تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱۳۸۷ - ۱۳:۱۳  ، 
کد خبر : ۵۱۶۹۲
آیا کمبود فرمانده‌ای بزرگ احساس خواهد شد؟

تاثیر شهادت عماد مغنیه بر تحولات آتی منطقه

مقدمه‌: شهادت مظلومانه عماد مغنیه یکی از کادرهای قدیمی و موثر حزب‌الله لبنان در محله "کفر سوسه" دمشق یک نقطه عطف در مواجهه عملیاتی رژیم صهیونیستی و حزب‌الله لبنان به حساب می‌آید. از این رو باید در انتظار اتفاقات تازه‌ای در عرصه تحولات لبنان و فلسطین اشغالی بود. رژیم صهیونیستی 8 ماه پس از شکست از حزب‌الله لبنان در جنگ 33 روزه که سیدحسن نصرالله از آن به "نبرد تموز" یاد کرده و غربی‌ها آن را "نبرد ژوئیه" نامیده‌اند، عملیات امنیتی – نظامی را در فرامرزها آغاز کرد تا به مخاطبان داخلی و منطقه‌ای بیاورند که اسرائیل از مشکلات داخلی ناشی از شکست در جنگ دوم لبنان بیرون آمده است.

این رژیم غاصب در اردیبهشت ماه سال جاری با حمله هوایی به تل‌ ابیض‌، نقطه‌ای در شمال سوریه و در مجاورت مرکز ترکیه و بمباران تاسیسات کوچک نفتی سوریه در این نقطه و سپس نفوذ هوایی به نقاط میانی کشور سوریه ـ استان‌ ویران ـ اولین عملیات برون مرزی خود را بدون آنکه با مواجهه جدی سوریه رو به‌رو گردد، انجام داد. تحلیلگران منطقه‌ای اقدام نظامی رژیم‌ صهیونیستی در تل ابیض را فاقد قصد جدی برای درگیر شدن با دولت دمشق و صرفا دارای ماهیتی هشدار‌گونه ارزیابی کردند. سوریه اگرچه اعلام کرد که حق خود را برای اقدام مشابه محفوظ می‌داند ولی تنها به آرایش نظامی در دامنه‌ شرقی منطقه استراتژیک و اشغالی جولان بسنده کرد و البته بازپس‌گیری جولان را در عرصه رسانه‌ای و دیپلماتیک فعال نمود و در پیگیری همین سیاست به کنفرانس آمریکایی «آناپولیس» رفت.

رژیم صهیونیستی حدود 9 ماه بعد با نفوذ به منطقه امنیتی «کفر سوسه» در میانه شهر دمشق، عماد مغنیه را از طریق تله انفجاری و اقدام از راه دور به شهادت رساند تا از این طریق از یک سو التیامی بر جراحت اعتمادسوز شهروندان نسبت به دولت، نظامیان و نیروهای امنیتی تل‌آویو بگذارد و از سوی دیگر سوریه را از همکاری با حزب‌الله و حماس باز دارد. از منظر رژیم‌ صهیونیستی، سوریه مهم‌ترین عامل بقا و فعالیت معارضین در لبنان و فلسطین است و راه توقف فعالیت این نیروها آن است که هزینه‌های سنگینی به دمشق تحمیل گردد.

شهادت حاج‌رضوان ـ عماد مغنیه ـ در خاک ‌سوریه، درست در سالگرد شهادت دبیر‌کل سابق حزب‌الله ـ حجت‌الاسلام سید‌عباس موسوی ـ  صورت گرفت. البته این به آن معنا نیست که اسرائیلی‌ها زمان ترور مغنیه را با سالگرد ترور موسوی تنظیم کرده‌اند. واقعیت این است که اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها 25 سال است که دستگیری یا ترور سیدرضوان را در دستور‌ کار قرار داده‌اند و مسلما در هر زمانی که امکان عملی‌شدن ترور او فراهم می‌شد بدون درنگ به آن اقدام می‌کردند. اما همزمانی ترور حاج ر‌ضوان با سالگرد ترور سید‌عباس موسوی موفقیت رژیم‌ صهیونیستی در رسیدن به هدف را زیر سوال می‌برد چرا که شهادت سیدعباس موسوی به هیچ‌وجه به تضعیف حزب‌الله لبنان و کاهش عملیات ضد‌اسرائیل آن منجر نگردید.

شهادت عماد‌ مغنیه موقعیت امنیتی رژیم‌ صهیونیستی را تضعیف می‌کند چرا که از لحظه ترور «فرزند صور» به دست نیروهای اسرائیلی هرگونه اقدام نظامی حزب‌الله، علیه رژیم صهیونیستی را چه در محدوده لبنان و منطقه شبعا که هنوز در اشغال اسرائیل است ـ و چه در محدوده فلسطین و نیز در فرامرزها کاملا موجه کرده و افکار‌ عمومی را با آن هماهنگ می‌نماید ـ بر همین اساس رژیم صهیونیستی باید از این پس هر روز در انتظار یک حادثه امنیتی علیه خود بنشیند. شهادت عماد مغنیه موقعیت امنیتی و اجتماعی حزب‌الله در لبنان را ارتقاء می‌بخشد. بسیاری از تحلیلگران منطقه‌ای، ترور عماد‌ مغنیه را محصول همکاری اطلاعاتی یک جریان لبنانی و یک نهاد اطلاعاتی عربی با سازمان اطلاعاتی اسرائیل دانسته و بدون این همکاری وقوع این حادثه را عملی نمی‌دانند. در واقع اینک حزب‌الله لبنان می‌تواند روند همکاری اطلاعاتی میان مثلث‌ لبنانی، عربی و اسرائیلی را افشا کند و فشار خود را برای از هم پاشیدن این ائتلاف شدت ببخشد. شهادت عماد مغنیه موفقیت اجتماعی حزب‌الله لبنان را در داخل تحکیم می‌کند. امروز لبنانی‌ها در برابر فشاری که غرب برای تضعیف مقاومت انگشت اشاره را به سمت سوریه در جریان پرونده ترور رفیق حریری ـ نخست‌وزیر فقید لبنان ـ می‌برد، سوال می‌کنند اگر کاسه‌ای زیر نیم کاسه نیست چرا غرب در برابر ترور حاج‌رضوان واکنش نشان نمی‌دهد و حتی وقیحانه با دست‌های خونین اسرائیل همراهی می‌کند. نکته مهم دیگری که در ماجرای ترور چهره دلاور حزب‌الله وجود دارد، امتناع مقاومت از کشید‌ه شدن به درگیری‌های داخلی است. حزب‌الله لبنان در طول 18 ماه پس از پیروزی بزرگ خود علیه رژیم صهیونیستی می‌توانست علیه دست‌هایی که در جنگ با اسرائیلی‌ها هماهنگ بودند اقامه دعوا کند و حتی با توجه به اقتدار نظامی خود به تعقیب آنان بپردازند ولی این کار را نکرد ‌و به جای آن از استقرار «دولت وحدت ‌ملی» سخن گفت و برای رسیدن به دولت فراگیر صرفا به روش‌های‌ مدنی روی آورد و حتی در این راه شهدایی را تقدیم کرد. شهادت احمد محمود در چهلمین روز اعتصاب خیابانی، شهادت دو عضو حزب‌الله در بعلبک، شهادت حدود 10 تن از شیعیان در جریان تظاهراتی که حدود سه هفته پیش مردم ضاحیه ـ منطقه شیعه‌نشین بیروت- علیه قطع متوالی برق و ناکارآمدی دولت در تامین‌ برق برپا کرده بودند نمونه‌هایی از قربانیانی بود که مقاومت لبنان برای استقرار ثبات و آرامش در لبنان واکنشی از خود نشان نداد. این در حالی است که نیروهای سمیر جعجع – موسوم به قواه اللبنانیه - که بقایای فالانژهای درگیر در جنگ‌های 15‌ساله داخلی لبنان ـ 1355‌تا 1370 ـ است و نیروهای ولید جنبلاط و شبه‌نظامیان جریان المستقبل تلاش فراوانی کردند تا حزب‌الله و سایر نیروهای مقاومت را به جنگ‌ داخلی بکشانند.

نهرالبارد

بعضی از تحلیلگران سیاسی معتقدند؛ جریان اردوگاه نهرالبارد که حدود 4 ‌ماه به درازا کشید با هدف درگیر‌کردن حزب‌الله به راه افتاد. نیروهای مرتبط با آمریکا گمان می‌کردند با تحریک سنی‌های نهرالبارد و انتساب همه 25‌ هزار فلسطینی مستقر در این اردوگاه به القاعده، حزب‌الله را وادار به مواجهه می‌نمایند و آنگاه اردوگاه‌های فلسطینی برج البراجنه و سه اردوگاه دیگر را به مواجهه با حزب‌الله می‌کشاند و از این طریق جنگ شیعه و سنی راه می‌افتد. حزب‌الله در این ماجرا همت خود را مصروف حل بحران اردوگاه فلسطینی‌ها و کاهش تلفات ارتش لبنان و نیروهای فلسطینی کرد و سبب ارتقاء موقعیت مقاومت در میان ارتش لبنان و فلسطینی‌ها گردید. حزب‌الله لبنان با شهادت عماد‌مغنیه، اگرچه یک نیروی موثر و کارکشته را از دست داده است ولی عواطف ملت‌های منطقه را که تحت تبلیغات مداوم قرار گرفته و نسبت به اهداف حزب‌الله در اصرار خود به حفظ سلاح دچار اندکی تردید شده بودند، به سمت خود جلب کرد در واقع این ترور اثبات کرد که اسلحه حزب‌الله نه تنها یک تهدید امنیتی علیه جبهه لبنانی ـ عربی نیست بلکه نیاز مبرم لبنان برای حفظ ثبات است.

بلافاصله پس از شهادت عماد مغنیه رسانه‌های آمریکایی و بعضی از کشورهای اروپایی به همراه پاره‌ای از دولتمردان این کشورها به طور هماهنگ ادعانامه مفصلی علیه او منتشر کردند. این ادعاها شامل دست داشتن سیدرضوان در انفجار مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت در سال ‌1363، انفجار مقر نظامی فرانسوی‌ها در شهر جنوبی صور، ربوده شدن ویلیام باکلی سفیر اسبق آمریکا در لبنان و انفجار هواپیمای آمریکایی بر فراز آمریکا می‌شود و واقعیت این است که این محافل خبری و سیاسی هیچ سندی برای ادعای خود ارائه نکرده و هیچ شکوائیه رسمی به هیچ دادگاه محلی یا بین‌المللی علیه مغنیه ارائه نگردیده است.

اهداف اصلی ترور سیدرضوان

در مورد اهداف ترور عماد مغنیه گمانه‌زنی‌های زیادی می‌توان ارائه کرد ولی بهتر است به ذکر اصلی‌ترین و محتمل‌ترین دلایل اکتفا کنیم.

1- اعاده اعتبار دستگاه امنیتی رژیم ‌صهیونیستی: در پی جنگ 33 روزه و حتی قبل از آن در حد فاصل اشغال لبنان در سال 1361 تا سال 1379‌ـ زمان خروج رژیم‌ صهیونیستی از جنوب لبنان ـ ناکامی دستگاه‌های امنیتی رژیم صهیونیستی در مضمحل‌کردن مقاومت به دغدغه مهم دولتمردان، ارتش و شهروندان صهیونیست تبدیل شده بود. این وضعیت به خصوص در جریان جنگ 33 روزه تشدید شد چرا که از یک سو دستگاه امنیتی رژیم‌ صهیونیستی نتوانست هیچ کدام از رهبران مقاومت را از میان بردارد یا بر جریان روز‌افزون شلیک موشک‌های حزب‌الله اثر بگذارد و از سوی دیگر حزب‌الله لبنان توانسته بود در مراکز حساس رژیم ‌صهیونیستی رخنه اطلاعاتی ایجاد کند. حمله موشکی حزب‌الله به قلب قطار شهری تل‌آویو –دومین شهر صنعتی و سومین شهر توریستی اسرائیل و نیز حمله موشکی حزب‌الله به پادگان نظامی صفه واقع در استان جلیل ‌شمالی که مهم‌ترین پادگان نیرو هوایی رژیم صهیونیستی است نمونه‌های بارزی از این رخنه اطلاعاتی ـ امنیتی بود. در واقع در پایان جنگ 33 روزه هیچ حیثیتی برای دستگاههای عریض و طویل و هزینه‌بر اطلاعاتی رژیم تل‌آویو باقی نمانده بود و شهروندان صهیونیست احساس بی‌پناهی شدید می‌کردند. ترور سیدرضوان و سپس تبلیغ روی این نکته که او فرمانده اصلی جنگ 33 روزه بود، تلاشی است تا دستگاه اطلاعاتی اسرائیل توانایی عملیاتی خود را به رخ بکشد. اما آیا این شهروندان یک اقدام کور فرامرزی را به مثابه توانایی عملیاتی ‌ـ اطلاعات اسرائیل رژیم‌ اشغالگر می‌دانند؟ و آیا به ‌زودی با یک رویداد ‌جدید ضد‌اسرائیلی از سوی حزب‌الله این دستاورد بر باد نمی‌رود.

2- تضعیف موقعیت حزب‌الله لبنان: رژیم صهیونیستی براساس طینت خود که فشار نظامی را موجب کوتاه آمدن می‌داند گمان می‌کند عملیات ترور در پایتخت سوریه از یک سو دولت دمشق را از همکاری با حزب‌الله و حماس باز می‌دارد و شهروندان سوریه را علیه دولت بشار اسد برای محدود کردن فعالیت‌های نیروهای مقاومت در سوریه وارد عمل می‌کند و از سوی دیگر حزب‌الله لبنان را که به آرامی از محدودیت‌های امنیتی پس از پایان جنگ 33 روزه خارج شده است را بار دیگر در لاک امنیتی فرو برده و نیروهای عمل‌کننده آن را زمین‌گیر می‌کند. از سوی دیگر رژیم‌ صهیونیستی می‌داند که حزب‌الله برای انجام عملیات نظامی به دام اسرائیل نمی‌افتد و در پی هر حادثه‌ای وارد جنگ نمی‌شود. از این رو ترور یکی از چهره‌های مهم حزب‌الله در ترسیمی که ‌اسرائیل‌ها از نحوه عمل حزب‌الله دارند، به جنگ منجر نمی‌شود و در عین حال می‌تواند به پرستیژ حزب‌الله و چهره برتر نظامی، اطلاعاتی او خدشه وارد کند. از منظر دستگاه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی شهادت سیدرضوان یا چهره‌ای در اندازه او به نیروهای مرتبط با اسرائیل و آمریکا در لبنان روحیه می‌دهد و آنان را از رعب موجود ناشی از اقتدار نظامی، اطلاعاتی و مردمی ـ خارج می‌کند و در نهایت مشکلات جدیدی را برای حزب‌الله پدید می‌آورد.

اما حضور میلیونی مردم در مراسم تشییع پیکر پاک عماد‌ مغنیه و سخنان بسیار مهم سیدحسن نصرالله برای ارزیابی درستی یا نادرستی هدف‌گذاری اسرائیلی‌ها کفایت می‌کند. سیدحسن نصرالله با حضور در جمع تشییع‌کنندگان اثبات کرد که حزب‌الله در لاک امنیتی فرو نمی‌رود. سخنان سید نشان داد که حتی خود را برای ضربه‌زدن به رژیم‌ صهیونیستی در فراسوی مرزها آماده می‌کند. شهروندان لبنانی در تشییع پیکر سیدرضوان نشان دادند که با این ترورها از اقتدار مادی و معنوی حزب‌الله کاسته نمی‌شود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات