتمردان شان انتقاد می نمایند. آنان معتقدند که دولت ایالات متحده آنها را در گردابی سیاسی گرفتار نموده است . به عنوان مثال در یکی از راه پیمایی های اخیر مردم اسرائیل در تل آویو این جمله بر روی یکی از پلاکاردها به چشم می خورد : « ما نمی خواهیم به خاطر کمک به ایالات متحده بمیریم . » از سوی دیگر تظاهرکنندگان در شعارهای خود اقدامات و سیاست های جورج دبلیو بوش را محکوم نمودند.
البته باید به خاطر داشت که نمایندگان کنگره آمریکا نیز به دلیل پذیرش و حمایت بی چون وچرا از سیاست های دولت بوش در مشکلات و مسایل سیاسی به وجود آمده برای مردم اسرائیل مسئولند.
چه کسی یهودی‌ستیز است؟
یکی از جوانب پنهان در مورد حمایت همه جانبه دولت ایالات متحده از قرارگرفتن اسرائیل به عنوان نماینده آمریکا در خاورمیانه تلاش این کشور در جهت زدودن کلیشه یهودی ستیزی دولت آمریکاست . در قرن گذشته نخبگان و سردمداران کشورهای اروپایی به دلیل پرهیز از تبعیض تعدادی از یهودیان را در مشاغلی نظیر مدیریت امور بانکی و جمع آوری مالیات منصوب نمودند اما با قدرت گرفتن آنان و شائبه تهدید حکام اروپایی از سوی این یهودیان اروپاییان تصمیم گرفتند تا از طرق مختلف آنان را محدود سازند. این دوره تاریخی به عنوان عصر « یهودی ستیزی » خوانده می شود.
بعدها صهیونیست ها تصمیم گرفتند تا برای شکستن این دایره بسته یک دولت یهودی جدید را بنیان گذارند که در آن دیگر مجبور نباشند به حاکمان کشورهای دیگر اتکا نمایند. بدین ترتیب همسو با این خواست و در جهت گسترش سلطه جویی جهانی دولت آمریکا دولت اسرائیل در خاورمیانه شکل گرفت . البته آغاز این فعالیت ها که با خشونت نیز همراه بود موج گسترده ای از یهودی ستیزی را در خاورمیانه و سراسر دنیا به راه انداخت . در خاک ایالات متحده بسیاری از منتقدان سیاست های دولت آمریکا ضمن سرزنش « لابی صهیونیستی » از سیاست های جنگ طلبانه دولت آمریکا و سایر متحدانش در جنگ افروزی در لبنان و سلطه خاورمیانه انتقاد نمودند.
اما نکته قابل توجه اینکه در اکثر راه پیمایی های اخیر ضدجنگ تظاهرکنندگان با تجمع در برابر کنسولگری های اسرائیل و سفارت خانه های آمریکا اعتراض خود به اقدامات دولت اسرائیل را ابراز می نمودند. اما از سوی دیگر در سال های دهه هشتاد میلادی که بحران السالوادر به اوج خود رسیده بود اکثر اعتراضات در برابر ساختمان های دولتی آمریکا و نه کنسولگری های دولت السالوادر برگزار می شد. چرا که اکثریت مردم آمریکا معتقد بودند ریشه اصلی جنگ و زد وخوردهای این کشور را باید در سیاست های جنگ افروزانه و تجهیزات و سلاح ها و مهمات ارسالی از سوی دولت ایالت متحده آمریکا به این کشور جست وجو نمود.
البته دولت اسرائیل یک جمهوری بی همه چیز و دست وپا بسته نیست.
حتی آنانی که ویلیام هرش را عامل کلیدی دولت بوش در تشویق اسرائیل در حمله به خاک لبنان می دانند معتقدند که حزاب راست گرای حاکم اسرائیل دلایل و سیاست های خاص خود را ـ که از راهبردهای واشنگتن کاملا مستقل است ـ در خصوص برخوردها و جنگ در خاورمیانه دارند.
اما با همه این شواهد و وابستگی فوق العاده سیاسی و اقتصادی و نظامی دولت اسرائیل به ایالات متحده جنگ اخیر لبنان هرگز نمی توانست بدون چراغ سبز واشنگتن روی دهد. به عنوان مثال پرزیدنت جیمی کارتر توانست در جریان اشغال نظامی خاک لبنان در سال 1978 میلادی در همان روزهای اول ارتش اسرائیل را از این کار باز دارد و آنها را وادار به خروج از کرانه غربی رود لیتانی و استقرار در حاشیه نوار باریکی در شمال مرزهای اسرائیل نماید. اما در مقابل دولت جورج بوش همراه با اکثریت راست گرای نمایندگان کنگره معتقد بودند که دولت اسرائیل با پی گیری « نقشه کثیف » دولت آمریکا در منطقه خاورمیانه در دوره ای نامحدود ـ صرف نظر از تاثیرات منفی این اقدامات بر مشروعیت سیاسی و پایه های امنیتی اسرائیل ـ عملا در جهت تامین ایالات متحده گام خواهد نهاد.
تأثیرات سیاست‌های داخلی
با توجه به عدم موفقیت ارتش اسرائیل در جنگ اخیر برنامه ریزان راهبردهای سیاسی و نظامی ایالات متحده در مورد موفقیت های احتمالی طرح حمله هوایی به ایران با تردیدهای زیادی رو به رو شده اند. به هرحال نمی توان احتمال عدم درس گیری دولت بوش از وقایع تاریخی گذشته را نیز نادیده گرفت . یکی از مدیران سابق بخش اطلاعات آمریکا به هرش چنین گفته بود : « هیچ راهی وجود ندارد که رامسفلد و چنی بتوانند در مورد این مساله تصمیمی درست اتخاذ نمایند. با فروکش کردن گرد وخاک حوادث آنها اعلام می کنند که موفق شده اند و همچنان بر برنامه حمله به خاک ایران پافشاری خواهند نمود. »
بدین ترتیب در 14 آگوست پرزیدنت بوش اعلام کرد که اسرائیل در جنگ علیه حزب الله به پیروزی دست یافته است .
حمایت نمایندگان دموکرات کنگره از سیاست های دولت بوش و جنگ اسرائیل علیه لبنان نشانگر آن است که باردیگر ایالات متحده تاریخ و عقل سلیم را نادیده خواهد گرفت . هر دو مجلس سنا و پارلمان با جانبداری از سیاست های دولت بوش معتقدند که حملات نظامی ارتش اسرائیل بر قوانین بین المللی و منشور سازمان ملل انطباق داشته است . با این منطق نابودی وحشیانه زیرساخت های شهری غیرنظامی یک کشور کوچک دموکرات به دلیل یک حادثه کوچک مرزی توسط یک گروه شبه نظامی 3000 نفره می تواند یک اقدام قانونی در جهت دفاع از خود به شمار رود لذا بی تردید حمله ایالات متحده به خاک ایران نیز ـ کشوری بزرگ تر و با نیروهای نظامی بیشتر و قابل توجه تر ـ می تواند همچون حمله اسرائیل به عنوان یک اقدام قانونی در دفاع از خود به شمار رود.
شگفت اینکه کمیته های اقدامات سیاسی ای که از سوی چنین گروه های « اقدام صلح » و « اقدام Moveon.org لیبرالی حمایت می شوند نظیر برای تغییر » همچنان به طرفداری خویش از انتخاب و یا حتی انتخاب مجدد این نامزدهای انتخابات کنگره که جانبداری خویش را از جنگ آمریکایی ارتش اسرائیل علیه لبنان با وجود نقض همه قوانین بین المللی اعلام نموده اند ادامه می دهند. به علاوه آنان جنگ اخیر را آزمونی برای جنگ ایالات متحده علیه ایران و در جهت تامین منافع قانونی اسرائیل ارزیابی می نمایند.
از سوی دیگر متاسفانه حتی کسانی که همزمان با وقایع اخیر با جنگ آمریکایی دولت اسرائیل در لبنان مخالفت نموده اند در مورد حفظ منافع اسرائیل تردیدی ندارند.
و به عنوان نتیجه باید اذعان نمود که علی رغم افزایش فوق العاده دامنه اعتراضات از سوی کسانی که استفاده مضحک از اسرائیل را توسط واشنگتن در هر زمینه ای امر ناپسند می دانند بخت اندکی وجود دارد که این سیاست غیراخلاقی و خطرناک ازبین برود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات