مهدی سنائی رئیس موسسه مطالعاتی ایراس
از زمانی که در دهه پایانی هزاره دوم میلادی پایههای ابرقدرت پیشین یعنی اتحاد جماهیر شوروی فرو ریخت؛ با وجود گذشت نزدیک به دو دهه از این واقعه هیچگاه قاعدهای به جای موازنه قوا (دو قطبی مبتنی بر موازنه ترس) برای تعریف معادلات جاری سیاست بینالملل شکل نگرفت. تلاش یکجانبه آمریکا برای گسترش نفوذ و هژمونیاش در جهان، قدرت یافتن کشورهای چین و هند و اعتماد به نفس جهان اسلام، تلاش اتحادیه اروپا برای کاهش وابستگیاش به آمریکا و تشکیل یک قدرت سیاسی متحد و نهایتاً تلاش کشورهای مختلف برای ارتقای جایگاهشان در نظام بینالملل، روندهای موجود در روابط بینالملل طی این دو دهه را شکل دادهاند. آمریکاییان سرمست از به زیر کشیدن ابرقدرت شرق بر کوس نظم نوین نواختند و در طبل تکقطبی کوبیدند. این نظم در ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نیز توسط دانشمندانی چون برژینسکی، مکلوهان، فوکویاما و هانتینگتون اندیشهپردازی گردید.
امروزه اما به کارگیری این تئوریها در قالب سیاست نومحافظهکارانه در ایالاتمتحده آمریکا شرایطی را در جهان پدید آورده که آرامش ناشی از جنگ سرد را به یک آرزو تبدیل کرده است. با این حال، طرحها و سیاستهایی که آمریکا در جهان دنبال مینماید نشان میدهد که این ابرقدرت با اتکا به تفوق بیبدیل اقتصادی و نظامیاش همچنان به صورت یکجانبه در حال گسترش هژمونیاش در جهان است.
یکی از آخرین اقدامات آمریکا در این زمینه طرح ایجاد سامانه دفاع موشکی در جمهوریهای چک و لهستان است که نارضایتی نسبی اروپای غربی و واکنش تند روسیه را به دنبال داشت؛ چنانکه روسیه یک موشک بالستیک چند کلاهکی را آزمایش کرد و حتی تهدید نمود که موشکهای بالستیکش را دوباره به سوی اروپا نشانه خواهد گرفت. رهبران روسیه از یک سو به مقابله در این زمینه پرداختهاند و از سوی دیگر پیشنهادهایی برای مشارکت در این زمینه ارائه نمودهاند. برای فهم دقیقتر این طرح و واکنش روسیه میتوان به نکاتی اشاره کرد:
1ـ ایجاد سامانه دفاع موشکی از سوی آمریکا در چک و لهستان در چارچوب کلی سیاست امنیتی و نظامی آمریکا در جهان قابل فهم است. این کشور همچنان به دنبال گسترش مرزهای دفاعی خویش است و براساس دکترین موجود دفاع تهاجمی مرزهای فراآتلانتیکی تعریف میشود.
ایجاد سامانه دفاع موشکی از یک سو مقابله با تهدید ناشی از روسیه، چین، خاورمیانه و خاوردور را دنبال مینماید و از سوی دیگر نشان از برتری یافتن اروپای مرکزی در سیاست خارجی آمریکا دارد. با وجود تعارفات موجود میان رهبران دو کشور روسیه و آمریکا تردیدی نیست که یکی از اهداف اصلی آمریکا از ایجاد سامانه دفاع موشکی در چک و لهستان مقابله با روسیه و کاهش بیشتر نفوذ این کشور در اروپای شرقی و آسیای مرکزی و قفقاز است.
2ـ عکسالعمل روسیه به این طرح را نیز با توجه به وضعیت کنونی روسیه و قواعد حاکم بر سیاست این کشور میتوان تحلیل نمود. از نگاه نگارنده سیاست خارجی روسیه عصر پوتین در قبال آمریکا را میتوان «دکترین مشارکت و مقاومت» نامید. روسیه در این دوره در چارچوب یک سیاست خارجی غیرایدئولوژیک و کاملاً عملگرا که حاضر نیست بدون در نظر گرفتن فایدهای هزینهای بنماید با پذیرش ساختارهای موجود نظام بینالملل به دنبال کسب جایگاه مناسب خویش در این عرصه است و به همین دلیل میدان بازی بزرگی را برای مشارکت و همکاری با آمریکا و اروپا پیش روی خود میبیند. در عین حال به صورت متواتر و مکرر به مقابله و مقاومت در برابر هژمونی و تکروی آمریکا برمیخیزد.
3ـ پیشنهاد نهایی پوتین رئیسجمهور روسیه به رئیسجمهور آمریکا در زمینه بهرهبرداری مشترک از پایگاه راداری «قبله» در آذربایجان میتواند اهداف متفاوتی را دنبال نماید. پایگاه قبله که در سال 1360 به بهرهبرداری رسید اگر چه همچنان که رئیسجمهور روسیه اشاره کرده است نیاز به نوسازی دارد اما از توانایی قابل توجهی برای کسب اطلاعات از ایران، ترکیه، کشورهای عربی و خاورمیانه و حتی شرق دور برخوردار است. به نظر میرسد ارائه این پیشنهاد بیش از مشارکت در این زمینه، هدف به نمایش گذاشتن اهداف آمریکا از ایجاد سپر موشکی را دنبال مینماید و با این پیشفرض ارائه گردیده است که آمریکا حاضر به کنار گذاشتن طرح موجود و انتخاب این جایگزین نیست.
4ـ نامطلوبترین برآیند شرایط موجود این است که روسیه در ضمن مذاکرات و احتمالاً در قبال امتیازاتی به صورت دو فاکتو ایجاد سامانه دفاع موشکی را بپذیرد و در پی آن همکاری میان آمریکا و روسیه برای بهرهبرداری از پایگاه قبله شکل گیرد. در این صورت منافع مشترک و درازمدت منطقهای به مقدار زیادی تحتالشعاع تعاملات بازیگران بزرگ قرار میگیرد. طبیعتاً ارائه این پیشنهاد از سوی روسیه ابهاماتی را در ذهن کشورهای منطقه و همسایگان جنوبی ایجاد مینماید و احساس ناخوشایندی در فضای همکاری فیمابین فراهم میکند. در عین حال توجه هر کشور به جایگاه آن در سیاست خارجی کشور مقابل میتواند به فهم عمیقتر و تحلیل شرایط موجود کمک نماید. در مورد روسیه نیز میباشد هم به جایگاه پررنگی که آمریکا، اروپا و خارج نزدیک در سیاست خارجی این کشور اشغال مینماید و هم به طیفهای رنگارنگ و گروهبندیهایی که سیاست خارجی این کشور را شکل میدهند توجه نمود.