تاریخ انتشار : ۰۳ بهمن ۱۳۸۷ - ۰۹:۰۵  ، 
کد خبر : ۷۰۸۰۵

مروری بر قانون‌شکنی‌های رژیم صهیونیستی در فعالیت‌های هسته‌ای

محسن نجفی اشاره: به اعتقاد پایه‌گذاران رژیم صهیونیستی دستیابی به پیشرفته‌ترین تکنولوژی سلاح‌های کشتار جمعی امنیت و آرامش را برای آنها فراهم خواهد کرد و موجودیت آن را به عنوان یکی از کشورهایی که در منطقه حق تسلط و نفوذ دارد، تثبیت خواهد کرد.

به گزارش خبرگزاری فارس، رهبران رژیم صهیونیستی از همان ابتدای تأسیس بر این عقیده بودند که آنها محتاج به دستیابی به پیشرفته‌ترین تکنولوژی سلاح‌های کشتار جمعی هستند و در زرادخانه تسلیحاتی خود انواع سلاح‌های مخرب را باید ذخیره کنند تا قادر باشند بین خود و تمامی کشورهای منطقه خاورمیانه توازن برقرار کنند.به اعتقاد آنها در این صورت است که امنیت و آرامش برای آنها فراهم خواهد شد و موجودیت آن کشور به عنوان یکی از کشورهایی که در منطقه حق تسلط و نفوذ دارد و می‌تواند به امکانات و تسلیحات هسته‌ای دست یابد و بر اوضاع اقتصادی و امنیتی منطقه حاکم باشد، تثبیت خواهد شد.از زمان تأسیس رژیم غاصب صهیونیستی در سال 1948 این رژیم آهسته آهسته تلاش‌ها و تفکرات استراتژیک خود را به منظور دستیابی به سلاح هسته‌ای به این اعتبار که از مهم ترین سلاح‌های بازدارنده هستند آغاز کرد.پس از تأسیس این رژیم، دکتر حیم وایزمن 1952_1874 به عنوان اولین رئیس جمهور اسراییل انتخاب شد. دکتر وایزمن استاد بیوشیمی دانشگاه منچستر انگلستان، سازمان جهانی صهیونیسم و آژانس یهود و تا زمان مرگش نخستین رئیس جمهور رژیم صهیونیستی بود.وی از دوستان صمیمی آ.ج بالفور وزیر خارجه اسبق انگلستان بود که ظاهراً بالفور اعلامیه معروف خود را به پاس خدمات چشمگیر این صهیونیست به ارتش انگلستان انتشار داد. دکتر وایزمن نقش ویژه‌ای در تاسیس برخی نهادهای علمی یهودیان مهاجر در فلسطین اشغالی به ویژه پس از آنکه امور فلسطین تحت قیمومیت انگلستان قرار گرفت داشت، که این نهادها در جهت دیدگاه‌های رهبران این رژیم سهم مؤثری در رشد و توسعه تکنولوژی هسته‌ای داشته‌اند.تعدادی از این رهبران مانند بن گوریون، موشه دایان، شیمون پرز و آریل شارون از کسانی بودند که بیشترین اصرار را در تعقیب سیاست‌های هسته‌ای اسرائیل داشتند. موشه دایان از پیروان بن گوریون که اواین نخست وزیر رژیم صهیونیستی بود از شخصیت‌های مشهوری بود که در مراحل آغازین استراتژی هسته‌ای رژیم صهیونیستی از مشتاقان جدی استراتژی مزبور بود.برنامه هسته‌ای اسرائیل از همان ابتدا تحت نظارت وزارت امنیت که در آن زمان بن گوریون در رأس آن بود قرار گرفت، همچنین تشکیلات نظامی اسرائیل نیز در فعالیت‌های هسته‌ای مشارکت فعالی داشت.
بلافاصله پس از اعلام موجودیت صهیونیست‌ها (1948) این رژیم برای پایه‌ریزی اساسی برنامه‌های هسته‌ای خود در ابتدا سه نوع راهکار را برگزید:
1- تشکیل شعبه‌ای در مؤسسه وایزمن برای طرح و توسعه تکنولوژی هسته‌ای از طرف وزارت امنیت اسرائیل
2- اعزام دانشجویان و پژوهشگران به کشورهای غربی به ویژه انگلستان و آمریکا به منظور فراگیری علوم هسته‌ای
3- تشکیل کمیته انرژی اتمی
قبل از اعلام استقلال، مهاجران یهودی به کمک حامیان خود به ایجاد برخی سازمان‌های پژوهشی و علمی در فلسطین اقدام کردند که از جمله مهم‌ترین آنها می‌توان به دانشگاه عبری قدس در سال 1925، مؤسسه تخنیون در سال 1924 و مؤسسه وازمن در سال 1934 اشاره کرد.در این میان مؤسسه وایزمن به جهت استفاده از جدیدترین تجهیزات و وسایل علمی و الکترونیکی و داشتن بخش‌های مختلف تحقیقاتی جایگاه ویژه‌ای داشت، از این جهت وزارت امنیت اسرائیل به منظور طرح و توسعه علوم و تکنولوژی هسته‌ای شعبه‌ای را در مؤسسه وایزمن تأسیس کرد.شعبه مزبور بعدها یکی از مراکز مباحث هسته‌ای در اسرائیل شد. در همان زمان یعنی در سال 1949، رژیم صهیونیستی دانشجویان و پژوهشگرانی را به منظور فراگیری علوم هسته‌ای به انگلستان و آمریکا اعزام کرد.به نظر می‌رسد که در ابتدا اسرائیل برنامه اتمی خود را با اعزام 5 نفر از اعضا خود شروع کرد که عبارت بودند از: دی شالیت و کونتیلی فرانسوی الاصل، گولدنگ از انگلستان، تالمی از چکسلواکی و بیلاج اتریشی الاصل. این پنج نفر از یهودیانی بودند که به فلسطین مهاجرت کرده و برای تحقیقات و پژوهش در زمینه علوم هسته‌ای به کشورهای غربی فرستاده شدند و سپس در سال 1954 به فلسطین اشغالی بازگشته و در بخش فیزیک اتمی مؤسسه وایزمن مشغول به کار شدند.اما تحقیقات و استراتژی اصلی رژیم صهیونیستی با تأسیس کمیته انرژی هسته‌ای اسرائیل در ژوئن 1952 یعنی 4 سال بعد از تشکیل این رژیم شکل گرفت و این مسأله اهمیت روزافزون و حیاتی تکنولوژی هسته‌ای را در نظر سردمداران صهیونیست روشن می‌کند.
اولین رئیس این کمیته که تحت نظارت وزارت امنیت تأسیس شد شخصی به نام دکتر ارنست بیرگمان به عهده داشت. وی یکی از مشتاقان جدی دستیابی اسرائیل به سلاح های هسته‌ای بود. پس از تشکیل کمیته انرژی هسته‌ای در سال 1952 و بازگشت اولین کارآموزان هسته‌ای از آمریکا و انگلستان، فعالیت‌های هسته‌ای رژیم صهیونیستی با سرعت هر چه تمامتر مسیر تکاملی خود را طی کرد.اولین قدم در این مسیر جذب همکاری آمریکا و فرانسه برای اخذ فن‌آوری هسته‌ای در زمینه ساخت راکتورها، تهیه پلوتونیوم، تجهیز آزمایشگاه‌های پیشرفته هسته‌ای و.... عقد قراردادهای مختلف با آنها بود. در اینکه آمریکا و فرانسه بانیان اصلی فن‌آوری هسته‌ای و تسلیحاتی رژیم صهیونیستی بوده‌اند تردیدی وجود ندارد لذا در زیر نقش هر یک به طور جداگانه مورد بررسی قرار می‌گیرد.
الف) نقش آمریکا
تا قبل از جنگ جهانی دوم آمریکا نقشی تعیین کننده و استراتژیک در خط مشی سیاسی و اقتصادی جهان نداشت، اما پس از جنگ به علت استیلای علمی، نظامی و اقتصادی، نقش اصلی آن در پایان جنگ و کمک‌های ویژه این کشور به اروپا و ژاپن برای سامان دادن بحران‌های اقتصادی ناشی از جنگ، آمریکا را در معادلات سیاسی و اقتصادی جهان به عنوان عامل اصلی و تعیین کننده درآورد.اسرائیل که مولود بی‌ثباتی و عدم اتحاد کشورهای منطقه و نقش مزدورانه انگلیس بود، بعد از جنگ جهانی دوم تحت حمایت آمریکا شکلی منسجم به خود گرفت و هر چند از عدم مشروعیت لازم برخوردار بود اما شناسایی آن از طرف قدرت‌های پیروز در جنگ آن را به صورت یک عامل بحث انگیز، مهم و تنش زا در منطقه درآورد.به نظر می‌رسد که همکاری‌های هسته‌ای بین آمریکا و رژیم صهیونیستی به طور اصولی و سازماندهی شده از سال 1955 و در زمان آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا آغاز شده است. در آن زمان آیزنهاور با ارائه برنامه‌ای موسوم به اتم برای صلح، همکاری رسمی و گسترده‌ای را با رژیم صهیونیستی آغاز کرد.آن برنامه با این توجیه اجرا شد که کمکی است از سوی آمریکا برای کاهش از مشکلات انرژی با جایگزین نمودن انرژی هسته‌ای. اسرائیل با استفاده از این برنامه موافقتنامه‌های مختلفی را امضاء کرد که بر طبق آنها از مساعدت و یاری آمریکا در ساخت مراکز اتمی و مجهز کردن آن به وسایل لازم برخوردار شد.در ابتدای امر، آمریکا رژیم صهیونیستی را به کارشناسان علوم هسته‌ای مجهز کرد و درهای مراکز هسته‌ای خود را برای تربیت کادرهای اسرائیلی باز کرد، به طوری که در سال 1960 بیش از 50 کادر اسرائیلی برای اداره کارخانه‌های هسته‌ای آموزش دیدند که آموزش آنها در مؤسسه‌های هسته‌ای وابسته به آژانس انرژی اتمی آمریکا بود.
همچنین آمریکا از اوایل دهه 1950 اسرائیل را به مجموعه گسترده‌ای از اطلاعات علمی مجهز کرد که اطلاعات مزبور شامل هزاران گزارش از مباحث هسته‌ای بود که در آمریکا تهیه شده بود. برخی منابع کمک‌های آمریکا را فراتر از این بیان می‌دارند تا جایی که این کمک‌ها را شامل بیش از 200 تن اورانیوم طبیعی، دهها کیلوگرم اورانیوم غنی شده و مقدار زیادی پلوتونیوم خالص می دانند که با توجه به حجم آنها باید گفت، اسرائیل به درصد زیادی از ضروریات و احتیاجات خود در رابطه با مراکر اتمی دست یافته است.اما کانون اصلی همکاری هسته‌ای بین آمریکا و اسرائیل را باید در تأسیس مرکز اتمی سورق (Sorq) دانست. بعد از مشارکت آمریکا در برنامه‌های هسته‌ای اسرائیل، تأسیسات هسته‌ای فوق را برای رژیم صهیونیستی نزدیک ساحل میانه در جنوب تل آویو احداث کرد. ساختمان این مرکز در اواخر دهه 1950 میلادی به پایان رسید و در سال 1960 با توان یک مگاوات به فعالیت پرداخت. این مرکز که در حقیقت یک راکتور اتمی تحقیقاتی برای طراحی تسلیحات اتمی می‌باشد دارای راکتوری از نوع آب سبک _ اورانیوم غنی شده است که سوخت آن طبق قرارداد اولیه تا سال 1977 از آمریکا تأمین شده است. به همین جهت بین سال‌های 1960 تا 1966، آمریکا با اعطای 5 کیلوگرم اورانیوم 235 با خلوص 90 درصد موافقت کرد تا مرکز مذکور مجهز به سوخت شده و به فعالیت‌های خود ادامه دهد (9) در ادامه همکاری‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی توان این راکتور در سال 1969 به 5 مگاوات رسید و در طرحی که شیمون پرز در سال 1974 اعلام کرد عنوان شده که توان تولید این مرکز باید به 10 مگاوات افزایش یابد، اما بر اساس گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) که در سال 1998، توان این نیروگاه تحقیقاتی در حد 5 مگاوات بوده، سوخت آن از طرف آمریکا و فرانسه تأمین می‌شود. ذیلاً خلاصه‌ای از تجهیزات و عملکرد این راکتور و کار در این مرکز بر اساس گزارش IAEA ارائه شده است.
مرکز اتمی سورق (Soreq)
تاریخ ساخت : 1958
تاریخ تکمیل و شروع به کار : ژوئن 1960
تأمین کننده سوخت: امریکا و فرانسه
میزان غنی بودن اورانیوم: 93 درصد
تعداد اپراتورهای راکتور: 6 نفر
میزان کار: 7 ساعت در روز، 4 روز در هفته و 45 هفته در سال
توان راکتور 5MW
خنک کننده و کند کننده: آب سبک
رفلکتور: گرافیت
مینیمم جرم بحرانی : 4kg اورانیوم 235
مرکز اتمی سورق که دربردارنده تأسیساتی برای بررسی‌های اتمی و راکتورهای تحقیقاتی ساخت آمریکاست به دلیل مساعدتی که به رژیم صهیونیستی در جهت تحول در مباحث و تجارب آن کشور در زمینه‌های هسته‌ای کرده از اهیمت زیادی برخوردار است، لذا این مرکز به لوس آلاموس اسرائیل ملقب شده است.کمیسیون انرژی اتمی اسرائیل پس از تأسیس این مرکز در ژوئن 1960 اشاره کرد، بخش مذکور تحت نام Sor_Van Radiation Limited به فعالیت‌های تجاری و علمی در زمینه مورد نظر پرداخت.همکاری دو جانبه آمریکا و رژیم صهیونیستی به اینجا ختم نمی‌شود، آمریکا علاوه بر آموزش کارشناسان اسرائیلی در زمینه‌های هسته‌ای و ایجاد راکتورها و مراکز تحقیقاتی و تجهیز آزمایشگاه‌های آن، به طور پیوسته مبالغ هنگفتی را جهت کمک به فعالیت‌های هسته‌ای و تسلیحاتی اسرائیل پرداخت کرده است.بهتر است این مطلب را از زبان برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر و از عاملان اصلی قرارداد کمپ دیوید بشنویم؛کمک ما به اسرائیل از سال 1970 تاکنون 77 میلیارد دلار بوده است که به هر مرد و زن و کودک اسرائیلی بین 15 تا 20 هزار دلار می‌رسد، این رقم بسیار بیشتر از کمکی است که ما به فقرا در جامعه خود اختصاص می‌دهیم.
همچنین "عزر وایزمن" رئیس جمهور اسرائیل می‌گوید؛اسرائیل مقادیر خیره کننده‌ای کمک نظامی از آمریکا دریافت کرده یعنی بسیار بیشتر از مقداری که نیروهای ما در جنگ شش روزه (1967) بدست آوردند. از نظر من 20 درصد سیستم دفاعی ما توسط مالیات دهندگان آمریکایی از طریق سالانه یک میلیارد دلار کمک نظامی به اسرائیل تأمین می‌شود.بی‌تردید کمک شایان آمریکا به رژیم صهیونیستی که سردمداران هر دو کشور به صراحت به آن اذعان دارند بیانگر دو اصل اساسی است.
1) ارزش اسرائیل در سیاست خارجی آمریکا
2) نفوذ صهیونیست‌ها در داخل هیأت حاکمه آمریکا
اما منافع آمریکا در منطقه استرانژیک خاورمیانه مانع از این شد که به طور انحصاری از اسرائیل حمایت کند و همانطور که قبلاً نیز بیان شد گرچه در تمامی این ادوار باطناً جانب اسرائیل را داشت اما گاهی سیاست‌های حمایتی خود را از کشورهای منطقه به ویژه مصر آشکار می‌کرد تا ضمن حضور و نفوذ خود در این کشورها و بیرون راندن رقبای خود خصوصاً شوروری از منطقه با نفوذ خود شرایط را برای ایجاد یک کمربند امنیتی برای اسرائیل آماده نماید.برژینسکی در این رابطه می‌گوید؛ اهمیت استراتژیکی جغرافیایی منطقه از واضحات است. تشخیص این نکته حائز اهمیت است که منافع ایالات متحده در یک رابطه خوب منطقه‌ای از اهمیت ویژه‌ای در جهت امکانات و ظرفیت آمریکا برای حفاظت منطقه از نفوذ شوروری برخوردار است که این نفوذ در آن منطقه دارای خواص رادیکالیزم و بی‌ثباتی داخل اسرائیل می‌باشد. به همین مناسبت است که در مواجهه با چنین امری، اسرائیلیان و سخنگویان آمریکاییان جهود، اغلب بر اسرائیل به عنوان یک سرمایه استراتژیکی برای آمریکا تأکید دارندو با توجه به همین سیاست یعنی برخی حمایت‌های ظاهری از کشورهای دیگر بود که گاهی میان سردمداران دو کشور آمریکا و رژیم صهیونیستی تنش‌هایی به وجود می‌آمد. در ابتدا این تنش‌ها به ویژه در مواردی که مسأله تولید سلاح‌های هسته ای در میان بود خود را بیشتر نشان می‌داد و این مسأله نه از جهت ترس از اتمی شدن اسرائیل بود بلکه از آن جهت بود که سیاستمداران آمریکا تصور می‌کردند که اتمی شدن اسرائیل منجر به اتمی شدن مصر و دیگر کشورهای عرب و همچنین مداخله بیشتر شوروی در منطقه خواهد شد، اما همین تصور بعدها دچار تحول شد به نحوی که سلاح‌های هسته‌ای انحصاراً در اختیار اسرائیل قرار گرفت.در میان رؤسای جمهور آمریکا آیزنهاور حمایت ویژه‌ای از اسرائیل داشت. پس از آن کندی ضمن تداوم این حمایت‌ها سعی می‌کرد اسرائیل را از دسترسی به سلاح‌های اتمی بر حذر دارد. این امر به ویژه پس از همکاری هسته‌ای بین فرانسه و رژیم صهیونیستی (به آن پرداخته خواهد شد) و مکاتبات متعدد کندی و بن گوریون نخست وزیر وقت اسرائیل شکل خاصی به خود گرفت.
بن گوریون که اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی پس از اعلام استقلال یهودیان (1948) بود تا سال 1963 بر مسند امور قرار داشت و در طول سلطه 15 ساله خود بیشترین نقش را در هسته‌ای شدن اسرائیل کرد تا جایی که حتی بعد از کناره گیری خود نیز به عنوان رهبر حزب ماپای (Mapai) که جناح طرفدار اتمی شدن اسرائیل است بر ایجاد زرادخانه‌های هسته‌ای اسرائیل اصرار می‌ورزید. کندی در این رابطه طی نامه‌ای به بن گوریون، وی را به منع تولید سلاح‌های هسته‌ای توصیه کرد. تل آویو در پاسخ کوتاهی از کندی به خاطر دخالت در امور داخلی اسرائیل انتقاد کرده بود. در همان زمان یکی از مقامات "سیا" در نامه دیگری از مقامات اسرائیل در مورد توانایی‌های اتمی آن کشور سؤال کرد. پاسخ اسرائیل به وی نیز جالب است: این مسأله‌ای است که ارتباطی به شما ندارد. صهیونیست‌ها بدون توجه به این مسایل برنامه‌های اتمی خود را دنبال می‌کردند.نقطه عطف برنامه‌های اتمی اسرائیل با اولین آزمایش اتمی زیرزمینی این رژیم در سال 1960 شکل گرفت. اگر چه رژیم صهیونیستی هیچ وقت به انجام این آزمایش به طور رسمی اعتراف نکرد و برخی از مقامات آن رژیم مسأله انجام آزمایش هسته‌ای را شایعه می دانستند، اما بسیاری از صاحب نظران انجام آن را قطعی تلقی می‌کنند.ما نسبت به کوشش‌های شما درباره سلاح‌های هسته‌ای نگرانی پرز در پاسخ به کندی چنین می‌گوید: ما اولین کسی نخواهیم بود که از سلاح‌های هسته‌ای استفاده می‌کنیم، تنها سعی ما حفظ موازنه قدرت نظامی در منطقه است. استفاده از عبارت موازنه قدرت نظامی در جواب پرز جالب توجه است و باید سؤال کرد که این چه موازنه قدرت نظامی است که پس از گذشت بیش از چهل سال از این واقعه هنوز کشورهای منطقه در مقایسه با اسرائیل فاقد سلاح‌های پیشرفته نظامی می‌باشند. به هر حال با این پاسخ پرز تلویحاً به وجود برنامه‌های تولید سلاح‌های اتمی اقرار می‌کند.3 سال بعد از آزمایش فوق بن گوریون از قدرت کناره‌گیری می‌کند و به دنبال آن لوی اشکول به عنوان نخست وزیر انتخاب می‌شود. از آن طرف در آمریکا پس از مدتی کندی کشته می شود و جای او را " لیندون جانسون " می‌گیرد. اینکه دلیل اصلی کناره‌گیری ناگهانی بن گوریون در 16 ژوئن 1963 چه بوده و چرا پس از مدتی کندی به قتل می‌رسد هنوز جواب کاملاً روشن و واضحی داده نشده است. گرچه در ظاهر "اشکول" سیاست اتمی معتدل تری را پیش گرفت اما به هیچ روی از سرعت توسعه هسته‌ای اسرائیل کاسته نشد. از آن طرف جانسون در ابتدا نظر کندی مبنی بر مخالفت با تولید تسلیحات اتمی اسرائیل را داشت اما پس از مدتی سیاست کاملاً متفاوتی را پیش گرفت.
زمانی که کلینفورد وزیر جنگ جانسون به وی گزارش کرد، اسرائیلی‌ها در حال تهیه سلاح‌های اتمی می‌باشند وی چنین پاسخ داد: هر چیزی احتیاج دارند به آنها بفروشید. جانسون هنگام ترک کاخ سفید نیز هدیه‌ای به اسرائیل داد و آن موافقت با جنگنده‌های "اف 4" بود که تا آن موقع پنتاگون به دلیل خودداری اسرائیل از امضاء قرار داد. منع تولید سلاح‌های هسته‌ای از تحویل آن ممانعت می‌کرد.به نظر می‌رسد صهیونیست‌ها در زمان جانسون به گونه‌ای وسیع توانسته بودند در دولت وی نفوذ نمایند. در زمان نیکسون و کیسینجر نیز دست صهیونیست‌ها برای هر فعالیتی کاملاً باز گذاشته شده بود.
کیسینجر بارها می‌گفت که من کوشش اسرائیلی‌ها در دستیابی به سلاح‌های اتمی را درک می‌کنم. طبق دکترین وی اسرائیل در پناه امنیت ایجاد شده توسط آمریکا می‌توانست با مشارکت این کشور به پیشبرد برنامه‌های اتمی خود ادامه دهد. نیکسون نیز طی اطلاعیه‌ای دستور داده بود که هیچ گونه فعالیت اتمی اسرائیل نباید منتشر شود.در پناه امنیت ایجاد شده برنامه‌های اتمی اسرائیل ادامه می‌یابد تا آن جایی که با آفریقای جنوبی مشترکاً به تحقیقات اتمی می‌پردازند. نتیجه این همکاری یک آزمایش هسته‌ای در 22 سپتامبر 1979 بود که در جنوب اقیانوس اطلس توسط این دو کشور انجام می‌شود. در نتیجه‌ایی انفجار ماهواره Vela آمریکا سیگنال مربوط به یک انفجار کوچک هسته‌ای را آشکار می‌سازد.جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا جمعی از متخصصان را به ریاست پروفسور Ruina از MIT برای بررسی رویداد فوق گرد می‌آورد. در گزارش این بررسی که در 15 جولای 1980 انتشار یافت، بیان شده است که واقعه 22 سپتامبر احتمالاً یک انفجار هسته‌ای نبوده است، اما مابقی دانشمندان آمریکا و ادارات اطلاعاتی با دسترسی به همان اطلاعات نتیجه متضادی گرفتند و وقوع یک انفجار اتمی را قطعی دانستند. به هر حال با سناریوی به عمل آمده، دولت آمریکا واکنش ویژه‌ای در برابر این آزمایش هسته‌ای اتخاذ نمی‌کند. همکاری اتمی اسرائیل و آفریقای جنوبی تحت نظارت و هدایت "شیمون پرز" به عنوان وزیر دفاع انجام می‌گرفت.با گذشت زمان ارتباط و همکاری آمریکا و اسرائیل عمیق‌تر و گسترده‌تر می‌گشت. زمانی که ریگان طرح موسوم به جنگ ستارگان را ارائه کرد و مبالغ هنگفتی را برای اجرای آن هزینه کرد، اسرائیل به نوعی با آن به همکاری پرداخت. از جمله این همکاری‌ها طرح تولید موشک ضد موشک آرو می‌باشد. این طرح که در دهه 1980 به عنوان بخشی وابسته به جنگ ستارگان آغاز شد قرار بود اسرائیل را در مقابل حملات موشکی مصون کند. هزینه این طرح رسما 6/1 میلیارد دلار اعلام شد اما "جو باتلر" مدیر آمریکایی طرح مذکور هزینه آن را بالغ بر 3 میلیارد دلار می‌داند.وی می‌گوید: برد موشک آرو به اسرائیل این امکان را می‌دهد که در صورت خطا رفتن موشک اول، فرصت برای شلیک چندین موشک دیگر نیز به سوی هدف داشته باشد. این برای انهدام موشک‌هایی که در ارتفاع 10 تا 40 کیلومتری سطح زمین حرکت می‌کنند طراحی شده است.شکی نیست که همکاری آمریکا و رژیم صهیونیستی در انتقال تکنولوژی هنوز در سطح بسیار بالا ادامه دارد. شاید یکی از مهمترین آنها در طول چند سال اخیر اعطای 5 کامپیوتر پیشرفته است که در سال 1994 از طرف آمریکا در اختیار این رژیم قرار گرفته است. این کامپیوترها دارای برنامه سیمولاتور پرتاب سلاح‌های اتمی، انتقال، انفجار و همچنین طراحی کامل آن بدون انجام تست‌ها و آزمایش‌های مقدماتی است.دولت جرج بوش رئیس جمهور سابق آمریکا با فرستادن این وسایل به اسرائیل مخالفت کرده بود. پس از تصمیم آمریکا برخی منتقدان این سؤال را مطرح کردند که آیا عاقلانه است که چنین وسایل پیشرفته‌ای در اختیار مؤسساتی قرار گیرد که فعالیت‌های اتمی صهیونیست ها را اداره و هماهنگ می‌کنند؟این تصمیم درست در زمانی اتخاذ شد که چند ماه پس از آن اعضای سازمان ملل باید معاهده منع دائمی گسترش سلاح‌های اتمی را امضاء می‌کردند.
ب) فرانسه
تا قبل از جنگ جهانی دوم، فرانسه نقش تعیین کننده‌ای در آسیا و به ویژه آفریقا بازی می‌کرد،‌ بعد از جنگ نیز این کشور سعی کرد که همچنان توانایی و ابهت خود را حفظ کند، اما با حضور گسترده آمریکا، نقش فرانسه در منطقه بسیار کمرنگ شده است. پس از تأسیس رژیم صهیونیستی فرانسه برای حضور خود در اسرائیل اقدام به همکاری‌های دو جانبه با آن کرد. این همکاری‌ها به ویژه بین سال‌های 1953 تا 1967 یعنی در زمان دولت‌های بی‌مولیه و شارل دوگل در سطح گسترده ای ادامه داشت. در سال 1956 که فرانسه و اسرائیل جبهه متحدی بر علیه مصر تشکیل داده بودند، این همکاری شکل ویژه‌ای پیدا کرد. در آن زمان اسرائیل برای مقابله با قدرت نظامی اعراب که از پشتوانه تسلیحاتی شوروی برخوردار بودند به متحد خود یعنی فرانسه به عنوان فراهم آورنده اصلی جنگ افزارهای مخرب روی آورد. در سال بعد یعنی 1957 نقطه عطف همکاری‌های فرانسه و اسرائیل شکل گرفت. در سوم اکتبر 1957 اسرائیل قرارداد محرمانه‌ای با فرانسه دایر بر همکاری‌های اتمی و تسلیحاتی منعقد ساخت.پس از امضاء این موافقتنامه رژیم صهیونیستی با همکاری فرانسه در پشت پرده و پنهانی در منطقه دیمونا در کویر نقب اقدام به تأسیس مهم‌ترین و پیشرفته ترین مرکز اتمی خود موسوم به مرکز اتمی دیمونا (Dimpna) کرد، مذاکرات اصلی را شیمون پرز به عنوان مدیرکل وزارت دفاع انجام داد و خود وی بر احداث آن نظارت کرد. این مرکز در سال 1958 شروع به ساخت و در دسامبر 1963 تکمیل شد.در مورد این مرکز اسرائیلی‌ها طی پیامی به ژنرال دوگل به وی اطمینان دادند که در این نیروگاه قصد تولید سلاح اتمی ندارد، ولی از آن به بعد اسرائیل وجود هرگونه راکتور را در این منطقه انکار می‌کرد و گاهی اظهار می‌داشت که محل مذکور یک کارخانه ریسندگی است. سازمان سیا طی نامه‌ای به مقامات اسرائیلی از آنها می‌خواهد که سیا را در جریان فعالیت‌های این مرکز قرار دهند اما صهیونیست‌ها به این درخواست وقعی نمی‌نهند و حتی یکی از افسران آمریکایی را که در اطراف این مرکز در تردد بود دستگیر می‌نمایند که با وساطت سفارت آمریکا آزاد می‌گردد.گرچه رژیم صهیونیستی در دسامبر 1967 رسماً به وجود این مرکز اعتراف کرد، اما فعالیت‌های آن در هاله‌ای از ابهام بوده است. شاید مهم‌ترین کسی که صراحتاً بخشی از فعالیت‌های این مرکز را افشا کرد، اعترافات یک مهندس اسرائیلی به نام مردخای فانونو (Mordechai Vanunu) باشد که به مدت ده سال در این مرکز فعالیت داشت. وی در اکتبر 1986 در مصاحبه‌ای با مجله ساندی تایمز به افشاء قسمتی از فعالیت‌های هسته‌ای رژیم صهیونیستی پرداخت ولی پس از مصاحبه توسط نیروهای اطلاعاتی اسرائیل در ایتالیا دستگیر و ربوده شد و محکومیت 18 ساله خود را سبب افشاء اسرار هسته‌ای اسراییل سپری کرد.در رابطه با فعالیت‌های این مرکز مسائل زیادی به ویژه پس از اعتراف مردخای فانونو گفته شده است. طبق قرارداد اولیه ظرفیت نیروگاه هسته‌ای این مرکز 24 مگاوات بوده اما گویا فعالیت آن با توان بیش از 40 مگاوات که خیلی بیشتر از توافق اولیه است آغاز شده و توانایی تولید 8 کیلوگرم پلوتونیوم را در سال داشته است که این مقدار برای ساخت یک بمب هسته‌ای کافی خواهد بود. بر اساس برخی گزارش‌ها، توان تولید شده در مرکز دیمونا در دهه 1970 به 70 مگاوات و تولید پلوتونیوم به 25 کیلوگرم افزایش یافت اما با استناد به اطلاعات مهندس اسرائیلی فانونو توان این نیروگاه به 150 مگاوات می‌رسد و این مرکز قادر است 40 کیلوگرم پلوتونیوم در سال تولید کند. به عبارت بهتر رژیم صهیونیستی با تولیدات این کارخانه می‌تواند سالانه 5 بمب اتمی با قدرت بیش از 20 کیلو تن بسازد.
به هر حال بر اساس عکسبرداری‌ها و گزارش‌های رسیده این مرکز که ساختمان آن شبیه مرکز اتمی میرکون فرانسه می‌باشد از تعداد زیادی تأسیسات، بخش‌ها و مراکز مختلف تشکیل شده است.بر اساس این گزارش‌ها، راکتور مورد استفاده با آب سنگین اورانیوم طبیعی کار می‌کند و آب سنگین و مواد سوختی آن را از آرژانتین، نروژ، نیجر، گابون، فرانسه و ... تأمین شده است. گرچه خود اسرائیل نیز تا اندازه‌ای توان تولید آب سنگین و اورانیوم را دارد.جدا از بخش فوق الذکر، این مرکز شامل بخش‌های تهیه پلوتونیوم، تهیه مواد اولیه برای کلاهک‌های اتمی، تهیه سرب، تهیه دوتریوم و ترتیوم، آنالیز فلزها با اشعه لیزر، پالایش شیمیایی و ... می‌باشد. بر اساس اطلاعات به دست آمده، مرکز دیمونا دارای شش طبقه است که حاوی 39 قسمت مستقل می‌باشد. بر حسب گفته‌های فانونو، تولید پلوتونیوم که در حدود 2/1 کیلوگرم در هفته می‌باشد در طبقه پنجم واقع شده و پلوتونیوم آماده برای استفاده بعدی در نیروی نظامی در قوطی‌های سرشار از گاز آرگون نگهداری می‌شود. پس از ساخت مواد شیمیایی لازم برای بمب اتمی، این مواد به بخش دیگری که در حومه شهر حیفا واقع است، منتقل می‌شود. بخش مذکور وابسته به شرکت دافائل می‌باشد، این شرکت یک سازمان اسرائیلی است که مسؤول پژوهش‌های انرژی و توسعه تسلیحات در اسرائیل است.در نتیجه سعی و کوشش فراوان رژیم صهیونیستی، مرکز دیمونا به سرعت توسعه پیدا کرد و دستگاه‌ها خنک کننده نیز به آن اضافه شده است.مطابق با گفته‌های فانونو یک واحد نیمه صنعتی برای تهیه ایزوتوپ Lithium-6 در سال 1977 در دیمونا ایجاد شده است، با این حال تولید کامل این ماده در سال 1984 انجام گرفت. Lithum-6 برای سلاح‌های هسته‌ای پیشرفته برای دو هدف مورد لزوم است، یکی برای تولید تریتیوم و دیگری کاربرد مستقیم آن در سلاح‌های هسته‌ای.تریتیوم، دوتریوم و Lithium-6 از مواد مهم سلاح‌های پیشرفته اتمی خصوصاً بمب‌های نوترونی می‌باشند که بر اساس افشاء فانونو رژیم صهیونیستی مدتهاست به تولید آنها در مرکز اتمی دیمونا مبادرت کرده است. کار در مرکز دیمونا شبانه روزی است و در برخی از ماه‌های سال به علت تعمیر و ترمیم تعطیل می‌باشد. در یک کلام می‌توان مرکز دیمونا را مقر راکتورهای اتمی، محل پرداخت اورانیوم و پلوتونیوم و دیگر مواد برای ساخت بمب‌های اتمی و تحقیقات در شیمی و فیزیک هسته‌ای دانست.به سبب اهمیت دیمونا، این مرکز تحت مراقبت شدید نیروهای امنیتی است. پرواز تمام هواپیماها حتی هواپیماهای نیروی هوایی اسرائیل بر فراز دیمونا ممنوع است. در طول جنگ شش روزه 1967، یک هواپیمای اسرائیلی که خلبانش به منطقه دیمونا آمده بود مورد اصابت آتش خودی قرار گرفت و سقوط کرد. در فوریه 1973، یک هواپیمای خطوط هوایی لیبی توسط موشک اسرائیلی منهدم شد و 108 نفر از 113 سرنشین آن جان باختند. اسرائیل ادعا کرد که این هواپیما به سمت دیمونا در حرکت بوده است.همکاری اتمی فرانسه و رژیم صهیونیستی به ویژه پس از ایجاد مرکز اتمی دیمونا و فعالیت گسترده و محرمانه آن موجب برخی تنش‌ها میان آمریکا و اسرائیل شد. در ابتدا هواپیماهای U-2 آمریکایی در سال 1958 متوجه ساخت این مرکز گردیدند. پس از اطلاع آمریکا از قراردادهای محرمانه فرانسه و اسرائیل و ساخت این مرکز، این موضوع ظاهراً به صورت یک عامل نگران کننده در دولت آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا به ویژه در پایان دوره ریاست جمهوری وی یعنی 1960 درآمد. این موضوع ظاهراً تنش زا به رئیس جمهور بعدی آمریکا یعنی کندی و دولت او به ارث رسید به نحوی که وی از همان ابدای ریاست جمهوری خود موضع و واکنش ویژه‌ای در این مورد داشت. رد و بدل شدن نامه‌ها و گفتارهای متعدد میان کندی و بن گوریون یا شیمون پرز نشانه این تنش‌ها است. کندی فشار زیادی بر بن گوروین وارد کرد تا بازررسی دیمونا را برای اطمینان از این امر که راکتورهای این مرکز و کارخانه‌های وابسته برای مصارف صلح آمیز استفاده می شودف بپذیرد.به هر حال در سال 1963 رابطه کندی با بن گوروین تیره شد و مکاتبات این دو لحن تندی پیدا کرد و بالاخره در ماه مه 1963 بن گوریون با بازرسی سالانه مرکز دیمونا توسط هیأت آمریکایی موافقت کرد اما یک ماه بعد یعنی 16 ژوئن 1963 ناگهان از سمت خود استعفا کرد. درست 5 ماه پس از استعفاء در مصاحبه‌ای وی تلویحاً به فعالیت‌های هسته ای نظامی اسرائیل در دیمونا و تهیه تسلیحات اتمی اعتراف کرد اگر چه بعداً به نوعی اشاره به تسلیحات اتمی در مصاحبه‌اش را تکذیب کرد.گرچه " لوی اشکول " جانشین بن گوریون سیاست اتمی معتدل تری را پیش گرفت اما تصمیم آن در عدم پایبندی اسرائیل به تولید جنگ افزارهای اتمی مانع از پیشرفت فعالیت‌های دیمونا نشد. پس از موافقت بن گوریوم با بازدید دیمونا، چند مقام رسمی و کارشناسان آمریکایی به بازرسی سالانه این تشکیلات پرداختند اما تا سال 1969 به هیچ آمریکایی اجازه داده نشد که به طور کامل این مرکز را مورد بازرسی قرار دهد. به هر حال مرکز اتمی دیمونا به عنوان یکی از مراکز فوق‌العاده سری باقی مانده است و گفته می‌شود حتی به اعضاء پارلمان رژیم صهیونیستی اجازه بازدید داده نشده است و تنها کمیسیون سری امنیت خارجی در جریان امور می‌باشد.همکاری‌های فرانسه و اسرائیل به اینجا ختم نشد.
به نظر می‌رسد در کنار ساخت راکتور اتمی دیمونا و پس از آن، همکاری دو کشور در 3 محور استوار شده است.
1- فرآوری مواد اتمی، شرکت‌های خصوصی فرانسوی در کنار تکمیل راکتور اتمی، شروع به ساخت یک کارخانه مهم استخراج، آنالیز و جداسازی مواد اتمی در زیرزمین دیمونا کردند مهندسان و تکنیسین‌های فرانسوی با سرعت بسیار برای 3 سال با دستمزدهای کلان مشغول احداث این کارخانه بودند.
2- آزمایش‌های هسته‌ای: همکاری دانشمندان فرانسوی و اسرائیلی در مرکز آزمایش‌های اتمی فرانسه در صحرا (آفریقای شمالی) در دهه 1960 قابل توجه است. این آزمایش‌ها بیشتر به منظور توسعه تسلیحات اتمی بود که بعدها شالوده بمب‌ها و کلاهک‌های اتمی اسرائیل را تشکیل داد.
3- ساخت موشک‌های زمین به زمین: در سال 1963 اسرائیل مبلغ 100 میلیون دلار به شرکت خصوصی فرانسوی دسالت که در آن زمان در زمره موفق‌‌ترین شرکت‌های موشک سازی دنیا بود پرداخت کرد، نتیجه این سرمایه‌گذاری تولید بیست و پنج موشک با برد 500 کیلومتر موسوم به جریکو - 1 است که این موشک‌ها قادر به حمل کلاهک‌های اتمی می باشند.
بدون تردید فرانسه طی دو دهه 1950 و 1960 بیشترین کمک را در جهت توسعه و تکمیل تکنولوژی هسته‌ای رژیم صهیونیستی کرده است، به نظر می‌رسد هنوز هم مرکز اتمی دیمونا مدرن ترین و مهم ترین مرکز مباحث و فن آوری هسته‌ای اسرائیل باشد.
ج) زرادخانه های اتمی رژیم صهیونیستی
برای مدتی طولانی حقیقت دستیابی اسراییل به سلاح هسته‌ای با بسیاری از پیچیدگی‌ها، تناقض‌ها، اختلاف آرا و تحلیل‌های مختلف همراه بوده است.سؤالات فراوانی افکار عمومی و کارشناسان را در مورد طرح‌های هسته‌ای رژیم صهیونیستی به خود مشغول داشته است. مثلاً اینکه آیا رژیم صهیونیستی در حال حاضر سلاح هسته‌ای در اختیار دارد؟ آیا امکانات لازم و کافی برای تهیه سلاح‌های هسته‌ای نیز در آن کشور موجود است؟ کیفیت و کمیت این سلاح‌ها چیست؟ علت اصلی سؤالات مذکور به سیاست امنیتی ساکتی که رژیم صهیونیستی آن را در ارتباط با طرح‌های هسته‌ای خود دنبال می‌کند، بر می گردد.از همان ابتدا پنهان از دید هیأت‌های رسمی و بین‌المللی رژیم صهیونیستی برنامه‌های هسته ای خود را دنبال کرده است و تا به حال هیچ کس نتوانسته به آگاهی کاملی بر حقیقت زرادخانه‌های اتمی آن دست یابد، البته این امر جدا از کشورهای آمریکا و فرانسه است که تا حد زیادی بانی اصلی فن‌آوری هسته‌ای اسراییل می‌باشند. بی‌تردید برنامه‌های هسته‌ای این رژیم مراحل متعددی از تکنولوژی را گذرانده است و اشکال متعددی از همکاری با کشورهای بزرگ را که در نهایت به او کمک کرده‌اند تا به سلاح هسته‌ای دست یابد طی کرده است.برنامه هسته‌ای رژیم صهیونیستی به ویژه در زمینه تسلیحات هسته‌ای رازی است برملا شده اما این رژیم هرگز وجود این برنامه را تأیید یا تکذیب نکرده است و اطلاعات رسمی درباره آن جزء اطلاعات طبقه‌بندی شده دولتی است که در داخل فلسطین اشغالی هم کمتر درباره آن خبری منتشر می‌شود، اما به هر حال برخی گفته‌های مسؤولین رژیم صهیونیستی مؤید برنامه های گسترده اتمی این کشور است.به عنوان مثال "کاتزیر" رئیس جمهور وقت این رژیم در دسامبر 1974 می‌گوید: قصد ما این بوده است که به توانایی هسته‌ای دست پیدا کنیم، در حال حاضر ما بالقوه دارای این توانایی هستیم و با تمام امکانات به دفاع از کشور می‌پردازیم، چاره‌ای جز این نداریم که قدرت بیشتر و تسلیحات جدیدتری را برای حراست از خود کسب کنیم.یا موشهدایان در ژوییه 1980 می‌گوید: ما هرگز نگفته‌ایم که از سلاح اتمی استفاده نخواهیم کرد.
فقط می‌گوییم که اولین استفاده کننده از آنها نخواهیم بود.افراد مختلف و ارگان‌های زیادی با اهداف گوناگون با تکیه بر اطلاعات و مدارک خود سعی در افشای این راز داشته‌اند و بهترین نمونه آن همان مهندس فانونو بود که به افشاء گوشه‌ای از برنامه گسترده هسته‌ای این رژیم پرداخت. استراتژی‌ها و حتی روزنامه‌نگاران نیز به دلایل مختلف پای در این عرصه گذاشته‌اند از جمله می‌توان به هارولدهاو نویسنده آمریکایی کتابها و مقالات استراتژی نظامی و یا به سیمور هرش یک روزنامه‌نگار یهودی آمریکایی اشاره کرد که با انتشار کتاب خود به نام راه حل سامسون، زرادخانه هسته‌ای اسراییل و سیاست خارجی آمریکا به افشاء جزییات روابط آمریکا و اسراییل پرداخته است.از مجموع اطلاعات بدست آمده اینطور می‌توان اظهارنظر کرد که تحقیقات، ساخت و نگهداری تسلیحات اتمی در اسراییل در سراسر این کشور پخش شده و در یک جا متمرکز نمی‌باشند. صرفنظر از دانشگاه‌ها و انستیتوهای تحقیقاتی که در زمینه‌های مطالعات اتمی فعالیت دارند یک سری مراکز دیگر نیز وجود دارند که از ساخت مواد اولیه تا نگهداری و انبار کردن سلاح اتمی و پرتاب آنها فعال می‌باشند که ذیلاً به مهم ترین آنها اشاره می‌شود.
الف_ نیروگاه‌ها، راکتورها و مراکز تحقیقات اتمی:
1_ مرکز اتمی دیمونا (Dimona)
2_ مرکز اتمی سورق (Soreq)
شرح این دو مرکز که چندی پس از تأسیس رژیم صهیونیستی به وسیله فرانسه و آمریکا ایجاد شد قبلاً بیان شده است.
ب _ کارخانه‌های تسلیحات اتمی:
1_ شعبه 20 در حومه شهر حیفا: طراحی و ساخت بمب اتمی تحت نظارت شرکت رافائل (سازمان دولتی توسعه تسلیحات)
2_ بئر یعقوب (Beer yakov) : محل ساخت موشک‌های جریکو _ 2، این موشک‌ها که قادر به حمل کلاهک‌های اتمی می‌باشند. بردی بیش از 1500 کیلومتر دارند، بئر یعقوب در شمال غربی بیت‌المقدس است.
3_ یودفات (Yodefat) : در 30 کیلومتری شرق حیفا قرار دارد و محل مونتاژ و تکمیل قطعات سلاح‌های اتمی است.
4_ پالمیکین (Palmikin) : در چند کیلومتری شمال مرکز اتمی نهال سورق قرار دارد و محل آزمایش‌های موشک‌های اتمی مانند جریکو _ 1 و جریکو _ 2 است.
ج_ پایگاه‌ها و انبار تسلیحات اتمی
1_ ایلابون (Eilabun) : در شمالغربی اسراییل در نزدیکی مرز سوریه قرار دارد و محل انبار سلاح‌های اتمی است.
1- کفار زخریا و تپه‌های جولان : این پایگاه‌ها همچنان در حال گسترش بوده و مراکز اصلی سیستم‌های کنترل و پرتاب موشک‌های اتمی هستند. این مناطق از پنجاه خط دفاعی زیرزمینی تشکیل شده‌اند که هر یک در بردارنده پایگاهی برای پرتاب موشک‌های اتمی به ویژه جریکو _ 2 می‌باشند.
د _ کارخانه‌های ساخت مواد اولیه:
1_ ریهووت (Rehovet) : مرکز تولید آب سنگین
2_ حیفا : محل تولید کیک زرد
3_ دیمونا : مرکز تهیه پلوتونیوم، تریتیوم و مواد دیگر
از سال 1960 سلاح‌های اتمی اسراییل با استفاده از کمک‌های آمریکا و فرانسه و یا مواد اتمی بدست آمده از نیروگاه اتمی دیمونا و کارخانه تهیه پلوتونیوم که هر دو به کمک فرانسوی ها در بیابان نقب ساخته شده، تولید می‌شده است. این سلاح‌ها مورد آزمایش قرار گرفته روی موشک‌ها سوار شده، به سمت هدف‌هایی حتی تا قلمروی شوروی سابق نشانه‌گیری شده اند، شاید دلیل اصلی که چرا صهیونیست‌ها مناطقی را در بخش جنوبی شوروی هدفگیری کرده این باشد که از این طریق شوروی را در عدم تحویل سلاح به اعراب تحت فشار قرار دهند. سال‌ها پیش از جنگ 1967 اعراب و اسراییل این رژیم دارای قدرت اتمی بود. در 26 مه 1967 دو هواپیمای میگ 21 مصری در ارتفاع بالا بر فراز دیمونا به پرواز درآمدند و تلاش اسراییل برای سرنگونی آنها به شکست انجامید. در آن هنگام لوی اشکول نخست وزیر وقت دستور آماده سازی دو بمب اتمی را صادر کرد و ده روز بعد در آغاز جنگ شش روزه که هواپیماهای اسراییلی بر فراز صحرای سینا به پرواز درآمدند، بمب‌ها آماده استفاده در صحنه نبرد خاورمیانه بود.اینکه اسراییل در سنوات قبل و یا در حال حاضر چه تعداد سلاح اتمی در اختیار دارد همیشه در هاله‌ای از ابهام بوده، گزارشات متعددی ارائه شده است. به گفته هرش نویسنده مذکور در 3 اکتبر 1973 زمانی که جنگ دیگری بین اعراب و اسراییل آغاز شد اسراییل برای اولین بار سکوهای پرتاب موشک‌های هسته‌ای خود را به صحنه آورد که این موضوع توسط ماهواره‌های آمریکایی و روسی تأیید شد. به دنبال آن کیسینجر توسط سفیر مصر به انور سادات اطلاع داد که نباید اسراییلی‌ها را بیش از این جری کند و در غیر این صورت بنا به اطلاعات سازمان سیا اسراییل آماده است تا به یک حمله اتمی دست بزند. به دنبال این مسأله همزمان با ایجاد پل هوایی تأمین تسلیحات اسراییل توسط آمریکا سادات نیز شروع به عقب نشینی نیروهایش کرد. حتی بعداً گفته شد که تل آویو در 8 و 9 اکتبر 1973 با عجله سیزده بمب اتمی تولید و در زرادخانه اتمی خود انبار کرده است. به هر حال در سال 1973 کیسینجر رسماً اعلام کرد که اسراییل 3 کلاهک هسته‌ای در اختیار دارد. در صورتی که برخی منابع تعداد آنها را در آن تاریخ تا 20 عدد نیز عنوان کرده‌اند. در حال حاضر تعداد دقیق سلاح‌های اتمی اسراییل مشخص نیست و در منابع گوناگون رقمی بین 100 تا بیش از 300 سلاح اتمی ذکر می‌شود. سیستم پرتاب کلاهک‌های اتمی شامل موشک‌های زمین به زمین لانس (با برد 120 کیلومتر) ، جریکو _ 1 ( با برد 500 کیلومتر) و جریکو _ 2 ( با برد 1500 کیلومتر) می‌باشد و گفته می‌شود این رژیم موشک‌هایی با برد بیش از 3500 کیلومتر که قادر به حمل کلاهک‌های اتمی می‌باشند را نیز در اختیار دارد.
ماهواره‌های روسی و فرانسوی در افشاء اطلاعات در زمینه فعالیت‌های هسته‌ای رژیم صهیونیستی نقش عمده‌ای داشته‌اند و در این میان به خصوص روسیه علاقمند است اطلاعات ماهواره‌ای خود را بفروشد، هارولدهاو نویسنده سابق الذکر در کتاب خود بر بسیاری از همین عکس‌ها استناد کرده است.وی معتقد است اطلاعات بدست آمده از ماهواره‌ها با اطلاعات حاصل از افشاء مردخای فانونو منطبق می‌باشد. به هر حال تردیدی وجود ندارد که رژیم صهیونیستی مهارت فنی، تکنولوژی لازم ذخایر اورانیوم طبیعی و زیر ساختارهای تکنولوژیکی کافی برای تولید تسلیحات هسته‌ای را در اختیار دارد.از جمله عواملی که توان رژیم صهیونیستی را در ساخت، ذخیره و صدور سلاح‌های گوناگون افزایش داده است مهاجرت هزاران دانشمند شوروی سابق به این کشور می‌باشد که بیم بیکاری و بحران‌های سخت اقتصادی را داشته‌اند. بدون شک اسراییل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بهره فراوان برده است زیرا دهها هزار دانشمند و مهندس از این جمهوری‌ها و کشورهای اروپای شرقی به این کشور سرازیر شدند، این مهاجران که شمار آنها 685 هزار نفر ارزیابی می‌شود، نیروی اسراییل و توان آن را در زمینه صنعت سلاح افزایش دادند. در این زمینه می‌توان به آمار بیان شده از طرف سخنگوی رسمی وزارت مهاجرت رژیم صهیونیستی در تاریخ 11 جولای 1990 اشاره کرد که در آن آمده است از بین کسانی که در چند ماه از سال 1990 از شوروی سابق به فلسطین اشغالی مهاجرت کرده‌اند، 19975 نفر متخصص و کارشناس، 6629 نفر از دانشگاهیان و صاحبان مدرک علمی بالا، 3400 نفر مهندس، ... و بالاخره 255513 نفر کارگر فنی وجود دارند.بی‌تردید این مهاجرت‌ها اثر مهمی در تحول بسیاری از زمینه‌های علمی و از جمله فعالیت‌های اتمی رژیم صهیونیستی گذارده است. هم اکنون رژیم صهیونیستی دارای 55 آموزشگاه فن آوری نظامی در مقابل شش آموزشگاه در جهان عرب است و 32 درصد از درآمد اسراییل در برابر 16 درصد از درآمد ملی اعراب صرف تسلیحات می‌شود.قدر مسلم آن است که گام بعدی اسراییل در جهت افزایش کیفی توانایی اتمی و دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای استراتژیک (با برد بلند) خواهد بود.در 5 آوریل 1995، اسراییل ماهواره افق _3 (Ofeg-3) را که قادر به عکس برداری دقیق از سطح زمین است به فضا ارسال کرد، این ماهواره در ارتفاع 500 کیلومتر کشورهای ایران، عراق و سوریه را تحت پوشش دارد و اگر چه بنا به ادعای این رژیم این ماهواره جنبه خدمات رادیو و تلویزیونی دارد، اما کاملاً احتمال دارد که برای استراق سمع از شبکه‌های ارتباطی ایران و اعراب به کار رود.با پرتاب چند ماهواره دیگر دیده‌بانی اسراییل از منطقه خاورمیانه کامل خواهد شد و راه خود را برای دستیابی به توانایی پرتاب موشک‌های استراتژیک با برد بلند هموارتر خواهد ساخت. بنا به گزارشات متعدد، اسراییل توانایی ساخت بمب‌های نوترونی را دارد و بنا به اظهار هرش اسراییلی‌ها هم اکنون روی تولید نسل جدید از سلاح‌های اتمی از جمله بمب‌های اتمی لیزری کار می‌کنند، این توانایی‌ها و امکانات اتمی است که به صهیونیست‌ها اعتماد به نفس داده تا در فکر تجدید نقشه جغرافیایی خاورمیانه و تثبیت موجودیت خود و عدم توجه به تهدیدات خارجی باشند.با گسترش روز افزون سلاح‌های هسته‌ای در فلسطین اشغالی و خطرهای بالقوه این سلاح‌ها برای منطقه خاورمیانه چند سال قبل اتحادیه عرب با ارائه گزارشی کشورهای عربی را به آمادگی برای مقابله با حملات هسته ای رژیم صهیونیستی فراخواند. این اتحادیه ضمن هشدار درباره خطرهای هسته‌ای رژیم صهیونیستی تأکید کرد که حجم گسترده سلاح‌های هسته‌ای هیچگونه هماهنگی با شرایط جغرافیایی و محیطی فلسطین اشغالی ندارد. اتحادیه عرب با تأکید بر خطرهایی که از سوی سلاح‌های هسته‌ای رژیم صهیونیستی متوجه منطقه است از کشورهای عرب خواست به منظور مقابله با این خطرها با تشکیل گروه‌های شناسایی به بررسی امکانات مقابله و ایجاد جو قوی تبلیغاتی بر ضد سلاح‌های هسته‌ای صهیونیست‌ها اقدام کنند. بر اساس این گزارش موشک‌های هسته‌ای رژیم صهیونیستی که در نزدیکی قدس و تل آویو مستقر شده‌اند از هیچ گونه سیستم دفاعی برخوردار نیستند و هر لحظه می‌تواند خطرهای جدی را برای مردم فلسطینی و کشورهای منطقه ایجاد کنند.اتحادیه عرب تأکید کرده است که موشک‌های هسته‌ای اسراییل که در زمان جنگ سرد به سوی شوروی سابق نشانه رفته بود هم اینک به سوی ایران، لیبی و عراق هدفگیری شده‌اند.
د) رژیم صهیونیستی و معاهدات هسته‌ای
پس از بمباران اتمی ژاپن توسط آمریکا در سال 1945 و اتمام جنگ جهانی دوم، کشورهای مختلف به تناسب تکنولوژی و صنعت خود سعی در دسترسی به این سلاح تعیین کننده کردند. در این راستا، هر یک از قدرت‌ها با سرمایه‌گذاری هنگفت در این زمینه و با آزمایش‌های مختلف اتمی در زیرزمین، دریا و در جو قدرت خود را به طرف مقابل نشان می‌داد. بدین ترتیب شوروی در 1949، انگلستان در 1952، فرانسه در 1960 و چین در 1964 با آزمایش های هسته‌ای که انجام دادند به جرگه قدرت‌های هسته‌ای پیوستند و متفقاً باشگاه کشورهای اتمی جهان را تشکیل دادند. نظر به استراتژیک بودن سلاح‌های اتمی و از آنجایی که صدور تکنولوژی هسته‌ای چه در جهت اهداف صلح آمیز و یا در جهت غیر صلح آمیز با سودهای کلان اقتصادی همراه بود به تدریج خطر گسترش سلاح‌های هسته ای و تهدید جهانی آن نظر تمامی کشورها را معطوف به خود کرد، با توجه به این ضرورت‌ها بود که معاهدات هسته‌ای، مناطق عاری از سلاح هسته‌ای و آژانس‌هایی که مسؤول کنترل تکنولوژی هسته‌ای بودند خلق گردید. تشکیل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) در 1957، امضاء و پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) در 1968 و اجرای آن در 1970، امضای پیمان تلاتلولکو (Telateloclo) در 1967 در جهت ایجاد منطقه عاری از سلاح‌های هسته‌ای در آمریکای جنوبی و در همین راستا امضای پیمان فاراتونگا (Faratonga) در 1985 در حوزه جنوب اقیانوس آرام و پیمان پلیندابا (Pelindaba) در آسیای جنوب شرقی در 1995 و بالاخره پیمان منع کامل آزمایش‌های هسته‌ای (CTBT) در 1996 همگی در جهت ایجاد جهانی عاری از مخاطرات هسته‌ای بوده است.اما در منطقه خاورمیانه وضع به گونه‌ای دیگر بود. همانطور که قبلاً بیان شد در نتیجه همکاری هسته‌ای فرانسه با اسراییل و ساخت مرکز اتمی دیمونا، فشار کندی بر بن گوریون برای بازرسی این مرکز افزایش یافت که در نهایت بن گوریون با بازرسی سالانه این مرکز در ماه مه 1963 موافقت کرد و یک ماه بعد در 16 ژوئن 1963 به طور ناگهانی استعفا داد. پذیرش بازرسی آمریکا اولین تجربه بازرسی از تأسیسات هسته‌ای اسراییل است اما این امر از سوی آمریکا بود نه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) . لوی اشکول جانشین بن گوریون در حالیکه یک حامی برنامه های هسته‌ای بود اما روش مسالمت آمیزتری را در گفت و گوهای مربوط به موضوعات هسته‌ای با آمریکا پیش گرفت. اعلام نتیجه موفقیت آمیز مذاکرات مربوطه به پیمان منع محدود آزمایشان هسته‌ای (PTBT) در 25 جولای 1963 سرفصل جدید را روی اشکول گشود. نتیجه سیاست ویژه اشکول باعث گردید که در 8 آگوست 1963 یعنی درست 3 روز بعد از امضای PTBT توسط انگلستان، آمریکا و شوروی رژیم صهونیستی پیمان فوق را امضاء نماید (53) با امضای این پیمان همراه با بازرسی تأسیسات دیمونا از طرف آمریکا، اسراییل از مخالفت‌ها و تضادهای آمریکا کاست و در پناه وضعیت به وجود آمده به توسعه سلاح‌های خود همت گماشت.
5 سال بعد یعنی اول ژوئیه 1968 پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) انعقاد یافت. این پیمان ابتدا توسط انگلستان، آمریکا و شوروی و سپس 60 کشور دیگر امضاء شد اما رژیم صهیونیستی با سیاست ویژه لوی اشکول و حمایت‌های آمریکا از امضا آن سر باز زد. به دنبال جنگ 1973 اعراب و اسراییل که خطر استفاده از سلاح هسته‌ای توسط رژیم صهیونیستی احساس می‌شد، ایران و مصر در سال 1974 طی پیشنهاد مشترکی طرح غیر هسته‌ای کردن منطقه خاورمیانه را به سازمان ملل ارائه دادند که طی قطعنامه 9 دسامبر 1974 به تصویب مجمع عمومی رسید اما عملکرد رژیم صهیونیستی و حمایت‌های آشکار و پنهان آمریکا از آن عملاً این قطعنامه را بدون اجرا گذاشت. در سال 1995 مسأله منطقه عاری از سلاح‌های هسته‌ای در خاورمیانه بار دیگر در قالب کنفرانس بازنگری و تمدید معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای مطرح شد. در این کنفرانس دولت‌ها تصمیم گرفتند که توسعه مناطق عاری از سلاح‌های هسته‌ای را مورد تشویق قرار دهند به ویژه در مناطقی نظیر خاورمیانه که تنش در آنها بسیار زیاد می‌باشد. در عین حال اعراب با ارائه طرحی از رژیم صهیونیستی خواستند که ضمن ملحق شدن به NPT ترتیبات بازرسی تأسیسات هسته‌ای خود توسط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را بپذیرد، اما این عمل با مخالفت آمریکا مواجه شد و عنوان کرد تا زمانی که برخی دولت‌های عرب به این کنوانسیون ملحق نشده‌اند، نباید درباره رژیم صهیونیستی صحبت کرد. در 12 سپتامبر 1995، مجمع عمومی طی قطعنامه‌ای ضمن اشاره به قطعنامه 9 دسامبر 1974، ایجاد منطقه عاری از سلاح‌های هسته‌ای در خاورمیانه را تصویب کرد که ضمن اجازه استفاده از انرژی اتمی در جهت مقاصد صلح آمیز، بر تلاش جهت آگاهی و همکاری برای ایجاد منطقه عاری از سلاح‌های هسته‌ای در خاورمیانه تأکید شد، اما با توجه به تحولات خاورمیانه به ویژه وجود رژیم صهیونیستی که همواره دارای سیاست‌های افراطی و تهاجمی است، بعید است که این طرح در آینده نزدیک عملی شد.بکی از نمونه‌های آشکار حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی در سال 1982 می‌باشد. در بیست و ششمین اجلاس سالانه کنفرانس عمومی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) در سپتامبر 1982، کنفرانس عمومی اسراییل را متهم کرد که اصول آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را نقض کرده و با حمله به تأسیسات هسته‌ای عراق در ژوئن 1981، پادمان‌های آژانس را زیر سؤال برده است. ایالات متحده آمریکا که 25 درصد بودجه آژانس را تأمین می‌کرد، اعلام کرد که پرداخت‌ها و کمک‌های خود را به آژانس معلق ساخته و عضویت خود را در آژانس مورد تجدید نظر قرار خواهد داد. این اقدام آمریکا، آژانس را با بحران مالی مواجه ساخت، در پی این بحران، هانس بلیکس دبیرکل آژانس در مارس 1983 میلیون دلار دیون معوق خود را پرداخت و مشارکت خود در آژانس را از سر گرفت.رژیم صهیونیستی تاکنون از امضاء هر نوع معاهده‌ای که به نحوی به محدود شدن تکنولوژی هسته‌ای خود منجر گردد سرباز زده است در این زمینه می‌توان به گفته‌های فرییر رییس سابق کمیته انرژی اتمی اسراییل اشاره کرد که می گوید: با وجود اینکه اسراییلی‌ها گسترش تسلیحات غیرمتعارف را پدیده نامطلوبی می‌دانند اما این کشور تن به امضای معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای و قبول بازرسی‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نخواهد داد.جالب تر اینکه این مسأله که از عوامل مهم عدم ثبات خاورمیانه است هیچ واکنشی را از طرف اعضاء باشگاه اتمی جهان که از مدافعان سرسخت غیر اتمی بودن دیگر کشورهای هستند باعث نشده است، اما متأسفانه دیده می شود که تحت تأثیر تبلیغات صهیونیست‌ها و منافع قدرت‌های بزرگ، سایر کشورهای منطقه (به ویژه ایران) زیر فشارهای مداوم می‌باشند. در ژوئن 1981، رژیم صهیونیستی با بمباران نیروگاه اتمی عراق که با کمک مهندسان فرانسوی احداث شده بود، آشکارا اعزام خود را دایر بر جلوگیری از اتمی شدن کشور دیگری در منطقه خاورمیانه به نمایش گذارد و متأسفانه این اقدام مورد اعتراض جدی کشورهای اتمی قرار نگرفت. باید اقرار کرد که سکوت محافل بین‌المللی و منافع قدرت‌های بزرگ، یکدست نبودن سیاست‌های کشورهای منطقه و ادامه سیاست پنهان هسته ای اسراییل باعث وارد نیامدن فشارهای مرثر بر اسراییل برای پذیرش رزیم عدم گسترش جنگ افزارهای اتمی بوده است.
ه) مسایل زیست محیطی فعالیت‌های هسته‌ای رژیم صهیونیستی
همانطور که بیان شد رژیم صهیونیستی مراکز مختلفی را در سراسر فلسطین اشغالی جهت فعالیت‌های هسته‌ای ایجاد کرده است. حدود 40 سال است که مهم‌ترین مرکز اتمی این رژیم یعنی دیمونا به فعالیت‌های اتمی مشغول است و این رژیم همواره با سکوت خود و انحراف افکار عمومی به مسایل دیگر سعی در پنهان کردن فعالیت‌های این مرکز داشته است اما با وجود مخفی نگه داشتن اطلاعات در مورد کیفیت تولید مواد هسته‌ای و نتیجتاً ایجاد زباله‌های هسته‌ای و معضل دفن آنها در داخل فلسطین اشغالی و سرزمین‌های همجوار، افشای برخی اطلاعات مربوط به تشعشعات اتمی خطرناک مرکز اتمی دیمونا و اعتراف برخی دانشمندان هسته‌ای این رژیم، نظر بسیاری از محافل سیاسی و خبری را به خود معطوف کرد. بهتر است این مسأله از زبان خود آنها بیان شود.دکتر فوزی ایبین متخصص علوم هسته‌ای رژیم صهیونیستی در این زمینه می‌گوید: مقادیر بسیار زیادی از زباله‌های اتمی در جریان فعالیت نیروگاه هسته‌ای دیمونا متراکم شده که این زباله‌ها دارای تشعشعات خطرناک بر روی محیط زیست و ساکنان این منطقه است. زباله‌های اتمی در 200 نقطه غیرنظامی و نزدیک به مناطق مسکونی در سراسر فلسطین اشغالی دفن می‌شوند که در درازمدت حیات انسان‌ها را مورد تهدید جدی قرار می‌دهد. بشکه‌های حاوی این زباله‌ها با مرور زمان تحت تأثیر رطوبت زمین زنگ زده، پوسیده می‌شوند و مواد سمی و پرتوزا از آن تراوش می کند.به گفته این کارشناس اسراییلی، دست اندرکاران طرح‌های اتمی این رژیم کم هزینه بودن بشکه‌های نازک را بر سلامت عمومی ترجیح می‌دهند. تلویزیون رژیم صهیونیستی در گزارشی از مرکز دیمونا گفت: تاکنون 140 تن از جمله تعدادی از کارشناسان اتمی در این مرکز به سرطان مبتلا شده و این امر موجب وحشت شدید در میان بقیه کارکنان این مرکز شده است.بعد از اعترافات فوق، سیاستمداران کشورهای عربی همسایه فلسطین اشغالی مجدداً اعتراضات گسترده خود را آغاز کردند و از رژیم صهیونیستی خواستند تا هر چه سریعتر خطر این پرتوها را پایان بخشد و یا حداقل محدوده آن را مشخص کند. در این راستا می‌توان به گفته‌های توجان الفیصل عضو مجلس اردن اشاره کرد، وی در یک سخنرانی می‌گوید: تشعشعات تأسیسات هسته‌ای رژیم صهیونیستی به ویژه دیمونا موجب شیوع بیماری سرطان در میان مردم جنوب اردن شده است. آخرین آمار وزارت بهداشت اردن حاکیست که در منطقه جنوب اردن و جنوب غربی این کشور از هر 5 نفر، یک به بیماری سرطان مبتلا می‌باشند. تاسیسات هسته‌ای رژیم صهیونیستی که عمدتاً نزدیک سرزمین‌های اردن می‌باشد کشاورزی در زمین‌های مرزی اردن را نابود خواهد ساخت.برخی گزارشات حاکی از آن است که آزمایشات اتمی زیرزمینی اسراییل بر استقامت پوسته زمین اثر گذاشته و آن را ضعیف کرده است و استمرار این انفجارات باعث حرکت طبقه‌های پوسته زمین و سرانجام زلزله خواهد شد. وجود زلزله در مناطق اتمی اسراییل به ویژه در دیمونا یک فاجعه انسانی را سبب خواهد گشت.
حتی در یک گزارش دیگر که گفته می‌شود به ریچارد چینی وزیر دفاع وقت آمریکا ارائه شده بود، اشاره شده است که مقدار زیادی از زباله های اتمی در مناطق نزدیک نقب در سال 1967 دفن شده و دانشمندان اتمی اسراییلی و دولت‌های غربی به اسحاق رابین که در آن زمان وزیر دفاع بود هشدار داده‌اند که دفن این ناخواسته‌های اتمی و پخش آنها، بعضی از شهرها را که یهودی‌ها در آن زندگی می‌کنند به ویژه پایگاه‌های ارتش در صحرای نقب را تهدید می‌کند.خبرهای اخیر در زمینه حادثه نشت مواد رادیواکتیو از مرکز اتمی دیمونا اولین زنگ خطر جدی در خاورمیانه را به صدا درآورده و خاطره حوادثی نظیرتری مایل آیلند آمریکا و چرنوبیل اکراین را در یادها زنده می‌کند. به ویژه آن که این مرکز در منطقه‌ای زلزله‌خیز واقع شده و در اثر کوچکترین خطایی منجر به بزرگترین فاجعه اتمی در منطقه خواهد شد.نتیجه‌گیری این که آنچه از تاریخچه رژیم صهیونیستی استنباط می‌شود آن است که تکوین و توسعه این رژیم ناشی از 4 عامل اساسی است:
1_ نقش مزدورانه قدرت‌های بزرگ به ویژه آمریکا و انگلستان
2_ برتری محسوس نظامی به جهت کیفیت نیروها و تجهیزات
3_ دوری از شریعت اسلام، بی‌ثباتی و عدم اتحاد در کشورهای منطقه
4_ توانمندی‌های ویژه یهودیان از نقطه نظر مالی و مدیریتی
عوامل فوق باعث شدند که در نیمه اول قرن بیستم، رژیمی با تمامی امکانات و حمایت‌ها در منطقه ویژه‌ای از جهان اسلام شکل گیرد.
رژیمی که به مناطق اشغال کرده خود بسنده نکرده است و داعیه از نیل تا فرات را کراراً بر زبان دارد. قدرت‌ها نیز از تأسیس یک رژیم یهودی در قلب جهان اسلام سود می‌برند به جهت؛
1_ تبدیل مناقشه یهودیان _ مسیحیان به مناقشه یهودیان _ مسلمانان
2_ حضور مستقیم و غیرمستقیم قدرت‌ها در کشورهای منطقه به بهانه حمایت از این کشورها جهت تسلط بر منابع انرژی و بازار فروش محصولات
مهاجران یهودی پس از اعلام استقلال، محوری‌ترین برنامه خود را تحقیق و توسعه فن‌آوری نظامی و در رأس آن تکنولوژی هسته‌ای قرار دادند به نحوی که نه تنها یک سوم از بودجه خود را در این راه صرف کردند بلکه در این راستا سالانه میلیاردها دلار از کشورهای غربی کمک دریافت داشتند. از آنجایی که شکست نظامی اسراییل در هر جنگی عملاً منجر به آن خواهد شد، لذا سردمداران صهیونیست تنها راه را برتری دائمی نظامی بر کشورهای منطقه می دانستند و در این بین توجه عمده خود را به سلاح هسته‌ای معطوف کردند، سلاحی که صهیونیست‌ها به هر وسیله ممکن از دسترسی کشورهای منطقه به آن و حتی به اهداف صلح آمیز انرژی هسته‌ای جلوگیری کرده‌اند. گفته‌های آریل شارون وزیر امنیت رژیم صهیونیستی در سال 1981 نمونه بارزی از این سیاست است.وی از سه نوع خط قرمز که هرگز اسراییل نخواهد پذیرفت تا اعراب به آن دست یابند سخن می‌راند، آن خطوط قرمز عبارتند از:
1_ دستیابی اعراب به سلاح هسته‌ای
2_ تجمع سربازان عرب در مناطقی که بر مرزهای اسراییل مشرف است
3_ زیر پا گذاشتن موافقتنامه‌هایی که خلع سلاح را در بردارد
صهیونیست‌ها با این استراتژی و بدون هیچ واکنش بین‌المللی از سوی قدرتهای بزرگ و حتی سازمان ملل به دخالت در امور کشورهای منطقه در این راستا پرداختند. بمباران راکتور اتمی عراق در سال 1981، تلاش تخریب گرانه آنها علیه تأسیسات اتمی پاکستان و حتی قتل دانشمندان عرب و مسلمان نمونه‌هایی از منطق اقدامات آنها می‌باشد.اما صهیونیست‌ها به خوبی می‌دانند که اگر آشکار مبادرت به آزمایش سلاح اتمی کنند قطعاً به عنوان عضو باشگاه اتمی شناخته می‌شوند ولی علنی شدن رسمی زرادخانه اتمی اسراییل، لذا آنها به استراتژی بازدارندگی غیر علنی و سیاست ابهام هسته‌ای روی آوردند. تداوم این سیاست باعث شد که اسراییل بدون آن که به طور رسمی دست به آزمایش‌های اتمی زده و یا اشاره به تسلیحات اتمی خود کند گاهی به نمایش قدرت بپردازد تا همسایگان خود را از یک جنگ تمام عیار بر علیه آن برحذر دارد. در این حالت صهیونیست‌ها با اشارات غیرمستقیم و مبهم در مورد دارا بودن بمب اتمی بی‌اندازه نفع می‌برند و هر قدرت چنین اشاراتی قابل قبول‌تر و معتبرتر جلوه کند، صهیونیست‌ها بیشتر و بهتر می‌توانند منافع سیاسی حاصل از توانایی نظامی را از آن خود سازند.
از آنچه گفته شد معلوم می‌شود که استراتژی رزیم صهیونیستی در زمینه انرژی هسته‌ای تاکنون بر دو پایه استوار بوده است:
1_ سیاست بازدارندگی غیرعلنی و ابهام هسته‌ای
2_ جلوگیری از دسترسی کشورهای منطقه به سلاح اتمی و حتی منافع صلح آمیز انرژی هسته‌ای اینکه وظیفه کشورهای اسلامی منطقه در این زمینه چیست در این مختصر قابل بحث و بررسی نمی‌باشد.
3- اینکه وظیفه کشورهای اسلامی منطقه در این زمینه چیست در این مختصر قابل بحث و بررسی نمی‌باشد و تحقیق دیگری را می‌طلبد اما آنچه قابل تذکر و تأمل است،این است که:آیا استراتژی‌های فوق دوام خواهد آورد؟چه زمانی کشورهای اسلامی به خود خواهند آمد؟به جهت آن موضوع، تحقیق و بررسی حوادث در طی جنگ اول خلیج (فارس) بر حسب پروتکل اول (ضمیمه کنوانسیون‌های ژنو)، اصولاً به این دلیل که نه عراق و نه قدرت‌های ائتلاف (ایالات متحده انگلستان و فرانسه) در آن زمان عضو پروتکل اول نبودند، گمراه کننده می‌باشد. (22) همچنین، همانطور که قبلاً ذکر شد، حمایت‌هایی که پروتکل اول اعطاء کرده است، راکتورهای تحقیق را در برنمی‌گیرد.
4_ ماده 49 پروتکل مفهوم حمله علیه تأسیسات تحت حمایت را تعریف کرده است و این تعریف نه تنها اقدامات تهاجمی علیه دشمن، بلکه حملات متقابل تدافعی را نیز در برمی‌گیرد. به علاوه بر اساس بند 2 این ماده، مقررات مربوط به طرف حمله کننده نسبت به هر حمله در هر جای دیگر، از جمله تحولات یک طرف در سرزمین خودش که تحت کنترل طرف متخاصم است نیز اعمال می‌شود. (23)
منظور از تأسیسات مشمول حمایت در بند 1 ماده 56 ( پروتکل) سدها، آب بندها و نیروگاه‌های هسته‌ای هستند، حتی اگر در سرزمین خود طرف، اما تحت کنترل دشمن، واقع بشوند. اما در عین حال، همانطور که نویسندگان مورد تأکید قرار داده‌اند، این بند انهدام سدها یا آب بندهای تحت کنترل یک دولت به عنوان بخشی از تلاش برای متوقف یا سد کردن یک دشمن را ممنوع نمی‌کند. (24) در این زمینه دو عامل وجود دارد که می‌بایست مورد تأکید قرار گیرد. از یک طرف چنین اقدام انجام شده در سرزمین یک طرف به منظور متوقف کردن دشمن یا جلوگیری از پیشروی آن فقط بر اساس ماده 53 کنوانسیون چهارم ژنو راجع به حقوق بشردوستانه می‌تواند صورت گیرد، آن هم در صورتی که چنین انهدامی به جهت عملیات نظامی مطلقاً ضروری شناخته شود. از طرف دیگر، قدرتی که دستور اقدام را صادر می‌کند باید، حتی در چنین اوضاع و احوالی تضمین کند که جمعیت غیرنظامی حمایت می‌شود، یعنی هیچگونه آسیبی به آنها وارد نخواهد شد. (25)لازم به ذکر است که ایراد خسارت به یک نیروگاه هسته‌ای در سرزمین خود یک دولت، به منظور پیشگیری از پیشروی دشمن، بسیار غیرمحتمل است و متضمن نابودی زیاد است که به طور اجتناب ناپذیری موجب خسارات شدید در میان غیر نظامیان می‌شود، اما با هدف دفاع به یک نیروگاه هسته‌ای در خاک دولت مربوطه، ممکن است به طور اتفاقی آسیب وارد آورده شود تا در صورتی که به دست دشمن افتاد قابل استفاده نباشد.در جمله دوم بند 1 ماده 56 حمایت _ علاوه بر سدها، آب بندها و نیروگاه‌های هسته‌ای _ به اهداف نظامی واقع شده در چنین ساختمان‌هایی ( سدها و ... ) با مجاورت آنها نیز توسعه یافته است، البته مشروط بر اینکه حمله به آنها بتواند به آزادسازی نیروهای خطرناک و در نتیجه خسارت به جمعیت غیرنظامی منجر شود.به عبارت دیگر، ساختمان‌های فنی غیرنظامی، مانند پل‌ها، خطوط راه آهن و غیره از اهداف نظامی مصون خواهد بود، اگر در مجاورت بلافصل سدها، آب بندها یا نیروگاه‌های هسته‌ای واقع شده باشند و حمله به آنها موجب آزادسازی نیروهای خطرناک شود.(26)بند 1 ماده 52 پروتکل اول به صورت کلی مقرر می‌دارد که اهداف غیرنظامی نباید هدف حمله یا اقدامات تلافی جویانه قرار گیرد. چنین اهدافی در میان دیگر موارد تاسیسات حاوی مواد خطرناک را نیز شامل می‌شود.
مبحث دوم) مسأله پایان حمایت‌های خاص
بند 2 ماده 56 (پروتکل) مقرر داشته است که حمایت خاص از تأسیسات حاوی نیروهای خطرناک در موارد معینی برداشته خواهد شد. باید تأکید کرد که پایان حمایت منوط به شرایطی است که در آن حمله به تأسیسات هسته‌ای حاوی نیروهای خطرناک تنها راه قطع حمایت این تأسیسات از عملیات نظامی باشد.در خصوص زوال حمایت خاص، پروتکل به طور جداگانه از یک طرف به سدها و آب بندها و از طرف دیگر به نیروگاه‌های هسته‌ای اشاره می‌کند. در خصوص سدها و آب بندها، حمایت خاص وقتی متوقف می‌شود که سه شرط ذیل وجود داشته باشد:
_ سد یا آب بند برای مصارفی غیر از مصارف معمولی خود مورد استفاده قرار گیرد
_ سد یا آب بند برای پشتیبانی منظم (نه موردی)، قابل ملاحظه و مستقیم عملیات نظامی به کار گرفته شود،
_ حمله تنها راه ممکن برای خاتمه دادن به چنین حمایتی باشد. (27)
در مورد نیروگاه‌های هسته‌ای، حمایت در صورتی متوقف می‌شود که تنها راه ممکن برای خاتمه دادن به پشتیبانی قابل ملاحظه و مستقیم از عملیات نظامی باشد. به دلایل متعددی، مقررات در خصوص پایان حمایت از تأسیسات هسته‌ای نامطلوب می‌باشد. همانطور که قبلاً ذکر شد، هدف پایان حمایت از نیروگاه‌های هسته‌ای پیشگیری از پشتیبانی مداوم از عملیات نظامی می‌باشد اما چنین حمایتی، همانطور که تفاسیر راجع به پروتکل نیز خاطرنشان شده‌اند، می‌تواند از طرق دیگر پایان داده شود، یعنی از طریق حمله به خطوط برق که از این راه، استفاده زا برق آن نیروگاه برای عملیات نظامی می‌تواند جلوگیری شود. (28) اجرای عملی مقررات راجع به پایان حمایت از تأسیسات هسته‌ای می‌تواند قدری مشکل ساز شود، زیرا تشخیص منبع برق در یک شبکه برق مختلط تا حدودی مشکل می باشد (29)نظر به اینکه پشتیبانی نیروگاه‌های هسته‌ای از عملیات نظامی می‌تواند از طریقی غیر از حمله نیز تامین شود، مقرر کردن حمایت از تأسیسات هسته‌ای غیرنظامی در تمام اوضاع و احوال بسیار مناسب می‌باشد.این حقیقت که حمله به تاسیسات غیرنظامی هسته‌ای به احتمال موجب خسارت به جمعیت غیرنظامی می‌شود نیز حمایت مطلق از چنین تأسیسات را تأیید می‌کند. تجربه غم انگیز فاجعه چرنوبیل نشان می‌دهد که پیامدهای مضر و خطرناک (یک حادثه) نه تنها می‌تواند در دولت محل تأسیسات (هسته‌ای)، بلکه در منطقه‌ای نیز که صدها کیلومتر دورتر از آنجا است، اثرگذار باشد.به عبارت دیگر نه تنها متخاصمان، بلکه جمعیت غیرنظامی یک دولت ثالث یا بی‌طرف نیز ممکن است از آسیب‌های شدید (حمله به تأسیسات هسته‌ای غیرنظامی) متأثر شوند.بدیهی است که سدها و آب بندها می‌توانند کارکردهای مختلفی را انجام دهند، آنها در کنار تولید انرژی، برای عرضه آب به جمعیت غیرنظامی نیز مورد استفاده واقع می‌شوند. به عنوان مثال، حمله به آنها، در صورتی که برای عرضه آب به افراد مورد استفاده قرار می‌گیرد، نقض ماده 54 (پروتکل اول) محسوب می‌شود که مربوط به حمایت از اشیایی را که لازمه بقای جمعیت غیرنظامی است می‌شود.اگر حمایت متوقف (برداشته) شود، حمله بر مبنای ضرورت نظامی مجاز می‌باشد. همانطور که در گلدبلات (Goldbalt) خاطرنشان شده است، (30) برداشته شدن حمایت‌ها اختیار عمل فرماندهان نظامی را بیشتر می‌کند. گلدبلات می‌نویسد که فرماندهای نظامی باید بین عوامل غیرقابل کمیت، چون تلفات انسانی و ضرورت نظامی توازن برقرار کرده و در جریان عملیات نظامی در خصوص اینکه حمله به تاسیسات قانونی است یا غیرقانونی اتخاذ تصمیم نماید.(31)اگر حمایت از تأسیسات حاوی نیروهای خطرناک متوقف شود، باز جمعیت غیرنظامی از تمام حمایت‌هایی را که حقوق بین‌الملل به موجب بند 3 ماده 56 به آنها اعطاء کرده است برخوردار خواهند بود. در واقع این ماده به مواد 51 و 56 پروتکل اشاره دارد که حمایت از جمعیت غیرنظامی و تدابیر احتیاطی که اتخاذ می‌شود را مقرر کرده‌اند.منوط به رعایت مقررات مواد 51 و 57، حتی اگر حمایت متوقف شود، باز هم
_ حمله بدون تفکیک ممنوع می‌باشد، یعنی حمله به روشهای جنگی که آثار آن آنطور که پروتکل اول لازم دانسته است، قابل تجدید نباشد و در نتیجه غیرقابل تفکیکی اهداف نظامی و جمعیت یا اهداف غیرنظامی را همزمان تحت تأثیر قرار دهد.
_ رعایت قاعده تناسب دارد، یعنی اقدام به حمله‌ای که موجب قربانی شدن غیرنظامیان زیاد و نیز وارد آمدن تلفات به اهداف غیرنظامی شود، طوری که از مزیت نظامی واقعی و مستقیم مورد انتظار از یک حمله فراتر رود، ممنوع باشد.
آخرین جمله بند 3 ماده 56 به طور خاصی مؤکد این است که حتی اگر حمایت از سدها، آب بندها و نیروگاه‌های هسته‌ای متوقف شود، تمامی تدابیر احتیاطی عملی باید اتخاذ شود تا آزادسازی خطرناک اجتناب به عمل آید. اگر ما بخواهیم این معیارها را نسبت به وضعیتی اعمال کنیم که در آن یک نیروگاه هسته‌ای هدف حمله قرار می‌گیرد، برآوردن کردن این ضروریات مشکل می‌باشد. حملات علیه تأسیسات هسته‌ای به حادثه هسته‌ای می‌ماند که در آن سیستم ناتوان از ایفای وظیفه خود شده و در نتیجه انتشار غیرقابل کنترل مواد رادیواکتیو بسیار محتمل می‌شود. (32) به عبارت دیگر حملات علیه نیروگاه‌های هسته‌ای پیشگیری آزادسازی نیروهای خطرناک را تا حدودی مشکل می‌سازد لذا این امر قویاً مورد تردید است که در کنفرانس دیپلماتیکی که دو پروتکل 1977 را تدوین کردند، آیا این اظهارنظر گزارشگر آن راجع به بند 3 ماده 56 صحیح بوده است:با در نظر گرفتن پیشرفت (Panoply) سلاح‌ها در دسترس ارتش‌های مدرن این مقرره باید حمایت‌های واقعی در برابر آزادسازی فاجعه آمیز نیروهای خطرناک را تضمین کند. (33)نظر روگرز (Rogers) در مورد (ممنوعیت) حمله به تأسیسات هسته‌ای خیلی سختگیرانه نیست. نویسنده (روگرز) می‌نویسد که اگر نیروگاه‌های هسته‌ای جزو اهداف نظامی باشند و اگر حمله طوری صورت گیرد که خطر آلودگی رادیواکتیو وجود نداشته باشد، حمله به آنها موجه خواهد بود (34) با این وجود نویسنده (او) معتقد است که حتی اگر مواد رادیواکتیو (در نتیجه حمله) منتشر شود، در مورد شدت آلودگی و تأثیر آن بر جمعیت غیرنظامی و محیط زیست مسأله تناسب مطرح می‌شود (35)اما از حدود آلودگی رادیواکتیوی که در نتیجه حمله بوجود می‌آید، نمی‌توان پیش از تصمیم به حمله علیه یک تأسیسات هسته‌ای آگاهی داشت. اگر قسمت بیرونی چنین تأسیساتی هدف حمله واقع شود و مشروط بر اینکه آن تأسیسات خاموش باشد، در آن صورت آلودگی رادیواکتیو وجود نخواهد داشت، اما حمله به تأسیسات هسته‌ای در حال کار، می‌تواند پیامدهای غیرقابل پیش بینی را در پی داشته باشد. مبحث سوم) حمایت از تأسیسات حاوی نیروهای خطرناک و حمایت از محیط زیستدر اینجا شایسته است که مسأله حمله علیه نیروگاه‌های هسته‌ای را با عطف به دیگر مقررات پروتکل اول نیز مورد بررسی قرار دهیم. در این خصوص قبل از همه لازم است که مواد پروتکل راجع به حمایت از محیط زیست طبیعی مورد ملاحظه قرار گیرد.پروتکل اول مقررات صریحی را در مورد حمایت از محیط زیست طبیعی مقرر کرده است. مواد مربوطه در پیش نویسی که کمیته بین‌المللی صلیب سرخ به کنفرانس دیپلماتیک ارائه داد قید نشده بود. دو ماده (3) 35 و 55 در خود کنفرانس پیشنهاد شد که آشکارا نشان دهنده توجه خاص به مسایل محیط زیست طبیعی در اوایل دهه 1970 می باشد. (36)علیرغم این تفاوت‌های مهمی بین دو مقرره راجع به حمایت از محیط زیست وجود دارد (37) بند 3 ماده 35، حمایت از محیط زیست را به طور کلی مورد توجه قرار داده است، حال اینکه ماده 55، ضمن تکرار بند 3 ماده 35، حمایت از محیط زیست را در ارتباط با حمایت از افراد غیرنظامی مقرر کرده است. (38)الکساندر کیس در خصوص این دو مقرره راجع به حمایت از محیط زیست می‌نویسد که بند 3 ماده 35 حمایت کلی از محیط زیست را در تمام موارد تحت پوشش پروتکل، مقرر کرده است.
(اما) قلمرو اعمال ماده 55، به این دلیل که در بخش چهار و در میان مقررات راجع به حمایت از جمعیت غیرنظامی درج شده است، محدودتر می‌باشد.بوویه (Bouvier) تأکید می‌کند که ما باید با این واقعیت را که در زمان جنگ وارد آمدن خسارت به محیط زیست، علیرغم اتخاذ هرگونه تدابیر احتیاطی، اجتناب ناپذیر است، قبول کنیم. بنا به نظر او، هدف قواعد حقوق بشر دوستانه راجع به حمایت از محیط زیست نه پیشگیری از ورود خسارت به محیط زیست، بلکه قابل تحمل ساختن میزان چنین خسارتی می‌باشد. (39)در ارتباط با حمله به نیروگاه‌های هسته‌ای در مواردی که حمایت از آنها متوقف می‌شود، دو سؤال مطرح می‌شود از یک طرف (این سؤال مطرح می‌شود که) آیا می‌توان خسارت زیست محیطی را در یک سطح قابل تحمل حفظ کرد و این سطح قابل تحمل در چنین مواردی به چه صورت می‌تواند باشد؟ از طرف دیگر (سؤال این است که) آیا حمله ناقض ماده 55 راجع به حمایت از محیط زیست نخواهد بود؟ پاسخ سؤال اول آسان نیست، اما در مورد سؤال دوم می‌توانیم بگوییم که حمله به یک نیروگاه هسته‌ای، در مواردی که حمایت از آن متوقف شده است، به احتمال زیاد مغایر با ماده 55 می‌باشد. مبحث چهارم ) ملاحظات پایانیمطالب مذکور آشکارا لزوم تکمیل ماده 56 پروتکل شماره اول (1977) به ویژه در زمینه اعطای حمایت به تأسیسات هسته‌ای در هنگام درگیری‌های مسلحانه را نشان می‌دهد.بند 6 ماده 56 پروتکل از این فکر که در پیش‌نویس 1956 کمیته بین‌المللی صلیب سرخ درج شده بود، حمایت می کند: از طرفین متعاهدین و طرفین درگیری مصرانه می‌خواهد که توافق نامه‌های بیشتری را فی‌مابین خود به منظور فراهم آوردن حمایت‌های بیشتر از اهدافی که دارای نیروهای خطرناک هستند انعقاد نمایند. همانطور که ملاحظه می‌کنیم، این ماده از طرفین متعاهد دعوت می‌کند که قواعد بیشتری را در زمینه حمایت خاص از تأسیسات حاوی نیروهای خطرناک تدوین و به اجرا درآورند. نظر به آنچه که در بالا گفته شد به نظر می‌آید که لازمه فراهم آوردن حمایت تمام عیار از همه تأسیسات هسته‌ای غیرنظامی از جمله راکتورهای تحقیقاتی در تمام اوضاع و احوال، تدوین مقررات جدید باشد.باید در نظر داشت که این پیشنهاد جدید محسوب نمی‌شود.
حمایت کامل از تأسیسات هسته‌ای در اواخر دهه 1970 و در جریان مذاکرات خلع سلاح راجع معاهده سلاح‌های رادیولوژیکی نیز پیشنهاد شد. در جریان آن مذاکرات سوئد پیش‌نویس (معاهده‌ای) راجع ممنوعیت حمله به تاسیسات هسته‌ای حاوی مواد رادیواکتیو _ که در صورت انتشار موجب کشتار جمعی می‌شوند _ را ارائه داد (40) در آن زمان تأسیساتی از قبیل کارخانه‌های بازفرآوری، انبارهای بزرگ سوخت مصرفی یا پسمان رادیواکتیو که اثر گرمایی (thermal) بیش از 10 مگاوات دارند، به عنوان تأسیسات هسته‌ای تعریف شدند. ایالات متحده به جهت برخی مسائل نظامی با پیشنهاد سوئد موافقت نکرد، زیرا آن پیشنهاد تأسیساتی را مشمول حمایت خود می‌ساخت که صریحاً اهداف نظامی تعریف شده را مشمول حمایت کرده و تحت هیچ نوع شرایطی حمله علیه تأسیسات هسته‌ای که توانایی انتشار مقدار معینی از تشعشعات را دارند اجازه نمی‌داد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات