* اجازه بفرمائید گفتگو را با بررسی اهمیت و ویژگیهای منحصر به فرد دریای خزر آغاز میکنیم.
** بله، دریای خزر به عنوان یک دریای نیمه بسته، ویژگیهایی دارد که آن را در دنیا منحصر به فرد میکند. از این نظر دریای نیمهبسته است که از طریق کانال «اورگادون» به دریای سیاه متصل است و این کانال در اختیار دولت روسیه است. دو رودخانه «دون» و «ولگا» که کانالی بین این دو رودخانه است موجب میشود کشتیهایی با ظرفیت مشخص بتوانند از دریای خزر وارد دریای سیاه و یا از دریای سیاه وارد دریای خزر بشوند.
خزر بزرگترین دریاچه جهان است و به لحاظ غلظت و ترکیب آب و املاحی هم که دارد در دنیا منحصر به فرد است. یعنی یک دریاچۀ نیمه شیرین است. آب دریای خزر به شوری دریاهای آزاد نیست. در یک چنین غلظت و ترکیبی است که شما مجال رشد ماهیهای غضروفی از جمله خاویار را دارید و این دریا از عمق کم از سمت شمال شروع میشود و عمق زیاد آن در سمت جنوب است که به سمت ایران است. عمیقترین جای دریای خزر به 1000 متر میرسد که به مراتب عمیقتر از خلیج فارس است. این دریا دارای ذخایر نفت و گاز هم است. اینکه در سالهای پیش خیلی قبل از اینکه کشورهای نفتخیز خلیج فارس معلوم شود که نفت دارند و نفت آنها هم مورد بهرهبرداری قرار بگیرد «باکو» به عنوان بندری در کنار دریای خزر محل استخراج نفت بود و از همان زمان «باکو» که بندر کوچکی بود، توسعه پیدا کرد و عدهای از ایرانیان و تجار ایرانی رفتند و در آنجا سرمایهگذاری کردند. برای همین پیدایش نفت در کنار دریای خزر بود. بنابراین، صفت داشتن منابع انرژی در دریای خزر از دههای قبل شناخته شده بود.
تا قبل از فروپاشی شوروی موضوع استفاده از منابع دریای خزر خیلی مورد توجه نبود ولی بعد از فروپاشی شوروی این موضوع مورد توجه کشورهای همسایه قرار گرفت و هر کشوری سعی کرد که یک حفاظت و حراستی از محدودۀ منابع آبی و زیرزمینی خودش انجام بدهد و یکی از موارد مورد بحث که سالهاست به درازا کشیده یعنی حدود 16 ـ17 سال از شروع بحث آن از زمان فروپاشی شوروی تاکنون میگذرد همین موضوع نفت است که موجب شده هنوز تکلیف تقسیم دریای خزر نهایی نشود.
* بحث امروز درباره دریای خزر است اما قبل از آنکه به مسایل خاص سیاسی، نظامی و نفت و گاز دریای خزر بپردازیم، سوال ما درباره نام این دریاست که چرا مسئولان سیاسی کشور در سالهای اخیر رضایت دادهاند نام «خزر» در همه اسناد و مکاتبات و حتی کتب درسی مدارس و دانشگاههای ما استفاده شود؛ عنوانی که از یک قوم نابود شده هزاران سال پیش که اکنون هیچ اثری از آن هم نیست انتخاب شده اما کشورهای خارجی نامهای اصیلتری چون دریای کاسپین، دریای قزوین، بحر قزوین و دریای مازندران را استفاده میکنند. آیا این یک نقص محسوب نمیشود که ما خود از هویت جغرافیایی دریای مازندران فاصله گرفته و اسامی مجعول را برای آن انتخاب کردهایم؟
** حتماً باید در ارتباط با این موضوع کار شود. یعنی ببینید عربها به این دریا میگویند «دریای قزوین» و روس و اروپاییها نیز میگویند «کاسپین» و فقط ما و آذربایجانیها میگوئیم «خزر». البته ما فقط خزر نمیگوئیم دریای مازندران هم میگوئیم که به نظر میرسد که حالا همین فرهنگسازی کردن مفید است و این را باید از طریق کتابهای آموزش و پرورش و از طریق رسانهها و یک عزم ملی برگردانیم به دریای مازندران. البته اینطور نبود که لفظ خزر را ما استفاده کنیم بلکه از قبل هم بود و بنده هم همین حالا تصورم اینست که هم مازندران گفته میشود و هم خزر منتها خزر بیشتر در ذهن عامۀ مردم است و این هم برمیگردد به رسانهها چه مکتوب و شنیداری و تصمیمی که ما بر گردیم و تکیه کنیم روی نام دریای مازندران.
* اجلاسی هم که قرار است برگزار شود با این نام یعنی اجلاس کشورهای ساحلی دریای خزر است، حتی این نام در وزارت خارجه هم نفوذ کرده است.
** به هر حال یک وقت است توافقی است بین کشورها که هر کشوری اسم خودش را بگوید بعد روی یک اسم مشترکی موافقت بکنند همانطور که عرض کردم خود روسها و خارجیها از لفظ کاسپین استفاده میکنند و کاسپین که دیگر خزر نیست. عربها هم که یکسره میگویند دریای قزوین یعنی اگر شما یک جلسه داشته باشید که تعدادی از عربها هم در آن شرکت کرده باشند و بخواهید که متنی را منتشر بکنید توی آن متن عربی مینویسیم «بحرالقزوین»
* خوب این برای ما ارزش است ولی ما خودمان در سندهایمان میگوئیم خزر، چرا؟
** حالا شاید علت اینکه «بحرالقزوین» گفته میشود این باشد که در زمان صفویه که یک مدتی قزوین پایتخت ایران بود و دامنه قزوین تا کنار دریا کشیده میشد عملاً این دریا که نزدیک پایتخت بود به نام دریای قزوین نامیده میشد.
* بله حتی روایتی هم هست که میگویند کاسپین هم از همین عبارت قزوین گرفته شده و مخفف انگلیس Caspinاست.
** حالا ببینید یک بحث هم است بر اثر اینکه این کلمه ریشهاش ریشۀ قوم «کش» باشد که در منطقهای در همین خوارزم و ماورأالنهر به نام منطقهکش زندگی میکردند. بخشی از آنها مهاجرت کردند به ایران و گروهی در کاشان و گروهی در قزوین و گروهی در نزدیکی همدان مستقر شدند و قزوین وجه تسمیهاش از کشمین است. ظاهراً «یاقوت حموی» در «معجم البلدان» همین احتمال کشمین را به عنوان یکی از مترادفهای قزوین نام برده و «کاشان» یا «کشان»، باز ایشان میگوید همین قومکش بودند که در آنجا مستقر شدند و یک منطقهای هم هست بین همدان و تویسرکان به نام «کشان» و عدهای هم هستند به نام «کشانی» و فامیلی آنها کشانی است.
به این ترتیب به قومکش که یکی از شاخههای عمیق قوم ایرانی است منشاء نام کاسپین بوده است. میشود گفت که دریای خزر «کشپین» بوده و بعد شده دریای قزوین و همانطور که شهر قزوین «کشپین» بوده و بعد شده قزوین و کتابهای تاریخی هم این را تایید میکنند. بنابراین دریای قزوین یا کشپین هم یک ریشه لغوی و تاریخی بسیار عمیق و طولانی دارد و این دریا به صورت قدیمی پیش از هر قوم دیگر به ایرانیان تعلق داشته است.
* آیا تا قبل از فروپاشی شوروی رژیم حقوقی مدونی در این دریا وجود داشته است؟
** بله یک رژیم براساس قرارداد بین ایران و روسیه در سال 1921، آن هنگام که انقلاب اکتبر 1917 تازه روی داده بود بسته شد و این قرارداد 1921 جایگزین تمام قرادادهای قبلی شد که بین ایران و روسیه تزاری بود. براساس آن دریا بین ایران و شوروی تقسیم شد. سال 1940 قرارداد مکملی بسته شد که باز تایید همین بود که دریا بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی تقسیم شود.
در زمان رژیم شاه کشتیهای ایران از خط «حسین قلی» آستار براساس یک توافق نانوشته با شورویها بالاتر نمیرفتند. خطی که بین آستارا و خلیج حسین قلی در مرز ایران و ترکمنستان است. خوب بعداز فروپاشی شوروی عملاً تعداد کشورهای اطراف خزر از 2 کشور به 5 کشور افزایش یافت و بحث بر سر این شد که یک شرایط جدید اقلیمی بوجود آمده و باید براساس شرایط جدید فکر و کار کنیم.
در رابطه با رژیم حقوقی دریای خزر نظرات مختلفی است یک نظر اینست که زیر سطح یعنی از کف آب تقسیم شود. حالا براساس فرمولی که مورد توافق قرار گرفته، ولی سطح آب بینالمللی باشد و تقسیم نشود و بین این 5 کشور قابل استفاده باشد مگر یک محدودۀ نه چندان عریضی در سواحل هر کشور. یک نظر هم اینست که هم آبها تقسیم شود و هم زیر سطح و اینکه براساس چه فرمولی تقسیم شود، طول ساحل و یا دوائری که رسم میکنند و بعد به یک شکل خاصی که در دنیا معمول است و جزء رویهها است نقاطی را به هم وصل میکنند که براساس آن خط ساحل و این شکل جدیدی که یک دوائری را رسم میکنند و فاصله نقاط مختلف را با تزاریس (فرورفتگیها و برآمدگیهای سواحل) جزء خط ساحلی حساب میکنند این فرق میکند با اینکه بیایند با یک خط صافی دهنههای این فرورفتگیها را به هم وصل کنند.
به هر حال براساس یک ارزیابی اولیۀ، جمهوری اسلامی ایران حد کلی 20 درصد را گرفته که از 5 کشور یک پنجم آن میشود 20 درصد. هر کدام این کشورها با کشورهای اطراف خودشان مشکلاتی داشتند تنها روسیه و قزاقستان توانستند مشکلات کف را بین خودشان حل بکنند و قراردادی را هم امضا بکنند ولی سرنوشت کلی دریای خزر که فقط تقسیم نیست بلکه مسائل کشتیرانی در داخل آن و اینکه نظامی باشد یا غیرنظامی باشد مورد نظر هست. اینکه محیط زیست آن چگونه باشد. نحوۀ بهرهبرداری از آبزیان این دریا و یا دریاچه چگونه باید باشد اینها همه یک کنوانسیونها و قراردادهایی را طلب میکند که در طی این سالهایی که گذشت برای هر کدام از اینها جدا جدا جلسات مختلفی تشکیل شد. خوب حالا این مقدمهای است که برای اینکه سابقه ماجرای خزر گفته بشود و اینکه ما در آینده نزدیک با فاصله یک ماه از حالا، اجلاس سران دریای خزر را داریم که در تهران تشکیل میشود و همه رؤسای جمهور 5 کشور در این اجلاس شرکت خواهند کرد که به نظر ما اجلاس بسیار مهمی است.
* دستور کار این اجلاس چیست؟
** همین بحث مربوط به موضوعات مختلف دریای خزر که کارشناسان از قبل دستور کار را تهیه میکنند و این نتیجه مذاکرات در بخشهای مختلف و حوزههای مختلف در آنجا مورد بحث سران قرار میگیرد و حالا هر مقدار آن که تصویب بشود ولی به هر حال از موضوعات مورد نظر مهمترین مطلب وضعیت حقوقی دریای خزر است. تقسیمبندی آب و یا زیر سطح یا مشترک بودن در آب و تقسیمبندی در زیر سطح.
خوب روسیه بر اینکه آب تقسیم نشود و کشتیهای همۀ این 5 کشور بتوانند در سراسر دریای خزر تردد بکنند چه نظامی و چه غیرنظامی بر آن تأکید دارد و نکتهای که مهم است اینست که هم روسیه و ایران بر اینکه کشورهای خارجی، از این منطقه غیر از این 5 کشور حق حضور و دخالت در دریای خزر را ندارند اتفاق نظر دارند بقیه کشورها را هنوز مطمئن نیستیم که مواضع آنها چگونه است اما میدانیم که بالاخره با توجه به اهمیت و میزان نفوذ و تأثیر روسیه و جمهوری اسلامی ایران فکر میکنیم که در نهایت هم همین به نتیجه برسد، هر چند که بواسطۀ یک مقدار درهم ریختگی بعد از فروپاشی شوروی غربیها مشخصاً آمریکاییها تلاش کردند که سواستفاده بکنند. یعنی براساس شرایطی که بعد از فروپاشی بوجود آمد تلاش کردند که در قفقاز و دریای خزر و آسیای مرکزی هر چه بیشتر نفوذ کنند و کارهایی هم کردند که حتماً باید جلوی نفوذ آنها گرفته بشود.
* از سال 70 که شورای همکاری دریای خزر تشکیل شد تاکنون طی 16 سال همیشه رژیم حقوقی دریای خزر در دستور کار و بر روی میز بوده، آیا شما امیدوار هستید یک وقتی این بحثها به پایان برسد و ما به یک رژیم حقوقی دست پیدا کنیم؟
** چارهای نیست یعنی بالاخره همه میخواهند که این حل بشود ولی تفاهم 5 کشور بر سر مواضع مشترک و واحد و دستیابی به آن آسان نیست. یک علت آن اینست که چنین وضعیتی قبلا سابقه نداشته و همواره در طول تاریخ این دریا بین ایران و روسیه بوده است. قبل از تشکیل روسیه که حکومتهای مختلفی در قفقاز و آسیای مرکزی در شمال ایران بودند اصلاً بحث تعیین تکلیف دریای خزر بین کشور معمول نبود و مورد احتیاج هم نبود ولی از زمانی که روسیه تشکیل شد از زمان ایوان مخوف، که تقریباً از ابتدای حکومت صفویه بود که از آن زمان هم ایران یکپارچه شد و هم روسیه یکپارچه، دریای خزر بین ایران و روسیه بود ولی بعد از جنگهای مختلفی که شد، روسها در جنگهای ایران و روسیه آمدند جلو و بخشهایی را از ایران جدا کردند هم در آسیای مرکزی خوارزم و هم در قفقاز.
بعد از فروپاشی شوروی جاهایی که روسها طی سالها تصرف کرده بودند عملاً از چنگشان خارج شد و کشورهای مستقلی تشکیل شد. بنابراین وضعیت کاملاً جدید است و چون وضعیت کاملاً جدید است، قرار است یک سیستم حقوقی جدیدی پا بگیرد. این محتاج زمان و مذاکره است.
همین که همۀ سران این کشورها در اینجا جمع میشوند، این خودش نکته مهمی است. قبلاً در اجلاس دریای خزر در اوایل یک نوبت بنده خاطرم است که وزرای خارجه جمع شدند آن هم در عشقآباد بود. حدود 12 سال پیش آن زمان آقای پیری ماکوف وزیر خارجه بود. ما در عشقآباد جمع شدیم و این مهمترین کاری بود که طی آن سالها انجام شد. از آن به بعد هم از این فراتر نرفت تا اخیراً سران 5 کشور اعلام آمادگی کردند که با هم یکجا جمع شوند. این علامت خوبی است زیرا که نشان میدهد که همه به این ضرورت رسیدند که چارهای نیست جز اینکه همه با هم کنار بیایند و در بالاترین سطح حکومتی یا اجرایی کشور.
* آیا فکر میکنید در زمینه رژیم حقوقی میتوانیم بگوئیم که به نیمه راه رسیدهایم یا نه؟
** اینکه حالا به نیمه راه رسیدهایم یا 40 درصد راه را طی کرده و یا 60 درصد، خیلی سخت است که بگوئیم ولی پیشرفتهای ملموسی داشتیم. فکر میکنم که تصمیمگیری راجع به آبهای مشترک غیرممکن نباشد. بالاخره حالا این البته نظر شخصی بنده است. دیگر حالا دولت محترم خودشان میدانند هر طوری که به توافق رسیدند ولی من به لحاظ کارشناسی خودم مشکلی نمیبینم در اینکه ما در آبها مشترک باشیم و زیر سطح یعنی کف را تقسیم کنیم اما آبها مشترک باشد.
* آیا نظامی و غیر نظامی آن فرقی نمیکند؟
** حالا آن یک بحث دیگری است. حداقل کشتیهای مسافربری و باری از هر 5 کشور اینها آزادی داشته باشند و بتوانند آزادانه در کل دریا تردد کنند. این به نفع هر 5 کشور است البته یک محدودهای میتواند به عنوان آبهای ساحلی هر کشوری توافق بشود که کشتیهایی که از کشورهای دیگر میآیند برای ورود به آبهای ساحلی حتماً جواز داشته باشند. تردد آزاد در کشتیهای غیرنظامی به نظر میرسد که به نفع هر 5 کشور است و ایران هم حتماً به نفعش است و ضروری نمیکند و اگر این باشد هم فوائد خوبی دارد و هم یکی از موارد احتمالاً مورد اختلاف از میان برداشته میشود.
دلیل ندارد که مثلاً کشتیهای ایران از یک حدی نتوانند فراتر بروند مثلاً وقتی میخواهند بار ببرند به سمت آستاراخان بعد اگر بخواهند از یک خطی رد بشوند آنجا فرض بفرمایید که هم اجازه آذربایجان را بگیرند هم اجازه ترکمنستان را بگیرند و هم اجازه قزاقستان و روسیه را بگیرند تا بتوانند وارد آستاراخان بشوند. یا بخواهند بروند به شمال شرقی دریای خزر به نزدیکیهای «تنگیز» در قزاقستان و برعکس آنها بخواهند به بنادر ما بیایند حتماً هرچه تسهیلات بیشتر فراهم بکنیم موجب سهلتر شدن و روانتر شدن مبادلات تجاری و حمل و نقل مسافر و انرژی میشود.
خوب حمل و نقل انرژی یک مسئله بسیار مهمی است که بتدریج شکل گرفته و علیرغم تلاش آمریکاییها و بعضی از کشورهای غربی که نمیخواستند که ایران محل ترانزیت بشود، در حال حاضر ایران محل ترانزیت نفت به صورت «سواپ» بین قزاقستان و روسیه از یک سو و مشتریان آنان در خلیج فارس از طرف دیگر است. الان روزانه 150 هزار بشکه از نفت قزاقستان و روسیه میآید در بنادر ایران تحویل ایران میشود و این نفت را میگیرند در پالایشگاههای تهران و تبریز تصفیه میکند برای مصرف داخلی خودمان و معادل آن نفت را به لحاظ سبکی، سنگینی و قیمت و... در خلیج فارس تحویل مشتریان قزاقستان و روسیه میدهیم. این بسیار مقرون به صرفه است و این ظرفیت قابل افزایش تا چندین برابر چیزی است که امروز دارد انجام میشود.
خوب به همین ترتیب موضوع ترانزیت کالا برای این کشورهایی که دسترسی به دریای آزاد ندارند مثل کشورهای آسیای مرکزی و آذربایجان، اینها دسترسی به دریای آزاد به صورت مستقیم ندارند مگر از طریق خزر و کانال ولگادون یا اینکه از طریق راههای ایران بخصوص برای آنها این مقرون به صرفه است که اگر میخواهند جنسی را به آسیای دور، آسیای جنوب شرقی، آسیای جنوبی، اقیانوس هند و آرام منتقل بکنند نزدیکترین راه برایشان ایران است و استفاده از دریای خزر چون ارزانترین وسیلۀ حمل و نقل، وسیلۀ حمل و نقل آبی است. با کشتی کالایی را که میخواهند چه صادرات و چه واردات کنند. از طریق دریای خزر حمل بکنند. به ایران که رسید از طریق ریل و یا جاده به خلیج فارس منتقل میشود. این خیلی نزدیکتر است.
بر روی نقشه که نگاه کنید تا اینکه اینها از طریق مثلاً ولگادون بروند دریای سیاه و از طریق دریای سیاه بروند از تنگه داردانل رد بشوند و بروند به دریای اژه و از آنجا به مدیترانه و از مدیترانه تنگه جبلالطارق را رد بکنند و آفریقا را دور بزنند بیایند به اقیانوس هند ببینید چقدر راه طولانی میشود و یا اینکه روسها از طریق دریای بالتیک بروند به اقیانوس اطلس و از آنجا آفریقا را دور بزنند بروند به شرق دور یا خاک طولانی روسیه را با ریل یا جاده طی بکنند تا به دریای ژاپن برسند و این مسافت یعنی از شرق روسیه تا غرب در دریای بالتیک چیزی حدود یازده روز با قطار طول میکشد در حالی که در مورد ایران این طور نیست اینها میتوانند ظرف 2 روز کالایی که در جنوب روسیه و قزاقستان است از دریای خزر و از راههای جادهای و ریلی ایران به خلیج فارس برسند.
* پیشنهاد شما درباره تقسیم منابع زیر آب چیست؟
** به همین ترتیبی که ایران از اول گفته که به صورت مساوی بین 5 کشور منتها ببینید بالاخره باید براساس یک قاعدهای باشد.
صحبتهایی که بین کارشناسها طی این سالها شده به تدریج همۀ طرفها به یک واقعیت نزدیک شدهاند و به نظر میرسد که به پیشنهاد روسیۀ و ایران هر چه بیشتر و بیش از گذشته اجماع حاصل شده است.
من فکر میکنم که این منافع تفاهم جمعی برای همۀ اطراف آنقدر هست که بتوانند حول همین محور عادلانه به صورت تقریبی که عرض کردم حدود مثلاً 20 درصد است به تفاهم برسند. حالا یک چند دهم درصد بالا و پایین، این در یک جمعبندی نهایی بین 5 کشور حتماً وقتی با یک مقدار انعطافپذیر باشند تا بتوانند به یک نتیجه برسند قابل تفاهم است چون به نتیجه نرسیدن و مدت طولانی کار را در دریای خزر معطل گذاشتن، محروم کردن کشورها از فوائد ناشی از بهرهبرداری درست از دریا است و بعد تا زمانی که این تکلیف معلوم نشود، محیط زیست هم آلوده میشود.
ببینید الان مقدار زیادی از فاضلاب کشورهای آسیای مرکزی و یا آذربایجان به داخل دریای خزر میریزد و دائما رو به آلودهتر شدن میرود. صید بیرویه ماهیهای غضروفی (ماهیهای خاویاری) از دریای خزر تهدیدکننده است و نسل این ماهی کمیاب و گرانقیمت را به نابودی میکشاند و اگر این توافقها هرچه دیرتر حاصل بشود یک ضرر همگانی به هر 5 کشور است و لذا به نظر میرسد که 5 کشور با یک تفاهم 5 جانبه که محتاج انعطاف و درک متقابل، بهتر و صحیح است به یک نتیجه برسند که نفس به نتیجه رسیدن در موارد مختلف از جمله تقسیم کف، خودش ممدوح است و طولانیتر شدن آن به نظر من موجب زیان همه کشورها است.
* اکنون نحوۀ بهرهبرداری کشورها به چه ترتیب است. آیا توافقی برای این کار وجود دارد؟ یا هر کسی براساس نوع قدرت و نفوذ و سواحل مرکزی که دارد از منابع و آبها استفاده میکند؟
** هر کدام از کشورها در حوزههایی بهرهبرداری میکنند که معارض ندارند. یعنی هر کسی نزدیک به ساحل خودش ماهی میگیرد، نفت و گاز درمیآورد ولی آنجاهایی که مورد اختلاف است عملاً کشورها ملاحظه همدیگر را میکنند. به عنوان مثال، یک زمانی آذربایجانیها میخواستند از منطقه البرز نفت استخراج کند و ایران مخالف بود. آذریها مقداری مقاومت کردند که بالاخره ایران محکم ایستاد و خوب ایران توانست بر سر این حق خودش ایستادگی بکند و در نهایت از بهرهبرداری یکجانبه از این منطقه نفتخیز و مشترک جلوگیری بکند. و خوب باید تفاهم بکنیم و مقدمات این تفاهم برای بهرهبرداری مشترک بین ایران و آذربایجان طی سالهای اخیر تا حدود زیادی تا آنجا که من خبر دارم فراهم شده است.
* گفته میشود برخی از این کشورها از وضعیت موجود استفاده مطلوبی میبرند و ادامه این وضعیت به نفعشان است لذا مایل نیستند به یک رژیم حقوقی خاصی دسترسی پیدا کنند.
** بعید میدانم کسی از بلاتکلیفی سودی ببرد یعنی حتماً میخواهند که تکلیف مشخصی شود چون اگر تکلیف مشخص شود میتوانند روی آن برنامهریزی کنند اما اگر بلاتکلیفی باشد دائم نگران تنشهای احتمالی بواسطۀ اختلاف هستند و لذا بعید است و معقول به نظر نمیرسد که کشوری وجود داشته باشد که از بلاتکلیفی سود ببرد یا باید با کشور دیگر سر مناظره بگذراند یا اینکه فعلاً به آن قسمت مورد مناظره دست نزنند یعنی خودشان را محروم کنند از آن سهمی که میخواهند از آنجا ببرند.
* آیا ما در گذشته از فرصتها و ظرفیتهای موجود در موضوع دریای خزر استفاده کردهایم؟ و آیا نباید برای جبران مافات در این زمینه تلاش بیشتری به خرج بدهیم؟
** بینید با توهم نمیشود کشور را اداره کرد و بالاخره هر کاری که میشده در حد ظرفیت جمهوری اسلامی بود و اگر ظرفیت زمین ماندهای بود که در طی این مدت از آن ظرفیت استفاده نشده باید مشخص شود. یعنی معلوم شود در فلان سال مثلاً 2 یا 3 سال بعد از فروپاشی شوروی اگر ایران فلان کار را میکرد بهره بیشتری از خزر میگرفت. اگر این مشخص شود که کدام فرصت بود که ما از دست دادیم بهتر میشود بحث کرد اما کلی آدم فکر میکند که یا بعضی اینطور القا میکنند که بله ما کارهای عجیب و غریبی میتوانستیم در خزر بکنیم و نکردیم. بعضیها ممکن است که اینرا باور داشته باشند که خوب نصفی از خزر برای ایران بود و نصف دیگر برای روسیه یا همان اتحاد جماهیر شوروی سابق، خوب ما عرض میکنیم آن زمانی هم که اسماً نصف خزر برای ایران بود براساس قرارداد 1940 حداقل در رژیم شاه اینها بیشتر از 11 درصد خزر را استفاده نمیکردند و آن هم زیر خط «آستارا ـ حسینقلی» بود.
خوب بعد از انقلاب هم که ایران نشان داد که زیربار هیچ تحمیلی نمیرود ضمن اینکه بنا هم نداشت که با همسایگان خودش از جمله شوروی تنش داشته باشد. خوب میدانید که ایران بخشی از بندهای قرارداد 1921 را در شورای انقلاب ملغی کرد، آن قسمتی که به شوروی حق میداد که اگر احساس کرد از مرزهای جنوبیاش دچار مخاطره است بتواند نیروهایش را وارد خاک ایران بکند. شورای انقلاب در همان اوایل انقلاب این را ملغی کرد و اعلام نمود که این بند قرارداد 1921 را ما قبول نداریم و ملغی اعلام میکنیم.
خوب ایران هم بر سر این حرف خودش ایستاد اما پس از فروپاشی شوروی که بحث دریای خزر با 5 کشور حاشیه مطرح شد بالاخره یک وضعیت جدیدی پیش آمد و این غیر واقعبینانه است که بعضی ممکن است عقیده داشته باشند که خوب ما چه کار داریم به این اینکه اینجا 5 کشور شده و آن طرف به جای یک کشور 4 کشور شده و باید 50 درصد خزر را بین خودشان تقسیم کنند. این غیر واقعبینانه است و حتماً باید با توجه به شرایط جدید ما تصمیم میگرفتیم و لذا جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرد که 5 کشور در اطراف دریای خزر هستند و هر کدام به صورت اولیه و تقریبی 20 درصد این دریا سهمشان است که بر سر همین هم جمهوری اسلامی ایستاده و حالا عرض کردم با مذاکره ممکن است یک کمی بالا و پایین بشود این درصدها که نفس تفاهم 5 جانبه اینقدر ارزش دارد که ما جاهایی امتیازاتی بدهیم و یک امتیازاتی در جای دیگری بگیریم و بتوانیم اصل حسن همجواری و استفاده مشترک از دریا و دفع مشکلات و بلایای مشترک را که مهمترین آن نفوذ بیگانگان در این منطقه است را داشته باشیم.
* نظر شما درباره راهبرد نظامی آمریکا در حوزه خزر چیست؟
** ببینید بعضی از این کشورها در طی این سالها از خودشان ضعفهایی نشان دادند و پای آمریکاییها را به کشور خودشان و به دریای خزر باز کردند. کشورهای مختلفی بازمانده از شوروی فروپاشیده، اینها با آمریکاییها قرارداد بستند و به آمریکاییها پایگاه دادند اما لزوماً همۀ اینها ساحل در دریای خزر نداشتهاند موقعی که این منطقه فروپاشید، مقداری بیسروصاحب شد. کشورهای تازه استقلال یافته به دلیل کمتجربگی و دلایل دیگر بیتوجه شدند نسبت به احتمال اعمال نفوذ آمریکایی و دیگران در داخل کشورشان و با بیتوجهی نسبت به این موضوع برخورد کردند و نتیجهاش این شد که شما میبینید امروز آمریکاییها در کشورهای مختلف باقی مانده از شوروی سابق پایگاه نظامی دارند و آنهایی که در کنار دریای خزر هستند طبیعتاً در داخل دریای خزر یک نفوذی به هم زدهاند و مشخصاً این را عرض بکنم که در آذربایجان بیش از جاهای دیگر است و تا حدودی هم در قزاقستان است.
* نفوذ در چه حدی است، در حد حضور در آب است یا برگزاری مانورهای دورهای؟
** بالاخره پایگاههایی را آمریکاییها در داخل آذربایجان در نزدیکی دریای خزر زدهاند و مانورهای مشترکی، با نیروهای دریایی، زمینی و هوایی آذربایجان دارند. همچنین یک زمانی آمریکاییها گارد ساحلی قزاقستان را تعلیمات نظامی میدادند. خوب خود اینکه تعلیم نظامی بدهند گارد ساحلی قزاقستان را مستلزم حضور است. اما بعد از اینکه روسیه به دورۀ بازیابی خودش رسید یعنی از آن حالت تحیر و سرگردانی اولیه بعد از فروپاشی بیرون آمد و حکومت در مسکو استقرار و استحکام بیشتری پیدا کرد کمکم شروع کرد به جبران مافات، مثلاً اگر در قرقیزستان آنها یک پایگاه به آمریکاییها داده بودند روسها هم با آنها وارد صحبت شدند و روسها هم یک پایگاه گرفتند.
در ازبکستان آمریکاییها یک پایگاه گرفته بودند و بعد از اینکه از قیام «اندی جان» و دره «فرقانه» حمایت کردند دولت ازبکستان به آنها مهلت داد که آن پایگاه نظامیشان را در ازبکستان تخلیه بکنند چون این پایگاه را زده بودند به بهانۀ مقابله با طالبان در ازبکستان. خوب روسها به نوعی تاکتیکهایی را در منطقه قفقاز اجرا کردند که پاتکهایی بود علیه نفوذ آمریکاییها در منطقه، چه نفود نظامی و چه نفوذ سیاسی. در اوکراین و آذربایجان و گرجستان متأسفانه هنوز آثاری از نفوذ نظامی بیگانهها که هیچ حقی در دریای خزر ندارند مشاهده میشود و مشخصاً آمریکاییها.