مازیار سمیعی
سرانجام پس از آنکه «اصلاحات مرد»، عمر دولت اصلاحطلبان نیز به پایان رسید. اصلاحطلبانی که با در اختیار داشتن قوای مجریه و مقننه در مقابل انتقاد به کاستیها و اشتباهاتشان استدلال میکردند: «اصلاحطلبان توانستهاند گفتمان سیاسی غالب را تغییر دهند.» فارغ از آن که دولت و پارلمان تا چه اندازه وظیفه دارند گفتمان عمومی را تغییر دهند و تا به حال کدام حزب سیاسی قابل اعتنا این مهم را به عنوان برنامه خود اعلام کردهاست، سنجش این ادعای اصلاحطلبان خالی از فایده نیست.
وقتی که محمد خاتمی در مجمع عمومی سازمان ملل از «گفتوگوی تمدنها» سخن گفت، اصلاحطلبان آن را رقیب نظریه «برخورد تمدنها» عنوان کرده و از خود نپرسیدند چگونه یک تجویز اخلاقی را با یک تبیین و توصیف علمی قیاس میکنند. توجه نمیکردند مگر پیش از طرح «گفتوگوی تمدنها» تمدنهای مختلف با یکدیگر تبادل فرهنگی نمیکردند؟ آیا استادان و پژوهشگران به دانشگاههای کشور دیگر نرفته و تحقیق نمیکردند؟ آیا آرای اندیشمندان به زبانهای گوناگون ترجمه نمیشد؟ آیا آثار هنرمندان در جایجای جهان مورد توجه نبود؟ و اگر این همه «گفتوگوی تمدنها» نبود پس آن چه بود؟
اصطلاح «جامعه مدنی» را نیز در این سالیان بسیار شنیدیم از اصلاحطلبان، مفهومی که گاه رسیدن به آن هدف اصلاحات بیان میشد و اصلاحطلبان فروتنانه معتقد بوده و هستند گرچه «مبتکر جامعه مدنی تنها شخص خاتمی نبود.»1 اما «جامعه مدنی برای همیشه به نام خاتمی ثبت میشود.»2
توصیف اصلاحطلبان از جامعه مدنی نمونه تشدید شده به کارگیری نادرست واژهها و مغشوش کردن معنای از سوی آنها بود. اینان که در نخستین دهه پس از انقلاب اسلامی واژگان ویژه خود را داشته و به مدد آن سخن میگفتند به ناکارآمدی و روزآمد نبودن ادبیات خود پی برده و به اصلاح آن برآمده و از این رو واژهها و مفاهیم نوینی را به زبان خود وارد کردند اما گاه کلمات نو بر همان معانی کهن ایشان دلالت میکرد چرا که اصلاحطلبان از مفاهیم گذشته دل نکنده و به نقد اعمال گذشته خویش نپرداخته بودند.
اینان در حالی که همچنان دیدگاهی عمیقا سنتی به امر سیاست داشته و به عنوان مثال معتقد بودند: «حکومت در رابطهاش با شهروندان در نقش پدر با فرزندان است»3 و یا این که «حکومت وسیلهای است در خدمت ایمان دینی»4 از مفاهیم و کلیدواژههای مدرن برای بیان خود ا ستفاده کرده و چون این امر در آغاز اقبال عمومی را به دنبال داشت در این راه افراط کردند، خود را روشنفکر نامیدند بیمیراثی از دست روشنفکری غرب یا ایران. پسوند دینی را نیز به آن افزودند تا از سویی دوستان سابق را کمتر بیازارند و از سوی دیگر از پاسخگویی به مسائل اساسی روشنفکران بپرهیزند. خود را خواهان مدنی از مردمسالاری معرفی کردند. بیآنکه مشخص کنند این گونه حکومت چه تفاوتی با مدلهای دیگر دارد.
شاید یکی از دلایل عمده اغتشاشزایی معنایی اصلاحطلبان این بود که متفکران و اندیشمندان ایشان علوم انسانی و سیاست را پیش از آکادمی در کارگاهی تجربی آموخته بودند. همچنین اینان به جای انتشار کتاب به مقالهنویسی در روزنامه میپرداختند؛ آن هم روزنامههایی که در پی ایفای نقش حزب و تاثیر پررنگ و مستقیم بر سیاست بودند. به این سبب اصلاحطلبان فرصت و توانایی عمیق شدن در معانی را نداشته و حساسیت لازم را نسبت به واژههای مورد استفاده و مفاهیم مطروحه بروز نمیدادند. «راست»، «چپ»، «آزادی»، «عدالت»، «لیبرالیسم»، «سوسیالیسم»، «طبقه»، «جنبش»، «پست مدرنیسم» و... در نوشتههایشان استفاده میکردند بیتوجه به آنکه این واژهها حامل چه بار معناییای هستند.
به این نمونه توجه کنید که نویسنده برای مشکل توسعه نیافتگی ایران نسخه «اعلام موجودیت روشنفکران اجرایی» را میپیچد و پس از توضیح گروه مورد نظرش مینویسد: «ممکن است گفته شود این گونه افراد ماهیتاً روشنفکر نام نمیگیرند، اما مهم نیست که آنان چه نام بگیرند.»5 و البته مشخص نمیکند که اگر «روشنفکر» عنوانی برازنده گروه مورد اشارهاش نیست چرا از واژه دیگری استفاده نمیکند و این « عدم اهمیت نام» چگونه اثبات شده است.
این اغتشاش نظری البته شکستهای عملی به دنبال داشت. آمیختگی «نافرمانی مدنی» با دیگر علایق اصلاح طلبان این نتیجه را برایشان رقم زد که به هر فرمانی گردن نهادند و گرچه از «آرامش فعال» سخن میگفتند اندک اندک منفعل شده و تنها به واکنش نشان دادن به اعمال رقیب پرداختند. تغییر گفتمان عمومی (آنچه که اصلاح طلبان ثمره هشت شال حکومت خود میدانند). را می توان به تنزل و مغشوش شدن گفتمان تعبیر کرد.
گرچه تمام کاندیداهای ریاست جمهوری، جز فرد پیروز، وعدههای دموکراتیک را در میان تبلیغاتشان گنجانده بودند اما این شگرد تبلیغاتی به معانی دموکراتیک شدن گفتمان عمومی و حتی دموکراتیک شدن گفتمان سیاستمداران نبود. همچنین دموکرات نامیدن سایر نامزدها به صرف استفاده از کلید واژههای خاص بیتوجه به آنکه این امر معطوف به چه هدفی است و اینکه این کلمات چقدر درگفتار ایشان واجد معنی است و اصولا بر کدامین معانی دلالت میکند، ساده کردن بیش از حد مساله و راه به خطا بردن است. تدفیق و تصحیح آنچه اصلاح طلبان در این سالیان گفتهاند توسط ایشان و دیگر جریانات فکری خالی از فایده نخواهد بود.