* همانطور که مستحضر هستید، مجلس هفتم با شعارهایی نظیر اصولگرایی، عدالتخواهی و سادهزیستی شکل گرفت که ظاهر آن این طور نشان میداد که نسل جدیدی از نیروهای انقلابی بر سر کار آمدهاند که با به اصطلاح راستیهای سابق یا چپیهای سابق متفاوت بودند. اما در همان اوایل کار مجلس هفتم، همان افراد طیفهای سابق جناحهای چپ و راست حداقل در ساماندهی لابیهای نمایندگان بیشترین تأثیر را پیدا کردند، در حالی که طیفی که به نظر مردم افرادی فرهیخته، انقلابی و عدالتخواه بودند در حاشیه قرار گرفتند. حاصل این شد که چیزی که در حال حاضر مشاهده میشود با شعارهایی که مجلس هفتم داعیهدار آن بود تقاوت دارد، اگر چه ما هم معتقدیم که عملکرد مجلس هقتم، با مجلس قبلی به هیچوجه قابل قیاس نیست و به مراتب کارنامه بهتری بر جای گذاشته است. حال با توجه به این مقدمه کوتاه میخواستیم نظر شما را جویا شوم.
** بسماللهالرحمنالرحیم. ما در ابتدای مجلس با یک سری شعارها و الویتها کار خودمان در مجلس را شروع کردیم و بر اساس آنها بود که ما حوزههای کاری خودمان را هم مشخص کردیم. در این میانه بنده هم بر اساس توانمندی و تخصص و طرح و برنامههایی که برای آموزش و پرورش و آموزش عالی داشتم، در کمیسیون آموزش و تحقیقات مشغول شدم. بقیه بزرگواران هم بر اساس کار گروهایی که قبل از تشکیل مجلس تشکیل شده بود در کمیسیونهای مختلف دیگر مشغول شدند.
حال که در پایان عمر مجلس هفتم هستیم، اگر نگاهی به عملکردها داشته باشیم و آن را واقعا بررسی کنیم، دو بحث را باید مورد توجه قرار دهیم.
یکی جریان حاکم بر مجلس و سیاستها و حرکتهای کلی که در عرصههای فراملی و ملی تأثیرگذار بود و دیگر این که آیا افرادی که با نام و پرچم اصولگرایی وارد عرصه مجلس شدند، چقدر توان گذاشتند و روی آن اصول تعریف شده حرکت کردند و چقدر در راستای رسیدن به آن اهداف، با برنامهریزی حرکت کردند.
شاید در حال حاضر یک بحثی که به ذهن برسد، مسأله اتحاد ملی و انسجام اسلامی باشد که از سوی مقام معظم رهبری مطرح شد. ممکن است عدهای بگویند که برای به دست آوردن اتحاد ملی، باید نقد و انتقاد را کنار بگذاریم! نه، این طور نیست! به نظر بنده، اتحاد واقعی برخواسته از سازندگی و سازندگی نتیجه انتقاد، نقد منصفانه، بررسی مشکلات و آسیبشناسی و ریشهیابی مسائل است. چون در این صورت است که راهحلهایی که ارائه میشود، منطبق بر واقعیتها است. ما قرار نیست که روی عیوب و چالشهایی که وجود دارد سرپوش بگذاریم. چون این سرپوش گذاشتن خود، عین خیانت است و همچون دملی است که بالاخره یک جایی سرباز میکند و این که چه موقع سرباز میکند و این به نفع نظام است یا خیر، خود مسأله دیگری است که باید جداگانه تحلیل شود.
بحث دیگری که وجود دارد این است که ما ابتدا شاخصههای اصولگرایی را مشخص کنیم. شاخصههای اصولگرایی چیست؟ آیا افرادی که به نام اصولگرایی وارد شدند، اصولگرا باقی ماندند یا فقط نام اصولگرایی را یدک کشیدند؟ آیا توانستند رسالت اصولگرایی خودشان را انجام دهند؟ یا استفاده از نام اصولگرایی فقط محملی برای رأی جمع کردن بود؟
به طور نمونه ما در کمیسیون آموزش و تحقیقات باید بررسی کنیم که در تأثیرگذاری در عرصه ملی چه قدمهایی برداشتیم؟ ما در کارنامه خود چندین تحقیق و تفحص داشتیم، 1ـ تحقیق و تفحص از مرکز مشارکت زنان 2ـ تحقیق و تفحص از قوه قضائیه 3ـ تحقیق و تفحص آموزش عالی 4ـ تحقیق و تفحص آموزش و پرورش
ما به این دلیل تحقیق و تفحص را انتخاب کردیم که ابتدا مسائل و مشکلات را آسیبشناسی و ریشهیابی کنیم تا اگر خواستیم تصمیم بگیریم و راهکار ارائه دهیم، آن آسیبهای واقعی را شناخته باشیم. نتیجه آنکه نفس تحقیق و تفحص اصلاحات است و برای آگاهی از تصمیمی درست است تا به واقعیتها نزدیکتر باشد.
همانطور که میدانید در بحث وزارت علوم بیهیچ ملاحظهای تمام دستگاهها مورد بررسی قرار گرفت. مراکز پژوهشی، مراکز آموزشی و تمامی بخشها مورد بررسی قرار گرفت و حتی هزینههای معنوی آن را هم پرداختیم. دانشگاه آزاد مورد بررسی قرار گرفت و مشکلات آن ریشهیابی شد. بهترینها در این تحقیق و تفحص به کار گرفته شدند و آنچه در حال حاضر از این جریان خارج شده است، یک آیینه تمام نمای مشکلات است که میتوان از روی آن، غدههای چرکین را شناسایی و جراحی کرد و آنها را خارج نمود و برای حرکتهای بعدی آموزش عالی برنامههای واقعی داشت. من تاکید میکنم که با این دستاورد میتوان برنامه واقعی داشت.
در آموزش و پرورش با یک تیم چند نفره که مسؤول محور تدوین کتب بودند، الان شاهد آن هستیم که کتابها در حال اصلاحشدن هستند. در مورد مرکز مشارکت زنان و قوه قضائیه هم همینطور که هر کدام برکات زیادی داشت و اصولا قصد ما از انجام این امور، اصلاحگری بوده است.
تلاش دیگر ما تأثیرگذاری در محتوای لوایح و طرحها بوده است و کمک به دولت خدمتگزار و عدالتمحور در راستای دستیابی به اهداف خود بوده است و البته این همراهی یک همراهی واقعبینانه بوده است و همیشه نقدهای خود را بیان کرده و خواستار اصلاح هم بودهایم. مثل رفع تبعیض در ارتقای شغلی یا ایجاد دوباره معاونت پرورشی در آموزش و پرورش. فکر میکنم که اگر درست بررسی کنید خواهید دید که کمیسیون آموزش و تحقیقات کارنامه درخشانی خصوصا در زمینه آموزش و پرورش برای این دوره به جا گذاشته است.
* به نظر شما فضای حاکم بر مجلس چه مقدار تحت تأثیر هیات رئیسه مجلس و روسای کمیسیونها بود و انتخاب هیات رئیسه و روسای کمیسیونها چه مقدار با معیارهای اصولگرایانه تطبیق داشت و یا چه مقدار تحت تأثیر جریانات پشتپرده بود؟
** در مورد رئیس کمیسیونها مطمئنا نمایندگان رأی دادهاند. اما آنچه مورد توجه است، فضای مسموم لابیهایی است که در انتخاب وجود دارد، امتیازاتی که عدهای میدهند تا رأی به دست آورند! این مهم است.
* منظور شما از دادن امتیاز یا گرفتن امتیاز چیست؟
** فکر میکنم که جای توضیح ندارد! خود شما که خبرنگارید آنها را پیدا کنید! به طور کلی میگویم که شما بروید به دست آورید که مثلا نمایندهای با این همه مشغله نمایندگی چگونه یک دفعه پلههای ترقی را طی میکند؟ شاید هم تلاش آنها مضاعف بوده و ما دچار تنبلی بودهایم! اگر شما روسای کمیسیونها را مورد بررسی قرار دهید این طور نیست که شایستهسالاری لحاظ شده باشد و جالب آن است که در دور اول انتخابات روسای کمیسیون، ما بیشتر شایستهسالاری را میبینیم.
* خانم آجرلو، در چینش تیمهای تحقیق و تفحص هم مشاهده میکنیم که بعضا در برخی از آنها کسانی مسؤولیت را بر عهده گرفتند و شاخص شدند که خودشان در همان موضوع مسألهدار هستند. این موضوع را چگونه ارزیابی میکنید؟
** علت آنکه برخی از این تحقیق و تفحصها به سرانجام نمیرسد و یا اینکه نتیجه مثبت میدهد! همین مسأله است.
* با توجه به عملکرد مجلس هفتم و شعارهایی که داده شد و وعدههایی که نمایندگان منتخب به مردم دادند، شما چه نمرهای به نمایندگان مجلس هفتم میدهید؟
** فکر میکنم که مردم باید به ما نمره بدهند، این مسأله را باید به آنها واگذار کرد. چون اگر من خودم بخواهم نمرهای بدهم، نمره مطلوبی نخواهد بود! ما خیلی بیشتر از اینها میتوانستیم کار کنیم. خیلی بهتر از این میتوانستیم اهدافمان را دنبال کنیم. ولی از همه ظرفیتها استفاده نشد.
* به هیات رئیسه چه نمرهای میدهید؟
** نمره بالایی نمیدهم! یکی از وظایف هیات رئیسه حفظ اقتدار مجلس است که به نظر من به این مأموریت خوب عمل نکرد بحث دیگر حفظ جایگاه نظارتی مجلس است که به نظرم باز هم خوب عمل نکرد.
* پیرامون تعامل مجلس و دولت یک مسألهای که وجود دارد این است که بعضی از دوستانی که تا قبل از انتخابات 3 تیر از این فضای اصولگرایی ـ به آن معنایی که مردم به آقای دکتر احمدینژاد رأی دادند ـ دور بودند، بعد از پیروزی آقای دکتر احمدینژاد، یک چرخشی تاکتیکی داشتند و شعارهای آنها در ظاهر با رئیسجمهور یکی شد! در حالی که در 16 سال قبل از 3 تیر شما شاید حتی یک سخنرانی هم از آنها راجع به گسترش فرهنگ لیبرال سرمایهداری نمیبینی. اما چرا بعد از انتخابات ریاستجمهوری و مصلحتهایی که آقایان دیدند، چرخیدند و ظاهرا رئیسجمهور هم آنها را با آغوش باز پذیرفتند و شاید خیلی هم در تعیین کابینه و ادامه همکاریها با دولت تأثیرگذار بودند! و چرا برعکس، یک عده که از ابتدا با شعار و عمل با احمدینژاد همراه بودند به دلایل مختلف دور شدند؟
** پاسخ به این سؤال مهم یک گفتوگوی مستقل را میطلبد، بنده روی این موضوع خیلی حرف دارم. اجمالا عرض میکنم که بعد از انتخابات ما آمدیم و کنار نشستیم. همانطور که خود شما هم میدانید، ما از جمله افراد نادری بودیم (در مجلس) که آمدیم و پای کار ایستادیم، ولی بعد از انتخابات دیدیم کسانی آمدند و در تصمیمسازی تأثیرگذار بودند که متاسفانه حتی این فکر را هم قبول نداشتند و همیشه هم آن چیزی که ضربه زده است همین تغییر محورهاست. زمانی ما آسیب میبینیم که پوسته با درون خیلی متفاوت باشد. ظاهر قشنگ باشد اما باطن به راه خود برود! من فکر میکنم که آقای احمدینژاد از این طیف آدمها ضربه خورده است. شاید اگر خیلی از اهداف محقق نمیشود و یا کندی خیلی محسوسی را همه مشاهده میکنیم. ناشی از این طیف آدمها است که گنجشکانی هستند که رنگ قناری به خود زدهاند!
* با توجه به این مسأله که میگویید، به نظر شما چگونه میتوان این افراد را از میان اصولگرایان واقعی تشخیص داد؟
** من همیشه یک چیز گفتهام که ما برای به دست آوردن چیزی در این میدان گام نگذاشتهایم. بلکه برای حفظ آن چیزهایی که از دست دادهایم و امروز باید احیا شوند به میدان آمدهایم و اگر کسانی فکر کردهاند که در غیاب آن شهدا میتوانند تاخت و تاز کنند، بدانند که هنوز رزمندهها هستند و هنوز هم کسانی هستند که روی نارنجک بخوابند و روی سیم خاردار بروند و اگر چه حوزه متفاوت شده باشد اما اهداف و ارزشها، همان اهداف و ارزشهای گذشته است. عدهای میگویند که مثلا فلانی هم گرانیست! در صورتی که اشتباه همین جا است که ما فکر میکنیم باید همگرا باشیم، در حالی که باید اصولگرا باشیم. اگر اصولگرای واقعی باشیم آن وقت است که به دنبال آن خود به خود همگرایی ایجاد میشود. اشکال این جا است که مؤلفههای اصولگرایی تعریف نشده و اگر شاخصههای اصولگرایی به درستی تعریف شوند، آن وقت عدهای خود به خود غربال میشوند و معلوم میشود که اصولگرا کیست و چه کسانی صرفا رنگ اصولگرایی به خود زدهاند و مطمئنا با یک باران این رنگ خواهد رفت.
به قول شهید چمران آن هنگام که شیپور جنگ نواخته شود مرد از نامرد معلوم میشود، وقتی به طور مثال در تحقیق و تفحص از قوه قضائیه قرار باشد ایستادگی کنی و هزینه هم بدهی، اینجاست که مرد از نامرد مشخص میشود. جایی که قرار باشد با فساد، زمینخواری، با مفسدین اقتصادی مبارزه کنی و ابتدا تطمیع کنند، سپس به تهدید روی بیاورند و آرامشت را بگیرند، دفتر کارت را سرقت کنند و... آن وقت ایستادگی کنی، آن هنگام است که مرد از نامرد شناخته میشود.
* در پایان از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید بسیار سپاسگزاریم و مطمئن هستیم که مردم هم قدر نمایندگانی را که با جان و دل خویش در پی انجام رسالت خطیر نمایندگی هستند، میدانند و خصوصا برای شما و نمایندگانی که نه در شعار که در عمل به اصولگرایی پایبند هستند آرزوی موفقیت میکنیم.
** من هم از شما تشکر میکنم.