تاریخ انتشار : ۲۸ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۷:۵۶  ، 
کد خبر : ۷۹۵۹۴

خط لوله صلح

مقدمه: طرح خط لوله انتقال گاز صادراتی ایران به هند و پاکستان – خط لوله صلح – در سال 1990 مطرح شد. اما گفت‌وگوها بر سر این طرح، تاکنون به طول انجامیده است. براساس طرح این خط لوله 2700 کیلومتری، روزانه 150 میلیون متر مکعب گاز ایران به این دو کشور صادر خواهد شد که از این میان 90 میلیون متر مکعب آن به هند و 60 میلیون مترمکعب آن به پاکستان اختصاص می‌یابد. موتور محرکه اولیه این پروژه که به عنوان پروژه‌ای ملی تعریف شده است، مباحث سیاسی و امنیتی بود و براساس نیاز زمان و شرایط وقت طراحی گردیده بود. از آنجا که شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی در حال تغییر بوده و تحولات چشمگیری در مباحث سیاسی، اقتصادی و فنی ذیربط روی داده است، نگرش سیستمی به عقلایی بودن ادامه کار و بازنگری در مورد انجام پروژه، به ویژه در شرایط جدید و ورود محدودیت‌ها و گزینه‌های جدید، به اتخاذ تصمیمی دقیق‌تر در این خصوص کمک شایانی خواهد کرد.

روند تاریخی خط لوله صلح
با پایان جنگ تحمیلی علیه ملت ایران و شروع دوران بازسازی کشور، برنامه‌ریزی برای ذخایر عظیم نفتی و گازی کشور در میادین و حوضچه‌های مشترک با کشورهای حاشیه جنوب خلیج‌فارس مورد توجه سیاستگذاران قرار گرفت.
یکی از این پروژه‌ها، در چارچوب استراتژی کلان کشور برای پیوند زدن منابع انرژی ایران به بازارهای بزرگ و روبه رشد مصرف انرژی جهان، یعنی هند، پاکستان و چین، طراحی شده بود. چنین استراتژی‌ای‌ به کشور این امکان را می‌داد که بر معادلات منطقه‌ای تأثیر گذارد و نقشی کلیدی در جریان انتقال انرژی به بخش بزرگی از بازار مصرف جهانی ایفاء نماید. این استراتژی که ناظر بر نحوه مصرف انرژی مازاد کشور بود، به ایران فرصت می‌داد تا منافع اقتصادی، سیاسی، امنیتی خود را با دو کشور بزرگ آسیایی به هم گره بزند.
به لحاظ نیازهای منطقه‌ای و روند رو به تعمیق مناسبات ایران و هند ازیکسو و ظرفیت بین‌المللی هند و توان رو به رشد اقتصادی این کشور و نقش تأثیرگذار آن بر معادلات منطقه‌ای از سوی دیگر، دو کشور در حال پی‌ریزی همکاری عمیق در عرصه‌های مختلف بودند و بحث همکاری در حوزه انرژی نیز در این چارچوب مطرح شده بود.
ملاحظات امنیتی هند در مورد مسیر انتقال خط لوله گاز با توجه به سابقه اختلافات هند و پاکستان، یکی از موانع عمده در اجرای طرح به شمار می‌رفت. لیکن با گذشت زمان و به ویژه پس از هسته‌ای شدن دو کشور هند و پاکستان که بر سطح بازدارندگی و در نتیجه اتحاد میان آنان افزود، تمایل هند به اجرای خط لوله گاز بیشتر شد.
این طرح، با مذاکرات صورت گرفته با طرف هندی در مورد کم و کیف کار به مراحل مطالعاتی نزدیک شد. برآورد مقامات عمدتاً سیاسی هند این بود که با احداث خط لوله ازطریق دریا به هند، نیازهای سریعاً رو به رشد این کشور به انرژی که موتور توسعه هند تلقی می‌شد، با اتصال به بزرگ‌ترین منابع انرژی دنیا در خلیج‌فارس تأمین و نرخ رشد پیوسته اقتصادی این کشور که در گرو تأمین انرژی مورد نیاز ‌آن بود، تضمین خواهد شد. طرف ایرانی نیز در چارچوب استراتژی کلان انرژی و دکترین منطقه‌ای، عمدتاً بر لزوم گره زدن این نیاز هند به بهره‌وری از منابع گاز کشور و ایجاد علقه‌های سیاسی، امنیتی و اقتصادی بین دو کشور تأکید داشت.
اما مطالعات اولیه در مورد راه‌های انتقال گاز به هند نشان داد که تکنولوژی انتقال گاز توسط خط لوله در عمق بیش از سه هزار متر هنوز وجود ندارد و هزینه‌های انتقال آن با استفاده از روش‌هایی چون غوطه‌ور ساختن لوله در آب‌های عمیق و یا ایجاد سکوهای منطقه‌ای و سایر بحث‌های نوآورانه، به شدت زیاد و امنیت آن غیرقابل تضمین است.
در ادامه مذاکرات با طرف‌های هندی مقرر شد که بحث انتقال از ساحل دریا و زمین نیز در مطالعه گنجانده شود. گرچه در مذاکراتی که متعاقباً صورت گرفت، طرف هندی با انتقال خط لوله از طریق آب‌های کم‌عمق ساحلی پاکستان مخالفت جدی ابراز نمی‌کرد، اما نکته‌ای که همواره از ابتدا بر آن تأکید داشت این بود که به لحاظ امنیتی این کشور به هیچ روی با انتقال خط لوله از طریق مرز زمینی پاکستان موافقت ندارد. هندی‌ها حاضر نیستند امنیت توسعه اقتصادی کشور خود را در گرو نوع روابط سیاسی و اقتصادی هند و پاکستان قرار دهند.
شایان ذکر است که برخلاف برخورد طرف هندی، در مورد انتقال خط لوله از آب‌های ساحلی، طرف پاکستانی حساسیت نداشت، اما امکان‌سنجی نیز نشان می‌داد که انتقال از آب‌های ساحلی پاکستان به لحاظ فنی مشکل دارد و یکی از عمده‌ترین آنها اینکه حجم بالای دبی رود سند در محل ورود آن به آب‌های آزاد، هرگونه تأسیسات در عمق آب را در طول زمان جابه‌جا خواهد کرد.
به هر صورت شرکت مأمور مطالعه و امکا‌ن‌سنجی پروژه، یافته‌های خود را به طرفین ارائه داد و مذاکرات با هند و پاکستان (که البته در آغاز به شکل جداگانه با هریک از دو کشور انجام می‌شد)، شکل جدیدی به خود گرفت. در این مطالعه بهترین گزینه برای انتقال گاز مسیر زمینی از طریق پاکستان به هند توصیف شده بود. مذاکرات بعدی به روی حجم و نحوه انتقال، هزینه انتقال، قیمت گاز، مسیر انتقال و نقش هریک از طرف‌های مذاکره در پروژه معطوف شد.
این مذاکرات با فراز و نشیب‌های فراوان که وابستگی کامل به اوضاع بین‌المللی و شرایط بازار انرژی از خود نشان داده است، علی‌رغم خارج شدن طرف هندی از جریان پروژه، همچنان ادامه دارد. در ادامه به نظر کارشناسان بخش‌های مختلف در این خصوص می‌پردازیم.
1- رویکرد سیاسی نسبت به خط لوله صلح
طرح خط لوله صلح با این پندار ارائه شد که نقش ایران را در منطقه و صحنه بین‌المللی ارتقا بخشد. از نقطه نظر امنیتی، برقراری ارتباط و پیوند دائم اقتصادی با همسایگان به نوعی که آنها امنیت خود را در زمینه‌های گوناگون با امنیت کشورمان در ارتباط ببینند، احتمال همکاری آنها با دشمنان خارجی را کاهش داده و می‌تواند در معادلات و برنامه‌ریزی نیروهای خارج از منطقه تأثیرگذار باشد.
اهمیت هند به عنوان کشوری قدرتمند در منطقه بر کسی پوشیده نیست. نقش و اهمیت هند در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی به کارا بودن این طرح پس از اجرای آن قوت می‌بخشد.
هم زمان بحث ایجاد کریدور شمال و جنوب و گره زدن منافع ایران با نیاز هند در دسترسی به بازارهای تازه آزاد شده آسیای مرکزی دنبال می‌شد و به مراحل اجرایی می‌رسید.
بعد از ارائه اولین گزارش شرکت استرالیایی، که مسئولیت انجام مطالعه امکان‌سنجی را برعهده داشت، مبنی‌ بر اینکه بهترین گزینه احداث خط لوله گاز از طریق مرز زمینی و عبور از پاکستان است، استدلال برخی کارشناسان این بود که می‌توان پاکستان را نیز وارد این معادله ساخت و به این ترتیب پروژه خط لوله، مبنایی برای ارتقاء صلح در منطقه و کاهش مناقشات هند و پاکستان قرار گیرد. اما برخی ظرایف باعث شد که اوضاع آ‌نگونه که این کارشناسان تلقی می‌کردند پیش نرود.
براساس نظر برخی از کارشناسان، محرک اصلی هند و پاکستان برای ابراز تمایل به همکاری با ایران، نیاز این دو کشور به اجرای پروژه تأمین گاز از ایران، از طریق خط لوله نبوده است. هند قبل از شروع مذاکره با ایران نسبت به عقد قرارداد گاز مایع با قطر اقدام کرده بود و تأسیسات تزریق گاز در بمبئی را نیز براساس تزریق گاز مایع که از نظر فنی با این خط لوله متفاوت است، احداث نموده بود.
به نظر می‌رسد هند و پاکستان از دنبال کردن بحث خط لوله موضوعی سیاسی را تعقیب می‌کردند. پاکستان که از توسعه مناسبات ایران و هند احساس خطر می‌کرد، به دنبال یافتن ابزار جدیدی برای معامله با ایران و هند بود و خط لوله چنین ابزاری را در اختیار او قرار می‌داد. البته این نکته مورد توجه طرف هندی قرار گرفته بود. اما هند نیز در ادامه دکترین موفقیت‌آمیز خود در خصوص خنثی نمودن موضع ایران در قبال مناقشات دو کشور، تعمیق بیشتر مناسبات و علقه‌های پیوند با ایران را با هدف تأثیرگذاری بر نقش پاکستان در سیاست خارجی ایران دنبال می‌کرد (که با عقد چندین قرارداد همکاری منطقه‌ای بین ایران و هند از جمله قرارداد ترانزیت، قرارداد ایران – هند – ترکمنستان و قرارداد ایران – هند – افغانستان تقویت شد).
حامیان طرح خط لوله صلح با استناد به حمایت‌‌های برخی از شخصیت‌های‌ هندی یا پاکستانی از نظرات طرف ایرانی، بر آمادگی دو کشور برای انعقاد قرارداد پا می‌فشردند و معتقد بودند که با فروکش کردن بحران کشمیر، احتمال بروز جنگ و ادامه مناقشه بین دو کشور کاهش یافته و بالا رفتن قیمت‌های جهانی انرژی، دو طرف را وادار ساخته است تا به مسائل اقتصادی بیشتر از مناقشات سیاسی خود اهمیت دهند. اما مخالفین این نظریه با شناخت از هند و پاکستان، بحث خط لوله صلح را بیشتر بازی سیاسی می‌دانستند و معتقد بودند که هند امنیت اقتصادی خود را در گرو بازی‌های پاکستان قرار نمی‌دهد و پاکستان نیز شریک مطمئنی برای چنین طرحی نیست. ذیلاً عمده‌ترین استدلالات هر دو طرف این بحث به صورت خلاصه ذکر می‌شود:
استدلالات حامیان طرح خط لوله:
1. خط لوله وابستگی اقتصادی، سیاسی و امنیتی بین ایران، هند و پاکستان ایجاد خواهد کرد که نقش ایران در آن محوریت خواهد داشت. این خط لوله تهدیدات امنیتی علیه کشورمان را به لحاظ ایجاد پیوند امنیتی چندجانبه کمتر خواهد کرد.
2. خط لوله می‌تواند به کاهش تخاصم میان هند و پاکستان و احتمالاً به حل مناقشات تاریخی آنان با محوریت ایران کمک نماید و در این صورت زمینه‌ساز شکوفایی اقتصادی منطقه خواهد شد.
3. فروش گاز مازاد از طریق این خط لوله، تراز تجاری بین ایران با این دو کشور را به نفع ایران خواهد نمود.
4. خط لوله با فراهم کردن مشتریان دائمی گاز، امکان چانه‌زنی بهتر ایران با دیگر خریداران انرژی را فراهم خواهد کرد.
5. از آنجا که کشورهای عربی دارای انرژی، از همسایگی زمینی با پاکستان محروم هستند، مزیت رقابتی خاص ایران در این صحنه تا مدت‌ها غیرقابل رقابت و پایدار خواهد ماند. حتی احداث خط لوله صادرات گاز به پاکستان به تنهایی نیز، جدا از وابسته نمودن امنیت پاکستان به ایران، چنین امکانی را فراهم خواهد آورد.
6. خط لوله به عنوان تنظیم‌کننده رابطه تولیدکننده بزرگ انرژی با بازار بزرگ مصرف آن (هند) در آسیا، می‌تواند زمینه‌ساز همکاری‌ها در سایر زمینه‌های انرژی از جمله تولیدات صنعتی مشترک، همکاری در زمینه اکتشاف و تولید، سرمایه‌گذاری مشترک و... باشد.
7. خط لوله درآمد مشخص بلندمدتی را برای کشور فراهم می‌آورد که کمتر متأثر از فراز و نشیب‌های بازار است و امکان برنامه‌ریزی اقتصادی بهتر را میسر می‌سازد.
8. در صورت لزوم می‌توان با دریافت سرمایه‌های شرکت‌های بزرگ، سرمایه‌گذاری بین‌المللی و گره زدن منافع آ‌نها با تحولات داخلی کشورمان، تهدیدهای خارجی علیه کشورمان را کم کرد.
استدلالات مخالفین طرح خط لوله
1. در مرحله عمل هند حاضر نیست امنیت اقتصادی و روند توسعه اقتصادی بلندمدت خود را با پاکستان گره بزند و ابزاری برای اعمال فشار به دست پاکستان بدهد.
2. پاکستان از پیگیری طرح خط لوله هدفی بالاتر از تأمین انرژی را دنبال می‌کند و معتقد است که در صورت اجرای این پروژه می‌تواند ابزار لازم را در صورت لزوم برای اعمال فشار علیه هند در دست داشته باشد.
3. از سوی دیگر پاکستان به‌عنوان بی‌ثبات‌ترین کشور منطقه به هیچ وجه یارای برنامه‌ریزی بلندمدت برای آینده خود ندارد. قدرت‌گیری نیروهای تندرو در این کشور همواره امنیت خط لوله‌ای که به هند می‌رود (به‌ویژه اگر از ایران باشد)، را تهدید می‌کند.
4. با توجه به بدحسابی‌ پاکستانی‌ها در معاملات خود با ایران، نه ایران می‌تواند به پرداخت مستمر مطالبات خود ازسوی پاکستان به ویژه در شرایط افزایش قیمت اطمینان داشته باشد و نه هند حاضر است وارد چنین معامله‌ای با پاکستان شود.
5. این احتمال وجود دارد که احداث خط لوله به پاکستان، می‌تواند منشأ اختلافات بعدی بین ایران و پاکستان باشد. گروه‌های ضدایرانی، گروه‌های خرابکاری که از سوی هند یا برخی از کشورهای عربی تقویت می‌شوند و... می‌توانند با انفجار خطوط لوله موجب بروز مناقشه‌ای جدی بین ایران و پاکستان شوند. سوابق فعالیت گروه‌هایی مانند سپاه صحابه و انفجارات قبلی خط لوله داخلی پاکستان در ایالت بلوچستان پاکستان، مؤید این مطلب است.
6. گره زدن بحث فروش گاز به هند و پاکستان با بحث‌های حاکم بر این دو کشور و بازی‌های سیاسی بین این دو و همچنین با اوضاع امنیتی شدیداً به هم ریخته پاکستان، به هیچ وجه به مصلحت کشورمان نیست. با توجه به این واقعیت که مقاومت کل یک زنجیر برابر با مقاومت ضعیف‌ترین حلقه آن است، می‌توان گفت مسائل امنیتی، کل طرح را با خطر جدی روبه‌رو کرده و خواهد کرد.
7. روند جذب سرمایه‌گذاری خارجی، در موضوع خط لوله، بسیار با مشکل مواجه است. با توجه به برآورد بین‌المللی درمورد بالا بودن ضریب ریسک سرمایه‌گذاری در ایران و پاکستان، احداث خط لوله به پاکستان با بهره فعلی جهانی، فاقد توجیه اقتصادی است.
8. گزینه‌های کم‌خطرتری که امنیت پاکستان و حتی هند را به ما گره می‌زند وجود دارند که لزوماً مشکلات احداث خط لوله و استفاده ابزاری پاکستان از آن را دربرندارند. برای مثال می‌توان ازطریق افزایش صادرات برق به پاکستان و امنیت اقتصادی ایالت بلوچستان، پاکستان را به کشورمان وابسته کرد. این امر از نظر حجم سرمایه‌گذاری نیز حدود یک صدم خط لوله هزینه دارد. باز کردن حجم مشخصی از خط اعتباری برای خرید کالای پاکستانی، ازجمله برنج از دیگر گزینه‌هاست.
9. از نظر اقتصادی احداث خط لوله به پاکستان، به تنهایی نیز توجیه منطقی ندارد. میزان مصرف آینده پاکستان پاسخگوی سرمایه‌گذاری اولیه آن در زمان منطقی نیست. دوره بازگشت سرمایه در این بحث بسیار طولانی و فاقد توجیه اقتصادی است.
10. خط لوله به همان نسبت که پاکستان و هند را به ما وابسته می‌سازد، صادرات گاز ما را نیز به آنها وابسته می‌کند. برای اهداف ذکر شده در مورد ایجاد پیوندهای منطقه‌ای، مناسب‌تر است از گزینه‌هایی استفاده شود که برای ما وابستگی کمتری را در مقایسه با طرف‌های دیگر این رابطه ایجاد نماید. قطعا خط لوله انتقال گاز تنها گزینه ما برای مشارکت دادن هند و پاکستان در مباحث انرژی کشورمان نیست.
11. روند جهانی حاکم بر بازار انرژی به دنبال ایجاد بازارهای محلی برای محصولاتی نظیر گاز مایع است که هم وابستگی‌ها را به کشوری مشخص کاهش می‌دهد و هم می‌تواند قیمت روز را حاکم نماید. اگرچه این روند در چارچوب حداکثر کردن منافع شرکت‌های نفتی جهانی طراحی شده است، اما شرکت‌های مستقل نفتی نیز می‌توانند از منافع این روند بهره ببرند.
2ـ رویکرد اقتصادی نسبت به خط لوله صلح
ازسوی دیگر کارشناسان اقتصادی معتقدند که فروش گاز ازطریق خط لوله گرچه یک گزینه است، اما از نظراقتصادی شاید آخرین گزینه یک کشور تلقی ‌شود. از دید آنان فروش گاز برای کشورهایی که دارای جمعیت و مصرف انرژی کم ازیکسو و ذخایر عظیم انرژی از سوی دیگر می‌باشند، قابل درک است. از نظر آنها همچنین فروش گاز برای کشورهایی که امکان فرآوری و یا استفاده از گاز در مقیاس وسیع صنعتی را به علت فقدان زیرساخت‌های صنعتی متناسب با این حجم ندارند، می‌تواند امری معقول باشد. اما برای کشوری چون ایران به علت جمعیت فراوان و نیاز به انرژی و وجود زیرساخت‌های صنعتی که می‌تواند از گاز به عنوان مزیت اقتصادی بهره ببرد، این امر به هیچ‌وجه معقول نیست.
با عنایت به اینکه مصرف گاز در داخل می‌تواند با برنامه‌ریزی مناسب باعث کاهش مصرف نفت شود، برای اینکه در آینده بتوان به صادرات نفت ادامه داد، می‌بایست از روند رشد تقاضای نفت در داخل کاست و طبیعی است که یکی از گزینه‌های مهم طرح، جایگزینی نفت با گاز طبیعی است. گزینه‌های مختلفی در این ارتباط وجود دارد که تولید برق در نیروگا‌ه‌های مبتنی بر سوخت گاز و انتقال برق به مراکز مصرف از مهم‌ترین آنهاست.
همچنین با توجه به اینکه زیرساخت‌های صنعتی موجود در ایران به تنهایی بیش از صنایع کل کشورهای عربی منطقه است، معتقدند استفاده از گاز برای توسعه صنایع و ایجاد محصولاتی که بهای تمام شده را برای صنایع ما ارزان‌تر خواهد کرد، در نهایت به صنایع ما مزیت رقابتی خواهد داد و آنها را در پروسه جهانی شدن، یاری خواهد رساند.
کارشناسان با عنایت به محدودیت‌های موجود برای جذب سرمایه‌گذاری‌های بین‌المللی در امر توسعه کشور، توضیح می‌دهند که منابع محدود باید صرف پروژه‌ها و زمینه‌هایی شوند که بالاترین بهره‌دهی را داشته باشد و تخصیص این منابع به خط لوله انتقال گاز، قطعا در اولویت‌ اقتصادی ما قرار ندارد.
توصیه کارشناسان اقتصادی، استفاده از گاز برای تولید انرژی برق و در صورت لزوم صادرات آن به کشورهای همسایه از جمله پاکستان است که پیوندهای اقتصادی مستحکم کننده همکاری‌های امنیتی را نیز ایجاد می‌کند و از مزایای آن این است که نیاز چندانی به سرمایه‌گذاری برای زیر ساخت‌ها ندارد. از نظر ایشان همچنین می‌توان از گاز مازاد برای توسعه صنایعی مثل تولید آلومینیوم، فولاد و دیگر فرآورده‌های با ارزش افزوده بیشتر استفاده کرد. این کار جدا از ایجاد امکان صادرات ارزش افزوده، ایجاد اشتغال و افزایش GDP، مشکلات زمانی ذکر شده در مورد خط لوله را نیز در بر نخواهد داشت.
استدلال حامیان صادرات گاز از طریق خط لوله این است که ذخایر گازی کشور در مناطق مختلف به قدری غنی و زیاد است که می‌توان همزمان برای صادرات آن ازطریق مایع‌سازی، خط لوله، تزریق به چاه‌ها و مصارف صنعتی اقدام کرد و اجرای پروژه‌های مختلف در یک زمان، مانعه‌الجمع نمی‌باشد. اما مخالفین معتقدند که اولا در برنامه‌ریزی‌ها اولویت‌ها هستند که نقش اصلی را در تصمیم‌گیری ایفاء می‌کنند و چون امکان جلب سرمایه‌گذاری مناسب و با نرخ بهره منطقی در این بحث وجود ندارد، بهتر است فعالیت‌های جلب سرمایه‌های خارجی صرف پروژه‌هایی با اولویت بالاتر شود. در ثانی گره زدن سرنوشت درآمد حاصله از صادرات گاز ازطریق خط لوله، به مناقشات هند و پاکستان و یا مسائل امنیتی رو به وخامت پاکستان مسئله‌ای است که باید دوباره در مورد ‌آن فکر کرد. از نظر این کارشناسان حتی درصورت توجیه‌پذیر شدن صادرات گاز ازطریق خط لوله، مناسب‌تر است که این صادرات به اروپا شکل‌دهی شود؛ چه اینکه پیوند زدن انرژی مازاد بر احتیاج ما با اقتصاد اروپا فوایدی چندین برابر آن در مقایسه با بازار هند و پاکستان دارد؛ از جمله اینکه:
- از نظر ریسک سرمایه‌گذاری مشکلات مترتب بر سرمایه‌گذاری مشابه در خط لوله به پاکستان را ندارد و برای سرمایه‌گذاری قابل توجیه است.
- امکان اخذ وام‌های مؤسسات بین‌المللی را فراهم می‌آورد و در بهبود روابط ما با آنها مؤثر است.
- از نظر پیوندهای سیاسی و امنیتی نیز قطعاً همکاری با اروپا تأثیراتی چند برابر همکاری با پاکستان و حتی هند دارد.
از نقطه نظر این کارشناسان، فروش گاز تنها به پاکستان و بدون هند جدا از بحث‌های امنیتی و مشکلات ناشی از بدحسابی پاکستانی‌ها و نیز بی‌ثباتی سیاسی در آن کشور، از نظر اقتصاد مقیاس (میزان سرمایه‌گذاری در ازای حجم صادرات و بازگشت سرمایه)، با توجه به نرخ‌های جاری توجیه‌پذیر نمی‌باشد.
البته صادرات گاز در قالب گاز مایع از مشکلات خط لوله برخوردار نیست و می‌تواند ضمن پیوند زدن اقتصاد کشور مقصد با تولید گاز در کشورمان، مشکلات امنیتی خط لوله را نیز دربرنداشته باشد. ازنظر ایشان اولویت سرمایه‌گذاری بر روی صادرات گاز از طریق مایع‌سازی آن بالاتر از اولویت بحث خط لوله است.
به گفته این کارشناسان، از نظر اقتصادی نیز فروش گاز مایع مزایای بسیاری دارد از جمله اینکه:
- می‌توان آن را به صورت تک محموله و براساس بالاترین قیمت در بازار فروخت و بازارهای آینده گازی جهان به چنین سمتی پیش می‌روند.
- در صورت افزایش قیمت‌ها امکان چانه‌زنی بالاتری نسبت به خط لوله دارد.
- مخاطرات امنیتی کمتری نسبت به خط لوله دارد و امنیت تولید به امنیت کلیه زنجیره عرضه تا تقاضا وابسته نیست.
- در حالیکه صادرات با خط لوله بیشتر تأمین‌کننده منافع اقتصادی مصرف‌کننده است، سرمایه‌گذاری برای تولید و فروش گاز مایع، با توجه به رویکرد اغلب کشورهای پیشرفته به استفاده از گاز مایع، تضمین‌کننده منافع بلندمدت تولیدکننده نیز می‌باشد.
3- رویکرد فنی نسبت به خط لوله صلح
ازنظر کارشناسان فنی، با توجه به اینکه اکثر میادین نفتی و ذخایر کشور از نظر فنی، نیمه دوم عمر خود را طی می‌کنند، نیاز ضروری به روش‌های تثبیت میزان بازدهی دارند. با عنایت به اینکه مخازن نفتی از قانون کاهش نمایی* تبعیت می‌کنند، میزان توان بهره‌دهی با گذشت زمان به سرعت کاهش می‌یابد و تولید نفت در صورت ادامه روند کاهش بهره‌دهی به همان نسبت کاهش خواهد یافت.
به گفته این کارشناسان براساس محاسبات انجام شده، علی‌رغم تلاش‌های به عمل آمده از سوی کارشناسان فنی نفتی کشور، به علت عمر میادین و کاهش امکان استخراج از میادین جاری، توان تولید کشور سالیانه از 200000 الی 400000 بشکه در روز کاهش می‌یابد و اگر این بحث را با بحث‌های افزایش مصرف در کنار هم بگذاریم، در صورت عدم چاره‌اندیشی برای بالا بردن ظرفیت تولید، در چند سال آینده نفتی برای صادرات باقی نخواهد ماند.
این کارشناسان معتقدند تنها یک درصد افزایش ضریب بازیافت از میادین نفتی، چیزی معادل
دو و نیم برابر کل نفت استخراج شده تاکنون، به حجم قابل استحصال اضافه خواهد شد که با عنایت به بهای نفت در بازار جهانی، نیازهای کشور برای سرمایه‌گذاری در صنعت نفت و سایر صنایع، می‌تواند راهگشا و ایفاگر نقشی اساسی باشد. تزریق گاز به میادین نفتی داخلی، جدا از اینکه حیات آتی‌ آنها را تضمین می‌کند و استمرار جریان درآمدهای نفتی را مسیر می‌سازد، باعث امکان انتقال گاز از میادین مشترک به میادین خودی و حفظ ارزش آن برای آینده می‌شود.
نتیجه‌گیری
در مورد خط لوله صلح، دو تفکر وجود دارد. یک رویکرد آن است که به سبب وجود منافع سیاسی، احداث این خط لوله ضروری است؛ هرچند که از لحاظ منافع اقتصادی، چندان مقرون به صرفه نباشد. نگاه دوم، نگاه کارشناسانه و فنی است که عده‌ای از کارشناسان از منظر این رویکرد، آن را قابل اجرا نمی‌دانند و از جنبه‌های متعددی مورد نقد قرار می‌دهند و آن را تجویز نمی‌کنند. به عقیده کارشناسان، معضل آلودگی هوا، مشکل بزرگ جامعه بشری در قرن حاضر است. از این‌رو بسیاری از کشورها به سمت بهره‌گیری از انواع سوخت‌های پاک ازجمله گازطبیعی، انرژی خورشیدی و هیدروالکتریک رفته‌اند. لذا حفظ گازطبیعی برای ایران که با رشد جمعیتی 3‌/‌1 درصد در سال و رشد سالانه 10 درصدی مصرف انرژی روبه‌رو است، و ازسوی دیگر به سبب بروز خشکسالی در سال‌های اخیر، اتکا به انرژی هیدروالکتریسیته نیز نامحتمل است؛ حائز اهمیت حیاتی می‌باشد.
از سوی دیگر با توجه به نوسانات جهانی قیمت انرژی به خصوص نفت و گاز، متعهد کردن ایران به یک پروژه 25 ساله، حتی بدون شرط افزایش قیمت، همراه با افزایش قیمت‌های جهانی، امری غیرمنطقی به نظر می‌رسد؛ به ویژه اینکه هندی‌ها برای انعقاد توافقنامه خط لوله صلح، چهار شرط گذاشته‌اند:
اول اینکه هند هیچ‌گونه سرمایه‌گذاری روی آن نمی‌کند. دوم، هند در مورد قطع گاز ایران را مسئول خواهد دانست. سوم، باید تضمین‌های بین‌المللی برای ادامه جریان گاز داده شود و چهارم، پاکستان باید مسئله گاز را به هیچ موضوع دیگری گره نزند.
وجود این شروط از سوی هند به عنوان پنجمین مصرف‌کننده بزرگ انرژی در دنیا که برای تداوم رشد خود به واردات انرژی وابسته است، در کنار این مطلب که براساس پیش‌بینی کارشناسان ملی، 10 تا 15 سال آینده تنها سه کشور ایران، روسیه و قطر در دنیا ذخائر گازشان باقی خواهد ماند، ضرورت توجه و تلاش بیشتر کارشناسان و دست‌اندرکاران پروژه خط لوله را به بازبینی طرح، شرایط و دستاوردهای آن بیش از پیش آشکار می‌سازد. زیرا به نظر می‌رسد که به علت اهمیت ابعاد سیاسی طرح، چرخه استراتژیک تصمیم‌گیری در مورد این پروژه به صورت کامل دور نخورده است؛ تجزیه و تحلیل ریسک در مورد این طرح صورت نگرفته، نحوه اجرای استراتژی و پیاده‌سازی مورد توجه نبوده است و ضمناً مدیریت پروژه نیز با کلی‌گویی و عدم پرداختن به جزئیات همراه شده است.
علی‌رغم تمام مباحث ذکر شده، اخیراً طرحی از سوی مجمع مجالس آسیایی مطرح شده که می‌تواند بر آینده خط لوله صلح تأثیر بگذارد و آن را از خود متأثر سازد. براساس این طرح، کشورهای خاورمیانه شامل ایران، قطر، روسیه، ترکمنستان و قزاقستان که دارای منابع گازی قابل توجه می‌باشند، منابع گازیشان را یک کاسه کنند و گاز مازاد خود را در یک خط لوله منطقه‌ای که حول خلیج فارس طراحی شده است، تزریق نمایند. بدین شکل نیازهای انرژی فصلی کشورهای منطقه را بدون نیاز به سرمایه‌گذاری جدید بر طرف سازد و از سوی دیگر این گونه مطرح شده است که در مرحله بعد، با ایجاد مجموعه‌های انرژی در چابهار، گاز طبیعی به LNG تبدیل شده و به این شکل زمینه لازم برای صادرات گاز به کشورهای آسیای شرقی بزرگ مانند چین و ژاپن نیز زمینه فراهم خواهد شد؛ که این طرح با استقبال روسیه و حمایت دیگر کشورهای منطقه مواجه شده است.
هر چند که این طرح در حال حاضر به شکل یک پیشنهاد مطرح شده است، اما با جدی‌تر و اجرایی شدن آن، چشم‌انداز کلی نسبت به خط لوله صلح تغییر پیدا می‌کند و می‌تواند آن طرح را تحت تأثیر قرار دهد؛ به این شکل که ایران از طریق این خط لوله، قابلیت انتقال LNG که حائز ارزش بیشتری نسبت به گاز طبیعی است، به کشورهای آسیای شرقی را دارا خواهد شد و در بازار انرژی آسیا سهیم خواهد بود که حائز اهمیت مهمی چه در بعد سیاسی و چه اقتصادی برای ایران خواهد بود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات