بهزاد عبدی
سیدمحمود میرلوحی معاون سابق پارلمانی وزیر کشور زمان خاتمی از مدیران دوران اصلاحات بوده است، وی سالها در عرصه مدیریت کلان سیاسی و اجرایی تجربیاتی را اندوخته است، با ایشان در زمینه تحلیل جریان اصلاحات و دستاوردهای دوره مدیریت اصلاحطلبان در آستانه انتخابات شورا گفتوگو کردهایم.
* به نظر شما چرا اصلاحات همچنان در بین نخبهها و فعالین سیاسی اصلاحطلب به عنوان روش برتر جهت ادامه روند مدیریت کلان سیاسی در ایران مطرح است؟
** ـ به تعبیر یکی از دوستان، جریان اصلاحطلب و جنبش دوم خرداد نورافکنی بود که باعث شد واقعیتها و مسایل پیرامون کشور و عرصه سیاست بهتر و شفافتر دیده شود، و آقای خاتمی و همراهان اصلاحطلب در یک فضای تشویقی به سمت شفافیت عرصه سیاستورزی پیش میرفتند، دلیل این مساله هم روشن است، ایرانیها به عنوان مردمانی صاحب تمدن از صد سال پیش، یعنی صدر مشروطیت تا دوره اصلاحات دنبال آزادیخواهی، و رسیدن به حقوق و مطالبات اساسی و شهروندیشان بودهاند، از طرفی با توجه به شرایط خاص تاریخی، منطقهای و موقعیت حساس ایران، ایرانیها در ذیل جنبش دوم خرداد و عصر اصلاحات خود را شایسته جامعهای رو به پیشرفت و شرایطی بهینه از نظر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میدانستند، شما شاهد هستید اولین دانشگاه منطقه از جندی شاپور تا درالفنون عصر حاضر در ایران شکل گرفته، اینها نشاندهنده روح تحولگرایی ایرانیهاست علاوه بر این گرچه در ذیل تمدن ایرانی شخصیتهایی چون فارابی، ابنسینا، خواجه نصیر و بیرونی رشد و پرورش یافتهاند در دوره جدید هم ایرانیها بعد از دوم خرداد و در طول عصر اصلاحات دنبال این بودهاند که از تمدن جدید و توسعهیافتگی همهجانبه جهان امروز هم سهمی داشته باشند، لذا مشروطیت و حرکتهای نوگرایانه بعد از قاجار، ملی شدن صنعت نفت، انقلاب اسلامی و جنبش دوم خرداد جریان اصلاحات همه نشانگر انگیزه و روحیه رو به جلو و توسعهگرای ملت تمدنساز ایران بوده است و میتوان گفت در طول سده اخیر هر سال به نوعی از طرف نخبگان و جریانات مردمگرا مطالبات و حقوق اساسی ملت به روشهای مختلف دنبال شده است، بعد از انقلاب و به نوعی به جهت جنگ تحمیلی شاید فضا برای پرداختن به خواست و اراده مردم آماده نبوده است چرا که دوران جنگ نخبگان سیاسی را که جهت استقرار جمهوری اسلامی تلاش نموده بودند را به الحاق برد، نخبگان البته آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی را به عنوان آرمان کشور پیش گرفته بودند، خوب شرایط جنگ اجازه عملیاتی شدن تمام و کمال این که آرمان را در عرصه سیاست نداده بود.
دوران سازندگی هم البته تاکید بر بازسازی و سازندگی و پرداختن به توسعه اقتصادی در اولویت قرار گرفته بود، فلذا بعد از این دوران، فضا و فرصتی پیش آمد تا یکبار دیگر آزادیخواهی و آرمانهای اساسی انقلاب و مردم ایران از طرف نیروها و افرادی که اتفاقا در کنار امام و انقلاب سهمی در تحولخواهی و مردمباوری داشتند، در جریان دوم خرداد مطرح شوند. این نیروها البته با دیدگاه جدید و گفتمان مبتنی بر بازخوانی شعارها و آرمانهای انقلاب وارد عرصه حضور سیاست ایران شدند تا نگاهی نو با محوریت حقوق و مشارکت همهجانبه مردم را در پیش بگیرند.
لذا آزادی، کرامت انسانی، حقوق شهروندی، دولت پاسخگو و تعیین سرنوشت توسط خود مردم و توسعه سیاسی را در صدر شعارهای خود قرار دادند، و به بحث پیگیری حقوق اساسی و شهروندی مردم، سهم زنان، مشارکت همه اقشار و گروهها، ایران برای همه ایرانیان، آزادی مطبوعات، حضور تشکلها و فعالیت احزاب انتخابات آزاد... دقیق شدند که همه اینها در واقع به عنوان مانیفست جریانات اصلاحطلب مطرح بوده است. و به جهت این که خواست مردم در آستانه جنبش اصلاحات مبتنی بر آرمانهای یاد شده بود، در سطح نخبگان و عموم مردم جنبش دوم خرداد و انتخاب آقای خاتمی تسری پیدا کرد و فصل نوینی در تاریخ توسعه و پیشرفت ایرانی آغاز گردید، و البته دوران اصلاحات با فراز و نشیبها، بحرانها و مسایلی هم روبهرو بود، که این البته از لوازم هر نوع حرکت اصلاحی است، راز ماندگاری روش اصلاحطلب و دلیل اولویت اصلاحطلبی در ایران همان پیگیری حقوق اساسی ملت و ضرورت توسعهیافتگی مبتنی بر نقش و حضور نهادینه و حقمدار شهروندان میباشد. در شرایط حضور آقای خاتمی و همراهانشان اکثریت مردم در داخل و خارج، گروهی و جریانات سیاسی، نخبگان و بدنه روشنفکر و فرهنگی یکپارچه به صحنه آمدند و به راستی جبنش اصیل، مردمی و توانمندی را به عنوان بنیان حرکت اصلاحات آفریدند، که رقیب جنبش دوم خرداد با همه ابزارها و جایگاههای قدرت که در اختیار داشت نتوانست در برابر این خیزش و موج عظیم ملی قد علم کند و این خود دلیل محکم پیروزی خواست و اراده حضور و مشارکت مردم در طول سیاستورزی و اصلاحطلبی است، اصلاحات در طول هشت سال با موانع و مسایلی هم روبهرو بود به تعبیر آقای خاتمی هر سال با یک بحران مواجه بودیم، جریان مقابل اصلاحات البته بیتوجه به اقبال عمومی بیست و چند میلیونی متاسفانه به طور جدی و سیستماتیک در برابر اصلاحطلبی مانعتراشی میکرد. خوب تفاوت برخورد جریان مقابل با رای بالای بیست میلیون مردم را مقایسه کنید با برخورد متفاوت، پنج میلیون رای خودشان در دور اول ریاست جمهوری اخیر، که در عصر اصلاحات متاسفانه اقتدارگرایان با همه توان در برابر انتخاب و خواست اکثریت مردم از هیچ بحرانآفرینی فروگذار نکردند، به همین جریان خوشحال هستند که اصلاحطلبان را توانستهاند به زعم خودشان به حاشیه برانند و همه قدرتهای زمینی و آسمانی را پشتیبان خود معرفی میکنند که پنج میلیون رای توانستهاند جلب نمایند چرا که دور دوم انتخاب مبنای درست تحلیل جایگاه اینها بنا به دلایلی نیست در حالی که همین جریان محافظهکار و مقابل اصلاحات با در دست داشتن بخشی از قدرت حاکمیت در برابر اراده عمومی مردم و انتخاب اکثریت بالای بیست میلیون رای دو دوره اصلاحطلبان مانعتراشی میکرد، به نظر ما روشهای اصلاحی به جهت قرابت با اراده توسعهطلبی و حقمداری ملت ایران همچنان راه درست و منطقی برای چشمانداز سیاسی آینده ایران میباشد.
در 27 خرداد رای اینها همان حدود پنج میلیونی بود و ببینید در ادبیات و ارزیابی این جریان چگونه با این رای برخورد میشود. این را مقایسه کنید با برخورد همین گروه با آرای بالای بیست میلیونی اصلاحات در 76 و 80 گرچه در ارزیابی درست مشارکت مرحله اول سال 84 در مجموع گرایش عمومی مردم به سمت اصلاحطلبان بوده است، چرا که 60 درصد آرا مجموعه گرایش اصلاحطلبان بوده است، البته مرحله دوم، به دلایل خاص از جمله دوقطبی بودن عرصه انتخابات و دخالت نیروها و جریانات تشکیلاتی و هدایت شده شناخته شده نمیتواند نقطه تحلیل درست جایگاه، جریان یاد شده باشد، به نظر، هر وقت مشارکت اکثریت ایرانیها در انتخابات مختلف از جمله انتخابات اخیر شورا اتفاق بیفتد و دخالتها و نظارتهای خارج از انتخابات آزاد موثر نباشد قطعا اصلاحطلبان پیروز میدان خواهند بود، لذا استنباط ما این است که حتی در طول یکسال گذشته هم در افکار عمومی هم در بین نخبگان و هم در ادبیات شخصیتهای تاثیرگذار، همچنان اصلاحات زنده پویا و ماندگار جریان دارد، شعارها، برنامهها و استراتژی اصلاحات در جامعه ایرانی تازه است.
* دولت نهم با شعار معیشت، البته به صورت مبهم و غیر برنامهریزی شده وارد انتخابات نهم شده به نظر شما دولت اصلاحات در طول برنامههایش چقدر به مشکلات معیشتی مردم پرداخته بودند؟
** ـ طیف مقابل اصلاحات البته با شعار معیشت وارد انتخابات گردید، گرچه ما به دوره اصلاحات در این زمینه نقد داریم، که برنامههای کلان و درازمدت را در زمینههای مختلف از جمله مشکلات معیشتی در دستور کار قرار دارد و کمی در پرداختن به نیازمندیهای کوتاهمدت غفلت شد، اما در سطح کلان و به صورت اساسی ما در دوره اصلاحات دغدغه حل ریشهای و مبنای مشکلات معیشتی و روزمره مردم را نیز در دستور کار قرار دادیم. طرح ساماندهی اقتصادی، طرح صندوق ذخیره ارزی و افزایش پنج برابری حقوق معلمان در طول دولت اصلاحات، نظاممند کردن قراردادها، اصلاح روند مدیریت و برنامهریزی، بالا بودن سطح برنامهریزی کلان البته طرحهای اساسی و دامنهداری بود که خود زمینهساز پیشرفت همهجانبه اقتصادی کشور نیز میشد، که دولت نهم نیز طرحهای شعاری و تبلیغاتی خود را به مدد صندوق ذخیره ارزی و.... که از مواهب دولت اصلاحات است در زمینه معیشت پیش میبرد. ما ابزار تبلیغات چون رسانه ملی را جهت تبلیغات برنامهها که در اختیار نداشتیم، برنامههای اقتصادیها در دوره اصلاحات به جهت این که کارشناسی شده و همهجانبه بوده و در زمینههای مختلف چون اشتغال، حاشیه شهرها، بافتهای فرسوده، بازسازی روستاها، طرح ساماندهی اقتصادی، خوب قطعا شاید کمی از دید افکار عمومی نیاز به بازبینی داشته و دارد، این طرحها در دولت اصلاحات آغاز گردیده بود و به اعتبارات شاخصها و آمارها پیشرفت فوقالعادهای در این زمینه داشتیم، مسایل و معادلههای حل شده به دولت نهم ارث رسیده و خیلی کار مهمی نیست که در این فضا تبلیغات و شعارها فضای کارشناسی کشور را تحت تاثیر قرار داده است. در سال 76 و 80 اوج تراکم دانشآموزی و از طرفی ضرورت ساخت مدرسهسازی بوده است که از سال 80 به این طرف هر سال 600 هزار کاهش دانشآموزی داشتیم، این حجم از مدرسهسازی در دوره اصلاحات ساخته شد، در طول هشت سال همین تراکم دانشآموزی پشت در دانشگاهها و در سالهای بعد از 80 در بخش صنعت خودش را نشان میداد، که ما در دوره اصلاحات با چنین تشکلاتی درگیر بودیم و طبق برنامه کارشناسی شده این مسایل را مدیریت کردیم در حالی که الان بخش مهمی از این تراکم یاد شده کاهش پیدا کرده، آقایان هم که در زمینه معیشت و مسایل اقتصادی شعار دادهاند اما خیلی با بدنه کارشناسی و تخصصی و دامنه دارو بنیادین با این مسایل برخورد نمیکنند، با همه اینها به نظر من به جهت خواستگاه اساسی و مردمی اصلاحات که پیگیری حقوق ملت را در دستور داشت قطعا به فکر مسایل معیشت به فکر اقشار آسیبپذیر و مناطق کمتر توسعهیافته بود و در این راستا هم گامهای مهم و پایهای را برداشت. طبیعی بود اصلاحات در زمینه توسعه همهجانبه کشور در بخشهای کلان اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به صورت کارشناسی شده و به دور از شعارزدگی و عوامفریبی برنامه داشت.
با توجه به این که آزادیخواهی، حاکمیت مردم و دموکراسیخواهی و تاکید بر حقوق مردم از بنیادیترین خواستههای اکثریت مردم و از دغدغههای پایهای گروهها و جریانات سیاسی اصلاحطلب بوده، از طرفی رسیدن به سطوحی از حاکمیت مردم و دموکراسی پروسهای را بایستی طی بکند، که به تعبیری میتوان در چهار فاز این پروسه را شاهد باشیم؛ فاز گفتمانی، فاز جامعه مدنی، فاز نهادسازی و فاز فرهنگی و کاربرد مفاهیم اصلاحطلبی و دموکراسیخواهی در ذهنیت شهروندان، با علم بر اینها فکر میکنید بعد از هشت سال اصلاحطلبی و به نوعی بعد از صد سال خواست عمومی مردم ایران در زمینه حاکمیت مردم چه پتانسیلها و توانمندیهایی در جامعه ایرانی نمود داشته و طیف مقابل اصلاحات چه کارکردی داشته و خواهد داشت.
ضمن این که به موانع ساختاری توسعهنیافتگی کامل جامعه ایرانی هم اشارهای داشته باشید! به نظر من بیان یک نکته ضروری است که دولت اصلاحات و جریان اصلاحطلب دنبال توسعه متوازن چندجانبه در تمام بخشهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و انسانی بود لذا رقیب اصلاحات به غلط تبلیغ میکرد که اینها دنبال توسعه سیاسی و یکجانبه هستند. به نظر ما در بخش اقتصادی حجم کارها و فعالیتها خیلی مهم ارزیابی شده جریان رقیب با امکانات و شرایط کاملا هماهنگ خودش هنوز هم از صندوق ذخیره ارزی دوره اصلاحات در جهت شعارهای خودش پیش رفته خوب به نظر ما اینها خیلی کار اساسی و مهمی نکردهاند، گرچه امیدواریم که موفق باشند چرا که موفقیت کشور در گرو موفقیت همه گروهها و جریانات سیاسی است، در بخش اجتماعی هم اتفاقات مهم و بزرگی صورت گرفت از جمله مسایل اقوام، حاشیهنشینی، NGO، اقلیتها، آسیبهای اجتماعی که امیدواریم به اینها در جای خودش پرداخته شود. در بخش توسعه فرهنگی کارهای ماندگاری چون چاپ تیراژهای بالای کتاب توسعه کمی و کیفی فضای سینما، تئاتر و مطبوعات و نشریات در عصر اصلاحات انجام گرفته با وجود همه موانع و بحرانآفرینیهای رقیب اصلاحات، توانستیم در بخشهای کلان فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی برنامههای تاثیرگذاری را پیش ببریم، اما همانطور که فرمودید در بخش توسعه سیاسی، دموکراسی و حضور و مشارکت مردم در عرصههای مختلف باید عرض کنم که دموکراسی معیارها و استانداردهایی را همراه خود دارد، از جمله کارکرد و مشارکت فعال احزاب مطبوعات آزاد، جامعه مدنی قدرتمند، تشکلهای توانمند و فضای باز سیاسی، اجتماعی و مشارکت مردم در طول انتخابات آزاد و تسری حقوق و مطالبات مردم در طول برنامهها که همه این مفاهیم در دوره اصلاحات از اولویت اولین و مهمی برخوردار بود. که نخبگان ما ضروری است این مسایل را بیشتر تبیین نمایند، من اخیرا مسالهای را شنیدم که خواهش میکنم بررسی شود این که در دوره آموزش مدرسهای ما به خصوص در کتابهای علوم اجتماعی تغییراتی ایجاد شده و فضای کمی را برای آزادی در نظر گرفتهاند و آزادی را در کتابهای علوم اجتماعی فقط حضور در انتخابات لحاظ نمودهاند. آزادی و دموکراسی معیارهایی چون آزادی انتخابات، احزاب آزادی انتقاد و مطبوعات را دارد، همانطور که اشاره کردید اینها در دنیا به صورت سلسله مراتبی در طول زمان همراه تحولات پیش رفته است، به صورت تصادفی امکان این نیست که یک کشوری به دموکراسی پایدار برسد، مثلا از طریق کودتا شب به روز نرسیده در کشوری دموکراسی برقرار شود، همان طوری که متاسفانه کمونیستها در طول 70 سال این کار را کردند و سرمایهداری غرب را روسفید کردند کما این که اگر اینها نبودند دنیا در عرصه حاکمیت مردم و رسیدن به دموکراسی پایدار جلوتر از حالا را تجربه میکرد دموکراسی بالاخره باید در گفتمان مردم و جامعه بروز پیدا بکند که، فکر میکنیم در دوره اصلاحات مفهوم دموکراسی ارتقا جایگاه پیدا کرد که این مساله را میشد در گفتمان عمومی، رسمی، همایشها، مطبوعات، نوشتهها، کتابها و حتی ادبیات سیاسی جریان رقیب مشاهده نمود در سطح جامعه، جامعه مدنی پیشرفت قابل توجهی را شاهد بودیم چند وقت پیش یکی از دوستان کرد بیان میداشت که ما صد سال دولتستیز بودیم، اما در طول دوره اصلاحات توانستیم در کنار دولت حضور پیدا کنیم همین طور مناسبات اقلیتهای دینی مناسبات خوبی در عرصه مدیریت دولتی در عصر اصلاحات داشتند، شعار و برنامه ایران برای همه ایرانیان انصافا شعار کامل و تاثیرگذاری بود و در سطح کلان شش برنامه مدون از طرف معاونت حقوقی ریاست جمهوری همچون آزادی اصلاحات، حقوق شهروندی و.... در عرصه کلان و مجلس طرح گردید که جای تشکر از مجموعه را دارد، طرحهایی چو اختیارات رئیسجمهوری که البته مستحضر هستید جریان رقیب، با تمام توان جلوی عملیاتی شدن آن را گرفت در عرصه نهادسازی و NGOها در بخش زنان، جوانان، زیست محیطی کارهای ماندگاری انجام پذیرفت، به خصوص در بخش شوراها که تحول بزرگی در مدیریت شهری و اجرایی کشور در تمام بخشها و مناطق ایجاد گردید همین برگزاری نهاد شوراها در عصر اصلاحات زمینه تقویت اساسی مشارکت مردم در عرصه تعیین سرنوشت شهر و روستا را رقم خواهد زد، گرچه متاسفانه جریان رقیب صرفا به مساله سیاستزدگی شورا در تهران پرداخت اما شوراها در شهرها و روستاهای دیگر کارکرد مثبت و تاثیرگذاری داشته است، سی و چند هزار هسته تصمیمگیری و تصمیمسازی در این عرصه ایجاد گردید، سه هزار و چندصد NGO ثبت شده کار احزاب هم از نظر کمی و هم از نظر سطح و گستره فعالیت پیشرفت قابل توجهی داشتهاند که همه این نهادها قطعا به روند دموکراسی و رسیدن به توسعه پایدار و همهجانبه کمک خواهند کرد اینها البته بیلان کمی نیست. شاید بتوان گفت حجم این فعالیتها خود پتانسیل عظیمی جهت نهادینه شدن مشارکت فعال مردم در عرصه حاکمیت سرنوشت خویش را رقم خواهد زد. احزاب قبل از اصلاحات منحصر به نخبگان و عموما در سطح تهران و شخصیتهای با تعداد کم میشده در حالی که در آستانه پایان دوره هشت ساله اصلاحات شما شاهد بودید که احزاب در اکثر شهرها و استانها دارای دفاتر فعال بوده و هستند. کنگرهها و همایشها و نشستهای زیادی را برگزار مینمایند که اینها حاصل توسعه سیاسی عصر اصلاحات بوده است. بایستی بپذیریم که اصلاحات از نظر ما ماهیت فرهنگی و فکری است، گرچه میگوییم توسعه سیاسی، اما اساسا کار فکری و فرهنگی بوده است و کار فرهنگی یک فعالیت تدریجی است و این تحولات عرصه اصلاحطلبی در کنار فضای جدید جهانی در سطح اینترنت، وب، آزادی اطلاعات و ارتباطات کمک خواهد کرد که آینده و چشمانداز مثبتی از نظرگاه دموکراسیخواهی و آزادیطلبی شاهد باشیم، و جریان دموکراسی با وجود تبعات و موانعی که خواهد داشت ولی شرایط جامعه ما و شکلگیری طبقه متوسط در کنار وجود دانشگاههای متعدد و حدود 2 میلیون دانشجو خود بیانگر تسری جریان اصلاحطلبی و دموکراسیخواه در ایران است. و ما به مخالفین دموکراسی عرض میکنیم که به مفهوم دموکراسی دهنکجی نکنند، بالاخره دموکراسی مفهوم علمی و توسعهگرایی در عرصه مدیریت کلان بوده است و این حق طبیعی مردم ما است که از مواهب و خوبیها و اصالت دموکراسی در عرصه تعیین سرنوشت در کنار زمینههای دینی، ملی و هویتی جامعه ایرانی بهرهمند شوند، دخالت مردم در عرصه تعیین سرنوشت و مشارکت مردم در تصمیمگیری از نهادهای دموکراسی است در عین این که اینها را انقلاب اسلامی به مردم داده است و نمیشود اینها را از مردم پس گرفت در زمان پیروزی انقلاب اسلامی در کل دنیا 34 کشور از دموکراسی نسبی برخوردار بودند حتی در اروپا هم کامل تجربه نمیشد، آمریکای لاتین هم از طریق دیکتاتورها اداره میشد، اما انقلاب اسلامی چه در بعد قوانینی و چه در بعد شعارها و آرمانها حاکمیت مردم و تسری حقوق و مطالبات عمومی را در دستور کار قرار داد، ما هم در دوره اصلاحات چیزی فراتر از آرمانهای انقلاب و امام نگفتهایم، حق تعیین سرنوشت مردم، دفاع از حقوق اساسی، مدنی مردم، و عقلانیت در رفتار سیاسی، اقتصادی اجتماعی. امروز که همه کشورها مفهوم دموکراسی را دریافتهاند البته دموکراسی چیزی نیست که بوش و امثالهم با شیوههای غلطی چون جنگ آن را به ملتها تقدیم کنند بلکه حاکمیت مردم و مردمسالاری مسالهای درونی و متاثر از تحولات خود کشورهاست و این همان شعار اصلاحطلبی است. ضمن این که اسلام عزیز بوده و با تاریخ و هویت ملت ما عجین بوده است و این را ما در صدر باورهامان قبول داریم. معنویت، شرقی بودن، مسلمان بودن جزو هویت ماندگار ملت ایران بوده و خواهد بود، در این مساله تردیدی نیست اما همین ملت مسلمان میخواهد آزاد هم باشد و از مواهب دموکراسی هم برخودار باشد، میخواهد قدرت انتقاد هم داشته باشد، میخواهد بداند که سرنوشتاش در پستوها و محافل پشت پرده رقم نخورد، میخواهد تصمیمگیریهای کلان در منظر عمومی و با شفافیت و فضای باز سیاسی و اجتماعی شکل بگیرد. و اینها شعار مبتنی بر مصالح ملی و منافع ملی بوده که اصلاحطلبان مطابق با فرهنگ این ملت و قوانین کشور پیگری نموده است.
* به نظر شما با توجه به ضرورتهای اصلاحطلبی که بیان داشتید، گروههای عملگرا و پراتیک با وجود موانع ساختاری چگونه میتوانند چشمانداز روشنی را در آینده اصلاحات رقم بزنند؟
** ـ همواره آرمانها و آرزوها با واقعیتها و مسایل عملی فاصله زیادی دارد بعد از تجربه هشت ساله اصلاحات و تسری گفتمان توسعهیافتگی مبتنی بر آرمانهای مردمگرا و طرفدار حاکمیت حداکثری مردم، قطعا در بین جریان اصلاحات در کنار نیروهای تئوریک بدنه نیروهای عملگرا بیشمارند، حجم عظیم نیروهای تاثیرگذار البته پروژه را پیش بردهاند و قطعا دغدغههایی هم در سطح کلان داشته و دارند، ولی ما فکر میکنیم اگر هویت ایرانی را به تعبیر خود من «پنج الف» را پیش بگیریم و در راس برنامهها و راهکارهای عملیاتی جریان اصلاحات مد نظر قرار دهیم قطعا به بخش مهمی از مطالبات این ملت شریف میتوانیم بهتر بپردازیم، و مدل قابل عرضهای را برای شرایط فعلی میتوانیم ارائه دهیم چرا که ماهیت مسایل کلان کشور تک متغیری نیست.
این که کسی به مدل فرانسه، هند و یا کشور دیگری عمل نماید قطعا با واقعیتهای جامعه ایرانی سازگار نخواهد بود، گرچه میتوان از تجربیات بهره برد، پنج الف شامل: ایران، اسلام، دیدگاه امام، اعتدالگرایی، و توجه به آبادانی این مرز و بوم میباشد به نظر ما اگر به همه این پنج اصل هماهنگ و همزمان بپردازیم مدل قابل قبولی خواهد بود، ما در ایران قطعا بایستی به تمدن و هویت ایرانی و فرهنگ و مسایل منطقهای ایرانی دقت نظر داشته باشیم به دیدگاههای اصیل و آرمانهای مورد نظر امام که همان جمهوری اسلامی و دفاع از حقوق اساسی ملت بوده بیشتر بپردازیم به آموزههای معنوی و مترقی اسلام عزیز و از طرفی به آبادانی و توسعه همهجانبه کشور در کنار مسایل اقوام هم عمیقا پایبند باشیم.
که همه اینها اگر به صورت ریشهای و مبنایی مد نظر قرار بگیرد قطعا برنامهای قابل قبول را میتوانیم جهت پیشرفت متوازن سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و..... در جامعه ایران شاهد باشیم. در کنار اینها ما به جهانیسازی مخالفیم مسالهای که آمریکا دارد پیگیری میکند و نتیجه عکس هم گرفته است، اما جهانی شدن واقعیتی امروزه دنیاست از غذا و پوشاک تا وب و اطلاعات آزاد و اینترنت که کشور ما هم میتواند از فرصتهای ایجاد شده حداکثر استفاده را ببرد. لذا آبادی، پیشرفت حق همه است، جوان ایرانی همین که از دریچه مانیتور توسعه پیشرفت جهان را شاهد است قطعا ما هم بایستی کشوری آباد و توسعهیافتهای را از تمام جنبهها بخواهیم و در ساختن دخیل باشیم.
* با همه واقعیتها و جنبههای درست پروسه اصلاحات که بیان کردید، اما از طرفی جناح مقابل با تمام توان عرصه و فضای کمی را جهت فعالیت احزاب و نهادهای مدنی و مطبوعات آزاد و مشارکت معنایی مردم متصور بوده و در این راستا جلوی چرخ اصلاحات و پیشرفت همهجانبه مشارکت بدنه دانشجویی، نخبگان و نهادهای مدنی سد عظیمی را ایجاد کرده با توجه به این واقعیت که مردم از نظر جوروانی از پیشبری آرمانهای اصلاحات و دوم خرداد دچار یاس و ناامیدی میشوند فکر میکنید چه راهکارهای عملیاتی در این راستا متصور است؟
** ـ همانطور که میدانید جریان مقابل اصلاحات ابزارهای قدرتمند را در اختیار داشت که سد راه عملیاتی شدن برنامهها و آرمان اصلاحات قرار میگرفت، یکیاش رسانه ملی، که در طول هشت سال دوره اصلاحات با برنامهریزی و به صورت حساب شده هر پیشرفت و جنبه مثبت برنامههای ما را منعکس نمیکرد و از طرفی کوچکترین نقیصه را با همه توان بزرگنمایی میکرد. مثلا در زمینه شورای رسانه ملی از 1000 شورای شهر فقط به یک شورای شهر تهران پرداخته است، اصلا 999 شورای موفق را در دوره اول شوراها که رسانه ملی به صورت جدی معرفی کرده است، در صورتی که راهاندازی شوارها تحول مدیریتی مثبتی در سطح کشور بوده است، در کنار رسانه ملی قوه قضاییه آن دوره هم شاهد بودید که چه رفتارهایی در مقابل اصلاحطلبان صورت میپذیرفت، تعطیلی روزنامهها، مسایل دانشجویان که همه از سنگاندازیهای مقابل اصلاحات میتوان شمرد، البته هنوز هم ما با مشکلات شبیه چون تعطیلی روزنامهها و عدم بیان مواضع و دیدگاهها در عرصه رسانههای در اختیار آنها مواجه هستیم، با همه اینها واقعیت جامعه ما همین مسایل هم هست. لذا ما فکر میکنیم آینده کشور و دنیا به سمت و سویی پیش میرود که اتفاقاتی را ضروری مینماید، مثال میزنم امروز میبینیم که در زمینه مساله بنزین، دولت کوچک و خصوصیسازی مجبورند همان برنامههای اصلاحات را پیش بگیرند دولت کوچک کم هزینه، کارآمد و دولت دیجیتالی شعار سازمان ملل برای هزاره سوم عنوان شده که کشور ما هم بایستی این مسایل را مد نظر قرار دهد، اینها تا کی میتوانند در مقابل واقعیتهای جهان امروز قرار بگیرند، ما همواره اعلام کردیم که نهادهای اجماعی صلاح نیست در انتخابات دخالت کنند، این که اختلاف جناحی وارد مسایل این نهادها چون شورای نگهبان، بسیج، قوه قضاییه، نهادهای جمعی و رسانه ملی، مساجد، کمیته امداد بشود قطعا ما از سر دلسوزی میگفتیم که به نفع کشور نیست اینها بایستی بیطرف باشند. با همه تلخیهایی که در دوره اصلاحات بوده است ولی امروز هم به نظر، اصلاحات بیبازگشت است چرا که اصلاحات چشمانداز مثبتی را در آینده توسعهیافتگی جامعه ایرانی رقم خواهد زد.